12- در صحنه بودن
من به ملت شريف و جميع جناحهاي قواي نظامي و انتظامي، به حكم تكليف الهي و ملي، هشدار مي دهم كه: با بيداري و شجاعت اخلاقي، يكي ديگر از آخرين توطئه ها را خنثي كنيد. مردم موظفند به نيروهاي انتظامي و ارتش با برادري و مهرباني رفتار كنند و اگر اشراري قصد حمله به آنان را داشتند از برادران خود دفاع كنند(1).بنابراين، امروز مسؤوليت به عهده ملت است. ملت اگر كنار بنشينند، اشخاص مؤمن، اشخاص متعهد كنار بنشينند، و اشخاصي كه نقشه كشيده اند براي اين مملكت از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسؤوليت به عهده ملت است. هر قدمي كه بر ضد اسلام بردارند، در نامه اعمال ملت نوشته مي شود. هر كاري كه انجام بدهند مسؤوليتش متوجه ملت است. امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمين در ايران و سرنوشت كشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه كنند در اين امر، اهمال كنند، نروند و رأي ندهند، مسؤوليت متوجه خود آنهاست عيناً و اگر بروند و در تشخيص مسامحه كنند و اشخاص متعهد مسلم، كساني كه براي كشور و براي اهالي كشور ارج قائل هستند، كساني كه نمي خواهند زمام امور كشور ما به دست چپ بيفتد يا به دست راست بيفتد، اين اشخاص را چنانچه تعيين كنند، به تكليف خودشان عمل كرده اند و چنانچه مسامحه در اين امر كنند و آنها پيش ببرند، آنهايي كه مي خواهند ما را به زنجير چپ و راست بپيوندند و ما را اسير كنند در دست قدرتهاي بزرگ، اگر آنها پيش ببرند و شما ساكت باشيد، تمام مسؤوليت متوجه شماست. امروز مسؤوليت بزرگي به عهده همه ماست. (2)
اين تكليف آقايان است كه راجع به مسائل اسلامي، كه پيش مي آيد، چه وكيل بخواهيد تعيين كنيد و چه- عرض بكنم كه- رئيس جمهور بخواهيد تعيين كنيد، بايد در صحنه باشيد؛ عذري نداريد كه برويد كنار بنشينيد. البته اشخاصي پيدا مي شوند كه با گفته هاي خودشان، نوشته هاي خودشان مي خواهند شما را نگذارند وارد بشويد. آنها مي خواهند كه اشخاصي را تعيين بكنند كه بعدها ما گرفتار بشويم. شماها بايد وارد باشيد در مسأله و با كمال جديت، اهميت بدهيد به اين مسأله و مردم را وادار كنيد و تكليف ملت هم اين است كه همين طوري كه بحمدالله، تا حالا در صحنه [ بوده ] است و هر قضيه اي واقع مي شود بحمدالله، اينها هستند در صحنه [ بماند ](3).
ما اگر مي گوييم، تكليف شرعي مي گوييم، والا نه اين است كه ما الزامشان بكنيم. اين مكلفند شرعاً به اين كه حفظ بكنند جمهوري اسلامي را. و حفظ به اين است كه در صحنه باشند، و حفظ به اين است كه اختلافات نداشته باشند، و حفظ به اين است كه مبادا آن كسي كه فرض كنيد كه برده است باصطلاح برود به رخ او بكشد، آن كسي كه نبرده است خيال كند كه يك چيزي از دستش رفته است. اين حرفها نيست در كار. چيزي نيست اصلش. اسلام است، اسلام در دست همه شما هست شما مي خواستيد آن جا خدمت بكنيد نشد حالا در جاي ديگر خدمت مي كنيد. مي خواستيد در مجلس خدمت كنيد نشد حالا در دولت خدمت مي كنيد، حالا در پستهاي ديگر خدمت مي كنيد، حالا در مدرسه خدمت مي كنيد، حالا مشغول به [تدريس] مي شويد. من اين امر را كه عرض مي كنم از همه ملت تقاضا مي كنم كه مبادا تحت تأثير اين عناصري كه الان در كار هستند و مي خواهند القاء اختلاف بكنند، تحت تأثير اينها واقع بشوند و همه برادر هم هستيد و برادروار با هم باشيد، و اگر چنانچه در انتخابات اشتباهاتي شده يا فرضاً تقلبي شده است، خوب، مواردي هست كه رسيدگي مي شود و شوراي نگهبان هم يا ابطال مي كند يا فرض كنيد بعضي صندوقها را يا اصل انتخابات را. يك مسأله عادي است كه در همه جا هست و اين امر مهمي نيست. من اميدوارم كه آقايان با كمال اخلاص اين دفعه هم وارد بشوند و آراء خودشان را بريزند و اين مبعثي كه نورش به همه عالم رسيده است، در صورتي كه نتوانستند آن طوري كه مي خواستند بشود ما دنبالش باشيم كه زحمات انبيا را حفظ كنيم. (4)
راهبردهاي تصريحي:
1- همه افراد ايران موظف هستند همواره در صحنه بوده و از حريم انقلاب دفاع كنند.2- عدم حضور مؤثر در صحنه انقلاب سبب طرد نيروهاي دلسوز و سركار آمدن منافقين مي شود.
3- هيچ عذري براي در صحنه نبودن در عرصه هاي گوناگون كشور، پذيرفته نيست.
4- دشمن به انحاي گوناگون سعي دارد كه مردم را از صحنه انقلاب دور كند تا از اين طريق به مقاصد شوم خود برسد.
5- اختلافات به حضور مردم در صحنه و دفاع از اسلام، آسيب وارد مي كند.
6- مهرباني، حمايت و دفاع از نيروهاي نظامي و انتظامي در برابر هجوم اشرار و متجاوزان، وظيفه مردم است.
نكات استنباطي:
1- القاء شبهه در خصوص انتخابات و تقلب در آن، از سوي دشمنان براي ايجاد تفرقه و اختلاف، انجام مي شود.2- دفاع از كشور و اسلام بدون حضور مردم در صحنه محقق نمي شود.
***
13- كار براي انقلاب
كشور و ملت احتياج دارد و اسلام امر فرموده است- آن جاها- انسان بايد جلو برود و لهذا، ما هيچ كداممان الان حق نداريم كنار برويم. خوب، من هم با اين سنّ پيرمردي، ميل دارم كه بروم استراحت كنم؛ اما الان تكليف اين نيست. من الان دائماً مشغولم، استراحتم هم كم است، حالم هم خوب نيست، لكن تكليف الان اين طور است. آقايان هم هركدام دلشان مي خواهد، بروند استراحت كنند! استراحت بهتر است! اما تكليفشان اين نيست. خوب، آقا اين طور مجهز هستند، همه بايد اين طور باشيد(5).سؤال كرديد كه تكليف ما الان چه هست؟ و اين سؤال از همه قشرها هست كه ما الان كه در اين مرحله رسيديم تكليف چيست؟ شما مي دانيد كه الان از خيلي جهات كشور ما حساسترين مرحله حيات خودش را دارد مي گذراند. از يك طرف با قدرتهاي بزرگ مواجه هست؛ با آمريكا، با شوروي هم كه الان در افغانستان هست و قدرتهاي بزرگ تقريباً مواجه با كشور ماست. از يك طرف موقعي است كه مي خواهيد شماها رئيس جمهور را تعيين كنيد و بعد هم ان شاءالله وكلاي خودتان را و در اين موقع تمام دستجاتي كه نمي خواهند اسلام تحقق پيدا بكند، نمي خواهند جمهوري اسلامي تحقق پيدا كند، نمي خواهند اين كشور به حال عادي برگردد و سرنوشت خودش را خود اهالي كشور به دست بگيرند، اينها راه افتاده اند و توطئه مي كنند و در يك همچو موقع حساسي اين كه تكليف است، اين است كه بايد ما بعض از آشفتگيهايي كه در محل خودمان هست، عجالتاً موقتاً صرف نظر كنيم و اين دو مرحله را بگذرانيم، مرحله تعيين رئيس جمهور، كه الان دستهايي در كار است كه نگذارند، و مرحله تعيين وكلا كه مجلس شورايي بخواهند محقق بشود و اين هم بدتر از اين خواهد شد و شلوغيها را زيادتر خواهند دامن زد. اينها مي خواهند يك استقراري در اين مملكت نباشد و ما مكلفيم كه كوشش كنيم كه يك استقراري باشد كه اين مراحل را ما بگذرانيم. و كشور ما، يك كشوري بشود كه جهات اسكلتش محقق شده باشد. (6)
به ملت عزيز و توده هاي ميليوني ايران عرض مي كنم كه هيچ انقلابي بدون شهادت خواهي و فداكاري و سختي و گراني و فشارهاي مادّي موقت تحقق نيافته و پس از اين نيز تحقق پيدا نخواهد كرد. ولي با مقايسه با انقلابهاي ديگر، هيچ يك از انقلابها چون انقلاب اسلامي ايران براي محتواي اسلامي خود، كه توده هاي اسلامي را به دنبال خود كشيد و به دنبال آن ساير هم ميهنان همچون اقليتهاي مذهبي به ميدان آمدند و ملت بحمدالله تعالي با يكپارچگي به پيروزي رسيد، پيروزي آن چناني اي كه جهان را تكان داده است و موج آن سراسر جهان را فراگرفته است، كم ضايعه تر و پرثمرتر نبوده است و اگر هيچ نبود جز مطرح شدن اسلام در جهان و به عزا نشاندن ابرقدرتها و ستم پيشگان، براي ملت عزيز افتخاري بزرگ كسب گرديده بود و اكنون براي حفظ اين افتخار بزرگ صبر و بردباري و كوشش و مجاهده لازم است. و شما بحمدالله تعالي تاكنون به تكليف اسلامي و ملي و ميهني خود به طور شايسته عمل نموده ايد؛ و ان شاءالله تعالي از اين پس نيز عمل خواهيد كرد(7).
راهبردهاي تصريحي:
1- انقلاب اسلامي براي تحقق اهدافش نياز به مجاهدت و تلاش خستگي ناپذير دارد.2- سن و سال و ناتواني جسمي مانع از انجام تكليف متناسب با وضعيت نيست.
نكته استنباطي:
1- از آن جايي كه اين انقلاب با نام اسلام و براي اسلام انجام گرفته است لذا بر هر فردي از كشور فرض و تكليف است كه تا رسيدن به اهداف انقلاب از پاي ننشيند.***
14- رفتار شايسته با مردم
تكليف امروز براي شما پاسدارها و ما هم كه مدعي پاسداري هستيم، تكليف زياد است مشكل است. ببينيد از اين تكليف الهي چطور امتحان خودتان را مي دهيد. حالا كه پاسدار هستيد، حالا كه داراي اسلحه هستيد، حالايي كه قدرتمند هستيد، ببينيد كه با اين اسلحه خودتان، با اين قدرت خودتان، چه جور با مردم رفتار مي كنيد؛ چه جور با برادرانتان، كه همه كشور است، همه مردم است، با آنها رفتار مي كنيد. رفتار، رفتار عادلانه است، و آن طور كه اسلام مي خواهد، تا بشويد پاسدار اسلام و انقلاب اسلامي! يا خداي نخواسته از بعضي اشخاص برخلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شيطان و از پاسداري اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نكند به پاسداري. خداوند همه شما را و همه ما را و همه ملت ما را به وظايف خودمان آشنا كند و همه انشاءالله خدمتگزار باشيم به اين ملت و به اين كشور. (8)راهبرد تصريحي:
1- هركس در هر لباس و مقامي مخصوصاً نيروهاي مسلح، مي بايست رفتار شايسته با مردم داشته باشد.نكته استنباطي:
1- هرچه قدرت و مسؤوليت بيشتر باشد، رفتار با مردم بايستي متواضعانه تر و عادلانه تر باشد.***
15- درست انجام دادن وظايف
تكليف ما چيست؟ تكليف هريك از ما و هريك از افراد ملت اين است كه آن كاري را كه مي كند خوب انجام بدهد. شما متوقع اين نباشيد كه استاد چه جور هست. آن را هم بايد دنبالش باشيد، اما نايستيد به اين كه او عمل خوب بكند. خودت اول عمل خوب را بكن، اول خودمان، از خودمان شروع بشود تا برسد به جامعه مان.اصلاح از اول بايد از خود آدم شروع بشود، تا برساند به اين كه ديگري را اصلاحش كند. خوب كار بكنيد، جدي كار بكنيد، كشاورزهايمان جدي كار بكنند، كارگرهايمان جدي كار بكنند. (9)
تكليف ما اين است كه اولاً هر كاري كه محوّل به ماست خوب انجام بدهيم. محصّليد، خوب تحصيل كنيد. معلميد، خوب تعليم كنيد. استاديد، خوب استادي كنيد. كارگريد، خوب كار بكن. كشاورزيد، خوب كشاورزي بكن. ملايي، خوب ملايي بكن. هرچي هستي، همان كاري كه به تو محوّل است او را خوب انجام بده. اگر يك ملتي يك همچه هوشياري برايش پيدا شد كه هر شخصي كار خودش را خوب انجام بدهد، يك ملت اصلاح مي شود؛ زود هم اصلاح مي شود. اما اگر من بنشينم براي اين كه يكي ديگر كار بكند، شما بنشينيد كه من كار بكنم، من بنشينم شما كار بكنيد، نه من كار انجام مي دهم، نه شما انجام مي دهيد. منتظر نباشيد ديگران براي شما كار بكنند. اين انتظاري بود كه ما منتظر باشيم آمريكا براي ما دلسوزي بكند؛ منتظر باشيم كه آمريكا به ما اسلحه بدهد. اسلحه هايي به ما دادند كه به دردمان نمي خورد؛ به ضررمان بود! قراردادهايي با ما كردند كه همه قراردادهايشان به ضرر ما بود، يا اكثرش. آنها براي ما كار نمي كنند. (10)
اين تكليف شما آقايان در وضع حاضر. البته تكليف بزرگ هم اين است كه در هرجا هستيد و هر كاري داريد، جديت كنيد كه حتي اشتباه نكنيد! آنها فكر اين هستند كه شما را از صحنه خارج كنند. از صحنه خارج كردن به اين است كه اگر يك خطايي از شما ديدند، بزرگش كنند و بزرگش كنند و به رخ مردم بكشند و مردم را از شما منحرف كنند. (11)
ما در مقابل آن خاضعيم و ما تابع امر خداييم؛ و به همين دليل طالب شهادتيم و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگي غيرخدا نمي رويم. البته براي اداي تكليف همه ما موظفيم كه كارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم(12).
راهبردهاي تصريحي:
1- تكليف همگاني است كه هركس كارش را خوب و درست انجام دهد.2- زماني تكليف ادا مي شود كه فرد كارش را خوب انجام داده باشد.
3- اصلاح، بايستي اول از خود انسان شروع بشود، هركس خود را اصلاح نمايد.
