چهارچوبي نظري و راهبردي در انديشه سياسي امام ( وضع مطلوب و مدينه ي فاضله ي اسلامي )

هندسه ي سياسي امام خميني (ره)

انديشه ها و عملکرد امام خميني (رحمه الله) در عرصه سياست او را هم به عنوان رهبر موفق يک انقلاب بزرگ اسلامي و هم به عنوان مؤسس و معمار يک نظام سياسي اسلامي ( جمهوري اسلامي ) به جهانيان معرفي کرد به نظر مي آيد
دوشنبه، 22 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هندسه ي سياسي امام خميني (ره)
 هندسه ي سياسي امام خميني (ره)

 

نويسنده: محمدباقر حشمت زاده (1)




 

چهارچوبي نظري و راهبردي در انديشه سياسي امام ( وضع مطلوب و مدينه ي فاضله ي اسلامي )

خلاصه مقاله

انديشه ها و عملکرد امام خميني (رحمه الله) در عرصه سياست او را هم به عنوان رهبر موفق يک انقلاب بزرگ اسلامي و هم به عنوان مؤسس و معمار يک نظام سياسي اسلامي ( جمهوري اسلامي ) به جهانيان معرفي کرد به نظر مي آيد که اين انديشه ها و عملکردها برآمده از يک طرح جامع نظري و به عبارت ديگر يک هندسه ي سياسي بوده است. اين هندسه ي سياسي را مي توان در آثار امام ( نوشته ها و گفته هاي امام ) بازيافت. هندسه ي سياسي امام در واقع مبتني بر يک نگرش مدينه ي فاضله اي بوده است که ارکان پنجگانه زير را شامل مي شده است: 1- شناخت وضع موجود جامعه 2- معرفي وضع مطلوب 3- تعيين راه و شيوه هاي حرکت از وضع موجود به سوي وضع مطلوب 4- آگاهي بر تاريخ ( وضع مسبوق ) جامعه 5- معرفي شاخصهاي وضع مطلوب بر اساس جهان بيني و اصول اعتقادي اسلام. در اين مقاله با جستجو در يکي از مهمترين آثار سياسي امام خميني (رحمه الله) يعني « درسهاي ولايت فقيه » مباحث امام خميني (رحمه الله) پيرامون اين ارکان پنجگانه هندسه ي سياسي ايشان استخراج مي شود و ارتباط ميان اين ارکان و عناصر تشکيل دهنده ي آنها در نظر و عمل امام خميني (رحمه الله) ارايه مي شود.

مقدمه

طرح مسأله و اهميت موضوع

توفيق عظيم امام خميني (رحمه الله) در رهبري يک انقلاب بزرگ و براندازي يک نظام قدرتمند و سپس رياست و هدايت يک نظام اجتماعي و سياسي نوين طي دهسال پس از پيروزي اين انقلاب مي تواند سؤال اساسي زير را براي انديشمندان سياسي مطرح نمايد:
از آرا و انديشه هاي سياسي و اجتماعي امام خميني (رحمه الله) چه نظريه ها و راهبردهايي قابل استنباط و انتزاع است؟ به عبارت ديگر، با چه چهارچوب هاي نظري و راهبردي مي توان به تحليل انديشه هاي سياسي امام خميني (رحمه الله) پرداخت؟
امام خميني (رحمه الله) مرد علم و نظر بود زيرا در فقه و اصول و کلام و فلسفه و عرفان به مقام استادي رسيد و اطلاعات ايشان در تاريخ و ادبيات نيز در حد بالايي بود. (2)
او مرد عمل و اقدام هم بود زيرا در مقام اجتهاد و مرجعيت با مسأله گويي و صدور فتوا تکاليف عملي مومنين و مقلدين را مشخص مي کرد و به همين لحاظ با واقعيات زندگي مردم و مشکلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نيز در عين فقاهت و مرجعيت، خيلي آشکار و مستقيم وارد عرصه اقدام و مبارزه سياسي گرديد و بزرگترين و مهمترين رهبر مخالفان شاه شد. ايشان در تبعيد پانزده ساله خود نيز به تعليمات و تبليغات انقلابي دست زد و کادرسازي و سازماندهي نمود؛ با چنين دستمايه و سابقه اي از سال 1356 رهبر بلامنازع انقلاب اسلامي شد و با بسيج مردمي نظام شاهنشاهي را براندازي کرد و از سال 1357 تا به هنگام مرگ رئيس دولت و فرد اول نظام جمهوري اسلامي بود.
در طول تاريخ ايران و جهان و در طي قرون اخير شايد بي نظير و يا لااقل کم نظير است که مردمي در اوج زهد و عرفان و علم دست به يک انقلاب خونين مکتبي و مردمي بزند و يک قدرت منطقه اي و مورد حمايت همه ابرقدرتها را ساقط نموده و سپس ده سال نيز در عين مرجعيت، نقش رهبري سياسي و رياست دولت را نيز ايفا کرده باشد.
يک چنين جريان تاريخي، انقلابي و سياسي عظيمي به رهبري امام خميني (رحمه الله) داراي چه پشتوانه ي نظري و راهبردي بود و اين انديشه داراي چگونه سازمان و انسجامي بود که اين چنين در تحقق اهداف خود قرين توفيق شده؟ سؤال آخر و به عبارتي سوال کاربردي نيز اين است که همچنان امام در براندازي نظام شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي از اين انديشه ي منسجم استفاده کرد، اينک در حفظ و گسترش و اصلاح و تکميل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب چگونه مي توان از آن استفاده کرد؟

مفروضات و ارکان يک چهارچوب نظري و راهبردي

نظريه و راهبردي که در اين نوشتار مي خواهيم از آرا و انديشه سياسي امام استنباط و استخراج کرده و يا به مدد آن به انديشه هاي امام وارد شويم چنين نام مي نهيم:
« هندسه ي سياسي امام خميني (رحمه الله): جامعه ي مطلوب يا مدينه ي فاضله »
اين هندسه و چهارچوب شامل پنج رکن و عنصر است که اجمالاً در اينجا تعريف و تشريح مي شوند. آنگاه با رجوع به آرا و انديشه هاي سياسي امام خميني (رحمه الله) هر يک از اين ارکان و عناصر اينها مورد بررسي قرار مي گيرند. در نهايت بطور محسوس و ملموس تجلي اين هندسه ي سياسي را مي توان در اصول دوم و سوم قانون اساسي جمهوري اسلامي مشاهده نمود. ارکان پنجگانه ي اين نظريه ي راهبردي عبارتند از:
1- وضع موجود جامعه چيست؟
2- وضع مطلوب جامعه چه بايد باشد؟
3- چه بايد کرد که تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسيد؟
4- وضع مسبوق و تاريخ جامعه موجود چه بوده؟
5- شاخص هاي وضع مطلوب مبني بر چه جهان بيني و اصول اعتقادي است؟ (3)
در زير، ارکان پنجگانه فوق و ارتباط و انسجام آنها تعريف و تشريح مي شوند.

1- وضع موجود جامعه چيست؟

انسان در چهارچوب روابط اجتماعي و زندگي جمعي اهداف و نيازهاي خود را تعقيب و اشباع مي نمايد. جامعه واقعي و مفروض داراي سه رکن و نهاد اصلي و اساسي است.
1- اقتصاد و معيشت
2- فرهنگ و معنويت
3- سياست و حکومت
چون جامعه محيط زندگي انسان است و آدمي سعادت و شقاوت خود را در درون آن به خوبي حس مي کند، لذا هر فردي ولو بي سواد و درس نخوانده در حد خود از ساختار و کارکرد جامعه خود برداشت و استنباطي داشته و نسبت به آن داراي احساسات و موضع گيري منفي و مثبتي است. (4)
هندسه ي سياسي امام خميني (ره)

نمودار شماره1: ارکان هندسه ي سياسي و چهارچوب نظري راهبردي انديشه سياسي امام خميني (رحمه الله)

2- وضع مطلوب جامعه چه بايد باشد؟

آدمي موجود است با دو بعد مادي و معنوي و داراي عقل و اراده و با توان انتخابگري و هدفگذاري. بنابراين او همواره در افق ديد و ذهن خود تصويري از يک وضع مطلوب و آرماني جامعه را دارد. (5) اين تصوير مي تواند خود ساخته و بعضاً مبهم و تار باشد و همچنين مي تواند محصول تفکر و انديشه ي عقلا، انديشمندان، مبارزان و انبيا و اولياي الهي بوده و داراي خطوطي مشخص و شفاف باشد و با تبليغ و تعليم به ذهن و روح آحاد افراد جامعه منتقل شده و نقش بسته باشد. مدينه فاضله و جامعه مطلوب شامل شاخص ها و تجويزهايي درباره ي سياست، اقتصاد و فرهنگ خوب و مطلوب مي باشد.

3- چه بايد کرد؟

وجود تصويري از يک جامعه مطلوب در ذهن افراد و ذهنيت اجتماع داراي اين کاربرد است که شهروندان دانسته يا ندانسته، وضع موجود جامعه را با آن مي سنجند.
نتيجه اين مقايسه از لحاظ کلي به صورتهاي زير است:
الف) وضع موجود در راستاي وضع مطلوب است.
ب) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد اما اين اختلاف کم، سطحي و صوري است.
ج) وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارد ولي عدم تطابق، زياد، اساسي و عميق است. (6)
عقل نظري و نخبگان و افکار عمومي و عقل جمعي، اگر تحقيقاً به هر يک از قضاياي فوق برسند به تناسب، خط مشي ها و راهبردهاي زير را توصيه و تجويز مي کنند:
الف) وضع موجود و روشها و راهبردهاي قبلي بايد حفظ شود.
ب) در وضع موجود بايد رفرم و اصلاح صورت بگيرد.
ج) وضع موجود بايد به صورت انقلابي و بنيادي بر هم زده شود تا مدينه فاضله ايجاد شود.

4- وضع مسبوق و تاريخ جامعه چه بوده؟

اين پرسش که وضع مسبوق و تاريخ يک جامعه چه بوده؟ همواره براي اهل نظر و بصيرت بطور اساسي مطرح بوده و مورخين و فلاسفه و عالمان تاريخ تلاش داشته اند. به آن پاسخ گويند. (7) اين سوال در شرايطي که نخبگان و شهروندان به اين نتيجه مي رسند که وضع موجود بسيار بد و ناصواب است، بيشتر موضوعيت و اولويت مي يابد و همه مايلند سرمنشأ و ريشه هاي کژيها و انحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست کشانده شده است.
از يک منظر ممکن است برخي، وضع موجود را نتيجه و ميراث محتوم گذشته دانسته و وضع و حال جاري و آتي جامعه را به طور جبري در تداوم وضع ماضي و تاريخ گذشته بدانند. (8) و لذا تن به قضا داده و اميدي براي برهم زدن وضع موجود و بنيان گذاردن وضع مطلوب نداشته باشند. معمولاً حکام جور و دستگاه تبليغي و تعليمي آنها نيز دانسته و ندانسته مروج اين نظريه هستند.
از سوي ديگر عده اي هم مي توانند اين طور بينديشند که با وجود نقش و تأثير تاريخ در روند جاري و آتي جامعه، اما چون انسان عاقل و مختار است لذا مي تواند براي آينده جامعه و سرنوشت خود هدف گذاري کرده و خواسته ها و آرزوهايي را در قالب وضع مطلوب آرماني و مدينه فاضله ترسيم کرده و بگنجاند. (9) تحولات و تغييرات و نقطه عطف هاي انسان و جامعه در بستر زمان و تاريخ در همين نکته نهفته است.
5- جهان بيني و اصول اعتقادات چيست؟
مکتب هاي بزرگ سياسي- اجتماعي اعم از الهي و انساني، هر کدام براي انسان و جامعه مطلوب شاخص هايي ارائه کرده اند که بعضاً با هم تفاوت اساسي دارند. همچنين اين مکاتب در حرکت از وضع موجود به وضع مطلوبشان راهبردها و خط مشي هاي متفاوتي داده اند.
در اين رابطه مي توان مکاتب بزرگ معاصر يعني مارکسيسم، ليبراليسم و اسلام را با هم مقايسه کرد. (10) دو مکتب اول انسان ساخته هستند و سومي الهي است و مکتبي است که در قرن بيستم بوسيله ي امام و انقلاب اسلامي بعنوان مکتبي اجتماعي و قابل عمل، احيا و مطرح شد. مارکسيسم از لحاظ عملي و علمي فعلاً از گردونه خارج شده و چنانچه نظام جمهوري اسلامي بتواند خود را حفظ کرده و کمال ببخشد، قرن بيست و يکم از لحاظ نظري و مکتبي قرن تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام و ليبراليسم خواهد بود. (11)
نکته مهم و کاربردي و تجويزي اين نوشتار آنست که باري ابزار وجود و عرض اندام در چنين ميدان حساسي بايد از هندسه ي سياسي و نظريه راهبردي امام خميني (رحمه الله) که در انقلاب اسلامي و براندازي شاه و استقرار جمهوري اسلامي بکار رفته، استفاده نمود.
سوال اين بود که چرا شاخص هاي جامعه مطلوب و راهبردهاي مکاتب با يکديگر تفاوتهاي اساسي دارند؟ مثلاً در جواب مطلوب و مدينه فاضله اسلامي، حکم و حاکم به نوعي بايد از طرف خداوند باشند. (12) اقتصاد اسلامي بايد مبتني بر کار و انفاق و ايثار باشد. (13) فرهنگ بايد مبتني بر توحيد و باور به يگانگي خداوند و ضرورت بندگي انسان در مقابل او باشد. (14)
در حالي که در ليبراليسم، حکم و حاکم اصالتاً به نوعي منبعث از مردم بوده و اساس اقتصادش مبتني بر سود و منفعت طلبي مي باشد و اساس فرهنگي باور به انسان محوري و دنياگرايي است. (15)
در وضع مطلوب کمونيستي نيز، حکم و حاکم به نوعي بايد منبعث و منتخب طبقه اکثريت و محروم يعني کارگران باشد. (16) اقتصادش مبتني بر لغو مالکيت خصوصي بوده و فرهنگش بر اساس باور به اصالت و از کميت ماده است.
با توجه به تفاوت در شاخص و ماهيت مدينه ي فاضله ي مکاتب، طبعاً خط مشي ها و راهبردشان نيز با هم متفاوت است. مثلاً فروع دين، احکام و دستورالعملهايي براي تحقق انسان و جامعه اسلامي است که عبارتند از:
1- نماز 2- روزه 3- خمس 4- زکات 5- حج 6- جهاد 7- امر به معروف 8- نهي از منکر 9- تولي 10- تبري
اين دستورالعملها و راهبردها دقيقاً با ويژگيهاي جامعه مطلوب اسلامي و جهان بيني و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آنهاست ( اصل تناسب وسيله و هدف ) (17). پس چون جهاني بيني و اصول اعتقادات مکاتب تفاوت اساسي دارند. بنابراين اصول مدينه ي فاضله آنها هم با هم تفاوت اساسي دارد.
اگر در جامعه مطلوب اسلامي حاکم و حکم بايد به نوعي از سوي خدا باشند براي اينست که جهان بيني و اصول اعتقادات مکتب اسلام بر توحيد استوار بوده و به حاکميت تکويني و تشريعي خداوند باور دارد. اگر علم و عدالت از مهمترين شرايط حاکم اسلامي است براي آنست که خداوند بعنوان حاکم علي الاطلاق کل هستي، داراي علم و عدالت مطلق است. (18) پس همانطور که گردش حسنه ي امور کل هستي مبتني بر علم و عدالت مطلق خداوند است، حاکم اسلامي نيز براي گردش حسنه ي امور جامعه و انسانها بايد داراي علم و عدالت باشد. يعني حاکميت در جامعه انساني که بخشي از هستي و کائنات است نمي تواند جدا از اصول حاکميت در کل هستي يعني حاکميت خداوند باشد. (19)

خلاصه ي بحث

پس بطور اجمال نظريه ي راهبردي مدينه ي فاضله شامل پنج رکن بود که رويهم و در ارتباط با يکديگر يک نظام هماهنگ را تشکيل مي دهند. اين ارکان عبارت بودند از:
1- وضع موجود جامعه چيست؟ 2- وضع مطلوب جامعه چه بايد باشد؟ 3- چه بايد کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسيد؟ 4- وضع مسبوق و تاريخ گذشته ي جامعه چه بوده؟ 5- جهان بيني و اصول اعتقادات مکتب مفروض چه هستند؟
با داشتن هندسه ي سياسي و نظريه ي راهبردي مدينه ي فاضله و جامعه مطلوب که در اين مقدمه مطرح شد اينک مي توانيم به عرصه ي انديشه ي سياسي امام خميني (رحمه الله) وارد شويم و در اين ميان براي تمرکز و استنتاج دقيق به يکي از مهمترين حوزه ها و قسمتهاي انديشه ي امام يعني مجموعه درسهاي ولايت فقيه که در سال 1348 در نجف افاده شده رجوع مي کنيم.
اين نوشتار را به ترتيب از ابتدا ورق مي زنيم و هر جا بينه و قرينه اي در تطابق افکار و گفتار امام با هندسه ي سياسي مذکور مشاهده نموديم در حد گنجايش اين مقاله مطرح مي کنيم.
2

- دروس ولايت فقيه: هندسه ي سياسي امام

نگرش راهبردي و حکومتي

در اولين جملات درس ولايت فقيه در نجف، امام گفتار خود را از رکن سوم هندسه ي سياسي يعني چه بايد کرد و راهبردها آغاز مي کند و اين بيانگر عملياتي بودن اوست و اين مهمترين مميزه ي امام نسبت به بسياري از علما و مراجع مي باشد و اينکه امام در نهايت انديشه و علم را براي عمل و اقدام مي خواهد.
«... هر کس عقايد و احکام اسلامي را حتي اجمالاً دريافته باشد چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد بي درنگ تصديق خواهد کرد و آن را ضروري و بديهي خواهند شناخت. » (20)
ملاحظه مي شود امام فوق العاده دغدغه ي اجرا و عملي شدن احکام اسلامي را دارند و در ادامه دروس معلوم مي شود که وي بيشتر نگران تعطيل ماندن احکام سياسي و اجتماعي اسلام است.
« اين که امروز به ولايت فقيه چندان توجهي نمي شود و احتياج به استدلال پيدا کرده علتش اوضاع اجتماعي مسلمانان عموماً و حوزه هاي علميه خصوصاً مي باشد اوضاع اجتماعي ما مسلمانان و وضع حوزه هاي علميه ريشه هاي تاريخي دارد که به آنها اشاره مي کنم. نهضت اسلام در آغاز گرفتار يهود شد... بعد از آنها نوبت به طوايفي رسيد که به يک معني شيطان تر از يهودند. اينها به صورت استعمارگر از سيصد سال پيش با پيشتر به کشورهاي اسلامي راه پيدا کردند و براي رسيدن به مطامع استعماري خود لازم ديدند که زمينه هايي فراهم سازند تا اسلام را نابود کنند. »
«... تبليغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الان گذشته از عامه ي مردم، طبقه ي تحصيل کرده چه دانشگاهي و چه بسياري از محصلين روحاني، اسلام را درست نفهميده اند و از آن تصور خطايي دارند. همانطور که مردم افراد غريب را نمي شناسند اسلام را هم نمي شناسند... چنانچه کسي بخواهد اسلام را آن طور که هست معرفي کند مردم به اين زوديها باورشان نمي آيد. بلکه عمال استعمار در حوزه ها هياهو و جنجال به پا مي کنند. »

وضع موجود و وضع مسبوق جامعه و حوزه

ملاحظه شد که امام در ابتداي اين دروس بحث خود را از راهبرد آغاز نموده و از ضرورت احياي انديشه و حکم ولايت فقيه سخن مي گويد. سپس به رکن اول هندسه ي سياسي يعني وضع موجود جامعه و حوزه ها نظر کرده و آن را قابل قبول نمي داند. وي وضعيت جاري را محصول وضعيت ماضي دانسته و وارد بحث از رکن چهارم مي شود و علل و ريشه هاي تاريخي سستي و فتور امروز مسلمانان را تا عميق تاريخ اسلام پي مي گيرد و از توطئه يهود در صدر اسلام و از تهاجم استعمار از سه قرن قبل سخن مي گويد و به خصوص از نفوذ و تأثير آنها در حوزه ها شکوه دارد.
در عين حال امام از يک زاويه ي مثبت هم به وضع مسبوق و تاريخ اسلام اشاره مي کند و از جامعه ي مطلوبي که پيامبر در صدر اسلام ساخته و قوانين الهي را حاکميت بخشيده ياد مي کند. با اين تصور وي اميد مي دهد که مي توان با همان قوانين و همان قرآن و سنت امروز هم رکن دوم هندسه ي سياسي يعني جامعه ي مطلوب اسلامي را برپا کرده و وضع موجود و فاسد شاهنشاهي را بر هم زد.

مهمترين شاخص جامعه مطلوب: حاکميت قانون الهي

« آن روز که در غرب هيچ خبري نبود و ساکنانش در توحش بسر مي بردند و آمريکا سرزمين سرخ پوستان نيمه وحشي بود، در مملکت پهناور ايران و رم مردم محکوم استبداد و اشرافيت و تبعيض و تسط قدرتمندان بودند و اثري از حکومت مردم و قانون در آنها نبود، خداي تبارک و تعالي بوسيله رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) قوانين فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت مي آيد. براي همه ي امور قانون و آداب آورده است... هيچ موضوعي حياتي نيست که اسلام تکليفي براي آن مقرر نداشته و حکمي درباره ي آن نداده باشد. » (21)
بنابراين از ديد انديشه ي امام خميني (رحمه الله)، مهمترين شاخص جامعه مطلوب و مدينه ي فاضله اسلامي ( يعني رکن دوم ) رواج و حاکميت قانون الهي و روشن بودن تکليف مردم در همه ي زمينه هاست. امام در توضيح اينکه چرا و چگونه در وضع موجود جامعه شاهنشاهي، حاکميت قانون الهي و اسلامي از بين رفته، به وضع مسبوق و تاريخ يعني رکن چهارم اشاره مي کند:
« توطئه اي که دولت استعماري انگليس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود. يکي که در همان موقع فاش شد اين بود که نفوذ روسيه تزاري را در ايران از بين برد و ديگري همين که با آوردن قوانين غربي احکام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج کند. »
در همين راستا امام به نقد و نفي وضع موجود نظام شاهنشاهي از بعد مسايل قضايي و قانوني مي پردازد:
« تحميل قوانين بيگانه بر جامعه اسلامي ما منشأ گرفتاريها و مشکلات بسيار شده است. اشخاص مطلعي الان در عدليه هستند که از قوانين دادگستري و طرز کار آن شکايتها دارند. اگر کسي گرفتار دادگستري فعلي ايران با ساير کشورهاي مشابه آن شود يک عمر بايد زحمت بکشد تا مطلبي را ثابت کند. »

مهمترين راهبرد امام: تشکيل حکومت اسلامي

تا اينجا امام عمدتاً به نقد وضع موجود و شرح شاخص هاي وضع مطلوب مي پردازد يعني بحث در عرصه ي رکن اول و دوم هندسه ي سياسي است. اما انگيزه ي امام از ذکر اين مقدمات در نهايت ارائه راهبرد عملي يعني بيان ضرورت تشکيل اسلامي بر اساس ولايت فقيه است.
«...اعتقاد به ضرورت تشکيل حکومت و برقراري دستگاه اجرا و اداره، جزيي از ولايت است. چنانکه مبارزه و کوشش براي آن از اعتقاد به ولايت است. (22)
« مبارزه در راه تشکيل حکومت اسلامي لازمه اعتقاد به ولايت است... توجه داشته باشيد که شما وظيفه داريد حکومت اسلامي تأسيس کنيد ». (23)
« دليل ديگر به لزوم تشکيل حکومت، ماهيت و کيفيت قوانين اسلام ( احکام شرع ) است. ماهيت و کيفيت اين قوانين مي رساند که براي تکوين يک دولت و براي اداره ي سياسي و اقتصادي و فرهنگي جامعه تشريح گشته است. اولاً احکام شرع حاوي قوانين و مقررات متنوعي است که يک نظام کلي اجتماعي را مي سازد. در اين نظام حقوقي، هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است. از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و و قوم و خويش و همشهري و امور خصوصي و زندگي زناشويي گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل، از قوانين جزايي تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزي ... معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سياسي و اقتصادي جامعه اهتمام مي ورزد تا همه شرايط به خدمت تربيت انسان مهذب و با فضيلت درآيد. قرآن مجيد و سنت شامل همه ي دستورات و احکامي است که بشر براي سعادت و کمال خود احتياج دارد. » (24)
در اين جملات، امام مهمترين هدف و غايت جامعه مطلوب اسلامي را سعادت و کمال مي داند و اينها را در پرتو رواج و ترويج قوانين اسلامي که همه رفتارها و روابط مادي و معنوي انسان را سامان مي دهند، قابل تحقق مي داند.

انقلاب: مهمترين راهبرد عملياتي

مهمترين فراز و راهبرد دروس ولايت فقيه که در سال 48 تبليغ شد و در سال 57 تحقق يافت، تجويز و ضرورت انقلاب است. امام، انقلاب را مقدمه ي لازم و ضروري تشکيل حکومت اسلامي، بر هم زدن وضع موجود شاهنشاهي و استقرار وضع مطلوب اسلامي تلقي مي کند. امام چون اين تجويز را از متن آموزه هاي اسلامي استخراج و استنباط کرد، بنابراين اطلاق « انقلاب اسلامي» بر اين واقعه ي صحيح و با مسمي است.
« شرع و حق حکم مي کند که بايد نگذاريم وضع حکومتها به همين صورت ضد اسلامي يا غير اسلامي ادامه پيدا کند. دلايل اين کار واضح است. چون برقراري نظام سياسي غيراسلامي به معني بي اجرا مانند نظام سياسي اسلام است. همچنين به اين دليل که هر نظام سياسي غير اسلامي، نظام شرک آميز است چون حاکمش طاغوت است و ما موظفيم آثار شرک را از جامعه مسلمانان و از حيات آنان دور کنيم و از بين ببريم و باز به اين دليل که ما موظفيم شرايط اجتماعي مساعدي براي تربيت افراد مؤمن و با فضيلت فراهم سازيم و اين شرايط درست ضد شرايط حاکميت طاغوت و قدرتهاي نارواست. شرايط اجتماعي که ناشي از حاکميت طاغوت و نظام شرک آميز است لازمه اش همين فسادي است که مي بينيد اين همان «فساد في الارض » است که بايد از بين برود و مسببين آن بسزاي اعمال خود برسند ... ما چاره اي نداريم جز اين که دستگاههاي حکومتي فاسد و فاسدکننده را از بين ببريم و هيئت هاي حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون کنيم. اين وظيفه اي است که همه مسلمانان در يک يک کشورهاي اسلامي بايد انجام بدهند و انقلاب سياسي اسلامي را به پيروزي برسانند. » (25)
در اين جملات، ارکان 1 و 2 و 3 هندسه ي سياسي در يک رابطه هماهنگ و نهادي با يکديگر طرح شده اند در رکن 1، يعني بيان وضع موجود شاهنشاهي، امام آن را فاسد و فاسد کننده تشخيص مي دهد و همانند يک طبيب پس از تشخيص مرض و فساد، مهمترين تجويز و راهبرد خود را براي درمان جامعه ارائه داده و خواستار انقلاب سياسي اسلامي شده است. با اين عمل راه برپايي جامعه مطلوب و مدينه ي فاضله اسلامي که قادر به تربيت انسانهاي با تربيت، با فضيلت و مؤمن است باز مي شود.

زيربناي هندسه ي سياسي: توحيد و اصول اعتقادات

با چندين جلسه بحث پيرامون ولايت فقيه و طرح چهار رکن از ارکان هندسه ي سياسي و راهبردي، امام زمينه را براي طرح پنجمين رکن آماده مي بيند و مسأله جهان بيني و اصول اعتقادات اسلامي را، که اساس و زيربناي هندسه ي سياسي اسلام است، مطرح مي نمايد. مميزه و راز موفقيت امام در قياس با ساير مراجع و علما در همين جاست؛ يعني با آنکه نفس الامر و ثبوتاً توحيد و اصول اعتقادات اساس و نقطه ي آغاز دين اسلام است، ليکن امام بحث خود را در اين دروس بطور اثباتي و استقرايي ابتدا از احکام و حکومت و اصلاح و عمل و تربيت آغاز مي کند، آنگاه به ريشه و اساس اسلام يعني توحيد و اعتقادات مي رسد؛ يعني از ديدگاه امام، تحقيق و تبليغ و تعليم توحيد زماني به غايت مي رسد و کمال مي يابد که منبعث و مبتني بر آن، حکومت صالحه ي اسلامي در عمل و اجرا بوجود آمده باشد. در حالي که بطور سنتي ممکنست سيره ي بسياري از علما در طول تاريخ آن بوده باشد که تبليغ و تعليم خود را از توحيد و خداشناسي آغاز کرده و حداکثر به تجويز و توصيه برخي از احکام فردي و عبادي رسانيده باشند و در عمل و نظر هم با طاغوتهاي زمان خود وارد درگيري هم نشده باشند. ليکن امام ايمان و عمل را در ارتباط با هم کامل مي داند و به قول حافظ:

نه من ز بي عملي در جهان ملولم و بس *** ملالت علما هم ز علم بي عمل است

« حکومت اسلام حکومت قانون است. در اين طرز حکومت، حاکميت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام يا فرمان خدا بر همه ي افراد و بر دولت اسلامي حکومت تام دارد. همه ي افراد از رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد تا ابد تابع قانون هستند. » (26)
پس مهمترين شاخص مدينه فاضله اسلامي، حاکميت قانون است اما منبع و منشأ اين قانون، حاکميت خداوند است. از منظر توحيدي چون خداوند، عالم و قادر مطلق است، پس خالق مطلق همه ي موجودات است پس مالک مطلق است، پس حاکم مطلق است. حاکميت خدا دو شعبه ي مرتبط با هم دارد يعني حاکميت تکويني و تشريعي. در بعد اول همه ي موجودات و مخلوقات، وجودشان و سير تحولي و تکاملي شان تحت امر خداوند است. اما چون خداوند به انسان عقل و اراده داده بشر مي تواند تا حدود زيادي سير تحولي و تکامليش را بطور آزاد طي کند. اما چون خطر انحراف وجود دارد، خداوند از راه لطف و به تناسب نوع تکوين و خلقت انسان، احکامي را براي هدايت او تشريع و ارسال داشته است. اگر آدمي آگاهانه و آزادانه از اين احکام تشريعي تبعيت کند و رفتار و روابط انساني و اجتماعي خود را مطابق آنها انجام دهد مسلمان و مؤمن است و آگاهانه و آزادانه و براي هدايت و سعادت خودش، اراده اش را تحت ولايت و حاکميت خداوند قرار داده است. به اين ترتيب مي بينيم بين باور و اعتقاد به توحيد و عمل به احکام و فرامين حکومت اسلامي يک رابطه ي طولي و منطقي وجود دارد و هر کدام از اين حلقه ها ناديده گرفته شود اسلام و مسلماني ناقص مي شود.

اصولي ديگر از جامعه مطلوب: نظم و عدالت و راهبرد تحقق آنها

در ادامه ي مباحث و دروس ولايت فقيه امام، به تناسب و به ضرورت، راجع به ارکان مختلف هندسه ي سياسي و راهبردي اشاراتي دارد. مثلاً فراز زير درباره ي نظم به عنوان يک شاخص مهم وضع مطلوب اشاره دارد:
« اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباري و حکومت براي تنظيم امور جامعه است. » (27)
امام براي حصول اين آرمانها و برخورد با وضع موجود رهنمودها و راهبردهايي براي تبليغ و تعليم و اعتراض و مبارزه و انقلاب مي دهند:
« اينجا ننشينيد فقط مباحثه کنيد، بلکه در ساير احکام اسلام مطالعه کنيد حقايق را نشر دهيد، جزوه بنويسيد و منتشر کنيد البته مؤثر خواهد بود. من تجربه کرده ام که تأثير دارد .» (28)
عدالت يکي ديگر از شاخص هاي مهم جامعه مطلوب است که امام به آن اشاره مي کند:
«... در حقيقت مهمترين وظيفه ي انبيا برقرار کردن يک نظام عادلانه اجتماعي از طريق اجراي قوانين و احکام است که البته با بيان احکام و نشر تعاليم و عقايد الهي ملازمه دارد .» (29)
همچنين امام با استناد به آيات قرآن و آن دو شاخص مذموم و فاسد، وضع موجود را دروغپردازي ( قول اثم ) و حرام خواري ( اکل سحت ) مي داند و مصاديق آن را در نظام شاهنشاهي بيان مي کند و لذا براي برهم زدن وضع موجود و برقراري وضع مطلوب در جامعه، رهنمود و راهبرد انقلابي مي دهد.
« اگر يک اعتراض دسته جمعي به ظلمه که خلاف مرتکب مي شوند يا جنايتي مي کنند بشود اگر چند هزار تلگراف از همه بلاد اسلامي به آنها بشود که اين کار خلاف را انجام ندهيد يقيناً دست بر مي دارند. » (30)
« ما موظفيم براي تشکيل حکومت اسلامي جديت کنيم. اولين فعاليت ما را در اين راه تبليغات تشکيل مي دهد بايستي از راه تبليغات پيش بياييم .» (31)
« تبليغات و تعليمات دو فعاليت مهم و اساسي ما است. » (32)
« ما موظفيم ابهامي را که نسبت به اسلام بوجود آورده اند برطرف سازيم تا اين ابهام را از اذهان نزداييم هيچ کاري نمي توانيم انجام بدهيم ... اين ابهامي را که بر اثر تبليغات سوء چند صد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتي بسياري از تحصيل کرده هاي ما پيدا شده رفع کنند، جهان بيني و نظامات اجتماعي اسلام را معرفي کنند. » (33)
« اگر اسلام را معرفي نماييد و جهان بيني ( يعني عقايد ) و اصول و احکام و نظام اجتماعي اسلام را به مردم بشناسانيد با اشتياق کامل از آن استقبال مي کنند. خدا مي داند که خواستاران آن بسيارند. من تجربه کرده ام. وقتي کلمه اي القاء مي شد موجي در مردم ايجاد مي گرديد. براي اينکه مردم همگي از اين وضع ناراحت و ناراضي هستند. زير سر نيزه و خفقان نمي توانند حرفي بزنند. کسي را مي خواهند که بايستد و با شجاعت صحبت کند. اينک شما فرزندان دلير اسلام مردانه بايستيد و براي مردم نطق کنيد، حقايق را به زبان ساده براي توده هاي مردم بيان کنيد و آنان را به شور و حرکت درآوريد از مردم کوچه و بازار از همين کارگران و دهقانان پاکدل دانشجويان بيدار مجاهد بسازيد. همه ي مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که براي آزادي و استقلال و سعادت ملت مبازه کنند. مبارزه براي آزادي و سعادت احتياج به دين دارد اسلام را که مکتب جهاد و دين و مبارزه است در اختيار مردم قرار دهيد تا عقايد و اخلاق خودشان را از روي آن تصحيح کنند و بصورت يک نيروي مجاهد، دستگاه سياسي جائر و استعماري را سرنگون کرده حکومت اسلامي را برقرار سازند. » (34)
« شما اين افسردگي را از خود دور کنيد، برنامه و روش تبليغات خودتان را تکميل نماييد و در معرفي اسلام جديت بخرج دهيد و تصميم به تشکيل حکومت اسلامي بگيريد. » (35)
« بله آن آدمهاي بي عرضه اي که در حوزه ها نشسته اند از عهده تشکيل و ادامه حکومت بر نمي آيند چون آن قدر بي عرضه اند که قلم هم نمي توانند بکار ببرند قدمي در هيچ کاري برنمي دارند. » (36)
« شما به حوزه هاي علميه نگاه کنيد، آثار همين تبليغات استعماري را مشاهده خواهيد کرد افراد مهمل و بيکاره و تنبل و بي همتي را مي بينيد که فقط مسأله مي گويند و دعا مي کنند و کاري جز اين از آنها ساخته نيست. » (37)

3- تطبيق، جمع بندي و نتيجه گيري

ملاحظه مي شود که در فرازهاي آخر درس ولايت فقيه که در سال 1348 در نجف از سوي امام تعليم و تبليغ شده، ارتباط و تمرکز و انسجام ارکان پنجگانه هندسه ي نظري و راهبردي محسوس تر و بيشتر مي شود و معلوم مي شود که در وراي ظاهر ساده ي اين جملات عامه فهم و اين گفتار بظاهر سنتي و حوزوي که ظاهراً فاقد دسته بندي و متدولوژي است، چه هندسه ي دقيق و منظمي قرار دارد. ما در خلال اين انديشه و گفتار شاهد ديالکتيک و تعامل منطقي علم و عمل و عقل نظري و عقل عملي هستيم. نتيجه ي چنين حقيقت و هماهنگي، همانا وقوع پديده ي عظيم انقلاب اسلامي، براندازي يک نظام بسيار قدرتمند و استقرار يک دولت و نظام نوين ديني است، اموري که همگي در قرن بيستم و رواج ليبراليسم و لائيسم غير منتظره هستند.
در واقع اساس اين هندسه و جوهر اين هماهنگي و تناسب بين علم و عمل، در متن و بطن قرآن و سنت قرار دارد که امام خميني (رحمه الله) توانسته به خوبي آن را تحقيق، تبليغ، تعليم و تجويز نمايد. در همين فرازهاي اساسي از انديشه و گفتار امام ملاحظه مي شود که وي چگونه چند سؤال اساسي فلسفه و معرفت سياسي را مطرح کرده و به آنها پاسخ داده است.

سؤالات اساسي فلسفه و معرفت سياسي و پاسخهاي امام:

1- وضع موجود جامعه و حکومت چيست؟
2- چرا وضع موجود چنين شده است؟
3- اگر وضع موجود به همين منوال پيش برود چه خواهد شد؟
4- وضع مطلوب جامعه و حکومت چه بايد باشد؟
5- چرا وضع مطلوب بايد چنين باشد؟
6- چه بايد کرد تا از وضع موجود به وضع مطلوب رسيد؟
در پرسش و پاسخ سؤال اول، امام همچون يک جامعه شناس واقع بين با اتکا به اخبار و اطلاعات واقعي و عيني، وضع موجود جامعه شاهنشاهي را تشريح، نقد و ارزيابي کرده و آن را فاسد و فاسد کننده تشخيص مي دهد.
درطرح سؤال دوم امام وارد وضع مسبوق جامعه ايران و اسلام شده و همچون يک مورخ مطلع، عواملي چون توطئه يهود در صدر اسلام و ورود استعمار به جهان اسلام، سستي حکام، اهمال حوزه هاي علميه و جهل و بي خبري توده ها را علت و ريشه فساد و خرابي وضع موجود برمي شمارد. در پاسخ به سؤال سوم امام تلويحاً در اين دروس و صريحاً در بسياري از اعلاميه ها و سخنراني هايش هشدار مي دهد که اگر وضع موجود به همين روال پيش برود سقوط کيان ملت و اسلام و ذلت و زبوني امت حتمي است و اين نکته بسيار مهمي در هندسه ي سياسي و راهبردي امام است. زيرا مي گويد اگر وضع موجود را هم کسي توجيه کند و از ترس به خطر افتادن جان و مال مسلمين، تجويزي براي برخورد با مفاسد ندهد اما خردتر شدن و سقوط و اضمحلال جامعه مسلمين در آينده ايجاب مي کند که نبايد گذاشت وضع بدتر شود و بايد جهت اصلاح آن قيام کرد.
در پاسخ به سؤال چهارم، امام شاخص هايي براي وضع مطلوب جامعه اسلامي با اتکا به قرآن و سنت بيان مي کند که مهمترين آنها عبارتند از:
1- حاکميت قانون الهي؛ 2- وحدت؛ 3- نظم؛ 4- عدالت.
با برقراري اين شاخص ها امام مي گويد جامعه مطلوب اسلامي موجب تربيت و فضيلت و ايمان مردم شده و سبب حصول سعادت و کمال مي شود.
در اينجا نوبت به پاسخ اين پرسش اساسي مي رسد که ويژگيها و شاخص هاي وضع مطلوب مبتني بر چه فلسفه و منطقي هستند و از کجا منبعث شده اند و خلاصه اينکه چرا وضع مطلوب اسلامي بايد چنين باشد و چرا بايد چنين ويژگيها و شاخص هايي داشته باشد؟ در پاسخ به اين سؤال، امام جهان بيني و اصول اعتقادات اسلامي و در رأس آن مقوله توحيد و حاکميت خداوند را مطرح مي نمايند.
امام مهمترين فراز انديشه ي سياسي امام که مميزه ي او و راز براندازي نظام شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در آن نهفته است، راهبرد، توصيه و تجويزهاي عملي و عملياتي وي است. در اينجاست که او به آخرين و ششمين سؤال هندسه ي سياسي و نظري پاسخ مي دهد. در واقع پنج سؤال اول عمدتاً در عرصه ي عقل نظري هستند و به « چيستي ها و چه بايد باشدها » پاسخ مي گويند. اما سؤال ششم در عرصه عقل عملي است. اين امر نشان مي دهد که عقل عملي که مبين تکاليف و شارح اعمال مؤمنين و مسلمين است چقدر اهميت دارد. زيرا براي پاسخگوئي به اين سؤال لازمست به پنج سؤال بسيار مهم پيشين در عرصه ي عقل نظري پاسخ گفت. در اينجا امام با داشتن معارف و قضايا و يافته هاي آن پنج سؤال، پاسخ سؤال ششم را بيان کرده و تجويزها و راهبردهاي عملي خود را براي برهم زدن وضع موجود شاهنشاهي و استقرار وضع مطلوب اسلامي و تأسيس دولت و حکومت اسلامي بر اساس ولايت فقيه، به شرح زير صادر مي کند:
1- اعتراض خواص و نخبگان به حکومت
2- تبليغات براي توده ها
3- تعليمات براي طلاب و عامه ي مردم
4- انقلاب
امام اعتراض را قدم اول مي داند و علما و مبارزين و روشنفکران را به آن دعوت مي کند تا به هر شکل آن را متوجه رژيم شاه نمايند و به اين وسيله آن را دچار ضعف و سستي کرده و در دل مردم اميد و انگيزش ايجاد نمايند.
تبليغات و تعليمات نيز به عهده ي علما و خواص و روشنفکران است که به آن وسيله، وضع مطلوب جامعه ي اسلامي و اسلام را تشريح و ابهام زدايي کرده و وضع موجود شاهنشاهي را شرح و نقد و طرح نمايند. پس از اين مراحل و با روشن شدن افکار عمومي و شيوع نارضايتي عامه از وضع موجود، زمان انقلاب و براندازي فرا مي رسد و بايد با بسيج همگان و سازماندهي توده هاي مسلمان ناراضي، انرژي لازم و ابزار مناسب را به ميدان مبارزه آورده و حکومت جائر را ساقط کرد و سپس حکومت اسلامي را تشکيل داد تا به آن وسيله وضع مطلوب اسلامي را ايجاد نمود.

توصيه و سخن آخر

در اين نوشتار کوتاه فقط فرصت طرح موضوع و فتح بابي در مورد اين سؤال بود که آيا در پس افکار و اعمال سياسي امام چه طرح و چهارچوبي وجود داشته که توانسته واقعه عظيم انقلاب اسلامي و تأسيس و استقرار دولت و نظام ديني را ايجاد نماييد؟ فرضيه ي ما اين بود که طرح مزبور داراي پنج رکن منسجم و مرتبط بود که مي تواند نام « هندسه ي سياسي، نظري و راهبردي- مدينه فاضله و وضع مطلوب » بر آنها نهاد. در تشريح و اثبات و آزمون وسيعتر، عميق تر و دقيق تر اين فرضيه توصيه هاي زير ارائه مي شود:
1- بخش هاي وسيعتري از افکار و گفتار و نوشتارهاي امام با چهارچوب فوق تحليل شود.
2- قانون اساسي جمهوري اسلامي با اين چهارچوب بررسي شود. مشخصاً اصول دوم و سوم آن مبتني بر اين هندسه هستند.
3- چون قرآن مهمترين منبع و سند اسلامي است و انديشه ي امام از آن ملهم است، هندسه ي سياسي مذکور را در آيات آن پي بگيريم.

پي‌نوشت‌ها:

1-دکتري علوم سياسي و عضو هيأت علمي دانشکده اقتصاد و علوم سياسي دانشگاه شهيد بهشتي.
2- محمد حسن رجبي، زندگينامه سياسي امام خميني (رحمه الله)، وزارت ارشاد، چ1، 1369، ص 6.
3- محمد باقر حشمت زاده، چهارچوبي براي تحليل و شناخت انقلاب اسلامي ايران، مؤسسه فرهنگي و دانش و انديشه معاصر، 1378، ص 39.
4- مصطفي ملکوتيان، سيري در نظريه هاي انقلاب، چ2، نشر قومس، 1376، ص 96.
5- کارل مانهايم، ايدئولوژي و اوتوپيا، ترجمه ي فريبرز محمدي، انتشارات دانشگاه تهران، 1355، ص 200.
6- محمد باقر حشمت زاده، همان، ص 38.
7- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج2، ترجمه آريان پور و ديگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ج3، ص 1، 1370.
8- غلامعباس توسلي، نظريه هاي جامعه شناسي، سمت، 1370، چ2، ص 105.
9- مرتضي مطهري، جامعه و تاريخ، صدرا، بي تا، ص 143.
10- محمد تقي جعفري، تحليل و بررسي سکولاريسم، فصلنامه قبسات، س اول، ش اول، ص 55، و نيز رجوع شود به: سيد محمد باقر صدر، جهان بيني در فلسفه ما، ترجمه سيد حسين حسيني، بدر، 1360.
11- جان ال اسپوزيتو، اسلام سياسي و غرب، گفتگوي تمدن ها يا برخورد تمدن ها، مجله سياست خارجي، س 12، تابستان 1377، ص 299.
12- عباسعلي عميد زنجاني، مباني انديشه سياسي اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، 1375، ص 126.
13- سيد عباس موسويان، پس انداز و سرمايه گذاري در اقتصاد اسلامي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1376، ص 92.
14- محمد جواد باهنر، معارف اسلامي، نشر فرهنگ اسلامي، 1361، ص 82.
15- سيد جلال الدين مدني، مباني و کليات علوم سياسي، ج1، 1372، ص 177.
16- سيد محمد خاتمي، از دنياي شهر تا شهر دنيا، نشر ني، چ2، 1376، ص 176.
17- ابوالفضل قاضي، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، انتشارات دانشگاه تهران، چ2، 1370، ص 384.
18- سيد مهدي حسيني، مديريت استراتژيک، مؤسسه کار و تأمين اجتماعي، 1377، ص 66.
19- مرتضي مطهري، عدل الهي، صدرا، چ10، 1357، ص 47.
20- محمد باقر حشمت زاده، مسايل اساسي علم سياست، کانون انديشه جوان، 1377، ص 38.
21- امام خميني (رحمه الله)، ولايت فقيه و جهاد اکبر، بي تا، انتشارات سعيد، ص 5.
22- ولايت فقيه، ص 6.
23- همان، ص 7.
24- همان، ص 9.
25- همان، ص 11.
26- همان، ص 12.
27- همان، ص 18.
28- همان، ص 19.
29- همان، ص 29.
30- همان،ص 35.
31- همان،ص 47.
32- همان، ص 75.
33- همان، ص 75.
34- همان، ص 77.
35- همان، ص 137.
36- همان، ص 141.
37- همان، ص 151.
38- همان، ص 152.
39- همان، ص 154.
40- همان، ص 155.
41- همان، ص 166.
42- هما، ص 167.
43- همان،ص 171.

منبع مقاله :
-، (1385)، ايدئولوژي رهبري و فرآيند انقلاب اسلامي (جلد اول)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.