چكيده
امروزه نقش رسانه ها در تحولات اجتماعي افزايش يافته است. در ميان انواع رسانه تلويزيون به عنوان عرصه ساخت فرهنگ، جايگاه ويژه اي دارد. برنامه هاي تلويزيوني ضمن اطلاع رساني و پر كردن اوقات فراغت در حوزه آموزش پنهان نيز ايفاي نقش مي كنند. اين رسانه مملو از پيام هاي گفتماني است كه ساختار اجتماعي را در زبان منعكس مي كنند. در قرن حاضر با افول معيارهاي سنتي كه تقسيم بندي جامعه براساس آن صورت مي گرفت، سبك زندگي به منبع اصلي شناسايي هويت اجتماعي تبديل شده است. اولين ويژگي سازنده سبك زندگي در دنياي جديد، انتخاب هاي گسترده افراد است. در مقاله حاضر تلاش شده است تأثير تغيير سبك زندگي بر گفتمان شخصيت ها در سريال هاي تلويزيوني بررسي گردد. از اين رو، سه سريال تلويزيوني در سه دهه اخير به عنوان جامعه آماري انتخاب شده اند.
كليدواژه ها: سبك زندگي (3)، گفتمان (4)، سريال تلويزيوني (5)
1. مقدمه
زماني كه واژه گفتمان را در ابتداي مفاهيم گوناگون قرار مي دهيم، قصد داريم نشان دهيم كه آن حوزه خاص را به عنوان يك نظام خوانش پذير تصور كرده ايم. ابتدا بايد تعريفي از سبك زندگي ارائه دهيم. امروزه مفهوم سبك زندگي كاربرد بسياري يافته است، اما تعريف چنين تركيب واژگاني مبهمي كه خاستگاهي غربي دارد، به سادگي امكان پذير نيست. اين مفهوم در قرن بيستم رواج يافت، قرني كه آن را قرن پيشرفت علمي، صنعتي و اقتصادي مي دانند و در عين حال قرني است كه در آن موازنه ميان فرهنگ و دانش برهم خورد ( اسلامي ندوشن، 1385، ص 11 ). سبك زندگي را تجلي سبك تفكر نيز خوانده اند، « البته اگر مانعي عارض نشده باشد و تفكر قدرت ظهور و بروز يابد والا مي توان به گونه اي « بود » اما به گونه اي ديگر « زيست » » ( بيگدلي، 1390، ص 93 ). براي تعريف سبك زندگي بايد به متن و زمينه هايي كه مفهوم سبك زندگي در آنها به كار مي رود، پرداخت. مفهوم سبك زندگي كه در مضمون عام تر، فرهنگ مصرف گرايي جاي گرفته است، شيوه اي است براي تعريف ارزش ها و موقعيت اجتماعي افراد جامعه. جامعه شناسان سبك زندگي را بخشي از زندگي اجتماعي روزمره جهان نوين مي دانند كه در متن و زمينه هاي خاص قابل درك مي شود ( چني، 1376، ص 107 ). اين شيوه زندگي نقش مؤثري در فرآيند جهاني شدن برعهده گرفته است. به اين ترتيب، شايد بتوان چنين نتيجه گرفت كه با افول معيارهاي سنتي كه تقسيم بندي جامعه براساس آن صورت مي گرفت، سبك زندگي به منبع اصلي شناسايي هويت اجتماعي تبديل شده است. در اينجا سبك زندگي ناظر بر كليه فعاليت هاي عيني ( نوع پوشش، خوراك، رفتارهاي تعاملي و جز آن ) است كه افراد از صبح تا شام انجام مي دهند. سبك زندگي به انتخاب و انتخاب نيز به اطلاعات وابسته است. اما اطلاعات خود محصول فرآيند ارتباطات است. ارتباط مي تواند ميان فردي يا رسانه اي باشد. رسانه ها به افراد در زمينه گزينه ها و انتخاب هايشان، اطلاعات مي دهند. بنابراين، اولين ويژگي سازنده سبك زندگي در دنياي جديد، انتخاب هاي گسترده افراد است. سبك زندگي مجموعه اي از كارهاي فردي و اجتماعي افراد را دربرمي گيرد كه به شدت متأثر از برداشت ها و تصاويري است كه رسانه ها از زندگي ترسيم و ترويج مي كنند و با تغيير ارزش ها و نگرش ها به شكل گيري رفتارها منجر مي شوند. بروز سبك زندگي را متأثر از مجموعه عوامل مؤثر دروني ( انگيزه، شخصيت، احساسات، نگرش و باور ) و بيروني ( فرهنگ، خرده فرهنگ، موقعيت اجتماعي، گروه هاي مرجع، خانواده، عوامل جمعيت شناختي و فعاليت هاي اقتصادي ) مي دانند. در اين مقاله تلاش شده است تأثير تغيير سبك زندگي بر گفتمان سريال هاي ايراني بررسي گردد.2. گفتمان سبك زندگي
گفتمان را شيوه اي خاص براي سخن گفتن درباره جهان و فهم آن تعريف كرده اند ( يورگنسن و فيليپس، 1389، ص 26 ). در تحليل گفتمان تلاش مي شود اين شيوه سخن گفتن، كه البته درك آن به سادگي امكان پذير نيست، تحليل شود. هدف اصلي تحليل گفتمان اين است كه روش جديدي را در مطالعه متون، رسانه ها، فرهنگ ها، علوم، سياست، اجتماع و جز آن به دست دهد. تحليل گران گفتمان بر اين باورند كه بين دسترسي انسان ها به نهادهاي اجتماعي و منابع قدرت و دسترسي به منابع زباني ارتباط وجود دارد. متن، واحد اصلي تحليل گفتمان است و در حقيقت كنش هاي اجتماعي است كه به شكل منسجم و معني دار در قالب نوشتار و گفتار تجلي مي يابند. فركلاف متن را بخشي از « رويداد اجتماعي » (6) كه خود حاصل « ساختارهاي اجتماعي (7) يا زبان » است، مي داند. رابطه بين اين دو از طريق نهاد واسطه اي كه « فعاليت اجتماعي (8) يا نظم گفتمان » خوانده مي شود، صورت مي گيرد. اين نهادها كنترل كننده هايي هستند كه ساختارهاي محتمل را انتخاب مي كنند و بقيه را كنار مي گذارند. نظم گفتمان صرفاً عناصر گفتماني را دربرنمي گيرد، بلكه از ديگر عناصر اجتماعي نيز متأثر مي شود. فركلاف شكل گيري گفتمان را در مرحله فعاليت اجتماعي، حاصل سه نوع عملكرد ژانر ( چگونگي كنش )، گفتمان ( چگونگي هاي بازنمايي ) و سبك ( چگونگي هاي هويتي )مي داند ( فركلاف (9)، 2003، ص 24 ).گفتمان در دو بعد بروز مي يابد. در يك بعد، مفهوم عامي است كه گفتمان زباني بخش كوچكي از آن را تشكيل مي دهد و عناصر زندگي اجتماعي بخش هاي ديگر آن را شامل مي شوند. در اين مفهوم، گفتمان خصوصيات فرد و شيوه زندگي وي را به عنوان عضوي از جامعه دربرمي گيرد و هم در زبان و هم در ديگر جنبه هاي عيني و ذهني فردي قابل بررسي است. در اين تعريف سبك زندگي نيز داراي گفتمان است. مصاديق چنين گفتماني نيز متعدد است. از گفتمان خوراك و پوشاك گرفته تا آداب و رسوم و جز آن، مواردي از مؤلفه هاي سبك زندگي هستند كه داراي گفتمان اند. براي نمونه، سجودي ( 1388 ) در « درآمدي بر نشانه شناسي خوراك: بررسي نمونه اي از گفتمان سينمايي » به تفصيل درباره خوراك به مثابه متن و فعاليتي فرهنگي سخن گفته و نقش آن را در ايجاد همگرايي اجتماعي نشان داده است.
اما گفتمان در بعد دوم به معناي روش هاي خاص بازنمايي بخشي از جهان مطرح مي شود. در اينجا منظور از گفتمان، همان زبان است. زباني كه در نهادهاي مختلف، كاركردهاي متفاوتي مي يابد. به باور برخي از جامعه شناسان سبك زندگي در سه بعد گفتار، پندار و رفتار عينيت مي يابد. البته وجه رفتاري آن بارزتر از ديگر جنبه هاست. با اين تعريف، سبك زندگي در محيط هاي گفتماني مختلف در بعد گفتاري ظهور پيدا مي كند و از اين جنبه نيز سبك زندگي داراي گفتمان و مصاديق متعددي است. در هر دو مفهوم گفتمان، سبك زندگي در جوامع مختلف مصاديق متفاوتي دارد.
3. سريال تلويزيوني
در اكثر كشورها، تلويزيون، همچنان وسيع ترين گستره مخاطبان را در ميان تمام رسانه ها به خود اختصاص داده است. در سراسر دنيا افراد بدون توجه به منشأ ملي، نژاد، طبقه اجتماعي، جنسيت يا سن، به تماشاي تلويزيون مي نشينند. تلويزيون از بدو تولد فرد وجود دارد و به تدريج جزئي از زندگي او مي شود. در ايران همچون ساير كشورهاي جهان سريال هاي تلويزيوني بخش عمده اي از ژانر نمايش را به خود اختصاص مي دهند. سريال ها يا مجموعه هاي تلويزيوني از دو جهت قابل تأمل هستند: اول اين كه، همچون فيلم ها جزيي از فرهنگ ايران و برآمده از جامعه ي ايراني اند و ثانياً توانسته اند تماشاگران ايراني را به خود جلب كنند.سريال هاي تلويزيوني در جهان امروز، به عنوان متني فراگير و گسترده و رسانه اي براي انتقال معاني و دلالت هايي است، كه رمزگذار در اثرش، آن را براي مخاطب خود قرار داده است ( خالق پناه و شريفي ساعي، 1389، ص ). هر فيلم و سريالي در پي انتقال معنا و پيامي به مخاطب خود است. ساخت سريال هاي تلويزيوني حوزه اي از فرايند فرهنگ سازي و انتقال معنا در سطح كلان است كه علاوه بر كاركردهاي مستقيم آن، داراي كاركردهاي غيرمستقيم ديگري چون هدايت افكار عمومي، ساخت كليشه هاي ذهني و اسطوره سازي است ( همان ). اگر بخواهيم سريال هاي تلويزيوني را با اصطلاحي توصيف كنيم كه در مطالعات فرهنگي در زمره پركاربردترين اصطلاحات تلقي مي شوند بايد بگوييم كه اين سريال ها به وجود آورنده نوعي گفتمان اند. گفتمان نيز فرهنگ را مي سازد.
4. نزاكت زباني
در حوزه ادب و نزاكت زباني پژوهشگران غيرايراني و ايراني تحقيقات متنوعي انجام داده اند؛ از جمله مي توان به پژوهش هاي اكبري ( 2002 )، حاجي كاظمي ( 1382 )، شهيدي تبار ( 1390 )، مدرس خياباني ( 1391 )، بلوم كالكا و ديگران ( 1989 )، ليچ (10) ( 2003، 1983 و 2005 ) و داينل (11) ( 2009 ) اشاره كرد. ادب به معني به كارگيري برخورد مؤدبانه يا آداب معاشرت بوده و پديده اي فرهنگ محور است. به اعتقاد زبان شناسان، ارتباط تنگاتنگي بين زندگي اجتماعي و واژگان زباني هر جامعه وجود دارد ( ورزبيكا (12)، 1997، ص 1 ). آستين(13) در نظريه كارگفت ها (14) انواع كنش گفتاري را مطرح مي كند. آنچه وي مطرح مي كند، « نظريه اي در قالب كاربردشناسي اجتماعي است؛ يعني نظريه اي در اين مورد كه گفتن به مثابه انجام دادن به كار مي رود، آن هم در قالب نهادهاي اجتماعي و قراردادهايي كه از سوي كنشگرها مورد تأييد و پذيرفته است » ( لاينز، 342، ص 1391 ).در پژوهش حاضر از ميان نظريه هاي مختلف آنچه كه به عنوان مؤلفه هاي ادب و نزاكت زباني مورد بررسي قرار گرفته اند عبارتند از: نوع كنش گفتاري ( مستقيم يا غيرمستقيم ) و ميزان كاربرد دشواژه ها (15) و عبارات زباني با بار عاطفي منفي.
5. جامعه آماري
جامعه آماري پژوهش حاضر را سه سريال اجتماعي تلويزيوني سيماي جمهوري اسلامي ايران از سه دهه مختلف تشكيل مي دهند كه به شكل نمونه گيري تصادفي انتخاب شده اند. اين سريال ها عبارتند از: آخرين برخورد ( 1378 )، اولين شب آرامش ( 1385 )و راه طولاني ( 1391 ). از هر سريال دو قسمت به شكل تصادفي انتخاب و تحليل شده است.6. تحليل داده ها
در نمودار زير درصد كاربرد كنش هاي گفتاري مستقيم و غيرمستقيم در سه سريال مقايسه شده است.نمودار زير درصد كاربرد دشواژه و موارد زباني را كه بار عاطفي منفي داشته اند در سه سريال نشان مي دهد.
7. نتيجه گيري
سبك زندگي از جمله مفاهيمي است كه در ادبيات علوم اجتماعي كاربرد گسترده اي دارد و براي بيان برخي از مهم ترين واقعيت هاي فرهنگي به كار مي رود. سبك زندگي حوزه اي است كه با سلايق، تمايلات و ترجيحات افراد جامعه درآميخته است. بي ترديد رسانه ها در ساخت سبك زندگي مخاطبان خود مؤثرند. در بين انواع رسانه، رسانه هاي ديداري نقشي اساسي در ساخت سبك زندگي دارند. از اين رو، در مقاله ي حاضر تلاش شد تأثير تغيير سبك زندگي در گفتمان سه سريال از سه دهه ي اخير بررسي گردد. ميزان كاربرد گفتار مستقيم و غيرمستقيم ( براي حفظ وجهه ي مخاطب عموماً از اين گفتار بيشتر استفاده مي شود ) و دشواژه و مواردي با بار عاطفي منفي به عنوان دو متغيري كه نزاكت زباني را نشان مي دهند، البته با توجه به رابطه مشاركت كنندگان در گفتگو، بررسي شد. نتايج نشان مي دهد ميزان مستقيم گويي در سريال ها افزايش يافته است و در مقابل ميزان كاربرد دشواژه ها كاهش نشان مي دهد. از سوي ديگر با وجود افزايش ميزان مستقيم گويي كه مخالف با نزاكت زباني است، كاربرد دشواژه بيشتر نشده است. شايد حساسيت نويسندگان را در كاربرد كم تر اين نوع واژه ها بتوان عامل كاهش دشواژه خواند، اما در مقابل مستقيم گويي افزايش داشته است. بنابراين، مي توان گفت بررسي سه سريال ها سه دهه نشان مي دهد، تغيير سبك زندگي بر گفتمان افراد تأثير داشته است.پينوشتها:
1. دكتري زبان شناسي همگاني/ دانشگاه علامه طباطبائي Azimifard.m@gmail.com.
2. دانشجوي كارشناسي ارشد زبان شناسي/ دانشگاه آزاد اسلامي f.gold76@yahoo.com.
3. lifestyle.
4. discourse.
5. TV serial.
6. social event.
7. social structure.
8. social practice.
9. fairclaugh.
10. G.Leech.
11. M.Dynel.
12. A.Wierzbicka.
13. J.L.Austin.
14. Speech acts.
15. taboos.
اسلامي ندوشن، محمدعلي ( 1385 )، ايران چه حرفي براي گفتن دارد؟ تهران، شركت سهامي انتشار، چاپ سوم.
بيگدلي، عطاءالله (1390)، تمدن هيئتي: برخي موفقيت هاي هيئت در غلبه بر اقتضائات تمدني، ماهنامه فرهنگي تحليلي سوره انديشه، شماره 54 و 55: آذر و دي.
چني، ديويد ( 1376 )، سبك زندگي، ترجمه حسن چاوشيان. فصلنامه ي فرهنگ عمومي، شماره 10 و 11: بهار و تابستان.
حاجي كاظمي، ندا ( 1382 )، بررسي رعايت اصول زبان شناختي ادب در كنش هاي بياني زبان فارسي، رساله كارشناسي ارشد زبان شناسي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات.
خالق پناه، كمال/ شريفي ساعي، محمد حسين ( 1389 )، تحليل نشانه شناختي نقش هاي خانوادگي در سريال پربيننده تلويزيون، مركز تحقيقات صداو سيما.
رئوف موسوي، سيد ابراهيم ( 1390 )، فهم لطيف: روضه، راه سامان دادن به توجهات، ماهنامه فرنگي تحليلي سوره انديشه، شماره 54 و 55: آذر و دي.
سجودي، فرزان (1388 )، درآمدي بر نشانه شناسي خوراك: بررسي نمونه اي از گفتمان سينمايي، در نشانه شناسي نظريه و عمل، تهران، نشر علم.
شهيدي تبار، مصطفي ( 1389 )، ادب و تلويح گويي در درخواست هاي سخنگويان دوزبانه تركي و فارسي و تك زبانه فارسي، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات.
لاينز، جان ( 1391 )، درآمدي بر معني شناسي زبان، مترجم كورش صفوي، تهران، علمي.
مدرس خياباني، شهرام ( 1391 )، آسيب شناسي زبان طنز در برنامه هاي صدا و سيما، مركز تحقيقات صدا و سيما.
گلفام، ارسلان ( 1384 )، تأثير متقابل زبان و جهاني شدن، گرايش هاي نوين در زبان شناسي و آموزش زبان (جلد اول ). تهران، دانشگاه تربيت مدرس و سمت.
مهدي زاده، حسين ( 1390 )، « ... و سبك زندگي: تبديل شدن سبك زندگي به يك دانش مستقلّ »، ماهنامه فرهنگي تحليلي سوره انديشه، شماره 54 و 55: آذر و دي.
يورگنسن، ماريان و فيليپس، لوئيس ( 1389 )، نظريه و روش در تحليل گفتمان ترجم، هادي جليلي، تهران، نشر ني.
Akbari,Z(2002),The Realization of politeness principles in Persian in Karen`s Linguistics Issues
Benedikter,R.M.Jurgen Smeyer.H.Anheier,(2011),Lifestyles,The Sage Encyclopedia of Global Studies
Dynel,Marta(2009),Where Cooporation Meets Politeness:Revisiting Politeness Models in View of the Gricean Framework,Brno Studies in English,Volume 35,No.1
Fairclough,N.(2003)Analysing Discourse:Textual analysis for social research.London:Routledge
Fairclough,N.(2006),Language and Globalization,London:Routledge
Halliday,M.A.K.(2009),The EssentialHalliday.Edited by Professor Jonathan,J.Webster,Continuum
Wierzbicka,Anna(1997),Understanding Cultures through Their Words,Oxford: Oxford University Press
منبع مقاله :
دبيرمقدم، محمد، (1391)، مجموعه مقالات هشتمين همايش زبان شناسي ايران، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي، چاپ اول