با مطالعه موردي دانشگاه شيراز

نگرش استادان در ارتباط با متون فلسفه تعليم و تربيت

فلسفه عبارت است از بررسي و شناخت تحليلي و انتقادي مسائل اساسي زندگي انسان بصورت يک کل يا بخشي از آن در ارتباط با کل. (3) بزعم برخي سخن بنيادي فلسفه، فلسفه ي تعليم و تربيت است. فلسفه ي تربيت به مطالعه ي هدفها
يکشنبه، 17 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگرش استادان در ارتباط با متون فلسفه تعليم و تربيت
نگرش استادان در ارتباط با متون فلسفه تعليم و تربيت

 

نويسندگان: محمد حسن کريمي (1) و اعظم دوستداري (2)




 

 با مطالعه موردي دانشگاه شيراز

مقدمه

فلسفه عبارت است از بررسي و شناخت تحليلي و انتقادي مسائل اساسي زندگي انسان بصورت يک کل يا بخشي از آن در ارتباط با کل. (3) بزعم برخي سخن بنيادي فلسفه، فلسفه ي تعليم و تربيت است. فلسفه ي تربيت به مطالعه ي هدفها و فرايند و ماهيت برنامه ها و عمل و نتايج تعليم و تربيت مي پردازد. اين مطالعات مي تواند در بافت تعليم و تربيت بعنوان يک مؤسسه اجتماعي- فرهنگي يا در معناي وسيعتر، بعنوان فرايند رشد وجودي انسان، يعني چگونگي تغيير فهم آدمي از جهان باشد. (4)
فلسفه ي تربيت پرسيدن پرسشهايي براي رسيدن به راه و رسم تربيت درست، منسجم، پيوسته و هماهنگ و جلوگيري از تضاد و تناقض در نظر و عمل تربيت است.
پرسشهايي نظير: ماهيت انسان است؟ کمال انسان در چيست؟ آيا زندگي معنا و هدفي دارد؟ ماهيت زندگي خوب که قصد تربيت نيل به آن است، چيست؟ آيا تربيت امر ضروري است؟ اگر تربيت يک جريان اجتماعي است ماهيت جامعه چيست؟ ماهيت معرفت چيست؟ ماهيت واقعيت غايي که همه ي معرفتها در پي نفوذ در قلمرو آن هستند، چيست؟ به اين ترتيب فلسفه ي تربيت معرفتي براي راهگشايي خردمندانه در علم تربيتي است. (5) از اينرو، فلسفه مجموعه يي از اطلاعات نيست، بلکه پرسشگري و خردورزي است. (6) مهمترين ويژگي همه ي فلاسفه و رويکردهاي فلسفي اين است که در پي پاسخگويي به سؤالات بنياديي هستند که در حوزه هاي ديگر امکان پاسخگويي به آنها وجود ندارد. فيلسوفان تعليم و تربيت نيز در پي پاسخگويي به سؤالات بنياديي هستند که در حيطه ي آموزش و پرورش وجود دارند، سؤالاتي که با روش علمي نمي توان به آنها پاسخ داد. علاوه بر اين سؤالاتي در ارتباط با محتوا، هدف، روش، مباني و اصول و مراحل و شيوه هاي ارزيابي نظام آموزش و پرورش ذهن فيلسوفان تعليم و تربيت را به خود مشغول کرده است. همچنين آنها بايد ماهيت دانش و ماهيت ذهن انسان را مشخص کنند. بنابراين، در فلسفه ي تربيت ما در جستجوي تربيت انسان کامل از طريق انتخاب بهترين هدف، محتوا، روش و ... خواهيم بود. (7)
مطالعه ي انديشه هاي گذشتگان نيز در دوران جديد مي تواند مفيد و موثر باشد. بعبارت ديگر ريشه ي خيلي از سؤالاتي که امروزه مطرح شده را مي توان درگذشته يافت. مانند سؤالاتي که براي افلاطون و ارسطو مطرح بوده و هنوز هم براي ما مطرح است.
علاوه بر اين، وضعيت جامعه و فضايي که در جامعه وجود دارد، بر آموزش فلسفه تأثير مي گذارد. مسلماً اگر فضا، فضاي بازي نباشد، آموزش فلسفه بشيوه يي القائي، تلقيني، ديکته شده و پيش فرضهايي از پيش تعيين شده، تبديل مي شود. بعبارت ديگر اگر بخواهيم ماهيت فلسفه را بدانيم، به آزادانديشي، گشودگي و انعطاف پذيري ذهن نياز داريم، اما اگر در جامعه چنين شرايطي وجود نداشته باشد، آنچه تحت عنوان فلسفه، آموزش داده مي شود، به محفوظات و يادگيريهاي القائي تبديل مي شود که فراموش شده و تأثير چنداني هم ندارد. اگر نگاهي به فيلسوفاني مثل سارتر بيندازيم، متوجه مي شويم که آنها صرفاً با تفکر انتزاعي و تصورات خودشان انديشه هايي را مطرح نکرده اند، بلکه شرايط جامعه و دوره يي که در آن مي زيسته اند بر انديشه هاي آنها تأثيري مفرط داشته است. فلسفه ي هر زمان نيز متأثر از شرايط خاص و شرايط اقتصادي و اجتماعي آن جامعه است که بر انديشه ها و افکار افراد تأثير گذاشته است. بطور مثال وقتي در جايي جنگ بوده، فلسفه رياضت و بردباري بوجود آمده است.
فلسفه ي آموزش و پرورش بيش از آنکه پاسخ پرسشهاي معين باشد، زمينه يي براي برانگيختن، انديشيدن، گشودن افقهاي نو و رهايي انسان از پيشداوريها و تنگناهاست؛ پيشداوريها و تنگناهايي که همواره از وضعيتهاي اجتماعي و فرهنگي و حتي از محدوديتهاي طبيعي آدمي پديد مي آيند. (8)
با سه رويکرد مي توان به بررسي ويژگيهاي يک کتاب مناسب براي فلسفه ي تعليم و تربيت پرداخت: 1- بررسي ديدگاه اساتيد 2. بررسي ديدگاه دانشجويان 3. تحليل کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت. بر اين اساس اين پژوهش براي بيان ويژگيهاي يک کتاب مناسب ازديدگاه اساتيد استفاده کرده است. هدف از پژوهش حاضر بررسي نگرش استادان دانشگاه در ارتباط با متون فلسفه تعليم و تربيت است. رويکرد پژوهش حاضر کيفي بوده و مطالب با استفاده از شيوه ي مصاحبه و سندکاوي جمع آوري شده است. مصاحبه نيز بصورت موردي از استادان دانشگاه شيراز است که فلسفه ي تعليم و تربيت را تدريس کرده اند. سؤال کلي پژوهش عبارت است از اينکه استادان در ارتباط با متون فلسفه تعليم و تربيت چه عقيده يي دارند؟ به اين ترتيب اين پژوهش در پي پاسخگويي به سؤالات جزئي به اين شرح مي باشد: آيا کتابها بايد فلسفه را آموزش دهند يا شيوه فلسفيدن را؟ کتابهاي درسي دانشگاهي در زمينه ي تعليم و تربيت بايد با چه رويکردي نوشته شوند؟ کتابهاي فلسفه ي آموزش و پرورش بايد بدنبال چه هدفي باشند؟ ويژگي کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت چيست؟ کدام يک از کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت براي تدريس در دوره ي کارشناسي مناسبتر است و چرا؟ بررسي نگرش استادان در ارتباط با متون فلسفي به صاحبنظراني که قصد تدوين کتابهاي فلسفي را دارند، کمک فراواني مي کند.

آموزش فلسفه يا فلسفيدن

در ارتباط با اينکه کتابها بايد فلسفه را آموزش دهند يا شيوه ي فلسفيدن را، نتايج نشان مي دهد که در کتابهاي فلسفي هم بايد فلسفه آموزش داده شود و هم فلسفيدن. آموزش فلسفه يعني اجماع ميان ديدگاهها، نظريه ها و پاسخهايي که حاصل کار فيلسوفان و انديشمندان بوده است. در واقع يک کتاب فلسفي بايد همانگونه که انديشه هاي فيلسوفان مختلف را مطرح مي کند در پي پاسخگويي به مسائلي از اين قبيل نيز باشد: فيلسوف چه کسي بوده است؟ با چه مسائل و دغدغه هايي روبرو بوده است؟ چگونه در پي پاسخگويي به اين مسائل برآمده است؟ شرايط و موقعيتهاي او چگونه بوده است؟ به چه نتيجه يي دست يافته است؟ نتيجه يي که بدست آورده و بصورت نظريه مطرح کرده، پاسخگوي چه نتايجي در دنياي امروز است و چه مسائلي را بي پاسخ مي گذارد؟ نقاط مثبت و منفي نظريه ي يک فيلسوف چيست؟ همه اين سؤالات ما را سخت بسمت تفکر فلسفي و انديشيدن سوق مي دهد.

رويکردهاي نوشتاري متون فلسفه تعليم و تربيت

نگاهي به کتابهاي فلسفه ي آموزش و پرورش نشان مي دهد که اين کتابها سه شيوه را در پيش گرفته اند؛ نخست، بررسي مکاتب يا نتايج تربيتي انديشه هاي فلسفي؛ دوم، تحليل منطقي مفهومها و گزاره هايي که فيلسوفان يا مربيان بيان کرده اند و سوم، پرداختن به فيلسوفاني که درباره ي آموزش و پرورش انديشيده اند يا مربياني که آموزش و پرورش را با ديد ژرف و فلسفي نگريسته اند. (9)
کتابهايي که با رويکرد مکتبي نوشته شده اند بر دو پيش فرض استوار هستند. نخست آنکه انديشه هاي همه ي فيلسوفان را مي توان بطور مشخص در سيستمهاي فلسفي جاي داد و دوم آنکه ميان انديشه هاي فلسفي و نظريه هاي تربيتي بستگيهاي لازم و منطقي يافت مي شود. اما از يکسو همه ي فيلسوفان به بر پا کردن سيستمهاي فلسفي نپرداخته اند و از سوي ديگر چنين نيست که همه ي انديشه هاي فيلسوفان بطور دقيق در يک سيستم مشخص جاي گيرد. (10) همچنين اين کتابها افراد را در يک قالب قرار مي دهند و انديشه هاي آنها را بصورت مشابه در نظر مي گيرند. در صورتي که برخي از صاحبنظران و فلاسفه برغم اينکه نظريات مشابهي دارند، تفاوت قابل ملاحظه يي نيز در ديدگاههايشان به چشم مي خورد. مکاتب نيز از انديشه هاي افراد بوجود آمده اند.
جنبش تحليلي که از پايان قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم در روند تاريخ فلسفه اهميت يافت، جرياني بود که بيش از هر چيز براي رويارويي با نظامهاي فلسفي بلندپروازانه و بويژه ايدئاليسم هگلي پديد آمد. (11) کتابهايي که با اين رويکرد نوشته شده اند فقط به يک جنبه از فلسفه مي پردازند و آن تحليل کتابهاست. در صورتي که تحليل، جزئي از فلسفه است و کل فلسفه را در بر نمي گيرد. اين دسته از کتابهاي تحليل را براي روشن کردن مفاهيم واژه ها بکار مي برند. مي توان گفت محدود کردن کار فلسفه به تحليل گزاره ها و مفهومها نادرست است، زيرا با آنکه تحليل يکي از مهمترين جنبه هاي فلسفه و حتي گام نخست انديشه ي فلسفي است، کار فيلسوف بهيچ وجه به آن محدود نمي شود. دايره ي انديشه و فرهنگ و زندگاني بسي گسترده تر از آن است که به چنين قلمرو کوچکي محدود شود. (12)
تقريباً باعتقاد همه ي استاداني که مورد مطالعه قرار گرفته اند کتابهايي که با رويکرد فردي نوشته مي شوند بهتر است. فلسفه از فيلسوف جدا نيست و در واقع ذهن خود فيلسوف است و بنابراين نمي شود آن را از افراد جدا کرد. البته ممکن است برخي از کتابها هرسه رويکرد را درپيش بگيرند، اما رويکرد غالب و مسلط بايد رويکرد فردي باشد و رويکرد مکاتب و تحليلي بصورت کادرها ( باکس ها ) در کتاب آورده شود.

اهداف کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت

متون و کتابهاي فلسفه ي آموزش و پرورش بايد بدنبال اهدافي به اين شرح باشند:

1- پرورش انديشيدن، تفکر منطقي، تحليلي و نقادي در دانشجويان:

يک کتاب فلسفه ي آموزش و پرورش علاوه بر دنبال نمودن آموزش، بايد در پي هدف نيز باشد که دانشجويان را اهل تفکر بار آورد؛ يعني بايد بدنبال نقد و بررسي سؤالاتي باشد که ديگران به آن پاسخ داده اند و سپس به بررسي کاربرد پاسخهاي آنها در دنياي امروز بپردازد.
هدف از آموزش درست انديشيدن اين است که شرايطي ايجاد شود تا دانشجويان بتوانند آنچه را نمي دانند و ندارند، روي چيزهايي که مي دانند و دارند، بنا کنند. (13)
هنگامي که فلسفه بعنوان فلسفي فکر کردن تلقي مي شود، فيلسوف آموزش و پرورش با به جريان انداختن اين فعاليت در قلمرو آموزش و پرورش سروکار خواهد داشت. (14)
يکي ديگر از اهدافي که کتابهاي فلسفي بايد بدنبال آن باشند، پرورش تفکر انتقادي در دانشجويان است. پرورش تفکر انتقادي باعث مي شود که دانشجويان خود، اهداف و روشهايي را طراحي کنند که با مقتضيات جامعه بيشتر هماهنگ است.

2- تعميق، گسترش و انعطاف پذيري انديشه ي دانشجويان:

يکي ديگر از اهداف کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت اين است که بايد به تعميق، گسترش و انعطاف پذيري انديشه ي دانشجويان در برابر مسائل، اصول، مباني و مفاهيم مربوط به آموزش وپرورش کمک کند. چون تعليم و تربيت يک عمل است و فيلسوف تعليم و تربيت بايد متمايل به عمل باشد.

ويژگي کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت

يکي از مهمترين اصول و چارچوبي که براي تدوين کتابهاي فلسفه تعليم وتربيت بايد رعايت شود، توجه به ساختار کتاب است. منظور از ساختار کتاب اصولي است که هم براي سازماندهي محتوا و هم شکل ظاهري آن بکار مي رود.

1- مناسب بودن کتابهاي فلسفي از نظر محتوا

مهمترين بخش نقد هر کتاب، ارزيابي محتوايي آن است که متخصصان در هر رشته بايد به آن توجه کنند. محتوا در اصل شرح مطالب کتاب است و اينکه چه موضوعهايي مطرح مي شوند و اين موضوعها چگونه سازماندهي خواهند شد و براي بيان مطالب از چه شيوه هايي استفاده خواهد شد و قلمرو و عمق مطالب چگونه خواهد بود. (15)
يکي از مهمترين ويژگيهاي محتوايي کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت، انطباق محتواي آن با اهداف آموزش و پرورش است. باعتقاد شعاري نژاد (1377)، هر وسيله ي آموزشي وقتي مؤثر و سودمند خواهد بود که در دسترس يادگيرندگان باشد و از آن بموقع و براي رسيدن به هدف معين استفاده شود؛ بزباني ديگر، هر وسيله ي آموزشي اعم از کتاب درسي، نرم افزار آموزشي، آزمايشگاه و... زماني مفيد خواهد بود که با اهداف آموزشي ارتباط مستقيم داشته باشد. (16) محتواي کتابهاي فلسفه آموزش و پرورش بايد ويژگيهايي به اين مضمون داشته باشند:

1-1. دنبال کردن سير تاريخي:

يک کتاب فلسفي بايد تاريخي باشد؛ يعني سير تاريخي را دنبال کند و خواننده بتواند همانگونه که انديشه هاي فلسفي در بستر تاريخ پديد آمده اند، آنها را مطالعه کند. بعبارت ديگر کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت بايد توالي و تسلسل داشته باشند. توالي و تسلسل مطالب يک کتاب علاوه بر اينکه سير تاريخي را در بر مي گيرد، شامل موارد ديگري مانند از ساده به مشکل، از جزء به کل و از کل به جزء مي شود. (17)

2-1. مطرح کردن دغدغه ها، مسائل و چالشهايي که ذهن فيلسوف را به خود مشغول کرده است:

ويژگي ديگر کتابهاي فلسفه تعليم و تربيت اين است که دغدغه ها و مشکلات فيلسوف را مطرح کند؛ يعني چه سؤالاتي براي فيلسوف مطرح بوده و در چه بستر و محيطي قرار گرفته که چنين سؤالاتي براي وي بوجود آمده است. بعنوان مثال اينکه چرا افلاطون بحث از عالم مُثل مي کند يا چرا به ديالکتيک معتقد مي شود يا اينکه چرا فيلسوفاني نظير سقراط به خاطر ابراز عقيده جان خود را از دست مي دهد، جداي از فضايي که افلاطون و سقراط در آن قرار گرفته اند و بحثها و انديشه هايي که در آن زمان مطرح بوده است، مورد بررسي قرار گيرد. در بيشتر موارد بسياري از مسائلي که براي فيلسوفان گذشته مطرح بوده، براي افراد در زمان حال نيز مطرح است. اگر متون درسي بتواند بين دنياي گذشته با زمان حال و زندگي و نياز امروز ارتباط برقرار کند، دانشجويان را بيشتر به انديشيدن واداشته است.
باعتقاد مايرز (1374 ) کتابهاي درسي فقط وسيله يي براي انتقال دانش موجود به خوانندگان نيست، بلکه مطالب آن بايد بتواند سؤالهاي جديدي در ذهن دانشجويان ايجاد کند و افقهاي تازه يي را پيش روي آنان بگشايد. اين هدف با برانگيختن حس کنجکاوي و کاوشگري در دانشجويان و آموزش تفکر انتقادي به آنان تحقق مي يابد. (18)

3-1- حفظ کردن ارتباط منطقي بين مطالب:

يک کتاب بايد ارتباط منطقي بين مطالب را حفظ کند. بعبارت ديگر بايد بتواند ارتباط هر مطلب با مطالب گذشته و همچنين با مطالبي که بعد مطرح مي شود را بطور منطقي، برقرار کند تا بتواند در ايجاد يک ساختار شناختي، موفق عمل کند و مقايسه يي بين ديدگاههاي مختلف انجام دهد و شباهتها و تفاوتهاي بين اين ديدگاهها را بيان کند.

4-1- برقراري ارتباط با مخاطبان:

از نظر محتوايي يک کتاب بايد تا آنجا که مي تواند با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. به اين ترتيب بايد از الفاظ، مفاهيم و واژه هاي ثقيل و سنگين استفاده نکند، واژه ها و مفاهيم را در حد امکان ساده و از طريق تمثيل سازي، تشبيهات، تمثيلات و استعاره هاي مختلف، به ذهن دانش آموزان متبادر کند.
بررسيهاي عاطفي و رواني دانشجويان نشان مي دهد در صورتي که آنان با متني ارتباط مثبت برقرار کنند و آن را بپذيرند، فراگيري و يادگيري آنها افزايش مي يابد؛ از اينرو، محتواي کتاب درسي بايد با توجه به زمينه هاي عاطفي، شناختي و مهارتي دانشجويان ارائه شود. (19)

5-1- پرورش ژرف انديشي، جامعيت نگري و انعطاف پذيري در دانشجويان:

يک کتاب فلسفي بايد به گسترش و ژرفا بخشيدن به تفکر فلسفي در ارتباط با مسائل، مفاهيم و مباني آموزش و پرورش در دانشجويان کمک کند، علاوه بر اين بايد جامعيت نگري و تفکر انعطاف پذير را در آنها پرورش دهد.
کتاب درسي در زمينه ي موضوع مورد نظر بايد جامع باشد. جامع بودن مطالب کتاب بايد با توجه به اهداف کلي و ويژه و سرفصلهاي هر درس سنجيده شود. (20)
جامع انديشي، مستلزم ايستادگي در مقابل تأثير امور زودگذر و مقطعي است. از جمله موانع موجود بر سر راه جامع انديشي، تلقي و برداشت متداول اما غلطي است که در رابطه با نظر و عمل ديده مي شود. برخي از افراد، در مقابل انديشه هاي نظري، مواضع تعصب آميز و تنگ نظرانه يي اتخاذ مي کنند. آنها معتقدند که بخش اعظم يک نظريه، به خيال بافيهاي غيرعملي و غيرواقعي اختصاص دارد و بر مبناي آرمانهاي امکان ناپذير استوار است؛ حال آنکه کار جهان، براساس افکاري فاقد احساسات و عواطف، بنيان نهاده شده است، افکاري که در چهارچوب آن، « اشياء، آنچنانکه هستند »، پذيرفته مي شوند. (21)
همچنين کتابها بايد ژرف انديشي را در دانشجويان پرورش دهند. يکي از موانعي که بر سر راه ژرف انديشي وجود دارد، اين تصور باطل است که ما بايد بخش اعظم زندگي خود را بگونه يي سپري کنيم که گويي از قبل، نسبت به آنچه بعداً اتفاق خواهد افتاد، مطلع بوده ايم. (22)
انعطاف پذيري از مواردي است که بايد در دانشجويان پرورش پيدا کند. قابليت انعطاف با خلاقيت سروکار دارد و البته بر سر راه تفکر خلاق و نوآور نيز موانع زيادي نهفته است. (23)

6-1- رسا و روان بودن متن:

به نوشته کاردان (1382 ) متن کتاب درسي بايد از جهت رسا و روان بودن بررسي شود. رسا بودن به اين معناست که محتواي کتاب بايد در عين مشخص بودن مفهوم آن، با انشائي پاکيزه و متناسب با مباحث علمي و آراسته به اصطلاحات و تعبيرهاي خاص در زمينه ي مربوط تهيه و تدوين شود. روان بودن متن نيز به اين معناست که نثر کتاب به دور از ابهام بوده و از انسجام معنايي برخوردار باشد. (24)

2- مناسب بودن کتب فلسفه ي تعليم و تربيت از نظر صوري

کتابهاي بايد از لحاظ ظاهري و صوري مناسب باشند. بعبارت ديگر کتابها بايد از خط و قطع مناسب استفاده کنند، داراي اشکالات ويرايشي نباشند و تا حدود زيادي از تصاوير استفاده نمايند تا ميل و رغبت مطالعه را در افراد زياد کنند. حجم کتاب نيز نبايد غيرمتعارف باشد، کيفيت حروف نگاري ( تايپ )، صفحه آرايي و تايپ نيز در کتابهاي فلسفي اهميت بسياري دارد.
برخي نکات در متن را نيز بايد برجسته کرد. لوپينکا معتقد است با شيوه هاي مختلف و انواع محرکهاي کلامي و بصري مي توان به خواننده ي متن کمک کرد تا با تسهيل فرايند پرورش به مطالعه بپردازد و يکي از اين روشها توجه دادن خواننده به نکات ويژه است. با طراحي خاص کتاب از طريق بکارگيري حروف متفاوت، از قبيل حروف ايتاليک، حروف پررنگ يا حروف درشت و روشن و خوانا کردن حروف کلمات و ... مي توان نکات خاص را برجسته کرد. (25)

مناسبترين کتاب فلسفه ي تعليم و تربيت براي تدريس در دوره ي کارشناسي

بنظر برخي اساتيد مورد مصاحبه بهتر است در دانشگاهها براي درس فلسفه ي آموزش و پرورش از کتابها و متوني استفاده شود که حالت تأليفي داشته باشند و کمتر از متون ترجمه يي استفاده شود، زيرا بسياري از ترجمه هاي موجود ناقص و نارساست.
به نظر همه ي استادان مورد مصاحبه از ميان کتابهاي موجود در کشور کتاب نگاهي به فلسفه آموزش و پرورش نوشته ميرعبدالحسين نقيب زاده نسبت به بقيه ي کتابها ارجحيت دارد. اين کتاب ويژگيهاي زيادي دارد. از جمله: بصورت ساده و روشن فضاي فکري انديشمند و فيلسوف را مطرح مي کند، سير تاريخي در کتاب رعايت شده است، فيلسوفان بصورت مجزا مطرح شده اند و در جاي مناسب با هم نگري و نتيجه گيري نوشته شده است، با خواننده ارتباط برقرار مي کند، ساده و روان نوشته شده است، به ديدگاههاي فردي نيز اشاره دارد و زمينه ها و شرايط پيدايش فلسفه هاي مختلف را تا حد زيادي در نظر گرفته است. اما اين کتاب هنوز هم بايد کاملتر شود و مشخص کند که بطور مثال افلاطون چگونه افلاطون شد.

نتيجه گيري

آموزش فلسفه در کشور ما بايد مورد باز بازنگري واقع شود و مولفين و صاحبنظران در اين حوزه بشيوه يي ساده و جذاب به تأليف اين کتابها بپردازند، تا طيف وسيعتري از مخاطبان را بسمت خود جلب کنند. در جامعه نيز بايد جنبشي اتفاق افتد. اگر دانشجويان با فلسفيدن آشنا گردند و بتوانند سؤالاتي را که با آنها روبرو هستند تحليل و نقد کنند، قادر به حل بسياري از مسائل و مشکلاتشان مي شوند.
علاوه بر اين فلسفه، در سنت ما بشکل داستاني مطرح شده است، مثل کتابهاي مولوي، عطار و ... بنابراين اگر در کتابهاي فلسفي حالت قصه گويي و روايت گري حفظ شود، مي تواند با زندگي واقعي ارتباط برقرار کند. براساس نتايج بدست آمده کتابهاي فلسفه ي آموزش و پرورش بايد سعي کنند که انديشيدن و فلسفيدن را آموزش دهند. همچنين بهترين رويکرد براي تأليف کتابهاي درسي دانشگاهي در زمينه ي فلسفه ي تعليم و تربيت رويکردي است که به بررسي ديدگاه و آراء افراد صاحبنظران مي پردازد. اهداف متون فلسفه آموزش و پرورش به اين شرح مي باشد: تعميق، گسترش و انعطاف پذيري انديشه ي دانشجويان نسبت به مفاهيم، مسائل و اصول و مباني مربوط به تعليم و تربيت و پرورش نيروي انديشيدن، تفکر منطقي، تحليلي و نقادي در دانشجويان. از ويژگيهاي يک کتاب خوب اين است که خيلي زيبا نوشته شود و در هر فصل مشخص گردد که چرا از اينجا شروع شده و چرا به اينجا ختم شده است. (26) همچنين کتابهاي فلسفه ي تعليم و تربيت بايد از نظر محتوايي داراي ويژگيهايي به اين شرح باشند: سير تاريخي داشته باشند، چالشهايي که فيلسوفان با آن روبرو بوده اند را مطرح کنند، وضعيت اجتماعي و محيطيي که فيلسوفان در آن قرار داشته اند را مد نظر قرار دهند، ژرف انديشي، جامعيت نگري و انعطاف پذيري را در آنها پرورش دهند، با مخاطب ارتباط برقرار کنند، داراي متني رسا و روان باشند. از نظر ظاهري و صوري يک کتاب فلسفي بايد داراي ويژگيهايي به اين شرح باشد: از واژه هاي ثقيل و سنگين استفاده نکند، با استفاده از مثالها و تشبيهات ملموس، مفاهيم را به دانش آموزان، آموزش دهد، ارتباط منطقي بين مطالب را حفظ کند و براي فهم بيشتر دانشجويان مطالب را بصورت مصور ارائه کند.

پي‌نوشت‌ها:

1- عضو هيئت علمي دانشگاه شيراز.
2- کارشناس ارشد فلسفه تعليم و تربيت.
3- ابراهيم زاده، عيسي، فلسفه ي تربيت، ص 16.
4- لطف آبادي، حسين، « رويکردي نو به فلسفه ي تعليم و تربيت »، فصلنامه نوآوريهاي آموزشي، ص 20.
5- فلسفه ي تربيت، ص 69.
6- زارعي، شيما، « پرسيدن مهمتر از پاسخ دادن است »، روزنامه ي اعتماد.
7- فلسفه ي تربيت، ص 17.
8- نقيب زاده، ميرعبدالحسين، نگاهي به فلسفه ي آموزش و پرورش، ص 219.
9- همان، ص 207.
10- همان، ص 208.
11- همان، ص 214.
12- همان، ص 216.
13- « رويکردي نو به فلسفه ي تعليم و تربيت »، فصلنامه نوآوريهاي آموزشي، ص 18.
14- اسميت، فيليپ جي، فلسفه ي آموزش و پرورش، ص 86.
15- کافي زاده، منصوره، نعمت الله، موسي پور، « ويژگيهاي کتاب درسي دانشگاهي »، مجموعه مقالات درسي دانشگاهي (1): ساختار و ويژگيها، ص 163.
16- همانجا.
17- شکوفي فرد، حسين احمد، حسينايي و اسدالله زنگويي، « اصول و روشهاي سازماندهي محتواي کتاب درسي دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (1): ساختار ويژگيها، ص 425.
18- رضي، احمد، « شاخصهاي ارزيابي و نقد کتابهاي درسي دانشگاهي »، مجموعه ي مقالات کتاب درسي دانشگاهي (2): ساختار و ويژگيها، ص 196.
19- همان، ص 197.
20- همان، ص 196.
21- فلسفه ي آموزش و پرورش، ص 37.
22- همان، ص 38.
23- همان، ص 40.
24- « شاخصهاي ارزيابي و نقد کتابهاي درسي دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (2): ساختار و ويژگيها، ص 198.
25- فاضل، رضا، « درآمدي بر ويژگيهاي کتاب درسي علوم انساني دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (1): ساختار و ويژگيها، ص 177.
26- « پرسيدن مهمتر از پاسخ دادن است »، روزنامه اعتماد.

منابع تحقيق:
1- ابراهيم زاده، عيسي، فلسفه تربيت، انتشارات دانشگاه پيام نور، 1382.
2- اسميت، فيليپ جي، فلسفه ي آموزش و پرورش، ترجمه ي سعيد بهشتي، انتشارات آستان قدس رضوي، 1385.
3- رضي، احمد، « شاخصهاي ارزيابي و نقد کتابهاي درسي دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (2): ساختار و ويژگيها، مرکز تحقيق و توسعه ي علوم انساني « سمت »، 1385.
4- زارعي، شيما، « پرسيدن مهمتر از پاسخ دادن است »، روزنامه اعتماد، ش 1888، 1387.
5- شکوهي فرد، حسين؛ محمد حسينيايي و اسدالله زنگويي، « اصول و روشهاي سازماندهي محتواي کتاب درسي دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (1): ساختار و ويژگيها، مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني، « سمت »، 1385.
6- فاضل، رضا، « درآمدي بر ويژگيهاي کتاب درسي علوم انساني دانشگاهي »، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (1): ساختار و ويژگيها، مرکز تحقيق و توسعه علوم انساني « سمت »، 1385.
7- کافي زاده، منصوره و نعمت الله موسي پور، « ويژگيهاي کتاب درسي دانشگاهي»، مجموعه مقالات کتاب درسي دانشگاهي (1): ساختار و ويژگيها، مرکز تحقيق و توسعه ي علوم انساني « سمت »، 1385.
8- لطف آبادي، حسين، « رويکردي نو به فلسفه ي تعليم و تربيت »، فصلنامه نوآوريهاي آموزشي، ش 20، سال ششم، 1386.
9- نقيب زاده، ميرعبدالحسين، نگاهي به فلسفه ي آموزش وپرورش، انتشارات طهوري، 1386.

منبع مقاله :
خامنه اي، سيدمحمد؛ (1389)، تربيت فلسفي و فلسفه تربيت، تهران: نشر بنياد حکمت اسلامي صدرا، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.