حمايت سياسي و مسيحي بريتانيا از جنبش صهيونيستي يهودي

از ميان رهبران سياسي مسيحي اي كه در صدد تحقق رؤياي صهيونيستي برآمدند، عده قليلي شاخص و ممتاز بودند. اين اشخاص عبارت بودند از: لارنس آليفنت(1829- 1888)، ويليام هكلر (1845- 1931)، ديويد ليويْد
شنبه، 29 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حمايت سياسي و مسيحي بريتانيا از جنبش صهيونيستي يهودي
 حمايت سياسي و مسيحي بريتانيا از جنبش صهيونيستي يهودي

 

نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد



 

از ميان رهبران سياسي مسيحي اي كه در صدد تحقق رؤياي صهيونيستي برآمدند، عده قليلي شاخص و ممتاز بودند. اين اشخاص عبارت بودند از: لارنس آليفنت (1) (1829- 1888)، ويليام هكلر (2) (1845- 1931)، ديويد ليويْد جورج (1863- 1945) و احتمالاً مهم ترين آنان آرتور بالفور (1848- 1930). لارنس آليفنت برخلاف اكثر صهيونيست هاي ديگر واقعاً به فلسطين سفر كرد تا از اين سرزمين نقشه برداري كند و چشم اندازهاي تشكيل مهاجرنشين زراعي (3) آن را بررسي نمايد.
آليفنت در سال 1880 كتابي تحت عنوان سرزمين جِلعاد (4) منتشر كرد كه در آن وضعيت صهيونيسم را به كرّات تصريح كرد و طرح مشروحي را درباره ي اسكان يهوديان در شرق اردن، تحت حمايت بريتانيا و ليكن با پذيرش حاكميت دولت عثماني پيشنهاد كرد. علاوه بر اين، آليفنت همگرايي جزم انديشي ديني مطلق (5) و مصلحت سياسي واقع بينانه (6) را تأييد مي كرد:
اين تصميم ديگر با انگليس است كه بخواهد از طريق بازگرداني نژادي كه قبل از سايرين، در سه هزار سال پيش صاحب آن بود و [ طريق ] كسب امتيازات بزرگ سياسي كه بايد از چنين راهبردي حاصل شود، وظيفه بررسي شهرهاي ويران آن و توسعه منابع وسيع كشاورزي آن را به عهده گيرد. (7)
همچنين آليفنت از پارلمان بريتانيا درخواست كرد كه به مهاجرت يهوديان از روسيه و اروپاي شرقي به فلسطين كمك كند. او به طرز جنجال برانگيزي پيشنهاد كرد كه اعراب بدوي « جنگ طلب» (8) از اين سرزمين برون رانده شوند و علاوه بر اين فلسطيني هاي غير فعال به اردوگاه هايي در امتداد مرزهاي سرخپوستان بوي (9) در آمريكاي شمالي انتقال يابند. (10)
تا سال 1897، كه اولين كنگره ي جهاني صهيونيستي در شهر بال (11) سوئيس برگزار شد، رهبران يهودي كه از مدت ها پيش موافق تشكيل دولتي صهيونيستي بودند، از حمايت همدلانه شمار بسيار بيشتري از شخصيت هاي سياسي ارشد بريتانيا برخوردار شدند. اين امر عمدتاً ثمره ي تلاش هاي يك فرد يعني ويليام هكلر بود. هكلر، كه فرزند فعاليت هاي در تبليغي انجمن يهوديان لندن ( LJS ) فرانسه و آلمان بود، كشيشي آنگليكان بود و در سال 1885 كشيش سفارت بريتانيا در وين شد، منصبي كه براي جنبش صهيونيستي حائز اهميت استراتژيك بود. (12) به گفته ي شريف، او كه سرشار از هزاره باوري انجيلي (13) بود، حتي تاريخ دقيق خود را براي بازسازي كشور يهودي صراحتاً اعلام كرد. (14)
با توجه به شعار شافتسبري، جزوه ي بازگشت يهوديان به فلسطين (15) (1894) اثر هكلر دو سال پيش از دولت يهود هرتسل منتشر شد و از ضرورت « بازگشت يهوديان به فلسطين بر اساس پيشگويي هاي عهد عتيق » سخن به ميان آورد». (16) هكلر به مهم ترين متحد مسيحي هرتسل در تحقق رؤياي دولت صهيونيستي اش تبديل شد، كه يكي از تنها سه شخصيت مسيحي دعوت شده به كنگره ي جهاني صهيونيست ها بود. هرتسل مذهبي نبود بلكه خرافه پرست بود و ملاقات خود با هكلر در تاريخ دهم مارس 1896 را در دفتر خاطراتش چنين ثبت كرده است:
پدر روحاني ويليام هكلر كشيش سفارت انگلستان در اينجا به ديدنم آمد. ياري شفيق و مهربان با ريش بلند و سفيد يك پيامبر. او مجذوب راه حل من درباره ي مسئله ي يهوديان است. علاوه بر اين، او جنبش مرا « نقطه ي عطف پيشگويانه » (17) مي داند كه او دو سال قبل، پيشگويي كرده بود. او بر اساس يك پيشگويي در زمان عُمَر (637 م) محاسبه كرده بود كه بعد از چهل و دو ماه پيشگويانه ( جمعاً 1260 سال ) يهوديان به فلسطين باز خواهند گشت. رقمي كه وي بدان دست يافت، 1897 يا 1898 بود. (18)
در مارس 1897، يعني سالي كه هكلر متوقع آغاز بازگشت يهوديان به فلسطين بود، هرتسل دومين ملاقاتشان در آپارتمان هكلر را توصيف مي كند. هرتسل از ديدن كتاب هاي چيده شده از كف زمين تا سقف كه « چيزي جز كتاب قدس » نبود و نقشه بزرگي از ستاد نظامي فلسطين مشتمل بر چهار صفحه بزرگ درست شده بود كه تمام كف اتاق مطالعه او را مي پوشاند، دچار حيرت شد:
او جايي را كه، بر اساس محاسباتش، معبد جديد ما بايد ساخته شود، به من نشان داد: مكان مقدس (19)! زيرا آن در مركز اين كشور واقع است. او همچنين مدل هايي از معبد قديمي را به من نشان داد. هكلر پيروزمندانه گفت: " ما زمينه را براي شما آماده كرده ايم!"... من او را انساني بصير و ساده لوح تصور مي كنم... با اين وصف، اشتياق او به نوعي جذاب است... او به من توصيه هاي بسيار خوبي مي كند كه سرشار از حسن نيت صميمانه و ترديد ناپذير. او در عين حال هم باهوش است و هم مرموز، هم زيرك است و هم ساده لوح. (20)
هكلر به رغم ناباوري اوليه ي هرتسل، به قول خود عمل كرد و به كايزر ويليام دوم (21) اهل آلمان- دوك اعظم بادن (22) - و نيز تشكيلات سياسي بريتانيايي كه حامي هرتسل و هيئت نمايندگان صهيونيستي (23) وي بود، نزديك شد. با وجود آنكه جانبداري و خط مشي هكلر با فعاليت تبشيري انجمن يهوديان لندن سازگار بود، تغييري اساسي را در تفكر صهيونيستي مسيحي به وجد آورد و آن را از ديدگاه هاي وِِيْ و سيمئون كه بازگشت يهوديان به سرزمين مقدس را بعد از پذيرش مسيحيت مي دانستند، دور ساخت. در عوض، هكلر در آن موقوع تأكيد مي كرد كه تقدير مسيحيان صرفاً كمك به بازگشت يهوديان به فلسطين است. اين امر در نامه اي كه اور در 1898 به يك مبلّغ اعزامي در بيت المقدس نوشته بود، آشكار است:
همكار گرامي، شما منتظر تغيير كيش يهوديان هستيد ولي زمانه به سرعت در حال تغيير است و بر ما لازم است كه بيشتر و بهتر دقت كنيم. ما هم اينك به بركت جنبش صهيونيستي، در شرف ورود به عصر مسيحيايي يهود هستيم. بنابراين مسئله ي مهم امروز اين نيست كه تمام درهاي كليساهاي خود را به روي يهوديان بگشاييد بلكه اين است كه دروازه هاي وطنشان را براي آنان بگشاييد، به آنان در امر پاكسازي سرزمين مقدس و آبياري آن و آب رساني به آن ياري كنيد. همكار عزيز، همه اين كارها، كار مسيحايي است؛ همه اين امور، حاكي از تولد روح القدس است. اما نخست بايد اسكلت آن حيات يابد و در كنار هم شكل بگيرد. (24)
اظهارات هكلر به نظر مي رسد كه سخنان صهيونيست هاي مسيحي تدبيرگراي معاصري را در ذهن مجسم مي كند كه با ردّ تبليغ مسيحيت، تعهد مسيحي خود را از طريق حمايت از يهوديان عملي مي سازند. زماني كه هكلر سرانجام از مقام كشيشي خود در وين در سال 1910 استعفا داد، سازمان صهيونيسم شاخه ي لندن (25) برحسب دستورات هرتسل و به پاس حمايت هاي « صادقانه» اش از صهيونيسم، براي او مستمري منظور كرد. در 1922، هنگامي كه پارلمان انگليس قيمومت فلسطين (26) را تصويب كرد، هكلر در آنجا حاضر بود و معتقد بود كه اين رخدادِ هر چند تا حدّي ديرهنگام، في نفسه تحقق پيشگويي كتاب مقدس است. (27)
ديويد ليويد جورج كه در سال 1916 نخست وزير شد، صهيونيست معترف ديگري است كه عقايدي مشابه عقايد شافتسبري داشت. او توسط حييم وايزمن (28)، يهودي شده بود و به تعبير خود وي « آستون مرا صهيونيست كرد». (29) وايزمن در توليد مواد منفجره به دولت انگليس كمك كرده بود كه ظاهراً تا حدّي، فلسطين پاداش اين كار بوده است. ليويد جورج در سخنراني اي كه در سال 1925 در انجمن تاريخ يهود ايراد كرد، بر اساس دريافت موروثي و مغاير با كليساي انگلستان (30) اين چنين از گذشته ها ياد كرد:
من در مدرسه اي پرورش يافتم كه تاريخ يهوديان را بيشتر از تاريخ كشور خودم به من آموختند. من مي توانم تمام پادشاهان يهود را برايتان نام ببرم. ولي ترديد دارم كه بتوانم شش نفر از پادشاهان انگليس يا شش نفر از شاهان ولز (31) را نام ببرم... ما از تاريخ نژاد شما در روزگار اوج شكوهش كاملاً الهام مي گرفتيم، يعني دوراني كه ادبيات بزرگي را پايه گذاري كرد كه تا خود روزهاي فرجامين (32) اين جهان كهن، طنين خواهد افكند و بر شخصيت انساني تأثيري مي گذارد، آن را شكل مي دهد و مي سازد و به انگيزه هاي بشري، نه تنها براي يهوديان بلكه براي غير يهوديان نيز الهام و تداوم مي بخشد. ما آن را گرفتيم و جزء بهترين بخش از شخصيت غير يهوديان كرديم. (33)
همچنين يكي ديگر از زندگي نويسان ليويْد جورج، كريستوفر سايكس (34) بود ( پسر سِر مارك سايكس (35)، كه توافق نامه محرمانه سايكس- پيكو (36) 1916 با همكاري ديگران نوشت و بر اساس آن، امپراتوري عثماني (37) تجزيه و بين كشورهاي بريتانيا، فرانسه و روسيه تقسيم شد ). (38) سايكس مي نويسد كه پيش از اين كه توافقات صلح پاريس (39) در سال 1919 امضا شود، مشاوران مختلفي مذبوحانه كوشيدند تا ليويد جورج را در جريان مسائل مربوط به شهرك سازي در فلسطين قرار دهند ولي او از درك اين مسائل عاجز بود، « عمدتاً به اين دليل كه نمي توانست فراتر از نگرش صهيونيستي مسيحي دوران جواني اش بينديشد.
هنگامي كه ليويد جورج مكرراً در جريان وضعيت جغرافيايي كنوني فلسطين قرار گرفت، مصرانه از خاطره ي درس هاي دوران كودكي خود در مدرسه يكشنبه، شهرهاي كتاب مقدس و سرزمين هاي دوران مذكور در كتاب مقدس، كه بعضي ها از آن ها ديگر وجود نداشتند، نام مي برد». (40) آليفنت، هكلرو ليويْد جورج هر سه بعضاً بر اساس اعتقاد مذهبي و نيز از آن رو كه جنبش نوپاي صهيونيسم يهودي در خدمت سياست خارجي بريتانيا بود، اين جنبش را تقويت مي كردند. عجيب آن است كه جنبش صهيونيسم يهودي تحت رهبري هرتسل اساساً غير ديني بود و با اين حال بر صهيونيست هاي مسيحي اي نظر ويليام هكلر تكيه داشت كه براي متون مقدس عبري احترام فراواني قائل بود و با تمام وجود اطمينان داشت كه سرزمين اسرائيل نصيب يهوديان خواهد بود.

پي‌نوشت‌ها:

1. Laurence Oliphant
2. William Hechler
3. agricultural colonization
4. The Land of Gilead
5. absolute religious dogmatism
6. pragmatic political expediency
7. Tuchman, op.cit., pi73.
8. Warlike Bedouins
9. native Indians
10. Sharif, op.cit., p68.
11. Basle
12.David Pileggi, ‘Hechler, CMJ & Zionism’ Shalom, 3 (1998).
13. evangelical millenarianism
14. Sharif, op.cit., p71.
15. The Restoration of the Jews to Palestine
16. Ibid.
17. prophetic turning - point
18. Theodor Herzel, The Diaries of Theodor Herzel, (New York, 1956), cited in Sharif, op.cit., p71.
19. Bethel
20. Merkley, op.cit., ppl6-17; Pileggi. op.cit.
21. Kaiser William II
22. Grand Duke of Baden
23. Zionst delegation
24. Merkley, op.cit., pl6
25. The Zionist Organisation in Londom
سازمان صهيونيسم (ZO) در نخستين كنگره جهاني صهيونيسم كه در 1897 در سوئيس برگزار شد، بنياد نهاده شد.
26. Palestine Mandate
27. Pileggi, op.cit.,
28. Chaim Weizmann
حييم وايزمن (1874- 1952) كه داراي دكتراي شيمي از دانشگاه برلين آلمان بود، موفق شد با استفاده از آستون نوعي مواد منفجره قوي اختراع كند كه در روند جنگ جهاني اول اثرات مهمي داشت. وي در كنفرانس صلح پاريس (1919) رياست هيئت نمايندگي صهيونيست ها را به عهده داشت و در 16 فوريه 1949، از سوي كنست اسرائيل به عنوان اولين رييس جمهور رژيم صهيونيستي انتخاب شد.
29. وايزمن روش توليد استون را کشف کرد. استون حلالي است که براي ساخت مواد منفجره به کار مي رود.
30. inherited non- conformist conscience
31. Kings of Wales
32. last days
33.Philip Guedalla, Napoleon and Palestine, (London, 1925), pp45-55, cited in Sharif, op.cit., p79.
34. Christopher Sykes
35. Sir Mark Sykes
36. Sykes- Picot Agreement
در اوايل 1916، موافقت نامه انگليس، فرانسه و روسيه كه بعداً به نام طرفين مذاكره يعني مارك سايكس، نماينده انگلستان و جورج پيكو، نماينده فرانسه مشهور شد، به امضاء رسيد. اين موافقت نامه در شكل يادداشت هايي در تاريخ هاي گوناگون امضا و بين سه كشور رد و بدل شد و بر اساس آن تزار روس زمين هاي هم مرز با تنگه ي بُسفر و چهار استان هم مرز با روسيه در شرق آناتولي را ضميمه ي دولت خود كرد؛ انگلستان و فرانسه در مورد تقسيم سرزمين عربي خاورميانه و غرب آناتولي به پنج منطقه با يكديگر به توافق رسيدند و به موجب آن، سوريه و لبنان زير نفوذ فرانسه قرار گرفت و فلسطين، عراق و كويت زير سلطه ي انگلستان اداره شد.
37. the ottoman Empire
38.Christopher Sykes, Cross Roads to Israel, Palestine From Balfour to Bevin, (London, Collins, 1965).
39. Paris Peace Accords
40.Wagner, op.cit., pp94-95 .

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما