نويسنده: جواد امين خندقي
در سال هاي پيش از دوره ي حاضر، وقتي منافع و تفکرات گروهي از انسان ها با گروهي ديگر مطابقت نمي کرد، در معمول ترين حالت جنگي، سرنوشت آنان را تعيين مي کرد؛ يعني گروهي تسليم مي شد و گروه ديگر بر آن جغرافياي سياسي تسلط مي يافت.
دنياي کنوني، دنيايي است که بدون غوطه ور شدن در توده اي از اطلاعات و داده هاي ديجيتال و الکترونيکي اداري و خانگي، در بيشتر موارد نمي توان، گذران زندگي کرد؛ به گونه اي که در اکثر امور زندگي، به همين داده ها وابسته شده ايم. امروزه رسانه ها پل ارتباطي و بلکه وسيله ي تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشر به شمار مي آيند. مراکز رسانه هاي استعماري که به مدرن ترين فناوري ها مجهزند، از يک سو ابزاري براي اجراي عمليات رواني قدرت ها عليه ملت ها و دولت هاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيله اي براي کنترل، تضعيف، جهت دهي و هدايت انسان ها به ويژه جوانان در سراسر جهان محسوب مي شوند. رسانه ها در تمامي جنگ هاي قرن بيستم به مثابه ي ابزاري براي جنگ رواني و تبليغات جنگي از سوي بسياري از کشورها استفاده شده اند.
واقعيت آن است که فرماندهان و سربازان جنگ هاي جديد، استراتژيست هاي عمليات رواني و متخصصان تبليغاتي و کارگزاران رسانه هاي بين المللي هستند؛ اما سربازان اين جنگ، نويسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصويربرداران، توليد کنندگان خبري و مطبوعاتي، کارگردانان، تهيه کنندگان و عکاسان رسانه ها هستند که راديو، تلويزيون، اينترنت، ماهواره، خبرگزاري ها، دوربين ها، کاغذ و قلم، دستگاه هاي چاپ و نشر و ... سلاح آنان محسوب مي شود.
در ميان رسانه هاي ياد شده، رسانه هاي شنيداري و ديداري به دليل قابليت فرهنگ سازي، اهميت ويژه اي دارند. فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني، يکي از انواع رسانه هاي شنيداري و ديداري به شمار مي رود که ويژگي هاي منحصر به فرد، آن را به شگفتي قرن بيستم به بعد تبديل کرده است.
« سياست » تنها به عنوان يک سوژه و گونه ي هنري با سينما ارتباط ندارد؛ بلکه مؤلفه هاي ايدئولوژيک است که در سايه ي آن نحوه ي تأليف فرم و محتواي اثر سينمايي تعيين مي شود. اين اثرگذاري به دو شکل جلوه مي کند: يکي در ساختار بيروني فيلم که از طريق تعيين قوانين و مقررات برگرفته از منافع و مصالح سياسي صورت مي پذيرد. هر جريان و نظام سياسي با تعيين مرزهاي رسمي و نهادينه شده، قلمرو سينمايي خود را مشخص مي کند. اين چارچوب، يکي از مهم ترين عوامل شکل گيري اثر از ابتدا تا نمايش است. قلمرو اين حدود از بررسي و صدور مجوز براي فيلم نامه تا زمان و چگونگي اکران همراه پروسه ي فيلم سازي است که بسته به قوانين هر کشور متفاوت است.
اثرگذاري ديگر سياست را مي توان در ساختار دروني و محتوايي فيلم جست و جو کرد. در هر اثر سينمايي يا تلويزيوني، ارتباط تنگاتنگي ميان مضمون و محتواي فيلم با انديشه هاي سياسي سازندگان اثر سينمايي وجود دارد. هر کارگردان هر چقدر خود را به جريان مستقل سينمايي متصل بداند و ارتباط با انديشه هاي سياسي را کتمان کند، در نهايت، انديشه ي شخصي او تأثير بسزايي در تمام فرآيند توليد دارد. بنابراين مي توان هر فيلم را محصولي مرکب از اين دو ساختار دروني و بيروني دانست. قوت و ضعف در هر کدام از اين دو ساختار باعث مي شود خروجي نهايي، به گرايش ساختار قوي تر متمايل شود. به ديگر سخن اگر ساختار بيروني، تأثير زيادتري در توليد فيلم داشته باشد، محصول نهايي، اثري مطلوب براي آن نظام سياسي است و اگر ساختار دروني مؤثر غالب باشد، مي توان اثر نهايي را منتسب به گرايش سازنده ي آن دانست.
نبايد اين مطلب فراموش شود که سينما هنر و صنعتي گران قيمت و مستلزم تجميع سرمايه است. اين ماهيت، حاکي از دو مؤلفه ي مهم و مؤثر در سينما يعني صنعت و سرمايه است. از دوره ي نخستين آثار سينمايي تاکنون، هر جريان يا نظام سياسي که بهره ي زيادتري از اين دو امکان داشته است، در اين عرصه، فعاليت افزون تري داشته و به همان ميزان، آثار فراوان تري در حوزه ي سياست عرضه کرده است.
تسلط بر رسانه ها و استفاده ي ابزاري از سينما براي اهداف و سياست هاي استعماري، هميشه مورد نظر دولت هاي استعمارگر بوده است. در نزاع ميان دولت ها، آنان که از قدرت رسانه اي برتري برخوردارند موفق تر جلوه مي کنند. استعمار جديد از طريق وسايل ارتباط جمعي مي کوشد افکار و انديشه هاي خود را به جوامع هدف منتقل کند.
صهيونيسم سيطره اي فراگير بر مهم ترين شرکت هاي فيلم سازي دارد؛ براي نمونه مي توان شرکت هاي معروف فيلم سازي همچون « فاکس قرن بيستم » (1)، « مترو گلدن ماير » (2)، « برادران وارنر » (3) و « پارامونت پيکچرز » (4) را نام برد که مالکان يهودي دارند. طبق برخي آمارها بيش از 90 درصد از کساني که در توليد، کارگرداني، بازي گري، فيلم برداري و مونتاژ شبکه هاي سينمايي امريکا فعاليت مي کنند، از يهوديان به شمار مي روند. (5)
امين خندقي، جواد؛ (1391)، سينماي سياسي، سياست سينمايي، قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول
دنياي کنوني، دنيايي است که بدون غوطه ور شدن در توده اي از اطلاعات و داده هاي ديجيتال و الکترونيکي اداري و خانگي، در بيشتر موارد نمي توان، گذران زندگي کرد؛ به گونه اي که در اکثر امور زندگي، به همين داده ها وابسته شده ايم. امروزه رسانه ها پل ارتباطي و بلکه وسيله ي تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشر به شمار مي آيند. مراکز رسانه هاي استعماري که به مدرن ترين فناوري ها مجهزند، از يک سو ابزاري براي اجراي عمليات رواني قدرت ها عليه ملت ها و دولت هاي مستقل هستند و از سوي ديگر وسيله اي براي کنترل، تضعيف، جهت دهي و هدايت انسان ها به ويژه جوانان در سراسر جهان محسوب مي شوند. رسانه ها در تمامي جنگ هاي قرن بيستم به مثابه ي ابزاري براي جنگ رواني و تبليغات جنگي از سوي بسياري از کشورها استفاده شده اند.
واقعيت آن است که فرماندهان و سربازان جنگ هاي جديد، استراتژيست هاي عمليات رواني و متخصصان تبليغاتي و کارگزاران رسانه هاي بين المللي هستند؛ اما سربازان اين جنگ، نويسندگان، خبرنگاران، مفسران، تصويربرداران، توليد کنندگان خبري و مطبوعاتي، کارگردانان، تهيه کنندگان و عکاسان رسانه ها هستند که راديو، تلويزيون، اينترنت، ماهواره، خبرگزاري ها، دوربين ها، کاغذ و قلم، دستگاه هاي چاپ و نشر و ... سلاح آنان محسوب مي شود.
در ميان رسانه هاي ياد شده، رسانه هاي شنيداري و ديداري به دليل قابليت فرهنگ سازي، اهميت ويژه اي دارند. فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني، يکي از انواع رسانه هاي شنيداري و ديداري به شمار مي رود که ويژگي هاي منحصر به فرد، آن را به شگفتي قرن بيستم به بعد تبديل کرده است.
« سياست » تنها به عنوان يک سوژه و گونه ي هنري با سينما ارتباط ندارد؛ بلکه مؤلفه هاي ايدئولوژيک است که در سايه ي آن نحوه ي تأليف فرم و محتواي اثر سينمايي تعيين مي شود. اين اثرگذاري به دو شکل جلوه مي کند: يکي در ساختار بيروني فيلم که از طريق تعيين قوانين و مقررات برگرفته از منافع و مصالح سياسي صورت مي پذيرد. هر جريان و نظام سياسي با تعيين مرزهاي رسمي و نهادينه شده، قلمرو سينمايي خود را مشخص مي کند. اين چارچوب، يکي از مهم ترين عوامل شکل گيري اثر از ابتدا تا نمايش است. قلمرو اين حدود از بررسي و صدور مجوز براي فيلم نامه تا زمان و چگونگي اکران همراه پروسه ي فيلم سازي است که بسته به قوانين هر کشور متفاوت است.
اثرگذاري ديگر سياست را مي توان در ساختار دروني و محتوايي فيلم جست و جو کرد. در هر اثر سينمايي يا تلويزيوني، ارتباط تنگاتنگي ميان مضمون و محتواي فيلم با انديشه هاي سياسي سازندگان اثر سينمايي وجود دارد. هر کارگردان هر چقدر خود را به جريان مستقل سينمايي متصل بداند و ارتباط با انديشه هاي سياسي را کتمان کند، در نهايت، انديشه ي شخصي او تأثير بسزايي در تمام فرآيند توليد دارد. بنابراين مي توان هر فيلم را محصولي مرکب از اين دو ساختار دروني و بيروني دانست. قوت و ضعف در هر کدام از اين دو ساختار باعث مي شود خروجي نهايي، به گرايش ساختار قوي تر متمايل شود. به ديگر سخن اگر ساختار بيروني، تأثير زيادتري در توليد فيلم داشته باشد، محصول نهايي، اثري مطلوب براي آن نظام سياسي است و اگر ساختار دروني مؤثر غالب باشد، مي توان اثر نهايي را منتسب به گرايش سازنده ي آن دانست.
نبايد اين مطلب فراموش شود که سينما هنر و صنعتي گران قيمت و مستلزم تجميع سرمايه است. اين ماهيت، حاکي از دو مؤلفه ي مهم و مؤثر در سينما يعني صنعت و سرمايه است. از دوره ي نخستين آثار سينمايي تاکنون، هر جريان يا نظام سياسي که بهره ي زيادتري از اين دو امکان داشته است، در اين عرصه، فعاليت افزون تري داشته و به همان ميزان، آثار فراوان تري در حوزه ي سياست عرضه کرده است.
تسلط بر رسانه ها و استفاده ي ابزاري از سينما براي اهداف و سياست هاي استعماري، هميشه مورد نظر دولت هاي استعمارگر بوده است. در نزاع ميان دولت ها، آنان که از قدرت رسانه اي برتري برخوردارند موفق تر جلوه مي کنند. استعمار جديد از طريق وسايل ارتباط جمعي مي کوشد افکار و انديشه هاي خود را به جوامع هدف منتقل کند.
صهيونيسم سيطره اي فراگير بر مهم ترين شرکت هاي فيلم سازي دارد؛ براي نمونه مي توان شرکت هاي معروف فيلم سازي همچون « فاکس قرن بيستم » (1)، « مترو گلدن ماير » (2)، « برادران وارنر » (3) و « پارامونت پيکچرز » (4) را نام برد که مالکان يهودي دارند. طبق برخي آمارها بيش از 90 درصد از کساني که در توليد، کارگرداني، بازي گري، فيلم برداري و مونتاژ شبکه هاي سينمايي امريکا فعاليت مي کنند، از يهوديان به شمار مي روند. (5)
پينوشتها:
1- 20th Century Fox
2- Metro-Goldwyn-Mayer
3- Warner Bros.
4- Paramount Pictures
5- ر.ک: شاه حسيني، مجيد، سينما و صهيونيسم.
امين خندقي، جواد؛ (1391)، سينماي سياسي، سياست سينمايي، قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول