5- جلوگيري از دادن شعارهاي تفرقه افكن
ان شاءالله، روز عاشورا، كه جمعيت بيرون بيايد، مراسم تعزيه حسين- سلام الله عليه- بايد با قوت خودش باشد و در راهپيماييها، همه اش مراسم امام حسين عليه السلام باشد و اگر كسي شعارهاي باطل خواست بدهد، با قوّت او را بكوبيد و نگذاريد يك شعارهاي باطل بدهند. خود مردم مأمورند؛ تكليف اسلامي شان اين است كه اگر يك كسي شعار عليه كسي، له كسي، براي كسي، براي تفرقه انداختن بياورد، خود مردم مأمورند كه آن را بگيرند و تحويل به مراكز كه بايد بدهند، بدهند(1).راهبرد تصريحي:
1- در دادن شعارها در تظاهرات بايد دقت كرد كه تفرقه افكني نباشد.نكته استنباطي:
1- گاهي دشمن مي كوشد از طريق ايجاد شعارهاي انحرافي و باطل در تظاهرات و اجتماعات در بين جمع ايجاد تفرقه كند كه مي بايست در اين خصوص هوشيار بود.***
6- هماهنگي دولت با مجلس
بايد همه اين قوا دستشان را به هم بدهند، اين يك واجب شرعي است براي همه؛ يك واجب شرعي است براي وكلاي مجلس كه با دولت، و با رئيس جمهور همراهي كنند، يك تكليف شرعي است براي رئيس جمهور و دولت، كه بايد با مجلس همزبان باشند و هماهنگ باشند. (2)راهبرد تصريحي:
1- واجب شرعي است كه دولت و مجلس با هم، هم قدم باشند.نكته استنباطي:
1- از جمله مسائلي كه دشمنان همواره روي آن برنامه ريزي مي كنند ايجاد انشقاق در صفوف مسؤولين و علي الخصوص دولت و مجلس مي باشد كه لازم است در اين خصوص همگان مراقب باشند.***
7- دخالت در سياست
آن چيزي كه همه حسابهاي ماديين را فاسد كرد و غلط از آب درآمد، آني كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم، تصديق كردند به اين كه مسائلْ فوق فكر ما بود و حسابهاي ما درست نبود و حق هم داشتند، براي اين كه حسابهاي آنها حساب مادّي و طبيعي بود، ماوراي طبيعت را نديده بودند؛ طبيعت را ديده بودند. روي موازين طبيعت همان طور است كه آنها مي گفتند كه نبايد يك ملتي كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرتهايي كه پشتيبانش قدرتهاي همه عالم بود. نه قدرتها، تقريباً- عرض مي كنم- نه فقط ابرقدرتها. همه ممالك اسلامي دنبالش بودند. اين كه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند- براي اين بود كه پشتيبانش بودند. اين كه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسي نكنيد، ما تعهدات داريم. و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسي تكليف شرعي ماست، مي كنيم. و بالاخره ما را تهديد كردند به اين كه بر فرض اين كه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، و رفقاي شما را خواهيم چه كرد. و من ديدم كه ديگر نمي شود. اين براي اين بود كه آنها مي گفتند ما تعهد داريم با دولت ايران. و من فهميدم كه همه اين دولتهاي اسلامي، به اصطلاح « اسلامي »، وضع همين است كه نگذارند ما وارد بشويم و هر كجا برويم ردمان بكنند. ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آن جا، و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا(3).راهبرد تصريحي:
1- توجه به امور سياسي از جمله تكاليف هر مسلمان در طول حيات است.نكته استنباطي:
1- بروز مشكلات و موانع نبايد مانع از انجام تكليف و مسؤوليت گردد.***
8- مبارزه با ظلم
من اميدوارم هستم كه خداوند تأييد كند ما را در اين مقصدي كه داريم، لكن مهم اين است كه ما تكليفي ادا مي كنيم؛ تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلمها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر، و اگر نتوانستيم به تكليف خودمان عمل كرديم. اين طور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم. اولاً كه شكست نمي خوريم؛ خدا با ماست، و ثانياً بر فرض اين كه شكست صوري بخوريم شكست معنوي نمي خوريم، و پيروزي معنوي با اسلام است، با مسلمين است، با ماست. شما قدرتمند باشيد و در مقابل همه مشكلات قيام كنيد و وحدت خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا را حفظ كنيد. از خداوند تعالي سلامت و سعادت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه با صحت و سلامت پيروزي پيدا بكنيد و بر همه مشكلات غلبه كنيد. (4)ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم. ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مي آمدند، به من بعضي خيرانديشان و اشخاصي كه ملتفت قضايا نبودند مي گفتند كه نمي شود؛ ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكري مثلاً بكنيد كه يك تنازلي بكنيد، من به آنها مي گفتم ما تكليف داريم ادا مي كنيم، مي شود و نمي شود براي ما مطرح نيست. ما مكلفيم از طرف خداي تبارك و تعالي كه با ظلم مقابله كنيم؛ با اين آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما به آن اندازه اي كه قدرت داريم مقابله مي كنيم؛ اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدلله، و اگر پيروز هم نشديم، الحمدلله كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند؛ گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند، نيستيد پيروز. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براي ما حاصل بشود، كه نيل بزرگي است؛ و چه پيروز بشويم. ما الحمدلله در همه جاها پيروز هستيم؛ و احدي الحُسنَيَين براي ماست، ان شاءالله(5).
از آن رو آخوندهاي درباريشان تبليغ مي كنند و افساد مي كنند و بر ضد اسلام حرفها مي زنند، تفرقه مي اندازند بين مسلمين؛ از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتاده اند و همه چيزشان را دارند مي برند و ما هم كنار بنشينيم، تماشا كنيم؛ ما تماشاچي هستيم! ما چه كاري به اين كارها داريم! ما مي رويم نمازمان را مي خوانيم و روزه مان را مي گيريم و تمام شد! تكليف همين است؟! اميرالمؤمنين همين بود؟ سيدالشهدا، اگر اين فكر را مي كرد كه نمي رفت به كربلا، با يك عدد معدودي. اين فكر را نمي كرد، اين فكر غلط ما در ذهن او نبود. اميرالمؤمنين، اگر بنا بود كه خير، هي مسامحه كند شمشير نمي كشيد هفتصد نفر را يكدفعه بكشد، تا آخر آن اشخاصي كه قيام كرده بودند به ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود ديگر، تا آخرشان را كشت و چند نفر ديگر فرار كردند، بعد هم آمدند آن فساد را كردند، فراريهايشان آن فساد را كردند. شما بدانيد كه از حبسهاي ما، همين اشخاصي هستند كه مفسدند. ما اشخاصي كه مفسد نيستند، يك آن هم ميل نداريم باشند. اگر از اينها هرچه بيرون برود هر يكشان بيرون بروند آدم مي كشند، آدم نشده اند اينها. ما تا كي بايد خواب باشيم؟ ما تا كي ساده انديش باشيم؟ شما آقايان چرا ساده انديشي مي كنيد؟ در بلاد خودتان كه مي رويد، بگوييد به مردم، بگوييد به دنيا، كه با دنيا دارند چه مي كنند اين قدرتمندها، اينها با ضعفا دارند چه مي كنند. اينها، اتيوپي كه آن همه بيچاره ها دارند رنج مي برند، مي ميرند از گرسنگي، گندمهايشان را مي ريزند تو دريا، خرج سلاحهايي مي كنند كه همه عالم را از بين ببرند. اينها انساندوست اند! اينها با اين صورت انسان دوستي مي خواهند همه ما را پايمال كنند، اينها با اين مجامع حقوق بشر مي خواهند حقوق بشر را از بين ببرند(6).
الان ديگر ما هيچ تكليفي نداريم؟ ديگر بشر تكليفي ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأي اين جمعيت، كه بعضيشان بازيگرند و بعضيشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام. هركسي نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است؛ براي اين كه حضرت دير مي آيند! و هركسي دعا كند به صدام؛ براي اين كه اين فساد زياد مي كند، ما بايد دعاگوي آمريكا باشيم و دعاگوي شوروي باشيم و دعاگوي اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينكه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند. بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند؛ همان كاري كه ما مي كنيم و ما دعا مي كنيم كه ظلم و جور باشد! حضرت مي خواهند همين را برش دارند. ما اگر دستمان مي رسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلم و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعي ماست، منتها ما نمي توانيم. ايني كه هست اين است كه حضرت عالم را پر مي كند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از تكليفتان، نه اين كه شما ديگر تكليف نداريد. ما تكليف داريم كه، اين كه مي گويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتي نباشد، نظام در يك مملكتي نباشد، آن طور فساد پر مي كند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آن كه مي گويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود؛ همه هم را بكُشند؛ همه به هم ظلم بكنند براي اين كه حضرت بيايد. حضرت بيايد چه كند؟ براي اين كه رفع كند اين را. اين يك آدم عاقل، يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياست اين كار را نكرده باشد كه بازي بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كاري مي خواهند انجام بدهند، اين بايد خيلي آدم نفهمي باشد. (7)
راهبردهاي تصريحي:
1- ايستادن در مقابل ظلم تكليف هر مسلمان است.2- تفكري كه در برابر ظلم سكوت كند تفكر اسلامي نيست.
3- تكليف شرعي ما نه تنها ايستادن در مقابل استكبار است بلكه مي بايست از حقوق مظلومان در سراسر دنيا دفاع كنيم.
نكات استنباطي:
1- احتمال شكست، تكليف مبارزه با ظالم را از انسان منتفي نمي كند.2- احتمال پيروزي، تكليف آفرين نيست، بلكه در هر دو صورت شكست يا پيروزي، بايستي با ظالم مبارزه كرد.
***
9- تلاش براي استقلال
بعد از اين كه ديدند عراق در معرض خطر است- كه اگر ايشان نبود از بين رفته بود- يك كلمه فرمودند، عرب پشتيباني كردند؛ مطلب را برگردانيد تمام ممالك اسلامي مرهون اين طايفه هستند. اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامي را حفظ كرده اند. اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود، مردم سركش را خاموش كرده اند. در عين حال روزي كه ببينند اسلام در معرض خطر است، تا حد امكان كوشش مي كنند؛ اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر نشد، ناچار هستند قيام و اقدام كنند. اينها كساني هستند كه در عين حال كه علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوايف مسلمين دارند، لكن تا آن حدي مي توانند تأمل كنند كه استقلال مملكت را در خطر نبينند به يك چيزهايي كه ممكن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند. اين جا شرع تكليف معين فرموده است؛ چيزي نيست كه علما بتوانند از خودشان بگويند؛ قيام، قيام قرآني و ديني بود. (8)اين جانب دست اخلاص خود را به سوي جميع مسلمين، خصوصاً علماي اعلام و مراجع عظام- اطال الله بقائهم دراز كرده، و از عموم طبقات براي صيانت احكام اسلام و استقلال ممالك اسلامي استمداد مي كنم و اطمينان دارم با وحدت كلمه مسلمين، سيّما علماي اعلام، صفوف اجانب و مخالفين درهم شكسته، و هيچ گاه به فكر تجاوز به ممالك اسلامي نخواهند افتاد. ما تكليف الهي خود را انشاءالله ادا خواهيم كرد؛ و به إحدي الحُسْنَيَين نايل خواهيم شد يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن كريم؛ و يا جوار رحمت حق جلّ و علا: إنّي لا اري الموتَ إلا سعادهً و لا الحيوهَ معَ الظّالمين إلا برَماً اينك دستگاه جبار براي اطفاي نور حق به هر وسيله در كوشش است وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (9)(10).
آن آقايان مي گفتند كه ما كه در اين جا، در اين بنگاه داريم كار مي كنيم، ما را به يك حدي دارند نگه مي دارند و نمي گذارند رشد علمي كنيم. پس شما در اين جا نه نتيجه علمي مي بريد و نه خدمت به وطن مي كنيد بلكه مي گوييد مضر است. و اگر چنانچه اين طور تشخيص داديد، بايد نرويد در اين بنگاه. بايد يك كار ديگر انجام بدهيد. تكليفْ محول بر تشخيص خودتان است. اگر شما آقايان تشخيص داديد كه اين يك بساطي است براي اين كه شماها را، جوانها را نگذارند استعدادهايشان شكوفا[يي] پيدا كند، چنانكه دانشگاههاي ما اين طوري هست، چنانكه همه جاي ايران اين جوري است كه نمي خواهند بگذارند جلو برويد شما، مي خواهند شما را همچو به يك حد عقبي نگه دارند تا اين كه تحت فرمان اجانب كه مي خواهيد واقع بشويد اعتراض نداشته باشيد، شما را به يك حد محدودي نگه مي دارند، كارشناسها را از خارج مي آورند و كارِ چيزهاي ملت ما قواي ملت ما صرف اين مي شود كه فرمان از كارشناسها ببرند، و به عبارت ديگر اينها عملگي بكنند و آنها آقايي بكنند، اينها عملگي بكنند و ماهي چند غاز بگيرند، آنها آن جا بنشينند و پيپ بكشند و يك طرح برخلاف و ضد ملت ايران بدهند، و در ماه نمي دانم چقدرها . . . خدا مي داند چقدر مي گيرند. (11)
شما مي دانيد كه اگر يك مملكتي در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم هست در اين احتياج به خارج پيدا بكند، و يك احتياج مبرمي كه نتواند خودش اداره كند خودش را، و بايد ديگران او را اداره كنند، اين وابستگي اقتصادي، آن هم در اين رشته، موجب اين مي شود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبي كه الان پيش آورده است كه همه قدرتها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادي بكند نسبت به ايران، ان شاءالله موفق نمي شود. لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم. اگر خداي نخواسته، موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادي از جهات مختلفه قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهايي است كه ما احتياج به آن داريم، خوب، ما قاعدتاً نمي توانيم ديگر مقاومت كنيم، و اين يك ضربه اي است كه به نهضت ما مي خورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماها هست كه هركس به هر مقداري كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند(12).
الان مملكت ما در يك امر، در يك وضع غيرعادي دارد زندگي مي كند. وضع عادي نيست كه انسان بگويد كه خوب، ما نمي خواهيم حالا اين منفعت [ را] داشته باشيم. يك وضع غيرعادي است كه نمي توانيم بگوييم كه نمي خواهيم. معني نمي خواهيم اين است كه ما وابسته به خارج باشيم. وابستگي به خارج اين است كه همه چيزمان را دوباره در اختيار آنها بگذاريم. بنابراين، اين يك تكليف شرعي است. نه يك امر عادي باشد كه ما از زراعت امسال دلمان نمي خواهد زياد نفع ببريم. نه، اين مسأله اين طور نيست، دلخواه نيست. در اين وضع غيرعادي كه ما به آن ابتلا داريم، اين يك تكليف هم ملي است و هم شرعي. يعني اگر ما بتوانيم يك كاري بكنيم و نكنيم، پيش خداي تبارك و تعالي مسؤول هستيم. اين يك باب است كه باب كشاورزي و دامداري و چيزهايي كه مربوط به ارزاق مملكت است، يك مملكتي كه مي تواند و مي توانست در دامداري جوري باشد كه حتي به خارج هم شايد مي توانست بدهد، حالا بايد گوشتش را از يك جايي بياورند و گندمش را از يك جايي بياورند و تخم مرغش را از يك جايي بياورند و هرچيزش را از يك جايي. براي ما عيب است اين مطلب كه ما همه چيزمان به دست غير باشد و چشممان به اين باشد كه كي نان ما را بدهد، كي گوشت ما را بدهد. بنابراين بايد همت كنند. همه قشرها همت كنند و اين حاجت، ارزاقي را كه ما احتياج به آن داريم و ملت ما محتاج است، اين را برآورند، و انشاءالله خودكفا بشوند. (13)
راهبردهاي تصريحي:
1- تحمل و تأمّل تا آن زماني مشروع است كه استقلال كشور آسيب نبيند.2- هركس موظف است در هر طريقي كه مي تواند در جهت استقلال كشور گام بردارد.
3- هدف دشمنان از محاصره اقتصادي، به زانو درآوردن و از بين بردن استقلال كشور است.
4- تكليف محول بر تشخيص انسان است.
نكات استنباطي:
1- هرچيز كه معارض با استقلال كشور باشد، غلط و نامشروع است.2- هر تلاشي كه سبب قطع وابستگي به خارج شود بويژه در ارزاق عمومي، پسنديده و تكليف شرعي است.
***
10- دفاع از كشور
در اين موقع حساس كه كشور ما و اسلام عزيز در معرض خطر عظيم است، تكليف همه گروهها و افراد، خطير و عظيم است. سستي و سردي در حال حاضر و اختلاف و افتراق كلمه، در حكم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است. (14)ما اعتقادمان اين است كه صدام مي خواهد اسلام را برگرداند به كفر و الحاد. ما اعتقادمان اين است كه آمريكا از اسلام ترسيده است و مي خواهد اسلام را به هم بزند، تصريح هم مي كند. ما اين كساني كه با دولت اسلامي ايران معارضه مي كنند، اعتقادمان اين است كه اينها با اسلام دارند معارضه مي كنند. ما روي اين اعتقاد با اينها تا آخر بايد مبارزه كنيم براي اين كه اسلام همچه تكليفي براي ما معين كرده است. كسي كه همه موافقينش عبارتند از اشخاصي كه منحرفين هستند از اسلام؛ آمريكايش منحرف، ديگرانش منحرف، كسي كه اين طور است و در مملكت خودش با مسلمين آن طور عمل مي كند و با مسلمين ما هم اين طور عمل مي كند، اين كس را جز اين كه با او به مبارزه برخيزيم، راهي نداريم و ما تا آخر دنبال اين مطلب هستيم و خواهيم بود و به حرفهاي مفت آنهايي كه انحراف دارند؛ انحراف عقلي دارند، انحراف فكري دارند، به حرفهاي آنها اعتنايي نمي كنيم، ما تكليف را ملاحظه مي كنيم. علماي اسلام الان در ايران- علماي بزرگ ايران- همه شان موافق با اين مسأله هستند و مؤمنين هم همين طورند و بازاريها و كشاورزها و ديگران، اهل ادارات، همه اينها، اينها خُلّص از مؤمنين هستند كه با اين امر موافق هستند و از آن طرف اگر خداي نخواسته، در اين جنگ آمريكا پيروز بشود و صدام را پيروز بكند، اسلام يك سيلي اي مي خورد كه تا آخر، تا زمانهاي طولاني، نمي تواند سرش را بلند كند. وقتي ما در يك همچه مقامي واقع هستيم و يك همچه تكليفي را احراز كرديم، بر همه ما لازم است و واجب شرعي است كه از اسلام دفاع كنيم. علاوه بر همه اينها مسأله، مسأله اين نيست كه ما جنگ مي كنيم، ما دفاع مي كنيم. (15)
الان هر جاي دنيا كسي برود، توجهش به ايران مي بيند كه از خود ما كه اين جا هستيم بيشتر مطلع هست جهات را. اين براي اين است كه مسأله، مسأله معنوي است. مسأله، مسأله اي نيست كه ما مي خواهيم فقط جنگ بكنيم يا مي خواهيم دفاع بكنيم. ما دفاع مقدس مي خواهيم بكنيم؛ يعني ما مي خواهيم از آبروي اسلام، از آبروي كشور اسلامي دفاع بكنيم؛ اين يك دفاعي است كه عقل و اسلام هر دو با آن موافقند، همه مي گويند كه بايد دفاع كرد. شما كشورتان الان مورد طمع يك جنايتكار واقع شده است، و او را بازيش داده اند براي اين كه، بيايد يك همچو شلوغكاري بكند. اگر چنانچه دستِ اينها پشت سرش نبود، با يك سيلي از بين رفته بود. اما آنها دارند همه دنبالش مي كنند و حالا هم دارد سست مي شود دنبال كردنشان، مأيوس شده اند اينها. شما بدانيد كه دشمن شما مأيوس است امروز و شما قوي ايد امروز. لكن عمده تكليف خود شماست كه هر كدامتان به تكليف عمل بكنيد. قانون براي شما تكليف معين كرده، اسلام براي شما تكليف معين كرده، به اين تكليف بايد عمل كرد. اين تكليف براي شما آبرو پيدا مي شود، براي شما حيثيت پيدا مي شود، كشور شما حيثيت پيدا مي كند. (16)
نكته ديگري كه بايد به ملت عزيز و مسؤولين محترم و رزمندگان سلحشورمان تذكر دهم اين است كه با وجود اين كه در تمامي جبهه هاي نبرد پيروزي و برتري با شماست و خواب راحت از چشم عفلقيان گرفته شده، ولي اين پايان راه دفاع مقدس از كشور اسلامي و دفع تجاوز نيست. مسؤولين و فرماندهان ارتش و سپاه و بسيج با استفاده از امكانات مادي و معنوي خود، با تزلزل سخت و عميق حاكم بر پيكر پوسيده عراق، در جبهه هاي جنگ، خصوصاً در نبرد قهرمانانه فاو، به نبرد بي امان خود و مقاومت تا سقوط صداميان ادامه دهند؛ و با وحدت و انسجام كامل در صفوفي به هم پيوسته امان را از آنان سلب نمايند: و خداي ناكرده غرور از پيروزيها باعث سستي در تكليف يا بي دقتي در برنامه ها نگردد. و من با كمال تواضع، از اين مدافعان پيروز مي خواهم كه هيچ گاه از نصرت حق و توكل بر خداي بزرگ غافل نباشيد و وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَکِيمِ(17)(18).
صدام رفتني است، همين است كه انشاءالله به همين زودي او برود و علي ايّحال، چه او رفتني باشد چه نرفتني باشد، ما يك تكليف داريم ادا مي كنيم. ملت ما، ارتش ما، سپاه ما و همه قواي مسلحه ما يك تكليف ادا مي كنند. اين مثل اين است كه گفته بشود كه اگر فلاني رفت و فلاني رفت، مردم نماز نمي خوانند. تكليف است، به رفتن كسي مردم دست از نمازشان برنمي دارند، به رفتن كسي نمازشان را، حجشان را دست از آن برنمي دارند و قضيه جنگ امروز براي همه ما اهميتش بيشتر از فروع دين است. اين طور نيست كه جنگ مثل امر جنگي باشد كه ديگران با ديگران مي كنند. جنگي است كه اسلام دارد مي كند در مقابل كفر، اسلام دارد مي كند در مقابل نفاق و اين جنگ يك تكليف شرعي است كه مردم ادا مي كنند، من باشم ادا مي كنند، نباشم همه ادا مي كنند. (19)
راهبردهاي تصريحي:
1- دفاع از كشور در هر زمان وظيفه همگاني است و هيچ چيز مانع از آن نيست.2- دفاع از كشور علاوه بر اين كه تكليف شرعي است، سبب عزت و سربلندي است.
3- در فرآيند دفاع بايد توجه داشت كه ضعف دشمن و پيروزي ما نبايد سبب غرور، سستي و موجب غفلت شود.
نكات استنباطي:
1- دفاع از اسلام در مواقع خطر، منوط به هيچ شرطي نيست.2- جنگ اسلام عليه كفر و نفاق است و لذا آمادگي براي آن نيز تكليف شرعي و واجب است.
***
11- حضور در جبهه جنگ
با الهام از اسلام بزرگ بر دشمنان اسلام بتازيد كه برادران عزيز شما و ملت شريف ايران از پشت جبهه ها به جبهه مي آيند و با كمك شما عزيزان و برادران ايماني، اين غده هاي سرطاني را از قلب يك كشور اسلامي بيرون ريخته و ملت شريف عراق را بر سرنوشت خود حاكم مي گردانند. اي اهالي غيور بصره، به استقبال برادران مؤمن خود بياييد و دست ستمكار عفلقيهاي كافر را از بلاد خود كوتاه كنيد. اي اهالي محترم اعتاب مقدسه، اي جوانان غيور كه در هر فرصت بر اين ناپاكان تاخته ايد، فرصتي را كه خداوند به شما عنايت نموده غنيمت شمريد و مردانه قيام كنيد و سرنوشت خويش را به دست گيريد. اي ارتشيان گرفتار حزب كافري كه براي هواهاي نفساني خويش جوانان شما را به قربانگاه فرستادند، برادران ما براي نجات شما آمده اند و با فداكاري و توكل به خداي تعالي اين رژيم كافر و ستمگر را به جهنم مي فرستند. شما عزيزان در بند به پا خيزيد و خود و ميهن خود را با كمك برادران ايراني خود نجات دهيد و نگذاريد مقدرات كشورتان در آمريكا طرح ريزي شود و شما اي برادران و جوانان ايراني، به كمك برادران رزمنده خود بشتابيد، كه اين لحظه از حساسترين لحظات سرنوشت ساز است. يا پيروزي اسلام بر كفر عفلقيان و يا خداي نخواسته اگر غفلتي و يا اهمالي شود شكست اسلام و ننگ ملت براي هميشه و هيهات كه شما جوانان غيور زير بار ذلت برويد. پس تكليف اسلامي و ميهني شما اقتضا دارد كه به سوي جبهه ها جوانمردانه هجوم آوريد و بكوشيد تا جامه ذلت نپوشيد و بدانيد كه روحيه ارتش عراق بكلي از دست رفته است و اسلام، امروز احتياج به شما جوانان برومند دارد. به سوي نبرد با كفر بشتابيد و برادران عراقي خود را نجات دهيد. و برادران جان بر كف رزمنده جمهوري اسلامي را كمك كنيد كه فردا دير است. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم. (20)راهبردهاي تصريحي:
1- حضور در جبهه تكليف همه ملت ايران است.2- مي بايست در صحنه دفاع از كشور متحد و يك دست بود.
نكته استنباطي:
1- حضور در جبهه مختص به جبهه نظامي نيست بلكه در جبهه هاي فرهنگي نيز بايد حضور داشت. لذا در هر عصر و دوره اي مي بايست مطابق شرايط آن دوره در جبهه هاي گوناگون بر عليه خصم حضور يافت.پينوشتها:
1. صحيفه امام(رحمة الله)، ج13، ص 354.
2. صحيفه امام(رحمة الله)، ج13، ص61.
3. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، صص 243 و 244.
4. صحيفه امام(رحمة الله)، ج12، ص 306.
5. صحيفه امام(رحمة الله)، ج12، ص 322.
6. صحيفه امام(رحمة الله)، ج19، صص 139 و 140.
7. صحيفه امام(رحمة الله)، ج21، صص 14و 15.
8. صحيفه امام(رحمة الله)، ج1، صص 114 و 115.
9. صحيفه امام(رحمة الله)، ج1، صص 182 و 183.
10. سوره صف: آيه 8.
11. صحيفه امام(رحمة الله)، ج4، صص 391 و 392.
12. صحيفه امام(رحمة الله)، ج11، صص 413 و 414.
13. صحيفه امام(رحمة الله)، ج11، ص 416.
14. صحيفه امام(رحمة الله)، ج4، ص 311.
15. صحيفه امام(رحمة الله)، ج19، صص 215 و 216.
16. صحيفه امام(رحمة الله)، ج19، صص 457 و 458.
17. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، صص 32 و 33.
18. سوره آل عمران: آيه 126.
19. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، ص 150.
20. صحيفه امام(رحمة الله)، ج16،ص 376.
مؤسسه فرهنگي و هنري قدر ولايت، (1390)، سيره سياسي حضرت امام خميني (رحمة الله) ( اصل موقع شناسي و درك تكليف در هر موقعيت ) ، تهران