موسيقي در دوران آل بويه

علم موسيقي بيان احوال نغمه ها و الحان است و نيز بيان کيفيت تأليف الحان و آلات موسيقي است و موضوع آن صوت از جهت تأثير آن در نفس به اعتبار نظم در طبقات صدا و زمان آن است. فايده ي آن انبساط روح و تعديل و تقويت و
سه‌شنبه، 1 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موسيقي در دوران آل بويه
 موسيقي در دوران آل بويه

 

نويسنده: دکتر غلامرضا فدايي عراقي




 

علم موسيقي بيان احوال نغمه ها و الحان است و نيز بيان کيفيت تأليف الحان و آلات موسيقي است و موضوع آن صوت از جهت تأثير آن در نفس به اعتبار نظم در طبقات صدا و زمان آن است. فايده ي آن انبساط روح و تعديل و تقويت و قبض آن است. به گونه اي که گاه باعث سرور و گاه موجد تأثير مي شود. گويند موسيقي، مطلوب انسان است، زيرا نفس انسان به امور لطيف و موزون عاشق و علاقه مند است، همچنان که نظام افلاک به خاطر شوق آن به مبدأ لطيف در حرکت است (1).
برخي موسيقي را برگرفته از Mosike يوناني، بعضي آن را سرياني مي دانند. حکماي عجم بر پايه ي بروج دوازده گانه، مقامات را به دوازده بخش تقسيم کردند (2).
موسيقي از قديم در شمار علوم طبيعي بود، از اين رو دانشمنداني چون فارابي و بوعلي و زکرياي رازي در باب موسيقي کتاب ها و رساله هايي نوشته اند. فارابي موسيقي را به سه قسمت نشاط انگيز، آرامش افزا و خيال انگيز بخش کرد. گويند « وي در مجلس سيف الدوله ي حمداني ( 301-356 ق ) آهنگي نواخت که همه ي حاضران به خنده افتادند، آهنگ بگردانيد همه به گريه در آمدند، سپس آهنگي ساخت که همه به خواب رفتند و وي از مجلس بيرون شد. صفي الدين اُرموي اولين کسي بود که آهنگ موسيقي را با حروف الفبا و اعداد نوشت » (3). شاعران در حفظ و اشاعه ي آن نقش فراوان داشتند. رودکي، فردوسي، فرخي، منوچهري، خاقاني، نظامي گنجوي، مولوي و حافظ در ايجاد اصطلاحات سازها، آهنگ ها و الحان موسيقي ايراني مؤثر بودند. رودکي را آخرين خنياگر پهلوي مي دانند. داستان بازگرداندن نصر ابن احمد ساماني به بخارا با سرودن « بوي جوي موليان آيد همي » معروف است. داستان پيرچنگي مولوي نشان از علاقه ي او به موسيقي دارد (4).
عربستان در مرکز کشورهاي عربي قبل از پيدايش اسلام کشوري عاري از تمدن بود و بجز ادبيات که حدود يک قرن پيش از اسلام در آن کشور اهميت يافت، از هنرهاي زيبا بهره ي چنداني نداشت. پس از حمله ي اعراب به ايران، اعراب با دنياي متمدن آشنا شدند و در موسيقي و ديگر هنرها تحت تأثير هنر ايران و هنر روم و به ويژه کشورهاي اطراف قرار گرفتند. با وجود تحريم انواعي از موسيقي از بدو پيدايش اسلام، موسيقي در کنار مذهب قرار گرفت. در وهله ي اول براي اذان و تلاوت کتاب آسماني به صورت نواي مطبوع و آواز خوش به کار آمد. اعراب در راهپيمايي ها، کوچ ها، صحراگردي ها، همراهي با کاروان شتر و اسب موسيقي آواز به کار مي رفت. آواز ضربي با تک نوازي سازهاي سبک قابل حمل نواخته و خوانده مي شد. آوازهاي ضربي حباب، هماهنگ چهار نعل اسب و غناء الرکبان، آواز سواران بود که در سفرها خوانده مي شد. چون خلفاي اموي به رسم پادشاهان ايراني درباري ترتيب داده بودند، بتدريج موسيقي به دربار آنها راه يافته و رواج يافت و سه شکل جديد در آهنگ هاي ضربي به نام الطاق الاول و الطاق الثاني و رمل معمول شد. از موسيقي دان هاي اين دوره عيسي بن عبدالله، ابوعثمان سعيد بن مسجع است.
اساس موسيقي بعد از اسلام، به دست ايرانيان گذاشته شد و اگر آثار هنري ايران نبود، موسيقي شرقي امروز در کشورهاي عربي به شکل کنوني به وجود نمي آمد. به هر حال ايرانيان علي رغم محدوديت هاي آييني و مذهبي سهم بزرگي در رشد و رواج موسيقي شرقي داشتند و بخصوص از قرون دوم و سوم هجري تقريباً کليه ي موسيقي دانان و آهنگسازان و حتي تعدادي از خوانندگان در کشورهاي عربي ايراني بودند (5).
به هر جهت، موسيقي عرب، ايران و بيزانس در طي تقابلات متعدد از يکديگر متأثر شدند. در دوران اسلامي موسيقيِ‌صدا ( آوازي ) ( البته در ايران غالباً در شکل مذهبي آن ) پيوسته بر موسيقي خالص و همراه با ساز آن ترجيح داشت. در سده ي سوم هجري ميان موسيقي عملي يعني خواندن و نواختن ( غنا ) و ميان موسيقي نظري فرق گذاشته شد. کتب عمومي ادب مانند الأغاني ابوالفرج اصفهاني ( م 356 ق )، العقد الفريد ابن عبدربه ( م 328 )، هر دو از مآخذ گرانبهاي تاريخ اجتماعي تازيان و مسلمانان و آئينه ي تمام نمايي از مظاهر فرهنگي پربار شد و يونس کاتب ( م 148 ق ) کتاب النغم و پس از او خليل بن احمد ( م 174 ق ) کتاب الايقاع را نوشت. شايد کندي ( م 261 ق ) از نخستين مؤلفان در علم موسيقي باشد. از کتاب هاي او الرساله الکبري في التاليف الموسيقي، رساله ي في ترتيب النغم و کتاب المدخل الي الموسيقي است. فارابي صاحب کتاب الموسيقي الکبير از جمله موسيقي دانان معروف است (6).

