قرآن به طور کلي، جهانيان را به دو بخش پيشينيان ( الاولين، المُستَقدِمين ) و پسينيان ( الأخِرين، المُستَأخِرين ) تقسيم کرده است. (1) افزون بر آن، آياتي در قرآن از ارث بردن زمين به دست صالحان و مستضعفان، پيروزي نهايي حق بر باطل و جهاني شدن اسلام سخن مي گويد که پس از وقوع بلاها و فتنه هاي بسيار محقق مي شود. (2) اين آيات با دوره ي پاياني دنيا ارتباط دارد. (3)
ديدگاه قرآن درباره سرانجام بشر، ديدگاهي خوش بينانه و اميدوارکننده است و پايان دنيا، پاياني روشن و سعادت آميز تصوير شده است. سرانجام سعادت مند جهان، همان تحقق کامل غرض آفرينش انسان ها است که چيزي جز عبادت خداوند، آن را محقق نخواهد ساخت. (4)
بشر در آخرالزمان و در مدينه ي فاضله اش به بهرمندي از اين نعمت بزرگ وعده داده شده است؛ چرا که موانع تحقق آن از بين مي روند. (5) آيات ناظر به آينده و فرجام انسان ها، نوعي بشارت به دنيايي نيکو است و وجود سيري صعودي و تکاملي براي انسان را بيان مي دارد. (6)
در زمينه ي آخرالزمان و احوال آن، روايت هايي به دست ما رسيده است. اين احاديث را محدثان برجسته ي شيعه همچون صدوق، (7) کليني، (8) حر عاملي، (9) مجلسي، (10) طوسي (11) و هم چنين محدثان اهل سنت همچون بخاري، (12) مسلم، (13) ابي داوود، (14) ابن ماجه، (15) احمد بن حنبل (16) و ديگران روايت کرده اند.
اصطلاح آخرالزمان در کتاب هاي حديث و تفسير در دو معنا به کار رفته است: تعبير نخست از آغاز نبوت پيامبر اسلام تا وقوع قيامت را شامل مي شود و از همين جهت حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را پيامبر آخرالزمان مي خوانند.
در يک تقسيم بندي مي توان اين دوره را به سه بخش اساسي تقسيم کرد:
دوره ي اول: پيش از ولاديت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم شروع شده و تا ظهور منجي موعود ادامه مي يابد. برخي روايات، ظهور و ولادت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در آخرالزمان مي دانند (17) و ايشان را پيامبر آخرالزمان مي خوانند، (18) به طور ضمني، شاهدي براي شروع اين دوره است. در اين دوره، منجي متولد مي شود و پس از مدتي غيبت مي کند و از نظرها پنهان مي شود. اين غيبت دو مرحله دارد و تا زماني که مقدمات ظهورش فراهم شود، ادامه خواهد داشت.
هم چنين وقايعي که به عنوان نشانه هاي ظهور شناخته مي شود در اين دوره تحقق مي يابد و وضع عمومي جهان تغيير مي يابد و آماده ي پذيرش واقعه اي بزرگ مي شود.دوره ي دوم: نشانه ها و حوادث آخرالزماني به اوج خود مي رسد، حادثه اي بزرگ رخ مي دهد و نظمي جديد سراسر جهان را فرامي گيرد. پيش گويي حوادث اين دوران، همواره از مهم ترين بحث ها در تاريخ بشر بوده و در متون ديني هم از آن ياد شده است. با فرارسيدن زمان موعود، منجي ظهور مي کند و جهان را به سوي عدل پيش خواهد برد و حکومتي جهاني را بنيان خواهد نهاد.
دوره ي سوم: پس از تشکيل حکومت جهاني و گذر از حوادث آن، مدينه ي فاضله اي برپا خواهد شد که اديان، بشارت آن را داده اند. اين دوران، واپسين لحظات عمر جهان مادي و انسان ها است و تا زماني که قيامت رخ دهد، ادامه خواهد داشت.
اصطلاح آخرالزمان در معناي ديگري نيز به کار مي رود که فقط آخرين بخش از دوران پاياني زندگي را شامل مي شود و مربوط به ظهور حضور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف و اتفاق هاي بزرگ پس از آن است و طبق تقسيم بندي بالا فقط شامل دو دوره ي اخير مي شود.
در فرهنگ عامه ي مسلمانان و به ويژه شيعيان، اصطلاح آخرالزمان به عصري مي گويند که حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف در آن ظهور مي کند و در پي آن، تحولات چشم گيري در جهان رخ مي دهد و بيش تر منطبق با معناي دوم است.
از مجموع رواياتي که در کتاب هاي حديث، تفسير و تاريخ درباره عصر ظهور نقل شده، دو مطلب درباره مشخصات آخرالزمان به صورت تواتر معنوي به دست مي آيد: نخست اين که در اين عصر، پيش از ظهور منجي موعود، فساد اخلاقي، اقتصادي و سياسي و ستم، همه ي جوامع را فرا مي گيرد.
دوم اين که پس از ظهور منجي، فساد و ظلم از ميان مي رود و توحيد و عدل و رشد کامل عقلي و عملي در سراسر زندگي انسان ها گسترش مي يابد. (19) معروف ترين روايت در اين باره که بر هر دو مطلب تصريح دارد دليل روشني بر آن است. مضمون اين حديث که با عبارت هاي گوناگوني نقل شده، چنين است:
« خداوند جهان را که از ظلم و جور آکنده مي شود، به وسيله ي حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف از قسط و داد پر مي سازد ». (20)
بر پايه ي نويد دين اسلام، آينده اي روشن و سعادت بخش، که در آن فساد و شر از ريشه نابود خواهد شد، در انتظار انسان ها است؛ آينده اي که آينه ي پيروزي نهايي تقوا، صلح، عدالت، آزادي و صداقت، شکست استکبار، ظلم و اختناق، تشکيل حکومت جهاني واحد، آباداني تمام زمين، بلوغ بشريت به خردمندي کامل، آزادي از اسارت شرايط طبيعي، اجتماعي و غرايز حيواني، بهره گيري حداکثري از مواهب زمين، برقراري مساوات کامل در امر ثروت، منتفي شدن کامل مفاسد اخلاقي، منتفي شدن جنگ، برقراري صلح پايدار و سازگاري انسان با طبيعت است. (21)
در پاره اي از روايات اسلامي براي آخرالزمان، نشانه هاي ديگري نيز ياد شده است. اين روايات از وقوع رويدادهايي غيرعادي خبر مي دهد. اين رويدادها در بسياري از کتاب هاي روايي و تأليفات انديشمندان آينده گرا آمده است. درباره صحت و تعيين مصداق براي اين نشانه ها بحث ها و تفسيرهاي متعددي وجود دارد؛ اما هنوز تفسيري قطعي و يقيني براي همه ي آن ها وجود ندارد و در سند برخي از اين احاديث مورد تشکيک است.
عده اي از افراد ظاهر روايات را مي پذيرند و همين ظواهر را نشانه هاي آخرالزماني مي خوانند؛ ولي جمعي ديگر مي کوشند نشانه ها و تعبيرهاي روايات را به صورت رمز و تمثيل تفسير کنند. برخي مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روايات ياد شده، آياتي از قرآن را ناظر به اين نشانه ها مي دانند.
در ميان انديشمندان مسلمان دو نگاه عمده در تفسير و تأويل روايات و آيات ديده مي شود. (22) عده اي آيات و روايات مربوط به تحولات آخرالزمان را بيان گر نوعي فلسفه ي تاريخ مي دانند. اينان متأثر از نگاه خاص دوران معاصر، به دنبال کشف فلسفه ي تاريخ از ديدگاه اسلام برآمده و اين آيات و روايات را ناظر به آن يافته اند. در نظر آن ها، تحولات آخرالزمانيِ بيان شده در متون آيات و روايات، چيزي جز آينده ي طبيعي جامعه ي انساني نيست. عصر آخرالزمان عبارت است از: دوران شکوفايي تکامل اجتماعي و طبيعي انسان که امري محتوم است و بايد مسلمانان، منتظر آن باشند.
البته مراد از انتظار، انفعال در مقابل حوادث نيست؛ بلکه بايد همراه انجام وظيفه و اميدواري باشد. اين نگرش در شکل متعالي اش در نظر انديشمندان شيعه ديده مي شود که آن را از مکتب اهل بيت عليهم السلام برگرفته و به تبيين آن پرداخته اند.
معناي عميق انتظار منجي موعود از سويي اقتدا به سنت امامان معصوم عليهم السلام و از سوي ديگر، مسلح بودن يا مسلح شدن به سلاح علم و ايمان براي مجاهده در راه خدا است. (23) براي انتظار واقعي، فايده ها و تأثيرهاي مثبت فراواني ذکر شده است که اميد به آينده، اصلاح گرايي در عرصه هاي فردي و اجتماعي، تلاش، پويايي و پيشرفت در تمام عرصه ها، تخلق به فضايل نفساني، آمادگي براي ظهور، مورد تمجيد اهل بيت عليهم السلام قرار گرفتن، شکوفاسازي انديشه ها و رسيدن به مقام ويژه نزد امامان از جمله ي آن ها است. (24)
در چهارچوب برداشت فلسفي و ايجاد ارتباط با فلسفه ي تاريخ، آخرالزمان، دوره اي معين از تاريخ نوع انسان است که امکان پيش افتادن و پس افتادن ندارد. نوع انسان بايد حرکت تکاملي تدريجي خود را که بر مبناي پيروزي حق بر باطل بنا شده است، همواره دنبال کند تا به زمان موعود برسد.
در نقطه ي مقابل اين نگرش که طرحي براي فلسفه ي تاريخ است، آثار اکثر مسلمانان قديم اعم از شيعه و اهل سنت آخرالزمان را به فلسفه ي تاريخ نسبت نداده اند. در نظر آنان تحولات آخرالزماني امري غيرعادي است که در آخرين بخش از زندگي نوع انسان واقع مي شود و به تحولات قبلي جامعه ي انساني مربوط نمي شود.
در آثار آن ها تاريخ عبارت است از مجموعه حوادث پراکنده، و پيروزي حق بر باطل، حادثه اي مخصوص همان عصر است و نه فلسفه اي که تاريخ بر اساس آن حرکت مي کند. مبناي عقيده به حکومت توحيد و عدل در آخرالزمان نيز صرفاً نقلي است و به تعبير روايات يا آيات، بازگشت دارد و نوعي پيش گويي در اين زمينه به شمار مي رود. البته آن چه در زمينه ي فقدان فلسفه ي تاريخ در آثار انديشمندان قديم گفته شد، بدين معنا نيست که مجال چنين استنباطي در نوشتار آن ها وجود ندارد؛ بلکه تعبيرات به گونه اي است که برداشت مذکور، ظهور بيش تري دارد. (25)
در مجموع مي توان گفت کليات عقايد مربوط به آخرالزمان از مطالبي است که تقريباً همه ي مذاهب اسلامي پذيرفته اند؛ ولي اين که تحولات آخرالزماني با ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پديدار خواهد شد يا بايد يک منجي موعودِ نوعي در نظر گرفته شود، مورد بحث و نظر است. (26)
با توجه به مطالب ياد شده مي توان نگاه به آينده اي روشن و آينده گرايي نجات بخش را در مجموعه ي متون و انديشه ي مسلمانان به ويژه شيعيان مشاهده کرد. در اين نگرش پس از گذر از مشکلات و فساد فراگير، به جهاني نو بر پايه ي عدل و معنويات مي رسيم. جهاني جديد بر پايه ي حضور معنوي منجي تا اين که جهان به روز قيامت نزديک شود.
پينوشتها:
1. واقعه، آيات 13، 14، 39، 40 و 49؛ حجر، آيه 24.
2. اعراف، آيه 128؛ انبياء، آيه 105؛ نور، آيه 55؛ قصص، آيه 5.
3. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي، صص 5 و 6.
4. ذاريات، آيه 56.
5. نور، آيه 55.
6. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي، ص 14.
7. ر.ک: ابن بابويه، محمد بن علي، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 390؛ ج 4، ص 366؛ همو، الأمالي، ص 33؛ همو، التوحيد، ص 283؛ همو، الخصال، ص 382.
8. ر.ک: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 1، ص 91؛ ج 5، ص 56؛ ج 8، ص 90.
9. ر.ک: حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 5، ص 35؛ ج 15، ص 343؛ ج 16، ص 116؛ ج 20، ص 35؛ ج 25، ص 384؛ ج 27، ص 92.
10. ر.ک: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 73؛ ج 3، ص 264؛ ج 5، ص 47؛ ج 6، ص 340؛ ج 8، ص 12؛ ج 9، ص 66.
11. ر.ک: طوسي، محمد بن حسن، التبيان، ج 1، ص 363؛ ج 5، ص 390؛ ج 6، ص 492؛ همو، الأمالي، ص 292؛ همو، الغيبة، ص 137.
12. ر.ک: بخاري، صحيح البخاري، ج 4، ص 179؛ ج 6، ص 115؛ ج 8، ص 52.
13. ر.ک: مسلم، صحيح مسلم، ج 1، ص 9؛ ج 3، ص 114؛ ج 8، ص 185.
14. ر.ک: ابي داود، سنن ابي داود، ج 2، ص 19.
15. ر.ک: ابن ماجة، سنن ابن ماجة، ج 1، ص 59؛ ج 2، ص 1073.
16. ر.ک: ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند احمد، ج 1، ص 81؛ ج 2، ص 269؛ ج 3، ص 38؛ ج 5، ص 235.
17. همچون رواياتي با عبارت: « ... انه ياتي في آخرالزمان نبي ... ». ر.ک: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 26، ص 200، ح 12؛ نمازي شاهرودي، علي، مستدرک سفينة البحار، ج 3، ص 77؛ مشهدي، محمد، تفسير کنزالدقائق، ج 2، ص 23.
18. همچون رواياتي با عبارت: « ... نبي آخرالزمان ... ». ر.ک: ابن بابويه، محمد بن علي، کمال الدين و تمام النعمة، ص 190، ح 37؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 1، ص 38؛ مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 15، ص 203، ح 19؛ ج 38، ص 42، ح 2؛ کجوري، محمدباقر، الخصائص الفاطمية، ج 1، صص 21 و 571؛ ج 2، ص 360.
19. مجتهد شبستري، محمد، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، ص 135؛ حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف و معاريف، ج 1، ص 21.
20. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 1، ص 338، ح 7؛ ابن بابويه، محمد بن علي، الأمالي، ص 78؛ حر عاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، ج 16، ص 238، ح 21455؛ طوسي، محمد بن حسن، الغيبة، ص 42، ح 23.
21. مطهري، مرتضي، قيام و انقلاب مهدي، صص 58-61.
22. مجتهد شبستري، محمد، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، صص 135 و 136.
23. جوادي آملي، عبدالله، امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف موجود موعود، ص 167.
24. همان، صص 183-188.
25. ر.ک: مجتهد شبستري، محمد، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 1، صص 135 و 136.
26. ر.ک: دواني، علي، دانشمندان عامه و مهدي موعود،؛ قرشي، علي اکبر، اتفاق مذاهب در موضوع موعود آخرالزمان، ماهنامه ي موعود، پيش شماره ي 2، ص 10.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول