داستان کوتاه
بر ديوار مغازه چلوكبابي تابلويي نصب و روي آن نوشته شده بود: «نسيه داده ميشود، حتي به اندازه توانمان به شما وجه دستي پرداخت ميشود.»وقتي از صاحب مغازه دليل آن را پرسيدند گفت: مدتها وضعم خوب بود، اما يكباره اوضاع زير و رو و كار ما كساد شد. پيش شيخ رجبعلي خياط رفتم تا چارهاي كند. ايشان فرمود: به كسي مربوط نيست، همهاش تقصير خودت است كه مشتريها را رد ميكني.
گفتم: ولي من تا به حال كسي را رد نكردهام. شيخ برافروخته شد و گفت: آن سيد كه بود كه سه روز غذاي نسيه خورده بود، بار آخر او را هل دادي و از مغازه بيرونش كردي، مگر او مشتري نبود كه او را راندي؟!
با شرمندگي بيرون آمدم و آن سيد را پيدا كردم و عذر خواستم و از آن روز اين تابلو را نصب كردم كه باعث شد دوباره كارم بركت بگيرد.
پيامها:
1. در نظام آفرينش، محبت به خلق با افزايش روزي ارتباط دارد.2. روزيرسان خداست، نه بنده.
3. مدارا و محبت با مشتري سبب بركت كار ميگردد.
منابع مقاله :
www.irc.ir
خاطرات ماندگار از خوبان روزگار، نويسنده عبدالكريم پاكنيا، ناشر فرهنگ اهل بيت، محل چاپ قم، سال چاپ 1386، نوبت چاپ دوم، صفحه 99 .