کار با والدينِ کودکان پيش از دبستان

ارتباط نزديک ميان تعليم و تربيت خردسالان و تماس با اولياي آنها، در تاريخ آموزش دوران اوليه ي کودکي رابطه اي انکارناپذير بوده است. عامل اين رابطه شايد انس و الفت والدين و کودک نسبت به يکديگر باشد که سبب...
سه‌شنبه، 26 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کار با والدينِ کودکان پيش از دبستان
 کار با والدينِ کودکان پيش از دبستان

 

نويسنده: برنارد اسپادک
مترجم: محمدحسين نظري نژاد



 

ارتباط نزديک ميان تعليم و تربيت خردسالان و تماس با اولياي آنها، در تاريخ آموزش دوران اوليه ي کودکي رابطه اي انکارناپذير بوده است. عامل اين رابطه شايد انس و الفت والدين و کودک نسبت به يکديگر باشد که سبب مي شود پدر يا مادر، بيش از هر فرد ديگري، در يادگيري و رشد کودک مؤثّر باشد. از آنجا که اين انس بيش از هر برنامه ي آموزشي با زندگي کودک پيوند دارد نظير متخصّصان تعليم و تربيت را به خود جلب کرده است.
کُمنيوس( Comenius) و پستالوزي، متخصّصان تعليم و تربيت کودک که قبل از ايجاد کودکستان و مهدکودک مي زيستند، در کتابهاي خود به اهميت نقش مادر در آموزش کودکان اشاره کرده اند. فرديک فروبل، بنيانگزار کودکستان، نيز اعتقاد خود را به اهميت آموزش مادران براي تربيت کودکان و نيز هماهنگي آموزش مدرسه و خانه بيان کرده است.
در اجراي فلسفه ي فروبل و همزمان با تأسيس کودکستانها، کلاسهايي براي اولياي اطفال تشکيل شد. انجمنهاي مادران، در مواردي که کودکستانها مراکز خيريه نيز محسوب مي شدند، عهده دار آموزش فرهنگ(1) و تعليم پرورش کودک به خانواده ها بودند. با رشد اين انجمنها کنگره ي ملي مادران ايجاد شد که در نهايت به تشکيل انجمن اوليا و مربيان عصر حاضر انجاميد.
مهدکودکها، همزمان با گسترش همه جانبه، در افزايش و بهبود روابط سالم کودک و والدين تاثير بسزايي داشتند. با ايجاد مهدکودک نزديک محلّ سکونت کودکان، والدين مي توانستندفعّاليتهاي مهد کودک را از نزديک مشاهده کنند. در نتيجه، رابطه ي سودمند مادر و معلّم سبب همياري کامل خانه و مدرسه مي شد. پيشگامان آموزش کودک اميدوار بودند والدين، خود در نهايت عهده دار پرورش فرزندان خويش شوند.(2)
والدين، که در طرح، وظيفه ي خدمت را داشتند، معمولا براي ايجاد مهدکودک و کودکستان گام برمي داشتند. در عصر حاضر نيز، مهدکودکهايي توسط والدين کودکان تاسيس مي شود و حتي انجمن اولياي دبستانها ممکن است عهده دار اداره ي کودکستانها باشند. والديني که در تاسيس مدرسه نقش دارند خود را جزئي از آن مدرسه احساس مي کنند، درحالي که ساير والدين چنين احساسي ندارند.
در مقطع خردسالان، ارتباط ميان محيط آموزشي واولياي هر مدرسه به اندازه ي تعداد مدارس موجود و عدّه ي والدين متفاوت است. مرکز مراقبت روزانه و مهد کودک تعاوني والدين به گونه اي کاملا متفاوت عمل مي کنند. رابطه ي خانه و مدرسه يک دبستان دولتي نيز با آنچه در يک مهدکودک غيردولتي است تفاوت مي کند.
امروزه پدر يا مادر در برنامه هاي اوليا و مربيان تنها يک فرد مراجع به يک موسسه ي آموزشي محسوب نمي شود بلکه تعيين کننده ي خطي مشي براي آن موسسه نيز هست.مسأله نظارت محلّي براي مدارس و تقاضاي والدين براي داشتن حق راي در تعيين خط مشي آموزشي در تمام سطوح بايد ادامه ي مسووليت پدر يا مادر نسبت به تعليم و تربيت فرزند خويش به حساب آيد.
اين حق تعيين خط مشي تا حدودي قسمتي از هر ارتباطي است که مُراجع با مرجع دارد، زيرا پدر يا تنها با چند بار برخورد با افراد حرفه اي مي توانند فردي را اننتخاب کنند که بيش از هر کس ويژگيهاي رفتاري مشابه با آنها را دارد. در عين حال، در زمينه ي تعليم و تربيت، مُراجع و مرجع، هيچ يک آزادي چنين انتخابي را ندارند. نظرات واقعي بر خدمات آموزشي آن چنان در حصار موسسات آموزشي دولتي است که پدر يا مادر در انتخاب مدرسه يا معلّم، و معلّم در انتخاب کلاس نقشي ندارد. نداشتن اين حق انتخاب روابط ميان مادر و معلّم را محدود مي کند.

کودک به چه کسي تعلّق دارد؟

از نظر تربيتي، اعتقاد ما بر اين است که والدين حق دارند فرزندان خود را بشکلي که صلاح مي دانند تربيت کنند. ولي اين حق، در واقع، به علت توجه به سلامت کودک تا حد زيادي محدود مي شود. هيچ پدر و مادري حق ندارد بر کودک خود آسيب بدني وارد کند. هرچند ممکن است به سبب تبليغ و معرفي کودک آسيب ديده در جامعه ي ما اين مطلب امري تازه جلوه کند ولي سالهاست که انجمنهاي تهذيب اخلاق براي حفظ و حراست کودک تاسيس شده اند.
با قانون آموزش اجباري، تحميل جامعه بر حقوق والدين بيش از پيش مي شود. هر پدر يا مادري مجبور است کودک خود را طي دوره ي ي خاصّي به مدرسه بفرستد و مسووليت حضور او را در مدرسه برعهده گيرد. اين امر يک نياز فرهنگي براي رسيدن به نظم اجتماعي و نيز نياز شخصي کودکان و والدين محسوب مي شود.
با ايجاد موقعيتهاي آموزشي براي کودکان خردسالمسأله ي حضور اجباري در مدرسه حادتر مي شود. مدارس خردسالان به کار آموزش مباحث و مفاهيم پايه که از آموزش سنتي خواندن، نوشتن و حساب فراتر مي رود مي پردازند. امروزه والدين در انتخاب سن آغاز تحصيل فرزند خود، شش يا هفت سالگي، آزاد هستند ولي بعيد به نظر مي رسد که قوانين آموزش اجباري در سالهاي آينده سنين پنج يا چهارسالگي يا کمتر را مناسب بداند. در اين صورت است که اگر والدين خانواده با مسوولان مدرسه، در مورد اهداف آموزشي ووسايل مناسب براي نيل به آن اهداف به توافق کامل رسيده باشندمسأله اي پيش نمي آيد ولي اگر افراد فوق در مورد وسائل يا اهداف آموزشي به توافق نرسند مشکلات جدي بروز خواهد کرد. در اين مرحله پاسخگويي مدارس به نيازها، خواسته ها و تقاضاهاي والدين امري جدي تلقي مي شود.
براستي کودک به چه کسي تعلق دارد؟ در بسياري از مدارس به تصور معلّمان، حداقل چند ساعت در روز که کودک در کلاس حضور دارد « متعلق » به آنهاست.عدّه ي زيادي از معلّمان اين حق را باي خود محفوظ مي دانند که تصميم گيرنده يفعّاليتهاي کلاسي کودکان باشند. اين « حقي » است که جامعه با تربيت مربيان و اعطاي صلاحيت از طريق آموزش خاصّ به آنها بخشيده است. « حقي » که در گواهينامه ي معلّم رسميت يافته و امضاي قرارداد ميان او و هيات آموزشي بر آن مهر تاييد زده است.
مشکلات و موانع والدين و معلّمان در ارتباط با کودکان يکسان است. مجموعه برنامه هاي درسي هيات آموزشي، مقررات هيات اداري و قوانين آموزش و پرورش منطقه همه ي آنها موانعي را ايجاد مي کنند. علاوه برآن، معلّمان در عمل با انواع تنگناهاي شغلي که به طور معمول ميان همکاران مدرسه مشترک است مواجه مي شوند.
تعليم و تربيت عصر حاضر با مسائل مهمتري مواجه است که يکي از آنها حدود اختيارات و خواسته هاي والدين مي باشد. آنها بر مبناي اختيارات خود در برابر اعمال معلّمان موانعي مشروع ايجاد مي کنند. سنت گذاشته، در مورد تصميم گيري مسائل آموزشي، براي والدين جايي، به جز در وسيعترين سطح آن يعني عضويت در هيات آموزشي، قائل نبوده است. از اين حد که بگذريم معلّمان تا کنون والدين را عامل مهمي در ايجاد محدوديت تلقي نکرده اند. والدين با مراجعه به مدرسه و ديدار با معلّمان مي بايست به گفتار آنان توجه مي کردند، با آنها هم عقيده مي شدند و مورد مشورت قرار مي گرفتند. معلّم بندرت پدر يا مادري را شايسته ي تصميم گيري درباره يفعّاليتهاي کلاسي مي ديد. محدود بودن اطلاعات والدين در مورد آموزش دليل قانع کننده اي براي جلوگيري از دخالت مشروع آنها در تصميم گيريها بود، و حتي هنگامي که آنها مطلع و صاحب صلاحيت شناخته مي شدند، اين گونه مسائل خارج از حدود اختياراتشان به شمار مي آمد.
روابط معلّم و اولياء در حال تحول است. اين تحول به سوي ايفاي نقش والدين و اعضاي انجمن محلّي اوليا در زمينه هاي مهم تصميم گيري خط مشي آموزشي وفعّاليتهاي کلاسي گام برمي دارد. معلّم دبستان در محلّه اي فقيرنشين مي تواند همانند معلّم مهدکودکي که با همکاري والدين ايجاد شده با اولياي کودکان کلاس خود در ارتباط باشد. در اين تعاونيها اوليا، مراجعان معلّم محسوب مي شوند، درعين حال هزينه ي تدريس او را مي پردازند و با عضويت در هيات اجرايي مدرسه در تصميم گيريهاي خط مشي ونحوه ي اجراي آنها شرکت مي کنند.
اگر چنين تحولي تحقق يابد، معلّمان بايد ديد خود را نسبت به مدرسه کودکان تغيير دهند ومهارتهاي جديدي را در ارتباط با والدين به کار گيرند و براي برقراري رابطه اي دائم با آنها مفاهيم تازه اي را جستجو کنند.
آنچه اين رابطه را از پيش ايجاد مي کند تقاضايي است که معلّم، از طريق سازمان خود، براي داشتن قدرت تصميم گيري مؤثّر مطرح مي سازد. امروزه تقاضاي رسمي معلّمان اين است که در مسائل تصميم گيري و اداري، بهبود وضع حقوقي و شرايط کار حق راي داشته باشند. گهگاه، گروههاي اوليا و مربيان طي درخواستهاي جداگانه خواستار حق راي بيشتري در امر سياست آموزشي شده اند. در عين حال، گاه در امر آموزشي مشترک با همياري به تصميم گيري براي آموزش همه ي کودکان نشسته اند.
تاکنون، به روال معمول، نوع تصميمات تعيين کننده حد و مرز ارتباط اوليا و مربيان بوده است. اولياء و نمايندگان محلّ، اتخاذ تصميمات خط مشي آموزشي و پرورشي را بر عهده داشته اند و معلّمان ومسوولان اجرايي عهده دار اجراي اين خط مشي بوده اند. اين حد و مرز غالبا خدشه دار مي شود زيرا نحوه ي اجرا مي تواند تا حد زيادي بر هر خط مشي اثر بگذارد و تصميمات مربوطه اغلب مستلزم شناخت حرفه اي نسبت به نتايج خط مشي است.

روابط

معلّم براي کار با والدين به مجموعه ي تازه اي از روابط حرفه اي نياز دارد. در کار با کودکان از توان کافي برخوردار است، خواه اين توان را به کار گيرد و خواه نگيرد. از آنجا که کودکان با افراد بيرون از محيط کلاس تماسي ندارند، تصميمات معلّم از نظر آنها قاطعيت دارد. ولي او در ايجاد ارتباط با والدين داراي قدرت کمتري است زيرا سن، جثه و نقشي که آنها دارند با کودک متفاوت است. گرچه او در اين ارتباط باز هم تا حدي از وجهه ي اجتماعي خود براي حفظ موقعيت استفاده مي کند ولي تشابه فيمابين بسيار بيشتر است. با توجه به اين تشابه او بايد با اوليا به گونه اي ديگر برخورد کند و توقعات ديگري داشته باشد. خواسته هاي او از والدين بشکل تکليف نيست بلکه بصورت خواهش محترمانه است. الزام به حداقل مي رسد و معلّم بايد اين قدرت را کسب کند که در رفتار والدين تاثير بگذارد. در عين حال، تشابه عامل ايجاد احترام متقابل بيشتر و احساسي عميقتر از هردو سو براي رابطه اي رضايتبخش خواهد بود.
وظايف و انتظارتي که اين وظايف در بردارد ارتباط ميان معلّم و پدر يا مادر را محدود مي کند. معلّمان، پدران و مادران مي توانند و بايد در برخوردها به شيوه هاي خاصّي عمل کنند. براي ايجاد رابطه اي ملايم استفاده از الگوهاي رفتاري خاصّ ضرورت دارد.
والدين و معلّمان، هر دو گروه، با تجربه هايي وارد صحنه مي شوند که مي تواند انتظارات فوق را تغيير دهد. روابط کنوني هر گروه، رنگي از روابط گذشته ي آنها با ديگران، در وضعي مشابه، دارد. هر پدر يا مادري خود معلّمان بسياري داشته است و هر معلّم نيز پدر و مادر دارد. بقاياي اين نوع روابط در وجود همه هست که نبايد آن را از نظر دور داشت. هر پدر يا مادر با اولين ديدار بناي دبستان، خاطات مدرسه ي خويش را بعد از گذشت سالها به ياد مي آورد. گاه خاطرات محصور درون ديوارها در او ايجاد ترس مي کنند، گاه به او احساس شادي مي بخشند و در مجموع يادآور دوران کودکيند. اگر برخورد اوليه ي معلّمان و ديگر مسوولان مدرسه با والدين تهديد کننده باشد تا آنجا که شکلي تحقير آميز به خود گيرد، ايجاد ارتباط براساس احترام و اعتماد متقابل مشکل مي شود.
بسياري از معلّمان نيز از کار مستقيم با والدين گريزانند و هنگامي بطور کامل آسودگي خيال دارند که در کلاس، يعني محيطي باشند که حوزه يفعّاليت آنها زيرسؤال قرار نمي گيرد. آنها نيز گاه از تحمل ناپذيربودن يا حتي خصومت والدين هراس دارند. لازم است براي تسلط بر اين قبيل احساسات، در روابط خود با مدرسه و در انجام وظايف حرفه اي خويش احساس امنيت کنند. آنچه در آموزش کودکان خردسال اهميتي خاصّ دارد آن است که معلّم از نظر حرفه اي ملزم به ايجاد روابط با والدين باشد. گاه معلّماني که در ايجاد اين شکل رابطه ترديد دارند مي خواهند آن را بتدريج و بافعّاليتهايي کاملا مثبت و نتيجه بخش آغاز کنند و بعد از آن، عناصر ديگر کار با والدين را به بوته ي آزمايش بگذارند. آنها بايد با برقراري ارتباط با ساير کارکنان مدرسه نيز فنون مؤثّر کار با والدين را بياموزند.

وظايف معلّم در کار با والدين

اصل ارتباط اوليا و مربيان به تعداد والدين ومحيط خاصّ آموزشي بستگي تام دارد. معلّمان بايد نيازهاي والدين را بدانند و امکانات برنامه ريزي را فراهم کنند. معمولا گزارش پيشرفت شاگرد به والدين، تبادل اطلاعات، حل مسائل مشترک، برنامه ريزي براي جلسات اوليا، برنامه ريزي آموزش والدين، شرکت در کلاسهاي مشاوره و ايجاد بحثهاي حرفه اي براي گروههاي تصميم گيرنده، از وظايف معلّم است. او بايد براي هر بخش نسبت به بخش ديگر تفاوت قائل شود و از مهارتها و فنون مختلف بهره جويد. هرچند او براي مشاور والدين بودن تربيت نمي شود و اغلب آمادگي آموزش دادن به آنان را نيز ندارد ولي شغل او ايجاب مي کند در مواجهه با اوليا شيوه ي واحدي را به کار گيرند. هرچند مهارتها و وظايف او محدود است و نيز جلب رضايت او از منطقه اي به منطقه ي ديگر تفاوت مي کند اما بايد در هر نقطه برخورد خاصّي داشته باشد.

گزارش پيشرفت کودک

گزارش پيشرفت کودک به والدين يکي از پيامدهاي ارزشيابي تحصيلي محسوب مي شود. بحث درباره ي برگه هاي گزارش، نامه و گفتگوي فردي در فصل پانزدهم به تفصيل خواهد آمد. نکته ي مهم در تهيه ي گزارش يکي تفهيم اهداف برنامه ي آموزشي به اوليا، دوم تعميم معيارهاي داوري و سوم آشنايي دادن کامل به والدين از وضع فرزندشان در مدرسه است. خودداري از ارسال گزارشهاي ناخوشايند عواقب زيانبخش دارد زيرا اوليا بايد بطور منظم و با صراحت از وضع فرزندان خود مطلع شوند.

تبادل اطّلاعات

گزارش پيشرفت کودک معمولا ارتباطي يک جانبه است و تنها پاسخ از سوي والدين، خبر دريافت آن مي باشد. مبادله ي اطلاعاتي که والدين و معلّمان درباره ي کودک دارند مفيد است، اطلاعاتي که هميشه با پيشرفت کودک ارتباطي ندارد. معلّمان بطور معمول از طريق برگه هايي که در ابتداي سال، قبل از پذيرش کودک، در بسياري از مهدکودکها و کودکستانها پر مي شود با وضع کلي کودکان آشنا مي شوند. اطلاعاتي که از سلامت کودک وسابقه ي آموزشي او منعکس شده است مي تواند براي معلّم سودمند باشد.
گاه گفتگوهاي فردي در آغاز کار مدرسه يا طي جلسه اي در مورد تعيين جهت آموزش، در ابتداي سال، اطلاعاتي بيش از آنچه در برگه ها آمده به دست مي دهد. از اين طريق طي چند هفته اول سال معلّم با برخورد اوليه ي کودک با مدرسه و الگوهاي رفتاري او آشنا مي شود. بعد از مدتي مي تواند درباره ي زمينه هاي مهم رفتاريسؤالات خاصّي را مطرح سازد. گاه خصوصيات رفتاري يک کودک از نظرمعلّم به کار درک کودک ديگري نمي آيد.
اين نحو تبادل کلام، در هر زمان از سال، بويژه اگر معلّم در ارتباط با يک کودک با مشکلاتي برخورد کند، مفيد به نظر مي رسد. اطلاعاتي که پدر يا مادر ارائه مي دهد اغلب به توجيه تغيير رفتار کودک کمک مي کند. ممکن است والدين نيز از معلّم اطلاعاتي کسب کنند که در نحوه ي رفتار آنها با کودک در خانه مؤثّر باشد. اگر معلّم و والدين بيش از هر چيز به خير کودک بينديشند گفتگوهاي تبادل اطلاعات رابطه ي متقابل سودبخشي در حمايت از کودک به وجود مي آورد و جلسات حل مسائل مشترک را در پي خواهد داشت.

حل مسائل مشترک

والدين معمولا بعد از ورود کودک به مدرسه به اطلاعاتي تازه دست مي يابند. کودکان بسياري از خانواده ها تا آن زمان با همسالان خود تماس زيادي نداشته اند و گاه والدين با کودکان بيش از چندسؤال مطرح نکرده اند يا فرصت مقايسه ميان آنها و همسالانشان دست نداده است. اگر خانواده اي با متخصص بهداشت کودکان نيز تماسي نداشته باشد پدر و مادر ناگهان وجود مشکلات يا نارساييهايي را در کودک خود احساس مي کنند که تا آن زمان براي آنها ناشناخته بوده است.
آغاز مدرسه سؤالات تازه اي را براي کودک مطرح مي سازد که گاه ناگهان به مشکلات رفتاري اومنجر مي شود. نارسايي شنوايي، ضعف بينايي و ساير مسائل نيز فشارهاي جديدي براو وارد مي کند. گاه تحول تازه اي در خانواده نظير طلاق، تولد نوزاد جديد يا نقل مکان به ناحيه اي ديگر مي تواند مشکلاتي در کلاس ايجاد کند. معلّم قادر است اين مشکلات را به تنهايي از ميان بردارد ولي گاهي ضرورت ايجاب مي کند طرق مختلف حق مشکل را با والدين مطرح سازد. تبادل اطلاعات، و تعاطي افکار و نظرات در برخورد با مسائل و ارائه ي طريقي مناسب براي رفتار با کودک در خانه و مدرسه، در حل مسائل مشکل، تاثير بسياري دارد. وظيفه ي معلّم در کمک به والدين براي حل اين قبيل مسائل مهم و مفيد است زيرا او معمولا تنها فردي است که با والدين تماس منظم دارد.
معلّم ممکن است خود را دفعتا درگير وظيفه اي بيابد که براي آن تعليم کافي نديده است زيرا براي ايفاي وظيفه ي يک روان شناس، يک مددکار اجتماعي يا مشاور راهنما آمادگي نداشته است و تنها مي تواند تخصص در رشد فکري کودک به معني عام آن را داشته باشد. در عين حال درمسووليت آموزشي خود وظيفه دارد به والدين در شناسايي و برخورد با مشکلات همکاري کند. گاه يک گفتگوي دوستانه به صرف چاي يا صحبت درمورد مراجعه به يک کارگزار مناسب ضرورت دارد. معلّم بايد توجه داشته باشد ازحدود وظيفه ي خود تجاوز نکند. در اکثر موارد بهترين راه آن است که مشکلي را به شخصي با صلاحيت بيشتر محول کند. او بايد با مراکز خدماتي کودک و خانواده در منطقه ي خود آشنا باشد و نکات مربط به نحوه ي اخذ کمک از آنان را بداند. اکثر مدارس فردي را در سمت مددکار راهنما يا هماهنگ کننده مي گمارند تا بتواند معلّم و اوليا را در حل مسائل ياري دهد.
هرچند معلّم با مراجعه به والدين تشريک مساعي خاصّي را در مورد حل مشکلات برقرار مي کند در عين حال اهميت توجه و حمايت شخصي معلّم را نمي توان ناديده گرفت.

ديدار در خانه

گفتگو با والدين معمولا در مدرسه انجام مي شود، يعني جايي که معلّم در آن احساس آرامش مي کند. ولي پدر و مادر اين احساس را ندارند، از اين رومي توان ملاقات با آنها را از مدرسه به خانه انتقال داد.
ديدار در خانه متضمن فوايد بسيار از جمله احساس اُنس و راحتي خيال پدر ومادر است. گفتگو در خانه به والدين اين فرصت را مي دهد که بيش از مدرسه و گوشه ي کلاس احساس آزادي کنند و سخن خود را با آسودگي خيال ابراز دارند. معلّم نيز مي تواند از اين طريق با محيط زندگي کودک، که تمام ساعات خارج از مدرسه را در آن مي گذراند آشنا شود. با شناخت محيط، درک بيشتري از کودک خواهد داشت. ديدار درخانه براي پدران يا مادراني که فرصت آمدن به مدرسه را در ساعات خاصّ ندارند نيز ساده تر است، درحالي که معلّم مي تواند آنها هردو را در خانه ببيند.
اگر بخواهيم ديدار در خانه نتيجه بخش باشد بايد والدين به اين ديدار شکل دعوت بدهند. تحميل يک ديدار به خانواده اي که مايل به آن نيستند موجب بروز خصومت مي شود. معلّم مي تواند روزها و ساعات متعددي را براي ديدار پيشنهاد کند تا زمان مقرر مورد تاييد همه باشد. ديدار يک معلّم از خانه يک کودک بدون اطلاع قبلي شايسته نيست. اين عمل مانع ايجاد رابطه اي مؤثّر مي شود.
هدف از ديدار در خانه همان هدف گفتگو در مدرسه يعني تبادل اطلاعات و رسيدگي به مشکلات است. معلّم وظيفه دارد ضمن ارتباط اجتماعي ودوستانه با خانواده براي نيل به اهداف آن تلاش کند.

تماسهاي عادي

بسياري از تماسهاي فردي معلّم و اوليا بشکل عادي صورت مي گيرد. فرصتهاي نظير رفت و آمد کودک به مدرسه، جلسات گردهمايي اوليا، دعوت از والدين براي شرکت در گردش علمي کودکان، همه، نوعي تماس عادي تلقي ميشود. معلّم در اين فرصتها احساس محبت خويش و احترامي را که براي کودکان قائل است مي رساند. اگر از والدين فاصله بگيرد يا با آنها با لحني تحقيرآميز سخن گويد، رابطه اي که سعي در ايجاد آن دارد فرومي ريزد.
اين فرصتها براي گفتگوي عادي و کوتاه مدت براي بررسي مسائل جزئي يا کسب اطلاعات نيز سودمند است. با توجه به صرف زمان و نيروي اندک، اين گفتگوها مي تواند بسيار پربار باشد. معلّم بايد ضمن دقت به اينمسأله که همه فرصتهاي مربوط به کودکان صرف تماس با والدين نشود، سعي در افزايش اين نوع تماسها داشته باشد.

جلسات اولياء

معلّم در بسياري موارد ناگزير است با اوليا جلسات گروهي و نيز فردي داشته باشد. گاه از او مي خواهند برنامه ريزي ونظارت اين جلسات را برعهده بگيرد يا در جلساتي که توسط اوليا برنامه ريزي و اجرا مي شود اعمال نظرکند.
معمولا اولين جلسه اي که معلّم مسوول برپايي آن است و قبل از ورود کودکان به مدرسه تشکيل مي شود جلسه آشناسازي نام دارد. در اين جلسه نحوه ارتباط مدرسه با اوليا و کودکان آنها توجيه مي شود براي والديني که اولين کودک خود را به مدرسه مي گذارند دانستن اين نوع اطلاعات بخش مهمي از آن جلسه را تشکيل مي دهد. گاه آنهاسؤالات زيادي را براي طرح دارند و احساس آنها درباره مدرسه با عدم اطمينان توام است. ارائه پاسخهاي صادقانه بهسؤالات و قبول نگراني پدر يا مادر به ايجاد ارتباط لازم کمک مي کند. در اين جلسات مي توان اطلاعات در مورد انتظارات مدرسه از اوليا و فرزندان آنها با والدين در ميان گذاشت.
جلسات آشناسازي معمولا با انتقال انبوهي اطلاعات همراه است و معلّم بايد با دقت کامل اين حقيقت را براي والدين توجيه کند که مدرسه محيط انس است و حضور اوليا و فرزندان آنها را گرامي مي دارد) با اين فرض که واقعيت همين است) لازم است معلّم در اين قبيل جلسات فرصتي را براي صحبتهاي دوستانه و آشنايي با والدين با يکديگر منظور کند اگر امکان تهيه جزوه يا کتابچه اي ساده از اطلاعات لازم باشد، زمان جلسه بيشتر به ايجاد ارتباط و کمتر به سخنراني اختصاص خواهد يافت. اگر آنچه را که والدين خود مي توانند مطالعه کنند براي آنها بخوانيم وقت جلسه تلف خواهد شد.
گاه معلّم مايل است، طي سال، جلسات ديگري را براي صحبت درباره برنامه آموزشي خود، نمايش کارهاي کودکان و يا پاسخ بهسؤالات والدين در موردفعّاليتهاي فرزندانشان تشکيل دهد. والدين معمولا از اين جلسات استقبال مي کنند زيراد بطور مستقيم با کادر کودکانشان ارتباط دارند. زمان اين جلسات را بايد طوري درنظرگرفت که حضور اکثريت افراد امکان پذير باشد. براي نگهداري از اطفال والديني که دعوت شده اند بايد برنامه ريزي کرد يا آنکه به آنها اجازه داد طفل خود را در جلسه نيز همراه داشته باشند تا از اين طريق حضور والدين قطعيت يابد. در برخي از مناطق که والدين مراقبت از کودکانشان را خود برعهده مي گيرند در اين مورد مشکلي پييش نمي آيد.
در بيشتر مدارس گردهمايي اوليا يا اوليا و مربيان بشکل رسمي اجرا مي شود سعي برآن است که والدين در سازمان مدرسه جاي داده شوند. اين گردهمايي براي جلسات طي سال ورويدادهاي اجتماعي سال برنامه ريزي مي کند. مسووليت اين قبيل جلسات معمولا برعهده اعضاي هيات رئيسه است ولي ممکن است شرکت معلّم يا نظريات او در اين جلسات ضروري باشد.
حضور معلّم از اين نظر اهميت دارد که با خانواده ها ارتباط نزديک برقرار کند. در ايجاد ارتباط مناسب با والدين بيان يک عبارت کوتاه مي تواند تثايري به مراتب بيش از يک سخنراي بلندمدت داشته باشد.

برنامه ريزي آموزش والدين

در بسياري از مدارس برنامه ريزي رسمي ياغيررسمي براي آموزش والدين بابرنامه هاي آموزشي خردسالان همراه است. آموزش والدين شامل دوره ي هاي کاملا سازمان يافته اي چون آموزش رشد و تکامل کودک، تمرين تربيت کودک و مهارتهاي خانه داري تافعّاليتهاي رسم در کلوپ که برنامه ريزي آن را اوليا خود برعهده دارند مي شود. برنامه هاي ديگري نيز برفرايند گروهي و تعامل اوليا بيش از هر محتواي ديگر تاکيد دارد. در برخي از موارد آموزش والدين در حوزهفعّاليت معلّم کلاس نيست و متخصص اين رشته يا مددکاري گروه عهده دار آن است. در ساير موارد اين امر بر عهده معلّم کلاس مي باشد.
اولياي کودکان در بسياري از مهدکودکهاي تعاوني والدين در برنامه هاي آموزش اوليا شرکت مي کنند زيرا اين امر پيش نياز آموزش کودک به حساب مي آيد. در مهدکودکهاي شبانه روزي، مراکز کودک ووالدين و در برنامه هاي آغاز مطلوب معمولا بخشي از آموزش فشرده والدين در کل برنامه منظور مي شود. گاه والدين ساعات زيادي را در کلاسها مي گذرانند. گاه ايجاد يک کتابخانه نيز به اين منظور ضرورت پيدا مي کند.
چندين سال است که بسياري از برنامه هاي آموزش والدين با آموزش مهارتهاي خاصّي، شامل مهارتهاي ذهني وزباني معمول در مدرسه، توام بوده است. برنامه نمونه اي از رفتار والدين مي تواند شامل دخالت کودکان در بحثها، توجيه معاني رفتار والدين براي کودکان، خواندن قصه هاي ساده با صداي بلند، ايجادفعّاليتهاي آموزشي و تهيه مواد در خانه باشد. روشهاي خاصّ بهره گيري از اين نوعفعّاليتها معمولا بطور مستقيم به والدين تدرس مي شود و آنها تحت نظارت مدرسه فرصتهايي را به تمرين اين مهارتها اختصاص مي دهند. وسايل کمک آموزشي را مي توان بطور امانت براي استفاده در منزل به اوليا سپرد. گاه بر کار با نوزادان نيز به اندازه تمرين با کودکان پيش دبستاني تاکيد مي شود. هدف آن است که همه کودکان يک خانواده از آنچه والدين مي آموزد بهره گيرند.

نظارت بر مشارکت والدين

شرکت والدين درفعّاليتهاي کلاسي مکمل برنامه مهدکودکهاي تعاوني وبرنامه هاي آغاز مطلوب محسوب مي شود. با دعوت از والدين مي توان وظيفه خواندن قصه در کلاس، تدريس خصوصي به کودکان نيازمند، کمک به گروههاي آموزشي، همکاري با برنامه معمول کلاس و يا به عنوان منبع اطلاعات در زمينه معيني را برعهده آنان گذاشت. گاه بصورت معلّم ذخيره نيز مي توان در کارآموزش از آنها بهره گرفت.
بر همکاري والدين با برنامه آموزشي بايد نظارت دقيق داشت. اگر براي اولياي شرکت کننده جلسات توجيهي تشکيل شود در کاهش خطا مؤثّر است. والدين بايد با برنامهفعّاليتهاي روزانه کودکان و الگوهايي که کودکان بايد در رفتار در زمينه هاي مختلف کلاس و مدرسه رعايت کنند آشنا شوند. بالاتر از همه، آنها بايد مسووليتهاي خاصّ خود را بدانند. اگر تعداد اولياي شرکت کننده در اين برنامه زياد باشد انتشار کتابچه هايي حاوي اين نوع اطلاعات مفيد است.
وظيفه معلّمان است که بر کار اين گروه از اوليا نظارت کنند، رفتار آنان را زير نظر داشته با شند و در صورت لزوم براي جلسات ارزشيابي آينده يادداشتهايي بردارند. بهتر است در پايان روز آنچه انجام شده است مرور شود و براي پيشرفت کار، تحسين و حمايت و نيز انتقاد ونصيحت افزايش يابد. زمينه مسووليت و مقدار آزادي عمل معمولا با ادامه کار بيشتر مي شود.

کار با هيأت تصميم گيري اوليا

کار با والدين در جهت تعيين خط مشي اداري و آموزشي مدرسه معمولا مشکلترين بخش ارتباط معلّم با اولياي اطفال را تشکيل مي دهد. گاه ايراد متوجه معلّم است که احساس مي کند به علت داشتن دانش تخصصي بيشتر در تصميم گيري، از والدين آمادگي بيشتري دارد. به علاوه در تصميماتي که والدين برايفعّاليتهاي آموزشي اتخاذ مي کنند سهم او نيز محفوظ است. معلّم تعصبات اعتقادي خويش را نيز دارد که بينش صحيح او را در تصميمات آموزشي محدود مي کند.
والدين و معلّمان، هردو گروه، با مشکلات خاصّ خود اقدام به تشکيل جلسات مي کنند. اعضاي گروههايي با نژاد يا مذهب متفاوت ووالديني که در سطح پايينتر جامعه قراردارند تا حدي به معلّمان با عدم اعتماد مي نگرند. تجارت گذشته که قرباني تمايزها يا تفاوتهاي موجود در ارزشها و الگوهاي رفتار شده است ممکن است در اين گروه از والدين ايجاد سوء ظن کند. از سوي ديگر گاه معلّمان نيز در ايجاد ارتباط با افرادي که در بکارگيري مفاهيم شخصي وشغلي وجه مشترکي با آنها ندارند دچار مشکل مي شوند.
شرايط ايجاد حس اعتماد در همه اعضاي گروه تصميم گيرنده آن است که معلّم بتواند با آنها ارتباطي مؤثّر ايجاد کند. اين کار مستلزم صرف وقت، نيرو، تلاش و برخوردهايي از سوي معلّم است تا نشان دهد که مي تواند قابل اعتماد باشد. ابراز شايستگي و توجه لازم به کودکان به سهولت حل مشکل کمک مي کند. حفظ ارتباط، گوش فرادادن به گفتار والدين و سعي در همگاني ماندن منابع تصميم گيري نيز در جلب اعتماد مؤثّر است.
سخن آخر اين که، اگر معلّم با گروهي تصميم گيرنده مرکب از اوليا کار مي کند بايد آنها را در اين مهم ياري کند. گاه تصميمات آنها با تصميماتي که معلّم خود مي گيرد تفاوت دارد ولي اوبايد به قبول آنها تن دهد. اين بدان معنا نيست که مسووليت شغلي خويش را ناديده مي انگارد بلکه مقصود آن است که آن مسووليت تعريفي نوپيدا مي کند. بر عهده معلّم است که در جلسات هيات تصميم گيري شرکت کند، به والدين آموزش دهد تا مطمئن شود آنها اطلاعات لازم براي تصميم گيريهاي خود را در اختيار دارند. علاوه بر اينها، کمک به والدين در پيش بيني نتايج تصميمات در مورد برنامه ريزي و افراد ذينفع در آن نيز از وظايف معلّم است معلّمي که بتواند اوليا را به حرکت مستقل در پيشاپيش خود برانگيزد از مهارت حرفه اي لازم برخوردار است.

تکنيکهاي مختلف کا با والدين

معلّم در کار با والدين، نظير کار با کودکان، بايد عواملي چون برنامه ريزي درازمدت، مصاحبه، نظارت، توانايي کار با گروههاي کوچک وبزرگ، ارزيابي وثبت نتايج جلسات را درنظر داشته باشد.

برنامه ريزي

اهداف جلسات مشاوره با والدين بايد براي معلّم مشخص باشد، از آماده شدن و کاربرد منابع اطمينان حاصل کند وبتواند نتايجفعّاليتهاي اين جلسات را بررسي کند و از همه مهمتر اين که کار والدين را با اهداف خاصّ مورد نظر تطبيق دهد.
در مواردي که نياز کمک به يک موسسه اجتماعي احساس مي شود، معلّم بايد بتواند آن نياز را براي پدر يا مادر بشکلي تشريح کند که تهديد کننده نباشد. در دسترس داشتن نام و آدرس موسسات اجتماعي و آگاهي از نحوه ارتباط با آناه از وظايف معلّم است. اگر معلّم بخواهد در حل مشکل رفتاري يک کودک در کلاس ازعدّه اي پدر يا مادر کمک بگيرد بايد نمونه عيني آن رفتار را نشان دهد تا بتواند در حد امکان توضيح ملموسي ازمسأله ارائه کند.
برنامه ريزي جامع براي کار با والدين بايد بر مبناي يک سال پي ريزي شود تا معلّم بتواند بين افراد مختلفي که طي سال با آنها تماس دارد هماهنگي ايجاد کند. جلسات در محلّ خاصّ تشکيل شود تا در صورت تکرار بافعّاليتهاي مدرسه يا رسوم خانواده برخوردي نداشته باشد. معلّم مي تواند نيازهاي برنامه را پيش بيني و تهيه کند. اگر جلسات مذاکره تشکيل مي شود معلّم بايد نمونه هايي از کار يا رفتار کودکان را همراه آماي ازفعّاليتهاي انجام شده در مدرسه جمع آوري کند.
وظيفه معلّم در برنامه ريزي براي تشکيل جلسه با گروههاي مختلف والدين آن است که از قبل محتواي برنامه پيشنهاد شده را به د قت بررسي ونوبت سخنرانيها و گاه استفاده از فيلم را تنظيم کند، براي اعمال خاصّي چون پذيرايي يا نظافت مسووليت هر فرد را مشخص سازد تا مطمئن شود جلسه اي مطلوب تشکيل خواهد شد.
برايفعّاليتهاي خاصّ والدين مکان مناسبي را بايد درنظر گرفت. براي جلسات بزرگ به سالن اجتماعات يا اتاق مناسب نياز است. جلسه مادران را مي توان بعد از ساعات مدرسه در کلاس برگزار کرد ولي تغيير جاي ميزها ضرورت دارد. بهترين محلّ براي مذاکره با يک پدر يا مادر يک اتاق خاصّ يا کلاسي است که ساکت وبدون رفت و آمد باشد. اگر در جلسه والدين استفاده از وسائل نجاري يا چرخ خياطي ضروري به نظر برسد بايد در فکر امکانات و جاي مناسب براي ابزار و مواد بود.

مصاحبه با والدين

مصاحبه با والدين شامل دو شيوه است: اطلاعات دادن و اطلاعات گرفتن. لازم است معلّم در مذاکره با پدر يا مادر بداند چگونه در مخاطب خود اطمينان خاطر ايجاد کند، گاه پذيرايي با چاي و زماني شروع صحبت با مسائل کلي و جالب مدرسه در اين مورد مفيد است. رعايت چنين مراحلي ساده و معمول به برقراري ارتباط کمک مي کند. در عين حال رعايت اين نکته ضروري است که وقت زياد صرف صحبت در مورد مسائل مقدماتي نشود. زيرا اگر پدر يا مادري احساس کند معلّم از طرح مسائله اصلي « طفره مي رود » موضع مي گيرد ودر نتيجه به جاي حل مشکل، مشکل تازه اي ايجاد مي شود.
استفاده از يک طرح يا پيش نويس براي مصاحبه مفيد است زيرا معلّم در گفتگو مي تواند اطمينان حاصل کند که همه نوع اطلاعات را به دست مي آورد. پيش نويس شامل اخذا طلاعات مورد نظر از پدر يا مادر وتکميل نکات طرح ريزي شده است. بايد توجه داشت که پيش نويس مصاحبه، همواره قابل تغيير باشد. نبايد مستقيماسؤالاتي را از فرم مخصوص قرائت کرد زيرا تهيه فرم فقط جنبه راهنمايي وا طمينان از اين مهم را دارد که اهداف مذاکره در حد نظر است بي آنکه به جنبه رسميت آن توجه شود.
توصيه چند شيوه براي معلّم مفيد به نظر مي رسد آگاهي از نحوه گوش دادن به سخنان والدين ضروري است. براي اين منظور معلّم بايد اطلاعاتي درباره والدين داشته باشد به احساسات آنها و نيز اطلاعاتي که مبادله مي شود توجه کند به سخن آنان بدقت گوش فرادهد، به مناسبت، به برخي سووالات پاسخ گويد ودر ارائه راه حلهايي مبتني بر واقعيت براي حل مسائل کودکان با آنها همکاري کند.
گاه اراه طريق امري ساده است ولي تصويه اي که در محدوده رابطه معلّم ووالدين است بايد بالاخص مفهوم وبه هر موقعيت خاصّ مربوط باشد. اگرمسأله درباره خواندن کودک درخانه است، پدر يا مادر به ک مک معلّم با منبع کتاب آشنا شود يا به کتابهايي دسترسي پيدا کند و يا شيوه هاي مفيد خواندن را که نهايه به سود کودکا ست بياموزد.

کار با جلسات والدين

از نظر پيشرفت در بحثها و تقويت فرايند تقابل، گروههاي کوچک مفيدتر از گروههاي بزرگ به نظر مي رسند. معلّم براي تشکيل جلسات کوچک بايد با فنون اداره جلسه آشنا باشد، گروه را دعوت کند و رئيس گروه را مشخص سازد، به نيازهاي گروه توجه داشته باشد و راه را براي ايجاد حس مسووليت در برابرفعّاليتها براي اعضاي آن بازبگذارد. اگر بخواهد بحث متوقف شود ودخالت پدر يا مادر در بحث کاهش يابد، خواسته خود رابه گروه تحميل کرده است، ولي از طرفي اين قدرت را ندارد که بحث گروه را به حال خود رها سازد تا مدتي طولاني بدون هدف ادامه يابد. او بايد ضمن حفظ اعتبار خود، رهبري بي طرف، تاثيرپذير وانعطاف گرا باشد تا بتواند از جلسات گروهي به بهترين شکل سود جويد.
سودمندي جلسات گروههاي بزرگ در آن است که وسعت عمل بيشتري فراهم مي شود. از سخنرانان با فيلمهايي که در اين جلسات به کار گرفته مي شوند مي توان در گروههاي کوچک نيز استفاده کرد.
گروهي که معلّم فراهم مي آورد بتدريج شکلي مستقل به خودمي گيرد. طرحهايي که والدين ارائه مي دهند ممکن است براي آموزش اعضاي گروه يا در خدمت مدرسه به کار گرفته شوند. اگر معلّم بخواهد اداره گروه را براي مدتي برعهده داشته باشد ممکن است ناگزير شود زمان بيشتري از آنچه درنظر داشته است به ايجاد تغييرات بنيادي گروه اختصاص دهد، از اين رو بهتر است اين مسوليت را به شخصي ديگر از اعضاي گروه يا خارج از آن محول کند به اين طريق او قادر است مشاور گروه باشد و درصورت نياز به کمک گروه بشتابد. هنگامي که معلّم شاهد مستقل شدن اداره آن گروهي شود که خود آنرا گردآورده است به حق احساس غرورمي کند.
تشکيل گروه سبب ايجاد نيرويي عظيم مي شود. گاه گرههاي سودمند ومؤثّر و گاه پرخاشگر وظلم پيشه اند. بسيار مهم است که در تشکيل گروه دقت داشته باشيم و در صورت کمبود مهارت و تجربه در کار با آنهاهمواره با احتياط عمل کنيم.

ارزيابي کار والدين

ارزيابي برنامه ريزي براي والدين عينا مشابه ارزيابي کار کوکان است. بايد اهداف رامشخص کنيم و از نتياج آنها بررسي ذهني داشته باشيم. اين بررسي، بشکلي دقيقتر، شامل روابط خانه ومدرسه و اهداف برنامه اولياي کودکان نيز مي شود. چنين برنامه ها درمقايسه با برنامه آموزشي کودکان به وقت کمتري نياز دارد و بر عهده مدرسه است که زمان و منابع لازم براي ادامه و ارزيابي برنامه هايي سازنده اختصاص دهد
نظارت معمول بر اين جلسات شامل شمارشعدّه حاضر در جلسه يامذاکره است. عرصه عمل وسيع است و نياز به دقت دارد. حضور و ايفاي نقش والدين در بخشهايي از جامعه چشمگير است و اني حضور به ميزان سودمندي با وجود امکانات براي آنان بستگي ندارد. معلّمان معمولا روابط خود با اولياي کودکان کلاس را به کمک قدرت شهودي مي سنجند ولي بررسي توام با احتياط نيز در اينمورد ضروري است. معلّماني که مدتها در برابر خود واوليا اطفال وانمود کرده اند که مودبانه عمل مي کنند مي توانند بيش از آنچه واقعا احساس مي کنند مؤثّر باشند. موقعيتهاي خاصّي که در مدرسه پيش مي آيد، معمولا به ماهيت ايجاد ارتباط خانه و مدرسه بستگي دارد. بايد تلاشهايي، هر قدر هم دشوار، براي ارزيابي کيفيت هر نوع برنامه صورت گيرد و بر عهده معلّم است که ازفعّاليتهاي والدين، حداقل سابقه اي گزارش گونه داشته باشد.

بهره گيري از تکنيکهاي روابط عمومي

بسياري از روشهاي کار با والدين که بحث آنها گذشت درباره روابط حضوري با اولياي کودکان بوده است، ولي بايد شيوه هاي ارتباط با خانواده واجتماع ملي را نيز به کار گرفت. مدرسه مناسب بايد برنامه اي ثابت در مورد روابط عمومي، ولونه چندان پر زرق و برق، داشته باشد. از آنجا که مدرسه به والدين و اجتماع محلّ تعلق دارد بايد پاسخگوي آنها باشد و آنها را از آنچه در مدرسه مي گذرد مطلع سازد.
يک برنامه مناسب روابط عمومي شامل ايجاد ارتباط با اجتماع محلّ است، ارتباطي که در آن ازديدار والدين از مدرسه استقبال مي شود.
ايجاد نمايشگاه درداخل يا خارج مدرسه نيز براي آشنا ساختن مردم محلّ با کارهاي کودکان مفيد است. کارهاي هنري، نتايج طرحها، نوارهايي از سرودها وقصه هاي کودکان و غيره را مي توان با سليقه سازمان داد واز آنها براي اطلاع والدين از تجربيات کودکانشان در مدرسه استفاده کرد. در زمينه در اختيار داشتن محلّي براي نمايشگاه و بهره گيري از ساير حمايتها معمولا فروشگاه هاي هرمنطقه کاملا مشکل گشا هستند. رسانه هاي خبري محلّ در نقل گزارشهاي مدرسه براي اهالي مفيدند. گزارش خبري از رويدادهاي مهم و جالب مدرسه براي واحد آموزشي و منطقه هر دو با ارزش است. رسانه هاي خبري محلّي مي توانند از گردشهاي علمي، برگزاري جشنها و حوادث خاصّ ديگر گزارشهايي نقل کنند
معلّم با استفاده از خبرنامه، يادداشتهايي که به خانه ها مي فرستد و دعوتنامه هايي که براي والدين به منظوردعوت به شرکت در مراسم خاصّ ارسال مي دارد خود نوعي وسيله روابط عمومي است. اينها همه بايد در يک برنامه خوب روابط عمومي مورد توجه قرارگيرد.

کار با والدين: ارتباطي دو جانبه

معلّمان در اغلب موارد چنين احساس مي کنند که جلسسات اوليا ومربيان فرصتي پيش مي آورد تا معلّم به والدين چيزهايي بياموزد و تغييري در آنان ايجاد کند. اما در واقع، يک جلسه خوب اوليا و مربيان آن است که به الدين نيز فرصت دهد تا بر معلّم تاثير گذارند و حتي در صورت امکان تغييراتي درکارمدرسه ايجاد کنند. با طرح برنامه اي مؤثّرميتوان به برقراري روابط دوجانبه کمک کرد. اگر شناختي نباشد انتقادي مطرح نمي شود ولي اگر شناخت والدين ازمدرسه بيشتر باشد، انتقاد سازنده بيشتر است.
در حقيقت داوري اوليا نوعي منبع اطلاعات درباره مؤثّر بودن برناه محسوب مي شود. شکوه هايي که از فرزندان خويش دارند ونيزاطلاعات ديگري که در اختيار آنهاست به کار تصميم گيري آموزشي مي آيد و بر عهده معلّمان است که نظريات و انتقادات آنان را بپذيرند. ولي مبناي تغييرات نبايد فقط همراه کردن والدين با خط مشي آموزش باشد بلکه وظيفه شغلي معلّم به اواين قدرت را مي بخشد که اعمال خود را مجاز بداند و از برنامه هايي که به نظراوفعّاليتهاي شغلي مناسبي به شمار مي آيد جانبداري کند.

پي‌نوشت‌ها:

1- Acculturation.
2- Katherine Whiteside Taylor, Parents and Children Learn Together( New York Teachers College Press, 1968) p. 294.

منبع مقاله :
اسپادک، برنارد؛ ( 1392 )، آموزش در دوران کودکي، ترجمه ي محمّد حسين نظري نژاد، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ نهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط