عموم فيلم هاي اين گروه يکي از دو عامل عذاب الهي يا تسخير شيطان را به نمايش مي گذارد. دسته ي اول از اين فيلم ها بيش تر شبيه وقوع قيامت است، نه آخرالزمان؛ اما همان گونه که پيش تر آمد، در صورت وجود قراين ديگر در فيلم مي توان آن را منطبق بر آخرالزمان دانست.
فيلم « لژيون » نمونه اي براي اين گروه است. در اين فيلم، خدا از انسان ها و گناه هاي گسترده ي آنان خسته شده و مي خواهد عذاب بفرستد. اين عذاب براي نابودي همه ي انسان ها در جهان است که به دو صورت نازل مي شود:
صورت اول، حشره هاي بسيار پرشماري است که در تمام دنيا گسترده مي شود و همه ي آدميان را مي کشند. صورت دوم عذاب، فرستادن فرشتگان براي کشتار انسان ها است که از آن ها در فيلم به « سگ هاي بهشت » تعبير مي شود. يکي از شخصيت هاي اصلي که فردي مذهبي است، ابتدا اين مطلب را باور نمي کند و فرشتگان را عامل خير مي داند؛ ولي فرشته ي متمردي که به کمک انسان ها آمده، به او مي گويد: « شما بسياري از حقايق را نمي دانيد ». اين جمله اگرچه کلامي ساده به نظر مي رسد، اما سخني براي تشکيک در بسياري از اعتقادات مبتني بر دين است. فرشتگان روي زمين مي آيند و انسان هاي زيادي را تسخير و به زامبي تبديل مي کنند تا در مأموريت اصلي يعني کشتن منجي استفاده کنند.
در فيلم « هفتمين نشانه » (1) گناه و تبعيت نکردن از حضرت مسيح عليه السلام عامل نابودي بشر در آخرالزمان شمرده مي شود. به دليل فساد و گناه هاي انساني، عذاب الهي در قالب سيل و طاعون بر انسان ها نازل مي شود و پايان دنيا را رقم مي زند.
در فيلم « مِه » (2) که دو نسخه از آن ساخته شده، مسئولان يک شهر، گروهي از جذامي ها را در يک کشتي مي سوزانند و به آنان ظلم روا مي دارند. پس از مدتي عذاب و مجازات، اين عمل به شکلي هولناک بروز مي کند. ارواح انسان هاي کشته شده همراه مه غليظي که تمام شهر را فرا مي گيرد، به شهر حمله مي کنند و همه ي انسان ها را مي کشند.
دسته ي دوم از اين فيلم ها مربوط به « شيطان » است که معمولاً چنين نگرشي در کتاب مقدس و به ويژه مکاشفات يوحنا ريشه دارد. شيطان بر پايه ي آموزه هاي کتاب مقدس مدتي است که در غل و زنجير و در جايگاه دوزخي خود قرار دارد؛ اما روزي برخواهد خاست.
در مکاشفات اين گونه آمده است: « و ديدم فرشته را که از آسمان نازل مي شود و کليدِ هاويه را دارد و زنجيري بزرگ بر دست وي است و اژدها يعني مار قديمي را که ابليس و شيطان است، گرفتار کرده او را تا مدت هزار سال دربند نهاد و او را به هاويه انداخت و در را بر او بست و مُهر کرد تا امت ما را ديگر گمراه نکند. تا مدت هزار سال به انجام رسد و بعد از آن مي بايد اندکي خلاصي يابد ... و چون هزار سال به انجام رسد، شيطان از زندان خود خلاصي خواهد يافت ». (3)
عهد جديد شيطان را موجودي مهيب ياد مي کند که « وحش » نام دارد و روزي براي تسلط بر انسان ها ظهور مي کند. عدد و نشان او عدد 666 است که با همين معناي شيطاني در فيلم ها نيز به کار مي رود.
در وصف شيطان چنين مي خوانيم:
« ديدم وحشي از دريا بالا مي آيد که ده شاخ و هفت سر دارد و بر شاخ هايش ده افسر و بر سرهايش نام هاي کفرآميز است و آن وحش را ديدم مانند پلنگ بود و پاهايش مثل پاي خرس و دهانش مثل دهان شير و اژدها قوت خويش و تخت خود و قوت عظيمي به وي داد.
... و ديدم وحش ديگري را که از زمين بالا مي آيد و دو شاخ، مثل شاخ هاي بره داشت و مانند اژدها تکلم مي کرد و با تمام قدرت وحش نخست در حضور وي عمل مي کند و زمين و سکنه ي آن را بر اين وا مي دارد که وحش نخست را که از زخم مهلک شفا يافت بپرستند و معجزات عظيم به عمل مي آورد تا آتش را نيز از آسمان و حضور مردم به زمين فرود آورد و ساکنان زمين را گمراه مي کند به آن معجزاتي که به وي داده شده که آن ها را در حضور وحش بنمايد و به ساکنان زمين مي گويد که صورتي از آن وحش که بعد از خوردن زخم شمشير زيست نمود بسازند و به وي داده شده که آن صورت وحش را روح بخشد تا که صورت وحش سخن گويد و چنان کند که هر که صورت وحش را پرستش نکند، کشته مي گردد، همه را از کبير و صغير و دولتمند و فقير و غلام و آزاد بر اين وا مي دارد که بر دست راست يا بر پيشاني خود نشاني گذارند و اين که هيچ کس خريد و فروش نتواند کرد، جز کسي که نشان يعني اسم يا عدد وحش داشته باشد، در اين حکمت است پس هر که فهم دارد عدد وحش را بشمارد؛ زيرا که عدد انسان است و عددش ششصد و شصت و شش است ». (4)
شيطان برخاسته از دوزخ در قالب انسان ها يا به شکل حيوان حلول مي کند و درصدد تشکيل حکومت شيطاني خويش است. در فيلم « کنستانتين » (5) پسر « لوسيفر » (6) با نام « مامون » قصد دارد پيش از اقدام پدر، حکومت شيطاني را در زمين ايجاد کند. او براي انجام اين کار به دوقلوها، کمک جبرئيل فرشته و « نيزه ي سرنوشت » (7) نياز دارد که تمام آن ها را تهيه مي کند. جالب است که جبرئيل نيز در اين کار به او ياري مي رساند.نيزه ي سرنوشت يا نيزه ي مقدس، همان نيزه اي که بنابر عقيده ي مسيحيان، حضرت عيسي عليه السلام با آن به شهادت رسيده است. طبق نگرش مسيحيان، آن حضرت به علت مصلوب شدن شهيد نشد؛ بلکه سرباز رومي، او را با نيزه به شهادت رساند و همين نيزه، نيزه ي سرنوشت نام دارد. پيش تر هم گذشت که اين عقيده در نگاه قرآني از اساس باطل است؛ چرا که حضرت مسيح عليه السلام اصلاً مصلوب نشد تا اين که به شهادت برسد؛ بلکه فرد مشابهي به جاي ايشان دستگير شد.
در مجموعه فيلم هاي « طالع نحس » (8) که تاکنون پنج قسمت از آن اکران شده، پسر شيطان در قالب نوزادي پا به عرصه ي وجود مي گذارد اين کودک در بيمارستان به نحوي جا به جا مي شود و در خانه ي يک سياست مدار، بزرگ مي شود. در کودکي و نوجواني اش تمام دشمنان او و کساني که از رازش باخبرند، به نحوي مرموز کشته مي شوند و در نهايت، وي راه پدر ناتني اش را دنبال و سياست مدار مي شود تا بتواند از اين طريق به مقاصدش در تشکيل حکومت جهاني شيطاني دست يابد.
در سه گانه ي « ارباب حلقه ها » (9) و دو انيميشن « ارباب حلقه ها » و « بازگشت پادشاه » (10) که همگي اقتباسي از رمان مشهور « جي. آر. آر. تالکين » (11) هستند، شيطان که به شکل چشمي بزرگ بر روي يک برج است، با استفاد از جادوگر پليد و نيروهاي شيطاني، جنگ بزرگي را عليه انسان ها و ديگر موجودات در سرزمين هاي فيلم آغاز مي کند. هدف او نابودي تمام موجودات و تشکيل حکومتي جديد است.
در مجموعه فيلم هاي « ارباب آرزو » (12) که تاکنون چهار قسمت از آن اکران شده، شيطان در قالب يک جن شرور در ايران باستان ظهور مي کند. اين جن، آرزوي افراد را به بدترين شکل برآورده مي کند و اگر موفق شود سه آرزوي شخصي که او را احيا کرده برآورده سازد، قادر است که حکومت جهاني اش را آغاز کند. شر او از ايران باستان به امريکا در عصر حاضر مي رود و تا چندين قسمت داستان ادامه دارد.
در فيلم « رانندگي خشمگين » (13) شيطان در کالبد انساني درآمده که به دنبال ياوراني از انسان ها است. او مي خواهد حکومتي شيطاني در زمين برپا کند و اين کار را در قالب فرقه اي شبه مذهبي شبيه شيطان پرستان انجام مي دهد. در روز موعود قصد دارد با انجام مراسم قرباني يک نوزاد حکومتش را پايه ريزي و آغاز کند و جهان را براي طرفدارانش مهيا سازد.
در فيلم « مگيدو: رمز امگا 2 » (14) رهبر لشکر شري که عليه انسان ها در منطقه ي اورشليم قيام کرده، شيطان است که در کالبد انسان درآمده و آغازگر جنگ نهايي خير و شر است. او در بخشي از جنگ، نيروهاي اهريمني تمام جهان را فرا مي خواند و از آن ها کمک مي گيرد. در فيلم « سليمان کين » (15) هم شيطان با فرستادن نيروهاي خود به سراسر دنيا، انسان ها را به بردگان خود تبديل مي کند و قصد دارد از آن ها ارتشي بسازد و با جنگي بزرگ، زمين را به تسخير خود درآورد.
در فيلم « روح سوار » (16) پسر شيطان برخلاف نظر پدرش، قصد تسخير زمين را دارد و در اين راه از موجودات اهريمني شبه انسان کمک مي گيرد. در روز موعود، پسر شيطان با خواندن طلسمي ويژه، همه ي ارواح شرير را به درون خويش مي خواند تا از قدرت آن ها براي نابودي جهان کمک بگيرد.
در فيلم « فصل جادوگري » (17) شيطان که در قالب دختري جادوگر در قرون و زمان جنگ هاي صليبي ظاهر شده، قصد دارد به کمک فرستادگان کليسا به کتاب طلسم ها دست يابد که در مکاني مخفي شده است، تا با آن تاريکي را در تمام جهان گسترش دهد و بر انسان ها حکم براند. در فيلم « مهياي جهنم » (18) شيطان موجودي را در زمان جنگ هاي صليبي مي فرستد تا با دست يابي به عصاي قدرت پادشاه ريچارد بتواند کنترل جهان را به دست گيرد.
در فيلم « بچه ي رزماري » (19) نوزادي در سال 1966 م به دنيا مي آيد که فرزند شيطان است. اين سال، سال نخست و شروع دوره ي حکومت شيطان معرفي مي شود و بر اساس پيش گويي شيطان قصد دارد به واسطه ي اين کودک، جهان را تسخير کند. شيطان پرستان در جهت تولد بچه و حفظ او تا زمان بزرگ شدن تلاش مي کنند.
در فيلم « پايان دوران » (20) دختري متولد مي شود که شيطان در صورت داشتن بچه از او مي تواند زمين را تسخير کند؛ از اين رو در قالب مردي ظاهر مي شود و قصد ارتباط با اين زن را دارد. در طرف مقابل، کليسا و کشيشان درصدد نابودي اين زن و شکست شيطان هستند.
شيطان در فيلم « وکيل مدافع شيطان » (21) به عنوان يک سرمايه دار و صاحب شرکتي چند منظوره با کالبدي انساني ظاهر مي شود. او براي تشکيل نسل خود و برپايي حکومتش به دختر و پسري زنا زاده نياز دارد. به همين دليل با دختري مذهبي ارتباط برقرار کرده، پسري از او به دنيا مي آيد و دختري به همين شکل از فرد ديگري به دست مي آورد. وقتي اين دختر و پسر، بزرگ مي شوند، شيطان نقشه اش را شروع مي کند و پسر را که وکيل دادگستري است با فريب به همکاري مي خواند. شيطان در فيلم، خدا را قبول و او را دوست دارد؛ ولي دوران خدا را پايان يافته مي داند و در پي آغاز دوران شيطاني است.
در برخي فيلم ها عامل حادثه ي آخرالزماني نمادي از شيطان است؛ براي نمونه در مجموعه فيلم هاي « هري پاتر » جادوگر شر به نوعي همان شيطان محسوب مي شود که قصد برپايي حکومت جهاني براي خود دارد. هم چنين در فيلم « گردش شنل قرمزي » گرگ نمايي که عامل حادثه آخرالزماني است، در تمام فيلم، شيطان خوانده مي شود و نمي تواند داخل کليسا شود و بر روي کليساي شهر، عکس او در مقابل عکس حضرت عيسي عليه السلام کشيده شده است.
فيلم هاي اين دسته که شيطان را عامل آخرالزماني مي داند، نمونه هاي روشني براي تبيين مصداق دجال هستند. دجال در اين فيلم ها اساس شرارت يعني شيطان يا پسر او است که به دنبال تشکيل حکومتي شيطاني است. نکته ي قابل تأملي در اين جا مطرح است که اين فيلم ها براي شيطان و دار و دسته اش قدرتي بسيار بالا و شبيه خدا قائل هستند.
اين نگرش نوعي دوگانگي در الوهيت است؛ يعني دو الهه ي خير و شر، جهان را تدبير مي کنند که خدا در جانب خير و شيطان در جانب شر قرار دارد. چنين نگرشي فقط در انديشه هاي تحريف شده يافت مي شود و البته در برخي گروه هاي شيطان پرست نيز رواج دارد. (22) با اندکي تأمل مي توان فساد اين نگرش را دريافت؛ زيرا چگونه شيطاني که مخلوق خدا است، مي تواند با خالقش مبارزه و رويارويي کند؟!
در هر صورت دسيسه ي شيطان در آخرالزمان يکي از بلاياي دوران واپسين بشر است؛ اما به هيچ عنوان تشکيل حکومتي شيطاني امکان ندارد و محقق نخواهد شد. ممکن است در اين جا گفته شود، به اين علت که در هيچ کدام از اين فيلم ها چنين چيزي رخ نمي دهد و به سرانجام نمي رسد، نمي توان چنين اشکالي بر مضمون فيلم ها وارد کرد و فيلم ها در اين زمينه، مضمون صحيحي دارد.
نادرستي اين مطلب با تأمل در تمام بخش هاي فيلم روشن مي شود؛ زيرا هيچ کدام از اين فيلم ها تشکيل حکومت شيطان را نفي نمي کند و تنها در دوره ي زماني داستان، اين اتفاق به صورت موقت محقق نمي شود. در برخي از اين فيلم ها تصريح مي شود که هنوز زمان آن نرسيده است؛ ولي در آينده محقق خواهد شد.
براي نمونه در فيلم « کنستانتين » لوسيفر پس از اين که مانع پسر خود مي شود و اجازه ي تسخير دنيا را به او نمي دهد، مي گويد: « هنوز وقتش نرسيده و به موقع، اين کار را خواهيم کرد ». هم چنين در فيلم « ارباب حلقه ها » گويِ جادويي، آينده ي بشر را به تصوير مي کشد که در آن شيطان، تمام جهان را تسخير کرده است.
پينوشتها:
1. The Seventh Sign.
2. The Fog.
3. کتاب مقدس، مکاشفه ي يوحناي رسول، ص 418 (20: 1-7).
4. کتاب مقدس، مکاشفه ي يوحناي رسول، صص 409 و 410 (13: 1-18).
5. Constantine.
6. Lucifer.
7. Spear of Destiny.
8. The Omen.
9. The Lord of the Rings.
10. The Return of the King.
11. J. R. R. Tolkien.
12. Wishmaster.
13. Drive Angry.
14. Megiddo: The Omega Code 2.
15. Solomon Kane.
16. Ghost Rider.
17. Season of the Witch.
18. Hellbound.
19. Rosemary"s Baby.
20. End of Days.
21. The Devil"s Advocate.
22. ر.ک: امين خندقي، جواد، شناخت و بررسي شيطان پرستي، صص 121 و 122.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول