خبر اعلام رسمی كشف حجاب، اگر چه با توجه به زمینهسازیهایی كه شده بود، چندان هم غیره منتظره نبود، اما خبر منع حجاب بسیار غیر منتظره بود. این خبر به منزله به كارگیری هر گونه اقدام علیه زنان محجبهای محسوب میشد كه تا آنروز حتی حاضر نبودند نقاب از چهره بردارند، تا مبادا چشم نامحرم به روی آنان بیفتد. با اعلام رسمی كشف حجاب و منع استفاده از آن در معابر عمومی، این دسته از زنان در حالی ناگزیر بودند ضمن برداشتن نقاب از چهره چادر را نیز از سر برگیرند كه بیرون بودن حتی یك تار موی را گناه میشمردند و براین اعتقاد خود راسخ بودند. این قضیه مربوط به عرض و ناموس خانوادهها میشد و از اینرو، زنان و مردان نسبت به آن واكنش نشان دادند. واكنشها هم مربوط به ایام مقارن با اعلام رسمی است، هم پس از اعلام رسمی و هم بعد از خروج اجباری رضا شاه از كشور. در اینجا شایسته است واكنش مردم در برابر اجرای قانون اتحاد شكل البسه و قضیه كشف حجاب را با یكدیگر مقایسه كنیم.
با نگاهی گذرا به واكنش مردم در برابر این دو رویداد، میتوان دریافت هر چند مردم در برابر اتحاد شكل البسه موضع گرفتند اما از آنجا كه اتحاد شكل البسه مردان چندان با عرض و ناموس خانوادهها تصادم نداشت، پس از مدتی واكنشها فرو نشست و بعد از خروج رضا شاه از كشور نیز مردم تمایلی جهت بازگشت به لباس سنتی و قدیمی خود نشان ندادند. اگر هم تا خروج رضا شاه مناطقی حاضر به تغییر لباس نشدند، در آن مناطق، بیشتر عوامل محیطی و جغرافیایی ـ كه با پوششهای سنتی و محلی ملازمه داشت ـ عامل اصلی مخالفت مردم بود، تا مسائل دیگر. از سوی دیگر، در جاهایی كه عوامل محیطی مؤثر نبود، مردم به صرف آنكه برای كشف حجاب اذهان آنها را مهیا میكنند با تغییر پوشش مخالفت میكردند. اما، هرگز این مخالفتها و واكنشها به مانند واكنشهای آنان در قبال قضیه كشف حجاب نبود.
واكنشها هنگامی اوج گرفت كه حجاب ممنوع و كشف حجاب اجباری شد و بخشنامه كشف حجاب بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه هشت طبقه را مستثنی كرده بود برای هیچ كس استثنائی قائل نشد. جدای از این، برخورد این طرح با اعتقادات سنتی از یك طرف و اعتقادات مذهبی از طرف دیگر، مردم، اعم از زن و مرد را به عكسالعمل واداشت؛ در صورتی كه در قضیه اتحاد شكل البسه تنها مردان به مخالفت برخاستند و تا جایی كه امكان داشت، این مخالفتها علنی بود. در بسیاری موارد كه چنین امكانی نبود، شكل مخفی و منفی به خود میگرفت. در چنین شرایطی، بیشتر به خاطر فشار نیروی انتظامی بود كه به نظر میرسید مردم مخالفتی با اجرای طرح ندارند و همین كه اهرم فشار برداشته شد و رضا شاه از كشور اخراج گردید، حجاب مجدداً به جامعه بازگشت و زنان چادری از خانهها بیرون آمدند. این در حالی بود كه لباس اروپایی مردان چندان تغییری نیافت.
قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، این مسئله در افواه دهان به دهان میگشت تا با گسترش چنین شایعهای، هم زمینه پذیرش این طرح سنجیده شود و هم مردم آمادگی لازم را برای اعمال چنین برنامهای پیدا كنند و این خبر به طور غیر مترقبه و ناگهانی به سمع عموم نرسد. با به كار بستن تمهیدات فوق، پس از مدتی این آمادگی كم و بیش به وجود آمد. اما همین آمادگی نسبی هم در همه جا یكسان و سراسری نبود. در «تهران و ایالتهای شمالی كشور و بعضی از قسمتهای خوزستان و فارس آمادگی بیشتری فراهم آمده بود»؛ ولی در دیگر شهرهای كشور این آمادگی چندان محسوس نبود. در مناطق دورافتاده و روستایی و عشایری تا چند سال بعد از اعلام رسمی كشف حجاب، هنوز زمینه برای اعمال این طرح كه در تغییر لباس محلی و تبدیل آن به لباس اروپایی خلاصه میشد، فراهم نیامد. در واقع، مجریان طرح بیشتر شهرها را مد نظر داشتند، تا مناطق دور افتاده و روستایی و عشایری. همچنین نوع برخورد گروههای اجتماعی مناطق مختلف در برابر این طرح متفاوت بود. گروهی كه شامل اكثریت روشنفكران، دولتیان، متمولین و اشراف، تحصیلكردگان فرنگ و آموزشیافتگان مدارس جدید بودند، از كشف حجاب استقبال میكردند. ولی آنها در مقایسه با سایر طبقات در اقلیت قرار داشتند.
گروه دیگر، شامل اكثریت روحانیون، تجار، مغازهدارها ـ به استثنای فروشندگان لوازم آرایش و لباسهای جدید ـ كشاورزان و سایر طبقات توده مردم؛ در مقابل كشف حجاب واكنش منفی داشتند. به همین علت، میكوشیدند تا هر طور كه شده، به مقابله با این طرح جدید و اجباری بپردازند. البته همچنان كه گفتیم، واكنشهای موافقان و مخالفان به دوره خاصی محدود نبود؛ و چه قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، چه بعد از آن و چه پس از خروج اجباری رضا شاه از كشور (شهریور 1320) به بهانههای مختلف صورت میگرفت. ترتیب تاریخی مطالب ایجاب میكند كه نخست به واكنشهای متقابل دولت و اقشار مختلف مردم تا قبل از شهریور 1320 بپردازیم و سپس، سیر بازگشت حجاب را در مقطع تاریخی بعد از شهریور 1320 بررسی كنیم.
در حقیقت، آنان بلندگوهای تبلیغاتی كشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح رضا شاه كوشیدند. در نظر آنان، روز 17 دی، روزی بود كه ایران «وارد یك مرحله جدید از دوره حیات اجتماعی خود گردید و در این روز تاریخی سند آزادی زنان ایران شرف صدور یافت و از این به بعد زن ایرانی وارد مرحله سعی و عمل» شد. به عبارت دیگر، این روز از دید طراحان كشف حجاب، پایان سیهبختی و جهالت زنان ایرانی بوده است:
در این روز بزرگ نه فقط دانشآموزان و صدها دختر ایران به سعادت بزرگی رسید ... بلكه چنانچه تاریخ ایران هم برای همیشه ثبت خواهد كرد یك فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی ایران نو ثبت شده است...
البته، این نگرش را نمیتوان به تمامی روشنفكران آن دوره تعمیم داد؛ بلكه، روشنفكرانی هم بودند كه ضمن آشنایی با وضعیت زنان در دنیای غرب و تصریح بر احقاق حقوق از دسترفته آنان، با این اقدام رضا شاه به خاطر آنكه، جنبه فردی داشت و از طریق قانونی و بر اساس مصوبه مجلس اعمال نگردیده بود، مخالفت میكردند. وگرنه، با اصل قضیه، یعنی حضور زنان در جامعه و با الگوهای غربی پوشش زنان مخالفتی نداشتند.
دكتر محمد مصدق یكی از این روشنفكران است، او با آزادی زنان به شیوه رضا شاهی مخالف بود. زیرا این كار میبایست: «به واسطه [...] و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه یك كسی كه قدرتی پیدا كرده و یك زوری پیدا كرده كه من اینجور میخواهم و این جور باید بشود ...».
خلاصه آنكه، روشنفكران، خصوصاً آنان كه در غرب به تحصیل پرداخته و یا غرب را دیده بودند و با فرهنگ و آداب رسوم غربی همساز بودند، با قضیه كشف حجاب زنها و منع حجاب آنها مخالفتی نداشتند. بلكه، سالها در مقالات و نوشتههایشان، مستقیم یا غیر مستقیم به آن اشاره كرده بودند و اینك صورت تحقق به خود پذیرفته بود. بنابراین، روز 17 دی ماه 1314 از نظر آنان آغاز فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی زن ایرانی بود.
از سیاستمداران قدیمی كهنهكار نیز واكنشهای متفاوتی به چشم میخورد. واكنشها و سخنان موافق و مخالف بیشتر از میان این گروه شنیده میشود كه تمایلات مذهبی نیز داشتند. وثوقالدوله، در زمرۀ كسانی است كه از طرح رضا شاه استقبال میكند و به قول مخبرالسلطنه هنگامی كه «امر شد مبرزین [هر] محل مجالس ترتیب بدهند [و] زن و مرد محل را دعوت كنند كه اختلاط عادی شود، وثوقالدوله از پیشقدمها بود».
در مقابل این دسته از سیاستمداران قدیمی، به فردی چون مخبرالسلطنه بر میخوریم كه زمانی رئیسالوزرای رضا شاه بود و نسبت به 17 دی واكنشی متفاوت نشان میدهد. وی در كتاب خاطرات خود نسبت به این روز مطالبی نگاشته كه حاكی از مخالفتش با این طرح است. در قسمتی از خاطراتش چنین مینویسد:
17 دی روز ورود به صحنه تمدن است، عرصه مملكت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است مسرورم كه می بینم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافتهاند، نصف قوای مملكت بیكار بود و بحساب نیامد اینك داخل جماعت شده است.
در جایی دیگر آثار منفی كشف حجاب و تأثیر این روز بر چهره تهران را این گونه ترسیم میكند:
قبیحترین [الگوهای] زندگی پاریس، مركز فواحش، امروز مصدر زندگی تهران شده است. هجوم مردم ولایات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالی روی همین ولنگاریهاست.
حتی زمانی كه از او دعوت میكنند تا همراه همسرش در یكی از مجالس و شبنشینیهای مربوط به كشف حجاب شركت كند در جواب نامه مینویسد: «خانمی مجلسآرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاكت است». او از جمله افراد نادری است كه جرأت مییابد در جلسه 17 دی علیرغم دعوتی كه از وی به عمل آمده بود، شركت نكند. به سبب آنكه «مجبور نشوم خلاف وجدان تصدیقی بكنم من به آن مجلس نرفتم، میدانستم لجام كه برداشته شد سرانجام چه خواهد بود».
یكی دیگر از دولتمردانی كه با توجه به خاطرات باز ماندهاش، میتوان او را در زمره مخالفان كشف حجاب دستهبندی كرد، صدرالاشراف وزیر عدلیه كابینۀ جم است. او اگر چه در مراسم كشف حجاب شركت كرده بود، اما از به همراه آوردن همسرش به بهانۀ آنكه مریضه است، خودداری نمود. این مسئله چنان مهم بود كه به عرض شاه هم رساند و رضا شاه به شرط آنكه به دیگر رجال نگوید و آنان نیز چنین تقاضایی از او نكنند، به وی اجازه میدهد. در سطوح اجرایی و دیوانی كشور چنین مخالفتهای آشكاری كمتر به چشم میخورد؛ اما در سطوح پائین اداری بودند تعداد زیادی از مأمورین كه نه راضی شدند خانوادههایشان به این حكم اجباری تن در دهند و نه دیگران را به این كار مجبور كردند، تا جایی كه حتی از خدمات دولتی بركنار شدند. بنابراین، اگر چه اكثریت رجال سیاسی كشور این طرح را پذیرا بودند و در پیشبرد آن تلاش میكردند؛ اما، مأمورین جزء كاملاً مطیع و گوش به فرمان نبودند؛ بلكه اگر فرمان را اجرا میكردند بیشتر از روی تحكم و سختگیری و بازخواست مقامات فرادست بود.
رضا شاه، بعد از اجرای طرح اتحاد شكل البسه، هنگامی كه با اعلام كشف حجاب علناً به مبارزه همهجانبه با سنتهای اجتماعی و مذهبی مردم برخاست، روحانیت را به عنوان سازماندهنده مقاومت اجتماعی رویاروی خود دید. در این هنگام، اكثر روحانیون با اجرای طرح مزبور مخالف بودند و از آن میان، برخی مخالفت خود را در سطح علنی و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلی این مخالفتها به قبل از اعلام رسمی طرح و بعد از شهریور 1320 باز میگردد. بعد از رسمیشدن طرح، به دلیل جو خفقان، فرصتی برای اعلام مخالفت علنی پدید نیامد و چنانچه مخالفتهایی نیز نمود یافته باشد، مدارك مستندی از آن، در مجموعۀ اسناد و مدارك به جای مانده از حوادث آن دوران بر جای نمانده است. نخستین واكنش روحانیت علیه طرح حجابزدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی كه با حضور حكمت، وزیر معارف در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود: «عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روی بر گرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان، پایكوبی را آغاز كردند». این حادثه حتی عدهای از حاضرین را به اعتراض واداشت.
فردای آنروز، در مسجد وكیل شیراز، اجتماعی توسط روحانی مبارز سید حسامالدین فال اسیری، برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملكرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد كه مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس كردند.
پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون حوزۀ علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یكی از روحانیون طراز اول، آیتالله شیخ یونس اردبیلی جلسهای برگزار كردند تا علیه طرح قریبالوقوع رضاخان، یعنی حجابزدایی اعتراض كنند. آنها پس از مشورت تصمیم گرفتند نمایندهای جهت گفتگوی مستقیم با رضا شاه به تهران اعزام كنند، تا بلكه بتوانند او را از اجرای این طرح كه با شرع مبین مغایرت دارد، منصرف سازند. یكی از روحانیون مبارز به نام آیتالله حاج آقا حسین قمی، از مراجع عظام، برای این مأموریت انتخاب و به تهران اعزام شد. وی پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گردید. به دنبال این حادثه، روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملكرد رژیم فرا خواندند. عوامل رژیم نهایتاً، این حركت را به طرز وحشیانهای سركوب كردند. به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند. به طوری كه، این حوزه كه مركز مقاومت علیه طرح كشف حجاب در ایران بود، تقریباً از هم پاشید. مدارس دینی تخریب گشت و حكومت نظامی در مشهد سایه سیاه خود را پهن كرد. پس از این ماجرا، بیشتر روحانیونی كه در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا ایران را به سوی نجف ترك كردند. اما «عدهای از محكومین نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور 1320 در مجلس دوره سیزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه دولت ناچار همگی را آزاد كرد». حتی روحانی سرشناس آیتالله آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراسانی، یكی از بنیان گذاران مشروطیت در سال 1316 توسط پزشك احمدی از مزدوران رضا شاه، با آمپول هوا به شهادت رسید.
با سركوب قیام گوهرشاد، روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند. بعد از اعلام رسمی كشف حجاب آنان را مجبور به سكوت كردند و دیگر فرصتی برای بیان آشكار مخالفتهای خود نیافتند. تنها مورد استثناء، مخالفتهای روحانیون ولایات بود كه البته، مخالفتهایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی مأموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد میشد.
تنها پس از شهریور 1320 بود كه با تبعید رضا خان، فرصتی پدید آمد تا روحانیون موضع خود را در قبال این طرح آشكار كنند و فتاوایی دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی منتشر نمایند. دو فتوای حاج آقا حسین بروجردی و حاج سید محمدتقی خوانساری كه دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی زنان بود، از نمونه فتاوایی است كه در آن روزها منتشر گردید و تأثیر خود را در جامعه ایران گذارد. این فتاوی و نظایر آن كه در كتب عملیه مجتهدین وارد شده بود مردم را بیشتر به وظایفشان آشنا كرد و در واقع پاسخی بود به كسانی كه لزوم حجاب را مطابق شرع نمیدانستند. در واقع این فتواها، حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباری رضا شاه از كشور نقش بارزی ایفا نمود. همچنین، حركت علماء باعث شد كه پهلوی دوم دیگر نتواند راه سلف خود را دنبال كند و روحانیت را نیز در بیان نظرات خود با محدودیت مواجه سازد. حتی در سال 1327 فتوایی از سوی جامعه اسلامی تهران انتشار یافت كه ضمن تأكید بر لزوم حجاب، به شاه نیز یادآور میشد كه نسبت به حفظ شعائر اسلامی قسم یاد نموده و حفظ حجاب یكی از آن جمله شعائر است.
از آنجا كه این قضیه مخالف صریح حكم شرع بود، واكنش روحانیون در برابر كشف حجاب، واكنشی منفی بود. آنها آشكار و پنهان به مخالفت با اجرای آن پرداختند و مردم را نیز تشویق كردند كه مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شیوهای كه رضا شاه میخواست، گردند.
به گواهی اسناد به جای مانده، مانع اصلی بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات، روحانیون بودند. از اینرو، رژیم نسبت به مخالفت روحانیت، حساسیت بیشتری از خود نشان میداد و هرگونه مخالفت ایشان را مخالفت عموم قلمداد میكرد. بنابراین، از هیچ فرصتی برای برخورد، اعمال فشار و در محدودیت قرار دادن آنها خودداری نمیورزید.
در برابر طبقات مختلف زنانی كه ذكرشان رفت، زنان روستایی و عشایری قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبیعی تغییری در زندگانی آنها به وجود نیاورده بود. همان طور كه گفتیم هدف اصلی مجریان طرح نیز در ابتدا این گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودی برنامههای خود را نسبت به زنان شهری اعمال كردند؛ به سراغ این دسته از زنان رفتند. برنامه دولت برای زنان عشایری، تغییر لباس سنتی و تبدیل آن به لباس اروپایی بود. برای بررسی و تحلیل دقیقتر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.
***
این دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسلیمپذیری همسرانشان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در این مراسم و دیگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتی توانستند گوی سبقت را از سایر زنان بربایند؛ و در كنار خانواده سلطنتی، نقش هدایت و سرپرستی زن از حجاب درآمده ایرانی را برعهده گیرند. آنها از طریق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسیع آن در جراید، حتی به زنان روشنفكر و تحصیلكرده كه عمری را وقف این كار كرده بودند، جهت میدادند و آنها را سازماندهی میكردند. شمس و اشرف پهلوی: دو تن از دختران شاه، رهبری كانونها و جمعیتهای زنان را بر عهده داشتند. این سازمانها با پشتیبانی آنها قادر بودند طی آن شرایط، در پیشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. رویهمرفته، این گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشی مثبت داشتند و «17 دی ماه از نظر آنان روزی بود كه زن ایرانی وارد صحنه تمدن شده است».
در میان همسران رجال و امراء معدود زنانی هم بودند كه با قضیه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با كشف حجاب میانهای نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزیر عدلیه رضا شاه ـ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان میزبان شركت كرد، از شدت ناراحتی چنان بیمار شد؛ كه دیگر از خانه بیرون نیامد تا «مدت یكسال بعد» كه در گذشت و «جنازه او [را] از خانه بیرون» بردند. اینها نادر زنانی بودند كه انگیزههای مذهبی و سنتی قوی، مانع از حضورشان به صورت بیحجاب در جمع دیگر خانوادههای رجال و امرای مملكت میشد. چنان كه وقتی همسر مخبرالسلطنه از اینكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ایراد واقع میشد، «آخر ترك رفتن نمود».
قضیه اخیر، هرچند قبل از اعلام رسمی كشف حجاب روی داده است، اما، نگرش برخی از زنان طبقه امراء را نسبت به جریان كشف حجاب نشان میدهد. این رفتار در واقع پاسخی بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّی «در سنهی 1306 و 1307 ترویج دكلته میكرد و منع چادر نماز».
با این وصف، باید گفت كه اینگونه زنان بسیار اندك بودند و از دید اكثر زنان این طبقه كه در رأسشان دختران شاه بودند، جریان 17 دی نقطه عطفی بود در تاریخ زنان این كشور باستانی كه «زن ایرانی نخستین مرحله از مساوات را كه بیرون شدن ازحصار حجاب و پیوستن به مراكز آموزش عالی بود با سرافرازی آزمود».
رضا شاه از همان ابتدا به حمایت از این زنان پرداخت. یكی از آنها، كه او را نخستین ایرانی بیحجاب نامیدهاند، صدیقه دولتآبادی است. وی تحصیلكرده فرانسه بود، و مدتی در دیار غرب با فرهنگ و آداب و رسوم غربی زندگی كرده بود؛ و در بازگشت به ایران در سال 1306، یعنی هشت سال قبل از اعلام رسمی كشف حجاب «اولین زنی بود كه با لباس و كلاه اروپایی در كوچه و خیابان ظاهر شد».
یكی دیگر از پیشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر میكرد. سابقه فعالیتهای وی به قبل از كودتای 1299 باز میگردد. او ضرورت كشف حجاب را حتی پیش از روی كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولی، از آنجا كه هیئت حاكمه طرح چنین موضوعی را لازم نمیشمرد؛ به گفته نویسنده كتاب زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایرانی: «در این راه دچار صدمات و مشقاتی گردید و به جرم پیشوایی زنان و آزادی زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از میان دیگر زنانی كه فعالانه در امر كشف حجاب پیشقدم بودند، و در این راه كوشش فراوانی كردند، میتوان به مستوره افشار، نورالهدی منگنه ، و هاجر تربیت اشاره كرد. اكثر این پیشگامان تحت لوای كانون بانوان و زیر نظر وزارت معارف فعالیت میكردند و از این طریق توانستند زمینۀ مساعدی برای اعلام رسمی كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهای دختران ایجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتی روز به روز آهنگ رفع حجاب و بی حجابی را سرعت میبخشیدند و پس از اعلام رسمی طرح حكومتی، فعالیت خود را بیش از پیش گسترش دادند؛ به طوری كه توانستند در میان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقیتهای چشمگیری دست یابند و آمال و آرزوهای رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسیار وسیعی جامه عمل بپوشانند.
در آن زمان «زیارت امام رضا (ع) نیز تقریباً در تمام مدت روز تعطیل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خیلی دیر وقت به زیارت میرفتند». در میان آنان، زنانی بودند كه تا شهریور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعی كه میبایست بیحجاب حضور یابند، وارد شوند. خصوصاً زنانی كه سالهای جوانی را پشت سر نهاده و در میانسالگی، بعد از عمری به سر بردن در حجاب، بیحجابی را به هیچعنوان نمیتوانستند تحمل كنند. زیرا تن دادن به این رفتار، در نظر آنان به معنی از دستدادن حیثیت و آبروی گذشته بود. گذشتهای كه در پیوند با مذهب و پرهیزگاری به سر آورده بودند. در حالی كه، در میان فرزندان جوان همین زنان، كسانی بودند كه به تدریج طرح جدید را پذیرفته و واكنشی مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوری كه، در همان روزها مشاهده میگردید كه مادر پیری كاملاً خود را در حجاب پیچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگی بر سر گذارده است. این در حالی بود كه هر دو خود را مسلمان میدانستند. زنان مسن چنین تصور میكردند كه چون دوران پیری آنها فرا رسیده بیشتر باید حدود شرعی را رعایت كنند؛ حال آن كه، اجرای مقررات و حدود شرع بیشتر شامل سن جوانی است تا دوران پیری.
آن دسته از زنان طبقات عادی اجتماع كه به ناگزیر كشف حجاب كردند، در ابتدای امر فقط چادر را كنار گذارده و به جای آن از كلاه استفاده میكردند «و وقتی كه كلاه بر سر میگذاشتند آنرا حتی الامكان پائین میكشیدند و گاهی یك بلوز یقه چین دار در بر میكردند و عینكی سیاه بر چشم میگذاشتند، به طوری كه نیمی ازصورت و چینهای بلوز تمام گلویشان را میپوشاند». اما به تدریج تغییراتی در وضع پوشش جدید آنها در شهرهای بزرگ، خصوصاً در تهران روی داد. به قول نویسنده مجله زن روز: «خانمهای تهرانی در پیروی از مد و آرایش به سرعت پیشرفت كردند و همان خجالتیها و گوشهگیرها كه در میهمانی حتی دستكش از دستشان در نمیآوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهای بیآستین و دكلتههای كوتاه در میهمانیها، ظاهر شدند». البته خانمهایی كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ بیشتر خانمهای كارمندان دولت بودند؛ تا زنان دیگر طبقات شهری. چرا كه به قول پیتر آوری، در همان اوایل كشف حجاب در تهران «تخمین زده میشد كه از 300000 نفر جمعیت مرد و زن تهران، نزدیك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» چنانچه بعد از مدتی این تعداد افزایشی هم نیافته باشد، چون در خیابانها و معابر عمومی ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خیابانی دهند، جلوه این تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومی به واسطه شدت عمل پلیس، بسیار زیاد به نظر میرسید. خصوصاً آنكه تبلیغات این عده اندك، در رسانههای وابسته آن زمان نیز در سطح وسیعی منعكس میشد تا برای زنان محجبه اثبات نمایند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بیحجابی رو به پیشرفت است.
به طور كلی میتوان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، علیرغم آنكه در 17 دی برای اولین بار بدون حجاب ظاهر شدند، بیش از زنان سایر طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتی در تبعیت صرف از ظواهر غربی تا آنجا پیش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جای شكرش باقی است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاریس و برلن پلیس منع كرده بود والاّ در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند مینمودند».
رضا شاه نیز، به نقل از مخبرالسلطنه با این وضع توافقی نداشته و حتّی دستور میدهد كه منع و جلوگیری كنند. همین نوع تقلید صرف بعدها حتی به زنان اقشار متوسط هم سرایت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بین خانمهای طبقه متوسط معمول شد در حالیكه پیش از آن مختص طبقه اعیان و خانمهای درباری بود» دختران اقلیتهای مذهبی خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پایبند حجاب نبودند از قضیه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوریكه زنان و دختران ارامنه در آرایش و شیك پوشی سرمشق خانمهای ایرانی بودند و هر نوع مد و آرایش از آنها تقلید میشد».
زنان روشنفكر و تحصیلكردهای كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در میان نسل جوان تلاش فراوانی كردند. البتّه پیروی آنها از مد و الگوهای غربی با توجه به محدودیتی كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پیش نرفتند و حتی در مقابل انحرافی كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صدیقه دولتآبادی یكی از این زنان پیشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقالهای تحت عنوان آزادی زنان، چنین مینویسد:
بعد از رفع حجاب تغییرات مهمی در وضع و طرز لباس و آرایش زنها پیدا شده ولی بدبختانه این تغییرات به غیر از تقلید كوركورانه از زنان بیگانه نبوده و ثمری جز بیچارگی برای ما نخواهد داد .
این دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهریور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعیت به وجود آمده در پیكشف حجاب نیز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جای مصنوعات بیگانگان حتی در زمینه آراستن ظواهر» از شعارهای آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعیت محض از الگوهای غربی، خود را به پای زنان طبقات مرفه و اعیان رساندند و همه آرزوها و اهداف این پیشگامان را بر باد دادند.
زنان سایر طبقات شهری نیز ـ به جز زنان كاركنان دولت ـ از پذیرش كشف حجاب اجباری خودداری كردند تا جایی كه كنج خانه را بر قبول این طرح اجباری ترجیح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورین بود. اما فرزندان جوان این زنان واكنشی متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوری كه پس از مدتی عدهای از آنها به صف بیحجابان پیوستند؛ اما این مسئله در شهرهای مذهبی كمتر مصداق داشت.
در میان روستاییان و عشایر، وضع زنان دسته اخیر متفاوت بود. عشایر كه در این دوران به تازگی اسكان داده شده بودند و برنامه یكجانشینی آنان به لطف قوای قهریه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس این طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگیرند. اما، این اجبار تنها بخشی از برنامه حكومت برای آنان بود، مطابق برنامهای كه در آن زمان برای روستاییان و عشایر در نظر گرفته بودند: «زنان ایلیاتی و دهاتی [میبایست] از لباس سنتی خود دست برداشته و به لباس زنان شهری ـ لباس غربی ـ درآیند». معلوم بود كه اجرای چنین فرمانی با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتی بود، برای آنها میسر نبود. از طرف دیگر، آنها نمیتوانستند در مقابل این فرمان، همانند زنان شهری مبارزه منفی در پیش گیرند، و خانهنشینی اختیار كنند. چرا كه ناگزیر از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقیقت، علاوه بر كارهای منزل، نیمی از این امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اینرو، به گفته یكی از مأمورین امنیه، زنهای روستایی و عشایری برای آنكه از اجرای دستور طرفه روند و در چنگال مأمورین نیفتند صبحها خیلی زود از خانه خارج شده و از بیراهه به محل كار خود میرفتند و عصرها هنگامی باز میگشتند كه هوا كاملاً تاریك شده بود و یا رو به تاریكی میرفت. در بعضی مواقع نیز با دادن مبلغی پول به رئیس پاسگاه، آزادی عمل مییافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چارهساز نبود.
در بعضی مناطق، به جز نیروهای انتظامی، افراد ذینفوذ نیز برای اجرای طرح و جلوگیری از حجاب و معرفی متخلفین مورد استفاده قرار میگرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها برای اجرای این مقصود امری طبیعی بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قریه داورزن، یكی از قراء سبزوار، كدخدای محل در جریان بازجویی اظهار میدارد: «كسی از خانمهای محلی ندیدهام چادر سر كند، چنانچه در آتیه مشاهده نمایم كه كسی از نسوان چادر استعمال نماید تعهد میكنم كه قضیه را ضمن معرفی اشخاص متخلف به پست داورزن معرفی كنم». بدین ترتیب، با تعهد افراد ذی نفوذ، كمبود نیروهای انتظامی برای این منظور در روستاها و مناطق عشایرنشین در سطح قابل توجهی، جبران میشد.
علیرغم ایجاد محدودیت علیه زنان روستایی و عشایری، سیر كشف حجاب در این مناطق به كندی پیش میرفت و آنها هنگامی كه برای امری ضروری وارد شهرها میشدند پوشش سنتی خود را به همراه داشتند و دولت نیز برای تغییر رفتار آنها سرمایهگذاری كمتری میكرد. فقط برای نشاندادن تسلط بر این مناطق گهگاه، تصاویری از مراسم حجاببرداری زنان، خصوصاً در مناطق عشایری، در مجلات و روزنامهها درج میگردید. یكی از این تصاویر، نشان میدهد كه زنان عشایر در حضور شاه كشف حجاب میكنند. قطعاً، چنین تصاویری برای رژیم بیش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشایری از كشف حجاب باشد، نمایانگر تسلط كامل بر این مناطق و سركوب عشایری است كه زمانی با رضا شاه سرجنگ داشتند.
به طور كلی، زنان روستایی و عشایری نسبت به پذیرش كشف حجاب كه به قول پیترآوری «در وضع آنان تأثیری نداشت»، چندان تمایلی از خود نشان ندادند. مشكلات مجریان طرح در شهرها نیز این فرصت را برای آنها به وجود آورد تا نسبت به اجرای دستور اهمال ورزند. هر چند سعی مجریان طرح بر آن بود تا زنان این مناطق «به لباس متمدنین دنیا درآیند». اما اجرای این دستور نیاز به برنامهریزی بلندمدت داشت. فرصتی كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نیامد و به جز اقدام انتظامی و تعقیب كه چارهساز مشكل نبود، اقدام ریشهای و در خور توجهی صورت نگرفت. در دوره پهلوی دوم تا حدودی با آشناسازی زنان روستایی و عشایری با فرهنگ غربی شهر از طریق سپاهی دانش، و با تشكیل كلاسهای پیكار با بیسوادی در روستاها، اقداماتی در این زمینه صورت گرفت. با همه این فعالیتها، همراهی زنان روستایی و عشایری با طرح كشف حجاب رضایت برنامهریزان را جلب نكرد. شاید به خاطر عواملی كه بیشتر جنبه محیطی و شغلی داشت تا مذهبی، زنان روستایی و عشایری در برابر كشف حجاب واكنش مثبتی نداشتند و از اجرای آن علیرغم برخوردهای انتظامی خودداری ورزیدند. تنها در برخی از تصاویر به جای مانده از آن زمان، میبینیم كه روستاییان و عشایر، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و برای لحظاتی كوتاه حجاب از سر برداشتهاند.
به واكنش دولت رضا شاه در قبال كشف حجاب بر میگردیم. اولین واكنش دولت رضا شاه در قبال مخالفین اخطار شدیداللحنی بود به مأمورین اجرایی كه به هیچوجه قصوری در انجام وظایف ننمایند. بخشنامه رئیسالوزراء و وزیر امور داخله، جم خطاب به والیان ولایات مبین این مطلب است كه حاكمان و والیان باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند و «هیچ كس از بانوان نباید با چار قد در معابر دیده شوند والا حكام در درجه اول مسئول و شدیداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت».
در پی این بخشنامه والیان ولایات به حاكمان شهرها ابلاغ كردند كه دقیقاً طبق مفاد بخشنامه ریاست وزراء عمل نمایند و در صورتی كه در انجام «این امر قصور نموده یا مینمایند حسبالامر ریاست وزراء از خدمت منفصل خواهند شد».
حاكمان شهرها نیز به دنبال این دستور دو جانبه و مؤكد، مردم را مخاطب خود قرار داده و اخطار كردند «اكیداً مقرر میگردد كه هیچ كس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شود». حتی به سر كردن چارقد جرم شناخته میشد تا چه رسد به استفاده از چادر و روبند. مثلاً در كاشان حاكم شهر به مردم اخطار كرد كه از تاریخ نشر این اعلان الی پنج روز فرصت دارند كه نسبت به تبدیل پوشش زنان خود اقدام كنند و اگر بانوان به وضعیت فعلی ادامه دهند شدیداً تعقیب خواهند شد.
در اجرای هر چه دقیقتر بخشنامه نخستوزیر، حاكمان بعضی از شهرها تصمیم گرفتند برای كارهایی كه زنان به ناگزیر در خارج از منزل انجام میدادند، محدودیت اعمال كنند. حاكم كاشمر طی گزارشی به ایالت خراسان گوشهای از این محدودیتها را كه علیه زنان محجبه به اجراء گذارده بر میشمرد. البته این اعمال محدودیتها از سوی دستاندركاران تنها شامل یك شهر نمیشده؛ بلكه بسیاری از شهرهای كشور را شامل میشد. گوشهای از این اعمال محدودیتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادری به حمام و كنترل حمامیها كه از این امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهای محجبه و حتی آنهایی كه چارقد بر سر دارند كه چارقد خود را ترك نمایند»، أخذ «التزام از گاراژدارها كه زنان چادری را سوار نكنند ...»، جلوگیری از ورود زنان محجبه به مراكز زیارتی و ... این روشهای محدودیتآفرین پس از مدتی با خشونت جایگزین شد. به طوری كه، زنان چادری را به شهربانی جلب و به «محكمه احضار» مینمودند و حتی خانوادههایی را كه حاضر به كشف حجاب نبودند، از محل سكونت خود تبعید میكردند.
گام بعدی دولت در قبال مخالفین، مبارزه با روحانیت بود كه مانع عمده بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات بودند و رهبری مردم را علیه كشف حجاب بر عهده داشتند.
در راستای این سیاست بخشنامهای رمزی و سری از سوی وزارت كشور خطاب به استانداریها و فرمانداریها صادر گردید تا همراه با اجرای سیاست كشف حجاب «نسبت به تقلیل ارباب عمائم» و «تقلیل جواز عمامه و جلوگیری از روضه خوانی» به بهانه «خارج كردن خرافات از سر مردم آشنا نمودن آنها به اجرای تمدن امروزه» كه «اساس سیاست داخلی دولت است اقدام نمایند». در پایان این بخشنامه مندرج است: «به هیچ عنوان نباید در اجرای منویات دولت تعلل و تسامح شود».
در پی صدور این دستورالعمل، استانداران مناطق از فرمانداریها و بخشداریهای هر محل خواستند كه «در سال 1317 ـ سال جدید ـ در پروانهها تجدید نظر نموده، حتیالمقدور در عده آنها تقلیل گردد». بدین طریق، هم از دادن جواز عمامه به افراد جدید خودداری شد و هم شمار كسانی كه جواز روحانیت داشتند، كاهش یافت. محدود كردن حیطه عمل روحانیون به عنوان موانع عمده در راه اجرای كشف حجاب، همراه با به زندان انداختن و به تبعید فرستادن آنها، در پی سیاست قطع نفوذ متنفذین محلی كه در رأس آنها روحانیت بود صورت پذیرفت.
دو سال بعد، بخشنامهای دیگر خطاب به فرمانداریها و استانداریهای سراسر كشور صادر میگردد كه در آن اقرار گردیده در اینمورد «اقدامات لازمه در تمام شهرستانها شده، لزوماً یادآور میگردد كه در قبال بخشها نیز همینگونه عمل گردد». یعنی حتی نسبت به روحانیت دهات كه حوزه عملكرد آنها بسیار محدود بوده، چشم پوشی نشده است. اقدامات دولت در قبال كاركنان و یا مأمورین اجرایی كه به عللی تسامح میورزیدند نیز شایان توجه است. تهیه لیست از كسانی كه در جشنها و یا میهمانیها حاضر نمیشدند و قطع حقوق ماهیانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت نمودن و در مواقع تكرار، انفصال از خدمات دولتی از جمله شگردهای دولت در قبال كاركنان متخلف بود. طبق اسناد موجود، این گونه برخوردها نسبت به كاركنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهای بزرگ اعمال میشد.
اینها نمونههای بود از برخورد دولت در قبال مخالفین و متخلفین. اما بعد از شهریور 20 و بازگشت دوباره حجاب این برخوردها در سطح وسیعی تنزل پیدا كرد، حتی دستورالعمل وزارت كشور در این تاریخ حاكی از آن است كه «رفتار و اقدامات مأمورین شهربانی باید با قوانین و مقررات جاریه كشور كاملاً مطابقت نموده با مردم از روی حسن سلوك و نزاكت رفتار نمایند» و نیز در خصوص شیوه برخورد مأمورین با زنهای محجبه صراحتاً دستور داده شده: «رفتار مأمورین خیلی با نزاكت بوده چادر از سر زنها بر ندارند ولی تذكرات لازم به آنها بدهند ...».
در مواردی كه به ناگزیر از سوی مأمورین اجرایی با زنان محجبه برخورد میشد، برخوردها به هیچ وجه نمیبایست جنبه خشونت و مستقیم داشته باشد؛ بلكه مأمورین شهربانی موظف بودند: «با نهایت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضی از قبیل جلوگیری از سوار كردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی این موضوع را عمل نموده و نوعی انجام وظیفه نمایند كه ایجاد زحمت و شكایت ننماید».
پس از شهریور 1320، هنگامی كه حجاب دوباره در پوشش غالب زنان كشور نمایان شد، زمامداران به این نتیجه رسیدند كه نباید مانند گذشته عمل نمایند. گرچه شرایط ناشی از جنگ دوم بینالملل، در تحمیل این برخورد انعطافآمیز به دولت بیتأثیر نبود؛ اما در مقابل، این شیوه برخورد غیر مستقیم و تبلیغاتی نتایج و اثرات دیرپایی برجای گذارد كه قطعاً با برخورد مستقیم و انتظامی این تأثیر ممكن نبود.
مشكلات سیاسی و اجرایی ناشی از جنگ و اشتغال دولت به امور فوریتر و ضروریتر، در این بازگشت تأثیر اساسی داشت. این تغییر ناگهانی در وضعیت زنان، نشان میدهد جریان پیشرفت كشف حجاب در دوره رضا شاه بیشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبیهی بر اقدامات تبلیغی پیشی داشته است؛ بدون آن كه تمایلی به اجرای آن در بدنه اجتماع بوده باشد. اگر رضا شاه قضیه كشف حجاب را با تبلیغات تعقیب میكرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نمیداد، شاید گرایش مجدد به سوی حجاب از سوی كسانی كه چند سال كشف حجاب كرده بودند، به این اندازه چشمگیر نمیبود. به طوری كه زنان بیحجاب برای مدتی فقط در شهرهای بزرگ و آن هم در مناطق مرفهنشین به چشم میخوردند. به دنبال این بازگشت، شرایط به گونهای دگرگون شد كه عبارت مغازهها نیز تغییر كند: بسیاری از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهای بیحجاب جنس نمیفروشیم، همان طور كه شش سال قبل این شعار كاملاً برعكس بود یعنی به زنان چادری و با حجاب جنس فروخته نمیشد. فاصله بین فروخته میشود و فروخته نمیشود، تقریباً شش سال بود. بسیاری از دختران با حجاب كه به سبب داشتن حجاب از رفتن به مدارس منع شده بودند اینك با حجاب به مدرسه میرفتند و آزادانه به تحصیل علم و دانش مشغول بودند.
پیتر آوری، مدعی است عاملی كه زنان را به حجاب مجدد سوق داد بیشتر ناشی از فقر مالی بود، تا عقاید مذهبی. این گفته مصداقی ندارد چرا كه حجاب یك واجب شرعی است و زن مسلمان از فقیر و غنی سعی بر رعایت آن دارد. به همین علت است كه میبینیم همزمان با روی آوردن مردم به شعائر مذهبی، بازگشت به حجاب به عنوان یكی از شعائر مذهبی مطرح میشود تا صرفاً به عنوان یكی از شعائر سنتی؛ هر چند در ایران این دو قضیه ارتباط مستقیمی با یكدیگر دارد.
در دوره استبداد رضاشاهی از هیچاقدامی برای كاهش مجالس مذهبی خودداری نمیشد. به بهانه بیرون كردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت كشف حجاب ادعا میكردند كه این مجالس موانعی بر سر راه پیشبرد كشف حجاب است و برگزاركنندگان آن را با محدودیتهایی مختلفی روبرو میساختند. اینك فرصتی به دست آمده بود تا دوباره این مجالس رونق یابند و در كنار برنامههای مذهبی به تبلیغ حجاب و منع بیحجابی بپردازند. حتی بعد از مدتی با مدارس دخترانهای كه به سبك جدید آموزشی تأسیس گردیده بود، به عنوان مظاهر بیحجابی به مخالفت برخاسته، در تعطیلی آن بكوشند.
بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جدید موجی از نگرانی را در محافل روشنفكری برانگیخت. روزنامه ترقی با اشاره به اطلاعیهای كه در قم منتشر گردیده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعایت حجاب ملزم نمایند، آن را یك سیر قهقرایی و ارتجاعی تلقی كرده، از مردم میخواهد مواظب این جریان باشند. همین روزنامه در شماره اذرماه خود در مقالهای با عنوان «مدارس دختران را میبندند» اظهار میدارد: «از دوره دیكتاتوری دو چیز باقی مانده بود كه كفاره گناهان شاه سابق محسوب میشود یكی تعلیمات دخترانه و یكی اتحاد لبس و (كشف حجاب) و این دو هم در دوره دموكراسی از بین رفت». سپس بازگشت مجدد حجاب را مورد انتقاد قرار داده، مینویسد:
چندی قبل كه [این زنان] از صدقه سر پهلوی به خانمی و بانویی رسیدند و سری توی سرها در آوردند و به لباس آدمها درآمدند حالا چطور شده كه باز تغییر ماهیت داده و صدبار بدتر و مفتضحتر از ادوار قبل خود را در كیسههای سیاه [پوشانده] و در خیابان و بازار و كوچه جولان میدهند؟
این روزنامه آنگاه، به بسته شدن مدارس جدید توسط طرفداران حجاب و مخالفان بیحجابی در شهرهای كشور اشاره كرده و میافزاید: «چند روز پیش از خرمشهر اطلاع دادند كه آخرین مدرسه دخترانه آنجا را بستند. همچنین در كاشان و یزد و غیره مدارس دخترانه بسته شده و یا در شرف بسته شدن است...».
این برخوردهای تفریطی در مقابل برخوردهای افراطی رضاشاه، به زودی ضایعات خود را نشان داد . موقعیت به وجود آمده ناشی از شرایط جنگی به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورین وظیفه داشتند از به كار بردن اهرم فشار خودداری نمایند و چنانچه به اعمال فشار میپرداختند به آنها تذكر داده میشد. حتی اوضاع به گونهای تغییر یافت كه تقاضا شد مأمورینی كه قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار كرده بودند محاكمه شوند. سندی در دست داریم كه نشان میدهد زنان محجبه یزد از برخوردهای نابههنجار مأمورین شهربانی كه موجب فلج شدن، سقط جنین و مرگ زنها و مضروب شدن آنها در گذشته شده بود، شاكی شده و عرض حال خود را به مجلس شورای ملی فرستاده، خواستهاند انتقام آنها را از « این جابران بگیرند» و مجرمان را به چنگال عدالت و قانون بسپارند و آنها را محاكمه كنند.
معاونت اداری مجلس نیز عین این شكایت را به وزارت كشور ارسال میكند. از طرف وزیر كشور نیز شخصاً دستور رسیدگی و اقدام مقتضی، به فرمانداری یزد صادر میگردد. شكایتنامه یك سیر بوروكراسی را طی میكند و در پایان به بهانه آنكه «كاركنان سابق شهربانی در یزد بر مصدر امور نیستند» بایگانی میشود و پرونده اداری آن مختومه اعلام میگردد. اما همین مكاتبات ظاهری ناشی از شرایطی است كه بعد از شهریور 1320 برای بازگشت مجدد حجاب و جلوگیری از رفتار خشن مأمورین و اجرای سیاست تبلیغ به جای سیاست تنبیه از سوی دولت صورت میگیرد. وگرنه اگر چنین موقعیتی فراهم نمیآمد نه شاكیان جرأت ارسال چنین شكایتی میكردند و نه در صورت چنین شكایتی، اینان دستور رسیدگی و اقدام مقتضی صادر مینمودند.
حتی در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، هنگامی كه قوامالسلطنه وزرای خود را به مجلس معرفی نمود؛ عباس میرزا اسكندری به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل كشتار وقایع مشهد در تیرماه 1314 به سمت وزیر جنگ، اظهار نمود كه محمود جم باید به دیوان كشور برای محاكمه فرستاده شود. اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وی تنها در مجلس شورا انعكاس یافت، اما، طرح این نقطهنظرات، به همراه بازگشت حجاب تغییر دیدگاههای مسئولین كشور را نشان میدهد. این نكته را میتوان از نامه محرمانه وزیر كشور به نخستوزیر پس از شهریور 1320 دریافت.
با این همه، بیشترین نگرانی مسئولین و مجریان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. به همین منظور، وزیر كشور درخواست میكند چنانچه «مصلحت و مقتضی باشد اجازه فرمایند به شهربانی كل و استانداریهای مربوطه دستور داده شود متخلفین را طبق قانون جداً تعقیب و به كیفر برسانند». و در پایان آمده است «بدیهی است این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست كه بنا به مقتضیات وقت فعلاً به هیچوجه جلوگیری نمیشود».
برخورد با مردان در حقیقت برخورد با زنان نیز بود. چرا كه مردان همواره مانع اصلی بر سر راه كشف حجاب و پیشبرد آن بودهاند. به همین علت بود كه كشف حجاب زنان را از اتحاد شكل البسه مردان آغاز كردند. برای آن كه كسی با آن مخالفت نكند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ایستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد كرد؛ در 6 دی ماه 1307 قانون اتحاد شكل البسه را به تصویب مجلس رساندند و از اول فروردین 1308 به اجرا در آمد. پس از چند سال كه از اجرای این قانون گذشت و شرایط مهیا شد به سراغ زنها رفتند و كشف حجاب را با فرمانی دولتی بر آنها تحمیل كردند.
عقبنشینی تاكتیكی مسئولین كشور را كه در حقیقت یك گام به عقب دو گام به جلو بود، میتوان از سخنان محمدرضا شاه دریافت؛ آنجا كه میگوید: «ما ترجیح میدهیم موضوع طبیعی انجام گیرد نه با فشار» و یا «در زمان حاضر باید برنامههای جدیدی تهیه نموده و با شیوههای بیشتر دموكراتیك اقدام نمود».
28 مرداد 1332، نقطه آغازین اعمال شیوههای دموكراتیك مورد اشاره شاه است. سالی كه رژیم كاملاً بر اوضاع سیاسی مسلط شد. اما علیرغم این تسلط، رویه قبلی برای پیشبرد این جریان دنبال نشد؛ بلكه با تبلیغات وسیع، به خصوص از جانب كانونها و انجمنهای زنان و از طریق رسانههای گروهی این برنامه دنبال شد.
آن انجمنها و كانونها كه در آن برهه به طرز چشمگیری رشد یافته بودند؛ در سال 1338 با تشكلی جدید و تحت عنوان «انجمن زنان ایران» به سرپرستی اشرف پهلوی شكل گرفت. در سال 1345 این تشكیلات گسترش یافت و به نام «سازمان زنان ایران» معروف گردید. از جمله فعالیتهای این سازمان، درخواست حق نمایندگی برای زنان بود كه در سال 1341 مطرح شد و در در سال 1346 به ثمر رسید. در این سال شش زن وارد مجلس شورای ملی و دو زن وارد مجلس سنا شدند.
با ایجاد این سازمان، كلیه فعالیتهای زنان از طریق وسایل تبلیغاتی سازماندهی شد. اكثریت روزنامهها و مجلات و بسیاری از برنامههای رادیو و تلویزیون و سینما، به سمتی حركت میكرد كه در خیابانهای ایران «دیگر ساكهای سیاه در حال راه رفتن به چشم نخورند» و توریستها و مسافرین خارجی بتوانند آزادانه زن ایرانی را كه در سایه اعلیحضرت همایونی به پای خواهران اروپایی خود رسیده، تماشا كنند».
متأسفانه اجرا و تداوم طرح كشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثیر مثبتی در زندگی زن ایرانی به جای ننهاد. اگر زن ایرانی را از حصار كوچكتری نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتری كردند كه بسیاری از ارزشهای زن بودن و مادر بودن خود را از دست میداد. حصاری كه انواع و اقسام مدهای غربی را به او تحمیل میكرد و هر چه برایش میساختند میپذیرفت. نسلی كه راهبری این گروه را بر عهده داشتند دیگر از میان روشنفكران و تحصیلكردگان بانی طرح كشف حجاب نبودند كه هشدار دهند تا این حد از ظواهر و مظاهر غربی تقلید نكنند. پیامدهای ناشی از این تقلید كوركورانه در همه عرصههای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی جامعه ایران تنیده شد.
پیامدها در دورهای به بار نشست كه شرایط دموكراتیكی بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاكم بود، نه شرایطی كه چادر را به زور از سر زن ایرانی میگرفتند، اگر ارزشی داشت، ضبط میكردند و اگر ارزشی نداشت، پاره میكردند و به دور میانداختند. شاید گفته شود كشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع گردید و در پی آن باعث افزایش سطح سواد و معلومات عمومی زنان شد. ممكن است روی آوردن بانوان به مشاغل درمانی و آموزشی را از ثمرات كشف حجاب بیانگارند. در مقابل از لطمات آن نمیتوان غافل بود. دور شدن نسل جدید از نسل قدیم، و اختلاف عمیق بین دو فرهنگ كه هر یك دیگری را متهم میكرد؛ همچنین افزایش سطح بیبندوباری به واسطه تبعیت صرف از ظواهر فرهنگی غرب، حاكی از آن است كه این حضور با قاعده و ضابطه معینی نبوده است. وگرنه، این همه عواقب سوء بر آن مترتب نمیگشت. اگر كشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم میشد و آنگاه زنان وارد صحنههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشدند شاید نتایج و دستاوردهای دیگری داشت و پس از مدتی فرهنگ كشف حجاب به فرهنگ برهنگی تبدیل نمیشد. ضمن آنكه لازمۀ افزایش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع كشف حجاب نبود.
منبع مقاله :
كشف حجاب، زمینهها، واكنشها و پیامدها ، مهدی صلاح، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1384 ، ص 177 تا 207
/جواكنشها هنگامی اوج گرفت كه حجاب ممنوع و كشف حجاب اجباری شد و بخشنامه كشف حجاب بر خلاف قانون اتحاد شكل البسه كه هشت طبقه را مستثنی كرده بود برای هیچ كس استثنائی قائل نشد. جدای از این، برخورد این طرح با اعتقادات سنتی از یك طرف و اعتقادات مذهبی از طرف دیگر، مردم، اعم از زن و مرد را به عكسالعمل واداشت؛ در صورتی كه در قضیه اتحاد شكل البسه تنها مردان به مخالفت برخاستند و تا جایی كه امكان داشت، این مخالفتها علنی بود. در بسیاری موارد كه چنین امكانی نبود، شكل مخفی و منفی به خود میگرفت. در چنین شرایطی، بیشتر به خاطر فشار نیروی انتظامی بود كه به نظر میرسید مردم مخالفتی با اجرای طرح ندارند و همین كه اهرم فشار برداشته شد و رضا شاه از كشور اخراج گردید، حجاب مجدداً به جامعه بازگشت و زنان چادری از خانهها بیرون آمدند. این در حالی بود كه لباس اروپایی مردان چندان تغییری نیافت.
قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، این مسئله در افواه دهان به دهان میگشت تا با گسترش چنین شایعهای، هم زمینه پذیرش این طرح سنجیده شود و هم مردم آمادگی لازم را برای اعمال چنین برنامهای پیدا كنند و این خبر به طور غیر مترقبه و ناگهانی به سمع عموم نرسد. با به كار بستن تمهیدات فوق، پس از مدتی این آمادگی كم و بیش به وجود آمد. اما همین آمادگی نسبی هم در همه جا یكسان و سراسری نبود. در «تهران و ایالتهای شمالی كشور و بعضی از قسمتهای خوزستان و فارس آمادگی بیشتری فراهم آمده بود»؛ ولی در دیگر شهرهای كشور این آمادگی چندان محسوس نبود. در مناطق دورافتاده و روستایی و عشایری تا چند سال بعد از اعلام رسمی كشف حجاب، هنوز زمینه برای اعمال این طرح كه در تغییر لباس محلی و تبدیل آن به لباس اروپایی خلاصه میشد، فراهم نیامد. در واقع، مجریان طرح بیشتر شهرها را مد نظر داشتند، تا مناطق دور افتاده و روستایی و عشایری. همچنین نوع برخورد گروههای اجتماعی مناطق مختلف در برابر این طرح متفاوت بود. گروهی كه شامل اكثریت روشنفكران، دولتیان، متمولین و اشراف، تحصیلكردگان فرنگ و آموزشیافتگان مدارس جدید بودند، از كشف حجاب استقبال میكردند. ولی آنها در مقایسه با سایر طبقات در اقلیت قرار داشتند.
گروه دیگر، شامل اكثریت روحانیون، تجار، مغازهدارها ـ به استثنای فروشندگان لوازم آرایش و لباسهای جدید ـ كشاورزان و سایر طبقات توده مردم؛ در مقابل كشف حجاب واكنش منفی داشتند. به همین علت، میكوشیدند تا هر طور كه شده، به مقابله با این طرح جدید و اجباری بپردازند. البته همچنان كه گفتیم، واكنشهای موافقان و مخالفان به دوره خاصی محدود نبود؛ و چه قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، چه بعد از آن و چه پس از خروج اجباری رضا شاه از كشور (شهریور 1320) به بهانههای مختلف صورت میگرفت. ترتیب تاریخی مطالب ایجاب میكند كه نخست به واكنشهای متقابل دولت و اقشار مختلف مردم تا قبل از شهریور 1320 بپردازیم و سپس، سیر بازگشت حجاب را در مقطع تاریخی بعد از شهریور 1320 بررسی كنیم.
واكنش اقشارمختلف در برابر كشف حجاب (قبل از شهریور 1320)
1. روشنفكران
در مواجهه با كشف حجاب، اكثریت روشنفكران واكنش مشابهی داشتند. آنان در مجلات و نشریات، خصوصاً نشریات و مجلات زنان، تعدیاتی را بر میشمردند كه جامعه در حق زنان روا میداشت و در قالب تجددخواهی و طرفداری از قانون، به حمایت از آنان پرداختند. این گروه كه در میانشان زنان روشنفكر نیز وجود داشتند؛ اغلب تحصیلكردگان غربی و یا محصول سیستم آموزشی غرب در ایران بودند. آشنایی با حقوق و آزادیهای فردی زنان غربی، و مقایسۀ شتابزدۀ آن با وضعیت زن ایرانی، آنان را در مقام انتقاد از وضعیت موجود زن ایرانی قرار میداد. این دسته از روشنفكران كه در میانشان نویسندگان و شاعران مشهوری چون ملكالشعرای بهار، عارف قزوینی، عشقی، پروین اعتصامی به چشم میخوردند، حجاب را مانع ترقی و بیحجابی را مترادف با ترقی و تمدن میدانستند. اشعار و مقالات مندرج در روزنامهها و مجلات آن زمان كه نویسندگان آن بیشتر از همین دسته محدود بودند، مشحون است از مدح رفع حجاب و ذم حجاب. از اینرو، پس از اعلام رسمی كشف حجاب و با پشتیبانی دولت، آنان طرح مزبور را همان گونه كه رژیم میطلبید، جلوه میدادند.در حقیقت، آنان بلندگوهای تبلیغاتی كشف حجاب بودند و با ایجاد مراسم و ایراد سخنرانی، در پیشبرد طرح رضا شاه كوشیدند. در نظر آنان، روز 17 دی، روزی بود كه ایران «وارد یك مرحله جدید از دوره حیات اجتماعی خود گردید و در این روز تاریخی سند آزادی زنان ایران شرف صدور یافت و از این به بعد زن ایرانی وارد مرحله سعی و عمل» شد. به عبارت دیگر، این روز از دید طراحان كشف حجاب، پایان سیهبختی و جهالت زنان ایرانی بوده است:
در این روز بزرگ نه فقط دانشآموزان و صدها دختر ایران به سعادت بزرگی رسید ... بلكه چنانچه تاریخ ایران هم برای همیشه ثبت خواهد كرد یك فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی ایران نو ثبت شده است...
البته، این نگرش را نمیتوان به تمامی روشنفكران آن دوره تعمیم داد؛ بلكه، روشنفكرانی هم بودند كه ضمن آشنایی با وضعیت زنان در دنیای غرب و تصریح بر احقاق حقوق از دسترفته آنان، با این اقدام رضا شاه به خاطر آنكه، جنبه فردی داشت و از طریق قانونی و بر اساس مصوبه مجلس اعمال نگردیده بود، مخالفت میكردند. وگرنه، با اصل قضیه، یعنی حضور زنان در جامعه و با الگوهای غربی پوشش زنان مخالفتی نداشتند.
دكتر محمد مصدق یكی از این روشنفكران است، او با آزادی زنان به شیوه رضا شاهی مخالف بود. زیرا این كار میبایست: «به واسطه [...] و به واسطه تكامل اهل مملكت باشد نه به واسطه یك كسی كه قدرتی پیدا كرده و یك زوری پیدا كرده كه من اینجور میخواهم و این جور باید بشود ...».
خلاصه آنكه، روشنفكران، خصوصاً آنان كه در غرب به تحصیل پرداخته و یا غرب را دیده بودند و با فرهنگ و آداب رسوم غربی همساز بودند، با قضیه كشف حجاب زنها و منع حجاب آنها مخالفتی نداشتند. بلكه، سالها در مقالات و نوشتههایشان، مستقیم یا غیر مستقیم به آن اشاره كرده بودند و اینك صورت تحقق به خود پذیرفته بود. بنابراین، روز 17 دی ماه 1314 از نظر آنان آغاز فصل جدیدی در تاریخ زندگانی و حیات اجتماعی زن ایرانی بود.
2. واكنش دولتمردان
اكثر دولتمردان و رجال سیاسی كشور با طرح كشف حجاب موافق بودند. در واقع، به خاطر اطاعت محض از شاهی كه «كعبه آمالش اروپا» بود، ارادهای از خود نداشتند تا علناً در مخالفت با چنین طرحی سخن بگویند. اعتراض یا مخالفتی هم اگر بود، صرفاً در لفافه بیان میشد. از این گذشته، برخی از آنان، طراح این برنامه بودند. بنابراین، طبیعی است كه در جهت كشف حجاب واكنشی مثبت داشته باشند. یكی از این دولتمردان و رجال سیاسی، علیاصغر حكمت، وزیر معارف رضا شاه است كه از سالها قبل زمینه اعلام كشف حجاب را در داخل حوزه مأموریت خود، یعنی معارف، ایجاد كرد. او حتی بانی مراسم 17 دی و اعلام رسمی كشف حجاب در آن روز شد. دیگری، جم وزیر داخله و رئیسالوزراء زمان اعلام كشف حجاب است. وی همان كسی است كه برای خوشخدمتی نسبت به طرح رضا شاه، دستور داد شبانه مسجد گوهرشاد مشهد را كه مخالفین كشف حجاب و لباس اروپایی در آن تجمع كرده بودند، به گلوله ببندند و خون بیگناهان را بر سنگفرش مسجد جاری نمایند. جم، در آن زمان وزیر داخله بود و به واسطه این سرسپردگی بهترین مهره رضاخان برای اعلام و اجرای قانون رفع حجاب شناخته شد. حكمت و جم، در حقیقت دو بازوی پرتوان رضاخان برای انجام مراسم 17 دی محسوب میشدند.از سیاستمداران قدیمی كهنهكار نیز واكنشهای متفاوتی به چشم میخورد. واكنشها و سخنان موافق و مخالف بیشتر از میان این گروه شنیده میشود كه تمایلات مذهبی نیز داشتند. وثوقالدوله، در زمرۀ كسانی است كه از طرح رضا شاه استقبال میكند و به قول مخبرالسلطنه هنگامی كه «امر شد مبرزین [هر] محل مجالس ترتیب بدهند [و] زن و مرد محل را دعوت كنند كه اختلاط عادی شود، وثوقالدوله از پیشقدمها بود».
در مقابل این دسته از سیاستمداران قدیمی، به فردی چون مخبرالسلطنه بر میخوریم كه زمانی رئیسالوزرای رضا شاه بود و نسبت به 17 دی واكنشی متفاوت نشان میدهد. وی در كتاب خاطرات خود نسبت به این روز مطالبی نگاشته كه حاكی از مخالفتش با این طرح است. در قسمتی از خاطراتش چنین مینویسد:
17 دی روز ورود به صحنه تمدن است، عرصه مملكت را آوازه تمدن و ترقی فرا گرفته است مسرورم كه می بینم خانمها در نتیجه معرفت به وضعیت خود آشنایی یافتهاند، نصف قوای مملكت بیكار بود و بحساب نیامد اینك داخل جماعت شده است.
در جایی دیگر آثار منفی كشف حجاب و تأثیر این روز بر چهره تهران را این گونه ترسیم میكند:
قبیحترین [الگوهای] زندگی پاریس، مركز فواحش، امروز مصدر زندگی تهران شده است. هجوم مردم ولایات به تهران و تنگ شدن عرصه بر اهالی روی همین ولنگاریهاست.
حتی زمانی كه از او دعوت میكنند تا همراه همسرش در یكی از مجالس و شبنشینیهای مربوط به كشف حجاب شركت كند در جواب نامه مینویسد: «خانمی مجلسآرا ندارم و تنها آمدن خلاف نزاكت است». او از جمله افراد نادری است كه جرأت مییابد در جلسه 17 دی علیرغم دعوتی كه از وی به عمل آمده بود، شركت نكند. به سبب آنكه «مجبور نشوم خلاف وجدان تصدیقی بكنم من به آن مجلس نرفتم، میدانستم لجام كه برداشته شد سرانجام چه خواهد بود».
یكی دیگر از دولتمردانی كه با توجه به خاطرات باز ماندهاش، میتوان او را در زمره مخالفان كشف حجاب دستهبندی كرد، صدرالاشراف وزیر عدلیه كابینۀ جم است. او اگر چه در مراسم كشف حجاب شركت كرده بود، اما از به همراه آوردن همسرش به بهانۀ آنكه مریضه است، خودداری نمود. این مسئله چنان مهم بود كه به عرض شاه هم رساند و رضا شاه به شرط آنكه به دیگر رجال نگوید و آنان نیز چنین تقاضایی از او نكنند، به وی اجازه میدهد. در سطوح اجرایی و دیوانی كشور چنین مخالفتهای آشكاری كمتر به چشم میخورد؛ اما در سطوح پائین اداری بودند تعداد زیادی از مأمورین كه نه راضی شدند خانوادههایشان به این حكم اجباری تن در دهند و نه دیگران را به این كار مجبور كردند، تا جایی كه حتی از خدمات دولتی بركنار شدند. بنابراین، اگر چه اكثریت رجال سیاسی كشور این طرح را پذیرا بودند و در پیشبرد آن تلاش میكردند؛ اما، مأمورین جزء كاملاً مطیع و گوش به فرمان نبودند؛ بلكه اگر فرمان را اجرا میكردند بیشتر از روی تحكم و سختگیری و بازخواست مقامات فرادست بود.
3. واكنش روحانیون
رضا شاه پس از به دست گرفتن كامل قدرت، سیاستی را در دستور كار خود قرار داد كه مبتنی بر مدرنسازی جامعه، عرفیسازی و مذهبزدایی بود. لذا، برای جلوگیری از موانعی كه سد راه اجرای این سیاستها بود كوشید تا موقعیت و نفوذ روحانیت را در میان مردم تضعیف كند. از اینرو، با وضع قوانین عرفی، عملاً روحانیون را در محدودیت قرار داد و این محدودیت به قول پیتر آوری شامل «حیاتی ترین اعمال بشری، یعنی ازدواج، طلاق، شهادت، انتقال املاك» میگردید. این قلمرو، به تدریج از حیطه روحانیت خارج و به محاكم عرفی سپرده شد. از نظر آموزشی نیز، گسترش و توسعه سیستم آموزشی جدید به سبك اروپا، عملاً در جهت تضعیف مكتبخانهها بود كه اكثر ادارهكنندگان آن روحانیون بودند. با طرح اتحاد شكل البسه و ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه، مبارزه با این قشر شتاب بیشتری یافت و حتی تعداد آنها را كاهش داد.رضا شاه، بعد از اجرای طرح اتحاد شكل البسه، هنگامی كه با اعلام كشف حجاب علناً به مبارزه همهجانبه با سنتهای اجتماعی و مذهبی مردم برخاست، روحانیت را به عنوان سازماندهنده مقاومت اجتماعی رویاروی خود دید. در این هنگام، اكثر روحانیون با اجرای طرح مزبور مخالف بودند و از آن میان، برخی مخالفت خود را در سطح علنی و گسترده ابراز نمودند. بخش اصلی این مخالفتها به قبل از اعلام رسمی طرح و بعد از شهریور 1320 باز میگردد. بعد از رسمیشدن طرح، به دلیل جو خفقان، فرصتی برای اعلام مخالفت علنی پدید نیامد و چنانچه مخالفتهایی نیز نمود یافته باشد، مدارك مستندی از آن، در مجموعۀ اسناد و مدارك به جای مانده از حوادث آن دوران بر جای نمانده است. نخستین واكنش روحانیت علیه طرح حجابزدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی كه با حضور حكمت، وزیر معارف در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود: «عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته، به ناگاه برقع از روی بر گرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان، پایكوبی را آغاز كردند». این حادثه حتی عدهای از حاضرین را به اعتراض واداشت.
فردای آنروز، در مسجد وكیل شیراز، اجتماعی توسط روحانی مبارز سید حسامالدین فال اسیری، برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملكرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد كه مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و محبوس كردند.
پس از دستگیری فال اسیری، روحانیون حوزۀ علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یكی از روحانیون طراز اول، آیتالله شیخ یونس اردبیلی جلسهای برگزار كردند تا علیه طرح قریبالوقوع رضاخان، یعنی حجابزدایی اعتراض كنند. آنها پس از مشورت تصمیم گرفتند نمایندهای جهت گفتگوی مستقیم با رضا شاه به تهران اعزام كنند، تا بلكه بتوانند او را از اجرای این طرح كه با شرع مبین مغایرت دارد، منصرف سازند. یكی از روحانیون مبارز به نام آیتالله حاج آقا حسین قمی، از مراجع عظام، برای این مأموریت انتخاب و به تهران اعزام شد. وی پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بازداشت و ممنوع الملاقات گردید. به دنبال این حادثه، روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملكرد رژیم فرا خواندند. عوامل رژیم نهایتاً، این حركت را به طرز وحشیانهای سركوب كردند. به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند. به طوری كه، این حوزه كه مركز مقاومت علیه طرح كشف حجاب در ایران بود، تقریباً از هم پاشید. مدارس دینی تخریب گشت و حكومت نظامی در مشهد سایه سیاه خود را پهن كرد. پس از این ماجرا، بیشتر روحانیونی كه در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا ایران را به سوی نجف ترك كردند. اما «عدهای از محكومین نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور 1320 در مجلس دوره سیزدهم مورد سؤال و اعتراض واقع شد كه دولت ناچار همگی را آزاد كرد». حتی روحانی سرشناس آیتالله آقازاده، فرزند مرحوم آخوند خراسانی، یكی از بنیان گذاران مشروطیت در سال 1316 توسط پزشك احمدی از مزدوران رضا شاه، با آمپول هوا به شهادت رسید.
با سركوب قیام گوهرشاد، روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند. بعد از اعلام رسمی كشف حجاب آنان را مجبور به سكوت كردند و دیگر فرصتی برای بیان آشكار مخالفتهای خود نیافتند. تنها مورد استثناء، مخالفتهای روحانیون ولایات بود كه البته، مخالفتهایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی مأموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد میشد.
تنها پس از شهریور 1320 بود كه با تبعید رضا خان، فرصتی پدید آمد تا روحانیون موضع خود را در قبال این طرح آشكار كنند و فتاوایی دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی منتشر نمایند. دو فتوای حاج آقا حسین بروجردی و حاج سید محمدتقی خوانساری كه دال بر لزوم حجاب و تحریم بیحجابی زنان بود، از نمونه فتاوایی است كه در آن روزها منتشر گردید و تأثیر خود را در جامعه ایران گذارد. این فتاوی و نظایر آن كه در كتب عملیه مجتهدین وارد شده بود مردم را بیشتر به وظایفشان آشنا كرد و در واقع پاسخی بود به كسانی كه لزوم حجاب را مطابق شرع نمیدانستند. در واقع این فتواها، حساسیت جامعه را نسبت به حجاب و ضرورت رعایت آن برانگیخت و در بازگشت حجاب، بعد از خروج اجباری رضا شاه از كشور نقش بارزی ایفا نمود. همچنین، حركت علماء باعث شد كه پهلوی دوم دیگر نتواند راه سلف خود را دنبال كند و روحانیت را نیز در بیان نظرات خود با محدودیت مواجه سازد. حتی در سال 1327 فتوایی از سوی جامعه اسلامی تهران انتشار یافت كه ضمن تأكید بر لزوم حجاب، به شاه نیز یادآور میشد كه نسبت به حفظ شعائر اسلامی قسم یاد نموده و حفظ حجاب یكی از آن جمله شعائر است.
از آنجا كه این قضیه مخالف صریح حكم شرع بود، واكنش روحانیون در برابر كشف حجاب، واكنشی منفی بود. آنها آشكار و پنهان به مخالفت با اجرای آن پرداختند و مردم را نیز تشویق كردند كه مانع از حضور دختران و همسران خود در اجتماع، به شیوهای كه رضا شاه میخواست، گردند.
به گواهی اسناد به جای مانده، مانع اصلی بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات، روحانیون بودند. از اینرو، رژیم نسبت به مخالفت روحانیت، حساسیت بیشتری از خود نشان میداد و هرگونه مخالفت ایشان را مخالفت عموم قلمداد میكرد. بنابراین، از هیچ فرصتی برای برخورد، اعمال فشار و در محدودیت قرار دادن آنها خودداری نمیورزید.
4. واكنش اقشار مختلف زنان
واكنش زنان در برابر كشف حجاب بسته به طبقه اجتماعی آنان متفاوت بود. زنان اشراف و رجال درباری اگرچه اكثراً، در 17 دی ماه 1314 به رفع حجاب پرداختند؛ اما در فراهم آوردن زمینه كشف حجاب و یا پیشبرد آن، در مقایسه با زنان طبقه روشنفكر و تحصیلكرده كه با نظام جدید آموزشی و سیر تجددگرایی ارتباط بیشتری داشتند، فعالیت چشمگیری نكردند. در حقیقت، برای آنان مسئله حجاب، از بعد تجددگرایی مطرح نبود، بلكه بیشتر برای حفظ موقعیت سیاسی ـ اداری همسرانشان، رفع حجاب كردند و از طرفداران پر و پا قرص این طرح شدند. در مقابل این دو دسته، زنان سایر طبقات شهری قرار داشتند كه واكنش آنها اكثراً در برابر كشف حجاب منفی بود. انگیزه مذهبی و سنتی قوی در بین آنها، قرار گرفتن در محیطهای بسته و دور بودن از متن جریانات تجددگرایی و زندگی مدرن، آنها را به عكسالعمل منفی در مقابل طرح جدید واداشت. در این میان، عكسالعمل زنان كارمندان جزء را باید جدا كرد. چرا كه، آنها طوعاً و كرهاً ناگزیر به شركت در مراسم رفع حجاب بودند و گرنه موقعیت اداری همسرانشان به مخاطره میافتاد.در برابر طبقات مختلف زنانی كه ذكرشان رفت، زنان روستایی و عشایری قرار داشتند كه كشف حجاب به صورت طبیعی تغییری در زندگانی آنها به وجود نیاورده بود. همان طور كه گفتیم هدف اصلی مجریان طرح نیز در ابتدا این گروه نبودند. بلكه پس از چند سال كه از كشف حجاب گذشت و تا حدودی برنامههای خود را نسبت به زنان شهری اعمال كردند؛ به سراغ این دسته از زنان رفتند. برنامه دولت برای زنان عشایری، تغییر لباس سنتی و تبدیل آن به لباس اروپایی بود. برای بررسی و تحلیل دقیقتر واكنش زنان در برابر كشف حجاب لازم است واكنش دستجات مختلف زنان را به صورت جداگانه مورد توجه قرار داد.
***
الف) واكنش زنان امراء، رجال سیاسی و اشراف
جز خانواده سلطنتی، زنان اشراف، امراء و رجال سیاسی در فراهم ساختن زمینههای كشف حجاب نقش چندانی نداشتند. در واقع، «روز 17 دی ماه 1314، بانوان رجال و وزراء برای اولین بار بدون حجاب در مراسم افتتاح دانشسرای مقدماتی شركت كردند». در همین مراسم بود كه «آقایان وزراء برای اولین بار توانستند با خانمهای یكدیگر آشنا شوند». رضا شاه در صحبتی با وزراء و معاونین آنها گفته بود: «حضور دختران من باید سرمشق زنهای شما وزراء و معاونین باشند».این دسته از زنان، اگرچه در ابتدا با توجه به تسلیمپذیری همسرانشان در برابر اوامر رضا شاه، طوعاً و كرهاً در این مراسم و دیگر مناسبتها شركت كردند؛ اما پس از اندك مدتی توانستند گوی سبقت را از سایر زنان بربایند؛ و در كنار خانواده سلطنتی، نقش هدایت و سرپرستی زن از حجاب درآمده ایرانی را برعهده گیرند. آنها از طریق شركت در جشنها و انعكاس اخبار وسیع آن در جراید، حتی به زنان روشنفكر و تحصیلكرده كه عمری را وقف این كار كرده بودند، جهت میدادند و آنها را سازماندهی میكردند. شمس و اشرف پهلوی: دو تن از دختران شاه، رهبری كانونها و جمعیتهای زنان را بر عهده داشتند. این سازمانها با پشتیبانی آنها قادر بودند طی آن شرایط، در پیشبرد امر نهضت بانوان بكوشند. رویهمرفته، این گروه از زنان در برابر كشف حجاب واكنشی مثبت داشتند و «17 دی ماه از نظر آنان روزی بود كه زن ایرانی وارد صحنه تمدن شده است».
در میان همسران رجال و امراء معدود زنانی هم بودند كه با قضیه كشف حجاب همگام نبودند. همسر مخبرالسلطنه و همسر صدرالاشراف با كشف حجاب میانهای نداشتند. همسر صدرالاشراف، ـ وزیر عدلیه رضا شاه ـ پس از آنكه بالاجبار در مراسم مربوط به كشف حجاب، به عنوان میزبان شركت كرد، از شدت ناراحتی چنان بیمار شد؛ كه دیگر از خانه بیرون نیامد تا «مدت یكسال بعد» كه در گذشت و «جنازه او [را] از خانه بیرون» بردند. اینها نادر زنانی بودند كه انگیزههای مذهبی و سنتی قوی، مانع از حضورشان به صورت بیحجاب در جمع دیگر خانوادههای رجال و امرای مملكت میشد. چنان كه وقتی همسر مخبرالسلطنه از اینكه به خاطر استفاده از چادرنماز در حضور ملكه مورد ایراد واقع میشد، «آخر ترك رفتن نمود».
قضیه اخیر، هرچند قبل از اعلام رسمی كشف حجاب روی داده است، اما، نگرش برخی از زنان طبقه امراء را نسبت به جریان كشف حجاب نشان میدهد. این رفتار در واقع پاسخی بود به طرز رفتار ملكه كه به قول مخبر السلطنه حتّی «در سنهی 1306 و 1307 ترویج دكلته میكرد و منع چادر نماز».
با این وصف، باید گفت كه اینگونه زنان بسیار اندك بودند و از دید اكثر زنان این طبقه كه در رأسشان دختران شاه بودند، جریان 17 دی نقطه عطفی بود در تاریخ زنان این كشور باستانی كه «زن ایرانی نخستین مرحله از مساوات را كه بیرون شدن ازحصار حجاب و پیوستن به مراكز آموزش عالی بود با سرافرازی آزمود».
ب) واكنش زنان روشنفكر و تحصیلكرده
كشف حجاب در ایران به دست زنانی كه اكثراً تحصیلكردگان غربی و یا مدارس آموزشی جدید بودند، پایهریزی شد و در نتیجه فعالیتهایی كه طی دو دهه ادامه داشت، توانستند به آرمان رضا شاه جامه عمل بپوشانند. آنان از سالها قبل، به عنوان پیشگامان كشف حجاب، انجمنها و محافل زنان را پایهگذاری كردند. وظیفه اصلی این مراكز اشاعه افكار و اندیشههای غربی در خصوص مسئله زنان و حقوق آنان بود. آنها در نشریات و جراید كشور، مباحث گستردهای راجع به حقوق حقه زنان از دیدگاه عقل و شرع مطرح میكردند؛ علاوه بر انعكاس گزارشهای متنوعی از اجحافاتی كه مردان در حق زنان روا میدارند، به نقد آن پرداختند و سپس در مقایسه زن ایرانی با زن غربی، عقبماندگی زن ایرانی را از قافله تمدن غرب گوشزد مینمودند و چنین وانمود میكردند كه عامل اصلی این عقبماندگی، حجاب است و برای گریز از این عقبماندگی چارهای جز كشف حجاب نمیبینند و كشف حجاب را عامل رسیدن به تمدن جدید معرفی می كردند.رضا شاه از همان ابتدا به حمایت از این زنان پرداخت. یكی از آنها، كه او را نخستین ایرانی بیحجاب نامیدهاند، صدیقه دولتآبادی است. وی تحصیلكرده فرانسه بود، و مدتی در دیار غرب با فرهنگ و آداب و رسوم غربی زندگی كرده بود؛ و در بازگشت به ایران در سال 1306، یعنی هشت سال قبل از اعلام رسمی كشف حجاب «اولین زنی بود كه با لباس و كلاه اروپایی در كوچه و خیابان ظاهر شد».
یكی دیگر از پیشگامان كشف حجاب، شهناز آزاد است كه مجله بانوان را در تهران منتشر میكرد. سابقه فعالیتهای وی به قبل از كودتای 1299 باز میگردد. او ضرورت كشف حجاب را حتی پیش از روی كار آمدن رضا خان مطرح كرده بود؛ ولی، از آنجا كه هیئت حاكمه طرح چنین موضوعی را لازم نمیشمرد؛ به گفته نویسنده كتاب زنان روزنامهنگار و اندیشمند ایرانی: «در این راه دچار صدمات و مشقاتی گردید و به جرم پیشوایی زنان و آزادی زنان و كشف حجاب گرفتار حبس و زندان» شد.
از میان دیگر زنانی كه فعالانه در امر كشف حجاب پیشقدم بودند، و در این راه كوشش فراوانی كردند، میتوان به مستوره افشار، نورالهدی منگنه ، و هاجر تربیت اشاره كرد. اكثر این پیشگامان تحت لوای كانون بانوان و زیر نظر وزارت معارف فعالیت میكردند و از این طریق توانستند زمینۀ مساعدی برای اعلام رسمی كشف حجاب خصوصاً در مدارس دخترانه و دانشسراهای دختران ایجاد كنند. آنها با پشتوانه دولتی روز به روز آهنگ رفع حجاب و بی حجابی را سرعت میبخشیدند و پس از اعلام رسمی طرح حكومتی، فعالیت خود را بیش از پیش گسترش دادند؛ به طوری كه توانستند در میان طبقه دختران و زنان جوان، خصوصاً در حوزه معارف به موفقیتهای چشمگیری دست یابند و آمال و آرزوهای رضا شاه را در رابطه با زنان، در سطح بسیار وسیعی جامه عمل بپوشانند.
ج) واكنش زنان سایر طبقات شهری
از آنجایی كه زنان سایر طبقات شهری پیوستگی بیشتری با مذهب و سنتهای اجتماعی داشتند؛ در برابر كشف حجاب از خود واكنش نشان دادند و حتی زنان كارمندان جزء اداری، در بسیاری از مواقع از خود عكسالعمل نشان میدادند و به بهانههای مختلفی چون تمارض از شركت در جشنها و میهمانیها سر باز میزدند. زنان دیگر طبقات در سطح وسیعتری نسبت به این قضیه عكسالعمل نشان دادند و خصوصاً در ابتدای امر، حاضر به ترك چادر نشدند. به همین علّت پلیس نیز مأموریت داشت با شدت هر چه بیشتر، با آنان برخورد نماید. به طوری كه «چادر از سر زنان بر میداشت و به ضرب و جرح آنان میپرداخت». در مقابل، زنان نیز سعی میكردند از رفت و آمد در كوچهها و خیابانها جز به وقت ضرورت خودداری نمایند. مثلاً در مشهد «با برداشته شدن چادر در خانههای مشهد تغییر تازهای روی داد و آن این بود كه خانوادههای متدین در منزل خود حمام ساختند» تا زنانشان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند.در آن زمان «زیارت امام رضا (ع) نیز تقریباً در تمام مدت روز تعطیل بود و بانوان به هنگام شب و آن هم خیلی دیر وقت به زیارت میرفتند». در میان آنان، زنانی بودند كه تا شهریور 1320 از خانه خارج نشده و حاضر نبودند در اجتماعی كه میبایست بیحجاب حضور یابند، وارد شوند. خصوصاً زنانی كه سالهای جوانی را پشت سر نهاده و در میانسالگی، بعد از عمری به سر بردن در حجاب، بیحجابی را به هیچعنوان نمیتوانستند تحمل كنند. زیرا تن دادن به این رفتار، در نظر آنان به معنی از دستدادن حیثیت و آبروی گذشته بود. گذشتهای كه در پیوند با مذهب و پرهیزگاری به سر آورده بودند. در حالی كه، در میان فرزندان جوان همین زنان، كسانی بودند كه به تدریج طرح جدید را پذیرفته و واكنشی مثبت نسبت به رفع حجاب از خود نشان دادند. به طوری كه، در همان روزها مشاهده میگردید كه مادر پیری كاملاً خود را در حجاب پیچانده، اما دختر جوانش كلاه فرنگی بر سر گذارده است. این در حالی بود كه هر دو خود را مسلمان میدانستند. زنان مسن چنین تصور میكردند كه چون دوران پیری آنها فرا رسیده بیشتر باید حدود شرعی را رعایت كنند؛ حال آن كه، اجرای مقررات و حدود شرع بیشتر شامل سن جوانی است تا دوران پیری.
آن دسته از زنان طبقات عادی اجتماع كه به ناگزیر كشف حجاب كردند، در ابتدای امر فقط چادر را كنار گذارده و به جای آن از كلاه استفاده میكردند «و وقتی كه كلاه بر سر میگذاشتند آنرا حتی الامكان پائین میكشیدند و گاهی یك بلوز یقه چین دار در بر میكردند و عینكی سیاه بر چشم میگذاشتند، به طوری كه نیمی ازصورت و چینهای بلوز تمام گلویشان را میپوشاند». اما به تدریج تغییراتی در وضع پوشش جدید آنها در شهرهای بزرگ، خصوصاً در تهران روی داد. به قول نویسنده مجله زن روز: «خانمهای تهرانی در پیروی از مد و آرایش به سرعت پیشرفت كردند و همان خجالتیها و گوشهگیرها كه در میهمانی حتی دستكش از دستشان در نمیآوردند در تابستان اول رفع حجاب با لباسهای بیآستین و دكلتههای كوتاه در میهمانیها، ظاهر شدند». البته خانمهایی كه در مجله زن روز مورد اشاره قرار گرفتهاند؛ بیشتر خانمهای كارمندان دولت بودند؛ تا زنان دیگر طبقات شهری. چرا كه به قول پیتر آوری، در همان اوایل كشف حجاب در تهران «تخمین زده میشد كه از 300000 نفر جمعیت مرد و زن تهران، نزدیك به 4000 زن، رفع حجاب كرده باشند» چنانچه بعد از مدتی این تعداد افزایشی هم نیافته باشد، چون در خیابانها و معابر عمومی ظاهر شده و بعضاً هم دستور داشتند مانور خیابانی دهند، جلوه این تعداد كم با توجه به عدم حضور زنان محجبه در انظار عمومی به واسطه شدت عمل پلیس، بسیار زیاد به نظر میرسید. خصوصاً آنكه تبلیغات این عده اندك، در رسانههای وابسته آن زمان نیز در سطح وسیعی منعكس میشد تا برای زنان محجبه اثبات نمایند كه دوران حجاب رو به افول و دوران بیحجابی رو به پیشرفت است.
به طور كلی میتوان گفت، زنان طبقات مرفّه و رجال، علیرغم آنكه در 17 دی برای اولین بار بدون حجاب ظاهر شدند، بیش از زنان سایر طبقات از كشف حجاب استقبال كردند و حتی در تبعیت صرف از ظواهر غربی تا آنجا پیش رفتند كه به قول مخبرالسلطنه «جای شكرش باقی است كه سرتا پا برهنه در كوچه آمدن را در پاریس و برلن پلیس منع كرده بود والاّ در حرارت تقلید بانوان ما مستعد تقلید بودند و آنچه در پرده داشتند مینمودند».
رضا شاه نیز، به نقل از مخبرالسلطنه با این وضع توافقی نداشته و حتّی دستور میدهد كه منع و جلوگیری كنند. همین نوع تقلید صرف بعدها حتی به زنان اقشار متوسط هم سرایت كرد. بنا به اظهار مجله زن روز «عطر زدن هم بعد از كشف حجاب بین خانمهای طبقه متوسط معمول شد در حالیكه پیش از آن مختص طبقه اعیان و خانمهای درباری بود» دختران اقلیتهای مذهبی خصوصاً ارامنه كه برخلاف زنان مسلمان چندان پایبند حجاب نبودند از قضیه كشف حجاب مشتاقانه استقبال كردند «بطوریكه زنان و دختران ارامنه در آرایش و شیك پوشی سرمشق خانمهای ایرانی بودند و هر نوع مد و آرایش از آنها تقلید میشد».
زنان روشنفكر و تحصیلكردهای كه در معارف شاغل بودند، در اشاعه فرهنگ كشف حجاب در مدارس و در میان نسل جوان تلاش فراوانی كردند. البتّه پیروی آنها از مد و الگوهای غربی با توجه به محدودیتی كه در مدارس از لحاظ رنگ و مد لباس وجود داشت، همانند زنان طبقات مرفّه نبود و مانند آنها پیش نرفتند و حتی در مقابل انحرافی كه در روند كشف حجاب به وجود آمد در مقام اعتراض برآمدند. صدیقه دولتآبادی یكی از این زنان پیشگام در كشف حجاب، در مجله زبان زنان در مقالهای تحت عنوان آزادی زنان، چنین مینویسد:
بعد از رفع حجاب تغییرات مهمی در وضع و طرز لباس و آرایش زنها پیدا شده ولی بدبختانه این تغییرات به غیر از تقلید كوركورانه از زنان بیگانه نبوده و ثمری جز بیچارگی برای ما نخواهد داد .
این دسته از زنان، ضمن آنكه در برابر بازگشت دوباره حجاب بعد از شهریور 1320 واكنش نشان دادند؛ از وضعیت به وجود آمده در پیكشف حجاب نیز انتقاد داشتند. استفاده از «مصنوعات ساخت وطن به جای مصنوعات بیگانگان حتی در زمینه آراستن ظواهر» از شعارهای آنان بود. البته اخلاف آنان در تبعیت محض از الگوهای غربی، خود را به پای زنان طبقات مرفه و اعیان رساندند و همه آرزوها و اهداف این پیشگامان را بر باد دادند.
زنان سایر طبقات شهری نیز ـ به جز زنان كاركنان دولت ـ از پذیرش كشف حجاب اجباری خودداری كردند تا جایی كه كنج خانه را بر قبول این طرح اجباری ترجیح دادند و اگر به ضرورت از خانه خارج شدند با ترس و لرز و دور از چشم مأمورین بود. اما فرزندان جوان این زنان واكنشی متفاوت از مادرانشان داشتند، به طوری كه پس از مدتی عدهای از آنها به صف بیحجابان پیوستند؛ اما این مسئله در شهرهای مذهبی كمتر مصداق داشت.
د) واكنش زنان روستایی و عشایری
گفتیم در مراحل اولیه كشف حجاب كه هدف گردانندگان طرح برداشتن چادر و نقاب و جایگزین كردن كلاه به جای روسری بود؛ از سوی حكومت، حساسیت خاصی نسبت به نحوۀ پوشش زنان روستایی نشان داده نمیشد. اما پس از مدتی كه كلاه از سر زنان شهری به كنار رفت و به مدد اعمال فشار حكومت، كشف حجاب تا حدودی در شهرها جا افتاد؛ برنامهریزی برای تغییر پوشش زنان روستایی و عشایری نیز آغاز شد.در میان روستاییان و عشایر، وضع زنان دسته اخیر متفاوت بود. عشایر كه در این دوران به تازگی اسكان داده شده بودند و برنامه یكجانشینی آنان به لطف قوای قهریه و ارتش رضا شاه به بار نشسته بود، بر اساس این طرح مجبور بودند كه چارقد را از سر برگیرند. اما، این اجبار تنها بخشی از برنامه حكومت برای آنان بود، مطابق برنامهای كه در آن زمان برای روستاییان و عشایر در نظر گرفته بودند: «زنان ایلیاتی و دهاتی [میبایست] از لباس سنتی خود دست برداشته و به لباس زنان شهری ـ لباس غربی ـ درآیند». معلوم بود كه اجرای چنین فرمانی با توجه به وضعیت جغرافیایی مناطق و نوع شغل كه مستلزم همان لباس سنتی بود، برای آنها میسر نبود. از طرف دیگر، آنها نمیتوانستند در مقابل این فرمان، همانند زنان شهری مبارزه منفی در پیش گیرند، و خانهنشینی اختیار كنند. چرا كه ناگزیر از كار در مزارع و مراتع بودند و در حقیقت، علاوه بر كارهای منزل، نیمی از این امورات را در خارج از خانه بردوش داشتند. اقتصاد هر خانواده با مشاركت زنان قابل اداره بود. از اینرو، به گفته یكی از مأمورین امنیه، زنهای روستایی و عشایری برای آنكه از اجرای دستور طرفه روند و در چنگال مأمورین نیفتند صبحها خیلی زود از خانه خارج شده و از بیراهه به محل كار خود میرفتند و عصرها هنگامی باز میگشتند كه هوا كاملاً تاریك شده بود و یا رو به تاریكی میرفت. در بعضی مواقع نیز با دادن مبلغی پول به رئیس پاسگاه، آزادی عمل مییافتند. البتّه در همه جا پرداخت پول، چارهساز نبود.
در بعضی مناطق، به جز نیروهای انتظامی، افراد ذینفوذ نیز برای اجرای طرح و جلوگیری از حجاب و معرفی متخلفین مورد استفاده قرار میگرفتند. مجبور ساختن كدخداها و خانمها برای اجرای این مقصود امری طبیعی بود مثلاً مطابق اسناد موجود در قریه داورزن، یكی از قراء سبزوار، كدخدای محل در جریان بازجویی اظهار میدارد: «كسی از خانمهای محلی ندیدهام چادر سر كند، چنانچه در آتیه مشاهده نمایم كه كسی از نسوان چادر استعمال نماید تعهد میكنم كه قضیه را ضمن معرفی اشخاص متخلف به پست داورزن معرفی كنم». بدین ترتیب، با تعهد افراد ذی نفوذ، كمبود نیروهای انتظامی برای این منظور در روستاها و مناطق عشایرنشین در سطح قابل توجهی، جبران میشد.
علیرغم ایجاد محدودیت علیه زنان روستایی و عشایری، سیر كشف حجاب در این مناطق به كندی پیش میرفت و آنها هنگامی كه برای امری ضروری وارد شهرها میشدند پوشش سنتی خود را به همراه داشتند و دولت نیز برای تغییر رفتار آنها سرمایهگذاری كمتری میكرد. فقط برای نشاندادن تسلط بر این مناطق گهگاه، تصاویری از مراسم حجاببرداری زنان، خصوصاً در مناطق عشایری، در مجلات و روزنامهها درج میگردید. یكی از این تصاویر، نشان میدهد كه زنان عشایر در حضور شاه كشف حجاب میكنند. قطعاً، چنین تصاویری برای رژیم بیش از آنكه نشان دهنده استقبال زنان عشایری از كشف حجاب باشد، نمایانگر تسلط كامل بر این مناطق و سركوب عشایری است كه زمانی با رضا شاه سرجنگ داشتند.
به طور كلی، زنان روستایی و عشایری نسبت به پذیرش كشف حجاب كه به قول پیترآوری «در وضع آنان تأثیری نداشت»، چندان تمایلی از خود نشان ندادند. مشكلات مجریان طرح در شهرها نیز این فرصت را برای آنها به وجود آورد تا نسبت به اجرای دستور اهمال ورزند. هر چند سعی مجریان طرح بر آن بود تا زنان این مناطق «به لباس متمدنین دنیا درآیند». اما اجرای این دستور نیاز به برنامهریزی بلندمدت داشت. فرصتی كه در دوران سلطنت مطلقه رضا شاه به دست نیامد و به جز اقدام انتظامی و تعقیب كه چارهساز مشكل نبود، اقدام ریشهای و در خور توجهی صورت نگرفت. در دوره پهلوی دوم تا حدودی با آشناسازی زنان روستایی و عشایری با فرهنگ غربی شهر از طریق سپاهی دانش، و با تشكیل كلاسهای پیكار با بیسوادی در روستاها، اقداماتی در این زمینه صورت گرفت. با همه این فعالیتها، همراهی زنان روستایی و عشایری با طرح كشف حجاب رضایت برنامهریزان را جلب نكرد. شاید به خاطر عواملی كه بیشتر جنبه محیطی و شغلی داشت تا مذهبی، زنان روستایی و عشایری در برابر كشف حجاب واكنش مثبتی نداشتند و از اجرای آن علیرغم برخوردهای انتظامی خودداری ورزیدند. تنها در برخی از تصاویر به جای مانده از آن زمان، میبینیم كه روستاییان و عشایر، به اجبار آن هم در حضور رضا شاه و برای لحظاتی كوتاه حجاب از سر برداشتهاند.
واكنش دولت در قبال مخالفین
دولت در قبال كسانی كه به انحاء گوناگون در برابر طرح كشف حجاب مخالفت میكردند و از اجرای سرباز میزدند، بیتفاوت نبود. تا پایان دوره حكومت رضا خان، واكنش دولت بیشتر جنبه انتظامی داشت و به طور مستقیم اعمال میشد. اما، بعد از شهریور 1320، برخورد دولت تغییر یافت. این تغییر هرچند با وضع كشور در زمان جنگ جهانی دوم و مشكلات ناشی از اشغال كشور توسط قوای بیگانه بیارتباط نبود؛ اما، رفتار مردم در شرایطی كه نسبتاً آزاد بودند تا به دلخواه خود عمل كنند، نشان میداد كه حربه استبداد تا زمانی كه اعمال فشار مستقیم دوام داشته باشد، كارساز است و پس از آن شیرازه كارها از هم میگسلد. این تجربه نشان میداد كه تبدیل الگوهای رفتاری به فرهنگ با فشار و اجبار عملی نیست. بنابراین، رژیم جدید سعی كرد تا از حربه تبلیغات برای پیشبرد آن استفاده كند و در مواقعی كه نیازی به اعمال فشار، محسوس گردید به ایجاد محدودیت پرداخته و از نیروهای انتظامی برای پیشبرد این طرح كمتر استفاده نماید. به همین سبب سیر كشف حجاب در دوران پهلوی دوم پس از یك وقفه كوتاه مدت، شتابی غیر قابل باور به خود گرفت.به واكنش دولت رضا شاه در قبال كشف حجاب بر میگردیم. اولین واكنش دولت رضا شاه در قبال مخالفین اخطار شدیداللحنی بود به مأمورین اجرایی كه به هیچوجه قصوری در انجام وظایف ننمایند. بخشنامه رئیسالوزراء و وزیر امور داخله، جم خطاب به والیان ولایات مبین این مطلب است كه حاكمان و والیان باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورند و «هیچ كس از بانوان نباید با چار قد در معابر دیده شوند والا حكام در درجه اول مسئول و شدیداً مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت».
در پی این بخشنامه والیان ولایات به حاكمان شهرها ابلاغ كردند كه دقیقاً طبق مفاد بخشنامه ریاست وزراء عمل نمایند و در صورتی كه در انجام «این امر قصور نموده یا مینمایند حسبالامر ریاست وزراء از خدمت منفصل خواهند شد».
حاكمان شهرها نیز به دنبال این دستور دو جانبه و مؤكد، مردم را مخاطب خود قرار داده و اخطار كردند «اكیداً مقرر میگردد كه هیچ كس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شود». حتی به سر كردن چارقد جرم شناخته میشد تا چه رسد به استفاده از چادر و روبند. مثلاً در كاشان حاكم شهر به مردم اخطار كرد كه از تاریخ نشر این اعلان الی پنج روز فرصت دارند كه نسبت به تبدیل پوشش زنان خود اقدام كنند و اگر بانوان به وضعیت فعلی ادامه دهند شدیداً تعقیب خواهند شد.
در اجرای هر چه دقیقتر بخشنامه نخستوزیر، حاكمان بعضی از شهرها تصمیم گرفتند برای كارهایی كه زنان به ناگزیر در خارج از منزل انجام میدادند، محدودیت اعمال كنند. حاكم كاشمر طی گزارشی به ایالت خراسان گوشهای از این محدودیتها را كه علیه زنان محجبه به اجراء گذارده بر میشمرد. البته این اعمال محدودیتها از سوی دستاندركاران تنها شامل یك شهر نمیشده؛ بلكه بسیاری از شهرهای كشور را شامل میشد. گوشهای از این اعمال محدودیتها عبارتند از: «راه ندادن زنان چادری به حمام و كنترل حمامیها كه از این امر تخلف نورزند و اخطار به خانمهای محجبه و حتی آنهایی كه چارقد بر سر دارند كه چارقد خود را ترك نمایند»، أخذ «التزام از گاراژدارها كه زنان چادری را سوار نكنند ...»، جلوگیری از ورود زنان محجبه به مراكز زیارتی و ... این روشهای محدودیتآفرین پس از مدتی با خشونت جایگزین شد. به طوری كه، زنان چادری را به شهربانی جلب و به «محكمه احضار» مینمودند و حتی خانوادههایی را كه حاضر به كشف حجاب نبودند، از محل سكونت خود تبعید میكردند.
گام بعدی دولت در قبال مخالفین، مبارزه با روحانیت بود كه مانع عمده بر سر راه پیشرفت كشف حجاب در ولایات بودند و رهبری مردم را علیه كشف حجاب بر عهده داشتند.
در راستای این سیاست بخشنامهای رمزی و سری از سوی وزارت كشور خطاب به استانداریها و فرمانداریها صادر گردید تا همراه با اجرای سیاست كشف حجاب «نسبت به تقلیل ارباب عمائم» و «تقلیل جواز عمامه و جلوگیری از روضه خوانی» به بهانه «خارج كردن خرافات از سر مردم آشنا نمودن آنها به اجرای تمدن امروزه» كه «اساس سیاست داخلی دولت است اقدام نمایند». در پایان این بخشنامه مندرج است: «به هیچ عنوان نباید در اجرای منویات دولت تعلل و تسامح شود».
در پی صدور این دستورالعمل، استانداران مناطق از فرمانداریها و بخشداریهای هر محل خواستند كه «در سال 1317 ـ سال جدید ـ در پروانهها تجدید نظر نموده، حتیالمقدور در عده آنها تقلیل گردد». بدین طریق، هم از دادن جواز عمامه به افراد جدید خودداری شد و هم شمار كسانی كه جواز روحانیت داشتند، كاهش یافت. محدود كردن حیطه عمل روحانیون به عنوان موانع عمده در راه اجرای كشف حجاب، همراه با به زندان انداختن و به تبعید فرستادن آنها، در پی سیاست قطع نفوذ متنفذین محلی كه در رأس آنها روحانیت بود صورت پذیرفت.
دو سال بعد، بخشنامهای دیگر خطاب به فرمانداریها و استانداریهای سراسر كشور صادر میگردد كه در آن اقرار گردیده در اینمورد «اقدامات لازمه در تمام شهرستانها شده، لزوماً یادآور میگردد كه در قبال بخشها نیز همینگونه عمل گردد». یعنی حتی نسبت به روحانیت دهات كه حوزه عملكرد آنها بسیار محدود بوده، چشم پوشی نشده است. اقدامات دولت در قبال كاركنان و یا مأمورین اجرایی كه به عللی تسامح میورزیدند نیز شایان توجه است. تهیه لیست از كسانی كه در جشنها و یا میهمانیها حاضر نمیشدند و قطع حقوق ماهیانه آنان، و در مراحل بعد منتظر به خدمت نمودن و در مواقع تكرار، انفصال از خدمات دولتی از جمله شگردهای دولت در قبال كاركنان متخلف بود. طبق اسناد موجود، این گونه برخوردها نسبت به كاركنان دولت از روستاها و بخشها گرفته تا شهرهای بزرگ اعمال میشد.
اینها نمونههای بود از برخورد دولت در قبال مخالفین و متخلفین. اما بعد از شهریور 20 و بازگشت دوباره حجاب این برخوردها در سطح وسیعی تنزل پیدا كرد، حتی دستورالعمل وزارت كشور در این تاریخ حاكی از آن است كه «رفتار و اقدامات مأمورین شهربانی باید با قوانین و مقررات جاریه كشور كاملاً مطابقت نموده با مردم از روی حسن سلوك و نزاكت رفتار نمایند» و نیز در خصوص شیوه برخورد مأمورین با زنهای محجبه صراحتاً دستور داده شده: «رفتار مأمورین خیلی با نزاكت بوده چادر از سر زنها بر ندارند ولی تذكرات لازم به آنها بدهند ...».
در مواردی كه به ناگزیر از سوی مأمورین اجرایی با زنان محجبه برخورد میشد، برخوردها به هیچ وجه نمیبایست جنبه خشونت و مستقیم داشته باشد؛ بلكه مأمورین شهربانی موظف بودند: «با نهایت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضی از قبیل جلوگیری از سوار كردن بانوان با چادر نماز در اتوبوسها و راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی این موضوع را عمل نموده و نوعی انجام وظیفه نمایند كه ایجاد زحمت و شكایت ننماید».
پس از شهریور 1320، هنگامی كه حجاب دوباره در پوشش غالب زنان كشور نمایان شد، زمامداران به این نتیجه رسیدند كه نباید مانند گذشته عمل نمایند. گرچه شرایط ناشی از جنگ دوم بینالملل، در تحمیل این برخورد انعطافآمیز به دولت بیتأثیر نبود؛ اما در مقابل، این شیوه برخورد غیر مستقیم و تبلیغاتی نتایج و اثرات دیرپایی برجای گذارد كه قطعاً با برخورد مستقیم و انتظامی این تأثیر ممكن نبود.
شهریور 1320 و واكنشهای اجتماعی در برابر كشف حجاب
هجوم نیروهای متفقین به ایران در شهریور 1320 تأثیر آشكاری بر عرصههای سیاسی و اجتماعی كشور بر جای نهاد. رضا شاه تحت فشار انگلستان، به ناگزیر استعفا داد و از ایران رفت. با رفتن رضا شاه، بساط اصلاحات سیاسی و اجتماعی وی، تحمیل نظم اجباری و ... برچیده شد و روش استبدادی حكومت در ایران موقتاً پایان یافت. آزادی نسبی پس از شهریور 20 كه به مدت چند سال در ایران دوام یافت، سبب شد افكاری كه برای مدتی ناگزیر به سكوت شده بودند دوباره انتشار یابند و شرایطی به وجود آید تا حتی عوامل استبداد را به صورت ظاهر هم كه شده به محاكمه بكشانند. در راستای همین شرایط بود كه فرصت مناسبی برای بازگشت دوباره حجاب و حضور گسترده زنان محجبه در اجتماع پدید آمد.مشكلات سیاسی و اجرایی ناشی از جنگ و اشتغال دولت به امور فوریتر و ضروریتر، در این بازگشت تأثیر اساسی داشت. این تغییر ناگهانی در وضعیت زنان، نشان میدهد جریان پیشرفت كشف حجاب در دوره رضا شاه بیشتر بر اساس زور و اجبار بوده و اقدامات تنبیهی بر اقدامات تبلیغی پیشی داشته است؛ بدون آن كه تمایلی به اجرای آن در بدنه اجتماع بوده باشد. اگر رضا شاه قضیه كشف حجاب را با تبلیغات تعقیب میكرد و نسبت به زنان محجبه شدت عمل به خرج نمیداد، شاید گرایش مجدد به سوی حجاب از سوی كسانی كه چند سال كشف حجاب كرده بودند، به این اندازه چشمگیر نمیبود. به طوری كه زنان بیحجاب برای مدتی فقط در شهرهای بزرگ و آن هم در مناطق مرفهنشین به چشم میخوردند. به دنبال این بازگشت، شرایط به گونهای دگرگون شد كه عبارت مغازهها نیز تغییر كند: بسیاری از فروشگاهها اعلام داشتند به خانمهای بیحجاب جنس نمیفروشیم، همان طور كه شش سال قبل این شعار كاملاً برعكس بود یعنی به زنان چادری و با حجاب جنس فروخته نمیشد. فاصله بین فروخته میشود و فروخته نمیشود، تقریباً شش سال بود. بسیاری از دختران با حجاب كه به سبب داشتن حجاب از رفتن به مدارس منع شده بودند اینك با حجاب به مدرسه میرفتند و آزادانه به تحصیل علم و دانش مشغول بودند.
پیتر آوری، مدعی است عاملی كه زنان را به حجاب مجدد سوق داد بیشتر ناشی از فقر مالی بود، تا عقاید مذهبی. این گفته مصداقی ندارد چرا كه حجاب یك واجب شرعی است و زن مسلمان از فقیر و غنی سعی بر رعایت آن دارد. به همین علت است كه میبینیم همزمان با روی آوردن مردم به شعائر مذهبی، بازگشت به حجاب به عنوان یكی از شعائر مذهبی مطرح میشود تا صرفاً به عنوان یكی از شعائر سنتی؛ هر چند در ایران این دو قضیه ارتباط مستقیمی با یكدیگر دارد.
در دوره استبداد رضاشاهی از هیچاقدامی برای كاهش مجالس مذهبی خودداری نمیشد. به بهانه بیرون كردن خرافات از ذهن مردم و سوق دادن زنان به سمت كشف حجاب ادعا میكردند كه این مجالس موانعی بر سر راه پیشبرد كشف حجاب است و برگزاركنندگان آن را با محدودیتهایی مختلفی روبرو میساختند. اینك فرصتی به دست آمده بود تا دوباره این مجالس رونق یابند و در كنار برنامههای مذهبی به تبلیغ حجاب و منع بیحجابی بپردازند. حتی بعد از مدتی با مدارس دخترانهای كه به سبك جدید آموزشی تأسیس گردیده بود، به عنوان مظاهر بیحجابی به مخالفت برخاسته، در تعطیلی آن بكوشند.
بازگشت دوباره حجاب و مبارزه با مدارس جدید موجی از نگرانی را در محافل روشنفكری برانگیخت. روزنامه ترقی با اشاره به اطلاعیهای كه در قم منتشر گردیده و در آن از مردم درخواست شده دختران خود را به رعایت حجاب ملزم نمایند، آن را یك سیر قهقرایی و ارتجاعی تلقی كرده، از مردم میخواهد مواظب این جریان باشند. همین روزنامه در شماره اذرماه خود در مقالهای با عنوان «مدارس دختران را میبندند» اظهار میدارد: «از دوره دیكتاتوری دو چیز باقی مانده بود كه كفاره گناهان شاه سابق محسوب میشود یكی تعلیمات دخترانه و یكی اتحاد لبس و (كشف حجاب) و این دو هم در دوره دموكراسی از بین رفت». سپس بازگشت مجدد حجاب را مورد انتقاد قرار داده، مینویسد:
چندی قبل كه [این زنان] از صدقه سر پهلوی به خانمی و بانویی رسیدند و سری توی سرها در آوردند و به لباس آدمها درآمدند حالا چطور شده كه باز تغییر ماهیت داده و صدبار بدتر و مفتضحتر از ادوار قبل خود را در كیسههای سیاه [پوشانده] و در خیابان و بازار و كوچه جولان میدهند؟
این روزنامه آنگاه، به بسته شدن مدارس جدید توسط طرفداران حجاب و مخالفان بیحجابی در شهرهای كشور اشاره كرده و میافزاید: «چند روز پیش از خرمشهر اطلاع دادند كه آخرین مدرسه دخترانه آنجا را بستند. همچنین در كاشان و یزد و غیره مدارس دخترانه بسته شده و یا در شرف بسته شدن است...».
این برخوردهای تفریطی در مقابل برخوردهای افراطی رضاشاه، به زودی ضایعات خود را نشان داد . موقعیت به وجود آمده ناشی از شرایط جنگی به دولت فرصت نداد تا به مقابله با بازگشت حجاب بپردازد. مأمورین وظیفه داشتند از به كار بردن اهرم فشار خودداری نمایند و چنانچه به اعمال فشار میپرداختند به آنها تذكر داده میشد. حتی اوضاع به گونهای تغییر یافت كه تقاضا شد مأمورینی كه قبلاً با زنان محجبه به خشونت رفتار كرده بودند محاكمه شوند. سندی در دست داریم كه نشان میدهد زنان محجبه یزد از برخوردهای نابههنجار مأمورین شهربانی كه موجب فلج شدن، سقط جنین و مرگ زنها و مضروب شدن آنها در گذشته شده بود، شاكی شده و عرض حال خود را به مجلس شورای ملی فرستاده، خواستهاند انتقام آنها را از « این جابران بگیرند» و مجرمان را به چنگال عدالت و قانون بسپارند و آنها را محاكمه كنند.
معاونت اداری مجلس نیز عین این شكایت را به وزارت كشور ارسال میكند. از طرف وزیر كشور نیز شخصاً دستور رسیدگی و اقدام مقتضی، به فرمانداری یزد صادر میگردد. شكایتنامه یك سیر بوروكراسی را طی میكند و در پایان به بهانه آنكه «كاركنان سابق شهربانی در یزد بر مصدر امور نیستند» بایگانی میشود و پرونده اداری آن مختومه اعلام میگردد. اما همین مكاتبات ظاهری ناشی از شرایطی است كه بعد از شهریور 1320 برای بازگشت مجدد حجاب و جلوگیری از رفتار خشن مأمورین و اجرای سیاست تبلیغ به جای سیاست تنبیه از سوی دولت صورت میگیرد. وگرنه اگر چنین موقعیتی فراهم نمیآمد نه شاكیان جرأت ارسال چنین شكایتی میكردند و نه در صورت چنین شكایتی، اینان دستور رسیدگی و اقدام مقتضی صادر مینمودند.
حتی در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، هنگامی كه قوامالسلطنه وزرای خود را به مجلس معرفی نمود؛ عباس میرزا اسكندری به عنوان مخالف سخن گفت و بعد از اعتراض نسبت به انتخاب محمود جم، عامل كشتار وقایع مشهد در تیرماه 1314 به سمت وزیر جنگ، اظهار نمود كه محمود جم باید به دیوان كشور برای محاكمه فرستاده شود. اگرچه مسئله برخورد با محمود جم و مخالفت با وی تنها در مجلس شورا انعكاس یافت، اما، طرح این نقطهنظرات، به همراه بازگشت حجاب تغییر دیدگاههای مسئولین كشور را نشان میدهد. این نكته را میتوان از نامه محرمانه وزیر كشور به نخستوزیر پس از شهریور 1320 دریافت.
با این همه، بیشترین نگرانی مسئولین و مجریان طرح از بابت وضع مردان است تا وضع زنان. به همین منظور، وزیر كشور درخواست میكند چنانچه «مصلحت و مقتضی باشد اجازه فرمایند به شهربانی كل و استانداریهای مربوطه دستور داده شود متخلفین را طبق قانون جداً تعقیب و به كیفر برسانند». و در پایان آمده است «بدیهی است این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست كه بنا به مقتضیات وقت فعلاً به هیچوجه جلوگیری نمیشود».
برخورد با مردان در حقیقت برخورد با زنان نیز بود. چرا كه مردان همواره مانع اصلی بر سر راه كشف حجاب و پیشبرد آن بودهاند. به همین علت بود كه كشف حجاب زنان را از اتحاد شكل البسه مردان آغاز كردند. برای آن كه كسی با آن مخالفت نكند و در صورت مخالفت، در مقابل قانون ایستاده باشد و بهتر بتوان با او برخورد كرد؛ در 6 دی ماه 1307 قانون اتحاد شكل البسه را به تصویب مجلس رساندند و از اول فروردین 1308 به اجرا در آمد. پس از چند سال كه از اجرای این قانون گذشت و شرایط مهیا شد به سراغ زنها رفتند و كشف حجاب را با فرمانی دولتی بر آنها تحمیل كردند.
عقبنشینی تاكتیكی مسئولین كشور را كه در حقیقت یك گام به عقب دو گام به جلو بود، میتوان از سخنان محمدرضا شاه دریافت؛ آنجا كه میگوید: «ما ترجیح میدهیم موضوع طبیعی انجام گیرد نه با فشار» و یا «در زمان حاضر باید برنامههای جدیدی تهیه نموده و با شیوههای بیشتر دموكراتیك اقدام نمود».
28 مرداد 1332، نقطه آغازین اعمال شیوههای دموكراتیك مورد اشاره شاه است. سالی كه رژیم كاملاً بر اوضاع سیاسی مسلط شد. اما علیرغم این تسلط، رویه قبلی برای پیشبرد این جریان دنبال نشد؛ بلكه با تبلیغات وسیع، به خصوص از جانب كانونها و انجمنهای زنان و از طریق رسانههای گروهی این برنامه دنبال شد.
آن انجمنها و كانونها كه در آن برهه به طرز چشمگیری رشد یافته بودند؛ در سال 1338 با تشكلی جدید و تحت عنوان «انجمن زنان ایران» به سرپرستی اشرف پهلوی شكل گرفت. در سال 1345 این تشكیلات گسترش یافت و به نام «سازمان زنان ایران» معروف گردید. از جمله فعالیتهای این سازمان، درخواست حق نمایندگی برای زنان بود كه در سال 1341 مطرح شد و در در سال 1346 به ثمر رسید. در این سال شش زن وارد مجلس شورای ملی و دو زن وارد مجلس سنا شدند.
با ایجاد این سازمان، كلیه فعالیتهای زنان از طریق وسایل تبلیغاتی سازماندهی شد. اكثریت روزنامهها و مجلات و بسیاری از برنامههای رادیو و تلویزیون و سینما، به سمتی حركت میكرد كه در خیابانهای ایران «دیگر ساكهای سیاه در حال راه رفتن به چشم نخورند» و توریستها و مسافرین خارجی بتوانند آزادانه زن ایرانی را كه در سایه اعلیحضرت همایونی به پای خواهران اروپایی خود رسیده، تماشا كنند».
متأسفانه اجرا و تداوم طرح كشف حجاب در دوره رضا شاه و فرزندش تأثیر مثبتی در زندگی زن ایرانی به جای ننهاد. اگر زن ایرانی را از حصار كوچكتری نجات دادند؛ در عوض او را وارد حصار بزرگتری كردند كه بسیاری از ارزشهای زن بودن و مادر بودن خود را از دست میداد. حصاری كه انواع و اقسام مدهای غربی را به او تحمیل میكرد و هر چه برایش میساختند میپذیرفت. نسلی كه راهبری این گروه را بر عهده داشتند دیگر از میان روشنفكران و تحصیلكردگان بانی طرح كشف حجاب نبودند كه هشدار دهند تا این حد از ظواهر و مظاهر غربی تقلید نكنند. پیامدهای ناشی از این تقلید كوركورانه در همه عرصههای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی جامعه ایران تنیده شد.
پیامدها در دورهای به بار نشست كه شرایط دموكراتیكی بر انتخاب نوع پوشش بانوان حاكم بود، نه شرایطی كه چادر را به زور از سر زن ایرانی میگرفتند، اگر ارزشی داشت، ضبط میكردند و اگر ارزشی نداشت، پاره میكردند و به دور میانداختند. شاید گفته شود كشف حجاب موجب حضور زنان در عرصه اجتماع گردید و در پی آن باعث افزایش سطح سواد و معلومات عمومی زنان شد. ممكن است روی آوردن بانوان به مشاغل درمانی و آموزشی را از ثمرات كشف حجاب بیانگارند. در مقابل از لطمات آن نمیتوان غافل بود. دور شدن نسل جدید از نسل قدیم، و اختلاف عمیق بین دو فرهنگ كه هر یك دیگری را متهم میكرد؛ همچنین افزایش سطح بیبندوباری به واسطه تبعیت صرف از ظواهر فرهنگی غرب، حاكی از آن است كه این حضور با قاعده و ضابطه معینی نبوده است. وگرنه، این همه عواقب سوء بر آن مترتب نمیگشت. اگر كشف حجاب به برداشتن روبنده و نقاب ختم میشد و آنگاه زنان وارد صحنههای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میشدند شاید نتایج و دستاوردهای دیگری داشت و پس از مدتی فرهنگ كشف حجاب به فرهنگ برهنگی تبدیل نمیشد. ضمن آنكه لازمۀ افزایش سطح سواد و خصوصاً حضور زن در اجتماع كشف حجاب نبود.
منبع مقاله :
كشف حجاب، زمینهها، واكنشها و پیامدها ، مهدی صلاح، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1384 ، ص 177 تا 207