راهكارهاي استفاده از توانايي بالقوه زبان و ادبيات فارسي در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي طيّ فرايند جهاني شدن
چكيده:
با شتاب گرفتن روزافزون فرايند جهاني شدن، در اثر توسعه ي فناوري ارتباطات و اطلاعات، رقابت سختي ميان فرهنگ ها و تمدن هاي گوناگون جهان براي سلطه يافتن بر ديگر فرهنگ ها ايجاد شده است. اين رقابت كه برخي از آن با عنوان « برخورد تمدن ها » ياد كرده اند، خواه ناخواه فرهنگ ها را به دو دسته تأثيرگذار و تأثيرپذير تقسيم مي كند. بديهي است هرچه فرهنگ و تمدني بتواند طيّ اين فرايند تأثيرگذارتر باشد از آسيب هاي آن كمتر لطمه خواهد ديد. در اين شرايط، فرهنگ و تمدن اسلامي كه يكي از ريشه دارترين و اصيل ترين فرهنگ هاي جهان است، با توجه به هماهنگي و تناسبي كه با فطرت پاك بشري دارد، اگر به نحو مناسبي مطرح شود، بيش از پيش مورد استقبال ملل مختلف قرار خواهد گرفت. بدون شك يكي از بهترين ابزارهاي عرضه آموزه هاي اين فرهنگ پربار در سطح جهان، زبان و ادبيات فارسي است؛ كه با توانايي هايي كه دارد، مي تواند به شكل شايسته اي فرهنگ و تمدن اسلامي را در سطح جهان مطرح كند. هدف اين پژوهش روشن كردن ابعاد اين توانايي ها و راهكارهاي بهره بردن بيشتر از آن ها است.1. مقدمه
جهاني شدن از مفاهيم جديدي است كه به سرعت در تمام شئون زندگي فردي و اجتماعي مردم دنيا نمود پيدا كرده است. اين اصطلاح نخستين بار در سال 1961 به واژه نامه ي وبستر راه يافت و تقريباً يك دهه پس از آن؛ يعني در سال 1972، وارد واژه نامه ي آكسفورد شد. ( Kiliminister, 1997: 257 ) پس از آن بود كه اين اصطلاح اندك اندك مورد بحث قرار گرفت و در دهه ي 1980 در مجامع علمي جهان به طور گسترده مطرح گرديد. (Roberston 1992: 8 ) اما با وجود زمان كوتاهي كه از عمر " جهاني شدن " مي گذرد اين فرايند با شتاب فزاينده اي جهان را تحت تأثير خود قرار داده است.اينترنت، ماهواره، ارتباطات چند رسانه اي و ساير پيشرفت هاي مربوط به فناوري اطلاعات و ارتباطات، جهان را هر روز كوچكتر و فاصله ها را هر لحظه كمتر مي كند.
جهاني شدن خواسته يا ناخواسته بر تك تك عملكردهاي فردي و اجتماعي ما و كليه ي فرايندهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي تأثير مي گذارد. لذا توجه به منافع و مضارّ آن، در تمام جوانب، امري ضروري و اجتناب ناپذير است. در ساليان اخير به تبع اتفاقات و حوادث بحث هاي بسياري در خصوص اثرات سياسي و اقتصادي پديده جهاني شدن درگرفته است؛ اما رابطه ي فرهنگ و تمدن اسلامي با اين فرايند و تعامل فعّالي است كه بايد فعّالان حوزه ي فرهنگ در اين زمينه داشته باشند كمتر مورد توجه واقع شده است. شكي نيست ايرانيان به عنوان يكي از تأثيرگذارترين اقوام مسلمان در جريان گسترش فرهنگ اسلامي از آغاز نقشي بي بديل در نشر معارف اسلامي و نشان دادن ظرفيّت هاي گوناگون آن در سطح جهان داشته اند؛ ليكن با توجه به تحولات بسيار سريعي كه امروزه در حوزه هاي مختلف با آن روبرو هستيم لازم است انديشمندان ايراني بيش از پيش در زمينه شناخت ظرفيت هاي زبان فارسي در عرضه جهاني ارزش ها و جلوه هاي زيباي فرهنگ و تمدن ايراني اسلامي گام بردارند.
در اين پژوهش پس از ارائه تعاريف واژگان و اصطلاحات مورد بحث، نقاط قوت زبان و ادبيات فارسي در مواجهه با پديده جهاني شدن مطرح مي شود تا جايگاه زبان فارسي در اين رابطه روشن تر گردد، سپس به تهديدهاي روياروي ما در اين حوزه پرداخته مي شود و در پايان با بهره گيري از آن ها راهكارهايي براي افزايش امكان استفاده از توانايي بالقوه ي زبان و ادبيات فارسي در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي طيّ فرايند جهاني شدن مطرح مي شود.
2. جهاني شدن (3)
تعاريف بسياري درباره اين اصطلاح صورت گرفته است كه براي روشن شدن موضوع به چند مورد اشاره مي شود. آنتوني گيدنز در كتاب مشهور خود با عنوان « پيامدهاي مدرنيته »، جهاني شدن را اين گونه تعريف مي كند: « تقويت ارتباطات اجتماعي جهاني كه نقاط دوردست جهان را چنان به هم مرتبط مي نمايد كه هر رخداد محلي، تحت تأثير حوادثي كه كيلومترها با آن فاصله دارد شكل مي گيرد و برعكس » ( Giddens,1991:64 ) مارتين آلبرو در اين زمينه مي گويد: « جهاني شدن در عمل به اين معنا است كه امروزه نمي توان يك جامعه را به عنوان نظامي در ميان ساير نظام هاي اجتماعي در نظر گرفت؛ بلكه هر جامعه در روزگار ما، زيرمجموعه اي از نظام فراگير جامعه جهاني است ». ( Allbrow 1990:11 ). يا در تعريفي ديگر جنبه هاي گوناگون جهاني شدن اينگونه معرفي مي شود: « فرايند ( يا مجموعه اي از فرايندها ) كه دگرگوني مناسبات اجتماعي و فضاي ساختارمند ارتباطات و تعاملات اجتماعي را دربرمي گيرد. اين دگرگوني ها با وسعت، عمق، سرعت و ميزان تأثيرشان سنجيده مي شوند و جريان هاي فراقارّه اي يا بين منطقه اي، شبكه هاي اقدام، تعامل و اِعمال قدرت را شامل مي شوند. ( Held et al. 1999: 16 ).از بررسي اين تعاريف چند نكته درباره جهاني شدن آشكار مي شود. نخست آن كه جهاني شدن، در قالب يك جامعه فراگير، ارتباط و تعاملي متقابل ميان فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف پديد مي آورد و تمام جنبه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي را شامل مي شود. ديگر آن كه در اين تعامل، گزيري از دگرگوني نيست، ولي مي توان وسعت، عمق، سرعت و ميزان تأثير اين دگرگوني ها را تغيير داد. به عبارت ديگر با بهره برداري درست از تكنولوژي هاي پيشرفته و استفاده ي صحيح از جريان هاي فراقاره اي و شبكه هاي فعّال در تعاملات بين المللي مي توان هرچه بيشتر در اين دگرگوني ها تأثيرگذار بود.
نكته ديگري كه در اين جا لازم به يادآوري است آن است كه جهاني شدن علاوه بر تأثيرات واقعي و ملموسي كه در جهان داشته، درك انسان ها از رابطه هاي زماني- مكاني را نيز تحت تأثير قرار داده است؛ يعني « جهاني شدن به عنوان يك مفهوم، همزمان، هم به كوچك شدن ( فشردگي ) جهان اشاره دارد و هم به افزايش فزاينده ي درك و آگاهي انسان ها از جهان به عنوان يك نظام » (Robertson,1992: 8 ).
اين درك از جهان ناگزير مفهوم مرزها را كمرنگ مي كند و جهان را به واسطه وجود شبكه هاي ارتباطي مختلف يك پارچه فرض مي كند و نتيجه ي طبيعي كم رنگ شدن مرزها و يك پارچگي جهان تقويت هرچه بيشتر فرهنگ هاي قدرتمند و تضعيف روزافزون فرهنگ هاي در اقليّت است. لذا عملكرد انفعالي و عدم شناخت درست و به هنگام از وضعيت موجود باعث خواهد شد نتوانيم در جريان اين تغييرات نقش خود را به گونه اي بايسته اجرا كنيم و ناچار فرهنگ و تمدن هاي ديگر در موضع قدرت و غلبه بر فرهنگ ما قرار گيرند.
3. فرهنگ (4)
در جامعه علمي جهان « فرهنگ » به شكل هاي گوناگوني تعريف شده است. از جمله « فرهنگ مي تواند به عنوان رفتار ويژه نوع بشر به همراه عناصر ملموس آن، كه جزئي جدانشدني از اين رفتار است، تعريف شود. فرهنگ به ويژه شامل زبان، عرف، عقايد، باورها، آداب و رسوم، قواعد، ابزارها، صناعات، آثار هنري، آيين ها، جشن ها و... مي شود ». ( Britannica,1994: 874 ) با نگاهي به عناصر شكل دهنده ي فرهنگ به وضوح مشاهده مي شود كه در جريان فرايند جهاني شدن اغلب اين عناصر در تقابل با عناصر فرهنگ هاي ديگر قرار مي گيرند، امروزه فرهنگ هاي مختلف در تلاشند در فرايند جهاني شدن، عقايد، باورها و آداب و رسوم و ساير عناصر فرهنگ خود را به عنوان هنجار به ساير جوامع معرفي كنند و با كمك امكاني كه اين فرايند در اختيار آن ها مي گذارد حداكثر تأثير را بر روي فرهنگ هاي ديگر بگذارند. در اين ميان فرهنگ غربي كه به نحوي خواستگاه « پديده جهاني شدن » نيز هست، بيشترين تلاش را در اين راستا داشته، در اختيار داشتن امكانات رسانه اي گسترده، قدرت سياسي، نظامي، اقتصادي و... نيز باعث شده است اين فرهنگ به عنوان فرهنگ غالب بتواند بر بسياري از فرهنگ هاي ديگر تأثيرگذار باشد و حتي آن ها را كه ضعيف تر بوده اند به معرض نابودي بكشاند. در اين فرايند به تدريج فرهنگ هاي منفعل به نفع فرهنگ غالب تضعيف خواهند شد و طبيعتاً عجيب نيست كه مشاهده مي كنيم، در « هر دو هفته، يك زبان زنده ي دنيا نابود مي شود » ( Manugh II 2007:1 ) لذا تلاش براي قدرتمند شدن و همچنين استفاده ي درست از پتانسيل هاي موجود فرهنگي براي جلوگيري از اين اضمحلال و در مقابل تأثيرگذاري بر فرهنگ هاي ديگر امري ضروري و اجتناب ناپذير است.4. تمدن اسلامي (5)
« تمدن » به عنوان واژه اي پركاربرد در حوزه هاي مختلف علوم انساني مورد بحث قرار گرفته است و مانند بسياري از واژه هاي اين حوزه تعريف جامع و مانعي از آن، كه مورد توافق عموم انديشمندان علوم انساني باشد، ارائه نشده است. در يك معني تمدن مي تواند حاصل ماندگار فرهنگ يك جامعه طيّ زماني نسبتاً طولاني باشد. (Americana,2001: 1-2 ) در اين معنا دنياي اسلام همواره داراي تمدني درخشان در سطح جهان بوده است. نقشي كه مسلمانان در گسترش مدنيت و توسعه علوم طيّ تاريخ داشته اند نقشي انكارناپذير است. ليكن عوامل مختلفي باعث شده است جامعه ي اسلامي در دوره معاصر با رويكردي منفعلانه با تحولات جهاني روبرو شوند و نتوانند آن گونه كه بايد و شايد حاصل اين تمدن ديرسال را در فرايند جهاني شدن به ملل ديگر عرضه كنند.همان گونه كه پيش تر بيان شد، امروزه فرهنگي كه خود جوامع ليبرال غربي را دچار مشكلات عديده ي اخلاقي و روحي و رواني كرده است مي خواهد به عنوان فرهنگ غالب در سراسر جهان گسترش يابد. در حالي كه به وضوح مشاهده مي شود تفكرات مادي گرايانه و سكولار عملاً در جامعه ي غربي به بن بست رسيده است و مردم هر روز بيشتر به اخلاق و دين گرايي روي مي آورند. تحولات سال هاي 2011 و 2012 ميلادي و اعتراضات گسترده ي اجتماعي و اقتصادي در جوامع اروپا و آمريكا نشان مي دهد مدينه ي فاضله اي كه بعضي به ظاهر روشنفكران، از جهان غرب در ذهن مي پرورند چندان نيز با واقعيت تطابق ندارد. لذا فرهنگ ايراني به عنوان يكي از مهمترين فرهنگ هاي حوزه ي تمدن اسلامي كه « بي هيچ گمان و گزافه يكي از درخشان ترين فرهنگ هاي جهاني است » ( كزازي، 1376، 10 ) بايد در فرايند جهاني شدن به صورت فعّال وارد شود و با استفاده از ابزارهاي گوناگون نسبت به ترويج فرهنگ اخلاق گرا در جهان تلاش كنند. در اين راه با توجه به اينكه يكي از بهترين ابزارهاي معرفي فرهنگ، ادبيات است، مي توان با رابطه اي كنش گرانه، به وسيله ي ادبيات، فرهنگ و تمدن اسلامي را به جامعه جهاني عرضه كرد.
5. مزيت رقابتي (6)
امروزه در تمامي زمينه هاي اقتصادي و سياسي و فرهنگي رقابتي شديد در سطح جهان در جريان است و همانگونه كه پيش تر بيان شد جهان غرب تلاش مي كند فرهنگ خود را به عنوان فرهنگ غالب در فرايند جهاني شدن به ملت هاي مختلف جهان بقبولاند. در اين عرصه رقابت، فرهنگي مي تواند موفق تر باشد كه مزيت هاي رقابتي بيشتري داشته باشد، يا بتواند ايجاد كند. مزيت هاي رقابتي در حقيقت عامل يا عواملي هستند كه باعث مي شوند در يك محيط رقابتي، يك سازمان از سازمان هاي ديگر موفق تر باشد. مفهوم « مزيت رقابتي » در مباحث مديريت استراتژيك سابقه اي طولاني دارد و از آن با عنوان « ويژگي هاي مشخص و فرصت هاي منحصر به فرد » سازمان ياد شده است. Ansoff ( 1965: 110 ) يك « مزيت رقابتي » براي موثر واقع شدن، بايد چند ويژگي داشته باشد؛ از جمله: غيرقابل تقليد باشد يا تقليد از آن بسيار دشوار باشد، منحصر به فرد باشد و دايمي و پايدار باشد ( Dehning and Stratopoulos,2003:8 ). بديهي است در هر فرايندي، براي موفقيت در سطح جهاني، بايد مزيت هاي رقابتي شناسايي و تقويت شده و در صورت وجود كاستي در يك يا چند زمينه، مزيت رقابتي مورد نياز ايجاد شود.6. بررسي
با توجه به اينكه ادبيات هر كشور فرهنگ و تمدن آن كشور را به صورتي هنري بازنمايي مي كند، مي تواند به شكلي غيرمستقيم آثار عميق بر جوامع و فرهنگ هاي ديگر بگذارد. در ايران با توجه به اينكه عمده آثار فاخر ادبيات فارسي ريشه در تمدن اسلامي دارند و عملاً به معرفي فرهنگ و تمدن اسلامي ايرانيان مي پردازند، توجه به ادبيات بايد بيشتر و استفاده از آن بايد گسترده تر باشد. در اين پژوهش به بررسي توانايي بالقوه زبان و ادبيات فارسي در اين زمينه پرداخته شده و سعي شده است با نگاهي واقع نگر و فارغ از تعارفات معمول، آنچه كه مي تواند در اين راه كارگشا باشد مطرح گردد. البته واضح است كه مشخص نمودن جامع و مانع راهكارها، نيازمند پژوهشي فراگير است كه نويسندگان اين مقاله مدعي انجام آن نيستند. لذا در اين مقاله سعي شده است در حدّ امكان فتح بابي در اين زمينه شده باشد.1-6. نقاط قوّت و توانايي هاي بالقوه زبان و ادبيات فارسي
1-1-6. پيشينه
زبان فارسي يكي از پيشينه دارترين زبان هاي زنده جهان است. تاريخ اين زبان دست كم به هزاره ي نخست پيش از ميلاد باز مي گردد و نخستين كتيبه هاي به دست آمده از زبان پارسيِ باستان مربوط به سده ششم پيش از ميلاد است. (Skjaervo 2002:13 ) از آن هنگام تاكنون، زبان فارسي، همواره به حركت پوياي خود ادامه داده و از رخدادهاي مختلف به سلامت گذر كرده است. زبان فارسي از معدود زبان هايي است كه از به تكامل رسيدن آن بيش از يك هزاره مي گذرد. از اين روست كه به عنوان مثال، امروز بعد از گذشت هزار و صد سال از درگذشت رودكي ( م 329ه.ق )، اغلب فارسي زبانان مي توانند اشعار او را بخوانند و درك كنند. در صورتي كه اغلب زبان ها در اين مدت آن چنان دچار دگرگوني شده اند كه به جز متخصصان، ساير گويشوران آن ها از خواندن و درك متون قديمي عاجزند. ( كزازي، 1376: 223 ) در حقيقت زبان و ادبيات فارسي يكي از گران بها ترين ميراث هاي فرهنگي ايرانيان است كه بايد مانند ساير مظاهر ميراث فرهنگي، از آن محافظت شود. زبان فارسيِ امروزي، كه « فارسي دري » خوانده مي شود، پس از ظهور اسلام در ايران شكل پيدا كرده، و از ابتدا بستر انتقال فرهنگ و تمدن اسلامي از نسلي به نسل ديگر بوده است. توجه به پيشينه زبان، در عرصه تعاملات جهاني مي تواند موضع ما را در سير فرايند جهاني شدن تقويت نمايد.2-1-6. غنا
زبان فارسي يكي از غني ترين ادبيات ها را در بين زبان هاي زنده جهان دارا است؛ به نحوي كه ادبيات فارسي را يكي از عظيم ترين ادبيات هاي بشريّت خوانده اند. ( Arberry,1953:200 ) اين غنا هم از لحاظ كمّي و هم از لحاظ كيفي بسيار قابل توجه است. از نظر كمّي حجم متون ادبي توليد شده به زبان فارسي، به نسبت گويشوران آن، بسيار بالاست. به نحوي كه از آغاز شعر فارسي در قرن سوم هجري تا آغاز سلسله صفويّه ( 907ه.ق ) آثار شاعران بسيار زيادي به دست ما رسيده و گفته شده كه در دربار سلطان محمود غزنوي به تنهايي بيش از چهارصد شاعر وجود داشته است. ( Bosworth,1998: 114 )، ( Rypka et al.1968 ). پس از خارج شدن شعر و ادبيات از دربار، در دوره صفوي، و راه يابي آن ميان عموم مردم، تنها در دوره صفويه ( 907- 1135ه.ق ) نام و نشان بيش از هزار شاعر فارسي زبان را مي توانيم در تذكره ها مشاهده كنيم كه آثارشان به دست ما رسيده است. ( نصرآبادي، 1361 ). غناي ادبيات فارسي از لحاظ كمّي وقتي بيشتر آشكار مي شود كه در نظر بگيريم شاهنامه ي فردوسي خود نزديك به شصت هزار بيت، مجموع اشعار عطار بيش از صد هزار بيت و مثنوي معنوي و غزليّات مولانا مجموعاً بيش از شصت هزار بيت است. اين حجم عظيم ادبيات درباره شاعران متأخر نيز صدق مي كند و كافي است بدانيم از ميان هزار شاعري كه در عصر صفوي نام و نشان آن ها باقي است، ديوان صائب تبريزي، به تنهايي، بيش از صد و بيست هزار بيت دارد. ( صفا، 1338 ) غناي زبان و ادبيات فارسي از لحاظ كيفي نيز بسيار قابل توجه است. امروزه آثار فردوسي، خيّام، سعدي، مولانا و حافظ از شهرت و محبوبيتي جهاني برخوردار هستند و بر ادبيات بسياري از كشورها تأثيرگذار بوده اند؛ كه در ادامه به اين جنبه بيشتر اشاره خواهد شد. بديهي است كه اين غناي ادبي از اهميت بسيار بالايي در عرصه تبادلات فرهنگي برخوردار است.6-1-3. همخواني با ارزش هاي پذيرفته شده ي امروز بشر
بسياري از مفاهيم موجود در ميراث گرانقدر زبان و ادبيات فارسي، امروز جزو اصول و ارزش هاي پذيرفته شده ي بشري به شمار مي رود. در روزگاري كه جهان غرب در گير و دار جنگ هاي صليبي ( 1095-1291م ) بود، مولانا در مثنوي، بشريّت را به مدارا، صلح، عشق و دوستي فرا مي خواند و مي گويد:« سخت گيري و تعصب خامي است *** تا جنيني، كار خون آشامي است »
( مولانا، 1378، ص 462 ).
يا سعدي در آثار خود بيشترين تأكيد را بر اخلاق و ارزش هاي معنوي دارد و فارغ از هر قوم و نژاد و رنگي « بني آدم اعضاي يك پيكرند » را مطرح مي كند و حافظ مي سرايد: « جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه ».
ادبيات فارسي آن چنان جذابيتي دارد كه در عمل مرزها را درمي نوردد. مثنوي معنوي مولانا كه از آن با عنوان « بزرگترين حماسه ي روحانيِ بشريت » ياد شده ( شفيعي كدكني، 1387، ص 38 ) در سطح جهان بسيار شناخته شده است. مفاهيم عميق ديني، عرفاني و اخلاقي موجود در اين اثر گرانقدر آن گونه بشر مادي گراي امروز را به سوي عشق و معنويت و ارزش هاي اصيل انساني فرامي خواند كه سال هاست مثنوي يكي از پرفروش ترين كتاب هاي ايالات متحده است. ( Tristam,2010:1 )عمق تأثير فرهنگ و تمدن اسلامي، خاصّه مفاهيم قرآن كريم، آنگونه آشكار است كه هرگونه بحثي در اين زمينه زياده گويي خواهد بود؛ لذا در اين باره تنها به اين نكته اشاره مي شود كه در سطح جهان از مثنوي با عنوان « قرآن به زبان فارسي » تعبير مي شود. ( Rumi,2004: xxii ). با وجود اين انديشه ها است كه آثار مولانا هر روز بيش از پيش مورد استقبال جهانيان قرار مي گيرد و « مردم مغرب زمين به تدريج با قدرت نبوغ رومي آشنا مي گردند، و او مي تواند منبع الهام و مايه ي نشاط گردد، كه در ادبيات جهان هيچ شاعري نتوانسته از اين جهت بر وي برتري جويد ». ( نيكلسون، 1382، ص 77 ).
به گفته محققين كتاب « رباعيات خيام » پس از آثار الكساندر پوشكين بيشترين شمارگان انتشار را در روسيه داراست. ( شاه ميرزا، 1390، ص 1 ) ولاديمير پوتين، رئيس جمهوري روسيه، به نكات جالبي در اين زمينه اشاره مي كند و از جمله مي گويد: « خيام را هر صبح قبل از شروع روزِ كاري مي خوانم و به مسئولين و مديران توصيه مي كنم هر وقت با مشكلي مواجه شوند به خيام روي آورند، زيرا طرح موضوعات مهم زندگي و مرگ توسط اين متفكر به انسان اميد و دلگرمي به زندگي مي بخشد » ( همان ) او در مصاحبه ي خود در تهران نيز به عشق و علاقه ي خود نسبت به اشعار خيّام اشاره دارد. ( Haji Parvane,2007:2 ) آنچه گفته شد، در مورد سعدي و حافظ و ساير شاعران طراز اول ادبيات فارسي نيز صدق مي كند. هر انساني در ادبيات و عرفان فارسي « خويشتن خويش را در زيباترين صورت، كه خود انعكاسي از جمال بي پايان نور الهي است، رؤيت مي كند و از موهبت عشق و معرفت الهي كه هريك ثمره ديگري است، برخوردار مي شود ». ( پورنامداريان، 1386، ص 63 ). لذا بايد از اين امر به عنوان يكي از توانايي هاي بالقوّه زبان و ادبيات فارسي در گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي طيّ فرايند جهاني شدن بهره برد.
4-1-6. تنوع
متون ادبي موجود به ادبيات فارسي بسيار متنوع هستند. به نحوي كه در فرايند جهاني شدن مي توانند جواب گوي علايق و سلايق مختلف در سطح جهان باشند. در ادبيات فارسي، هم مي توان نمونه هاي برجسته ادبيات حماسي را يافت و هم نمونه هايي ناب از ادبيات غنايي و تعليمي. ادبيات فارسي هم شاهنامه فردوسي دارد، هم رباعيات خيّام، هم داستان هاي نظامي و مثنوي معنوي و گلستان سعدي و غزليات حافظ و... از اين رو مي توان از تنوع ميراث ادبي زبان فارسي به عنوان يكي از نقاط قوت آن ياد كرد. در فرايند جهاني شدن، از آن جا كه با ملت هايي مختلف، با جغرافيا، تاريخ و فرهنگ هاي گوناگون سر و كار داريم، بايد بتوانيم به نحو احسن از توليدات متنوع ادبي خود، در جاي مناسب، استفاده كنيم. همان گونه كه شركت هاي بزرگ توليدي براي ملت هاي مختلف جهان توليدات مختلفي را عرضه مي كنند، بايد تأكيد و توجه بيشتر ما نيز در كشورهاي مختلف بر جنبه هايي باشد كه با توجه به فرهنگ آن كشور قابليت جذب بيشتري دارد و مي تواند بيشتر مورد استقبال قرار گيرد. زيرا شاعران و عارفان زبان فارسي « هرچند كه اندر مجاهدات و مشاهدات و رياضيات مختلف اند، اندر اصول و فروع شرع موافق و متفق اند ». ( هجويري، 1387، ص 267 ). لذا در اين زمينه، نقش رايزنان فرهنگي، در شناسايي سلايق ادبيِ مردم كشورهاي مختلف بسيار مهم تلقي مي شود.5-1-6. عمق رسوخ ادبيات فارسي در جامعه ايراني
ايرانيان از ديرباز نسبت به شعر و ادبيات دلبستگي خاص داشته اند. در حقيقت مي توان گفت هنرهاي ديگر نظير موسيقي، مجسمه سازي، نقاشي و تئاتر با توجه به معذوريّت هاي موجود، هيچگاه در تاريخ ايران مانند هنر نويسندگي و شعر گسترش نيافته و مورد اقبال عمومي نبوده اند. دل بستگي مردم نسبت به ادبيات ( به عنوان هنر ملي ) را مي توان به وضوح در برگزاري مراسم نقّالي، مثنوي خواني ها و شاهنامه خواني ها و... در جاي جاي شهرها و روستاهاي كشور مشاهده كرد. اين رسوخ در فرهنگ و سنن عامّه مردم تا حدي است كه شعرخواني همواره جزء جدانشدني تمام جشن ها و مراسم سنتي ايرانيان بوده و هست. علاوه بر اين، ميزان استفاده ي فارسي زبانان از شعر در صحبت هاي روزمره بسيار زياد است؛ به نحوي كه زبان فارسي جزو سه زبان اول جهان از لحاظ تعداد ضرب المثل به شمار مي رود و بيش از يكصد هزار ضرب المثل در فرهنگ ضرب المثل هاي فارسي ضبط است. ( ذوالفقاري، 1385 ) لذا با توجه به آميختگي بسيار زياد ادبيات فارسي با فرهنگ و تمدن اسلامي مي توان گفت عملاً اين معارف در عمق جامعه نفوذ كرده و نهادينه شده است.6-1-6. زيبايي موسيقايي زبان فارسي
زبان فارسي يكي از زبان هاي زيباي دنيا از لحاظ آهنگين بودن و گوش نوازي است. هر چند به نظر مي رسد لازم است زبان شناسان عزيز كشورمان در زمينه شناسايي و طرح اين جنبه از زبان فارسي تلاش بيشتري داشته باشند ليكن به صورت خلاصه مي توان گفت يكي از دلايل اين گوش نوازي، از ميان رفتن آواهاي بياباني و درشت و جايگزين شدن آواهاي نرم تر و آهنگين تر به جاي آن ها است. در زبان فارسي آواهاي درشت و ناساز و ناهموار پس از هزاران سال پويايي و دگرگوني كمابيش به يكبارگي فرو نهاده شده و آواهاي نرم و هموار و دل پذير به جاي آن ها نشسته است. شايد سخني بر گزاف نباشد اگر بگوييم زبان فارسي سوده ترين و ساده ترين زبان در زبان هاي هند و اروپايي، از ديد ديگر شدگي آوايي است. در هيچ كدام از آن ها بافت آوايي زبان چنان نغز و آهنگين و دلاويز نشده كه در زبان فارسي شده است. ( كزازي، 1376، ص 225 ) به عنوان نمونه حروف « ع » « غ » و « ح » در عربي با غلظت و در اصطلاح از حلق تلفظ مي شوند، يا تلفظ « ر » در زبان اسپانيولي با شدت همراه است، در حالي كه اين حروف در فارسي بسيار نرم تلفظ مي شوند و صداهاي نرم و لطيف جايگزين صداهاي سخت و خشن شده است. در زبان فارسي از چند صامت پشت سرهم كه باعث دشواري تلفظ مي شود خبري نيست و تعادل زيبايي آفريني در ترتيب صامت ها و مصوّت ها وجود دارد. از سوي ديگر، زبان فارسي خود داراي وزني دروني است. به نحوي كه بسياري از سروده هاي شاعران برجسته ي ادبيات فارسي كمترين عدول را از زبان معيار و هنجارهاي سخن گفتن عادي دارند. اين وزن و آهنگ دروني سبب مي شود كلام عادي فارسي نيز براي شنوندگان غيرفارسي زبان آهنگين به نظر برسد.7-1-6. ظرفيت بالاي زبان فارسي در انتقال مفاهيم فكري، فلسفي و عرفاني
بسياري از شاعران، عارفان و انديشمنداني كه به زبان فارسي شعر سروده يا كتاب هايي تأليف كرده اند امكان آن را داشته اند كه به زبان هاي ديگر نيز اين كار را انجام دهند، اما ظرفيت بالاي زبان فارسي در انتقال اين مفاهيم باعث شده، اين زبان را انتخاب كنند. مولانا با آنكه در كودكي از موطن خود دور شده و به چهارراه اقوام مختلف ( قونيه ) آمده بود، زبان فارسي را مستعد بيان عرفاني و ديني خود مي بيند، يا بايزيد بسطامي، ابوالحسن خرقاني، شيخ ابوسعيد ابوالخير و بسياري ديگر از عارفان شهير، زبان فارسي را براي انتقال مفاهيم الهي و عرفاني خود انتخاب كرده اند. اين امر امروز و آن جا كه اقبال لاهوري، متفكر برجسته ي شبه قاره، ظرفيت زبان فارسي را براي انتقال مفاهيم فكري و فلسفي خود مناسب مي داند و به اين زبان شعر مي سرايد بيشتر خودنمايي مي كند.7. نقاط ضعف محيطي
با وجود نقاط قوتي كه بيان شد، براي گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي لازم است با شناخت و رفع نقاط ضعف موجود راهكارهاي مناسبي نيز براي رفع آن ها يافت. در اين جا به تعدادي از اين نقاط ضعف اشاره مي شود.7-1. عدم تسلط كافي گويش وران زبان فارسي به زبان هاي بين المللي
در عرصه ي تبادلات بين المللي و علي الخصوص تبادلات فرهنگي، ابزارهاي ارتباطي از نقشي اساسي برخوردارند. در حالي كه امروزه حتي براي عرضه موفق محصولات ملموس، نيازمند برقراري ارتباط درست هستيم، عدم تسلط كافي به زبان هاي بين المللي مي تواند نقطه ضعفي حائز اهميت در زمينه معرفي و آشكار ساختن ظرفيت هاي يك فرهنگ در فرايند جهاني شدن باشد. آمارها حاكي است كه هم اكنون دست كم، يك چهارم مردم جهان مي توانند به صورت سليس به زبان انگليسي صحبت كنند. ( Crystal,2003:6 ) و اين نسبت طبعاً در مورد فرهيختگان و اهل فرهنگ بالاتر است؛ اما با وجود تلاش هاي انجام شده هنوز هم مشاهده مي شود كه بخش عمده اي از دانش آموختگان زبان فارسي فاقد تسلط كافي به زبان خارجي هستند. با وجود تمامي راهكارهاي پيش بيني شده براي آموزش زبان، گويي هنوز نياز به اين آموزش چندان كه بايد و شايد در ميان مردم، اهالي فرهنگ و ادب و مسئولين جدي گرفته نشده است. اما در صورتي كه بخواهيم در فرايند جهاني شدن جايگاهي در خور فرهنگ و تمدن خود داشته باشيم بايد تلاش گسترده اي براي آموختن زبان هاي بين المللي انجام گيرد.2-7. بهره گيري ضعيف از ابزارهاي فناوري اطلاعات و ارتباطات
هرچند در زمينه تسلط به اينترنت و فنّاوري اطلاعات و ارتباطات، نسبت به بحث زبان، مشكلات كمتري در جامعه وجود دارد، ليكن اين مسأله به خصوص در مورد بعضي از متخصصان، شاعران و نويسندگان مسن تر صدق مي كند. به نظر مي رسد اين امر باعث شده آثار شاعران و نويسندگان كشورمان آن گونه كه بايسته و شايسته است در سطح جهان مطرح نشود. علاوه بر اين، عدم تسلط به كامپيوتر و اينترنت، با توجه به سرعت بسيار زياد تبادل اطلاعات و توليد علم در سطح جهان، باعث عقب افتادن ما از قافله ي تحولات جهاني مي شود. در حالي كه هر روز نظريات جديد زباني و ادبي در سطح جهان مطرح شده و صاحب نظران از سراسر جهان درباره آن به بحث مي پردازند، نظريات مورد بحث در ايران عمدتاً مربوط به چند دهه قبل بوده و به واسطه ترجمه هايي نه چندان درست به جامعه ي ادبي معرفي شده است. از اين رو به نظر مي رسد عدم تسلط به زبان انگليسي و ضعف در استفاده از رسانه هاي ديجيتال، دو روي سكه منزوي شدن زبان و ادبيات فارسي و به تبع آن هويت فرهنگي ما در سطح جهان باشد.بنابر تعريف سازمان آموزشي، علمي و فرهنگي ملل متحد ( يونسكو ) از سواد براي قرن 21 « [ ...] باسوادي زنجيره اي از آموزش را در بردارد كه براي فرد توانايي رسيدن به اهداف خود، پرورش دانش و توانايي هاي بالقوه خود و شركت كامل در جامعه ي خود و جامعه ي بزرگ تر را فراهم مي كند ». (UNESCO,2004 ). بنابراين، يك بخش اصلي از تعريف باسوادي در قرن حاضر امكان برقراري ارتباط با جامعه بزرگ تر است. اهميت اين موضوع به حدي است كه يونسكو مفاهيمي مانند سواد كامپيوتر، سواد رسانه اي، سواد فنّاوري اطلاعات و ارتباطات را سرلوحه فعاليت هاي سوادآموزي خود قرار داده است.
3-7. فقدان متولي مشخص و مديريّت يكپارچه
با وجود تلاش هاي در خور توجه فرهنگستان زبان و ادب فارسي، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، دپارتمان هاي زبان شناسي و ادبيات فارسي دانشگاه ها و... متأسفانه هنوز اقدامي درخور، براي مديريت توسعه و گسترش زبان و ادبيات فارسي به عنوان يكي از مؤلّفه هاي اصلي فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي ما صورت نگرفته است. در جهانِ رقابتي امروز كه از سوي برخي به دوره « برخورد تمدن ها » تعبير شده است ( Huntington,1993 ) عدم توجه كافي به بحث مديريت يكپارچه ي زبان، اگر به خنثي شدن عملكرد بخش هاي مختلف منجر نشود، بي شك مانع از هم افزايي موردنياز در شرايط كنوني خواهد شد.7-4. ضعف خودباوري و اعتماد به نفس در ميان پژوهشگران
متأسفانه در ميان پژوهشگران زبان فارسي، اعتماد به نفس لازم جهت تعامل پاياپاي با حوزه زبان و ادبيات جهان وجود ندارد و با وجود آنكه بسياري از آنان از وسعت اطلاعات و قوه تحليل كافي براي ارائه نظريّات خود در عرصه جهاني برخوردار هستند شاهد حركت چنداني در اين زمينه نيستيم. به راستي با وجود اين پيشينه ادبي غني و دانش آموختگان فراوان در رشته هاي زبان شناسي و ادبيات، چرا ساليان دراز است در زمينه ارائه ي نظريات ادبي، شاهد حركت قابل توجهي از سوي پژوهشگران ايراني نيستيم؟ آيا فقط مشغول بودن به شرح و تفسير نظريات ديگران براي ما كافي است؟5-7. كمبود شاعران و نويسندگان بزرگ در دوره معاصر
مشكل عدم خودباوري و اعتماد به نفس و به تبع آن، عدم خلاقيّت و نوآوري، گريبان شاعران و نويسندگان زبان فارسي را نيز گرفته است. به عقيده بعضي « عصر شاعران بزرگ به پايان رسيده است »( كاشيگر، 1381 ) اما بايد ديد شاعران و نويسندگان در سراسر جهان دچار اين تكرار و تقليد و بحران مخاطب شده اند يا مشكل در جاي ديگري است! حقيقت اين است كه اقبال عمومي به آثار ادبي همچنان وجود دارد. اين ما هستيم كه بايد از خود بپرسيم در جايي كه دويست ميليون جلد از يك كتاب داستان در سطح جهان به فروش مي رسد، و تعداد كتاب هايي كه فروش ميليوني داشته اند به صدها عنوان مي رسد، زبان و ادبيات فارسي چرا هيچ سهمي در اين عرصه ندارد. ( Ranker,2012 ) بررسي چرايي اين موضوع خود مي تواند موضوع پژوهشي مستقل باشد؛ اما آنچه مسلم است اينكه، بايد با بررسي دقيق و حل مشكلات موجود در اين زمينه، جهت رفع آن گام برداشت. زيرا در فرايند جهاني شدن تنها نمي توان به پيشينه غني دلخوش بود، بلكه امروزه، فرهنگ و ادبياتي در سطح جهان حرف اول را خواهد زد كه مخاطب بيشتري داشته باشد.6-7. كاستي در عرضه ي جهاني محصولات فرهنگي و هنري
امروزه توليدات فرهنگي نظير فيلم هاي سينمايي و آلبوم هاي موسيقي نقش عمده اي در علاقه مند كردن مردم جهان به يك زبان يا فرهنگ خاص دارند. هرچه فيلم هاي ايراني در سطح جهان بيشتر ديده شوند و موسيقي ايراني بيشتر شنيده شود، جايگاه زبان فارسي و به تبع آن جايگاه فرهنگ و تمدن ما در فرايند جهاني شدن بيشتر تقويت مي شود. اما بايد اذعان كرد آن چنان كه بعضي خوانندگان موسيقي اصيل، درباره جايگاه توليدات موسيقي ايراني در عرصه بين الملل اظهار مي كنند: « جايگاه توليدات موسيقي ايراني در سطح بين المللي در حد صفر است و در معتبرترين فروشگاه هاي موسيقي دنيا، به ندرت مي توان اثري از موسيقي ايراني يافت. » ( قرباني، 1389 ) اين امر مي تواند در عرصه جهاني شدن نتايج ناخوش آيندي براي زبان فارسي به بار بياورد، لذا بايد اين كاستي به عنوان يكي از نقطه ضعف هاي مهم، مدّنظر مسئولين قرار گيرد. در عرصه ي عرضه ي فيلم هاي سينماييِ مطرح در سطح جهان نيز هرچند به طور كلي وضعيت بهتري نسبت به موسيقي وجود دارد، اما اگر درخشش جرقه وارِ يكي دو فيلم را ناديده بگيريم، در كل، سهم سينماي ايران از صنعت جهانيِ سينما هم بسيار ناچيز است. آن گونه كه اهالي سينما نيز اشاره مي كنند: « سينماي ايران در دنيا به واسطه ي جشنواره هايي كه در آن شركت مي كند شناخته شده است، در غير اين صورت به لحاظ تجاري و اكران عمومي در دنيا جايگاه قابل اعتنايي ندارد » ( حسيني، 1388 ).7-7. گردشگر خارجي كم
يكي از بهترين راه هاي آشنايي مردم جهان با يك فرهنگ، آشنايي چهره به چهره و مستقيم با آن فرهنگ است. هرچه گردشگران بيشتري از يك كشور ديدن كنند، آن فرهنگ مبلغين بيشتري در سطح جهان خواهد داشت و طبيعي است كه در غير اين صورت نبايد انتظار بهبود رويكرد فرهنگ ها و ملت هاي ديگر، نسبت به فرهنگ خود را داشته باشيم. هرچند آمارها درباره ي تعداد گردشگران خارجي بازديدكننده از كشورمان بسيار تفاوت داشته و از كمتر از 300 هزار نفر تا بيش از سه ميليون نفر گفته شده است ( تابناك، 1390 ) حتي در بهترين حالت نيز اين آمار كمتر از 10 درصد گردشگران كشور همسايه « تركيه » است. ( turkishnews,2012 ) با توجه به پتانسيل بسيار بالاي ايران از لحاظ ميراث فرهنگي، ظرفيت هاي وسيع طبيعت گردي و ... اين آمار مي تواند بسيار هشداردهنده باشد. نقش گردشگران در ايجاد اشتغال و رونق اقتصادي كشور بر كسي پوشيده نيست، ليكن پژوهشگران و مديران بايد در نظر داشته باشند كه كاستي در اين زمينه تنها اثرات اقتصادي به همراه ندارد، بلكه باعث آسيب هاي فرهنگي جدي نيز خواهد شد. بدون حضور گردشگران خارجي در كشور نمي توان فرهنگ و تمدن خود را آن گونه كه بايد به جامعه ي جهاني معرفي كرد.8. نتيجه گيري
با نگاهي ديگر بار به مطالب مطرح شده مي توان دريافت كه اغلب نقطه قوت هاي زبان و ادبيات فارسي در جهت گسترش فرهنگ و تمدن اسلامي طيّ فرايند جهاني شدن، مانند « پيشينه »، « غنا »، « تنوع » و « زيبايي موسيقايي » ذاتي و جوهري هستند. از اين رو در عرصه ي رقابت جهانيِ فرهنگ ها قابل كپي برداري يا تقليد توسط ساير فرهنگ ها نيستند. اين ويژگي ها از سوي ديگر پايدار و دائمي و در مجموع، منحصر به فرد هستند. از اين رو مي توان اين نقاط قوت را « مزيت هاي رقابتي مؤثر » براي ادبيات فارسي دانست. برخي از نقاط قوت نيازمند طرح شدن بيشتر در سطح جهاني است. لذا مواردي مانند « همخواني معارف موجود در زبان و ادبيات فارسي با ارزش هاي پذيرفته شده امروز بشر » و « ظرفيت بالاي اين زبان در انتقال مفاهيم فكري، فلسفي و عرفاني » بايد با استفاده از قدرت رسانه هاي گروهي به طور گسترده در سطح جهان مطرح شود. از سوي ديگر مواردي همچون « رسوخ ادبيات فارسي در جامعه ي ايراني » بايد با روش هاي گوناگون تقويت و تعميق گردد.آنچه از تعمق بيشتر در اين نقاط قوت آشكار مي شود وجود مجموعه اي غني از ابزارهاي متنوع براي عرضه فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي به جهانيان است؛ كه به وضوح نشان مي دهد، ادبيات فارسي مي تواند با پيشينه و غناي كم نظير خود گستره اي از ارزشمندترين آموزه هاي معنوي و اخلاقي را با زيباترين شكل و در قالب هايي متنوع به جهانيان عرضه نمايد.
اما در خصوص نقاط ضعف محيطي، مشاهده مي شود كه اغلب آن ها قابل بهبود و رفع در كوتاه مدت و ميان مدت هستند. نقاط ضعفي مانند « عدم تسلط كافي به زبان هاي بين المللي » و « بهره گيري ضعيف از ابزارهاي فناوري اطلاعات » در صورت اقدامي هماهنگ و همه جانبه از سوي نهادهاي مسئول، در يك برنامه ي ميان مدت به سهولت رفع مي شوند. همچنين عواملي مانند « كمبود توليد محصولات فرهنگي »، « گردشگر خارجي كم » و « فقدان مديريت يكپارچه » نيز با تحقق سياست گذاري هاي لازم مي تواند در يك بازه زماني نسبتاً كوتاه بهبود پيدا كند.
در اين ميان تنها شايد بتوان « ضعف خودباوري » و « كمبود شاعران و نويسندگان بزرگ » را از جمله مواردي دانست كه براي رفع آن ها نياز به برنامه ريزي هاي بلندمدت و اقدامات همه جانبه ي فرهنگي وجود دارد. در كل، مشخص است كه نقاط ضعف مطرح شده هيچكدام ذاتي و ماهيتي و غيرقابل حل نيستند. لذا لازم است با تلاش و توجه مسئولين مربوط، براي حضور هرچه قدرتمندتر در عرصه ي جهاني شدن و عرضه معارف والاي ديني و اخلاقي خود از طريق زبان و ادبيات شيرين فارسي بر نقاط قوت تأكيد بيشتر شده و نقاط ضعف محيطي تا حد ممكن هرچه سريع تر رفع شود.
پينوشتها:
1. دانشجوي دكتراي زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شهيد بهشتي، مدرس دانشگاه آزاد اسلامي كرج.
2. استاد و رئيس پژوهشكده ادبيات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
3. Globalization.
4. Culture.
5. Islamic Civilization.
6. Competitive Advantage.
پورنامداريان، تقي.(1386). ديدار با سيمرغ، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، چاپ چهارم.
تابناك. (1390). « تناقض در آمار گردشگران خارجي »، خبرگزاري تابناك، 26 شهريور 1390.
حافظ، شمس الدين محمد. ( 1362) . ديوان حافظ، تصحيح و توضيح پرويز ناتل خانلري، تهران: خوارزمي، چاپ دوم.
حسيني، نگار( 1388). « سينماي ايران در جهان از نگاه اهالي سينما »، نقد سينما، شماره 36، تابستان 1388.
ذوالفقاري، حسن. (1385). فرهنگ بزرگ ضرب المثل هاي فارسي، تهران، مازيار.
شاه ميرزا، شاه منصور.( 1390). « بزرگان ادب فارسي در كشورهاي روسي زبان، زمينه ها و فرصت نفوذ فرهنگي » http://www.ecinews.org/fa/pages/?cid=278
سعدي، مصلح بن عبدالله. (1375). كليات سعدي، براساس نسخه محمدعلي فروغي، تهران: ميلاد.
شفيعي كدكني، محمدرضا. ( 1387 ). مقدمه غزليات شمس تبريز، تهران: سخن، چاپ سوم.
صفا، ذبيح الله. ( 1338 ). تاريخ ادبيات در ايران، تهران: ابن سينا.
قرباني، عليرضا ( 1389 ). « جايگاه توليدات موسيقي ايران در حد صفر جهاني است »، خبرگزاري برنا، http://www.bornanews.ir/Pages/News-820aspx
كاشيگر، مديا، (1381 ). « پايان عصر شاعران بزرگ »، روزنامه ايران، شماره 2213، 25 مرداد 1381.
كزّازي، ميرجلال الدين. ( 1376). پرنيان پندار، تهران: روزنه.
مولانا، جلال الدين محمد. ( 1378). مثنوي معنوي، براساس نسخه رينولد الين نيكلسون، به كوشش كاظم دزفوليان، تهران: طلايه.
نصرآبادي، ميرزا محمدطاهر. ( 1361). تذكره نصرآبادي، تهران: كتابفروشي فروغي، چاپ سوم.
نيكلسون، رينولد الين (1382). مقدمه رومي و تفسير مثنوي معنوي، ترجمه و تحقيق اوانس اوانسيان، تهران: ني، چاپ سوم.
هجويري، علي بن عثمان. (1387 ). كشف المحجوب، تصحيح محمود عابدي، تهران: سروش، چاپ چهارم.
Americana, The Encyclopedia. (2001). Volume 7. International Edition, USA: Grolier.
AnsofF, H.I. (1965). Corporate strategy. New York: McGraw-Hill.
Arberry, Arthur Hohn (1953). The legacy of Persia, Oxford: Clarendon Press. Bosworth, C. A. (1998). «The Ghaznavids», History of civilizations of central asia, Vol IV, pp 95-117, Paris: UNESCO.
Britannica, The New Encyclopedia. (1994) Volumel6. 15th Edition, Chicago: Encyclopedia Britannica, Inc.
Crystal, David. (2003). English as a global language, Cambridge: Cambridge University Press.
Dehning, Bruce, and Stratopoulos, Theophanis. (2003). « Determinants of a sustainable competitive advantage due to an IT-enabled strategy», Strategic Information Systems, No 12, (December, 2003), pp 7-28.
Deng, Francis M. (1995). War of Visions: Conict of Identities in the Sudan.
Washington, DC: Brookings.
Giddens, Anthony. (1990). The Consequences of Modernity, Cambridge: Polity.
Haji Parvane, Abbas Ali. (2007). «Interview with Vladimir Putin», http://archive.kremlin.ru/eng/speeches/2007/10/16/1450_type82914type82916_1485 06.shtml
Held, David, Anthony McGrew, David Goldblatt and Jonathan Perraton. (1999). Global Transformation: Politics, Economics and Culture, Cambridge: Polity.
Hogg, Michael and Dominic Abrams.(1988). Social Identifications: A Social Psychology of Intergroup Relations and Group Processes. London: Routledge. Huntington, Samuel P(1993) «The clash of civilizations?» http://www.polsci.wvu.edu/faculty/hauser/PS103/Readings/HuntingtonClashOfCivil izationsForAfTSummer93 .pdf
Kiliminister, Richard.(1997). ‘Globalization as an Emergent Concept’, Alan Scott (ed ), The limits of globalization: Cases and Arguments, London: Routledge.
Maugh II, Thomas H. (2007) «Researchers say a language disappears every two weeks», Los Angeles Times, http://articles.latimes.com/2007/sep/19/science/sci- languagel9.
Ranker. (2012). «List of Best Selling Books of All Time»
http://www.ranker.eom/list/best-selling-books-of-all-time/j eff419
Robertson, Roland. (1992). Globalization: Social Theory and Global Culture.
London:Sage.
Rumi, Jalal A1 Din.(2004) Rumi The Masnavi Book One. Trans. Jawid Mojaddedi. Oxford: Oxford University Press.
Rypka, Jan, et al.(1968) History of Iranian Literature, Dordrecht: D. Reidel.
Skjacrvo, Prods Oktor. (2002). An Introduction to Old Persian. Harvard: Harvard university.
Tristam, Pierre. (2010) «Thinking of Rumi, America"s Best-Selling Sufi Poet»,
http://middleeast.about.com/b/2010/03/19/thinking-of-rumi-americas-best-selling-
sufi-poet.htm
Turkishnews. (2012). «30 million tourists visit Turkey in 2011»,
http://www.turkishnews.com/en/content/2012/01 /09/30-million-tourists-visit-turkey- in-2011/
UNESCO. (2004). «The plurality of literacy and its implications for polocies and programmers)), http://unesdoc.imesco.org/images/0013/001362/136246e.pdf.
Wei, Carolyn Y. and Kolko, Beth E. (2005). «Resistance to globalization: Language and Internet diffusion patterns in Uzbekistan)), New Review of Hypermedia and Multimedia,Vol. 11, No. 2, (December, 2005), pp 205-/220.
منبع مقاله :
دبيرمقدم، محمد، (1391)، مجموعه مقالات هشتمين همايش زبان شناسي ايران، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبائي، چاپ اول