بارها در محافل گوناگون شنیده ایم که : که شخصی که بد میکند و شخصی که زنا میکند اگربچهای متولد شود آن بچه تا به آخر راه را درست نخواهد رفت.
یعنی ان فرزند راه دین و اسلام نخواهد بود زیرا که توان این کار را ندارد چون از ابتدای خلقتش خراب بوده است.ا
سوال این است: اولاً چرا گاهی ما کاری خودمان نکردیم اما به خاطر کارهای والدین عقوبت در این دنیا میشویم.
دوماً یک فرد که پدر و مادرش او را از راه حرام متولد کردهاند چه گناهی دارد که باید در راه مستقیم نباشد.
وبعد هم از مغضوبین باشد در حالی که اگر هم او از راه درست تولد یافته بود میتوانسته عاقبت به خیر هم شود.
در رابطه با ولد زنا روایات متعددی وجود دارد که بعضی از انها با عدالت خداوند و تکلیفی که به گردن انسانها گذاشته است همخوانی ندارد.
به طور کلی احادیثی در این زمینه در منابع شیعه و سنی وجود دارد که؛ ائمه اطهار(ع) را دوست نمیدارد، مگر حلالزاده و آنها را دشمن نمیدارد، مگر حرامزاده.
در این مطلب به بعضی از این احادیث و سوالات و شبهات وارد شده پاسخ می دهیم.
آیا دوستی اهل بیت در دل حرامزاده نمی رود؟ تقصیر او چیست؟
آیا دوستی اهل بیت در دل حرامزاده نمی رود؟ چرا یک کودک زنا زاده باید تا آخر عمر راه را کج برود. و در قیامت هم عقوبت شود در حالی که والدین او مقصر هستند، تقصیر او چیست؟ آیا این با عدالت خداوند سازگار است؟با توجه به این حدیث از پیامبر(ص)((ای علی(ع) دوستی تو در دل حرامزاده نمیرود.)) و دیگر احادیثی که در ادامه مطلب به آنها اشاره می کنیم.
واز طرفی با توجه به اینکه پاداش و عذاب جهان آخرت را با اعمال این دنیا میدهند (الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ) (1)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : دنیا کشتزار آخرت است.واز آنجا که طبق این روایات جز دوستان حضرت امیر در بهشت وارد نمیشوند چگونه این موارد با عدل الهی سازگار است.
روایات حلال زاده نبودن دشمنان على(ع) در منابع اهل سنت
در منابع اهل سنت روایاتى در این خصوص وارد شده است که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:1 ـ ابوسعید خدرى مى گوید: «کنّا معشر الأنصار نبور أولادنا بحبِّهم علیّاً(رضی الله عنه)؛ فإذا وُلد فینا مولودٌ فلم یحبّه عرفنا أ نّه لیس منّا»(2)؛
(ما انصار ، فرزندانمان را با دوست داشتن على(رضی الله عنه) امتحان مى کردیم؛ پس هر گاه فرزندى از ما متولّد مى شد و او را دوست نداشت مى فهمیدیم او فرزند ما نیست) .
2 ـ عبادة بن صامت مى گوید : «کنّا نبور أولادنا بحبِّ علیّ بن أبی طالب(رضی الله عنه)؛ فإذا رأینا أحدهم لا یحبّ علیّ بن أبی طالب علمنا أنّه لیس منّا وأ نّه لغیر رِشْدَة»(3)؛
(ما فرزندانمان را با دوست داشتن على ابن ابى طالب(رضی الله عنه) امتحان مى کردیم ، و چون مى دیدیم یکى از آنها على ابن ابى طالب(رضی الله عنه) را دوست ندارد ، مى فهمیدیم از ما نیست و از راه حلال به دنیا نیامده است) .
حافظ جزرى در کتاب «أسنى المطالب»(4) پس از ذکر این حدیث نوشته است :مطلب از قدیم تا به حال مشهور است که فقط زنازاده با على(رضی الله عنه) دشمنى مى کند .
3 ـ حافظ حسن بن على عدوى از احمد بن عبده ضبىّ از ابوعیینه از ابن زبیر از جابر نقل کرده است : «أمرنا رسول الله(صلى الله علیه وآله) أن نعرض أولادنا على حبِّ علیِّ بن أبی طالب»؛
(پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به ما دستور داد که فرزندانمان را بر دوستى على بن أبى طالب عرضه کنیم) .
رجال این حدیث رجال صحیحین (صحیح بخارى و مسلم) بوده و همگى از ثقات محسوب می شوند.
4 ـ حافظ طبرى در کتاب «الولایة» با سندش از على(علیه السلام) این حدیث را نقل کرده است :
«لا یحبّنی ثلاثة : ولد الزنا ، ومنافق ، ورجل حملت به اُمّه فی بعض حیضها» ؛ (مرا سه نفر دوست ندارند : زنازاده و منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد) .
5 ـ از ابوبکر نقل شده است : من پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) را دیدم که خیمه اى بنا کرده بود و بر کمانى عربى تکیه داده بود و در آن خیمه ، على و فاطمه و حسن و حسین بودند ، و فرمود :
«معشر المسلمین! أنا سلمٌ لمن سالمَ أهل الخیمة ، حربٌ لمن حاربهم ، ولیٌّ لمن والاهم ، لا یحبّهم إلاّ سعید الجدِّ طیّب المولد ، ولا یبغضهم إلاّ شقیُّ الجدِّ ردیء المولد»(5)؛
(اى گروه مسلمین! من با کسى که با اهل خیمه در صلح باشد در صلحم ، و با کسى که با آنان در جنگ است در جنگ هستم ، و دوستدار کسى هستم که با آنها دوستى ورزد . و آنان را جز فرد خوشبخت حلال زاده دوست ندارد ، و جز فرد بدبخت داراى ولادتِ پست ، با آنان دشمنى نمى کند) .
این مطلب را در گذشته و حال ، بسیارى از شعرا به نظم در آورده اند که مجالى براى ذکر اشعار آنها نیست ; یکى از این اشعار ، شعر صاحب بن عبّاد است(6) :
1 ـ بحبَّ علیّ تزولُ الشکوکُ وتصفو النفوسُ ویزکو النجار
2 ـ فمهما رأیتَ محبّاً له فثَمّ العلاءُ وثَمّ الفخار
3 ـ ومهما رأیتَ بغیضاً له ففی أصلِهِ نسبٌ مستعار
4 ـ فمهّد على نَصبه عذرَهُ فحیطانُ دارِ أبیه قصارُ
1 ـ (با دوستى على شکّ ها برطرف مى شود ، و نَفْس ها و روح ها تصفیه مى شود ، و اصل ونَسَب پاک مى گردد .
2 ـ پس هر جا دوستدار او را دیدى ، برترى و فخر آنجاست .
3 ـ و هر گاه دشمن او را دیدى پس در اصل و نَسَب او نَسَبى عاریه گرفته شده است .
4 ـ پس براى دشمنى او عذرى درست کن ، (و بگو) دیوارهاى خانه پدرش کوتاه بوده است) .
همچنین او در این مورد سروده است : حبُّ علیّ بن أبی طالب فرضٌ على الشاهدِ والغائبِ واُمُّ من نابذَهُ عاهرٌ تبذلُ للنازلِ والراکبِ(7).
دوستى على بن أبى طالب بر هر شاهد و غایبى واجب است . و هر کس با او دشمنى ورزد مادرش بد کاره بوده و بر پیاده و سواره خود را عرضه مى کرده است) (8)
6. پیامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرمود: «اى على! هر که مرا و تو را و امامان از نسل تو را دوست بدارد،.
باید خدا را بر حلالزادگى خود، ستایش گوید؛ زیرا ما را دوست نمیدارد، مگر حلالزاده و ما را دشمن نمیدارد، مگر حرامزاده».(9)
7. پیامبر خدا(ص) درباره امام على(ع) فرمود: «اى مردم! فرزندان خود را با [محکِ] محبّت على بیازمایید؛ زیرا على هرگز به گمراهى فرا نمیخوانَد و از راه راست، دور نمیشود.
پس، هر یک از فرزندان شما على را دوست داشت، از شماست و هر کدام او را دشمن داشت، از شما نیست».(10)
8. امام على(ع) به نقل از پیامبر(ص) فرمود: «اى ابوذر! هر که ما اهل بیت را دوست بدارد، باید خدا را بر نخستین نعمت، ستایش گوید». ابوذر پرسید: اى پیامبر خدا! نخستین نعمت کدام است؟ فرمود: «حلالزادگى. ما را دوست نمیدارد، مگر کسى که حلالزاده باشد».(11)
9. ام سلمه گفت: از رسول خدا(ص) شنیدم که به على(ع) میفرمود: «تنها سه گروه تو را دشمن دارند: ولد زنا، منافق و کسى که مادرش در حال حیض به او حامله شده باشد». (12)
10. «ابوبکر گفت: رسول خدا در خیمه نشسته بود، علی و فاطمه و حسن و حسین نیز در خیمه بودند، فرمود: ای مسلمانان!
هر کس با اهل خیمه دوست باشد من با او دوست هستم و هر کس با آنان دشمن باشد من با آنان دشمنم، آنان را دوست ندارد،.
مگر آنکه ولادتی پاک دارد و دشمن نیست با آنان مگر آنکه ولادتی ناپاک دارد».(13) و روایات دیگری که در اینباره نقل شده است. (14)
الدنیا مزرعة الآخرة نه اقتباسی از قران است
جمله: «الدنیا مزرعة الآخرة» که بسیار بین علماء هم متداول است، در حقیقت، اقتباسى زیبا از آیات و روایات است، و به تعبیر دیگر اصلى اصطیادى از منابع اسلامى است،.در قرآن آمده است: «مَنْ کَانَ یُرِیدُ حَرثَ الآخِرَةِ نَزِد لَهُ فِى حَرثِهِ وَ مَن کَانَ یُرِیدُ حَرثَ الدُّنیَا نُؤتِهِ مِنهَا وَ مَا لَهُ فِى الآخِرَةِ مِنْ نَّصِیبٍ»(15)؛
(کسى که زراعت آخرت را بخواهد به او برکت داده و بر محصولش مى افزائیم، و آنکه فقط کشت دنیا را مى طلبد کمى از آن به او دهیم و در آخرت هیچ بهره و نصیبى نخواهد داشت).
در تشبیهى بسیار جالب دنیا به کشتزارى تشبیه شده که آماده کشت است، هم آمادگى پرورش کشت دنیا و هم کشت آخرت را دارد، تا کشاورز چه کشت کند،
یعنى کشت و محصول تابع نیّت و اراده زارع است. بذر این زمین، اعمال انسانها است، هر کس عملى نیک براى خدا و در جهت آخرت بیفشاند، مسلّماً در آخرت برداشت کند،
و کسى که عملى براى بهره و استفاده دنیا نشاند بدون شک در این دنیا بهره بردارى کند، و به تعبیر دیگر برداشت محصول تابع زمان دوام و بقاء محصول است،
اگر بذرى که استعداد تا آخرت را داشت، در زمین دنیا نهاد آخرت برداشت مى کند، و اگر بذرى که استعداد تا آخرت را نداشت، چاره اى جز برداشت آن در دنیا نیست،
و از همین روى زارع اول در آخرت با دست پر است و زارع دوم دست خالى و تهى، پس بین دو عالم چنین نیست که ارتباطى نباشد، ارتباط به این نحو است که اینجا کاشت و داشت و در آخرت برداشت.
گناه کسی به دوش دیگری نیست:
قرآن کریم به طور یک اصل کلی در این باره میفرماید: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى...:هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نگیرد و آن که بارش سنگین است اگر دیگری را هر چند خویش (و پدر و فرزند هم) باشد کمک بر سبکباری خود طلبد ابدا باری از دوشش برداشته نشود.(16)
کلمهى «وِزْرَ» به معناى سنگینى و بار است. «مُثْقَلَةٌ» یعنى سنگین بار. «حمل» بارِ پشت و «حمل» بار شکم را گویند.(17)
در قرآن مىخوانیم که گروهى براى اغفال و فریب دیگران مىگویند: «اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ» (18) ما گناه شما را به دوش مىگیریم این آیه جواب آنها را مىدهد.
سؤال: آیا مىتوان به استناد این آیه که در قیامت بار هر کس به دوش خود اوست و ضربهاى به دیگرى نمىزند، بگوئیم پس ما کارى به گناهکاران نداشته باشیم زیرا بار گناهشان به دوش خودشان است و به ما کارى ندارد؟
پاسخ: این آیه، توجیه سکوت در برابر منکرات نیست زیرا خود سکوت، گناهى است بر گردن افراد ساکت. وظیفه ما امر به معروف و نهى از منکر است ولى اگر گوش ندادند گناهشان به دوش ما نیست.(19)
گرچه هر کس تنها مسئول کار خویش است، امّا اگر کسى راه و سنّت غلطى را در جامعه پایهگزارى کرد علاوه بر منحرفان، این سنّت گزار نیز مسئول است زیرا راهنماى انحراف و گناه، شریک در انحراف و گناه است.
پیام ها
1- بر اساس عدالت، هر کس باید بار خودش را بر دوش کشد. لا تَزِرُ وازِرَةٌ ...
2- گناه خود را به گردن نیاکان، دوستان و محیط نیاندازیم. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ»
3- حساب و کتاب هر کس در قیامت، جداگانه است. «لا تَزِرُ وازِرَةٌ»
4- گناه، بار است. «وِزْرَ- مُثْقَلَةٌ»
5- در قیامت روابط خویشاوندى در قیامت هیچ تأثیرى در سرنوشت انسان ندارد و بستگان بارى از دوش انسان بر نمىدارند. «وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى»
6- خشیت و نماز به انسان قابلیّت پذیرش مىدهد. إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ ...
7- تزکیه از طریق تقوا و نماز به دست مىآید. «یَخْشَوْنَ- أَقامُوا الصَّلاةَ- تَزَکَّى»
8- تزکیهى انسان، به سود خود اوست. «لِنَفْسِهِ»
9- ممکن است سود تزکیه را در دنیا دریافت نکنید ولى در آخرت قطعاً دریافت مىکنید. «إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»
10- هستى، هدفمند و داراى حرکت تکاملى است. «إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»
هر ولد زنایی دشمن اهل بیت نیست
در ابتدا در باره فرزندانی که از حرام به دنیا آمدهاند، باید گفت: بر اساس آموزههای دینی، آن فرزند گناه و جرمی متوجه اش نیست؛ زیرا هیچ تقصیری ندارد. عمل خلاف پدر و مادرش، مسؤلیتی را متوجه او نمیکند.چه این که در روایات این باب، معمولاً گفته نشده هر کسی که ولد زنا بود، دشمن اهل بیت است؛ بلکه امر بر عکس است؛ یعنی گفته شده هر کس با امیر مؤمنان دشمن بود، یکی از این مشکلات را دارد.
بنابراین، هر دشمن اهل بیتی، ولد زنا یا کافر است؛ ولی هر کافر یا ولد زنایی، دشمن اهل بیت نیست و این دو با هم ملازمه ندارند.
از متون دینی بر می آید که حرام زاده، به جهت عمل حرام و گناه آلودی که پدر و مادر انجام داده اند، گناهکار نیست.
همان گونه که در آیه یاد شده آمده، کسی گناه دیگری را بر دوش نمی کشد. حرام زاده هم میتواند با داشتن اعتقاد درست و انجام اعمال و دستورهای دینی، به بهشت برود؛
همان گونه که در فرمایش امام صادق(ع) آمده است:«زنازاده اگر اعمال خوب انجام بدهد، به او پاداش داده میشود. اگر کار بد از وی سر زند، مجازات میگردد»؛ (20) یعنی زنازاده، مانند سایر مردم است.
روایت مذکور صحیح و سند نیست
پیامبر(ص) فرمود: «لیس علی ولد الزّنا من وزر أبویه شیء»؛ (21) «گناه پدر و مادر، بر گردن فرزند نیست».بنابراین، روایت یادشده در پرسش، علاوه بر این که ممکن است به لحاظ سند جای تأمل داشته باشد، با آموزه های یاد شده نیز تعارض دارد.
گذشته از این اظهار، نظر قطعی و یقنی در این گونه مسائل، با استناد به برخی روایات که از نظر سند قطعی و یا متواتر نیست، دشوار است.
ولد زنا داری تکلیف و اختیار است
پس در نتیجه، باید گفت زنا زاده نیز مانند دیگران مکلف به وظایف شرعی و عقلی است و می تواند به پاکی و تقوا روی آورد؛ همان طور که می تواند به فساد و گناه کشیده شود.چه بسا افراد حلال زاده ای هستند که از شمر بدترند و چه افراد زنا زاده ای که خود را از گناه و آلودگی نگاه داشته و اهل بهشت شده اند.
افرادی که از مادر متولد می شوند، دارای سرشت های متفاوتی هستند. بعضی میل شان به خوبی ها بیش تر است؛ بعضی میل شان به بدی بیش تر است.
ممکن است افرادی که وَلَد حیض یا ولد زنا بوده اند، بیش تر میل شان به بدی ها باشد، همان طور که برخی از حلال زاده ها ممکن است طینت شان شر باشد؛ امّا خُبث باطنی علّت برای فاسد شدن نیست؛ بلکه زمینه آلودگی در آنان بیش تر است.
اما بیگمان حرامزاده بودن موجب سلب اختیار انسان نشده و علّت تامّه ارتکاب گناه و دوری از محبت و دوستی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمیشود؛
لذا فرزند زنا نیز مثل دیگر افراد بشر مختار بوده و سرنوشت خود را در دست اختیار خود دارد؛ و هیچ دلیل عقلی یا نقلی وجود ندارد که اثبات کند زنازاده لزوماً اهل جهنّم میشوند؛ همانطور که هیچ دلیلی نیست که اثبات کند هر حلالزاده و مسلمانزادهای وارد بهشت میشود.
ممکن است برخی از زنازادهها محبّ اهل بیت باشند؛ لذا روایاتی که میگویند «ولدالزّنا» دشمن اهل بیت میشود ظاهراً حکمی غالبی را بیان میکنند نه حکمی کلّی را؛ یعنی اغلب چنین است که زنازاده دشمن اهل بیت میشود نه همیشه.
ولد زنا برای اعمال خوبش ثواب بیشتری میبرد
در عین حال، می توانند خود را از آلودگی حفظ کنند؛ هر چند شاید برایشان سخت باشد و محتاج به ریاضت و مجاهدت بیش تر با هواهای نفسانی داشته باشند. این گونه افراد اگر با سختی و مجاهدت جلوی شرارت باطنی خود را بگیرند، البته که ثواب بیش تری دارند.اگر فرض کنیم کسی که دارای طینت پاک و خوبی است، یعنی 70% مایل به خوبی ها است، در نتیجه راحت تر به خوبی ها روی می آورد و فرد دیگری که باطن او خبیث باشد، 70% میل به بدی ها داشته باشد،
در نتیجه اگر بخواهد خوبی ها را انجام دهد، با سختی بیش تری همراه است، ثواب او بیش تر از آدم اوّلی است، چون «افضل الاعمال أحمزها»؛ «برترین اعمال، مشکل ترین آن ها است».
در برخی روایات، اشخاصی که دچار قساوت و خبث باطنی شدید بوده و دست به جنایات عظیمی زده اند، زنازاده معرفی شده اند؛ ولی شرارت باطنی، علت انحراف آنان نیست؛
بلکه در حدّ مقتضی است. بنابراین، بر فرض که نطفه افرادی از حرام تشکیل شده باشد، ولی اختیار از ایشان سلب نمی شود.
ایشان نیز با اختیار خود می توانند راه سعادت یا شقاوت را طی کنند و دشمن اهل بیت بودن یا سایر رذالت ها برای آن ها مقدر نشده است؛
بلکه روایت اشاره به نتیجه طبیعی عمل زنا و آثار وضعی و عادی ایجاد یک انسان از این راه نادرست دارد.
تکلیف ولد زنا به اندازه ظرفیت اوست.
نباید فراموش کرد اگرچه انحرافات احتمالی چنین کودکی بر عهده خود او بوده، مسئولیتی را از عهده او ساقط نمی کند؛ اما عذاب او کمتر از سایر افراد دارای تعادل فطری است.ضمن آن که مسئولیت های دینی او کمتر از فرزندی است که در خانواده مؤمن و پاک متولد شده است. خداوند از هر کس به اندازه توانایی و استعدادهای او تکلیف می خواهد.
ولد زنا در معرض عدم محبت قرار قرار
۱) فرزندان زانی در «معرض» این هستند که محبت ائمه اطهار(ع) را در دل نداشته باشند، و «اقتضای» چنین چیزی را دارند.توضیح اینکه؛ فرزندانی که از راه زنا، زاده میشوند، از نظر وجودی دچار کمبود و میل به معصیتی افزونتر از دیگران دارند و این ناشی از نظام علّی و معلولی عالم است؛.
یعنی ساختار و قوانین تکوینی عالم به گونهای است که موجب میشود فرزند حاصل از پیوند نامشروع، از کمال وجودی و روحی پایینتری نسبت به انسانهای عادی و حلالزاده برخوردار باشد.
لذا تولّد چنین نوزادی نتیجه بیتوجّهی برخی افراد به قوانین تغییرناپذیر عالم است؛ چنانکه در قرآن کریم میخوانیم: «به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشکى و دریا نمودار شده است،
تا [سزاىِ] بعضى از آنچه را که کردهاند به آنان بچشاند، باشد که بازگردند(22) که در این آیه شریفه سخن از ظهور فساد در زمین به خاطر اعمال مردم به میان آمده شده است و هر جا فسادى ظاهر شود بازتاب اعمال مردم است.(23)
ثمره زنا باعث روح ضعیف و متمایل به گناه
بر این اساس، اینکه خداوند متعال زنا یا هر عمل حرام دیگری را توسّط پیامبران و کتب آسمانی منع نموده صرفاً قراردادی نیست؛بلکه این احکام بر اساس قوانین حاکم بر نظام خلقت تنظیم شده و پشتوانه تکوینی دارند. پس همانگونه که در نظام خلقت، آتش علّت سوزاندن و سمّ موجب هلاکت است، زنا هم موجب پدید آمدن بشری است با روح ضعیف و متمایل به گناه.
زنا موجب میشود نقصی روحی در فرزند حاصل شود و فرزند به دنیا آمده دارای کششهای حیوانی و شیطانی قویتری باشد.
لذا زنازاده اوّلاً کمتر ممکن است میل به دین و محبت به انسانهای وارسته و الهی داشته باشد. ثانیاً اگر هم بر تمایلات حیوانی و شیطانی خود غالب گشته، مؤمن و متّقی گردد؛
باز رتبه وجودی او به حدّ مؤمنان حلالزاده نخواهد رسید. بنابر این، قانون علیّت یک قانون جهان شمول بوده و هیچ مخلوقی از حکم این قانون در عالم تکوین خارج نیست؛
بر این اساس، از زمین خوب و حاصلخیز گیاه خوب میروید و در زمین نامرغوب گیاه نامرغوب رشد میکند: همانطور که قرآن کریم میفرماید:
«سرزمین پاکیزه و شیرین، گیاهش به فرمان پروردگار میروید امّا سرزمینهاى بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بیارزش، از آن نمیروید».(24)
پس آنچه در گیتی حاکم است قانون عامّ علیّت است که وجود انسان نیز نتیجه آن است؛ چون از هر تخمک و اسپرم خاصّی تنها و تنها یک انسان خاصّ پدید میآید؛
و محال است یک شخص خاصّ از غیر این تخمک و اسپرم موجود شود، آن جنینی که از راه زنا حاصل میشود جز از همین راه، محال بود حاصل شود.
اگر مادر همین نوزاد حرامزاده دقیقاً در همان لحظه زنا، به جای زنا، با شوهر خود همبستر میشد یقیناً نوزادی که به دنیا میآمد غیر از آن نوزادی بود که از راه زنا حاصل گشته است.
پس پدید آمدن آن شخصی که به خاطر نحوه عملکرد والدینش عنوان حرامزاده به او اطلاق میشود، جز از همان راه که پدید آمده امکان پیدایش نداشته است.
حقیقت وجودی ولد زنا دارای مرتبه خاصی است
در حکمت و عرفان اثبات شده است که ادراک و علم از سنخ وجود است؛(25)و درک و معرفت هر موجودی متناسب با رتبه وجودی او است و هیچ موجودی حقیقتاً قادر نیست برتر از حیطه وجودی خود را ادراک نماید.لذا ادراک و محبتی که افراد حلالزاده نسبت به پیامبران و اهل بیت(ع) دارند، بر اساس حقیقت وجودی خودشان است، اما کسی که از راه زنا متولد شده،و
بر طبق حقیقت وجودی خاص خود ادراک میکند و از آن فراتر نمیرود و قادر نیست مرتبه بالاتر انسانی را به حقیقت ادراک نماید و محبت ورزد.
مگر اینکه به واسطه اعتقاد حق و انجام اعمال نیک و پسندیده از آن نقص روحی خود را نجات دهد و از مؤمنان شود.
هر زنا زاده ای دشمن اهل بیت (ع) نیست
به علاوه اینکه بر طبق برخی روایات یکی از دلایل دشمنی با امام علی(ع) حرامزاده بودن است، نه تنها دلیل؛ مانند این روایت: امام علی(ع) فرمود: «سه تن مرا دوست نمیدارند؛ زنازاده، منافق و فرزند حیض».(26)بر این اساس، ممکن است شخصی حرامزاده و زنازاده نباشد اما به دلیل نفاقی که به تدریج در اندرون خود پرورش داده، تبدیل به یکی از دشمنان اهل بیت شود.
زنازادگان جهنمی نیستند.
روایتی وجود دارد که زنازادگان را مصداق آیه 179 سوره اعراف دانسته که اعلام میدارد که افرادی از انسانها برای جهنم آفریده شده اند، آیا این روایت معتبر و توجیه پذیر است؟آیا احادیث زیر درباره ولد الزنا معتبرند یا اینکه جعلیاند؟
1-ابوهریره از رسول خدا(ص) روایت کرده است: «لَا یَدْخُلُ وَلَدُ الزِّنَا وَ لَا شَیْءٌ مِنْ نَسْلِهِ إِلَى سَبْعَةِ آبَاءٍ الْجَنَّةَ»؛ داخل نمیشود ولدالزنا به بهشت، و نه کسی از نسل او، تا هفت پدر!».
2. ابوموسی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است: «لَا یَبْغِی عَلَى النَّاسِ إِلَّا وَلَدُ بَغِیٌّ أَوْ فِیهِ عِرْقٌ مِنْهُ»؛ مردم آزاری نمیکند مگر ولدالزنا، یا کسی که رگی از حرامزادگی در او باشد!».
3. حدیث متواتر و مشهور از پیامبر اکرم(ص): «وَلَدِ الزِّنَا شَرُّ الثَّلَاثَةِ»؛ زنازاده، بدترین سه نفر است»؛ یعنی از میان پدر و مادر و فرزند، فرزندی که حرامزاده باشد از پدر و مادر زناکار خود بدتر است.
4. از عبدالله بن عمرو بن عاص در مورد این آیه کریمه: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْس»
و به راستی که آفریدیم برای جهنم، جمع بسیاری از جن و انس را -، نقل شده است: «کَانَ وَلَدُ الزِّنَا مِمَّنْ ذَرَأَ لِجَهَنَّمَ»؛ ولدالزنا آفریده شده برای به جهنم رفتن!». این روایت از سعید بن جبیر نیز نقل شده است.
5. احمدبن حنبل در مسند خود از پیامبر اکرم(ص) روایت میکند که در مورد ولدالزنا فرمود: «لَا خَیْرَ فِیهِ...»؛ هیچ خبری در او نیست! و همین را طبرانی در المعجم الکبیر نیز روایت نموده است.
6. ابن خلکان در وفیات الاعیان از پیامبر اکرم(ص) روایت میکند که فرمود: «ولد الزنا لیس منا؛ و علی منی و انا منه»؛ زنازاده از ما نیست؛ و علی(ع) از من است و من از او هستم.
اگر این دسته از روایات معتبرند؛ آن بچهای که به دنیا آمده چه گناهی کرده است؟ طبق این روایات؛ یعنی هیچ زنازادهای نمیتواند به بهشت برود؟! حتی اگر انسان خوبی بشود؟! و نمیتواند محب پیامبر باشد؟ آیا این عدالت هست؟!
پاسخ به شبهه:
درباره زنازادگان احادیث گوناگونی در کتابهای فرقههای مختلف اسلامی وجود دارد که برخی از آنها قابل استناد بوده و برخی از این قابلیت برخوردار نیستند.درباره ضعف یا معتبر بودن روایاتی که در پرسش به نقل از منابع اهل سنت آمده، نظرات مؤلفان و پژوهشگران همان کتابهای منبع، بیان میشود:
روایت اول(27) به جهت مجهول بودن و اختلاف نظر درباره برخی از راویان، ضعیف است. (28)روایت دوم: (29) سند آن حَسَن است. (30)
روایت سوم: (31) حاکم نیشابوری در «مستدرک» این روایت را صحیح میداند. (32) اما محققان «مسند احمد» در پاورقی، سند آنرا به جهت افرادی ضعیف میدانند. (33)
روایت چهار(34) سند آن ضعیف است. (35)روایت پنجم: (36) سند این روایت به جهت مجهول بودن برخی از راویان آن ضعیف دانسته شده است. (37)
روایت ششم: (38) صاحب وفیات الاعیان سندی برای این روایت ذکر نمیکند.علاوه بر روایات فوق، روایاتی در منابع شیعی نیز در این زمینه ملاحظه میشود. (39)
به هر حال؛ با فرض پذیرش این روایات، باید گفت: هیچیک از اینها به عنوان علت تامه نیستند؛ یعنی اینگونه نیست که راه بسته باشد و اصلاً برای زنازادگان امکان رستگاری وجود نداشته باشد که اگر این بود، تکلیف به او معنا نداشت،
در حالیکه زنازاده نیز مانند دیگران مکلف به اصول و فروع دین میباشد. البته عوامل محیطی و ارثی و دیگر عوامل میتوانند تأثیر زیادی در انتخاب رفتار خاصی داشته باشند،
اما در عین حال انسان را مجبور به ارتکاب یک عمل خاصی نمیکنند و انسان در تمام مراحل حیات خود، میتواند بر عوامل ارثی و محیطی فائق آید و در مسیر صحیح قرار گیرد؛
لذا به طاعات او ثواب داده میشود و به معصیتش عقاب(40) چنانچه در روایتی از پیامبر خدا(ص) چنین نقل شده است که؛ «ولدالزنا(زنازاده)، اگر زنا کند از پدر و مادر خویش بدتر است».(41)
نتیجه:
ولد الزنا انسانی همچون انسان های دیگر صاحب اراده و اختیار می باشد و می تواند با اراده و اختیار خودش به درجات کمال نائل آید .اما این امر تلاش مضاعفی را از ناحیه او می طلبد و تجربه تاریخی نشان داده که معمولا این گونه افراد، آمادگی بیشتری برای ارتکاب گناه و جرم و جنایت دارند و کمتر فردی از این طیف روی سعادت را به خود دیده است.
در بین امامیه مشهور است و آن این که ولد الزنا مثل سایر مردم مکلف به اصول و فروع دین می باشد و اگر اسلام را اظهار نماید،
بر او احکام مسلمین جاری می گردد و بر طاعات او ثواب و بر معاصی او عقاب داده می شود . اما این قول با اصول مذهب شیعه سازگاری ندارد .
چون ولد الزنا با اختیار خودش کاری را انجام نداده است که مستحق عقاب باشد و بدین جهت عذاب او ظلم و جور است، «وَ أَنَّ اللّهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبیدِ» .
و اما اخباری که در این باب وارد شده است باید توجیه شود و یکی از توجیهات این است که روایات حمل می شوند به جایی که ولد الزنا با اختیار خودش کاری را انجام دهد که سبب کفرش گردد.
و چون کافر شده وارد بهشت نمی گردد اما تا مادامی که این کفر را اظهار نکند به کفرش حکم نمی شود.
پی نوشت:
1. عوالی اللآلی : 1/267/66 .2. أسنى المطالب ، حافظ جزرى ، ص 8 [ص 58] ؛ شرح ابن أبی الحدید، ج 1 ، ص 473 [ج4، ص110 ، خطبه 56] ، و در آنجا تصحیفى روى داده است .
3. أسنى المطالب ، ص 8 [ص 58] ؛ نهایة ، ابن الأثیر، ج 1 ، ص 118 [ج1، ص161] .
4. أسنى المطالب ، ص 8 .
5. الریاض النضرة ، حافظ محبّ الدین طبرى، ج 2 ، ص 189 [ج3، ص136] .
6. دیوان الصاحب بن عبّاد ، ص 95 .
7. بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة 52 مقدمة الکتاب
8. گردآوری از کتاب: گزیده ای جامع از الغدیر، محمد حسن شفیعی شاهرودی، قلم مکنون، قم، 1428 ه.ق ، ص 406
9. شیخ صدوق، الأمالی، ص ۴۷۵، کتابچی، تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
10. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۴۲، ص ۲۸۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
11. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج ۱، ص ۴۰۱ – ۴۰۲، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
12. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۴۲، کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
13. طبری، أحمد بن عبد الله، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج ۳، ص ۱۵۴، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، بیتا.
14. ر.ک: الأمالی، ص ۳۰۶ و ۴۷۵؛ ابن جزری، شمس الدین محمد بن محمد، مناقب الأسد الغالب مُمزق الکتائب ومُظهر العجائب لیث بن غالب أمیر المؤمنین أبی الحسن علی بن أبی طالب (رضی الله عنه)، محقق: طنطاوی، طارق، ص ۱۹، مکتبة القرآن، بیجا، چاپ اول، ۱۹۹۴م.
15.سوره شوری، آیه 20.
16.آیه 18 سوره فاطر
17. تفسیر نمونه، به نقل از مفردات راغب.
18. عنکبوت، 12.
19.جلد 7 - صفحه 489
20. محمد ری شهری، میزان الحکمة، ج 5، ص 244، نشر دار الحدیث، قم، 1407 ق.
21. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 75، ص 2، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
22. روم، ۴۱.
23. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۴۵۰ – ۴۵۱، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
24 اعراف، ۵۸.
25. طباطبایى، سیدمحمد حسین، نهایة الحکمة، با تصحیح و تعلیقه: فیاضى، غلامرضا، ج ۲، ص ۴۶۹، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، قم، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
26. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ۳، ص ۲۰۸، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق.
27.اعراف، 179؛
28. ابن نصر کسی(کشّی)، عبد الحمید بن حمید، المنتخب من مسند عبد بن حمید، تحقیق، عدوی، شیخ مصطفى، ج 2، ص 355، دار بلنسیة للنشر والتوزیع، چاپ دوم، 1423ق؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الاوسط، ج 1، ص 262 – 263، قاهره، دار الحرمین، بیتا.
29. ر.ک: المنتخب من مسند عبد بن حمید، ج 2، ص 355، پاورقی از: شیخ مصطفی عدوی.
30. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الإیمان، ج 9، ص 53، ریاض، مکتبة الرشد للنشر والتوزیع، چاپ اول، 1423ق.
31. حدادی، زین الدین محمد المدعو بعبد الرؤوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2، ص 503، ریاض، مکتبة الإمام الشافعی، چاپ سوم، 1408ق.
32. شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق، شعیب أرنؤوط و دیگران، ج 41، ص 297، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ ازدی سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 4، ص 29، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا.
33. حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفى عبد القادر، ج 2، ص 233، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
34. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 41، ص 297، پاورقی.
35. شیبانی، أبو بکر بن أبی عاصم، کتاب السنة، ج 1، ص 182، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ اول، 1400ق؛ خطابی، أبو سلیمان حمد بن محمد، معالم السنن(شرح سنن أبی داود)، ج 4، ص 80، حلب، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1351ق.
36. کتاب السنة، ج 1، ص 182.
37. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 45، ص 596؛ طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، محقق، سلفی، حمدی بن عبد المجید، ج 25، ص 34، قاهره، مکتبة ابن تیمیة، چاپ دوم، 1415ق.
38. مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج 45، ص 596، پاورقی.
38. وفیات الاعیان، ج 2، ص 12.
39. ر.ک: برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق و مصحح: محدث، جلال الدین، ج 1، ص 108، قم، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1371ق؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 564، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش؛ ابن بابویه، علی بن حسین، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص 35، قم، مدرسة الإمام المهدی(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، 1404ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن المعروف بالملاحم و الفتن، ص 360، قم، مؤسسة صاحب الأمر(عج)، چاپ اول، 1416ق.
40. برای آگاهی بیشتر ر.ک: «حلال زادگی امام جماعت و فلسفۀ آن»، سؤال 1957؛ «فرزندان خارج از ازدواج»، سؤال 8350؛ «ولد الزنا در احادیث»، سؤال 5329.
41. «وَلَدُ الزِّنَا شَرُّ الثَّلَاثَةِ إِذَا عَمِلَ بِعَمَلِ أَبِیهِ»؛ ابن اعرابی، ابوسعید احمد بن محمد، المعجم، ج 1، ص 60، ریاض، دار ابن الجوزی، 1418ق.
منابع:
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/1202169https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/407662
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/403680
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/32446
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 18 سوره فاطر
https://www.pasokhgoo.ir/node/24258
https://aghigh.ir/fa/news/9658
http://majmaqom.ir/