نامه سيد جمال به ناصرالدين شاه

از اين مکتوب دو نسخه بيشتر موجود نيست که اصل آن نزد معتضد الملک ( نواده ي قوام الدوله ) است. اصل نامه ي سيد جمال الدين به ناصرالدين شاه قاجار به دست ميرزا علي اصغر خان اتابک افتاده معلوم نيست به نظر شاه رسانده يا نرسانده است.
دوشنبه، 1 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نامه سيد جمال به ناصرالدين شاه
 نامه سيد جمال به ناصرالدين شاه

 

نويسنده: مرتضي مدرسي چهاردهي




 

از اين مکتوب دو نسخه بيشتر موجود نيست که اصل آن نزد معتضد الملک ( نواده ي قوام الدوله ) است. اصل نامه ي سيد جمال الدين به ناصرالدين شاه قاجار به دست ميرزا علي اصغر خان اتابک افتاده معلوم نيست به نظر شاه رسانده يا نرسانده است.
پس از فوت اتابک اين نامه در مابين اوراق منشي او پيدا شده، وراث منشي مذکور آن را به همسايه ي خود داده اند و بعداً دست به دست گشته به معتضدالملک رسيد. هنگامي که معتضدالملک حاکم شاهرود بود به تيمورتاش اطلاع دادند که چنين نامه اي نزد حاکم مزبور هست. تيمورتاش حاضر شد آن را به هر مبلغي ممکن شود خريداري نمايد ولي معتضدالملک بهانه آورد که حتي مبلغ پنج هزار تومن هم دادند و راضي به فروش نشده است. بنابراين قرار شد سوادي از آن نوشته شود. جواني که مأمور استنساخ نامه بود دو نسخه سواد برداشته يک نسخه را براي تيمورتاش برد و نسخه ي ديگر را براي دکتر قاسم غني فرستاد. نسخه ي متعلق به تيمورتاش مانند چيزهاي ديگر و غالب اسناد و مدارک زندگاني اش به يغما رفت و اين نسخه را از کلکسيون ذي قيمت دکتر غني که مجموعه اي از نوشته هاي مشاهير و بزرگان ايران مي باشد به دست آورده ايم ( رستاخيز ايران، شماره ي 7 ). عريضه داشت به سده ي سنيه عاليه و عتبه ي رفيعه ي ساميه اعليحضرت شاهنشاه اسلام پناه ايده الله بالعدل و نصرة بالحق و شيد دولته بالحکمه وصانها بقدرته عن کيد المحالين و حفظها بقوة ارادة عن مکرالخائنين و خداع المنافقين و اعز بعزالله کلمه الاسلام و المسلمين آمين.
در مونيک [مونيخ] وقتي که از شرف و عد احترامات و اجازه مصاحبت موکب همايوني در زمره ي طرب بودم در همان محضر اسني جناب امين السلطان وزيراعظم چنان پسنديده که عاجز براي اصلاح بعضي امور ضروريه اولا به پطرسبورغ رفته پس از انجام آنها به ايران بيايم، اعليحضرت شاهنشاه اقام الله به و دعانا بالعدل استحسان فرمودند در شب همان يوم الشرف پنج ساعت جناب وزيراعظم با اين عاجز مکالمه نمودند. خلاصه اش آنکه اولاً دولت روسيه و رجال و ارباب جرايد آن را حق نيست که ايشان را برجاس و نشانه ي سهام ملام نمايند و از در معادات و معانده برآيند، چونکه ايشان يعني جناب وزيراعظم مالک و صاحب ملک نيستند و رتق و فتق امور به قدرت ايشان نيست و ديگر آنکه مسئله ي کارون و بنک ( بانک ) و معادل قبل از ارتقاي ايشان به رتبه ي وزارت عظما انجام پذيرفته است. پس حين ورود به پطرسبورغ بايد در نزد وزارت روسيه ابراء ذمه و تبرئه ي ساحه ي ايشان را بنمايم و تبديل افکار فاسده ي وزراي روس را در حق ايشان داده و حسن مقاصد و نيات ايشان را درباره ي دولت روس مسجل کنم ثانياً از اين عاجز خواهش نمودند که به مسيوگيرس رئيس الوزرا و وزير دول خارجه و مستشارهاي ايشان ويلنکالي و زينوويوف شفاهاً بگويم که ايشان، يعني جناب وزيراعظم، از براي اثبات حسن مقاصد خود در هر حال حاضرند که از طرف روس طريق سهلي ارائه شود و در ظرف چند روز مسئله ي کارون و بنک ( بانک ) و معادن را حل نموده حالت سابقه اعاده نمايند اين عاجز چون نجاح مقاصد جناب وزيراعظم را عين رضايت پادشاه اسلام پناه مي دانستم به پطرسبورغ عودت نمودم و چند نفر را که در سياحت مشرق زمين با خود هم مشرب مي دانستم چون جنرال « بروچف » در حربيه و جنرال « ريختر » در وزارت دربار و جنرال « اغناتيف » سابق سفير روس در اسلامبول و مادام « نوويکف » که از خواتين نافذ الکلمة است و غالباً در مسائل سياسيه که در ميان روس و انگليس است مي کوشد، با خود متفق کردم و در ظرف دو ماه بيست بار با مسيو « گيرس » و با مستشارهاي ايشان ملاقات کردم. پيش از آنکه در مقاصد جناب وزيراعظم شروع نمايم اولاً در اين سعي مي نمودم که به ادله و براهين سياسيه و به اعانت هم مشربهاي خود، که صلاح دولت روس در مشرق زمين آن است که علي الدوام با دولت ايران که از در مسالمت و مودت و مجاملت برآيد و سختگيري و مخاصمت ننمايد و در ضمن هر وقت سماح اعليحضرت شاهنشاه اسلام پناه را در اتراک و اراضي ترکمانيه و جاهاي ديگر خاطر نشان مي نمودم چون دانستم که اين مطلب اصلي مسجل شد و مقبول گرديد و از براي ايشان انحراف رأي روي داد و آتش غضبشان فرو نشست، در آن وقت مقاصد جناب وزيراعظم را پيش نهاده گفتم وزيراعظم به نفس خود در مونيخ به من گفتند که به شما تلبيغ کنم که ايشان حاضرند اگر شما طريقي نشان دهيد که موجب حرب و سبب غرامت نگردد مسئله ي کارون و بنک و معادن را حل نمايند و موازنه ي سابقه که در ميان دولت روس و ايران و انگليس بود دوباره برقرار کنند، و در تلو اين مطلب آن قدر که ممکن بود در تبرئه ي ذمه ي جناب وزيراعظم و حسن مقاصد ايشان در حق دولت روسيه چنانچه دوباره هم اين مطالب را از پطرسبورغ بديشان نوشتم. مسيوگيرس و مستشارهاي ايشان پس از آنکه مکرراً از حسن مقاصد و نيات عزم جناب وزيراعظم پرسيدند، گفتند که ما بايد در اين مسئله با وزير جنگ و وزير ماليه اولاً مشورت کنيم و به امپراتور، حاصل شور خود را عرضه نماييم. بعد از آن اگر طريق مناسبي يافت شد که بدان توان حل مسئله را نمود به شما شفاهاً خواهيم گفت که به جواب به جناب وزيراعظم برسانند. البته اگر اين مسئله به نهجي حل شود که موجب مخاصمه در ميان دولت ما و دولت ايران نگردد بهتر است. پس از چندين بار مشورت دو مسلک همه جا پلتيک يکي براي خود و يکي براي جناب وزيراعظم تعيين نموده يعني گفتند که اگر جناب وزير اعظم مي خواهند ابواب خطرهاي آينده را ببندند در جواب رسالت اين دو مسلک را بديشان از طرف ما تبليغ کن و چون هر يک از ما خط حرکت پلتيک خود را براي دو مسلک معين قرار دهيم مسئله به خودي خود بلاغرامت و بلاجدل حل شده سبب رضايت همه خواهد گرديد؛ و اين عاجز شادان و خرسند شدم که با قوت الهيه بتنهايي توانستم پس از اطلاع تام از مسالک سياسيه قضيه ي روس در مشرق زمين خدمتي به دولت اسلامي نمايم و وزيراعظم را از خود خشنود کرده باشم. چون به تهران رسيدم در خارج شهر توقف نموده به جناب وزير اطلاع دادم. جناب ايشان خانه ي حاجي محمدحسن امين الضرب را معين نموده که در آنجا فرود آيم و ايشان را مهماندار مقرر نمودند و اين عاجز مدت سه ماه از جاي خود حرکت نکردم، به غير از يک بار آن هم بعد از يک ماه که عز شرف حضور حاصل شد و بدان نويدهاي ملوکانه مفتخر گرديدم و در اين مدت جناب وزيراعظم به هيچ گونه از اين عاجز سؤال نکرده که در پطرسبورغ چه واقع شده جواب آن مسئله که تو را براي آن بدان جا فرستادم چه شد؟ بلي، در اين حديث چند بار بعضي از حاشيه ي خود را براي احوالپرسي فرستاده وعده ي ملاقات مفصلي مي دادند و چون مدتي طول کشيد از کيفيت مسئله سؤال شد و در جواب گفتم که تا هنوز از طرف وزيراعظم استفساري نشده است و سبب را هم نمي دانم در وقتي که جناب وزيراعظم به وزارت روس معلوم گردد، با همه ي آن محاجات و مجادلات و تبليغات مجملانه اين عاجز در پطرسبورغ ايشان اين امر را مجرد ملاعبه و بازي و اهانت و تحقير يا خود حيله ي سياسيه که مقصود کشف افکار طرف مقابل است ( کاش سؤال مي شد و کشف افکار مي گرديد ) شمرده، به سفارت خود در دارالخلافه ي تهران تلگراف نمودند، به سيد جمال الدين از طرف وزيراعظم شفاهاً بعضي تبليغات نمود، اگر وزيراعظم مي خواهند که در اين مسئله داخل شوند، رأساً به نهج رسمي با سفارت روس در تهران يا با سفارت ايران در پطرسبورغ مکالمه نمايند. و سيد جمال الدين که به نهج غير رسمي بعضي تبليغات نمود پس از اين طرف بگويد مقبول نيست « لاحول و لا قوة الا بالله » راه و رنج کشيده بايد رجوع قهقرا به نقطه ي اولي برگشت ( شگفت ) عقده حل شده را دوباره محکم کردن ( شگفت ).
اعليحضرت شاهنشاه اسلام پناه نتايج اين گونه حرکات را به خرد خداداد ديپلماسي از هر کسي بهتر مي دانند. جناب وزيراعظم چون از آن تلگراف مطلع شدند، به خلاف عادت سياسيين جهان به جاي آنکه تأسف نمايند که چرا افکار سفراي روس را در اين ممالک استکشاف نمودند و جوابهاي ايشان را استماع نکردند ( به عرب صاحب ) گفته بودند که من چيزي به سيد جمال الدين نگفته بودم که به وزارت روس تبليغ نمايند. من ايشان را به پطرسبورغ نفرستادم.
انا لله و انا اليه راجعون، اينک لعب معکوس، اينک مشکل عقيم، اينک نتيجه ي فاسده. با اين مسلک چگونه توان راه خطا را بست و از مهلک دوري جست ( بلاسبب شبهه ها در دلها افکندن و قلوب را متنفر کردن ) خداوند تعالي مگر به قدرت کامله ي خود از آثار وخيمه اين حرکات حفظ کند. واعجب از اين واقعه اين است که پس از آنکه وعده ي احترامات و ستايش خود را از لسان مبارک اعليحضرت شاهنشاهي شنيدم حاجي محمدحسن امين الضرب تبليغ نمودند که رضايت اعليحضرت شاهنشاهي اين است عاجز تهران را ترک نموده مجاور مقابر شهر خود بشوم. هرچه در خباياي ذهن تفتيش نمودم سبب را ندانستم که آيا به جهت آن بود که دولت روس را به براهين و وسايط دعوت به مسالمت و مراده دولت ايران نمودم. آيا براي آن است که به خواهش وزيراعظم به پطرسبورغ رفته تبرئه ي ذمه و حسن مقاصد ايشان با دولت روس کوشيدم. آيا بدين جهت است که طريق حل مسائل را چنانچه خواهش وزير بود به قدرها به دست آوردم. اگرچه بر مجرب ندامت رواست آنچه به پاداش مهماني اول به من گذشت مرا کافي بود که ديگر خيال ايران را نکنم اما لفظ شاهنشاه را مقدس شمرده خواستم به خلاف آنچه گفته بودند معلوم گردد که هم خير خواهم و هم مطيع. ديگر اين چه نقش است که با ژاژخايان گواژه بستند. بالله عليکم ثم بالله عليکم اگر نخواسته ظهورات اخيره مرا از مسلک خيرخواهي منحرف و منصرف کند بر من چه ملامت خواهد بود سبحان الله، توهم مزاحمت در مناصب، هر وقت اين صاحبان عقول صغيره و نفوس حقيره را بر آن مي دارد که ذهن وقاد و نقاد اعليحضرت را درباره ي اين عاجز مشوب گردانند، اينک در حضرت عبدالعظيم نشسته تا امر از مصدر عزت صادر شود.
واسئل الله تعالي ان يمدکم بالعدل و الحق و ينصرکم بالحکمه و يشيد دولتکم بقدرته و يحرسها عن کيد الخائنين، آمين.
العاجز جمال الدين الحسيني
منبع مقاله :
مدرسي چهاردهي، مرتضي؛ (1381)، سيد جمال الدين و انديشه هاي او، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير، چاپ هشتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط