نگاهي به تعدادي از مهم ترين فيلم هاي سينماي ايران که با مشارکت کشورهاي خارجي ساخته شده اند

باد ما را خواهد برد؟

فيلم هاي معرفي شده صرفاً آثاري هستند که در جريان توليد آن ها، مشارکت خارجي نقش داشته است و به هر دليلي، از سوي کشور ديگري به غير از ايران حمايت مالي شده اند. حال ممکن است اين حمايت خارجي، در مضامين اين...
شنبه، 29 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باد ما را خواهد برد؟
 باد ما را خواهد برد؟

 

نويسنده: مهدي آذر پندار





 

نگاهي به تعدادي از مهم ترين فيلم هاي سينماي ايران که با مشارکت کشورهاي خارجي ساخته شده اند
پيش از مطالعه و پيش داوري درباره ي اين ليست، ذکر چند نکته، داراي اهميت است:
1. فيلم هاي معرفي شده صرفاً آثاري هستند که در جريان توليد آن ها، مشارکت خارجي نقش داشته است و به هر دليلي، از سوي کشور ديگري به غير از ايران حمايت مالي شده اند. حال ممکن است اين حمايت خارجي، در مضامين اين فيلم ها تأثيرگذار بوده و به آن ها سمت و سوي خاصي داده باشد و در مقابل، ممکن است بر فيلم نامه و مضمون و محتواي اثر کوچکترين تأثيري نگذاشته باشد. به عبارت دقيق تر، درج فيلمي در اين ليست، لزوماً به معناي تأثيرپذيري محتوايي از منويات کشور سفارش دهنده نيست.
2. به پراکندگي و گستره ي کشورهايي که از آثار ايراني حمايت مالي کرده اند و نيز تواتر برخي اسامي خاص به عنوان نويسنده، کارگردان يا تهيه کننده ي اين آثار دقت کنيد. هر چند سعي شده از هر کارگرداني يک اثر بيشتر ذکر نشود. با اين وجود، آثار بر اساس کشورهاي حمايت کننده مرتب شده اند.
3. آثار زياد ديگري هم بودند که هم به علت مجال کم و هم به علت نبودن اسناد کافي، در اين ليست قرار نگرفتند.

گبه

نويسنده و کارگردان:

محسن مخملباف

تهيه کننده:

خليل درودچي، خليل محمودي

بازيگران:

شقايق جودت، حسين محرمي، عباس سياحي، رقيه محرمي، پروانه قلندري

خلاصه ي داستان:

زوج پيري براي شستن يک گبه لب چشمه مي روند، دختر جواني با نام گبه از رفتن گبه ظاهر مي شود. دختر براي پيرمرد و پيرزن از عاشق شدنش مي گويد و اين که پدرش ازدواج او را با سوار عاشق به دليل هايي مختلف عقب مي اندازد.
پدر مي گويد عمو بايد از شهر بيايد، عمو مي آيد اما حالا قصد ازدواج دارد، پدر معتقد است ازدواج گبه بعد از سر و سامان گرفتن عمو انجام مي شود. عمو ازدواج مي کند، مادر فارغ مي شود و پدر هنوز اجازه نمي دهد تا اين که عمو، گبه را تشويق به فرار مي کند و دختر با سوار از محل زندگي ايل مي گريزد. پدر با اسلحه به دنبال آن ها مي رود اما بي فايده است. حالا تصوير روي گبه، دو عاشق را نشان مي دهد که سوار بر اسبي هستند... .

درباره ي فيلم

شايد کمتر کسي بداند که برنده ي چهار سيمرغ بلورين از چهاردهمين دوره ي جشنواره ي فيلم فجر و نامزد دريافت جايزه ي بهترين فيلم در همين جشنواره و نيز، نماينده ي ايران در اسکار سال 1376، با وجود درون مايه ي فولکلوريکش و موفقيت فراوان در جشنواره هاي خارجي، از سوي بنياد فرانسوي (
Fonds Sud Cinéma) حمايت مالي شده است و نام اين فيلم در ليست منتشر شده توسط اين بنياد فرانسوي، ديده مي شود. علاوه بر اين در سايت (IMDB) از اين فيلم به عنوان محصول مشترک ايران و فرانسه ياد شده و در کنار نام سازمان صنايع دستي ايران به عنوان تهيه کننده، نام کمپاني مشهور ( MK2) هم ديده م يشود.
کمپاني ( MK2) به عنوان تهيه کننده ي فيلم هاي کارگردانان بزرگي همچون « کلود شابرول »، « کريشتوف کيشلوفسکي »، « آلن رنه »، « برادران تاوياني » و ... شناخته مي شود. چهار فيلم باد ما را خواهد برد، ده کپي برابر اصل و پنج عباس کيارستمي و دو فيلم سکوتِ محسن مخملباف و سيبِ سميرا مخلمباف نيز جزء آثاري هستند که با مشارکت اين کمپاني تهيه شده اند.

فصل پنجم

نويسنده و کارگردان:

رفيع پيتز ( طرح اوليه: بهرام بيضايي )

تهيه کننده:

بنياد سينمايي فارابي، پواسون ولان ( پاريس )
بازيگران:
شاه علي سرخاني
رويا نونهالي، پرويز پور حسيني، گلاب آدينه، قربان نجفي، رضا کرم رضايي

خلاصه ي داستان:

مهربانو از طايفه ي جمال وندي ها قرار است با کرامت از طايفه کمال وندي ها ازدواج کند اما در حين مراسم، کرامت روبه همه ي ميهمانان مي گويد که مهربانو بدون شيربها همسر او مي شود. و مهربانو اين حرف را به عنوان تحقيري براي جمال وندي ها مي داند و مراسم به هم مي خورد. پير بابا، بزرگ ده که مهربانو را براي اين ازدواج راضي کرده بود نيز از ناراحتي بر هم خوردن عروسي فوت مي کند. کرامت بعد از اين اتفاق تمام دارايي خود را به ميني بوس تبديل مي کند که براي جا به جا کردن اهالي به روستا مي آورد. اما مهربانو اجازه نمي دهد فردي از جمال وندي ها سوار ميني بوس شود و به جبران اين کار، زمين خود را مي فروشد و به برادرش جان علي پول مي دهد تا او هم ماشيني براي طايفه ي خود بخرد. با دو تا شدن ماشين ها، دعوا بالا مي گيرد و از دست کدخدا هم کاري بر نمي آيد. کرامت از مهربانو بابت همه چيز عذرخواهي مي کند اما او قبول نمي کند، تا اين که يک روز ماشين کرامت در راه مي ماند و جان علي به روستا مي رسد و مهربانو از برادر مي خواهد که با چند نفر از اهالي به کمک کرامت برود.

درباره ي فيلم:

نويسنده / کارگردان، حاصل ازدواج « ملک جهان خزاعي » طراح صحنه ي پيش کسوت سينماي ايران و همسر انگليسي اش است که در بحبوحه ي جنگ ايران و عراق، وطن را به مقصد انگليس ترک کردند وي پس از چندين سال تحصيل در فرانسه و انگليس و ساخت چند فيلم کوتاه ( از جمله فيلم کوتاه سلندر به عنوان محصول مشترک روسيه و فرانسه ) راهي ايران مي شود و با جلب حمايت هم زمان بنياد سينمايي فارابي و کمپاني پواسون و لان فرانسه ( تهيه کننده ي سلندر ) اولين فيلم توليد مشترک رسمي ايران و فرانسه را بعد از وقوع انقلاب اسلامي مي سازد. فصل پنجم باز هم يکي از همان فيلم هاي روستايي جشنواره پسندي است که تحت تأثير موفقيت کيارستمي ساخته شدند و بيش از هر جاي دنيا، در اروپا و به ويژه فرانسه مورد توجه قرار گرفتند تا جايي که فصل پنجم جايزه ي بهترين فيلم از ديدگاه تماشاگران در جشنواره ي « بلفورت » فرانسه و سه جايزه از جشنواره ي « آمين » از جمله جايزه ي فيلم محبوب تماشاگران اين کشور را دريافت کرد. به طور کلي فيلم هاي « رفيع پيتز » به شدت تحت تأثير فضاي سينماي فرانسه و باب طبع مخاطبان جشنواره هاي خاص فرانسوي است؛ تا جايي که فيلم بعدي او با نام صنم به سبب شباهت هايي که به فيلم تحسين شده ي « فرانسواتروفو » داشت، چهار صد ضربه ي ايراني نام گرفت. فيلم بعدي او زمستان است نيز با حمايت توأمان سازمان تبليغات اسلامي و کمپاني فرانسوي ( Celluloid Dreams ) ساخته شد و البته به علت تيرگي فضا، مورد انتقاد زيادي قرار گرفت؛ هر چند که در جشنواره ي برلين قدر ديد و بر صدر نشست. در نهايت هم رفيع پيتز در سال 88 روي به بيانيه نويسي آورد و از ايران خارج شد و آخرين بار، با خبر بازي در فيلم ضد ايراني آرگو به ويترين رسانه ها بازگشت.

طعم گيلاس

تهيه کننده، نويسنده و کارگردان:

عباس کيارستمي

بازيگران:

همايون ارشادي، عبدالحسين باقري، افشين خورشيد باختري، صفر علي مرادي، مير حسين نوري

خلاصه ي داستان:

مرد ميان سالي به نام بديعي سوار بر اتومبيل خود شهر را زير پا مي گذارد تا کسي را بر خاک ريختن روي گور خود پس از خودکشي پيدا کند. قرار است او امشب چندين قرص خواب بخورد و در چاله اي که قبلاً کنده دراز بکشد و فرد ديگري که حالا در پي پيدا کردن اوست، فردا صبح روي جنازه اش خاک بريزد.
بديعي ابتدا يک سرباز و سپس يک طلبه افغاني را سوار مي کند، اما آن ها تمايلي به انجام اين کار نشان نمي دهند. سرانجام پيرمردي به نام باقري که در موزه حيات وحش کار مي کند و خودش هم يکبار به فکر خودکشي افتاده است و با خوردن توت از اين کار پشيمان شده، مي پذيرد که طبق قرار کار را انجام دهد. و دويست هزار تومان دستمزد وعده داده شده را بر دارد. بديعي از باقري مي خواهد که قبل از ريختن خاک، چند سنگريزه به او بزند و تکانش بدهد تا اگر خوابش برده بود و هنوز زنده بود، زنده به گور نشود. باقري مي پذيرد و با اين اميد که بديعي را فردا زنده ببيند، از او جدا مي شود. بديعي به خانه مي رود و خود را آماده مي کند و با تاکسي به محلي که چاله کنده شده دراز مي کشد و منتظر مرگ بماند.
در آخر فيلم گروه فيلم برداري و دسته اي سرباز را در اطراف چاله اي که بديعي کنده بود، مي بينيم؛ به دستور کارگردان فيلم، کار متوقف و به همه استراحت داده مي شود؛ در حالي که حالا همه جا سر سبز و پر گل است.

درباره ي فيلم:

شايد بسياري ندانند که روايت ضد قصه و مرگ محور « کيارستمي » در طعم گيلاس که براي اولين و آخرين بار در تاريخ سينماي ايران موفق به دريافت « نخل طلا » ي جشنواره ي کن در سال 1997 ( البته به صورت مشترک با فيلم مارماهي از ژاپن ) شد و نام « کيارستمي » را بيش از هر زمان ديگري در محافل سينمايي مطرح نمود، از همان ابتدا به صورت مشترک با فرانسه و کمپاني ( Ciby 2000 ) ساخته شده است. هر چند که « کيارستمي » پيش از اين هم در پروسه ي توليد زير درختان زيتون، مشارکت فرانسوي ها را تجربه کرده بود.

ايستگاه متروک

کارگردان:
عليرضا رئيسيان

نويسنده:

کامبوزيا پرتوي

تهيه کننده:

حسين زندباف

بازيگران:

ليلا حاتمي، نظام منوچهري، مهران رجبي، محمود پاک نيت

خلاصه ي داستان:

مهتاب و محمود که سال ها از ازدواجشان مي گذرد. هنوز صاحب فرزند نشده اند. آن ها سفري را به قصد زيارت به سوي مشهد آغاز مي کنند. محمود هنگام رانندگي راه اصلي را گم مي کند و براي پرهيز از برخورد با يک آهو، از مسير منحرف و اتومبيلش خراب مي شود. او در جستجوي تعمير کار، به روستايي در بيابان مي رسد که ساکنان آن کودکان و زن ها هستند. فيض الله، معلم روستا و تنها مرد روستاست و به محمود مي گويد مي تواند اتومبيلش را تعمير کند. مهتاب ابتدا از وضع بد اهالي روستا دچار بهت و حيرت مي شود اما کم کم با بچه ها و ساکنان صميمي مي شود. زندگي در آن روستا شکل کسل کننده اي دارد و همه پي کارهاي خود هستند... .

درباره ي فيلم:

ايستگاه متروک جزء آثاري است که از سوي بنياد فرانسوي (
Fonds Sud Cinéma) حمايت مالي شده است و در ليست منتشر شده از سوي اين نهاد، نام آن ديده مي شود. البته ايستگاه متروک از جمله فيلم هايي است که هيچ چيزش اورجينال نيست و از هر کدام از آثار موفق ايران در جشنواره هاي خارجي در دهه ي هفتاد و به ويژه سينماي « کيارستمي »، موتيفي را به عاريت گرفته است؛ تا جايي که نام کيارستمي در تيتراژ اين فيلم هم ديده مي شود و فيلم بر اساس داستاني از او ساخته شده است. داستان بدون اوج و فرود و گره، فضاي نئورئاليستي، ريتم کند و کشدار، حضور پر رنگ بچه هاي روستايي و... از جمله مولفه هاي غير اورجينال اين فيلم هستند.
البته ايستگاه متروک با وجود اين که در داخل توجه چنداني را حتي در محافل شبه روشنفکري به خود معطوف نکرد و بيشتر در جشنواره هاي خارجي قدر و منزلت يافت، برخلاف بسياري از آثاري که با مشارکت خارجي ساخته شده اند، نه تنها در اکران با مشکلي رو به رو نشد که حتي از رسانه ي ملي نيز فرصت نمايش پيدا کرد.
در اين ميان، شايد توجه به تواتر حضور نام کامبوزيا پرتوي در فيلم هاي حمايت شده از سوي سفارت هاي اروپايي هم خالي از فايده نباشد.

ابجد

تهيه کننده، نويسنده و کارگردان:

ابوالفضل جليلي

بازيگران:

عبدالرضا اکبري، مهدي مرادي، مينا مولانيا، فريبا خادمي، غلامرضا طباطبايي

خلاصه ي داستان:

ابجد داستان زندگي نوجواني به نام « امکان » است که در فضاي متعصب و سنتي يک شهرستان عليه محدوديت ها و قيد و بندهاي مذهبي عصيان مي کند. او موذن يک مسجد است، به مکتب خانه مي رود و در ايام غير رمضان هم روزه مي گيرد، اما به تدريج تغيير روش مي دهد و برخلاف تمايل خانواده اش، به نقاشي، خطاطي، موسيقي، عکاسي و سينما روي مي آورد. در عين حال او عاشق دختري يهودي مي شود که پدرش صاحب يک سينماست و امکان پوسترهاي سر درِ آن را برايش طراحي مي کند.

درباره ي فيلم:

ابجد فيلمي اتوبيوگرافيک است که نويسنده ي سايت بي. بي. سي فارسي، آن را اين چنين توصيف مي کند:
«ابجد شايد نخستين فيلم سينماي ايران باشد که واکنش هاي روحانيت محافظه کار و بنيادگرا را در برخورد با موسيقي، نقاشي و سينما ترسيم کرده است. معلم روحاني مدرسه، امکان را به جرم کشيدن چهره ي زن بر روي تخته سياه تنبيه و روحاني محل نيز او را به خاطر آوردن ويولون به مسجد سرزنش کرده و از تکبيرگويي منع مي کند. »
فيلم، محصول مشترک شبکه ي دوم سيما و دو کمپاني فرانسوي ( Novem Production ) و ( Arte Franc Cinéma ) است. البته ابجد جزء آثاري است که از سوي بنياد فرانسوي ( Fornds Sun Cinéma ) حمايت مالي شده است. اما اين فيلم با وجود شرکت در جشنواره هاي زيادي مثل تورنتو، ونيز، تسالوينکي، ونکوور، سه قاره ي نانت، سائوپائولو و... در ايران توقيف شد و فرصت نمايش پيدا نکرد.
جالب است بدانيد که ابوالفضل جليلي در آبان ماه 92، در جلسه اي که به منظور نقد و بررسي فيلم گذشته در لانه ي جاسوسي ( سفارت سابق آمريکا در ايران ) حاضر شده بود، به فيلم ابجد اشاره کرد و گفت:
« من هم فيلم ابجد را به سفارش فرانسه ساختم و نگاتيو آن هم دست فرانسه است و با وجود اين که بازيگران ايراني بودند و فيلم هم در ايران فيلم برداري شده به آن ها حق مي دهم که آن را به عنوان فيلمي فرانسوي به هر جايي که مي خواهند بفرستند. »

خواب خاک

نويسنده و کارگردان:

سپيده فارسي

تهيه کننده:

کيانوش عياري

بازيگران:

رويا نونهالي، حسين محجوب، مهدي مرعشي محسن سليماني زاده

خلاصه ي داستان

در مرز واقعيت و خيال، راننده اي ميانسال و تنها، زني جوان و افسرده در صبحدم بعد از عروسي و نوجواني بي کس در تصادفي هولناک مي ميرند. در حالي که اين حادثه، آغاز زندگي دوباره ي آنان است تا به دور از سرگشتگي، شکل ديگري از بودن را تجربه کنند. سرانجام آن ها در فضايي آميخته از وهم و وجود، هم چون آشناياني ديرين همديگر را يافته و به آرامش مي رسند.

درباره ي فيلم:

خواب خاک يک ماکابر جشنواره پسند به ظاهر مملو از استعاره است که بيشتر سکانس هاي آن، در بيابان و کويرهاي اطراف يزد مي گذرد؛ از آن دسته فيلم هايي که تماشاي آن ها به شدت سخت است.
کارگردان اين فيلم، سپيده فارسي جزء کارگردانان دورگه ي ايراني فرانسوي است که در برهه اي که ساخت آثار توليد مشترک در سينماي ايران به مدد سياست هاي دولت اصلاحات رونق گرفته بود، وارد ايران شد و با جلب اعتماد کمپاني هاي فرانسوي، توانست فيلم نخست خود، خواب خاک را به تهيه کنندگي کارگردان مشهور - کيانوش عياري - بسازد. خواب خاک جزء آثاري است که از سوي بنياد فرانسوي (Fornds Sun Cinéma ) حمايت مالي شده است.
البته سپيده فارسي هيچ گاه نتوانست با فيلم هاي غير اورجينال و تقليدي اش توجهي را به سوي خود برانگيزد و از همين رو، به سمت ساخت فيلم هاي جنجالي گرايش پيدا کرد. تا آن جا که او بعد از ساخت فيلم مستند بدون مجوز تهران بدون اجازه در سال 88، براي هميشه از ايران رفت و در سال 93 با ساخت فيلم رُز سرخ، محصول مشترک فرانسه و يونان پيرامون وقايع سال 88، خبرساز شد. البته آن چه بيشتر درباره ي اين فيلم جلب توجه مي کرد، نه موضوع سياسي آن، که صحنه هاي جنسي بي سابقه اش بود که پيش از اين در کمتر فيلمي با اين حجم، پرداخته شده بود و همين موجب شد تا حتي طيف هاي همسوي او نيز به ساخت اين فيلم اعتراض کنند.

کافه ترانزيت

نويسنده و کارگردان:

کامبوزيا پرتوي

تهيه کننده:

امير سماواتي، بهروز هاشميان

بازيگران:

پرويز پرستويي، فرشته صدر عرفايي، اسماعيل سلطانيان، جعفر وهاب پور، نيکوس پاپادوپولوس

خلاصه ي داستان:

فيلم در مورد زني ( ريحان ) است که شوهر خود را به تازگي از دست داده است. شوهر ريحان براي او فقط يک قهوه خانه در کنار جاده اي در نزديکي ماکوبه ارث گذاشته است. اين زن تلاش مي کند تا با احياي اين قهوه خانه، استقلال خود را حفظ کند اما برادر شوهرش ( ناصر ) جلوي پاي اين زن سنگ مي اندازد تا ريحان را مجبور به ازدواج با خود کند اما او عاشق يک راننده ي خارجي مي شود که قهوه خانه را براي استراحت خود انتخاب کرده است.

درباره ي فيلم:

اوضاع کافه ترانزيت شايد با خيلي از فيلم هاي اين ليست تفاوت داشته باشد؛ چرا که اولاً حضور سرمايه گذار ( دو کمپاني Sillkroad Production و ( Granite Rock ) و بازيگران خارجي با توجه به سوژه ي فيلم موضوعيت دارد. چه آن که حضور بازيگران خارجي، به دليل قرار گرفتن قهوه خانه در مسير عبور راننده هاي ترانزيت، به جزئي از اجزاي داستان تبديل شده است. دوماً کافه ترانزيت، از ابتدا به عنوان توليد مشترک ايران و فرانسه معرفي شد و اهتمامي به مخفي کردن حضور سرمايه گذار خارجي در پروسه ي توليد اين فيلم وجود نداشت. به ويژه آن که در مراسم افتتاحيه ي اکران فيلم، علاوه بر نمايندگان فرانسه، نمايندگاني از آلمان، يونان، اوکراين، ترکيه و مجارستان نيز به عنوان ديگر شرکاي اين فيلم در سالن سينما فلسطين حضور پيدا کردند. سوماً فيلم نه تنها توقيف نشده که حتي از تلويزيون نيز بارها و بارها و با اصلاحات اندک پخش شده است و اين نشان مي دهد که فيلم ساز سعي کرده در عين پرداختن به موضوع مورد علاقه ي سرمايه گذار فرانسوي (جدال زن ايراني با جامعه ي سنتي و مرد سالار بر سر استقلال ) خطوط قرمز و منافع کشورش را نيز در ساخت فيلم لحاظ کند. و با پايان اميدوارانه، مسير تکراري و هميشگي فيلم هاي جشنواره اي را نرود. هر چند که کامبوزيا پرتوي پيش تر در جلسه ي نقد و بررسي فيلم در جشنواره ي فجر در سينماي رسانه ها، از حذف صحنه ي پاياني فيلم توسط هيأت بازبيني فيلم و الزام به جايگزين کردن صحنه ي ديگري براي پايان بندي شکايت کرده بود و اين نشان مي داد که پايان فعلي، پايان موردنظر خود پرتوي نبوده است. به هر حال، فيلم پرتوي با کانديداتوري در هشت رشته در جشنواره ي بيست وسوم فجر و دريافت دو سيمرغ بلورين بهترين فيلم نامه و بهترين بازيگري نقش اول زن و معرفي شدن به آکادمي اسکار به عنوان نماينده ي ايران، به شدت در داخل مورد توجه قرار گرفت.

نيلوفر

نويسنده و کارگردان:

سابين ژمايل

تهيه کننده:

فرشته طائرپور، ژان برهات، رشيد بوشارب

بازيگران:

رويا نونهالي، فاطمه معتمدآريا، شهاب حسيني، هنگامه قاضياني، امير آقايي

خلاصه ي داستان:

نيلوفر دختر سيزده ساله اي است که نزد مادر قابله اش سلما بزرگ مي شود و بيش از همه با عزيز، عموي چوپانش مأنوس است. او به همراه دوستش زينب در خانه ي معلمي به نام بانو درس مي خواند. شيخ عباس، رئيس قبيله نيلوفر را از پدرش عبدالله در جايي خواستگاري مي کند و زميني را به او مي بخشد. پدر مي پذيرد. و خبر توافق خود را به خانواده مي دهد حالا همه منتظر اولين نشانه هاي بلوغ نيلوفر هستند.

درباره ي فيلم:

فرشته طائرپور، تهيه کننده ي ايراني اين فيلم ماجراي ساخته شده آن را چنين توضيح داده است. « خانم سابين ژمايل کارگردان اين فيلم که دورگه ي فرانسوي - لبناني ساکن آمريکاست. فضاي لبنان و ايران را پيش از اين ديده بود. تجربه ي شخصي او از خاطره اي که در لبنان به يادداشت، موجب شده بود که فيلم نامه ي نيلوفر را بنويسد و حمايتي هم براي ساخت آن گرفته بود. تهيه کننده ي فرانسوي فيلم که کمپاني معتبري است، قرار بود فيلم را در لبنان بسازد، اما با توجه به اين که صنعت سينماي ايران نسبت به لبنان پيشرفته تر و امنيت فضاي ايران نيز بيشتر است، بنابراين تصميم گرفتند فيلم را در ايران بسازند. هنگامي هم که ژمايل به ايران آمد، به همراه تهيه کنندگان جلسه اي تشکيل داديم و صحبت هاي مفصلي انجام شد از نظر من فيلم نامه بازنويسي مي خواست زيرا چيزهايي در فيلم وجود داشت که نمي شد آن را با مجوز و پروانه اي ساخت، بسازيم. » اما ظاهراً پرداخت عريان فيلم به برخي مسائل زنانه موجب شد تا نيلوفر توقيف شود: « وقتي براي چندمين بار فيلم را مي ديدم احساس کردم که چه چيزهايي در فيلم وجود دارد که با وجود داشتن پروانه ي نمايش و ساخت، مانع نمايش آن شده اند. چيزهايي که ممکن است شوراهاي تصميم گيرنده شهامت به زبان آوردن آن را نداشته باشند زيرا ترکيب اين شوراها مردانه است و هيچ گاه زني وجود نداشته که با حسن زنانه هم به اين موضوعات نگاه کند فکر مي کنم شايد آقايان فکر مي کردند که بي حيايي است درباره ي مسائل زنان به صورت باز در اين فيلم صحبت مي کنيم؛ چيزي که براي فرهنگ غربي حل شده است. البته در طول پنج سال گذشته به لطف ماهواره ها، بچه هاي 8 ساله هم علائم خيانت، بارداري و... را مي شناسند، حالا به چه نحوي بماند! »
نيلوفر با حمايت کمپاني فرانسوي ( BProductions3 ) ساخته شده و به جز يک نمايش در سينما تک خانه ي هنرمندان در سال 92، مجوز اکران در ايران را نيافت. فيلم البته در کن، برلين و مونترال نمايش داده شد اما کارگردانش هيچ گاه فيلم ديگري نساخت. آخرين بروز ظهور او در رسانه هاي پارسي زبان، به سال 92 باز مي گردد که بي. بي. سي فارسي او را به عنوان يکي از صد زن تأثير گذار در ايران معرفي و با وي گفتگو کرد!

نيوه مانگ

تهيه کننده و کارگردان:
بهمن قبادي

نويسنده:

بهنام بهزادي، بهمن قبادي

بازيگران:

هديه تهراني، گلشيفته فراهاني، حسن پور شيرازي، اسماعيل غفاري، الله مراد آشتياني

خلاصه ي داستان

مامو، نوازنده ي پيرو و سرشناس کردستان، همراه فرزندانش سفري را براي اجراي کنسرت در عراق پس از صدام آغاز مي کند. در اين سفر، کاکو مرد ميانسالي که خود را ارادتمند مامو مي داند، به عنوان راننده و با اتوبوسي که از دوستش قرض گرفته است، او را همراهي مي کند. مامو يکي يکي فرزندانش را که در نواحي مختلف زندگي مي کنند، جمع مي کند اما آخرين پسرش پيش از سوار شدن به اتوبوس، از پدر مي خواهد دقايقي از ماشين پياده شود. پسر به مامو مي گويد که « پير » روستا گفته که بهتر است مامو به اين سفر نرود زيرا هنگامي که ماه کامل شود، براي او اتفاقي خواهد افتاد مامو مي گويد به هر طريق که باشد اين سفر را ادامه خواهد داد. زيرا سال هاست جلوي کارش گرفته شده است. مامو به سراغ زن خواننده اي به نام هشو ( به معناي خوشه انگور ) مي رود که سال هاست همراه 1334 زن ديگر در تبعيد زندگي مي کند...

درباره ي فيلم:

بهمن قبادي از همان آغاز فيلم سازي عصيان گر بود و در فيلم هايش سعي مي کرد بر طبل و تفرقه و جدايي کردستان بکوبد، اما با اين فيلم، او رسماً عليه قوانين توليد فيلم در ايران شوريد؛ چه آن که براي ساخت نيوه مانگ حاضر نشد مجوزهاي قانوني را دريافت کند و ترجيح داد. فيلمش را به صورت زيرزميني بسازد. حتي برخي صحنه هاي فيلم مثل آواز خواني زنان و نيز برخي موارد غير اخلاقي در فيلم، اثبات مي کرد که او فيلم را به نيت ديگري غير از اکران در ايران ساخته است. اين حدس هم درست از آب درآمد و فيلم بعد از پايان تور جشنواره گردي اش، به صورت لوح فشرده روانه ي بازار غير رسمي فيلم ايران شد و هم زماني توزيع آن با ماجراي مهاجرت گلشيفته فراهاني، به بيشتر ديده شدن اين فيلم کمک بسياري کرد.
نيوه مانگ محصول مشترک چهار کشور ايران، اتريش، عراق و البته شريک هميشگي يعني فرانسه ( دو کمپاني
Sillkroad Production و New Crowned Hope ) است. زبان فيلم هم مثل اکثر فيلم هاي قبادي کردي است. البته قبادي يپش از اين هم فيلم لاک پشت ها پرواز مي کنند را هم با کمک کردستان عراق و کمپاني فرانسوي (BAC Films ) ساخته بود و تجربه ي توليد مشترک را داشت.
کمي بعد از ساخت اين فيلم، قبادي فيلم زيرزميني ديگري را با نام کسي از گربه هاي ايراني خبر نداره ساخت و سپس در سال 88 و پس از آزادي « رکسانا صابري » - نامزد قبادي که به جرم جاسوسي دستگير شده بود - همراه او براي هميشه از ايران رفت.

ازدواج موقت

( صبغه، نزديک تر از آشنا )

نويسنده و کارگردان:

رضا سرکانيان

تهيه کننده:

سعيد هاشمي، رضا سرکانيان
محصول مشترک مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي و فرانسه

بازيگران:

مهناز محمدي، حسين فرضي زاده، داريوش اسدزاده، جواد طاهري، سهيلا کاشف آذر، فابريس دسپلچين و کلوتي جيلن ( بازيگران فرانسوي )

خلاصه ي داستان:

همسر عروس جوان خانواده اي سنتي مي ميرد و برادر کوچکتر در آستانه ي ارتباط با عروس بيوه قرار مي گيرد و در اين ميان، بحث ازدواج موقت پيش مي آيد.

درباره ي فيلم:

سال 88، در ميانه ي وضع آشفته ي سياسي کشور و در زمان مديريت « محمد آفريده » بر مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي، يک سينماگر دورگه ي ايراني الاصل و مقيم فرانسه به نام رضا سرکانيان با بودجه ي مرکز گسترش، اقدام به توليد فيلمي با عنوان اوليه ي نزديکتر از آشنا، محصول مشترک فرانسه و ايران کرد؛ فيلمي که قبل از اکران و در پروسه ي توليد، با انتشار يک خلاصه ي داستان اشک آور و معنوي نما و تصاويري از فيلم برداري فيلم در حرم حضرت محمد هلال بن علي (عليه السلام) در آران و بيدگل، به عنوان « يک فيلم مذهبي » در رسانه ها مطرح گرديد. با اين وجود، درست چند روز مانده به آغاز جشنواره ي بيست و هشتم فجر و در حالي که نام فيلم نزديکتر از آشنا در ليست فيلم هاي اول جشنواره ي فيلم فجر ديده مي شد، تهيه کننده ي فيلم اعلام کرد که به دليل طولاني شدن مراحل فني، اين فيلم به نمايش در جشنواره نمي رسد و احتمالاً نخستين نمايش اين فيلم در جشنواره ي کن خواهد بود.
اما با فرا رسيدن موعد جشنواره ي کن و رونمايي از فيلم، مشخص شد نام اصلي نزديکتر از آشنا در واقع ازدواج موقت يا صيغه است و موضوع آن، برخلاف تبليغات و خلاصه ي داستان پيشين، نه مذهبي که اتفاقاً کاملاً ضد مذهب است. چنان که روايت بي شرمانه ي اين فيلم از موضوع صيغه و حتي نشان دادن صحنه هاي مشروب خواري و برهنگي و تماس جنسي در ميانه ي صحنه هاي عزاداري ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) نشان مي داد منويات سفارت فرانسه به خوبي در اين فيلم لحاظ شده است. جالب آن که بعدها مشخص شد که در نسخه اي که از اين فيلم براي اکران در فرانسه آماده شده بود، « مهناز محمدي » - بازيگر زن فيلم - در برخي سکانس ها حجاب نداشته است جالب است بدانيد که نام فيلم ازدواج موقت ( Noces éphéméres) در ميان ليست فيلم هاي ايراني حمايت شده از سوي بنياد فرانسوي (Fonds Sud Cinéma ) هم ديده مي شود.

يک خانواده ي محترم

نويسنده و کارگردان:

مسعود بخشي

تهيه کننده:

محمد آفريده ( محصول مشترک سيما فيلم و فرانسه )

بازيگران:

بابک حميديان، مهران احمدي، آهو خردمند، مهرداد صديقيان، پريوش نظريه، بهناز جعفري، مهرداد ضيايي

خلاصه ي داستان:

جواني تحصيل کرده از پاريس به نزد مادرش باز مي گردد که تنها در شيراز زندگي مي کند اين بازگشت براي او يادآور خاطراتي است؛ خاطرات دردناک دوران کودکي ( دوران جنگ ايران و عراق) و خشونتي است که پدرش در حق او، برادر بزرگترش ( که در جبهه شهيد شده ) و مادرش روا داشته است.

درباره ي فيلم:

بي ترديد هيچ فيلمي در سال هاي اخير به اندازه ي يک خانواده ي محترم شهرت منفي براي خود کسب نکرده است. شهرتي که مديوين توهين هاي بي سابقه ي اين فيلم به رزمندگان دفاع مقدس و خانواده هاي شهدا است. اما مرور ماجراي ساخته شدن اين فيلم تا موعد اکران آن به خوبي نشان مي دهد که شباهت هاي غير قابل انکاري ميان پروسه ي ساخت اين فيلم با فيلم هاي مشابه قبلي و به ويژه فيلم هاي حمايت شده از سوي فرانسه ( مثل ازدواج موقت ) وجود دارد.
توليد فيلم يک خانواده ي محترم در ابتدا با نام خرمشهر و با مشارکت فرانسه و البته « سيما فيلم » کليد خورد. فيلمي که تهيه کننده ي آن در گفتگو با خبرگزاري فارس در تاريخ هفدهم فروردين 89 درباره ي موضوعش چنين گفت: « ان شاء الله امسال در نظر دارم به مناسبت سي امين سالگرد دفاع مقدس، فيلمي بلند با استانداردهاي سينماي جهان، با اشاره و ياد حماسه آزاد سازي خرمشهر تهيه کنم. »
در همين فاصله، خبر مراحل مختلف اين فيلم چندين بار روي صفحه ي اول روزنامه ي رسمي صدا و سيما - رزونامه ي جام جم - نقش بست. اما مدت زيادي لازم نبود تا پوچ بودن اين ادعاها ثابت شود. اولين جرقه ي انتقاد از اين فيلم وقتي زده شد که سيما فيلم بعد از انتشار خبر پذيرفته شدن يک خانواده ي محترم در بخش فرعي جشنواره ي کن فرانسه، از بيم يک آبروريزي بين المللي از اين فيلم و اعلام کرد که هيچ مشارکتي در ساخت اين فيلم نخواهد کرد و « سيد حسين مسيح پور » مدير روابط عمومي سيما فيلم هم در گفتگويي با فارس گفت: « هيچ پولي بابت يک خانواده ي محترم نداديم ». با اين وجود، بعدها بنابر اعتراف حجت الاسلام « رحيم زاده » مدير گروه انقلاب و دفاع مقدس سيما فيلم، مشخص شد که در همان ايام صد و چهارده ميليون تومان از طريق سيما فيلم در اختيار سازندگان يک خانوده ي محترم قرار گرفته بود و اين ادعاي عدم مشارکت، يک شوي تبليغاتي بيشتر نبوده است. البته انتقادات از اين فيلم زماني شدت گرفت که هيأت عريض و طويل ايراني حاضر در کن فرانسه، از ديدن تصاوير توهين آميز اين فيلم ضد ايراني شگفت زده شدند و در بازگشت به تهران، کساني چون « علي معلم »، « همايون اسعديان » و « محسن علي اکبري » زبان به انتقاد گشودند و از تصوير سياه اين فيلم از ايران گلايه کردند. چنان چه اسعديان در گفتگو با مهر گفت: « اين فيلم در ميان ايرانياني که در جشنواره ي کن حضور داشتند، بازتاب خوبي نداشت و نتوانست نظر آن ها را جلب کند. يک خانواده ي محترم به دلايلي براي خود من هم فيلم خوشايندي نبود. »
« علي اکبري » هم نظر خود را اين چنين بيان کرد: « من به شدت از مضمون و محتواي فيلم متأسف شدم. نبايد فيلم سازان به اين راحتي به چنين مقوله هايي وارد شوند. نبايد چنين نگاهي در يک بخش رقابتي جشنواره ي بين المللي از سينماي ايران ديده شود. »
« هاشم ميرزاخاني » هم که به عنوان مسئول وقت انجمن سينماي جوان در جشنواره ي کن حضور داشت، مدتي پس از بازگشت به تهران در نشستي خبري درباره ي اين فيلم گفت: « من از ديدن اين فيلم در کن واقعاً شرمنده شدم و هنگام نمايش فيلم در صندلي خودم فرو رفته بودم و پيش از روشن شدن چراغ ها، سالن نمايش را ترک کردم. من به خاطر نمايش اين فيلم در جشنواره ي کن از خانواده هاي شهدا عذرخواهي مي کنم و معتقدم آدمي که کمي معرفت نسبت به ايران داشته باشد، چنين فيلمي نمي سازد.»
کمي بعد، در حالي که بسياري کنجکاو بودند تا فيلم را ببينند، نسخه اي از فيلم به دست برخي رسانه ها رسيده و با ديده شدن فيلم، موجي از انتقادات رسانه اي عليه اين فيلم آغاز و تا حدود دو ماه يک خانواده ي محترم به مهم ترين موضوع سينماي ايران تبديل شد چرا که با دست به دست شدن نسخه ي اين فيلم ضد ايراني، بر همگان عيان گرديد که ادعاي تهيه کننده ي فيلم در زمان توليد مبني بر ساخت فيلمي با موضوع حماسه ي خرمشهر تا چه حد بي اساس بوده است.
البته بابک حميديان، در گفتگويي دروغ بودن اين ادعاي تهيه کننده را بيش از پيش اثبات کرد: « متأسفانه در مورد اسم اول اين فيلم سوء تفاهمي پيش آمد. اسم فيلم خرمشهر به معني همان شهر معروف در خوزستان نبود. بلکه اسم فيلم خرم شهر به معني شهري خرم بود. خرم شهر در واقع کنايه اي به تهران است؛ شهري که خرم است. اين اسم استعاره اي از تهران بود. مثل نام فيلم سعادت آباد به کارگرداني « مازيار ميري » که درباره ي فضايي بود که هيچ سعادتي در آن نبود. يک جور کنايه به آن چه که آرزوست و وجود ندارد. اما اين عنوان دو پهلو را به خاطر همان سوء تفاهمي که با اسم شهر خرمشهر به وجود مي آورد، تغيير دادند و نام يک خانواده محترم را روي فيلم گذاشتند. »
اين اعتراف بابک حميديان در حالي رخ مي داد که پيش از اين، تهيه کننده ي فيلم طوري وانمود مي کرد که گويا قرار است فيلمي درباره ي خرمشهر و حماسه ي آزاد سازي آن بسازد و با همين ادعا، موفق به جلب مشارکت صدا و سيماي جمهوري اسلامي در ساخت فيلمش شد در نهايت، انتقادات به جايي رسيد که در يک اقدام بي سابقه و براي اولين بار در طول دوران مديريت « عزت الله ضرغامي »، رئيس رسانه ي ملي به دليل مشارکت در توليد اين فيلم به مجلس احضار شد و توضيحاتي را پيرامون آن ارائه کرد. چندي بعد هم « حسن اسلامي مهر » رئيس با سابقه ي سيما فيلم، در اثر شدت انتقادات رسانه اي از کار بر کنار گرديد. حتي کار به جايي رسيد که سازمان سينمايي هم از محمد آفريده، به دليل نداشتن مجوز توليد شکايت کرد و اعلام شد که شکايت سازمان سينمايي به دليل تخلف از قانون مجازات کساني که در امور سمعي و بصري فعاليت غير مجاز دارند، صورت گرفته است. « بهزاد ابتهاج » مشاور حقوقي سازمان سينمايي، ضمن بيان اين خبر افزود: « اين فيلم سينمايي بدون پروانه ي ساخت و نمايش و بدون اطلاع وزارت ارشاد ساخته شده و در جشنواره ها به نمايش درآمده است در حالي که هر فيلمي که در حد نسخه ي 35 ميلي متري است و قصد اکران عمومي دارد، بايد از وزارت ارشاد مجوز بگيرد اين فيلم شباهتي به تله فيلم هايي ندارد که صدا و سيما بدون نياز به مجوز مي سازد. »
البته بعدها اين شکايت پيگيري نشد و محمد آفريده، با تغيير دولت دوباره به محافل سينمايي و به ويژه عرصه ي مستند سازي بازگشت به هر حال با اين که ماجراي سفارتي ترين فيلم سينمايي ايران، اين بار بيش از هر فيلم ديگري به رسانه ها کشيده شد و حقايق پيرامون آن افشا گشته، در ميان همه ي اين جنجال ها، شايد آن چه فراموش شد، نقش سفارت فرانسه و شرکت فرانسوي (JBA Production ) در توليد اين فيلم بود. غفلتي که راه را براي توليد چنين آثاري در آينده همواره کرد.

آن جا

نويسنده و کارگردان:

عبدالرضا کاهانيي

تهيه کننده:

مزدک مير عابديني

بازيگران:

مزدک مير عابديني، شهرزاد سخن سنج، مانا ربيعي، دانش اقباشاوي

خلاصه ي داستان:

« پيمان » فقط ده روز فرصت دارد خود را از ايران به آمريکا برساند تا گرين کارتش را تمديد کند. او براي خروج از کشور نياز به رضايت همسر سابقش دارد که مهريه ي سنگين پانصد سکه اي اش را به اجرا گذاشته است.

درباره ي فيلم:

آنجا يکي از معدود فيلم هاي ايراني بعد از انقلاب اسلامي است که با مشارکت يک شرکت آمريکايي ساخته شده است. به گفته ي کاهاني تهيه و توليد اين فيلم را خود او با همکاري يک کمپاني آمريکايي به نام ( 1050v. Mproduction ) به عهده داشته است. علاوه بر اين، او مدعي است: « ارشاد درباره ي اين کمپاني استعلام و به او اعلام کرده بود که هيچ مشکلي در ساخت فيلم وجود ندارد. »
اما اين فيلم سياه و سفيد، از ليست فيلم هاي جشنواره ي بيست و ششم فجر کنار گذاشته شد و به همين دليل، کاهاني با نامه نگاري اعتراض خود را به وزير ارشاد نشان داد و براي او نوشت که آن جا را عادلانه تماشا کند و ببيند که ايران در آن چقدر سر بلند است. مدتي بعد هم، مشخص گرديد که اين فيلم توقيف شده است. کاهاني خود ماجرا را اين طور توضيح داده است: « شوراي نمايش معتقد است که در فيلم آن جا آدم هاي ايراني منفي نشان داده شده و فقط پيمان، شخصيت اصلي مرد اين فيلم که تحت تأثير فرهنگ غرب قرار دارد، مثبت نشان داده شده است. در صورتي که اين گونه نيست؛ داستان فيلم آن جا داستان چند آدم است که روزهايشان را با جنجال سپري مي کنند و زندگي خود را براي هيچ و پوچ خراب مي کنند، من در فيلم نه قصد داشتم به مهريه اعتراض کنم و نه گرفتن گرين کارت را مورد بررسي قرار دهم، بلکه من به روابط انساني بين اين آدم ها پرداخته ام. اگر اين فيلم نمايش داده مي شد، من مي توانستم محتواي آن را براي مخاطب تشريح کنم. البته خوشحالم که بالاخره فهميدم چرا براي اين فيلم پروانه ي نمايش صادر نمي شود؛ تا قبل از اين گمانم بر اين بود که چون تهيه کننده ي فيلم يک شرکت آمريکايي است جلوي نمايش آن گرفته شده است. » به هر حال، تجربه ي توليد مشترک ايران و آمريکا به سبب مشکلات محتوايي چندان عاقبت به خير نشد.

برلين - 7

نويسنده و کارگردان:

رامتين لوافي پور

تهيه کننده:

سيامک پور شريف

بازيگران:

مصطفي زماني، مسعود رايگان، کارولين ايشهورن، حليما ايلتر، هاينه لاترباخ

خلاصه ي داستان:

فيلم داستان چند مهاجر است که عواقب جنگ و حمله به عراق، آن ها را به دنبال جايي براي زنده ماندن مي کشاند. عاطف همراه دختر و پسر بيمارش به برلين مي رسند؛ جايي که خطري زندگي شان را تهديد نمي کند اما متوجه مي شوند که همه ي زندگي، زنده ماندن نيست.

درباره ي فيلم:

هنوز ساختي از نخستين اکران اين فيلم در جشنواره ي سي و يکم فجر نگذشته بود که رويا تيموريان به عنوان ميهمان برنامه ي زنده ي راديويي سينما 31 در راديو تهران گفت: « من به عنوان مخاطب هرگز از اين فيلم راضي نيستم اين فيلم را هر کسي تماشا کند، فکر خواهد کرد که کار به سفارش سفارت آلمان ساخته شده است؛ اين فيلم به عقيده ي من اصلاً فيلم خوبي نبود و قطعاً در اين خصوص حرف هاي زيادي مطرح خواهد شد که من معتقدم بسياري از آن ها واقعيت دارد. من تصور مي کردم که در اين فيلم جايگاه ايراني ها بالا برود. اما هرگز چنين اتفاقي روي نداد که اين مسأله مورد قبول اهالي سينما و منتقدان و به ويژه مردم نخواهد بود. »
در همان ايام هم « حسين معززي نيا » درباره ي اين فيلم به خبرگزاري مهر گفت: « فيلم تصوير قابل قبولي است براي اثبات اين معنا که پناهندگي راه حل خوبي براي کساني است که جنگ زده شده اند. چون در نهايت مشکلات اين خانواده ي جنگ زده حل و عاقبت آن ها هم به خير مي شود و بچه هم که در پايان به حرف مي آيد. به نظر مي رسد فيلم ساز - يا در ترکيب وسيع تر تمام کساني که خواسته اند اين اثر ساخته شود - از مرحله ي ايده تا سرمايه گذاري، به بخشي از غرب حمله مي کنند تا بخش ديگر را اثبات کنند! »
در واقع اشاره ي تيموريان و معززي نيا به حضور آلمان به عنوان شريک توليد فيلم برلين - 7 و تأثير آن بر روند داستان فيلم است؛ چرا که برلين - 7 ضمن نقد سياست هاي جنگ طلبانه ي آمريکا، تصوير مثبتي از آلمان را ترسيم مي کند و به ويژه پايان گل درشت آن که همراه با زبان باز کردن کودک عراقي بعد از گرفتن مجوز اقامت در آلمان است، جاي تفسيري را باقي نمي گذارد. به خصوص که سيامک پور شريف خود از جمله چهره هايي است که به دليل سال ها سکونت در آلمان، رابطه ي خوبي با اين کشور دارد.

يک شهروند کاملاً معمولي

نويسنده و کارگردان:

مجيد برزگر

تهيه کننده:

سعيد آرمند

بازيگران:

سورن مناسا کانيان، شادي کرم رودي، ناهيد حدادي، اردشير مهرآبادي، محمد باقر صفانور، سعيد آبياري

خلاصه ي داستان:

آقاي صفري 83 ساله، کارمند بازنشسته ي اداره پست که در شهرکي قديمي در تهران زندگي مي کند، پس از مرگ همسرش تنهاست. تنها پسرش که خارج از ايران است، تصميم دارد او را براي ديدار و مداوا به کانادا دعوت کند. مقدمات اين سفر، زندگي آرام ومعمولي او را کمي به هم مي ريزد... .

درباره ي فيلم:

آخرين فيلم مجيد برزگر با عنوان يک شهروند کاملاً معمولي که به علت تمام نشدن فيلم برداري نتوانست در جشنواره ي سي و سوم فجر حضور داشته باشد، در ليست حمايت جشنواره ي روتردام و بنياد ( HBF ; Hubert Bals Fund ) در سال 2013 قرار دارد. البته برزگر پيش از اين هم با فيلم پرويز در جشنواره ي روتردام حضور موفقيت آميزي داشت که قطعاً اين موفقيت، در گشاده دستي هلندي ها تأثير به سزايي داشته است.
جالب است بدانيد که بنياد هلندي ( HBF ) در سال 2013، مانند چند ساله ي اخير، مجموعاً مبلغ صد هزار يورو را براي کمک به يازده فيلم نامه از آسيا، آفريقا و آمريکاي لاتين اختصاص داده که در اين ميان، فيلم نامه ي يک شهروند کاملاً معمولي هم شايسته ي دريافت اين کمک هزينه شناخته شده است. البته فيلم آخر مجيد برزگر هنوز اکران نشده و نمي توان چندان پيرامون آن قضاوت کرد و در رسانه هاي فارسي زبان نيز کمترين اطلاعي از نحوه ي تهيه ي بودجه ي آن وجود ندارد.
کارگردان فيلم هايي چون فصل باران هاي موسمي و پرويز، فيلم سومش را پايان تريلوژي خود و در ادامه ي آثار قبلي اش مي داند. علاوه بر اين، گروه اصلي سازنده ي يک شهروند کاملاً معمولي همان گروه دو فيلم قبلي برزگر هستند. جالب است بدانيد که « ناصر تقوايي» روز پنج شنبه سيزدهم آذر ماه، با حضور در محل فيلم برداري و ديدار با گروه، صحنه اي از اين فيلم را کارگرداني کرد.

دايره

تهيه کننده و کارگردان:
جعفر پناهي

نويسنده:

کامبوزيا پرتوي

بازيگران:

فرشته صدر عرفايي، نرگس ممي زاده راز ليقلي، مريم پروين آلماني، مژگان فرامرزي، فاطمه نقوي

خلاصه ي داستان:

فيلم روايتگر داستان چند زن خياباني است که از زندان گريخته اند و سرنوشت متفاوتي را تجربه مي کنند. فرشته، مائده، الهام و نرگس هر يک به دنبال پناهگاهي براي خود هستند مائده خيلي زود توسط پليس دستگير مي شود، الهام قصد بازگشت به شهر خود را دارد که به علت موانع متعدد ممکن نيست. فرشته هم که از طرف خانواده طرد شده، در صدد سقط جنين به وجود آمده از مردي است که اعدام شده... .

درباره ي فيلم:

در سال هاي اصلاحات که کمتر فيلمي براي اکران به مشکل مميزي بر مي خورد، « سيف الله داد » به عنوان معاون سينمايي وقت، بعد از ديدن دايره خواستار حذف هفدهم دقيقه از فيلم شد اما جعفر پناهي زير بار آن نرفت. در نتيجه مرحوم سيف الله داد، اين فيلم را شخصاً به دليل سياه نمايي بي سابقه ي پناهي در پرداخت جشنواره پسند به معضل دختران فراري و زنان خياباني، غير قابل نمايش اعلام کرد و از همين رو، دايره هيچ گاه رنگ پرده را به خود نديد. البته فيلم چند سال بعد و پس از دريافت شير طلايي و نيز در سال 2000، در نسخه هاي بدون مجوز و در قالب لوح فشرده راهي پياده روها شد اما مثل هميشه و مانند ساير آثار پناهي با برخورد سرد مخاطب عام رو به رو گرديد. فيلم ظاهراً مستقل جعفر پناهي با تصويري يکسان، آغاز و تمام مي شود: زني که از ميان دريچه اي کشويي در يک درِ بسته، با يک مقام رسمي صحبت مي کند در صحنه ي اول، زني را مي بينيم که از دريچه ي در، به او خبر مي دهند فرزندي که به دنيا آورده يک دختر است. در حالي که قبلاً با ديدن سونوگرافي، پزشک به او گفته بود که فرزندش پسر است. زن از واکنش خصمانه اي که فکر مي کند خانواده ي شوهرش نشان خواهند داد، هراسان مي شود. در صحنه ي پاياني نيز، زني را در زندان مي بينيم که مشغول صحبت با يک زندانبان است. با صحنه ي دوم، دايره کامل مي شود؛ زناني که با قوانين سخت گيريانه زندگي مي کنند، در هر موقعيت و هر وضعي، به شکلي در زندان هستند.
اما با اين وجود، شايد هنوز هم کمتر کسي مي داند که فيلم سياه پناهي به استناد سايت ( IMDB ) محصول مشترک سه کشور ايران، سوييس و ايتالياست و نام دو کمپاني بين المللي ( DDC; Direction du Développement et de la Coopération Foundation Monte Cinema Verità) به عنوان تهيه کننده ي فيلم در شناسنامه اش درج شده است. شايد همين امر، سند رمزگشايي از برخي سکانس هاي سياه فيلم باشد.

دونده ي زمين

کارگردان:
کمال تبريزي

تهيه کننده:

عليرضا شجاع نوري

بازيگران:

سحر دولت شاهي، خسرو احمدي، ناهيد مسلمي، حسين عابديني، هازام کامپه

خلاصه ي داستان:

يک دونده ي ژاپني که قصد دارد دور دنيا را بدود، در سفر خود به يک دهکده ي ايراني مي رسد و متوجه مي شود که به بيماري سرطان مبتلاست. اهالي اين دهکده دچار نوعي فراموشي هستند. اين دونده براي ادامه ي راه دچار ترديد مي شود اما در ايران مي تواند بر ترديد خود غلبه کند.

درباره ي فيلم:

دونده ي زمين از آن دسته فيلم هايي است که خيلي کم ديده شده است. بنابراين روايت ها درباره ي اين فيلم به شدت متضاد است تا جايي که عده اي معتقدند کمال تبريزي فيلمش را کاملاً به نفع سفارش دهنده ي ژاپني و در تخريب ايران ساخته است. به طور مثال، « محمد حسين نيرومند » از اعضاي شوراي پروانه ي نمايش وقت درباره ي اين فيلم مي نويسد: « يک بازيگر ژاپني که قصد دويدن دور دنيا را دارد، در ترکيه متوجه بيماري سرطانش مي شود. او اميدوارانه به سفرش ادامه مي دهد. در گذر از ايران، از روستايي عبور مي کند که همه ي اهالي آن يا خواب اند يا خواب زده ! دونده ي ژاپني سر زندگي را براي کودکان اين سرزمين به ارمغان مي آورد تا شايد آنان والدين خواب زنده ي خود را بيدار کنند! در شرايطي که همگان ايران اسلامي را منشاء بيداري اسلامي در جهان مي دانند فيلم ساز، مردم ايران را خواب زده به نمايش مي گذارد تا شايد کسي از آن سوي آب ها بيايد و آن ها را بيدار کند! »
اما عليرضا شجاع نوري، تهيه کننده ي دونده ي زمين در گفتگو با نقد سينما اين ادعا را رد مي کند و مي گويد: « اهالي دهکده همگي دچار فراموشي هستند. بحث بر سر اين است که بزرگترهاي اين دهکده ارزش هاي خودشان را گم کرده اند اما بچه هاي دهکده نه. اتفاقاً اين دونده ي ژاپني است که به حال مرگ مي افتد و دعاي بچه ها او را خوب مي کند. اين ژاپني مثل يک تلنگر و کاتاليزور است که مي آيد و تلنگر مي زند و مي رود. او نمي آيد که بگويد به اصل خودتان برگرديد؛ او خود گرفتار درد خويش است. ما سعي کرديم نقشي را که معنويات در زندگي اين آدم داشته تصوير کنيم. »
البته دونده ي زمينه بالاخره پس از پنج سال، در تاريخ دوازده مرداد ماه 1393، موفق به دريافت مجوز ورود به شبکه ي نمايش خانگي شد. با اين وجود، اين روزها زمزمه هايي مبني بر اکران اين فيلم درگروه « هنر و تجربه » شنيده مي شود.

ژاني گه ل

تهيه کننده و کارگردان:

جميل رستمي

نويسنده:

جميل رستمي، خسرو سينا

بازيگران:

نزار حسين، ريناس وريا، اسو عمر، عبدل حمد جوان، بها الدين حلبچه اي

خلاصه ي داستان:

جوامر که در سليمانيه ( کردستان عراق ) کارمند يکي از ادارات دولتي است، روز زايمان همسرش براي آوردن ماما از خانه خارج مي شود. در ميدان اصلي شهر تظاهرات تاريخي و معروف سال 1947 سليمانيه در جريان است. مأمورين حکومتي، جمعيت را به گلوله مي بندند و جوامر نيز که ناخواسته در صف اول مردم قرار گرفته ، زخمي و سپس به جرم اغتشاش دستگير و زنداني مي شود. ده سال بعد، جوامر آزاد مي شود اما به او اطلاع مي دهند که خانواده اش به روستا رفته اند در نتيجه او براي يافته همسر و پسرده ساله اش که هرگز او را نديده است. در کوران ناآرامي ها و حکومت نظامي، شبانه و دور از چشم مأموران راهي مسير خطرناکي مي شود... .

درباره ي فيلم:

ژاني گه ل نمونه اي از فيلم هاي ايراني است که در سال هاي اخير و پس از حمله ي آمريکا به عراق و بهبود اوضاع اقتصادي اقليم کردستان عراق، در تبيين مضمون « کرد بي وطن » و به سفارش کردستان عراق ساخته شده اند. ژاني گه ل به زبان کردي سوراني به معناي « درد [ زايش يک ] ملت » است و فيلم نامه ي آن، نوشته ي خسرو سينا و اقتباسي از رمان مشهور درد ملت اثر « ابراهيم احمد » است که با جمعي از بازيگران کرد و عوامل ايراني، به اوضاع سياسي کردستان عراق در 50 سال اخير مي پردازد.
ژاني گه ل از حيث هزينه ي ساخت و پروداکشن، فيلم عظيمي محسوب مي شود. چنان که حدود صد بازيگر در اين فيلم نقش آفريني مي کنند و در برخي سکانس هاي آن نزديک به چهار هزار هنرور حضور دارند با وجود هزينه ي بالاي ساخت و تلاش کارگردان براي دريافت پروانه ي نمايش، ژاني گه ل هيچ گاه در ايران مجوز اکران نگرفت. با اين وجود، اين فيلم در جشن خانه ي سينما موفق به دريافت جايزه ي بهترين موسيقي فيلم براي « کارن همايونفر » شد. علاوه بر اين، دومين ساخته ي جميل رستمي به حدي در جلب رضايت سرمايه گذار عراقي موفق بود که مانند فيلم قبلي او مرثيه ي برف، به عنوان نماينده ي عراق به هشتادمين دوره ي اسکار معرفي شد. هر چند که فيلم توجه هيچ يک از جشنواره هاي مهم را جلب نکرد.
منبع مقاله :
نشريه نقد سينما، شماره 69.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط