مترجم: جواد فلاطوري
در مورد به خاک سپردن اموات تا مدتي عادات قديمي در کنار مراسم اسلامي، هستي خود را حفظ نمود. چنانچه از خراسان ( ابيورد ) و فارس در سال 985 خبر داده مي شود که ساکنان آنجا - « با آنکه شافعي مذهب بودند. » ... اجساد مردگان خويش را کمي پيش از دفن عريان مي کردند ( 1 ): اين عمل ياد بودي از سپردن اموات زردشتي در دخمه ي خاموشي مي باشد. اما در غير اين مورد همانطوري که در قبرستانهاي خوارزم صورت مي گرفت، ( 2 ) دفن اموات با کفن معمول بوده است. و حتي صريحاً ذکر شده که هنگام شيوع و با ( در سال 901 ميلادي برابر با 288 هجري ) در آذربايجان که باعث مرگ عده کثيري گشت، مجبور بودند مردگان با لباسهاي خود و يا پيچيده در نمد دفن کنند. ( 3 ) اما خودِ دفن به اين ترتيب صورت مي گرفت که در جدار قبر لحدي تعبيه نموده جسد را به پشت يا به طرف چپ در آن مي خوابانيدند در حالي که صورت ميّت به طرف شرق و پشت سر او به طرف غرب ( 4 ) ( پاي او رو به قبله، م ) واقع مي گشت. تشييع جنازه از طرف بستگان و دوستان به اين ترتيب بود که در خوزستان گروه تشييع کنندگان در دو طرف تابوت، ولي در فارس مردها در پيشاپيش تابوت و زنها در عقب سر تابوت در حرکت بودند؛ در هر حال با تشييع کنندگان طبل و ني همراه بود. ( 5 ) گاهي نيز اتفاق مي افتاد که بر سر حقِّ اجراي مراسم مذهبي بين بستگان نزاع به وجود مي آمد. ( 6 ) ديلميان در مراسم عزاداري خود سرهاي خود را مي پوشانيدند و در مراسم عزاداري مُعزّيان ( تسليت گويان ) رسمي که سر و صورت خود را با لباسهاي مخصوصي مي پوشانيدند ( 7 )، دعوت مي کردند؛ و بر خلاف ساير نقاط ( که عادت بر ختم قرآن در سر قبر جاري بود ) عزاداران سه روز تمام در مسجد جمع مي شدند. از قرار معلوم اين تنها عادت ديلميان نبوده ( 8 )، بلکه در فارس نيز به چنين عادتي بر مي خوريم. ( 9 ) - اما تا چه اندازه اين خبر که سغديان هنگام مرگِ شخصيت هاي بزرگ، گوشهاي خود را مي بريدند، قرين صحت و واقعيت است، بايد در اينجا از آن صرف نظر شود. ( 10 )
مردمان متدّين از مدتي قبل از مرگ خويش براي خود مدفن و مقبره تهيه مي کردند، بدين ترتيب که نه فقط قبر مخصوصي براي خود مي ساختند، ( 11 ) بلکه در اطراف آن تکيه ( 12 ) و يا مدرسه ( شروع اين امر در زمان سلجوقيان بوده است ) ( 13 ) و يا مسجدي ( 14 ) وقف مي نمودند که پس از مرگ در آنجا به خاک سپرده شوند، اين امر منجر به پيدايش مقابر خانوادگي گرديد. ( 15 ) شيعيان حتي در آن زمان، امکنه ي متبرکه و مقدسه را براي مدفن خود ترجيح مي دادند ( قبل از همه نجف و مشهد در خراسان ) ( 16 ) و حتي دشمنان خود را که در جنگ کشته شده بودند و يا از طرف آنان به قتل رسيده بودند در اين امکنه دفن مي کردند. ( 17 )
( بعضي اوقات هم پيش آمده که مقتولان در جنگ از طرف صاحبانشان براي کفن و دفن در امکنه ي مورد نظر خريداري مي شدند ) ( 18 ). به منظور دفن اموات در اماکن مشرفه و هم به منظور دفن آنها در مقبره هاي موروثي اغلب حمل جنائز ( که در تابوت سر بسته صورت مي گرفت ) ( 19 ) ضرورت پيدا مي کرد. ( 20 ) همچنين حمل جنازه در مواردي اتّفاق مي افتاد که مي خواستند شخص متوفي را در محلي که بيش از همه ي سرزمينهاي ديگر محبوب او بوده است، دفن کنند: چنانچه پس از آنکه سبکتگين در راه سفر به غزنه وفات کرد ( 21 ) جنازه ي او را به آنجا حمل و در آن مکان دفن کردند. براي اين منظور چون شيوه و روش موميا کردن را نمي دانستند، لااقل در فصول گرم سال، مجبور بودند که اسکلت ميّت را جدا نموده ( 22 ) تنها آن را به محل منظور، حمل و در آنجا دفن کنند. گاهي نيز نبش قبر در مورد کساني که در محل لايق شأن خود دفن نشده بودند پيش آمده است. ( 23 ) فرمانروايان زردشتي ( اسپهبدان ) جنوب درياي خزر، در حدود ( سال 803 ميلادي برابر 187 هجري ) دفن مسلمانان را در قلمرو حکومت خود ممنوع نموده بودند. ( 24 )
زيارت قبورِ دوستان و بستگان از همان آغاز مرسوم بود ( 25 ) و بعداً نيز زيارت قبر فرمانروايان پيوسته به عنوان يکي از رسوم باقي مانده است. ( 26 ) غالب وجوه خيريه براي حفظ و حراست قبور هنگام زيارت مردم جمع آوري مي شده ( 27 ) و زائران نيز بدون کفش و کلاه ( آيا اين قاعده ي کلي بوده؟ ) به ضريح و قبر نزديک مي گشتند. ( 28 ) اما اين واقعه که پيروان امام عباسيان، محمد، پس از مرگش در خراسان ( سال 754 ميلادي برابر 136/137 هجري ) لباس سياه بر تن نموده اند، ( 29 ) به طور قطع يک نشانه ي عموميِ عزاداري نبوده ( چنانچه به اين صورت نيز متداول نيست ) بلکه اين پيروان بدين وسيله ايمان و وابستگي خود را به عبّاسيان اعلام مي داشتند؛ زيرا رنگ سياه نشانه ي عبّاسيان بوده است.پينوشتها:
1- مقدسي ( کتاب احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم )، ص 327، 440/441. بر من اين امر معلوم نيست که آيا کتاب ذيل به زمان مورد بحث ما مربوط است يا نه؟
Konstantin Inostrancev: Ancient Iranian burial customs and building, in "The Journal of the K. R. Cama Oriental Inst. "III ( 1924 ) ,S. 1-28.
2- A. Terenozkin: Archeologiceskie razvedki v Chorezme ( Archaologische Forschungen in Hvarizm ) ( in: Sovetskaja archeologija VI,1939,S. 168-189. S. 187. عکس کفن مزيني از اين دوره در کتاب ذيل موجود است:
Caston Wiet: Soieries persanes,kairo 1948,Tafel 15 u. 16 und bei Roman Ghirshman: Etudes iraniennes II: Un ossuaire en pierre sculptee. Recherches sur les Coutumes funeraires seldjoucides,S. 304 ( in "Artibus Asiae" XI/4 Ascona,Schweiz,1948 ). S. 292-310.
3- طبري، رديف3، ص 2202؛ و نيز Elias 119.
4- Terenozkin 187، بنا به نظر وي قبور بدون لحد به مسلمانان متعلق نبوده است ( قرن ده تا دوازده ميلادي برابر با چهار تا ششم هجري ).
5- مقدسي ( کتاب احسن التقاسيم ) ص 440 به بعد و نيز Schwarz III 153.
6- ابن الاثير، ج7، ص 59 ( سال 867 ميلادي برابر 253 هجري، در بين طاهريان ).
7- مقدسي ( کتاب احسن التقاسيم ) ص 369.
8- ابن اسفنديار ( تاريخ طبرستان )، ص 233 ( منوچهر طيرستاني، حدود سال 1000 ميلادي برابر با 390 هجري ).
9- مقدسي ( کتاب احسن التقاسيم ) ص 440.
10- عقد الفريد، ج3، ص 258.
11- نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 92 ( سال 914 ميلادي برابر 302/301 هجري؛ احمد بن اسماعيل ساماني در بخارا، گورخانه ي نو ) ؛ ابن الاثير، ج9، ص 49 ( سال 998 ميلادي برابر 388 هجري در مورد آل بويه )، ص 52 ( سال 999 ميلادي برابر با 389 هجري، شيراز ).
12- ابن الاثير، ج8، ص 67 ( حدود سال 932 ميلادي مطابق 320 هجري: قره تگين ).
13- البنداري ( سلجوقيان، فهرست: 133 )، ص 227 ( سلطان سلجوقي، مسعود، از همدان سال 1151/1152 ميلادي برابر 443 هجري ) ؛ راوندي ( راحه الصدور، فهرست : 163 )، ص 300 ( حدود سال 166 ميلادي برابر با 561 هجري ).
14- سلطان سلجوقي، ارسلانشاه در همدان سال 1166 ميلادي برابر 561 هجري، راوندي ( راحه الصدور، فهرست : 163 ) ص 292.
15- ابن الاثير، ج8، ص 163 ( سال 951/952 ميلادي برابر 340 هجري: خراسان، دوبار ) ج9، ص 49 ( سال 998/999 ميلادي برابر 389 هجري؛ در مورد آل بويه در شيراز ) ج9 ص 83 ( سال 1012/1013 ميلادي برابر 403 هجري؛ در مورد آل بويه در نجف ) نيز رجوع کنيد به: Ignaz Goldziher: Die Heiligenverehrung im Islam ( in: Muhammedanische Studien II. S. 275-378 ) ,S. 356.
16- ابن الاثير، ج9، ص 83، 85 ( در مورد آل بويه، امير کرد ) - مستوفي ( تاريخ گزيده )، ج1، ص 422 و زرکوب ( شيرازنامه )، ص 32 ( سال 1038 ميلادي برابر 371/372هجري؛ عضد الدوله ي ديلمي )، در مورد يکي از اشراف دربار مسعود غزنوي ( سال 1038 ميلادي برابر 429/430 هجري که مي خواست در جوار امام رضا ( ع ) دفن گردد؛ تاريخ بيهقي ( فهرست: 161 ) ص 549 به بعد: شرح و بيان مفصلي درباره ي طلا و جواهرات و جعبه هاي زرنشان و غيره.
17- ابن الاثير، ج9، ص 85.
18- راوندي ( راحه الصدور ) ص 381 ( سال 1195 ميلادي برابر 591 هجري، در مورد سلجوقيان ).
19- نقل جسد يزد گردسوم نيز در تابوت سر بسته اي اتفاق افتاده است: طبري رديف1، ص 2874 ( سال 651 ميلادي برابر 31/30 هجري ) ؛ ابن الاثير، ج8، ص 163 ( يک سردار خراساني ) ؛ ابن خلکان ( فهرست: 113 )، ج8، ص 85 ( سال 997 ميلادي برابر 387 هجري: در مورد سبکتگين. )
20- جسد يزدگرد از خراسان به اصطخر نقل گرديد: طبري رديف1، ص 2874 به بعد و 2881؛ ابن الاثير، ج3، ص 46- گرديزي ( زين الاخبار ) ص 40. ابن الاثير، ج8، ص 163 ( سال 951/952 و 955/956 برابر 340 و 344؛ دو سردار خراساني ) راوندي ( راحه الصدور ) ص 292 ( سال 1166 ميلادي برابر با 561 مسعود، سلطان سلجوقي ) و نيز Krymskyj I III ( سال 935 برابر 323 هجري: در مورد سربازان ديلمي و گيلاني ).
21- ابن الاثير، ج9، صفحات 49 و 52 ( سال 998/999 برابر با 389 هجري، در مورد آل بويه ) ؛ ابن خلکان، در صفحه ي مذکور در دو پاورقي قبل.
22- نرشخي ( تاريخ بخارا )، ص 60 ( حدود سال 740 ميلادي برابر 122 هجري؟ ( تاريخ 782 غلط است ) در مورد يکي از حکام از بخارا. درباره ي اين رسم و عادت در ازمنه ي بعد چيزي نقل نشده است.
23- ابن الاثير، ج9، صفحات 49 و 52 ( سال 998/999 برابر 389 هجري: در مورد آل بويه ). راوندي ( راحه الصدور ) ؛ ص 383؛ ابن الاثير، ج12، ص 73 ( در مورد يک سردار خراساني ).
24- ابن اسفنديار ( تاريخ طبرستان ) ص 140.
25- در سال 702 ميلادي برابر 83 هجري؛ والي خراسان، يزيدبن المهلب ( که مردي عرب بود )، طبري رديف 2، ص 1107.
26- ابن مسکويه ( تجارب الامم )، ج2، ص 137 ( سال 952 ميلادي برابر 341/340 هجري؛ رکن الدوله ديلمي ).
27- طبري، ج2، ص 1107 ( سال 702 ميلادي برابر 83 هجري ).
28- درباره ي رکن الدوله ي ديلمي، در شيراز چنين آمده است: ابن مسکويه ( تجارب الامم )، ج2، ص 137.
29- دينوري ( اخبار الطوال )، ص 340 ( حدود سال 744 ميلادي برابر 126/127 هجري.
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي ( جلد اول )، جواد فلاطوري، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم