زنان و محدوديّت هاي جهان گردي (2)

در موضوع مورد بحث ممکن است شماري از مذاق شريعت به عنوان دليل ياد کننده به اين بيان: مذاق شريعت حکم مي کند که زنان در پس پرده باشند و از هرگونه آمد و شد و سير و سفر و کارهاي اجتماعي، مگر به هنگام ضرورت
پنجشنبه، 27 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنان و محدوديّت هاي جهان گردي (2)
زنان و محدوديّت هاي جهان گردي (2)

 

نويسنده: محمد صادق مزيناني




 

3. مذاق شريعت

در موضوع مورد بحث ممکن است شماري از مذاق شريعت به عنوان دليل ياد کننده به اين بيان: مذاق شريعت حکم مي کند که زنان در پس پرده باشند و از هرگونه آمد و شد و سير و سفر و کارهاي اجتماعي، مگر به هنگام ضرورت دامن برچينند. اين گروه بر اين باورند که: وظيفه ي زن خانه داري و تربيت فرزندان است و بس:
سلامت و سعادت زن در اين است که يا حامله باشد و يا بچه به زير پستان خود داشته باشد. (1)
زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند تا در کاروان انسانيت... با مردان هماهنگ باشند. (2)
اين ديدگاه به زن، به عنوان کارخانه ي مولّد انسان مي نگرد، از اين روي، هرگونه حضور او را در جامعه ناپسند مي داند.
آيت الله خوئي، در اين باب سخني دارد، که ما را به کار مي آيد. البته سخن ايشان، در باب تقليد از زن است، ولي استدلال ايشان فراگير است و موضوع ما را نيز در بر مي گيرد. ايشان پس از آن که دليل هاي کساني را که مي گويند مرجع تقليد بايد مرد باشد به نقد و بررسي گذاشته و نتيجه مي گيرد: هيچ دليلي بر اين که مرجع تقليد بايد مرد باشد نداريم و مقتضاي اطلاعات و سيره ي عقلا همساني زن و مرد در مرجعيت تقليد است. ولي ايشان از اين مبنا، به استناد مذاق شريعت صرف نظر مي کند و فتوا مي دهد که مرجع تقليد بايد مرد باشد و تقليد از زن جايز نيست:
والصحيح أنّ المقلّد يعتبر فيه الرجولية، ولايسوغ تقليد المرأة بوجه؛ و ذلک لأنّا قد استفدنا من مذاق الشارع أنّ الوظيفة المرغوبة من النساء هي التحجّب و التستّر و تصدّي الأمور البيتيّة دون التدخل فيما ينافي تلک الأمور؛ (3)
درست اين است که مفتي بايد مرد باشد و تقليد از زنان به هيچ روي، روا نيست؛ زيرا از مذاق شريعت استفاده مي شود که زنان بايد حجاب و پوشش خود را حفظ کنند و به کارهاي منزل بپردازند و به کارهايي دست نزنند که با اين امور ناسازگار است.
ايشان در گفتار، بر اين باور است که مذاق شريعت حکم مي کند که: زن حجاب و پوشش خود را حفظ کند و به کارهاي منزل بپردازد و با کارهايي که با اين امر سازگار نيست روي نياورد.
ايشان، چون درباره ي مرجعيت بحث مي کند، نتيجه مي گيرد که تصدّي مقام افتا، زن را در مقام پرسش و پاسخ قرار مي دهد و اين کار با وظيفه اصلي او که حجاب و دوري از نامحرمان باشد سازگار نيست. بنابراين، شارع مقدس، به هيچ روي، به چنين کاري راضي نيست. دليل ايشان فراگير است و مسائلي از قبيل: سير و سفر و گردش گري را نيز مي گيرد. چون گردش گري نيز بر اين اساس، با وظيفه اصلي زن ناسازگار است.
اين استدلال بر دو پايه استوار است:
1. تصدّي مقام افتا، با حفظ حجاب و پوشش و تستّر ناسازگار است. در موضوع بحث هم مي توان گفت: حفظ حجاب و پوشش با گردش گري منافات دارد.
2. مذاق شريعت حکم مي کند که زن ها به کارهاي منزل بپردازند و خود رادر معرض ديد نامحرمان قرار ندهند.

نقد و بررسي

در پاسخ بخش نخست اين ديدگاه مي توان گفت: زن مي تواند به سير و سفر برود.
با اين حال، حجاب و ديگر وظايف خود را نيز به خوبي رعايت کند. لازمه ي گردش گري بي حجابي و بي بند و باري نيست. پايه ي اصلي اين استدلال، اين است که مذاق شريعت را در حدّي مي داند که مي توان به وسيله ي آن به ديگر دليل ها اهميتي نداد. از اين روي، بايد ديد مذاق شريعت در باره ي زن بر چه پايه اي استوار است. آيا همان گونه است که اينان ادّعا مي کنند، يا اين که مذاق شريعت، حفظ حجاب و رعايت حريم ميان زن و مرد است و اگر اين باشد با حضور اجتماعي زن، هيچ ناسازگاري ندارد.
بايد توجّه داشت که دستيابي به مذاق شريعت، کار آساني نيست. تا بتوان با ديدن چند حديث و نگاهي گذرا به فقه چنين ادعايي کرد. شريعت، دستگاه و سيستمي به هم پيوسته است و در يافتن مذاق شرع، در يک مسئله و يا يک بخش، بدون تصوير و برداشت از کلّ شريعت نادرست و غير ممکن است. براي دست يابي به مذاق شريعت افزون بر قرآن کريم و روايات رسيده از معصومان (عليهم السّلام) سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم و مسلمانان متدين و متشرع نيز بايد مطالعه شود. بايد ديد، زنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السّلام) و نزديکان آنان چگونه عمل مي کرده اند. رفتار زنان مسلمان در صدر اسلام چگونه بوده است. آيا پس از پذيرش دين اسلام همه ي فعاليت هاي اجتماعي را به کنار نهاده و انزوا گزيده اند؟ يا افزون بر اداره ي خانه در بسياري از کارهاي اجتماعي سير و سفرها همراه مردان بوده اند. در بينش اسلامي، زن افزون بر مسئوليت اداره ي خانه و تربيت فرزندان که از مهم ترين وظايف اوست در بسياري از مسئوليت هاي اجتماعي با مرد شريک است. انجام آن وظايف خواه ناخواه، او را از خانه به صحنه هاي اجتماع مي کشاند، اين نه تنها با حفظ حجاب و عفاف که وظيفه ديگر اوست ناسازگار نيست که او را در انجامِ بهتر مسئوليت ها ياري مي رساند. بله، آن چه ناسازگار است واجب بودن خانه نشيني زن است که اسلام، به هيچ روي، آن را نخواسته است. جاي جاي آموزه ها و دستورهاي اسلامي، سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان معصوم (عليهم السّلام) و مسلمانان متعهّد گواه اين مدّعاست. به گونه اي که محقّق را در گزينش شواهد و نمونه ها متحيّر مي سازد. روشني اين موضوع، به اندازه اي است که دراز گويي در آن به يقين ملال آور است. ولي در هر صورت ناگزيريم به برخي از نمونه ها اشاره کنيم:
1. با نگاهي گذرا به تاريخ اسلام مي يابيم که در صدر اسلام، زنان به تنهايي و يا همراه با شوهران خود در صحنه هاي پيکار و جهاد با دشمن براي امدادگران و تهيه ي آب و غذا و... حضور مي يافته اند و در صورت نياز، به نبرد نيز مي پرداخته اند. اينک به نمونه هايي تاريخي از سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره مي کنيم:
الف) در جنگ خيبر، زناني با اجازه ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) شرکت داشته اند که مجروحان را مداوا و آب و غذا براي رزمندگان تهيّه مي کرده اند:
يکي از زنان بني غفار مي گويد: به هنگام عزيمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به خيبر، با عدّه اي از زنان بني غفار، خدمت آن حضرت رسيديم و عرض کرديم مي خواهيم با شما همراه باشيم. مجروحان را مداوا کنيم، مسلمانان را در حدّ توان کمک کنيم، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « اخرجي علي برکة الله »: آن حضرت اجازه فرمودند و دعا کردند. (4)
امّ سنان اسلميه، (5) امّ مطاع (6) و... نيز با اجازه ي آن حضرت در جنگِ خيبر شرکت جسته اند.
ب) در جنگ احد نيز شماري از زنان براي مداواي مجروحان و کمک به مجاهدان اسلام شرکت داشته اند:
واقدي مي نويسد:
چهارده زن، از جمله: فاطمه دختر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، به اُحد آمده بودند، غذا و آب سربازان را بر پشت خود حمل مي کردند. به مجروحان آب مي دادند و آنان را مداوا مي کردند. (7)
ج) در جنگ احد، زني به نام « نسيبه » براي امدادگري شرکت کرده بود، ولي به هنگام سختي کارزار و فرار بسياري از جنگ جويان مسلمان از ميدان جنگ، خود را به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رساند و به دفاع از آن حضرت پرداخت، به گونه اي که زخم هاي بسياري برداشت. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از وي تجليل کرد و وقتي آن حضرت از حمراء الاسد برگشت، پيش از آن به خانه برود از حال نسيبه که در خانه بستري بود جويا شد و وقتي که خبر سلامتي او را شنيد، بسيار خوشحال شد. (8)
شماري از زنان صحابي، در جنگ هاي گوناگون شرکت کرده اند. ام عطيّه مي گويد:
در هفت غزوه همراه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بودم، غذا برايشان مي پختم و از اثاثيه ي آنها محافظت مي کردم، مجروحان را مداوا کرده و به کار مريضان مي پرداختم. (9)
د) برخي از زنان هم در رکاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده اند و هم در رکاب علي (عليه السّلام) از جمله:
ليلا غفاريه، که افتخار لقب مجاهد و رزمنده را گرفته است؛ در جنگ هاي متعدد با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و در جنگ جمل در کنار سربازان علي (عليه السّلام) بوده است:
ليلي الغفارية مجاهدة غازية کانت تخرج مع النبيّ (صلي الله عليه و آله و سلم) في مغازيه، فتداوي الجرحي، و تقوم علي المرضي. و لمّا خرج عليّ بن أبي طالب (عليه السّلام) الي البصرة خرجت معه؛ (10)
ليلا غفاري، زني مجاهد و رزمنده بود. با پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به غزوات مي رفت. مجروحان را مداوا مي کرد و به امور مريضان مي پرداخت و هنگامي که علي (عليه السّلام) براي سرکوبي اصحاب جمل، به بصره مي رفت همراه آن حضرت بود.
امّ الخير، از زنان تابعي، در جنگ صفين شرکت کرد و با نطق هاي مهيّج خود روح شجاعت و حماسه آفريني را در سربازان علي (عليه السّلام) تقويت مي کرد. تأثير کار او به گونه اي بود که سال ها بعد معاويه او را بر اين کار سرزنش کرد، امّا او پاسخي کوبنده و شجاعانه داد. (11)
امّ هيثم، يکي ديگر از زنان مسلمان است که همراه با شوهر خود در سپاه معاويه بوده است، ولي چون پيرو علي (عليه السّلام) بوده، اخبار سپاه معاويه را به علي (عليه السّلام) مي داده است. (12)
اينها و ده ها نمونه ي بارز ديگر، حکايت گر حضور فعّال زنان در اجتماع و سير و سفر آنان براي کمک رساندن به مجاهدان اسلام بوده است.
2. زنان در صدر اسلام به خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و آمد داشتند. پرسش هاي خود را از آن حضرت مي پرسيدند. شمار زيادي از اين زنان به مقام بلند راويان احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) راه يافتند.
به اين رفت و آمدها کسي خرده نمي گرفت و آن را خلاف شرع نمي دانست که صاحب شريعت، بارها با عمل خود آن را تأييد کرده است، از باب نمونه:
روزي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در جمع صحابه نشسته بود. اسما، که زني فاضل و سخنور بود و به خطيب زنان شهرت داشت، بر آن جمع وارد شد و پس از احترام به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: به نمايندگي از سوي زنان پرسشي دارم و پرسش خود را مطرح کرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اصحاب گوش مي دهند. حضرت رو به ياران مي کند و در تشويق و تحسين وي مي فرمايد:
هل سمعتم مسئلة امراة قطّ احسن من مسألتها في أمر دينها من هذه؛ (13)
آيا تاکنون به اين زيبايي که اين زن، درباره ي دينش سؤال کرد از کسي شنيده ايد؟
آن گاه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ مي دهد و در ضمن مي فرمايد:
« آن چه را گفتم، به همه ي زناني که از سوي آنان نمايندگي داري ابلاغ کن. »
بر اساس اين روايت، روشن مي شود که حضور زنان در مجامع، براي فراگيري مسائل ديني، امري عادي، بلکه خوش آيند بوده است.
3. گروه زيادي، از زنان مسلمان در صدر اسلام، براي امر به معروف و نهي از منکر به سير و سفر پرداخته و با حکومت هايي، چون معاويه و حجاج بن يوسف ثقفي و... درگير شده اند از جمله:
سوده، از قبيله ي همدان، پس از شهادت علي (عليه السّلام) براي شکايت از حاکمي که معاويه بر آنان گمارده بود به شام آمد و پس از گفت و گوي بسيار، معاويه مجبور شد که به خواسته ي او تن در دهد. (14)
همين سوده در زمان علي (عليه السّلام) وقتي با بي عدالتي مأمور مالياتي علي (عليه السّلام) رو به رو شد، به نمايندگي از قبيله خود به نزد علي (عليه السّلام) رفت و حکم عزل آن مأمور را از علي (عليه السّلام) گرفت. (15)
زرقا يکي ديگر از زنان مسلمان بود که از کوفه به شام آمد و در برابر معاويه ايستاد. (16)
« بکاره هلاليه » و « اروي » دختر حارث بن عبدالمطلب، (17) دو زن سالخورده اي بودند که به هنگام ورود بر معاويه او و اطرافيانش را به باد انتقاد گرفتند.
ابن عبد ربه، در عقد الفريد، نام هاي بسياري از زناني که در برابر معاويه ايستاده اند، آورده است: امّ سنان بنت خيثمه، عکرشه بنت اطريش، دراميه حجونيه، امّ الخير بنت حريش، از جمله ي اين افراد هستند. (18)

سيره

افزون بر نمونه هاي ياد شده، که هر کدام دليلي بر درستي مدعاي ما در باب مذاق شريعت بود، سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و معصومان (عليهم السّلام) و متشرّعان و متدينان در رابطه با زنان، به ويژه بستگان خود دليل ديگري بر مدّعا و پاسخي است به کساني که سيره ي متشرعان را هماهنگ با مذاق شريعتي مي دانستند که از دين و دستورهاي آن مي فهميدند.
1. به نقل شيعه و سني، پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در مسافرت ها و جنگ ها به قيد قرعه يکي از همسران خود را همراه مي برد. (19)
2. پس از جنگ جمل، علي (عليه السّلام) چهل زن را مسلّح کرد و براي پاسداري از عايشه از بصره تا مدينه فرستاد. (20)
3. به همراه بودن امام حسين (عليه السّلام) همسران، خواهران و دختران خود را به سمت کوفه، چه به قصد حکومت و چه با آگاهي از شهادت، هر کدام باشد، بردن زنان به همراه خود، ضرورتي نداشت و حتي به نظر بزرگان قوم، به صلاح نبود. محمّد بن حنفيه از سر خيرخواهي گفت: « حال که مصمم به رفتن هستي، زنان و کودکان را با خود نبر. »
امام مي فرمايد: « انّ الله شاء ان يراهن سبايا ». (21)
امام حسين (عليه السّلام) زنان را به کاري واداشته که در غير چهارچوب خانه است و آن را نه تنها ناسازگار با شريعت نمي داند که مشيّت صاحب شريعت مي داند.
4. سخنراني فاطمه ي زهراء ( عليها السّلام ) در جمع مهاجران و انصار، خطبه اي است مفصّل درباره توحيد، نبوت، کوشش هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، فلسفه ي احکام و محاجّه با سران حکومت درباره ي فدک و ارثيه خود از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و... . (22)
اگر گفته شود که حضور آن بزرگوار بر اساس ضرورت بوده است، پاسخ آن روشن است، چون « الضرورات تتقدر بقدرها » بنابراين، لزومي نداشت که آن حضرت مطالبي درباره ي توحيد، فلسفه نبوّت و احکام و... بگويد. همه ي اينها حاکي از اين است که فاطمه ي زهرا (عليها السّلام) اين گونه امور را ناسازگار با شأن زن نمي داند.
5. امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايد: پدرم وصيت کرد که مقداري از اموالش را وقف کنم و به زنان بدهم که به مدّت ده سال به هنگام انجام مراسم حجّ در مني برايش ندبه و زاري کنند. (23)
هدف امام (عليه السّلام) اين بوده است که زنان به اين وسيله مکتب و فضائل امام (عليه السّلام) را نشر دهند. اگر حضور زن در اجتماع جايز نبود چگونه دو امام معصوم (عليه السّلام) دستور مي دهند زنان در اجتماع بزرگ مکّه صدايشان را به نوحه خواني بلند کنند و به مديحه سرايي بپردازند.
6. امام صادق (عليه السّلام) مادر و همسر خود را مي فرستاد تا حقوق اهل مدينه را ادا کنند. شخصي به امام موسي بن جعفر (عليه السّلام) عرض مي کند:
همسرم با همسر يکي ديگر براي شرکت در مجالس عزا از خانه بيرون مي روند. من مانع آنان مي شوم. همسرم مي گويد: اگر حرام است، بگو تا نرويم و گرنه چرا باز مي داري؟ با اين عمل تو، اگر ما هم مجلسي داشته باشيم کسي شرکت نخواهد کرد. امام موسي بن جعفر (عليه السّلام) مي فرمايد: از حقوق پرسش مي کني، اين جزو حقوقي است که افراد جامعه به گردن يک ديگر دارند.
پدرم پيوسته مادرم و ام فروه، مادر خود را، مي فرستاد تا حقوق مردم مدينه را ادا کنند. (24)

نتيجه

بنابر شواهد و نمونه هاي ياد شده، اين سخن که مذاق شريعت بر خانه نشيني زنان و حضور نيابيدن آنان در اجتماع است، نه از شرع دليل دارد و نه از سيره، بلکه سيره ي معصومان (عليهم السّلام) و متشرعان برخلاف آن است.
بنابراين، اين دليل آنان نيز، همانند دليل هاي ديگر آنان ناتوان از اثبات ممنوع بودن حضور زنان در اجتماع و مسئوليت پذيري آنان است و اين ناتواني دليل هاي ياد شده کافي است براي اين ديدگاه جواز را بپذيريم و بگوييم حضور زنان در صحنه هاي اجتماعي از جمله: سيرو سفر و گردش گري بي شک، جايز، و برابر با اصول اوّليه است و ممنوع بودن زنان از حضور در اجتماع و سير و سفر نياز به دليل دارد که نداشتيم، بلکه دليل برخلاف آن بود.

محدوديت ها و شرايط

از آن چه گذشت روشن شد که حضور زنان مسلمان در عرصه هاي اجتماعي، از جمله سيرو سفر و گردش گري جايز است. ولي از آن جا، که زن مسلمان، پاي بند به ارزش هاي اسلامي و دستورهاي ديني است، حضور او داراي شرايط و محدوديت هايي است که بايد در همه ي تلاش هاي اجتماعي وي و از جمله در سير و سفر به آن توجّه داشته باشد از جمله:

رعايت عفاف و حجاب

در بينش اسلامي، آن چه سلامت اخلاق جامعه را خدشه دار کند، بايد با آن مبارزه کرد و آن چه را تضمين مي کند بايد تقويت کرد. بنابر اين، پاسداري از عفّت اجتماعي، وظيفه ي همگان است، ولي سهم زنان در اين بُعد سنگين تر و مهم تر است؛ زيرا اين زن هاي بي بند و بارند که مردان را به گمراهي مي کشاند.
از ديدگاه اسلامي، بي حجابي با عفاف سازگار نيست. خودداري از آميزش هاي نامشروع، تنها عفاف به شمار نمي آيد، بلکه خودداري از نگاه هاي مسموم و پوشش هاي نامناسب، لباس هاي تحريک آميز و مهيّج و... نيز لازم است.
در سوره ي نور، آياتي که مربوط به عفاف و حجاب است (25) وظايف زن و مرد را در معاشرت ها و رفت و آمدها با يک ديگر بر سه اصل زير مبتني مي داند:
1. مردان و زنان مسلمان بايد از نگاه هاي مسموم به يک ديگر بپرهيزند.
2. مردان و زنان مسلمان بايد عفيف و پاکدامن باشند.
3. زنان بايد پوشش داشته باشند. آرايش و زيور خود را در نزد نامحرمان آشکار نکنند و در صدد تحريک و جلب توجّه مردان بر نيايند.
چگونگي پوشش نيز در همين آيات آمده است. با رعايت اين شرايط حضور زن در جامعه بي اشکال است. قرآن به روشني بر حضور عفيفانه زن در اجتماع تأکيد دارد.
داستان موسي در برخورد با دختران شعيب بهترين نمونه است. پس از کمک موسي به دختران شعيب، در آب دادن گوسفندان شان، يکي از دختران شعيب، با اجازه پدرش، از ايشان دعوت مي کند وقتي که او به خانه ي شعيب مي آيد، آن بزرگوار در حضور دخترانش، پيشنهاد ازدواج با يکي از آنان را به موسي مي دهد. دقت و تأمّل در آياتي که اين داستان آمده. (26) بيانگر اين مطلب است که حضور عفيفانه زن در اجتماع جايز است.

