نويسنده: النا جانيني بلوتي
ترجمه: محمد جعفر پوينده
ترجمه: محمد جعفر پوينده
در بازي هاي کودکان و در کاربرد اسباب بازي هايشان، باز آفريني واقعيت اجتماعي که در آن زندگي مي کنند کاملاً آشکار است. (1) شارل بريد گزارش مي دهد که:
" با بهره گيري از چند پژوهشي که در آمريکا صورت گرفته است مي توان فهرست بازي ها را بر اساس « شاخص مردانگي و زنانگي » طبقه بندي کرد. در يک سو عروسک بازي ها و بازي هاي مربوط به کارهاي خانگي قرار دارند و در سوي ديگر بازي هاي ساختني و آن هايي که با کاربرد ابزارها همراه هستند، يعني باز هم با فعاليت هايي رو به رو هستيم که با نقش هاي اجتماعيِ خاص هر يک از جنس ها در بزرگسالي انطباق دارند.(2) "
اين پديده چنان آشکار است که تعجب مي کنيم چگونه اريکسون (3) براي تشريح کاربردِ متفاوت گروه مختلطي از کودکان ده تا دوازده ساله از بعضي از اسباب بازي هايي که تصادفي انتخاب شده اند، به مفهومِ زيست شناختي و نامحتملِ « فضاي دروني » متوسل مي شود؛ اين کودکان دعوت شده بودند که روي ميزي که براي همين کار پيش بيني شده بود، « صحنه هاي شورانگيزي را که از فيلمي تخيلي بر گرفته شده بودند »، بازسازي کنند. اريکسون مي گويد به تدريج که بازي زير نظر او جريان مي يافت، پي مي برد که خود وي نيز انتظار دارد که پسر بچه ها صحنه هايي خاص و دختر بچه ها صحنه هايي به کلي متفاوت با آنها را بسازند که معمولاً بسته و در محاصره ي اثاث بودند؛ اما پسرها صحنه هاي بيروني را با آسمان خراش ها، برج ها، کوچه ها و مکان هاي پر از ازدحام مي ساختند. اريکسون اين ساخته هاي متفاوت پسرها و دخترها را به نحوي « تناسلي » تفسير مي کند، يعني در صحنه هايِ « بسته ي » دختر بچه ها، رابطه اي را با اندام هاي درونيِ « زنانه » مي يابد و در صحنه هاي « بيروني » و آشکارِ پسر بچه ها، رابطه اي را با نام اندام هاي بيروني، فرازنده و رسوخ گر. اما بايد ثابت کرد که دختر بچه ها حتي در ده - دوازده سالگي مي توانند بدانند که واژن دارند، در حالي که ترديدي نيست که پسر بچه ها اندام هاي تناسلي خود و ويژگي هاي آن ها را خوب مي شناسند. همچنين بايد ثابت کرد که درست همين « مفهوم زيست شناختي نا آگاهانه » است که بر کارهاي آنان تأثير مي گذارد. در وهله ي دوم اريکسون سر چشمه هاي اجتماعي اين صحنه ها را نيز در نظر مي گيرد: پسر پر خاش گر که به فعال بودن فرا خوانده شده و به کسب جايگاهي برتر و مستقل در دنيا تشويق گشته است و دختر بچه هايي که « نشان مي دهند توجه آنان بر وظيفه ي خانه داري و بزرگ کردن فرزندان متمرکز شده است، وظيفه اي که درکي شهودي از آن دارند. » اما نظريه ي اساسي او نظريه ي مفهومِ « فضايي » متفاوت براي پسرها و دخترها است که تابع تشريح جنسي گوناگون آنان است. او حتي از ماجراي پسر سياهي شگفت زده نمي شود که صحنه پردازي کاملاً « مردانه ي » خود را زير ميز و نه روي آن انجام مي دهد. اريکسون در تفسير اين امر مي گويد: « اين پسر بچه بدين ترتيب بيان شيوايي از تبعيتِ شادمانه ي خود عرضه مي کند: او مي داند که چه جايگاهي دارد. » اين کودک سياه پوست مي داند که هم پسر است و هم به نژاد سياه تعلق دارد: در خانواده و در محيط اجتماعي خود پيامي دوگانه دريافت داشته است، نخست واقعيت نقش هاي متفاوت براي دو جنس، و دوم واقعيت انکار ناپذير فرودستي و تبعيت افراد سياه پوست از سفيد پوستان را. دختر بچه ها با نمايش مکررِ اندرون خانه ها که در آن ها صحنه هاي خانوادگي عادي جريان مي يابد نشان مي دهند که آنان نيز به خوبي دريافته اند که « جايگاهشان » در همان جا است.
دختر بچه ها و پسر بچه ها ( از جمله کودک سياه پوست ) کاري جز بر آوردنِ انتظار بزرگ ترها ( مانند انتظار اريکسون ) انجام نمي دهند. همچنين ممکن است که در ده - دوازده سالگي، پسرها به هنگام ساختنِ آسمان خراش ها و برج هاي قضيب وار، به همانند سازي يا اندام هاي « فرازنده و رسوخ گرِ » خود بپردازند؛ ممکن است دختران به نحوي « بدانند » که فضايي دروني به نام واژن دارند؛ اما محل ترديد است که آنان به اين احساس هاي فيزيولوژيکيِ تلقيني، بيش از احساس هاي واقعي، عموميت يافته، زيسته و تجربه شده ي نقش هاي متفاوت توجه داشته باشند: فعاليتِ بيروني براي پسرها، انفعال دروني براي دخترها.
بازي هاي دختران که در چار ديواري بسته ي خانه انجام مي گيرند، اغلب قطع مي گردند و به تعويق مي افتند يا نفي مي شوند تا آنان به کارهاي خانگي ياري رسانند، اما چنين اموري به ندرت براي پسرها پيش مي آيد و به همين سبب وقت بيشتري براي بازي کردن دارند. بدين ترتيب پسرها مطمئن تر مي شوند که حق دارند بازي کنند، و دخترها متقاعد مي گردند که حق بازي کردن ندارند مگر پس از انجام وظايفشان، وظايفي که در حکم خدمت کردن به ديگران است. همچنين معمولاً از آنان است که خواسته مي شود در بازي هاي پر تحرک بيشتر مراقب خود باشند و نظم و توجه بيشتري به کار برند تا مزاحم ديگران نشوند.
البته خانواده هاي بسياري يافت مي شوند که در آن ها از پسر بچه ها نيز کارهاي گوناگوني خواسته مي شود، اما معمولاً اين کارها را از ميان آن هايي بر مي گزينند که براي پسرها مناسب تراند، يعني به « حيثيت » شان ضرر نمي رسانند، به علاوه، انجام همين کارها را از آنان کم تر مي خواهند، و اگر پسر بچه مخالفت کند - چيزي که اغلب اتفاق مي افتد - مخالفت او با احساس خاصي از مجرميت همراه نيست، در حالي که همين مخالفت در مورد دختر بچه ها با چنين احساسي همراه است و مرتب به آنان گفته مي شود: « اگر از همين حالا خانم کوچولوي خوبي نشوي، بعدها چه خواهي کرد؟ » جمله مترادفِ « اگر از همين حالا آقا کوچولوي خوبي نشوي، بعدها چه خواهي کرد؟ » اگر هم زماني بر زبان پدر و مادرها جاري شود، معنايي کاملاً متفاوت دارد: آقا کوچولوي خوب کسي است که از خانه بيرون مي رود و براي رفاه خانواده پول به دست مي آورد، نه کسي که در ظرف شويي يا پاک کردن ميز به مادرش کمک مي کند.
همين که اين خدمت ها از حالت فعاليتي گيرا به در مي آيند و به وظيفه اي کسل کننده بدل مي شوند، پسر بچه تدبير لازم براي خلاصي از آن ها را به کار مي بندد و اطمينان دارد که چنين تدبيري تنبيهي در پي نخواهد داشت. در واقع براي بزرگ ترها، کمک او به کارهاي خانگي شگفتي بيشتري دارد تا شانه خالي کردنش از انجام آن ها.
احترام بيشتر به بازي پسرها با احترام بيشتري به بي کاري و فراغت آنان نيز همراه است. اين بي کاري پسر بچه ها بيشتر وقت ها نشانِ نياز مشترک آنان با بزرگ ترها به فکر کردن به کارهاي خود در محيطي کاملاً آرام، به پرورش تخيل خويش و خود انديشي است. درست در همين لحظات استراحت است که کودک به خود مي آيد، نيروي تازه اي مي گيرد و آماده مي شود که بي اختيار به استقبال تجربه هاي تازه برود. احترام بزرگ ترها به بي کاري فرزندان که وانگهي هيچ ربطي به تنبلي هم ندارد، توجه متفاوت به افراد دو جنس را به خوبي تمام نشان مي دهد. احترام به فراغت پسرها در تداوم خود به اين مي انجامد که آنان بسيار مهم تر هستند، به ويژه در بزرگ سالي. لحظاتي که مرد از کار فراغت يافته، براي تمام خانواده محترم است: همسر او، که به همان اندازه کار کرده و غالباً خسته تر است، خود را به آب و آتش مي زند تا فرزندان استراحت و آرامش شوهرش را بر هم نزنند.
پينوشتها:
1. اين مطلب لزوماً منطبق بر جامعه ي ايران و مورد تأييد سايت راسخون نيست و تنها جهت استفاده محققين منتشر شده است.
2. Charles Bried, Les écolièrs et les ecolieres, cit. dans Maurice Debesse, op. cit.
3. Erik Erikson, Enfance et société, Paris, Delachaux et Niestlé, 1959.
جانيني بلوتي، النا، (1376)، اگر فرزند دختر داريد ( جامعه شناسي و روان شناسي شکل گيري شخصيت در دختر ) ، ترجمه: محمد جعفر پوينده، تهران: نشر ني، چاپ نهم