برگردان: احمد به پژوه و هادي هاشمي
پیش درآمد
عقب ماندگی ذهنی عبارت است از ناتوانی مشخص شده به وسیله ی محدودیت های معنادار در کارکرد هوشی و رفتار سازشی ( مفهومی، اجتماعی و عملی ). ناتوانی عبارت است از وجود محدودیت هایی در کارکرد افراد در بافت اجتماعی که وضعیت نامطلوبی را برای فرد به همراه دارد. همان طور که در راهنمای طبقه بندی بین المللی کارکرد، ناتوانی و سلامت (2001)، سازمان بهداشت جهانی نشان داده شد، یک فرد با ناتوانی، ممکن است توسط مشکلات شدید و آشکار در ظرفیت کارکرد ( "آسیب هایی در ساختار و کارکرد بدنی" )، توانایی کارکرد ( "محدودیت ها و فعالیت ها" ) و فرصت هایی برای کارکرد ( "محدودیت های مشارکت کردن" ) مشخص شده باشد. ثبات این مفهوم و راهنمای انجمن عقب ماندگی ذهنی 1992 ( لاکاسون و همکاران ) ( ساختار کلی تعریف عقب ماندگی ذهنی )، ناتوانی فردی در بافت محیطی و عوامل فردی و نیاز به حمایت های مورد نیاز افراد، را مورد توجه قرار می دهد.رویکرد مورد نظر به عقب ماندگی ذهنی در انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا (2002)، شامل عقب ماندگی ذهنی: تعریف، طبقه بندی و نظام های حمایتی است که یک رویکرد چند بعدی محسوب می شود. این رویکرد چند بعدی مفهوم گسترده تری از عقب ماندگی ذهنی، چند بعدی بودن رفتار و تأکید بر حمایت های مورد نیاز این افراد را ارائه می دهد. رویکرد چند بعدی به درک گسترده تری از افراد با عقب ماندگی ذهنی نیاز دارد. که عبارتند از:
• وجود عقب ماندگی ذهنی ( متفاوت از دیگر شرایط ناتوانی )،
• توجه به مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی فرد در زندگی روزمره، مدرسه یا کار و محیط های اجتماعی که عوامل بهزیستی افراد را تسهیل یا محدود می کنند؛
• توجه به وضعیت سلامت فردی، شامل سلامت جسمی، سلامت روانی و عوامل مرتبط با علت شناسی؛
• محیط ها و نظام های حمایتی بهینه که استقلال فرد، ارتباطات، مشارکت، مشارکت در جامعه و مدرسه و بهزیستی را تسهیل می کنند؛
• نیم رخ حمایت های مورد نیاز براساس عوامل ذکر شده در بالا.
به علت نیاز به توجه بیشتر به مفهوم عقب ماندگی ذهنی از دیدگاه رویکرد چند بعدی، در این بخش، مقدمه ای از مفاهیم کلیدی و الگوهای حیاتی در توجه به هر کدام از پنج بعد مطرح شده در راهنما ارائه می شود: توانایی های هوشی ( بعد اول )؛ رفتار سازشی: مهارت های مفهومی، اجتماعی و عملی ( بعد دوم )؛ مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی ( بعد سوم )؛ سلامت: سلامت جسمی، سلامت روانی، عوامل علت شناسی ( بعد چهارم ) و بافت - بافت محیطی و فرهنگ ( بعد پنجم ).
بعد اول: توانایی های هوشی
هوش، عبارت است از یک توانایی روانی کلی. این توانایی، شامل استدلال کردن، برنامه ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، درک و فهم عقاید پیچیده، یادگیری سریع و یادگیری از راه تجربه است ( آروی (1) و همکاران، 1994؛ گات فردسون (2)، 1997). همان طور که در این تعریف آمده است، هوش، تنها یادگیری کتابی، مهارت تحصیلی محدود، یا دادن آزمون به طور زیرکانه نیست. در مقابل، این مفهوم، ظرفیت عمیق تر و گسترده تری از درک و فهم اطرافمان را ارائه می کند ( فهمیدن، حس کردن اشیا یا فهمیدن اینکه چه باید کرد ). از این رو، مفهوم هوش به منزله ی تلاش برای فهمیدن، سازماندهی امور، تبیین این حقیقت که افراد در فهم امور، توانایی های متفاوتی دارند، سازگاری موثر با محیط یادگیری از راه تجربه کردن، استدلال کردن به شیوه های مختلف و غلبه بر موانع از راه تفکر و برقراری ارتباط، قلمداد می شود ( نیسر و همکاران، 1996 ).همان طور که در بخش قبل بحث شده، تلاش های زیادی به شرح زیر برای توصیف و توضیح ماهیت هوش انجام شده که آیا این مفهوم از موارد زیر ساخته شده است:
الف) عوامل اصلی ( برای مثال، هوش کلی )، یا چند بعدی ( مانند، هوش سیال یا متبلور ) ( هورن و کتل (3)، 1966 )؛
ب) برنامه ریزی و فعالیت کردن با فرایند موفق ( داس و همکاران، 1994؛ ناگلیری و داس (4)، 1997 )؛
ج) هوش تحلیلی، خلاق و عملی ( استرنبرگ (5)، 1988 )؛
د) هوش مفهومی، عملی و اجتماعی ( گرین اسپان و دریسکول (6)، 1997 ).
در حال حاضر، ارائه ی داده های تجربی به طور کامل نشان می دهد که کارکرد هوش می تواند به وسیله ی عامل کلی هوش بهتر توضیح داده شود ( کارول، 1997 الف، 1997 ب ).
سنجش کارکرد هوش برای تشخیص عقب ماندگی ذهنی ضروری است. این مسئله به تقریب در همه ی تعریف های عقب ماندگی ذهنی با عنوان کارکرد هوش به طور معناداری زیرمیانگین به عنوان یکی از ملاک های تشخیص اشاره شده است. بنابراین، در اشاره به راهنمای 2002، خوانندگان باید این موارد از هوش را در رویکرد چند بعدی عقب ماندگی ذهنی در نظر داشته باشند:
• محدودیت های هوشی باید در حداقل چهار بعد دیگر مورد توجه قرار گیرد: رفتار سازشی و مشارکت، تعامل اجتماعی و نقش های اجتماعی: سلامت و بافت؛
• اندازه گیری هوش ممکن است برحسب اینکه برای امر تشخیص یا طبقه بندی مورد توجه قرار می گیرد، ارتباط متفاوتی داشته باشد؛
• اگر چه هنوز تا کامل شدن فاصله ی زیادی وجود دارد، کارکرد هوش وقتی که توسط آزمون های ارزیابی مناسب بررسی و اندازه گیری می شود، بهتر نشان داده خواهد شد.
بعد دوم: رفتار سازشی ( مهارت های مفهومی، اجتماعی و عملی )
رفتار سازشی عبارت است از مجموعه ای از مهارت های مفهومی، اجتماعی و عملی که توسط افراد برای عمل کردن در زندگی روزمره به کار برده می شود. مفهوم رفتار سازشی ( همان گونه که در مهارت های سازشی مفهومی، اجتماعی و عملی نشان داده شده است ) ارائه شده در راهنمایی 2002 ادامه ی توجه تاریخی به رفتار سازشی در تشخیص عقب ماندگی ذهنی است ( مک گریو (7) و همکاران، 1996؛ تامپسون و همکاران، 1999؛ ویدامن و مک گریو (8)، 1996 ). مفهوم رفتار سازشی بر مجموعه ای از مهارت ها دلالت می کند و بنابراین، پایه ی محکمی را برای دو نکته در سراسر راهنمای 2002 ارائه می کند:الف) محدودیت های مهارت سازشی اغلب با نقاط قوت در حوزه های دیگر مهارت سازشی همراه است؛
ب) نقاط قوت و ضعف فرد در مهارت های سازشی باید در بافت اجتماعی و محیط های فرهنگی معمولی همسالان فرد بررسی شود و با حمایت های مورد نیاز افراد ارتباط داشته باشد.
بر پایه ی کار گسترده ی تامپسون و همکاران (1999)، گرین اسپان و گرن فیلد (9) (1992) کامفوس (10) (1987)، ویدامن و مک گریو (1996) و ویدامن و همکاران (1993)، توافق کلی وجود دارد مبنی بر اینکه ساختار رفتار سازشی شامل سه خوشه ی عاملی زیر است:
الف) شناخت، ارتباط و مهارت های تحصیلی ( برای مثال، مهارت های مفهومی )؛
ب) مهارت های قابلیت اجتماعی ( برای مثال، مهارت های اجتماعی )؛
ج) مهارت های زندگی مستقل ( برای مثال، مهارت های عملی ).
در جدول 1 مثال هایی برای مهارت های سازشی مفهومی، اجتماعی و عملی ارائه شده است.
در بیشتر مطالعات تحلیل عاملی از رفتار سازشی، چهارمین خوشه ی عاملی شامل، توانایی جسمی و حرکتی ( یا رشدی ) ارائه شده است ( تامپسون و همکاران 1999 ). این عامل، که مهارت های حرکتی ظریف و درشت و تحرک را در بر می گیرد، در راهنمای 2002 در بعد سلامت ارائه شده است. مشکلات رفتاری، که گاهی اوقات به عنوان رفتارهای ناسازگارانه ارائه شده است.
جدول 1 نمونه هایی از مهارت های سازشی مفهومی، اجتماعی و عملی
مفهومی
اجتماعی
عملی
|
این امر به طور گسترده ای مورد قبول قرار گرفته که سازه ی رفتارسازشی، به طور تاریخی به عنوان جایگزین مطمئنی از هوش در تعریف های رسمی از عقب ماندگی ذهنی یا در امر تشخیص به کار برده نمی شود، با وجود این حقیقت که تعریف های قبلی نشان دادند که هوش و رفتار سازشی باید اثر مساوی در کارکرد بهره ی هوشی داشته باشند. در حالی که به طور گسترده ای در اصطلاحات حرفه ای، تصمیم گیری و طبقه بندی بهره ی هوشی داشته باشند. در حالی که به طور گسترده ای در اصطلاحات حرفه ای، تصمیم گیری و طبقه بندی بهره ی هوشی بیشتر مورد تأکید قرار می گیرد. با وجود این، با پیشرفت های اخیر در توسعه و استاندارد سازی مقیاس های رفتار سازشی و افزایش درک و فهم از سازه ی رفتار سازشی به عنوان رئوس اصلی ، پیش بینی می شود که رفتار سازشی و هوش باید ارزیابی شوند و به صورت گسترده ای در فرایند تشخیص به آنها توجه شود. بنابراین خوانندگان باید موارد زیر از رفتار سازشی را در رویکرد چند بعدی عقب ماندگی ذهنی در نظر داشته باشند:
• محدودیت های رفتار سازشی در زندگی روزانه بر توانایی پاسخ به تغییرات زندگی و تقاضاهای محیطی تأثیر می گذارد؛
• محدودیت های رفتار سازشی باید در حداقل چهار بعد مورد توجه قرار گیرد: توانایی های هوشی، مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی؛ سلامت و بافت؛
• وجود رفتارهای سازشی می تواند وابستگی متفاوتی در امر تشخیص، طبقه بندی و برنامه ریزی حمایتی داشته باشد ؛
• برای تشخیص، محدودیت های معنادار در رفتار سازشی باید از راه استفاده از مقیاس های استاندارد و هنجاریابی شده بر روی کل جمعیت ( که افراد با ناتوانی و عادی را شامل می شود ) شناسایی شود.
بعد سوم: مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی
محیط ها، عبارتند از موقعیت های خاصی که فرد در آن زندگی می کند، یاد می گیرد، بازی می کند، کار می کند، اجتماعی می شود و تعامل می کند. محیط های مثبت رشد می دهند، توسعه می دهند و بهزیستی لازم را برای افراد به ارمغان می آوردند. برای افراد با عقب ماندگی ذهنی، این محیط های مثبت، موقعیت هایی را تشکیل می دهند که شبیه به محیط همسالانشان است که در فرهنگ ها و زبان های متفاوت ثابت خواهد بود. در چنین موقعیت هایی افراد با عقب ماندگی ذهنی احتمالاً مشارکت و تعامل را تجربه می کنند و یک یا بیشتر از نقش های اجتماعی را بر عهده می گیرند.جنبش حقوق مدنی و معلولیت در سراسر جهان از ایجاد فرصت های بیشتر برای افراد با عقب ماندگی ذهنی برای افزایش مشارکت در روند زندگی و یکپارچه شدن با جامعه، نقش های اجتماعی ارزشمند و تعامل و ارتباط اجتماعی به هنجار، حمایت می کند. همان طور که الگوی طبقه بندی بین المللی از کارکرد، ناتوانی و سلامت ( سازمان بهداشت جهانی، 2001 )، همچنین بر نقش کلیدی که مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی در زندگی افراد با معلولیت بازی می کند، تأکید می کنند.
مشارکت و تعامل
مشاهده ی مستقیم از کار و فعالیت روزمره، مشارکت و تعامل را بهتر منعکس می کند. کاربرد مشاهده ی مستقیم از مشارکت در فعالیت، به عنوان ویژگی اصلی به دست آوردن کار در ایالات متحده ی آمریکا ( ریزلی و کاتالدو، (11) 1973، جونز و همکاران، 1983) و در انگلستان ( فلس (12)، 2000 )، به کار می رود. در پژوهش بوم شناختی ساکت و لندزمن - دویر (13) (1977)، از مشاهده ی مستقیم به طور مساوی استفاده شده است. مرکز اصلی مشاهده ی مستقیم عبارت است از تعامل با جهان مادی و اجتماعی. کارکرد سازشی که رفتار را منعکس می کند به وسیله ی دامنه ی مشارکت فعالانه در محیط مشخص می شود ( تلاش برای تعامل کردن با، مشارکت در ) اهمیت این مشارکت و تعامل به وسیله ی ریزلی و کاتالدو، بیان شده است آنها معتقد بودند که «برای و گستردگی دیگری در محیط های جسمی و اجتماعی نشانه ی کلی از ویژگی موقعیت ها برای افراد است».نقش های اجتماعی
نقش های اجتماعی به مجموعه ای از فعالیت های ارزشمند که برای گروه سنی خاصی به هنجار است، اطلاق می شود. برای مثال، برنامه ی زندگی فردی، موقعیت های استخدام، سطح تحصیلی، مشارکت در جامعه، طرح های تفریحی و اوقات فراغت و وضعیت سلامت. برای نوجوانان، توجه به مدرسه و فعالیت خاص سنی، ارزشمند است، در حالی که برای دانش آموختگان دبیرستانی و بزرگسالان، زندگی و کارکردن در جامعه به عنوان فعالیت های ارزشمند تلقی می شوند.مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی تحت تأثیر وجود فرصت ها برای افراد است. بنابراین، با مراجعه به راهنمای 2002، خوانندگان باید موارد زیر را از این عوامل در تعریف چند بعدی عقب ماندگی ذهنی در نظر داشته باشند:
• مشارکت اشاره دارد به شرکت فرد در انجام دادن وظایف در موقعیت های زندگی واقعی که بر میزان شرکت، شامل پاسخ اجتماعی به سطح کارکرد فردی، دلالت دارد؛
• فقدان مشارکت و تعامل می تواند از دسترسی به منابع، سازگاری و ارائه خدمات جلوگیری کند؛
• فقدان مشارکت و تعامل، عمل اجرای نقش های اجتماعی ارزشمند را محدود می کند.
بعد چهارم: سلامت ( سلامت جسمانی، سلامت روانی و عوامل علت شناسی )
سلامت جسمانی و روانی
سازمان بهداشت جهانی ( 1980، 1993 )، سلامت را به عنوان بهزیستی کامل جسمی، روانی و اجتماعی تعریف کرده است. شرایط سلامت جسمانی و روانی از کارکرد فرد در چهار بعد زیر تأثیر می پذیرد: توانایی های هوشی، رفتار سازشی، مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی و بافت.برای افراد با عقب ماندگی ذهنی، اثرات سلامت روانی و جسمی بر کارکرد دامنه ای از تسهیل کارکرد تا مانع شدن از آن را شامل می شود. بعضی افراد از سلامت خوب لذت می برند، بدون اینکه محدودیت های معناداری در فعالیت هاشان از خود نشان دهند، به طوری که این امر به آنها اجازه می دهد به صورت کامل در نقش های اجتماعی نظیر کار، تفریح، یا فعالیت های اوقات فراغت، شرکت کنند. از دیگر سو، بعضی افراد محدودیت های معنادار مختلفی در سلامت، نظیر صرع یا فلج مغزی دارند که به طور عمده ای کارکرد جسمی در حوزه های تحرک و تغذیه را دچار آسیب می کند و محدودیت های شدیدی در فعالیت های فردی و مشارکت اجتماعی موجب می شود. همچنین، بعضی افراد ممکن است محدودیت هایی در ارتباط با بیماری های روانی داشته باشند. بیشتر افراد با عقب ماندگی ذهنی در نقطه ای بین این دو حد قرار دارند. عوامل بافتی نظیر محیط هایی که افراد در آن زندگی می کنند، یاد می گیرند، کار می کنند، بازی می کنند، معاشرت می کنند و با دیگران تعامل برقرار می کنند، میزان توانایی افراد برای مشارکت و کارکرد را تحت تأثیر قرار می دهد. عوامل محیطی ممکن است خطرات واقعی یا بالقوه برای فراهم کردن حمایت های مناسب فراهم کنند یا آنکه این امر را با شکست مواجه سازند. افراد با عقب ماندگی ذهنی ممکن است برخی از مشکلات روانی و جسمانی را داشته باشند که از راه نظام های مراقبت سلامت روانی و نشانه های ارتباطی برنامه های درمانی به دشواری درک شود و قابل تشخیص باشد.
علت شناسی
رویکرد علت شناسی در راهنمای 2002 از رویکرد موجود در ویرایش نهم راهنمای انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا به وجود آمده است ( لاکاسون و همکاران، 1992 ). در راهنمای 1992 و راهنمای 2002 علت شناسی به عنوان سازه ای چند بعدی در نظر گرفته شده است که از چهار طبقه عوامل خطرساز ( زیستی - پزشکی، اجتماعی، رفتاری و آموزشی ) تشکیل شده است و در طول زمان عمل می کنند، برای مثال، عمل کردن در زندگی افراد و در طول نسل ها از والدین به فرزندان. ساختار چندبعدی جایگزین رویکردهای تاریخی قبلی شده است که افراد را به دو نوع گسترده تقسیم می کردند: عقب ماندگی ذهنی با منشاء زیستی و عقب ماندگی ذهنی با منشاء روان شناختی دارند ( گروسمن، 1983 )رویکرد چند بعدی به علت شناسی ( نگاه کنید به جدول 2 ) فهرستی از عوامل مؤثر در عقب ماندگی را در دو جهت نشان می دهد. نوع عوامل و زمان عوامل. یک جهت، نوع عامل طبقه بندی شده برای چهار گروه را توضیح می دهد: الف) زیستی پزشکی (14) یعنی عواملی که با فرایندهای زیستی ارتباط دارد، شامل اختلال های ژنتیکی یا تغذیه؛ ب) اجتماعی یعنی عواملی که با تعاملات اجتماعی و خانوادگی رابطه دارد، مثل تحریک و تفاهم بزرگسالی؛ ج) رفتاری یعنی عواملی که با رفتارهای علّی بالقوه رابطه دارد، مثل فعالیت های خطرناک یا سوء مصرف داروها توسط مادر؛ د) آموزشی یعنی عواملی که با در دسترس بودن حمایت های آموزشی که سبب ارتقا و رشد روانی و رشد مهارت های سازشی می شود، مرتبط است ).
جهت دوم زمان به وجود آمدن عوامل علّی را براساس چیزی که این عوامل والدین افراد با عقب ماندگی ذهنی، افراد با عقب ماندگی ذهنی یا هر دو را تحت تأثیر قرار می دهد، تبیین می کند. این جنبه از علت به اصطلاح بین نسلی (15) نامیده می شود که تأثیر عوامل ارائه شده در طول یک نسل بر روی نسل بعدی را، توضیح می دهد. الگوهای نظری رایج درباره ی اثرات بین نسلی، بر تأثیرات پیش گیرانه و بازگشت پذیر از محیط های مختلف تأکید می کنند و معتقدند که درک این اثرات براید به افزایش حمایت های خانوادگی و فردی منجر شود.
مفاهیم چند بعدی و جنبه های بین نسلی از عقب ماندگی ذهنی کاربردهای مهمی برای افراد در سه سطح از پیشگیری دارد: الف) پیشگیری اولیه، که شامل جلوگیری از شرایطی است که به عقب ماندگی ذهنی می انجامد؛ ب) پیشگیری ثانویه، که شامل عمل پیشگیری از شرایط فعلی است که به عقب ماندگی ذهنی منجر می شود؛ ج) پیشگیری ثالثیه، که شامل اعمالی برای کاهش شدت آسیب های کارکردی بوده که با علت شناسی عقب ماندگی ذهنی همراه است یا از شرایط ثالثیه پیشگیری می کند. افزون بر این، خوانندگان باید موارد زیر از سلامت روانی و جسمی را براساس رویکرد چند بعدی از عقب ماندگی ذهنی، در نظر داشته باشند:
• وضعیت سلامت روانی و جسمی که می تواند سنجش هوشی و رفتار سازشی را تحت تأثیر قرار دهد ( برای مثال، هشیاری پایین که به وسیله ی شرایط خواب آلودگی یا مشکلات تغذیه ای حادث می شوند )؛
• داروها، مثل داروهای ضد تشنج یا داروهای روان گردان، که ممکن است کارکرد افراد را تحت تأثیر قرار دهند ( برای مثال، خستگی و فرسودگی که کارکرد در آزمون ها را تحت تأثیر قرار می دهد )؛
• سنجش رفتار سازشی می تواند به وسیله ی داروهایی که مهارت های حرکتی ظریف و درشت را تحت تأثیر قرار می دهد، و همچنین شرایط حرکتی دهانی که مهارت های ارتباطی را متأثر می کند و می تواند رفتار سازشی را با مشکل مواجه کند، تأثیر بپذیرد؛
• شاید سنجش میزان حمایت های مورد نیاز؛ به سبب شرایط سلامت روانی و سلامت جسمانی تحت تأثیر قرار گیرد. افراد با عقب ماندگی ذهنی ممکن است حمایت های مرتبط با سلامت را برای افزایش کارکرد و مشارکت یا غلیه بر محدودیت های حرکتی ( برای مثال، موقعیت های کاری قابل دسترس برای صندلی چرخ دار ) یا ایمنی نیاز داشته باشند، ( برای مثال، سازگاری با پیش گیری از آسیب های مرتبط با صرع ).
بعد پنجم: بافت محیطی و فرهنگی
بافت، شرایط به هم پیوسته ای است که افراد در زندگی روزمره با آن مواجه هستند. در راهنمای 2002 بافت به عنوان یک دیدگاه بوم شناختی که حداقل در سه مورد از سطوح مختلف زیر خود را نشان می دهد، ارائه شده است ( برونفن برنر (16)، 1979 ):الف) موقعیت های اجتماعی اضطراری شامل افراد، خانواده و حمایت کنندگان ( خرده نظام )؛
ب) همسایه ها، جامعه، سازمان های که مسائل آموزشی را تدارک می بینند یا خدمات و حمایت های موجود در محل سکونت ( میان نظام )،
ج) الگوهای گسترده از فرهنگ، جامعه، جمعیت های بزرگتر، کشور یا تأثیرات سیاست های اجتماعی ( کلان نظام ).
این محیط های متفاوت برای افراد با عقب ماندگی ذهنی مهم است، زیرا آنها اغلب چیزی که افراد انجام می دهند، کجا آنها را انجام می دهند، کی انجام می دهند و با چه کسی انجام می دهند را مشخص می کنند. بنابراین محیط ها ( همان طور که توسط سه نظام گفته شده، تعریف شد ) می تواند فرصت هایی را برای افراد با عقب مانده ذهنی ایجاد کند و یا بهزیستی را برای آنها به ارمغان آورد.
فراهم کردن فرصت ها
فراهم کردن حمایت ها و خدمات آموزشی، زندگی، کار و فعالیت های مربوط به اوقات فراغت در موقعیت های یکپارچه، فرصت های را فراهم می کند که به افراد اجازه می دهند رشد و پیشرفت کنند. این گونه فرصت ها، عبارتند از حضور در جامعه ( سهیم کردن مکان های معمولی که زندگی اجتماعی را تعریف می کنند )، حق انتخاب ( تجربه ی خودمختاری، تصمیم گیری و کنترل، شایستگی ( فرصت های برای یادگیری و ترجیح دادن فعالیت ها و کارکردهای معنادار )، احترام گذاشتن ( درستی مکان های ارزشمند در جوامع فردی ) و مشارکت در جامعه ( تجربه ی حضور در توسعه ی خانواده و دوستان ) ( اوبرین (17)، 1987 ).فراهم کردن شرایط بهزیستی
تلاش های اخیر برای شناسایی عوامل موجود در محیط های فردی که در پی فراهم کردن و افزایش بهزیستی افراد است ( برای مثال، شالوک، 1997 )، اهمیت توجه به امنیت فردی و سلامت، امنیت مالی و رفاه مادی، فعالیت های اجتماعی و شهروندی، تفریح و سرگرمی در رویکرد سالم، تحریک و رشد شناختی و کار جالب، پاداش دهنده و ارزشمند، را مدنظر قرار می دهد. افزون بر این، یکی از جنبه های مهم هر محیطی عبارت است از میزان ثبات همراه با جنبه های از میران پیش بینی پذیری و کنترل.تعدادی از جهت گیری ها و مفروضه های با ارزش، درباره ی رفتار توسط محیط های فردی و فرهنگ تحت تأثیر قرار می گیرد. این جهت گیری ها عبارتند از ارتباط با طبیعت، احساس نسبت به زمان و جهت گیری زمان، ارتباط با دیگران، احساس از خود، استفاده از ثروت، سبک تفکر و نظارت بر حمایت های رسمی و غیر رسمی ( کریگ وتاسی (18)، 1999 ). بنابراین با مراجعه به راهنمای 2002، خوانندگان باید موارد زیر را از بافت، در ارتباط با دیدگاه چند بعدی عقب ماندگی ذهنی مدنظر قرار دهند:
• بافت باید در حداقل چهار بعد دیگر مورد توجه قرار گیرد: توانایی های هوشی، رفتار سازشی، مشارکت، تعامل و نقش های اجتماعی و سلامت؛
• بافت می تواند ارتباط متفاوت، با توجه به هدف های تشخیص، طبقه بندی و برنامه ریزی حمایتی داشته باشد؛
• سنجش بافت، اگر چه به طور معمول به وسیله ی مقیاس های میزان شده، قابل اندازه گیری نیست، به عنوان مؤلفه ای از قضاوت بالینی و سازنده در امر درک و فهم کارکرد فردی به کار می رود.
پينوشتها:
1. Arvey
2. Gottfredson
3. Horn & Cattell
4. Naglieri & Das
5. Sternberg
6. Greenspan & Driscoll
7. McGrew
8. Widaman & McGrew
9. Greenspan & Granfield
10. Kamphaus
11. Risley & Cataldo
12. Felce
13. Sackett & Landesman - Dwyer
14. Biomedical
15. Intergenerational
16. Bronfenbrenner
17. O’Brien
18. Craig & Tasse
انجمن عقب ماندگی ذهنی آمریکا؛ (1389)، عقب ماندگی ذهنی، ترجمه ی احمد به پژوه و هادی هاشمی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول