6. ابراز عدم خشنودي از بردن نام واقعي (م ح م د) او در مجالس گوناگون
در برخي از توقيعات بر اين مطلب تصريح گرديده است و کراهت آن محرز مي باشد، ايشان فرمود: مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن سَمَّانِي فِي مَحفِلٍ مِنَ النَّاس؛ نفرين و لعن بر کسي که نام مرا در مجالس مردمي ببرد و آن را آشکار سازد. (1)7. جلوگيري از تعيين وقت ظهور
با کساني که نسبت به زمان ظهور اظهار نظر مي کردند و وقت ظهور را مشخص و اعلان مي کردند، برخورد مي شد. امام زمان (عليه السلام) در پاسخ به ابوعلي راجع به افراد فوق فرمود: کذب الوقّاتون، دروغ گو هستند آناني که زمان ظهور [من] را معين مي کنند (2) و نيز در توقيعي ديگر به محمد بن عثمان عَمري بيان شده است:أَمَّا ظُهُورُ الفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَي اللهِ وَ کَذَبَ الوَقَّاتُون؛ اما آشکار شدن فرج و رسيدن زمان ظهور در دست خداوند است و آناني که زماني را مشخص کرده اند، دروغ گفته اند. (3)
8. بيان فلسفه غيبت و چگونگي بهره برداري از امام غائب
حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در پاسخ به پرسش هاي چندگانه اسحاق بن يعقوب که از طريق محمد بن عثمان بن سعيد سؤال نموده بود، فرمود:اما درباره ي علّت و فلسفه غيبت، خداوند – عزّ و جلّ – مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد! از برخي چيزها سؤال نکنيد، زيرا چنان چه روشن شود شما را خوش نيايد سپس فرمود: برگردن پدرانم بيعت حاکمان سرکش زمانه وجود داشت ولکن من وقتي ظهور کنم بيعت هيچ کس بر دوشم نخواهد بود، (زيرا کار و خدمتي ارائه نشده است) اما چگونگي بهره وري مردم از من در زمان غيبتم همانند بهره برداري از خورشيد است آن گاه که ابرها او را از ديدگان مردم نهان سازند. من سبب امنيت براي زمينيانم؛ همان طور که ستارگان براي آسمانيان امنيت ايجاد مي کنند و از کارهايي که سودي برايتان ندارد پرسش نکنيد و خود را در آموختن آن چه از شما نخواسته اند به زحمت نيفکنيد و براي تعجيل فرج بسيار دعا کنيد که همان فرج شماست و اي اسحاق بن يعقوب! درود بر تو و بر کساني که از هدايت پيروي کنند. (4)
9. ممانعت از همکاري با سلاطين جور و عمّال آنان
محمد بن عبدالله بن جعفر الحميري از امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) پرسيد: باغي را عمّال سلطان تصرف عدواني کرده اند که حدود بيست سال گذشته و فعلاً متروکه است. آيا مي شود اين باغ را از آنان خريد؟ امام (عليه السلام) مرقوم داشت: الضَّيعَةُ لا يَجُوزُ ابتِيَاعُهَا إِلّا مِن مَالِکِهَا أَو بِأَمرِهِ أَو رِضًي مِنهُ؛ جايز نيست خريداري باغ مورد نظر، مگر از مالک آن و يا با دستور او يا خشنودي او. (5)10. جلوگيري از توطئه هاي بزرگ
در ميان توقيعات، گاه افرادي مورد لعن و طرد قرار گرفته اند و در اثر آن، مؤمنين آنان را از ميان خود رانده اند و تنفّر خويش را اعلان داشته اند. مي توان گفت اين افراد داراي دو انگيزه بوده اند:الف) جاه طلبي، حسادت و تسويه حساب هاي گروهي و فساد اخلاقي؛ چنان چه اگر از سوي وکلاي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) موضع گيري نمي شد، تفرقه ايجاد مي گشت و اعتقادها و انديشه ي جامعه ي اسلامي تخريب مي شد؛ همانند آن چه نسبت به شلمغاناني (ابوجعفر محمد بن علي معروف به ابن ابي العزاقري (6)) مطرح گرديده است. وي در برابر حسين بن روح (رحمه الله) ايستاد و مسائل انحرافي هم چون حلول و تناسخ را رواج داد و براي خود مکتب « عزاقرّيه » تأسيس نمود. حسين بن روح (رحمه الله) وي را نفرين کرد. سپس از سوي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مورد لعن قرار گرفت و کار به آن جا رسيد که چند بار محاکمه شد و به تصويب آرا به قتل محکوم شد.
ب) ادعاي مشاهده امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سوي برخي ديگر براي رسيدن به اميال نفساني و خواسته هاي دنيوي خود؛ همانند آن چه نسبت به احمد بن هلال کرخي و ابوطاهر بلالي و... پيش آمد.
ثمره اين موضع گيري زيبا، برچيده شدن توطئه هاي بزرگ دشمنان داخلي و خارجي اسلام بود.
11. مطرح نمودن خمس [بالاترين پشتوانه اقتصادي شيعه و نهضت هاي آنان]
گاهي از اصل وجوب خمس سؤال شده است و گاهي از نحوه مصرف در آن و گاه از فروعات ريزتر آن که در ذيل به يک نمونه اشاره مي کنيم:امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرمود: وَ أَمَّا الخُمُسُ، فَقَد أُبِيحَ لِشِيعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنهُ فِي حِلٍّ إِلَي وَقتِ ظُهُورِ أَمرِنَا لِتَطِيبَ وِلادَتُهُم وَلا تَخبُثَ؛ اما خمس، پس براي شيعيان، مباح است که در آن تصرف کنند و اينان تا زمان ظهور فرج ما چنين مجوزي را خواهند داشت تا فرزندان آنان حلال زاده بوده و گرفتار خبث سريرت نشوند. (7)
از توقيع شريف فوق معلوم مي شود يکي از مصارف خمس، فقراي سادات و غير سادات شيعه است؛ همان طور که مراجع تقليد – کثّر الله امثالهم – در آن امور مصرف مي نمايند و نيز روشن مي شودکه در زمان حکومت جهاني ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مصارف خمس تغيير خواهد کرد.
12. توجه به اموال و وجوهات شرعي و صاحبان آن ها
اين سيره زيبا در زمان سفراي اربعه مرسوم بود و بعد هم به ديگران توصيه گرديد که در مقدار و نحوه گرفتن آن توجه لازم انجام گيرد؛ چنان چه اموال، متعلق حق شرعي نشود گرفتن آن خلاف محسوب گرديده و از سوي حضرت ارجاع گرديده است؛ از جمله:• محمد بن شاذان نيشابوري گفته است: مبلغ 480 درهم از وجوهات شرعي مردم در نزد من جمع شده بود و دوست داشتم به صورت کامل آن پول را خدمت « اسدي »، وکيل امام، بدهم. از اين رو از اموال خودم مقدار بيست درهم جدا کردم و پانصد درهم توسط او براي امام زمان (عليه السلام) فرستادم و به کسي هم نگفتم و جزئيات را توضيح ندادم. پاسخ آمد که مبلغ پانصد درهم که بيست درهم آن از محمد بن شاذان است به من واصل شد. (8)
• شيخ صدوق (رحمه الله) از پدرش سعد بن عبدالله و او از اسحاق بن يعقوب نقل کرده است که شيخ عمري (رحمه الي) گفت: مردي از اهل سواد (9) مقداري وجوهات بدهکار بود که توسط من خدمت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) فرستاده شد ولکن اين اموال از سوي حضرت برگردانده شد و به او گفته شد که حقّ پسر عمويش مبلغ چهارصد درهم در ميان اموال است، آن را جدا کند. آن مرد متعجب شد. مجدداً اموال خود را مورد بررسي قرار داد و معلوم شد مزرعه اي از پسر عمويش در دست اوست که مقداري از درآمد آن را به حساب خويش آورده است. آن مقدار را که چهارصد درهم بود خارج کرد و سپس براي امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارسال کرد و مورد قبول واقع شد. (10)
• سعد بن عبدالله از علي بن محمد رازي نقل کرده است که نصربن صباح گفت: مردي از اهالي، بلخ، پنج دينار [از وجوهات شرعي خود را] به واسطه فردي ناشناس فرستاد و نامه اي نوشت ولکن در آن نامه [در محل امضا] اسم خود را تغيير داد. وجوهات او محضر بقية الله ارسال گشت. رسيدي به نام و نسب وي صادر شد و در آن دعاي خير برايش شده بود. (11)
• نصربن صباح بلخي گفته است: خوزستاني در مرو کاتبي داشت که نزد او هزار دينار از وجوهات شرعي جمع شده بود. با من مشورت کرد که چه کند. گفتم آن را توسط حاجز من براي ما بفرست. گفت: اگر مفقود شد به گردن مي گيري؟ گفتم: آري. نصر گفته است: از او جدا شدم و بعد از دو سال وي را ديدم و از مال پرسيدم. گفت: دويست دينار توسط حاجز فرستاده است که رسيد آن به همراه دعاي خير به دستش رسيده است، ولي مرقوم شده بود که وجوهات متعلقه هزار دينار بوده، ولي دويست دينار ارسال شده است؛ چنان چه خواستي ازطريق کسي براي ما بفرستي، « اسدي » در شهر ري مورد تأييد ماست؛ از طريق آن اقدام کن. نصر گفته است: فاصله اي نشد که خبر مرگ حاجز رسيد و کاتب خوزستاني محزون و ناراحت شد. گفتم: چرا غمگين و بي تاب مي شوي، در حالي که با دو حجت، خداوند بر تو منّت نهاد و راهنمايي کرد: يک: مقدار بده کاري را به تو ابلاغ و معين کرد و دوم: خبر مرگ حاجز را ابتدا به تو گفتند. (12)
13. درخواست دعا جهت برآورده شدن نيازمندي ها
در مجموعه توقيعات ارسال شده به محضر نواب أربعه و ديگر شخصيت هايي که توفيق زيارت امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را پيدا مي کردند، درخواست ها و نيازمندي هايي ديده مي شود که با آن حضرت مطرح شده است. در برخي نامه ها رفع گرفتاري ها، استخلاص زنداني، خروج از تنگ دستي و فقر، شفاي مريض، استمداد مالي، فرزنددار شدن، فرزند پسر خواستن و... درخواست مي شد.حال با توجه به محور فوق نمونه هايي را بيان مي کنيم:
• ابوالقاسم، حسن بن احمد وکيل گفته است: هارون بن موسي درباره مشکلات خويش نامه اي نوشت. او اين نامه را با قلم بدون مرکب نگارش نمود و براي دو فرزند برادرش که در زندان به سر مي بردند درخواست دعا جهت استخلاص آنان نمود، پاسخ نامه او بدين صورت صادر شد: براي دو فرزند برادرت به نام، دعا نمودم. (13)
• محمد بن يزداد نامه اي به محضر بقية الله الأعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نوشت و در آن تقاضا کرد تا براي پدر و مادرش دعا کند. حضرت در توقيعي چنين پاسخ داد: خداوند تو را و پدر و مادر و خواهر درگذشته ات که ملقّب به « کَلکِي » بود بيامرزد و او زني صالحه بوده که با [مردي به نام] جواري ازدواج کرد. (14)
• ديگري مردي از بستگان « حميد » بود. نامه اي نوشت و درخواست کرد فرزندش، پسر شود.
اين پاسخ صادر شد: « دعا در باب فرزند بايستي قبل از آن که جنين چهارماهه شود صورت گيرد. به زودي دختر نصيب تو مي گردد ». همان طوري که در توقيع آمده بود انجام شد. (15)
14-پيام تسليت و تعزيت به شخصيت هاي برجسته عالم اسلام
در ميان توقيعات، تسليت به محمد بن عثمان بن سعيد عمري و نيز تسليت به علي بن محمد سمري و... ديده مي شود که در باب معرفي آن گذشت و اين امر حائز اهميت است، زيرا مراتب قدرداني و دعاي امام معصوم، موجب آمرزش متوفّي و سربلندي بازماندگان است. گويا مرهمي بر جراحت باقي مانده از مصيبت براي فرزندان، برادران و صاحبان مصيبت خواهد شد.15. برخي از نشانه هاي حتمي و غير حتمي ظهور
اين بحث به صورت تفصيلي خواهد آمد و روايات بسياري از امامان معصوم (عليه السلام) نقل مي گردد ولکن در اين جا به ذکر چند نمونه از علائم غيرحتمي اکتفا مي گردد:در تشرّفي که « علي بن ابراهيم بن مهزيار پيدا کرد، از خورشيد عالم تاب، حضرت مهدي (عليه السلام) پرسيد: مَتي يکون ذلک (الفرج) يابن رسول الله؟ يابن رسول الله! فرج شما چه زماني خواهد بود؟
امام زمان (عليه السلام) علائمي را ذکر نمود: إِذَا حِيلَ بَينَکُم وَ بَينَ سَبِيلِ الکَعبَةِ بِأقوَامٍ لا خَلاقَ لَهُم وَاللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم بِراءٌ وَ ظَهَرَتِ الحُمرَةُ فِي السَّمَاءِ ثَلاثاً فِيهَا أَعمِدَةٌ کَأَعمِدَةِ الُّجَينِ تَتَلَألأ نُوراً وَ يَخرُجُ الشروسي مِن إِرمينيَّةَ وَ آذَربِيجَانَ يُرِيدُ وَرَاءَ الرَّيِّ الجَبَلَ الأَسوَدَ المُتَلاحِمَ بِالجَبَلِ الأَحمَرِ لَزِيقُ جَبَلِ طَالَقَانَ فَيَکُونُ بَينَهُ وَ بَينَ المَروَزِيِّ وَقعةٌ صَيلَمَانِيِّةٌ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهرَمُ مِنهَا الکَبِيرُ وَ يَظهَرُ القَتلُ بَينَهُمَا فَعِندَهَا تَوَقَّعُوا خُرُوجَهُ إِلَي الزَّورَاء...؛ 1. هنگامي که مردماني بي فرهنگ که خدا و رسول خدا از آن ها بي زار و متنفرند، بين شما و بين راه کعبه مانع شوند.
2. در آسمان سه قرمزي پديدار شود و در آن ستون هايي سيمين و نوراني نمودار شود.
3. از ارمنستان و آذربايجان « شروسي » به شورش برخيزد و قصد تصرف شهر و سرزمين هاي وراي « ري » را داشته باشد؛ جايي که کوه سياه و کوه سرخ به هم پيوسته و نزديکي کوه طالقان است.
4. نبرد طولاني هولناک با شمشير بين « شروسي » و « مروزي » به وجود آيد؛ به طوري که کودکان، پير و بزرگان آن فرتوت گردند و کشتار (زيادي) در ميان آنان به وجود آيد.
5. بعد از اين علائم، در سرزمين بغداد، اميد ظهور و خروج او را داشته باشيد....
حضرت علائم ديگري ذکر کرد و بعد هم آيه شريفه را تلاوت کرد: (أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ)؛ (16) امر ما در شب يا روز بر آن ها درآيد و آن ها را درو خواهيم کرد گويا که از ديروز اصلاً نبوده اند. علي بن ابراهيم مهزيار سؤال کرد: مقصود از امر چيست؟ امام زمان (عليه السلام) پاسخ داد: ما امر خدا و لشکريان او هستيم. گفت: اي آقاي من و اي فرزند رسول خدا! آيا وقت آن نرسيده است؟ فرمود: اقتَرَبَتِ السّاعَةُ وَ انشَقَّ القَمَر؛ آن ساعت نزديک است و ماه نيمه خواهد شد. (17)
16. پرسش ها و سؤال هاي فقهي
از نکات قابل توجه در بسياري از توقيعات، پرسش هاي فقهي است؛ فروعي که نيازمندي ها و گرايش افراد علاقه مند به اهل بيت (عليه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را نشان مي دهد و نوع گرفتاري ها را مشخص مي نمايد.محورهاي ذيل، بيشترين موضوعات سؤال ها مي باشد:
الف) نماز در شرايط مختلف، وقت نماز، مکان نمازگزار، لباس نمازگزار، نمازهاي مستحبي نماز جعفر طيّار، عدم جواز سجده بر قبور، سجده شکر، تسبيحات فاطمه زهرا (عليها السلام)؛
ب) روزه قضا، روزه مستحبي، اتصال روزه هاي رجب، شعبان و رمضان؛
ج) خمس، وجوهات شرعيه، نذورات، تصرف بدون اجازه در حقوق شرعي و اموال متعلق به حضرت مهدي (عليه السلام)؛
د) حج بيت الله الحرام، مُحرِم، احکام احرام، ميقات، نيابت، قرباني و ذبح، مَنا؛
هـ) تولي، دوست داشتن محبان اهل بيت (عليهم السلام)، استغاثه و خواندن دعاهاي مخصوص صاحب الزّمان (عليه السلام)، اطاعت از نواب اربعه و فقها در عصر غيبت، تأييد برخي از چهره هاي برجسته همانند عَمري ها، حسين بن روح، علي بن محمد سمري، محمد بن محمد بن نعمان، (مفيد)، اسحاق بن يعقوب و محمد بن شاذان بن نعيم و محمد بن ابراهيم بن مهزيار؛
و) تبري، برائت و بي زاري از دشمنان و توطئه گران در برابر اهل بيت (عليهم السلام)، طرد عزاقري، ابوالخطاب محمد بن ابي زينب، جعفر کذّاب و فرزندانش، احمد بن هلال نميري (الفهري)، حسن بن محمد، ابومحمد الشريعي؛
ز) وقف، چگونگي وقف، تصرف در موقوفات، بيع موقوفات، تصرف متولي در اموال موقوفه خود، حق المارّة در ملک ها و باغ هاي موقوفه؛
ح) متعه و ازدواج غير دائم، مهر و صداق، وظيفه زن در برابر شوهرِ متوفي، طلاق؛
ط) مسائل متفرقه: تصرف در ملک غصبي، قرض الحسنه، استخاره ي ذات الرقاع، احکام ميت، ختنه، دقت در گرفتن و پرداخت حقوق شرعي.
پينوشتها:
1. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45، توقيع اول.
2. همان، توقيع دوم.
3. بحارالانوار، 52، ص 111، ح 19.
4. کتاب الغيبة، ص 292 و طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 284.
5. وسائل الشيعه، ج 17، ص 337، ح 22699 و طبرسي، الاحتجاج، ج 2، ص 309.
6. او از ياران امام حسن عسکري (عليه السلام) بود و تأليفاتي از خود به جاي گذاشت. ابتدا در ميان اماميه از جايگاه والايي برخوردار بود او در اواخر مي گفت: روح پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در جسم سفير دوم و روح علي بن ابي طالب (عليه السلام) در جسم سفير سوم و روح فاطمه (عليه السلام) در وجود « اُمِّ کلثوم »، دختر سفير دوم، حلول کرده است. (بحارالانوار، ج 51، ص 372 – 373).
7. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45، ح 4.
8. الاصول من الکافي، ج 1، ص 523 – 524 و کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45 ح 5.
9. سواد، بخشي است که مابين دجله و فرات واقع شده است و از زمان خلفاي عباسي آن را « سواد » مي ناميدند.
10. الأصول من الکافي، ج 1، ص 519.
11. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45، ح 10.
12. کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45، ح 9.
13. همان، ح 18.
14. همان، ص 255.
15. همان.
16. يونس، آيه 24.
17. صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 43، ح 23.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم