اعضاي اين خاندان بزرگ از نيمه قرن دوم تا اوايل قرن پنجم هجري بيشتر در دارالخلافه ي بغداد در رأس کارهاي کشوري و يا در يکي از شعب علوم و ادبيات، شاخص و مشهور بوده اند، به ويژه چند نفر از آنان از پيشوايان جلبل القدر اماميه به شمار آيند. (1)
جد بزرگ اين خانواده، نوبخت و پسر او ابوسهل و نوادگانش از مترجمين زبان فارسي به عربي و از منجمين و ستاره شناسان عهد ساساني بوده و با ترجمه کتاب هايي از فارسي به عربي، به نشر اين علم در ميان مسلمين خدمت کرده و بسياري از آداب و معلومات ايرانيان را در علوم مختلف به مسلمانان عرب زبان آموخته اند. (2)
عده اي از نوادگان ابوسهل با قبول مذهب جعفري در راه تحکيم و تقويت مباني آن و ردّ آراي مخالفان از هيچگونه فداکاري کوتاهي نکرده و با تأليف رساله ها و کتاب هاي بسيار، اصول عقايد شيعه اماميه را در ميان مردم منتشر ساخته اند؛ آنان را بايد از اولين پيشگامان متکلمين اماميه و از بزرگ ترين استادان علم کلام امامي به حساب آورد. آنان از جمله اولين متکلمان شيعي بودند که علاوه بر ردّ انتقادهاي معتزله و ديگر فرق اسلامي - بر عليه اماميه - اصول علمي کلام اماميه را تدوين کرده و آن ها را بر اساسي استوار، پايدار کرده اند. (3)
عقيده و مذهب آل نوبخت
اولين فرد از اين خاندان، در زمان خلافت منصور عباسي ( 136-158 هـ) به درباره خلافت راه يافته (4) و به عنوان منجم مشغول خدمت شده و به ترجمه آثار فارسي به عربي نيز اشتغال داشته است.او از مردم اهواز بود و خود را از نژاد گيو پسر گودرز قهرمان شاهنامه مي دانست. وي قبل از اينکه به دربار منصور بيايد، پيرو آيين زرتشت بود اما پس از آن به اسلام گراييد. (5) به همين دليل که او براساس آشنايي با منصور و به دست او اسلام آورده است. احتمالاً بايستي به تسنن و مذهب رسمي خلفاي بغداد گرويده باشد، ولي بعدها فرزندان او به تشيع گرويدند (6) که قرائن متعددي تشيع آنان را تأييد مي کند.
1. اعتراف صريح ابن نديم به معروفيت آنان به ولايت آل علي (عليه السلام). (7)
2. برخورداري عده اي از ايشان به ويژه در عصر غيبت از جايگاه بزرگان و معتمدان شيعه؛ (8)
3. آثار کلامي و ديدگاه ها و انديشه هاي فکري آنان - چنانکه به تفصيل از آن سخن گفته مي شود؛
4. به شمار آمدن آل نوبخت به طور کلي و به ويژه شخصيت هاي ارجمندي از آنان - که بعداً از آنان سخن خواهد آمد - در رديف متکلمان شيعي امامي در تاريخ علم کلام. (9)
جايگاه و نقش نوبختي ها در کلام امامي
خاندان نوبختي و در رأس آنان ابوسهل اسماعيل نوبختي توانستند در کلام اماميه نظام فراگيري عرضه کنند که علاوه بر توانايي در پاسخ گويي به حمله هاي متکلمان مخالف، بحث مهم و محوري «امامت» را با زواياي مختلف آن به صورت عقلي و استدلالي طرح کرده و آن را در رديف مباحث اصلي مانند توحيد، عدل، نبوت و معاد قرار دهند. (10)روش فکري نوبختي ها
طبيعي است که در بين روش «نص گرايي» و «عقل گرايي تأويلي»، نوبختي ها را بايد پيرو روش ديگري دانست که از آن به «خردگرايي فلسفي» ياد مي شود.ابوسهل و ديگر متکلمان خاندان نوبختي با استفاده از ميراث کلامي اماميه که از دوره هشام بن حکم تا عصر آنان جريان داشت و نيز با بهره گيري از مطالعاتي که در فلسفه يوناني و همچنين آراي معتزليان داشتند، مکتب کلامي نوين اماميه را با نگرش خودگرايانه بنيان نهادند و تعاليم اماميه را در مسائل توحيد و عدل که شباهت بسياري با تفکرات معتزلي داشت (11) در يک نظام فکري جديد پي ريزي کردند. (12)
بحث نگرش زياده از حد آنان به عقل و خرد انساني (13) - نسبت به تشيع مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي - و مستقل دانستن آن در شناخت حقايق دين (14) موجب شد که شيخ مفيد موضعي ميانه بين آنان و نص گراياني چون شيخ صدوق اتخاذ کند. (15)
خردگرايي فلسفي در انديشه و روش نوبختي ها
نوبختي ها نسبت به ديگر متکلمان شيعي مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي از روش عقل گرايي بيشتري برخوردارند اما نسبت به معتزله چنين نيستند. از مقايسه اراي آنان با استناد به اوائل المقالات شيخ مفيد، و قطعه هاي باقيمانده از آثار آنان در کتاب هاي متکلمان شيعي مانند شيخ صدوق (16) و اظهار نظر موردي و محدود سيد مرتضي (17) درباره آنان و همچنين مراجعه به الياقوت مي توان نسبت خردگرايي آنان را با ديگر متکلمان شيعي و همچنين معتزله به دست آورد؛ لذا با رد اطلاق خردگرايي افراطي بر نوبختي ها آنان را «خردگراي فلسفي» مي دانيم.قرايني که مي تواند انتساب آنان را به اين رويکرد فکري - کلامي تأييد کند، بدين شرح است:
1. برخورداري از انديشه فلسفي
در اينکه نوبختي ها از انديشه فلسفي برخوردار بوده اند و جزو فيلسوفان نيز به شمار مي آمده اند شکي نيست. (18) نگاهي به فهرست آثار ابوسهل و ابومحمد و مطالعه الياقوت بيانگر اين نکته است.2. دسترسي داشتن به آثار و منابع فلسفي
نوبختي ها که ساکن و مستقر در بغداد بوده اند به منابع و آثار فلسفي يونان و ايران که در بيت الحکمه بغداد ترجمه شده بود، آشنا بوده و حتي بسياري از کتب فلسفه يونان به دستور و اهتمام آنان به عربي ترجمه شدند؛ (19) برخي از آنان نيز آثاري در نقد آراي فلسفي و يا تلخيص کتب فيلسوفان داشته اند. (20)ابوسهل خود در ملل و نحل تأليفي داشته است که شهرستاني در الملل و النحل بدان اتکا کرده است. (21) بديهي است نوشتن کتابي در اين موضوع مستلزم آشنايي او با ديدگاه هاي مکتب هاي فلسفي و پيروان آن ها است.
رفت و آمد عالمان و دانشمندان فلسفه، به مجالس علمي آنان (22) و آراي خاص مؤلف الياقوت نيز نشان ديگري بر اين مدعا است. (23)
هرچند متأسفانه آثار کلامي آنان - نوبختي هاي اول مانند ابوسهل و ابومحمد - در دسترس نيست، اما بعيد است کسي که اهل فلسفه بوده و با فيلسوفان ارتباط داشته و با آنان و آثارشان مأنوس بوده، از اصطلاح ها و قواعد فلسفي استفاده نکند و از آن ها تأثير نپذيرد.
3. نزديکي آنان به معتزله
در ميان متکلمان شيعي، نوبختي ها بيش از ديگران با معتزله اشتراک و اتفاق نظر دارند، (24) اما اين قرابت و نزديکي نتيجه تلمذ و تأثر آنان از معتزله و در نتيجه از بين رفتن استقلال فکريشان نخواهد بود. البته گزارشي مبني بر تلمذ و درس خواندن آن ها نزد مشايخ معتزلي در دست نيست؛ همچنين دليل کافي مبني بر تعلق و پيوستگي آنان به مکتب خاصي از اعتزال وجود ندارد، بلکه به احتمال زياد معلول اشتراک آنان و معتزليان در استفاده از روش فلسفي و بهره برداري از آرا و انديشه هاي فلسفي است. (25)4. دسترسي نداشتن به احاديث و روايت ها
طبيعي است که در زمان آن ها ( قرن و 3 و 4) مجامع روايي تدوين نشده بود. (36) هرچند بغداد مرکز استقرار نايبان خاص امام عصر (عليه السلام) بوده است، (27) اما از وجود راويان و حافظان احاديث خيلي بهره مند نبوده اند (28) و لذا حسين بن روح کتابي را که از نظر صحت و سقم حديث ها مشکوک بود، به نزد محدثان قم ارسال کرد تا نظر خود را درباره آن ابراز دارند؛ (29) به همين جهت ارتباط و انس نوبختي ها نيز با روايت ها و حديث ها، کم و ناچيز بوده است. (30)برخي، از جمله هدف هاي سفر دانشمندان قم و ري از جمله کليني و شيخ صدوق را به بغداد (31) در راستاي جلوگيري از عقل گرايي افراطي مدرسه بغداد و نزديکي آنان با حديث گرايي قم دانسته اند. (32)
5. استناد به عقل به جاي نقل
نوبختي ها در مواردي از آرا و انديشه هاي کلامي خود با وجود نصوص و روايت هاي صحيح و قطعي و فقط با استناد و اتکا به عقل، ديدگاه هاي معارض با روايت ها و حديث ها داشته اند. انکار صدور معجزه به دست امام، (33) ارتباط نداشتن ائمه با ملائکه حتي در حد شنيدن سخنان فرشتگان، (34) آگاهي نداشتن ائمه - بعد از وفات - از احوال شيعيان، (35) تحريف قرآن به زيادت و نقص (36) و علم و آگاهي امام به تمام صنايع و لغات (37) از جمله اين موارد است.نکته
درست است که بغداد خود مرکز حديثي نبوده است، اما ارتباط محدثان و راويان مراکز حديثي شيعه مانند کوفه، قم و ري و وجود نايبان امام (عليه السلام) در آن شهر تا حد زيادي دانشمندان آنجا را با حديث و حديث گرايي آشنا مي کرد. نوبختي ها و به ويژه ابوسهل که از وجوه و بزرگان شيعه بوده و از جمله کساني که رأي و نظر او سرنوشت ساز و کارگشا بوده است، از چهره هاي حديثي مطلع بوده و بدان ها دسترسي داشته و چه بسا با آنان حشر و نشر نيز داشته است.احتمالاً تلقي و روش آن ها در معارف و اعتقادها چنين بوده است؛ اگر صرف دسترسي نداشتن به حديث ها، به راستي روايت ها و حديث هايي که بر صدور کرامت از امامان دلالت دارد به سمع و نظر آن ها نرسيده بود، چگونه در همان شهر و همان زمان، علي بن عبدالله بن وصيف که اتفاقاً شاگرد ابوسهل نوبختي نيز بوده، نص گرا و متکي به ظواهر بوده است؟ (38)
اين پرسش درباره خواجه نصير نيز- البته بسيار محدود - مطرح است. او نيز علي رغم اينکه بغداد، حله، ري و احتمالاً قم را ديده، دانشمندان زيادي در رشته هاي مختلف و از جمله فقه، اصول و کلام را درک کرده و کتابخانه بزرگي بنيان گذاشته است، نظريه «ابداء» را انکار کرده و مستند روايي آن را خبر واحد مي داند که در اصول عقايد قابل پذيرش نيست؛ (39) در حالي که قرن ها پيشتر از او متکلمان شيعي آن را با صراحت تمام پذيرفته و بر آن تأکيد کرده بودند. اما اينکه خواجه چگونه اين نظر قطعي شيعه را نپذيرفته است، نکته بسيار مبهمي است.
6. اختلاف نظر آنان با جمهور شيعه
تفاوت و اختلاف آراي کلامي آنان با جمهور شيعه و از جمله شيخ مفيد در موارد متعددي (40) موجب مي شود تا رويکرد آنان را از شيخ مفيد و پيروان مدرسه او جدا کنيم. با توجه به اينکه شيخ مفيد مؤسس رويکرد «عقل گرايي تأويلي» است، آنان را بايد در زمره «خردگرايي فلسفي» به شمار آورد.آرا و انديشه ها
نوبختي ها با اينکه مذهب امامي دارند، در موارد متعددي با جمهور متکلمان اماميه اختلاف نظر دارند. آنان خود نوعاً با هم وحدت نظر و اتفاق رأي دارند (41) و لذا شيخ مفيد از آنان با عبارت «بنو نوبخت» ياد مي کند و آراي کلامي را با همين عنوان به آن ها نسبت مي دهد. (42) در مواردي نيز که با اماميه اختلاف دارند، معمولاً با معتزله هم رأي هستند (43) که احتمالاً معلول اشتراک آن دو در استفاده از فلسفه و روش فلسفي است. (44)البته نوع اختلاف هاي آنان با ديگر اماميه در مسائل جزئي و بيشتر در جزئيات از مباحث امامت است وگرنه در مسائل اصلي با آنان هم رأي و موافقند. (45) اين نيز به احتمال زياد معلول روش تفکر آن ها- خرد گرايي فلسفي- و نو بودن مباحث با اين هندسه فکري و اين رويکرد عقلاني و استدلالي، آن هم در حد طرح جزئيات مباحث است. اين نکته درباره نوبختي هاي اول - ابوسهل و ابومحمد - صادق است، (46) چرا که جزئيات بحث امامت در آن زمان- قرن سوم و چهارم - حدوداً بحث نويي بوده و مسائل ريز و جزئي آن کمتر تحليل و بررسي شده بود؛ به علااوه طرح شبهه ها و اشکال هاي جديد مخالفان و پرسش هاي تازه موافقان که به علت تازگي هنوز جواب مدون و منظمي به آن ها داده نشده بود. هر چند بعداً شيخ صدوق، شيخ مفيد و سيد مرتضي و ديگران زحمت اين کار را بر عهده گرفته و به خوبي از عهده آن بر آمدند.
شيخ مفيد در کتاب اوائل المقالات به ذکر برخي از موارد اختلاف آنان با جمهور اماميه پرداخته است که از جمله آن ها عبارتند از:
1. برخورداري از مقام نبوت و امامت استحقاقي است. زيرا پيامبران و امامان، صفات و ويژگي هاي دارند که آن ها را شايسته احراز اين مقام کرده است. شيخ مفيد مي گويد:
واگذاري و اختصاص مقام نبوت به پيامبر«تفضل» است از خداوند در حق کسي که او را به اين مقام اختصاص داده است. چرا که خداوند به خير و پسنديده بودن عاقبت او آگاه است و مي داند که او نسبت به ديگران تمام صفات لازمي را که بايد براي احراز اين مقام داشته باشد دارد. اين مذهب جمهور اماميه است و فقط اصحاب تناسخ و نوبختي - که از متکلمين اماميه اند- با آن مخالفت کرده و برخورداري از آن مقام را نه تفضل و بلکه استحقاق مي دانند. (47)
2. سفيران و نايبان ائمه (عليهم السلام) (48) را منصوص مي دانند، معتقد به لزوم و ضرورت وجود نص خاص در حق نايبان آن ها نيز هستند. (49)
3. ائمه (عليهم السلام) به تمامي صنايع و لغات عالم، آگاهند.
آگاهي امامان (عليهم السلام) نسبت به حرفه ها، پيشه ها و لغات و لهجه ها از نظر عقل محال و غيرممکن نيست و روايات و اخباري نيز رسيده است که امامان از چنان آگاهي برخوردارند که اگر اين روايات ثابت شده باشند، بايد به مفهوم آن ها قطع پيدا کرده و مطمئن شد هر چند من (شيخ مفيد) به آن قطع و اطمينان نرسيده ام و گروهي از اماميه هم با من هم عقيده اند، برخلاف نوبختي ها که اين نوع آگاهي را براي امامان (عليهم السلام) از نظر عقلي لازم و ضروري دانسته اند و در اين مسئله مفوضه و ديگر غاليان نيز با آنان هم عقيده اند. (50)
4. صدور معجزه به دست ائمه (عليهم السلام) محال است. (51)
چنانکه گفته خواهد شد، ابو اسحاق نوبختي در الياقوت بر خلاف نوبختي هاي اول - ابوسهل و ابومحمد - صدور معجزه را به دست ائمه قبول دارد. (52)
5. ظهور کرامت بر منصوبين و سفيران ائمه (عليهم السلام) محال است.
ظهور کرامات بر نايبان و منصوبان خاص ائمه از نظر عقل و نقل معني ندارد. گروهي از بزرگان اماميه، گروهي از معتزله و همچنين اهل حديث بدان عقيده دارند؛ فقط نوبختي ها آن را ممنوع مي دانند که در اين جهت با جمهور معتزله موافقت کرده و با اماميه مخالفت ورزيده اند. (53)
6. شنيدن کلام ملائکه را توسط ائمه (عليهم السلام) محال مي دانند. (54)
7. امکان ارتباط با انبيا و ائمه (عليهم السلام) بعد از وفات آن ها ممکن نيست.
پيامبر(صلي الله عليه و آله) و امامان (عليهم السلام) از اهل بيت گرامش، بعد از وفات نيز هيچ گاه از احوال شيعيان و پيروانشان بي اطلاع نخواهند بود چرا که آنان به اعلام الهي لحظه به لحظه از احوالات آنها با خبر خواهند شد. سخنان کساني را که در کتاب قبور شريفشان با آنان نجوا مي کنند. به لطف خاص خداوندي مي شنوند. مناجات و راز و نياز مردم به آن ها مي رسد. علاوه بر اينکه حديث و خبر اين مدعا را مي رساند فقها، اهل حديث و متکلمان امامي مذهب اين عقيده را پذيرفته اند، فقط شنيده ام نوبختي ها مخالف اين نظريه اند و گروهي از اماميه که نسبت به مقام ائمه (عليهم السلام) معرفت و شناخت ناقصي دارند نيز با آنان هم عقيده اند. (55)
8. تحريف قرآن به زيادت و نقص. (56)
9. برخورداري از ثواب در دنيا و نه آخرت.
کسي که اعمالش خالصاً لوجه الله و قربة الي الله باشد. در بهشت جاودان از نعم پايدار الهي برخوردار خواهد بود. هرچند نوبختي ها معتقدند که بسياري از آنان (مؤمنان) در همين دنيا، ثواب و پاداش اطاعت خود را مي گيرند و در آخرت هيچ بهره اي نخواهند داشت. (57)
10. کفار، خدا شناسد، اطاعت ورز و پاداش بگيرند.
جمهور اماميه بر اين عقيده اند که کسي که به خدا کفر مي ورزد به او معرفت ندارد و آن که نعمت هاي خدا را انکار مي کند، در حق او اطاعت نورزيده است، بر خلاف نوبختي ها که گمان مي کنند خيلي از کافران به خداي معرفت دارند و در بسياري از کارها مطيع اوامر اويند، لذا در دنيا جزاي خير و ثواب و پاداش آن را مي گيرند. (58)
پينوشتها:
1- سيد حسن الصدر، تأسيس الشيعه، ص 362. آل نوبخت کلهم فضلاءُ لهم فکرهٌ صالحةٌ و مشارکةٌ في علوم الاوائل.
2- عباس اقبال، خاندان نوبختي، ص 1؛ سيد حسن الصدر، تأسيس الشيعه، ص 362.
3- ر.ک: همان، ص 2 و 3. شبلي نعماني، تاريخ علم کلام، ج1، ص 38.
4- او ظاهراً قبل از خلافت منصور با او آشنا شده بود. ر.ک: عباس اقبال، خاندان نوبختي، صص 7 و 8؛ تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي، ج1، ص 58.
5- همان، صص 8 و 58.
6- همان، ص8. برخي آنان را از همان ابتداء گرايش به اسلام پيرو مذهب شيعي مي دانند. ر.ک: تاريخ تشيع، زير نظر دکتر سيد احمد رضا خضري، ج2، صص 184 و 185.
7- ابن نديم، الفهرست، ص 220. الفن الثاني من المقالة الخامسه.
8- طوسي، الغيبة، صص 226 و 227. ر.ک: العلامه الحلي، رجال، ص 273. ان ابا جعفر العمري لما اشتدت حاله اجتمع جماعة من وجوه الشيعه منهم... و ابوسهل اسماعيل بن علي النوبختي... و غيرهم من الوجوه و الاکابر فدخلوا علي ابي جعفر فقالوا له، ان حدث امر فمن يکون مکانک؟ فقال لهم هذا ابوالقاسم الحسين ابن روح النوبختي القائم مقامي و السفير بينکم و بين صاحب الامر... .
9- ر.ک: سيد حسن الصدر، تأسيس الشيعه، ص 365. آل نوبخت علماء حکماء متکلمون اماميون من اجل بيوت العلم... همچنين ر.ک: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ( خدمات متقابل اسلام و ايران ) 14، ص 454. جاي جاي «اوائل المقالات» شيخ مفيد بيانگر اين نکته است.
10- ر.ک: عباس اقبال، خاندان نوبختي، صص 27 و 101-103.
11- احمد امين مي نويسد: قد قرأت کتاب «الياقوت» لابي اسحاق ابراهيم بن نوبخت من قدماء متکلمي الشيعه الاماميه فکنت کاني اقرأ کتاباً من کتب اصول المعتزله الافي مسائل معدوه کافضل الاخير في الامامة. احمد امين، ضخي الاسلام، ج3، صص 384-683.
12- ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج5، ص 581. اسلام ( پژوهشي تاريخي، فرهنگي ) ص 286؛ شبلي نعمان، تاريخ علم کلام، ج1، ص 38.
13- مجله نقد و نظر، ش 3 و 4، ص 222. در بحث از آرا و ديدگاه هاي ابواسحاق نوبختي اين مسئله توضيح داده مي شود.
14- همان، ص 221؛ تاريخ تشيع، ج2، ص 188.
15- ر.ک: کمال الدين و تمام النعمة، صص 88-94.
16- ر.ک: الشافي، ج1، ص98.
17- شبلي نعمان، تاريخ علم کلام، ج1، ص 38.
18- ر.ک: شيعه در حديث ديگران، «تشيع اماميه و علم کلام معتزلي»، ص 11.
19- ر.ک: رجال نجاشي، ص 63.
20- لسان الميزان، ج1، ص 655، ش 1335، تحقيق ابوغدّه، ج1، ص 154، ش 1209.
21- ر.ک: شبلي نعمان، تاريخ علم کلام، ج1، ص 38.
22- ر.ک: الياقوت، ص 44. ... انه تعالي مبتهج بالذات و ... بعداً به تفصيل از آرا و انديشه ها و روش مؤلف آن سخن گفته خواهد شد.
23- ر.ک: اوائل المقالات، صص 69، 82-84 و .. ابن حجر ابوسهل را معتزلي مي داند. کان من وجوه المتکلمين من اهل الاعتزال، لسان الميزان، تحقيق ابوغدّه، ج1، جزء 2، ص 154، شماره 1209؛ احمد امين، ضحي الاسلام، ج3، صص 683 و 684.
24- ر.ک: شيعه در حديث ديگران، «تشيع اماميه و علم کلام معتزلي»، ص 12، دائرة المعارف الاسلاميه الشيعية، ج19، ص 429؛ شوارق الالهام، ج1، ص 50... يينبغي ان يعلم انّ موافقة الامامية مع المعتزلة في اکثر الاصول الکلامية انما هو لاستمداد المعتزله من الفلسفة.
25- اولين مجموعه حديثي که توسط کليني (329 هـ) جمع آوري و تدوين شد که در اواخر عمر و يا حتي بعد از وفات ابوسهل و ابو محمد نوبختي بوده است. کليني با اينکه سال هاي آخر عمرش به بغداد سفر کرد و همانجا نيز وفات يافته، اما تربيت يافته مدرسه ري و قم بوده است. از تعداد سي و پنج مشايخ او سي نفر از ري و قم هستند. از افادات استاد آيت الله سبحاني (دام ظله)
26- ر.ک: کمال الدين و تمام النعمة، صص 478 و 479، حديث 26. فانه ينصب لنا ببغداد رجلا يجعل اليه الاموال... و کان بعد ذلک نحمل الاموال الي البغداد الي النواب المنصوبين بها و يخرج عندهم التوقيعات.
27- البته نبايد سفرها و رفت و آمدها و حتي سکونت راويان و محدثان شهرهاي ديگر را در بغداد ناديده گرفت.
28- ر.ک: محمد رضا جباري، مکتب حديثي قم، ص 101.
29- ر.ک: اوائل المقالات، ص 70.... و قد اباه بنو نوبخت و جماعة من اهل الامامة لا معرفة لهم بالاخبار.
30- ر.ک: فصل اول، بخش نص گرايي. از همين نوشتار.
31- تاريخ تشيع، ج2، صص 187 و 188.
32- ر.ک: اوائل المقالات، ص 68.
33- ر.ک: همان، ص 71.
34- ر.ک: همان، ص 72.
35- ر.ک: همان، ص 82.
36- ر.ک: همان، ص67.
37- در فصل «نص گرايي» قبل از کليني و شيخ صدوق از او سخن گفته شده است.
38- تلخيص المحصل، صص 421، 422. انهم لا يقولون بالبداء.
39- حداقل ده مورد از موارد اختلاف آنان با جمهور شيعه در ادامه بحث بيان شده است.
40- فلاسفه شيعه، ص 198؛ تاريخ تشيع، ج2، ص 190.
41- ر.ک: اوائل المقالات ( سلسله مؤلفات الشيخ المفيد، ج4)، صص 68، 69، 70، 73 و ...
42- ر.ک: همان، صص 69، 82، 83، 84؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج10، صص 8، 165، 428.
43- ر.ک: شوارق الالهام، ج1، ص50؛ شيعه در حديث ديگران، ص 12.
44- البته اين مسئله بيبشتر نسبت به آراي نوبختي هاي اول- ابوسهل و ابومحمد - صادق است که شيخ مفيد متعرض آراي آن ها شده است. اما درباره ابواسحاق، مؤلف الياقوت - چنانکه خواهد آمد - موارد اختلافي او با جمهور اماميه بيشتر در مسائل مربوط به غير امامت است.
45- و هم نسبت به ابواسحاق نيز که احتمالاً مربوط به قرن پنجم و ششم است نيز مطرح است چرا او نيز به طرح مباحثي پرداخته که در آن روزگار در تفکر کلامي امامي تا حدي نو و تازه بوده است. چنانکه خواهد آمد.
46- اوائل المقالات، همان، صص 63 و 64. انَّ تعليق النبوة تفضل من الله تعالي علي من اختصه بکرامته لعلمه بحميد عاقبته و اجتماع الخلال الموجبة في الحکمة بنبوته في التفضيل علي من سواه،... هذا مذهب الجمهور من اهل الامامة و جميع فقهائنا اهل النقل منها و انّما خالف فيه اصحاب اتناسخ المعتزين الي الاماميه و غيرهم و وافقهم علي ذلک من متکلمي الاماميه بنو نوبخت و من اتبعهم باسره من المنتمين الي الکلام.
47- مقصود نيابت در عصر حضور است که غيبت صغري را نيزشامل مي شود و از آنجايي که نوبختي ها در عصر غيبت صغري بوده اند خود قرينه اي بر اين مدعا است؛ به علاوه اينکه نص بر نايبان امام در عصر غيبت کبري ممکن نيست چون مستلزم نص امام بر هزاران نايب خواهد بود. ضمن اينکه تعبير نيابت عامه در غيبت خود دليلي بر عدم نص است. ر.ک: اوائل المقالات، «تعليقات»، ص 311، تعليقه 61.
48- همان، صص 66. ... و بنو نوبخت رحمهم الله يوجبون النص علي اعيان ولاة الائمه کما يوجبونه في الائمه (عليهم السلام).
49- همان، ص 67. ليس يتمنع ذلک منهم و لا واجب من جهة العقل و الياس و قد جاءت اخبار عمن يجب تصديقه بان ائمه آل محمد (صلي الله عليه و آله) قد کانوا يعلمون ذلک. فان ثبت وجب القطع به من جهتها علي الثبات ولي في القطع به منها نظر و الله الموفق للصواب و علي قولي هذا جماعة من الاماميه و قد خالف عنه بنونوبحت رحمهم الله و اوجبوا ذلک عقلا و قياساً و وافقهم فيه الفوضة کافةً و سائر الغلاة.
50- همان، ص 68. ظهور المعجزات عليهم و الاعلام فانه من الممکن الذي ليس بواجب عقلاً و لا ممتنع قياساً و قد جاءت يکونه منهم (عليهم السلام) الاخبار علي التظاهر و الانتشار فقطعت عليه من جهة السمع و صحيح الاثار و معي في هذا الباب جمهور اهل الامامه و بنو نوبخت تخالف فيه و تأباه.
51- ر.ک: الياقوت، في علم الکلام، ص 68، ظهور المعجزات علي ايدي الاولياء و الائمه جائز و دليله ظهور المعجز علي آصف و علي مريم الي غير ذلک.
52- همان، ص 69.
53- همان، صص 69 و 70. جواز هذه من جهة العقل... و هو مذهب فقهاء الاماميه و اصحاب الاثار منهم و قداباه بنونوبخت و جماعة من اهل الامامه لا معرفة لهم بالاخبار و لم يمنعوا «ينعموا» النظر و لا سلکوا طريق الصواب.
54- همان، صص 72 و 73. ... انّ رسول الله و الائمه من عترته خاصة لا يخفي عليهم بعد الوفات احوال شيعتهم في دار الدنيا با علام الله تعالي لهم ذلک حالا بعد حال و يسمعون کلام المناجي لهم فيمشاهدهم المکرمه العظام بلطيفة من لطائف الله تعالي بيتنهم بها من جهة جمهور العباد و تبلغهم المناجات من بعد کما جاءت به الرواية و هذا مذهب فقهاء الاماميه کافة و حملة الاثار منهم و لست اعرف به لمتکلميهم من قبل مقالا و بلغني من بني نوبخت (رحمه الله)، خلاف فيه و لقيت جماعه من المقصرين عن المعرفة ممن ينتهي الي الامامة ايضاً يأبونه.
55- همان، ص 82؛ مارتين مکدرموت، انديشه هاي کلامي شيخ مفيد، ص 133. و هذا المذهب «عدم التحريف و سلامة القرآن عنه» بخلافما سمعناه عن بني نوبخت رحمهم الله من الزيادة في القرآن و النقصان فيه.
56- همان، ص 82. ان من عمل لله و تقرب الي الله بقربه اثابه علي ذلک بالنعيم المقيم في جنات الخلواد و بنو نوبخت (رحمه الله) يذهبون الي ان کثيراً من المطيعين لله سبحانه و تعالي يثابون علي طاعتهم في دار الدنيا و ليس في الاخرة من نصيب.
57- همان، ص 83. ليس من يکفر بالله من هو عارف و لا يطيعه من هو لنعمته جاحدٌ. و هذا مذهب جمهور الاماميه و اکثر المرجئه و بنو نوبخت (رحمه الله) يخالفون في هذا الباب و يزعمون انة کثيراً من الکفار بالله تعالي عارفون و للله تعلي في افعال کثيره مطيعون و انهم في الدنيا علي ذلک يجازون و يثابون.
جبرئيلي، محمد صفر؛ (1389)، سير تطور کلام شيعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.
/ج