نكته استنباطي:
1- مقوله درست انجام دادن وظايف در كشور و حكومت اسلامي آن قدر مهم است كه حتي الامكان افراد بايد مواظب باشند تا كوچك ترين اشتباهي نكنند و به دست دشمنان بهانه ندهند.***
16- اداي تكليف
چنانچه- خداي نخواسته- در آن مقاصد اسلامي يا انساني كه داريم، موفق نشويم، مع ذلك، آن توفيق الهي كه براي اشخاص صحيح و متعهد هست، براي ما هم هست. ما نبايد نگران اين باشيم كه آيا در كارهايي كه انجام مي دهيم، چه كارهاي شخصي و در بين خودمان و خداي خودمان و چه در كارهاي اجتماعي كه به عهده كساني هست، نبايد نگران باشيم كه مبادا. . . به تكليف عمل نكنيم؛ نگراني از خود ماست. اگر ما به تكاليفي كه خداي تبارك و تعالي براي ما تعيين فرموده است عمل بكنيم، باكي از اين نداريم كه شكست بخوريم، چه از شرق و چه از غرب و چه از داخل چه از خارج و اگر به تكاليف خودمان عمل نكنيم، شكست خورده هستيم؛ خودمان، خودمان را شكست داديم. (13)بايد توجه بكنند كه يك وقت- خداي نخواسته- يك ورق ديگر پيش نيايد. وقتي انسان تكليف بفهمد ديگر نمي تواند كه بگويد اين دوست من است، اين رفيق من است، اين برادر من است، اين پسر من هست. من از خداي تبارك و تعالي استدعا مي كنم كه يك همچو مسائلي را پيش نياورد و از آقايان، از همه نويسندگان، از همه گويندگان تقاضا مي كنم كه شما يك قدري تعديل كنيد كارهايتان را، تحت تأثير نفس اماره واقع نشويد، دولت موفق بوده است، دولت با گرفتاري اي كه دارد. ما الان در حال جنگيم، ما در حال محاصره هستيم، همه دنيا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست، حالا خود ما هم بنشينيم هي هركه هرچه دلش مي خواهد بگويد، اين صحيح است آيا؟ من اميدوارم كه آقايان هم در گفتارشان مثل آقاي خامنه اي، آقاي رفسنجاني نصيحت كنند همه را، همه كساني كه هستند نصيحتشان كنند كه يك قدري در امور تجديدنظر بكنند، اين جور نباشد كه همه اش هي عيب بگويند. خوب، يك قدري از چيزهايي كه، خدمتهايي كرده اند چطور گفته نمي شود؟ در بعضي قلمها يك كلمه راجع به اين كه فلان خدمت هم شده است نمي شود. از اول شروع مي شود عيب، عيب، كجاست، كجاست، كجاست، همه آن وقت بعضيهاش ضرر مي زند به حيثيت اسلام، بعضيهاش ضرر مي زند به نظام، بعضيهاش ضرر مي زند، حتي در قواي نظامي تأثير مي كند و اميدوارم كه ديگر اين امور تكرار نشود. خداوند شما را و ما را و همه ملت ما را از اين لغزشها نجات بدهد و ما را كاري كند كه در حضور خودش روسياه وارد نشويم. (14)
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما(15). مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را ساده لوح مي دانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلكرده كه مفيد براي حوزه هاي علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلماً تكليف ديگري دارم و مي دانيد كه از تكليف خود سرپيچي نمي كنم. (16)
راهبردهاي تصريحي:
1- سعادت دنيا و آخرت نصيب كساني مي شود كه تكليف خود را بدرستي تشخيص و ادا كنند.2- شكست در كارها مهم نيست، مهم اداي تكليف است.
نكته استنباطي:
1- افرادي كه ايجاد فتنه و آشوب در جامعه مي كنند مواظب باشند، اگر وقت اداي تكليف جامعه در قبال اين افراد پيش بيايد آن وقت به فرمان رهبري به تكليف عمل خواهد شد.***
17- نگاه بدون تبعيض به مردم
بدانيد آن روزي كه حكومت اسلامي پيدا شد، كردها هم مي گويند هركه مي خواهد بيايد. فارسها هم مي گويند هركه مي خواهد حاكم بشود. عرب هم همين را مي گويد. همه همين را مي گويند. آيا در صدر اسلام اصلاً اين مطرح بوده است كه يك جايي خودشان براي خودشان تعيين كنند كسي را؟ نبوده، براي اين كه اجحاف نبوده. بنا نبوده است كه يك حاكمي وقتي كه حكومت مي كند، يك جايي را از جاي ديگر فرق بگذارد، مگر آن وقت كه انحراف پيدا شد. اگر يك همچو حكومتي ما فرض كنيم در يك كشوري پيدا شد كه نظر حاكم به حسب تكليف الهي، مكلف است به طور تكليف الهي، موظف است به حسب قانون كه همه اهل كشور را با يك نظر نگاه كند. تمام اهل كشور را برادر خودش بداند، در اجراي قانون مابين حاكم و محكوم يك جور باشد، در پروژه هايي كه درست مي كنند براي تعميرات، براي هر چيزي، همه جا مثل هم باشد، به عدالت باشد، آيا آن روز هم باز فرض كنيد كه كردستان مي گويد كه براي ما خودمان چه باشد؟ آنها براي اين كه ناراحتي ديدند اين حرف را مي زنند. آن روزي كه حكومت اسلامي به آن طوري كه ما مي خواهيم، خدا مي خواهد، تحقق پيدا كند، همه برادر با هم هستند و كرد بيايد تهران حاكم باشد مانعي ندارد. فارس برود كردستان حاكم باشد، پيش آنها مانعي ندارد(17).راهبردهاي تصريحي:
1- در حكومت اسلامي حاكم وظيفه و تكليف دارد كه در بين همگان به يك نگاه عمل كند و تبعيض قائل نشود.2- قوميت گرايي و طايفه گري برخلاف مكتب اسلام است.
نكته استنباطي:
1- در حكومت اسلامي بحث نژادي و قبيله اي مطرح نيست همه با هم برادر هستند و ملاك برتري افراد، تقواست.***
18- برخورد شايسته با مردم
شما بايد توجه بكنيد به اين كه در طول پنجاه سال اخير و خصوصاً اين سالهاي اخير، مردم از اين قواي نظامي، انتظامي كه بايد براي نظم باشد، براي انتظام باشد، چقدر زحمت ديده اند و چقدر بدي از اينها ديده اند و سران اينها چقدر با مردم بد رفتار كرده اند و سازماني كه به اسم سازمان امنيت است، چقدر امنيت را از بين اين مردم جدا كرده بود و مردم هميشه توجه به اين داشتند كه مبادا يك وقت بيخودي بيايند و ما را گرفتار كنند. اين ذائقه تلخ الان هست باز هم، تتمه اش هست و لهذا شماها يك تكليف بزرگي گردنتان است كه بايد اين ذائقه تلخ را برگردانيد به يك ذائقه شيريني و آن با عمل شماست. با عمل ژاندارمري است. با عمل ارتش است، با عملتان مي توانيد كه شما كاري بكنيد كه مردم از ياد ببرند آن سختيها و آن زورگوييهاي سابق را، و اين ذائقه هاي تلخ را شما شيرين كنيد با عمل خودتان، با رفتار خودتان، با محبت خودتان. همه شماها برادر هستيد. يك مملكت اسلامي همه شان با هم برادر هستند. وقتي ما احساس اين را بكنيم كه ما همه با هم برادر هستيم، با هم رفتارمان خوب است و اگر اين احساس پيش بيايد كه من آن بالا هستم و ديگران بايد اطاعت از من بكنند، من رئيس شهرباني هستم و ديگران بايد از من اطاعت بكنند و يك تكليفي است، و بخواهيد با تكليف و تكلّف به مردم حكومت كنيد، اين باز برمي گردد به آن حالات سابقه، و مردم از شما جدا مي شوند و مردم وحشت از شما مي كنند. ترس در دلشان پيدا مي شود وقتي شماها را مي بينند. در زمان سابق من خيلي قصه ها يادم هست كه آن قصه ها اگر يك كسي مي توانست بنويسد طولاني بود. شما نمي دانيد كه وقتي يك پاسبان را از دور مي ديدند، خصوصاً معمّمين، يك پاسبان را از دور مي ديدند چه حالي به آن ها دست مي داد. مي توانستند يك جا فرار كنند فرار مي كردند. اين نبود جز اين كه بالاييها اين طور دستور مي دادند. خود پايينيها هم اين طور تربيت شده بودند. تربيت اسلامي اصلش در كار نبود. يك تربيتهاي غربي، يك تربيتهايي كه از آن جا گرفته شده بود بدهايش را اين جا آورده بودند پياده كرده بودند. (18)رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردم كوچه و بازار من را از پاريس آوردند. اين جا و رئيس جمهور كردند؛ من بايد خدمت بكنم به مردم. نخست وزير بايد فكر همين معنا باشد كه اين مردم بودند كه من را از حبسها و زجرهاي آن جا بيرون آوردند و نخست وزير كردند، من بايد خدمت به آنها بكنم. شما آقايان هم همين طور. هركدام كه در آن وقت زجر كشيديد و حبس رفتيد، همين ملت، شما را نجات داده است. هركدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسي بود، تمام كشور يك زنداني بود براي همه. بنابراين، آن چيزي كه اساس است در اين مملكت، هم سياست اقتضا مي كند، هم ديانت اقتضا مي كند، هم انصاف و وجدان اقتضا مي كند؛ اين است كه اين خدمتگزارهايي كه مجاني براي شما دارند خدمت مي كنند، و براي حكومت دارند خدمت مي كنند، اينها را ارجشان را بدانيد و بدانيد كه اگر خداي نخواسته اين پيوند سست بشود و گسسته بشود. خداي نخواسته كار همان است كه اول بود. حال نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر، از حالا بايد اين بنيان، محكم باشد، اين بنيان را بايد هميشه دنبال استحكامش باشيد و اين استحكام را هركدام شما در محلتان عهده دارش هستيد، يعني يك تكليف شرعي- وجداني است كه شما نگذاريد در هر جايي كه هستيد آن كساني كه در زير نظر شما وزير- عرض كنم- حكومت شما هست به مردم بدسلوكي كنند، مردم را بپذيريد براي خودتان، برويد تو مردم، جدا نشويد از مردم. آن وقت اين طور بود كه مردم را نمي پذيرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمدرضا مي خواست از يك راهي برود، چند روز قبلش بايد همه آن جا را، خانه ها را كنترل كنند تا بتواند از آن جا عبور كند. اين سلطنت نيست كه اين ذلت است. اسمش را سلطنت مي گذارند. (19)
راهبردهاي تصريحي:
1- برخورد مسؤولين با مردم بايد به قدري محترمانه باشد كه مردم خاطرات تلخ رژيمهاي گذشته را از ياد ببرند.2- هر مسؤولي موظف است بر كار زيردستان خود نظارت كند تا آنان به مردم اجحافي نكنند.
3- نيروهاي انتظامي به جهت سر و كار داشتن با مردم بايستي بيشتر مراقب رفتار و برخوردهاي خود باشند.
نكته استنباطي:
1- برخورد گرم و صميمانه با مردم علاوه بر اين كه تأكيد و دستور اسلام است، سبب خوش بيني افراد به نظام حكومتي اسلام مي گردد.پينوشتها:
1. صحيفه امام(رحمة الله)، ج5، ص 434.
2. صحيفه امام(رحمة الله)، ج12، صص 181 و 182.
3. صحيفه امام(رحمة الله)، ج15، صص 18 و 19.
4. صحيفه امام(رحمة الله)، ج18، ص 413.
5. صحيفه امام(رحمة الله)، ج7، ص 280.
6. صحيفه امام(رحمة الله)، ج12، صص 86 و 87.
7. صحيفه امام(رحمة الله)، ج18، ص 346.
8. صحيفه امام(رحمة الله)، ج8، ص 320.
9. صحيفه امام(رحمة الله)، ج10، ص 392.
10. صحيفه امام(رحمة الله)، ج10، ص 393.
11. صحيفه امام(رحمة الله)، ج15، ص 18.
12. صحيفه امام(رحمة الله)، ج21، ص 89.
13. صحيفه امام(رحمة الله)، ج15، ص 70.
14. صحيفه امام(رحمة الله)، ج20، ص 130.
15. مخاطب حضرت امام(رحمة الله) در نامه شان به تاريخ 1368/1/6 منتظري بوده است (به عنوان قائم مقامي كه كساني بدون مشورت با ايشان، او را مطرح و با مقدمات و. . . بدان سمت رساندند!)
16. صحيفه امام(رحمة الله)، ج21، ص 331.
17. صحيفه امام(رحمة الله)، ج11، ص 293.
18. صحيفه امام(رحمة الله)، ج13، صص 370 و 371.
19. صحيفه امام(رحمة الله)، ج13، صص 387 و 388.
مؤسسه فرهنگي و هنري قدر ولايت، (1390)، سيره سياسي حضرت امام خميني (رحمة الله) ( اصل موقع شناسي و درك تكليف در هر موقعيت ) ، تهران