متانت در گفتار و رفتار

زن و مرد هر دو بايد از کارهايي که سبب فتنه در دين و اخلاق شان مي گردد بپرهيزند. با متنانت و وقار در اجتماع حاضر شوند. البته چون حرکت و حضور زن در جامعه حساس تر و راه لغزش براي او فراهم تر است، او بايد به هنگام حضور، دقيق تر باشد و از حرکت ها و رفتارهاي خودش بيشتر مواظبت کند:
( وَلايَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ )؛ (27)
زنان با هدف آشکار ساختن زينت هاي خود پا بر زمين نکوبند.
در گذشته، زن هاي عرب، خلخال به پا مي کردند، برخي از آنان براي اين که آن را به ديگران نشان دهند، پا بر زمين مي کوبيدند. آيه ي بالا، آنها را از اين کار باز داشت.
بي گمان، مورد مخصص نيست. بنابراين، هر چيزي که سبب جلب توجّه مردان گردد از قبيل: آرايش چهره، لباس هاي مهيّج و تحريک آميز و... حرام است. به طور کلّي زن در رفت و آمدها نبايد کاري کند که سبب تحريک و تهييج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.
به گفته ي استاد شهيد مرتضي مطهري:
شرافت زن اقتضا مي کند هنگامي که از خانه بيرون مي رود، متين و سنگين و با وقار باشد. در طرز رفتار و لباس پوشيدنش هيچ گونه عمدي که باعث تحريک و تهييج شود به کار نبرد. عملاً مردم را به سوي خود دعوت نکند، زبان دار لباس نپوشد، زبان دار راه نرود، زبان دار و معنا دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آن که گاهي اوقات ژست ها سخن مي گويند. راه رفتن سخن مي گويد، طرز حرف زدنش حرف ديگر مي زند. (28)
( فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً )؛ (29)
در گفتار خضوع نکنيد، تا آن که دلش بيمار است طمع کند و به خوبي و شايستگي سخن گوييد.
هر چند در اين آيه، روي سخن با زنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است، امّا بي شک، حکم ويژه آنان نيست. بنابراين، از آيه استفاده مي شود که هيچ زني حق ندارد به گونه اي سخن بگويد که افراد منحرف تحريک شده و در او طمع کنند هر کار ديگري که سبب تحريک و تطميع گردد، ممنوع است؛ زيرا هنگامي که علّت حکمي به روشني آمده باشد به استناد آن، مي توان حکم را تعميم و يا تخصيص داد.
در حقيقت، در اين آيه ي شريفه، تحريک و تطميع افراد بيمار دل از سوي زنان نهي شده است، به وسيله ي سخن باشد و يا چيز ديگر.

اجازه ي همسر براي جهان گردي

آيا زن، براي سير و سفر بايد از پدر و يا شوهر خود اجازه بگيرد؟
اگر اجازه را لازم دانستيم آيا بين سفرهاي واجب، مستحب و مباح تفاوت است يا نه؟
بي شکّ، زن اگر شوهر نداشته باشد خارج شدن او از منزل و يا سير و سفر او هيچ منعي ندارد. او تنها بايد، حدود و شرايط اسلامي را رعايت کند، همان گونه که مرد به هنگام خارج شدن از خانه و يا گردش گري بايد حدود و معيارهاي اسلامي را رعايت نمايد. البتّه اگر پدر از سير و سفر دخترش جلو بگيرد در اين مورد دختر از باب حقوق والدين بايد از وي پيروي کند. اين ويژه زن نيست اگر پدري راضي به سير و سفر جوانش نباشد، سفر او نيز روا نيست.
امّا زني که ازدواج کرده است، به سبب ازدواج بر زن و مرد به گونه اي متقابل حقوق و وظايفي واجب مي گردد. اين حقوق و وظايف گاه جنبه ي مالي دارد و گاه غير مالي. در بُعد مالي از قبيل: نفقه، جهيزيه و... تکليف بر عهده ي شوهر و حقّ از آن زن است. شوهر مکلّف است به همسر خود مهر بپردازد، زن مالک مهر مي گردد. آن چه به عنوان جهيزيه به خانه ي شوهر مي آورد از آنِ خود اوست. تأمين مخارج زندگي زن بر عهده ي شوهر است و زن هر چند توانگر باشد وظيفه ندارد که در اين باره مشارکت کند.
امّا در روابط غير مالي مي توان گفت: مطلب به عکس است. يکي از حقوق مرد بر زن اطاعت و پيروي از شوهر است.
استاد شهيد مرتضي مطهّري در اين باره مي نويسد:
مصلحت خانوادگي ايجاب مي کند که خارج شدن زن از خانه توأم با رضايت شوهر و مصلحت انديشي او باشد. البته مرد هم بايد در حدود مصالح خانوادگي نظر بدهد نه بيشتر. (30)
شوهر نبايد از اين اختيار قانوني، بسان حاکمي خودخواه و مستبد استفاده کند، بلکه او بايد همانند مسئولي دلسوز با بردباري و متانت از اين اختيار بهره بگيرد. زن نيز نظرهاي منطقي شوهر را بپذيرد.
روايات زيادي در اين باره آمده است از جمله:
امام باقر از قول پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي کند که آن حضرت فرمود:
نهي رسول الله أن تخرج المرأة من بيتها بغير إذن زوجها، فإن خرجت لعنها کلّ ملک في السماء و کلّ شيء تمرُّ عليه من الجنّ و الإنس حتي ترجع إلي بيتها، و نهي أن تتزيّن لغير زوجها، فإن فعلت کان حقّاً علي الله أن يحرقها بالنار؛ (31)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از خارج شدن زن بدون اجازه شوهرش نهي کرده است. اگر زن بدون اجازه خارج شود همه ي ملائکه آسمانها و هر چه آن زن بر آنان گذر کند از جنّ و انسان بر او نفرين مي کنند، تا به خانه بازگردد.
هم چنين، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از زينت کردن زن براي غير شوهرش نهي کرد. اگر زن چنين کاري را انجام دهد، سزاوار است که خداوند او را به آتش جهنم بسوزاند.
فقهاي شيعه، با توجّه به اين روايت و مانند آنها، دو ديدگاه زير را مطرح کرده اند:
1. مشهور فقهاي شيعه بر اين باورند که خارج شدن زن از منزل بدون اجازه ي شوهر جايز نيست. و اين، حق مستقلّي است و هيچ ارتباطي به تمکين زن ندارد. بنابراين، زن بايد براي خارج شدن از منزل و يا سير و سفر از شوهرش اجازه بگيرد. (32)
2. وظيفه ي زن « تمکين و ايفاي حقوق همسري » است. و هر کاري از جمله خارج شدن از خانه و سير و سفر و گردش گري اگر با آن وظيفه ناسازگاري نداشته باشد، نياز به اجازه ي شوهر نيست. بر اساس اين ديدگاه، پيروي زن از مرد در خارج شدن از خانه و سير و سفر مطلق نيست. (33) تنها در زماني که مرد به او نياز دارد جايز نيست که از خانه خارج شود، ولي اگر خارج شدن او با اين حق ناسازگار نباشد، مثل اين که مرد در اداره يا مسافرت باشد و... خارج شدن زن از خانه جايز است.
فقيهان شيعه، در کتاب هاي خود خارج شدن زن از خانه و يا سير و سفر او را به دو گونه ي زير تقسيم کرده اند: (34)
1. خارج شدن از خانه و يا سفر او براي انجام يکي از واجبات باشد.
2. خارج شدن او براي امري مستحب و يا مباح باشد.
در صورت نخست، مثل اين که زن مي خواهد مسائل مورد نياز خود را بياموزد و يا اين که مستطيع است مي خواهد براي حجّ واجب سفر کند و يا در صورتي که برخي از واجبات کفايي بر زن واجب عيني شود در اين گونه جاها مرد حقّ ندارد او را از بيرون رفتن و سير و سفر باز دارد از باب نمونه:
محمد بن مسلم مي گويد: از امام باقر (عليه السّلام) پرسيدم از زني که حجّ بر او واجب است ولي شوهرش اجازه نمي دهد به اين سفر برود، آيا مي تواند بدون اجازه ي او به اين سفر برود؟
امام (عليه السّلام) در پاسخ فرمودند:
لا طاعة له عليها في حجّة الإسلام؛ (35)
پيروي زن، از شوهرش در حجّ واجب، واجب نيست.
در روايت ديگري امام (عليه السّلام) مي فرمايد:
لاطاعة لمخلوق في معصية الخالق؛ (36)
در معصيت آفريدگار، پيروي از بنده روا نيست.
و اما اگر سير و سفر از گونه دوم باشد؛ يعني سفر مستحب و يا مباح باشد، در اين جا اجازه ي شوهر لازم است.
اسحاق بن عمّار از امام جواد (عليه السّلام) مي پرسد که زني ثروتمند، حجّ واجب خود را انجام داده است، ولي از شوهرش اجازه مي خواهد که حجّ استحبابي انجام دهد، آيا شوهرش مي تواند او را باز دارد؟
امام (عليه السّلام) مي فرمايد: بله، مي تواند او را از حجّ استحبابي منع کند. (37)
فقهاي شيعه، نيز به مضمون اين روايت فتوا داده اند. (38)
با توجّه به روايات ياد شده، سير و سفر زن يا همانند سفر حجّ، واجب است که نياز به اجازه شوهر ندارد و حتّي زن با منع شوهر نيز مي تواند براي انجام حجّ واجب و يا همانند آن مسافرت کند و امّا اگر سفر او مستحب، همانند حجّ استحبابي و يا مباح باشد بايد با اجازه ي شوهر باشد و يا دست کم با حقّ همسرش ناسازگار نباشد.

پي‌نوشت‌ها:

1. محمّد حسين تهراني، انوار الملکوت، ج1، ص 178، انتشارات علاّمه طباطبايي، مشهد.
2. همان، ص 178، 182.
3. التنقيح في شرح عروة الوثقي، تقرير درس آيت الله خوئي، ميرزا علي تبريزي غروي، ج1، ص 226، کتاب اجتهاد و تقليد، دارالهادي، قم.
4. ابن هشام، سيرة النبويّة، ج3، ص 356، دار احياء التراث العربي، بيروت؛ عمر رضا کحاله، اعلام النساء، ج4، ص 336، مؤسسة الرساله، بيروت؛ الطبقات الکبري، ج8، ص 293.
5. ابن سعد، الطبقات الکبري، ج8، ص 292.
6. همان.
7. واقدي، المغازي، ج 1، ص 248، نشر دانش، قم.
8. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 14، ص 266.
9. ابن سعد، طبقات الکبري، ج8، ص 455.
10. ابن هشام، سيرة النبويه، ج3، ص 356.
11. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج3، ص 476، دارالتعارف للمطبوعات، بيروت؛ ذبيح الله محلاتي، رياحين الشريعه، ج3، ص 383.
12. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج4، ص 92، داراحياء التراث العربي، بيروت.
13. ابن هشام، سيرة النبوية، ج3، ص 356، داراحياء التراث العربي، عمر رضا کحاله، اعلام النساء، ج4، ص 336، مؤسسه الرساله، بيروت.
14. بحارالانوار، ج 41، ص 119- 120.
15. همان.
16. ابن عبد ربّه، العقد الفريد، ج1، ص 347 - 349، دارالکتب العلميه.
17. همان، ص 346 و 357.
18. همان، ص 349، 352 و 354.
19. جلال الدين سيوطي، درّ المنثور، ج5، ص 25، کتابخانه آيت الله مرعشي؛ المنار، ج11، ص 53؛ علامه طباطبائي، الميزان، ج18، ص 96، مؤسسه اعلمي، بيروت.
20. شيخ مفيد، الجمل، تحقيق سيد علي مير شريفي، ص 415، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، حوزه علميه قم.
21. سيد بن طاووس، لهوف، ص 28، حيدريه، نجف.
22. طبرسي، الاحتجاج، تعليق و تحقيق، محمّد باقر موسوي خرسان، ج1، ص 97- 107؛ مؤسسه اعلمي، بيروت.
23. وسائل الشيعه، ج12، ص 88.
24. فروع کافي، ج3، ص 217، دار صعب، دارالتعارف، بيروت.
25. نور (24) آيه هاي 30- 31.
26. قصص (28) آيه هاي 25- 28.
27. نور (24) آيه 31.
28. شهيد مطهري، مسأله حجاب، ص 86.
29. احزاب (33) آيه 32.
30. شهيد مطهري، مسئله حجاب، ص 88.
31. وسائل الشيعه، ج14، ص 112، 114، 156و 157.
32. جواهر الکلام، ج31، ص 314 و ج 17، ص 333.
33. همان؛ سيد محمّد حسين فضل الله، المسائل الفقهيه، ج1، ص 261 و 264؛ مجله الموسم شماره 21- 22، ص 92.
34. جواهر الکلام، ج31، ص 313. فقهاي بزرگوار ما تقسيم بندي را براي تعيين وجوب نفقه و يا سقوط نفقه انجام داده اند که در نتيجه حکم سفر زن نيز از آن فهيمده مي شود.
35. وسائل الشيعه، ج 8، ص 110.
36. همان، ص 111.
37. همان، ص 110.
38. جواهر الکلام، ج17، ص 332 و ج 31، ص 314.

منبع مقاله :
جمعي از نويسندگان مجله فقه، (1388)، جهان گردي در فقه و تمدن اسلامي، قم: مؤسسه بوستان کتاب ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، چاپ سوم



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.