[1] ابوالفرج اصفهاني، علي بن حسين بن محمد اموي قريشي

نام: علي
نام پدر: حسين
کنيه و لقب: ابوالفرج
اسم اشهر: ابوالفرج اصفهاني
سال و محل تولد: 284 ق، اصفهان
سال و محل وفات: 356 ق، بغدادي
مذهب و شريعت: شيعه
رشته ي علمي و تخصص: موسيقي، شعر، ادب و تاريخ

سرگذشتنامه:

او در اصفهان متولد شد، در کودکي به بغداد رفت و در آنجا به تحصيل پرداخت. ابوالفرج از عنفوان شباب به جمع اخبار ادبا و موسيقي دانان و استماع نوادر تاريخي و ضبط احاديث و اشعار و ترانه ها شوق داشت. نبوغ و پشتکار و قريحه ي ابوالفرج سبب شد بزودي در جهان اسلام مشهور گردد و مورد تشويق آل بويه در ري و بغداد و آل حمدان در شام و امويان اندلس واقع شود. رکن الدوله او را به ري دعوت کرد. او مدتي کاتب رسائل او و همکار ابن عميد وزير بود. سپس معلبي حسن بن محمد، وزير عزالدوله او را به بغداد خواند و مشاور و نديم خاص او شد و تا آخر عمر آن وزير از وي جدا نگشت.
ابوالفرج در سالهاي آخر عمر دچار فلج و اختلال حواس شد و سرانجام در بغداد در کنار دجله، بين درب سليمان و درب دجله بدرود زندگي گفت.

آثار:

الاغاني، مقاتل الطالبيين و اخبار هم و ادب الغرباء.

منابع و مآخذ:

دائرة المعارف تشيع، 1 / 341.

پي‌نوشت‌ها:

1. احمد بن مصطفي طاش کبري زاده، موسوعة مصطلحات مفتاح السعاده و مصباح السياده محقق علي دحروج. بيروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1998. ص 943.
2. حسن انوشه، فرهنگنامه ادبي فارسي. تهران، ‌سازمان چاپ و انتشارات، 1376، ص 1285.
3. همان، 1285.
4. همان، صص 1288-1289.
5. همان، ص 1386.
6. همان، ص 326.

منبع مقاله :
فدايي عراقي، غلامرضا؛ (بهار 1383)، حيات علمي در عهد آل بويه، تهران: مؤسسه ي انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط