گردآوري: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت
اختصاص يک روز به کارگران شايد به لحاظ تشريفات و تعظيم باشد و الا هر روز روز کارگري است و کارگران است بلکه عالم از کار و کارگر تشکيل شده است. اين که ما يک روز اختصاص بدهيم به کارگر، مثل اين است که يک روز را اختصاص بدهيم به نور، يک روز را اختصاص بدهيم به خورشيد. هر روز نور هست و روز نور است، هر روز روز خورشيد است؛ لکن شايد اين براي يک تشريفات و تعظيمي باشد، از اين جهت مضايقه نيست، لکن اگر واقع بيني باشد، کار و کارگر در تمام عوالم ما قبل طبيعت و عالم طبيعت و عوالم مابعدالطبيعه، کار و کارگر همه جاست و تمام موجودات عالم، چه موجودات قبل از طبيعت باشد و چه موجودات طبيعي باشد و چه موجودات بعد از طبيعت، همه از کارگر پيدا شده است، و کار نظير « وجود » است که در همه شئون عالم دخالت دارد. (1)
عالم موجود شده است از فعاليت خدا، اجزاي عالم موجود شده است از فعاليتهايي که بعض موجودات دارند. هيچ موجودي را شما نمي توانيد سراغ کنيد الا اين که کارگر و کار در او موجود است و خودش کار است. کارگرها هم کارند، از کار پيدا شده اند. ذرات موجودات در عالم - در عالم طبيعت - فعال هستند براي ايجاد همه موجوداتي که در اين عالم است؛ حتي جمادات، حتي اشجار، همه زنده اند، همه کارگرند کار احاطه دارد بر همه عوالم. از اول با کار عالم موجود شده است و کارگر مبدأ همه موجودات است. حق تعالي مبدأ کارگري است و کارگر است، فعال است. موجودات عالم غيب [ که ] با فعاليت غيبي تحقق پيدا کرده اند، کارگرند. موجودات عالم طبيعت - هر جا که شما ملاحظه کنيد، هر قشري را اقشار را که ملاحظه کنيد، چه موجوداتي که به نظر ما در پست ترين مراتب وجودند مثل معادن و زمينها و جمادات و چه آنهايي که بعد از اين مرتبه موجودند مثل نباتات، اشجار و چه آنهايي که بعد از اينها موجودند مثل حيوانات و چه آن که مافوق اينهاست مثل انسان - همه جلوه کارند و همه کارگر. کارگرها اينها را درست کرده اند. کارگري بر همه موجودات احاطه دارد. عالم مابعد الطبيعه - در جنت و نار - هم از کار و کارگري پيدا شده است.
بهشت و دوزخ از کار انسان پيدا شده است. در کار انسان است که يا عمل صالح است يا کار خوب است که مبدأ تحقق بهشت است يا اعمال غير صالح و فاسد است که مبدأ دوزخ است. نبايد ما اختصاص بدهيم يک روزي را به کارگر به اعتبار اين که اين روز حظّ کارگر، همين روز است. بله، مانع ندارد که يک روزي را ما انتخاب کنيم براي کارگر که بفهمانيم به عالم که کار و کارگري است که همه چيز از اوست. (2)
کار مثلِ جلوه حق تعالي مي ماند که در تمام موجودات سرايت کرده است. همه موجودات، کار در آنها هست و با کار درست شده اند. همه ذرات وجود کارگرند حتي ذرات اتمي که در اين عالم طبيعت هست، اينها کارگر هستند با هوشياري. همه ذرات عالم فعالند و هوشيارند لکن ما گمان مي کنيم که هوشيار نيستند: وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لاَ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ (3) همه مسبِّح حقند. همه کارگران حق هستند، همه مطيع حق تعالي هستند؛ و کار در همه جا هست و عالم سرتاسر روز کارگر است نه يک روز روز کارگري است، سرتاسر عالم روز کارگر است، سرتاسر عالم کارگر است و سرتاسر عالم کار است؛ يعني ذرات وجودي که انسان را و ديگر حيوانات را - به ارادة الله تعالي - موجود مي کنند کارگرند و انسان کار است، اثر کار آنهاست. تمام اين موجوداتي که در عالم ملاحظه مي کنيد اثر کار فعالانه ي جنود الهي است؛ جندالله، همه کارگر هستند. خداي تبارک و تعالي مبدأ کار است. (4)
در هر کشور کارگر و کشاورز اساس آن کشور است. اساس اقتصاد يک کشور بسته به کار کارگر و کار کشاورز است؛ و مع الاسف اين دو جبهه اقتصادي، که اساس اقتصاد بر آن بود، در زمان رژيم سابق شکست خورد. کشاورزي را ديديد که به اسم اصلاحات ارضي بکلي از بين بردند. ايران که بايد صادرات داشته باشد، در کشاورزي صادرات داشته باشد، يک استان ايران مثل استان آذربايجان يا استان خراسان به قدر کفاف، قوت ايران را دارد، اينها کاري کردند که ايران شد بازار براي امريکا. هر چه ما بخواهيم بايد محتاج باشيم؛ بايد از امريکا يا کشورهاي ديگر وارد کنيم. کارگرهاي ما هم طوري کردند که زندگي آنها زندگي اختلالي شد؛ و کار آنها هم در خدمت غير بود. (5)
کارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعه ها هستند. چرخ عظيم جوامع بشري با دست تواناي کارگران در حرکت و چرخش است. حيات يک ملت، مرهون کار و کارگر است. کار خلاصه نمي شود به جنبش مخصوص و کارگر خلاصه نمي شود به گروهي خاص؛ و به اين انگيزه، روز کارگر روز همه ملت است نه بخش خاصي از آن. (6)
روز کارگر روز دفن سلطه ابرقدرتهاست که با کار با واژه اعم، استقلال در همه ابعادش به مستضعفين جهان بر مي گردد و ابرقدرتهاي آدمخوار و عالم خوار خلع سلاح مي شوند؛ و گويي که در آستانه روز کارگر، اين انفجارهاي پي در پي بي رابطه با اين روز نباشد. ملت شريف ما اگر در اين انقلاب بخواهد پيروز شود بايد دست از آستين برآرد و به کار بپردازد. از متن دانشگاهها تا بازارها و کارخانه ها و مزارع و باغستانها تا آن جا که خودکفا شود و روي پاي خود بايستد. (7)
نقشه هاي زيادي درآوردند نشان دادند، که ما در همه اقشار مملکت مي خواهيم راهسازي بکنيم، و شروع مي کنيم. من سفارش کردم که روستاها و جاهاي دوردست زودتر بايد شروع بشود و قبل از جاهاي ديگر. آنها هم همين مطلب را قبول کردند. راجع به کارگر، اينها مشغولند براي اين که کار درست کنند، و کارگر را به کار وادارند - و عرض مي کنم که - اين قشر را هم به کار وادارند. وقتي که به کار وادار شدند، هم براي خودشان خوب است، هم مملکت راه مي افتد. (8)
اگر کشوري رو به رشد برود، با دست شما کارگران عزيز رو به رشد مي رود و اگر کشوري رو به انحطاط برود، باز هم با شماست که رو به انحطاط مي رود؛ با کار نکردن يا کم کار کردن يا علاقه به کار نداشتن است که رو به انحطاط مي رود. کشور امروز از شماست، از کارگران است، کشور مال شماست. کشور، ديگر اجانب در آن دخالت ندارند، ديگر اختناقها نيست، ديگر فشارها نيست، ديگر چپاولها نيست. امروز کشور مال شماست و شما مسؤوليت او را مستقيم داريد. اگر در اين مسؤوليت کوشش نکنيد، اگر در اين امري که به عهده شماست کوشش نکنيد و آن ديني که بر کشور خودتان، بر اسلام داريد ادا نکنيد شما مسؤول هستيد. و چنانچه کوشش کنيد و چرخهاي مملکت را به راه بيندازيد، شما پيش خداي تبارک و تعالي بسيار ارجمند هستيد. اسلام براي شما ارج زياد قائل است، اسلام شما را خُزّان زمين مي داند، شما خزانه دار زمين هستيد که زمين را شما بايد آباد کنيد... و براي خود شماست که آباد کنيد. بايد اين مسؤوليت را آن طور که مي دانيد، آن طور که مي خواهيد، اين مسؤوليت را به عهده بگيريد و گوش به حرف کساني که مي خواهند نگذارند که اين چرخها به راه بيفتد ندهيد. آنها به شما علاقه ندارند؛ اسلام عزيز است که براي شما ارج قائل است و براي شما حق قائل است و حقوق شما را به شما رد خواهد کرد. بگذاريد اسلام تحقق پيدا بکند، بگذاريد ريشه هاي گنديده استبداد و استعمار فرو بريزد، کنده بشود، بگذاريد اشخاصي که مي خواهند براي ديگران کار بکنند فلج بشوند. (9)
شما دهقانان هستيد که مي توانيد چرخ کشاورزي را به راه بيندازيد و فعاليت شماست که کشاورزي را به طور صحيح مي تواند عملي کند. شما مي دانيد که کشاورزي ما را به زمين زده اند، از بين بردند، حالا بر شماست که بعد از اين که مملکت مال خود شما شده است و دست اجانب کوتاه شده است، به کشاورزي خودتان ادامه بدهيد و مهلت بدهيد که دولت به شما کمک بکند و مي کند کمک، آن قدري که مي تواند کمک مي کند. شما برادران کارگر ما هستيد؛ در کارخانه ها بگذاريد چرخ کارخانه ها به راه بيفتد تا اين که اين مملکت آباد بشود براي همه، براي شما. شما بگذاريد، مهلت بدهيد که اين کارخانه ها به راه بيفتد و چرخ مملکت به جنبش بيفتد و شما همه با ما برادر هستيد و ما همه در خدمت شما هستيم. شماييد که مي توانيد مملکت را اداره کنيد و مي توانيد اين آشفتگي ها را از بين ببريد. شما مي دانيد که اينها رفتند و آشفته کردند اين مملکت را. شما مي دانيد که اينها چپاول کردند و رفتند و خزاين ما را تهي کردند و رفتند. حالا بايد همه ما با هم، يک قشر تنها نه - تمام - همه با هم کوشش کنيم و اين چرخهاي مملکت را راه بيندازيم تا اين که مملکت ما سر و صورتي پيدا بکند. اسلام براي شما حقوق قائل هست؛ حق همه را خواهد داد، براي همه زنها و مردهاي کارگر، براي همه زنها و مردهاي دهقان حق قائل است اسلام، و آنها را عزيز مي شمارد و حق آنها را به آنها رد خواهد کرد. شما بگذاريد که اسلام تحقق پيدا بکند، جمهوري اسلامي با احکام نوراني اسلام تحقق پيدا بکند. نگذاريد اين اشخاصي که مي خواهند نگذارند اين چرخها به راه بيفتد، مي خواهند نگذارند کشاوري ما تحقق پيدا بکند و کارخانه هاي ما به راه بيفتد، شما نگذاريد اينها يک همچو فعاليتها را بکنند و شما را اغفال کنند. آنها شما را مي خواهند اغفال کنند که منافع اين مملکت را ببرند، که خزاين اين مملکت را ببرند، که آنهايي که مي خواهند اين خزاين را ببرند، دست آنها باز باشد. شما بايد مانع بشويد از اين معنا؛ همه بايد مانع بشويم از اين معنا. (10)
اين يک مسأله اي است که بايد شما خودتان بعد فکرش را بکنيد و مطالعه کنيد در بين خودتان. جوانهاي خودتان را مقايسه کنيد با آنهايي که بي کار مي گذرانند و به هرزه دري و هرزه گري عمر خودشان را مي گذارنند، و آن ارزشي که شما داريد، شما برادران داريد و آن ارزشي که اسلام به شما داده است. از پيغمبر اکرم شنيده ايد که نقل شده است که کف دست يک کارگر را - يعني همان محلي که کار درش تأثير کرده و پينه بسته - آن جا را بوسيد و اين، يک نشان ارزش است براي کارگر در طول تاريخ؛ پيغمبر اسلام، که اولين فرد انسانهاست و بزرگترين انسان کامل است، نسبت به کارگر آن طور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است، ببوسد! اين نکته دارد که کف دست را بوسيده، نه پشت دست را؛ کف دست آثار کار درش هست، مي خواهد ارزش کار را به عالميان اعلام کند، به مسلمين اعلام کند که ارزش کار اين است که آن جايي که کارگر کار کرده است، در اثر کار يک نشانه اي پيدا کرده است؛ من آن جا را مي بوسم که ملتهاي اسلامي و بشر ارزش اين کارگر را بداند. (11)
در صدر اسلام آنهايي که سربازان اسلام بودند براي خدا کار مي کردند؛ با يک خرما در شب و روز، گاهي با يک دانه خرما شب و روز گاهي زندگي مي کردند و براي اسلام خدمت مي کردند، و بعد هم که پيروز مي شدند درصدد اين نبودند که رئيس يک جايي باشند و يک پستي براي آنها باشد. (12)
پيغمبر وقتي که از دنيا رفت هيچ چيز نداشت. اين هم آن حاکم دوم که ديگر توسعه حکومتش سرتاسر شرق را گرفته بود و تا اروپا هم رفته بود تقريباً. آن هم آن حاکم که زندگي اش - يک پوست داشت، آن جا شبها روي آن دوتايي ( زن و شوهر ) مي خوابيدند، که حضرت امير باشد و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و روزها علف شترش را روي آن مي ريختند که علف بخورد آن. اين بارگاه، تخت و بارگاه اعليحضرت سلطان! کار مي کرد، مثل ساير عمله ها کار مي کرد! نداشت اين جايي را... نداشت. نه کار مي کرد که جمع بکند، کار مي کرد و وقف مي کرد. همان روزي که با او بيعت کردند، بيل و کلنگش را برداشت رفت سراغ کاري که انجام مي داد! آن جا يک چشمه اي را مي خواست حفر کند؛ خودش با دست خودش حفر کرد. وقتي درآمد، تبريکش کو؟ گفت خوب اين تبريک را براي ورثه بگو، بياور قلم و کاغذ. و قلم و کاغذ [ آوردند ]. همان وقت وقف کرد براي يک جهتي. آن هم زندگي و خوراکش که از نان جو نگذشت؛ بالاتر نبود؛ آن هم چند تا لقمه بود. ما يک همچو حاکمي، دنبال اين مي گرديم. پيدا نمي کنيم. البته؛ خود ايشان هم فرمود که خوب، شما طاقت نداريد اين قدر لکن تقوا داشته باشيد. (13)
خدمت به خلق خدا، عبادتگاه است. و خداوند اين عبادتگاه را براي شما حفظ کند و شما را موفق کند که به اين عبادت بزرگ، که خدمت به جمهوري اسلامي و خدمت به مردم است، بيشتر موفق بشويد. و خداوند ان شاء الله، در جبهه هاي نبرد، اسلام را بر ضد کفر، در هر جا هستند؛ در ايران، در لبنان، در فلسطين و جاهاي ديگر پيروز کند و ان شاء الله، کساني که ظلم به اين ملتها مي کنند، ستم به اين مردم مي کنند و برخلاف اسلام عمل مي کنند، خداوند تبارک و تعالي آنها را ادب کند و اميدوارم که شما هر چه بيشتر موفق بشويد به اين که براي اين مردم مستمند کار بکنيد و اجر آن را از خداي تبارک و تعالي بخواهيد. خداوند به همه شما توفيق بدهد. (14)
راهبردهاي تصريحي:
1- ارزش کار و کارگر تا به آن حد است که حيات يک ملت به کار و کارگر است.2- مبدأ موجودات کار است از اين رو کار ارزشمند است.
3- اساس استقلال کشور، بستگي به کار دارد.
4- کار براي جمهوري اسلامي و مردم عبادت بزرگ است.
5- کار براي بي نيازي کشور و استقلال اقتصادي، از ابرقدرتهاست.
نکات استنباطي:
1- مقوله کار و کارگر در اسلام علاوه بر واقعيت مادي که دارد داراي بُعد معنوي است که ارزش آن بيش از بُعد مادي است.2- در دنياي مادي، کارگران براي رفاه سرمايه داران معتبرند اما در اسلام کار و کارگر داراي ارزش ذاتي و الهي هستند.
3- تلاش دشمنان در جهت جلوگيري از راه افتادن چرخهاي کار و توليد در کشور براي آسيب زدن به نظام اسلامي است نه خدمت به کارگران.
پينوشتها:
1- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 171.
2- صحيفه امام (رحمه الله)، ج 7، صص 171 و 172.
3- سوره ي بني اسرائيل: آيه ي 44.
4- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، صص 172 و 173.
5- صحيفه امام (رحمه الله)، ج8، ص 286.
6- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 264.
7- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 265.
8- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، ص 150.
9- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، صص174 و 175.
10- صحيفه امام (رحمه الله)، ج7، صص 175 و 176.
11- صحيفه امام (رحمه الله)، ج16، ص 234.
12- صحيفه امام (رحمه الله)، ج12، ص 311.
13- صحيفه امام (رحمه الله)، ج4، صص 396 و 397.
14- صحيفه امام (رحمه الله)، ج16، ص 333.
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، سيره ي سياسي حضرت امام خميني (ره)، ( جلد سوم ) ( اصل خوب انجام دادن کارها و وظايف و مسؤوليتهاي محوله )، تهران: نشر مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول