چکيده
احساس امنيت تحت تأثير عوامل متعددي شکل مي گيرد. اينکه در چه شرايطي و تحت تأثير چه عواملي افراد احساس ناامني مي کنند و در شرايطي ديگر به رغم پايين بودن شاخص هاي امنيت، احساس امنيت بالايي دارند، تحت تأثير عواملي است که حمايت اجتماعي نيز بخشي از آن است. هدف اصلي اين مقاله، بررسي نقش حمايت هاي اجتماعي در احساس امنيت است. حاصل آنکه حمايت اجتماعي به عنوان بخشي از سرمايه اجتماعي، باعث افزايش سطح اعتماد در جامعه و در ميان مردم مي شود. فقدان اعتماد در سطح جامعه، رابطه مستقيمي با احساس امنيت دارد و به عبارت ديگر، کاهش آن، مساوي است با کاهش احساس امنيت در ميان مردم.واژگان کليدي
امنيت اجتماعي، احساس امنيت، حمايت هاي اجتماعي، شبکه اجتماعي، سرمايه اجتماعي.مقدمه
شايد تا چند دهه اخير متفکران اجتماعي، بين امنيت و احساس امنيت، چندان تفاوتي قائل نبودند، ولي به واسطه تغيير و تحولاتي که پس از جنگ جهاني دوم بر جوامع حاکم شد، بعد ذهني امنيت ( احساس امنيت ) اهميت غيرقابل انکاري پيدا کرده است. اين احساس ناشي از تجربه هاي عيني و اکتسابي افراد از شرايط و اوضاع پيراموني است و فقط به شاخص هاي امنيت قابل تقليل نيست. رابطه بين بعد ذهني و عيني امنيت را مي توان در چهار حالت نشان داد:- امنيت وجود دارد، احساس امنيت هم وجود دارد.
- امنيت وجود ندارد، احساس امنيت هم وجود ندارد.
- شاخص هاي امنيت وجود دارد اما احساس امنيت وجود ندارد.
- شاخص هاي امنيت وجود ندارد اما مردم احساس امنيت مي کنند ( پورمؤذن، 49:1383 ).
توجه به معاني لغوي واژه امنيت و تعاريف مختلف موجود، اين نکته را آشکار مي سازد که « تهديد » هسته مرکزي اين مفهوم را تشکيل مي دهد. تهديد مي تواند ابعاد عيني و ذهني داشته باشد. بنابراين احساس امنيت را مي توان در امان بودن يا در امان حس کردن خود از تهديد، صدمه، آسيب و يا خطر تعريف کرد.
نظريات مورد بحث که به تبيين احساس امنيت در ميان شهروندان شهرهاي بزرگ مي پردازند، وجود احساس ناامني و ترس را به فروپاشي و اضحملال « زوال مدنيت » و « اجتماع » نسبت مي دهند. تونيس، دورکيم، ماکس وبر، هابرماس و آنتوني گيدنز با شيوه هاي مختلف از نتايج اين گسستگي ياد مي کنند. نظريات اين انديشمندان با وجود تفاوت هاي بسيار در اهميت دادن به روابط انساني جهت تقويت اعتماد در جامعه وجه مشترک دارند؛ چه آن هنگام که تونيس به ترسيم ويژگي هاي اجتماع گمين شافت ( ارتباط اجتماعي قوي ) و گزلشافت ( ارتباط اجتماعي ضعيف ) مي پردازد و کاهش همبستگي اجتماعي را عامل زوال جامعه معرفي مي کند و چه زماني که هابرماس از تسلط کنش ابزاري بر کنش ارتباطي در دنياي مدرن سخن مي گويد. بنابراين آنچه مي تواند بر احساس ناامني و ترس افراد غلبه کند، تقويت روابط اعتمادآميز و بها دادن به چيزي است که امروزه با عنوان سرمايه اجتماعي در نظريه پردازي هاي اجتماعي اهميت روزافزوني يافته است.
يکي از راه هاي مهم تقويت سرمايه اجتماعي در جامعه، تقويت حمايت هاي اجتماعي است. کلمن معتقد است: اگر چه عوامل گوناگوني بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تأثير مي گذارند، ولي تنها يک دسته بزرگ آنها حائز اهميت ويژه اي است و آن دسته اي از عوامل است که افراد را کمتر به يکديگر وابسته مي کند. رفاه و فراواني عامل مهمي در اين دسته است؛ منابع رسمي حمايت در زمان نياز ( انواع گوناگون کمک دولت ) عامل ديگري است. حضور اين عوامل گوناگون اجازه مي دهد، هر سرمايه اجتماعي که به وجود آمده، مستهلک شده و تجديد نشود. به رغم جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي، هرچه بيشتر افراد از يکديگر در خواست کمک کنند، مقدار سرمايه اجتماعي بيشتر خواهد بود. هنگامي که به دليل رفاه و فراواني، کمک دولت و يا عامل ديگري، افراد کمتر به يکديگر نياز داشته باشند، سرمايه اجتماعي کمتري ايجاد مي شود ( کلمن، 491:1377 ).
1. احساس امنيت
امنيت به عنوان ضروري ترين نياز، اساسي ترين بستر دوام و بقاي جوامع بشري تلقي مي شود. بر اساس تئوري هرم نيازهاي آبراهام مازلو، نياز به امنيت بعد از نيازهاي زيستي يا فيزيولوژيک ( شامل نياز به آب، غذا، پوشاک و مسکن )، اساسي ترين نياز بشر است. مازلو معتقد است: چنانچه نياز آدمي و يا جامعه در هر مقوله اي رفع نشود، انسان يا جامعه هيچ نيازي به مقوله هايي که در مراتب بالاتر هرم نيازها قرار دارد ازجمله رشد و توسعه احساس نخواهد کرد. از اين رو مي توان گفت: تا زماني که نياز انسان ها به برخورداري از امنيت رفع نشود، انسان نخواهد توانست به مراحل بالاتر نيازها و نهايتاً به مرحله ي « احساس نياز به خودشکوفايي » که ازجمله بالاترين درجه نيازهاي موجود در هرم نيازهاي مازلو و اصلي ترين عامل جهت رسيدن به شکوفايي است، دست يابد.شايد تا چند دهه اخير متفکران اجتماعي، بين امنيت و احساس آن چندان تفاوتي قائل نبودند، ولي به واسطه تغيير و تحولات پس از جنگ جهاني دوم، بعد ذهني امنيت ( احساس امنيت ) اهميت غير قابل انکاري پيدا کرده است. اين احساس ناشي از تجربه هاي عيني و اکتسابي افراد از شرايط و اوضاع پيراموني است و فقط به شاخص هاي امنيت قابل تقليل نيست. در اين زمينه مي توان به مقايسه ميزان سرقت خودرو در دو شهر تهران و توکيو اشاره کرد که هر دو شهر با داشتن حدود 12 ميليون جمعيت ( ثابت و شناور ) و وجود حدود 5 ميليون خودرو در توکيو و 3 ميليون خودرو در تهران ميزان سرانه سرقت سالانه خودرو در تهران حدود 10000 دستگاه و در توکيو 100000 دستگاه است که علي رغم ميزان بسيار بالاي سرقت در توکيو نسبت به تهران احساس نگراني از اين وضعيت در توکيو به واسطه وجود نظام تأمين اجتماعي ( که بلافاصله خودرو از طريق بيمه تأمين مي شود ) بسيار پايين تر از تهران است. احساس امنيت فرايندهاي رواني و اجتماعي است که صرفاً بر افراد تحميل نمي شود، بلکه اکثر افراد جامعه بر اساس نيازها، علائق، خواسته ها و توانمندي هاي شخصيتي و رواني خود در ايجاد و از بين بردن آن نقش اساسي دارند. بر اساس تمايز ميان مرز احساس و واقعيت مي توان احساس امنيت را از امنيت واقعي تفکيک کرد. گاه ممکن است ناامني هايي در جامعه وجود داشته باشد، ولي مردم احساس نکنند. گاه نيز موارد و مصاديق ايجاد ناامني کم است اما مردم احساس ناامني مي کنند.
اين مسئله که چه شرايطي افراد را به اين جمع بندي مي رساند که در يک موقعيت احساس ناامني داشته باشند و در شرايطي ديگر به رغم پايين بودن شاخص هاي امنيت، احساس امنيت بالايي داشته باشند، تحت تأثير عواملي است که سرمايه اجتماعي و بالطبع حمايت اجتماعي يکي از آنها است. بي نظمي اجتماعي، درک بروز جرايم و بزهکاري و اعتماد اجتماعي از موارد ديگري هستند که بر ايجاد احساس امنيت در جامعه تأثير دارند ( اميرکافي، 5:1388 ).
با گسترش جوامع بشري و افزايش روابط ميان انسان ما، امنيت شکل هاي مختلفي به خود گرفت، ازجمله امنيت اجتماعي، امنيت ملّي، امنيت بين المللي و...، ولي تمام اين اَشکالِ امنيت زماني قابليت تحقق دارند که کوچک ترين واحد جامعه، يعني فرد، احساس امنيت کرده و يا به زباني ديگر امنيت انساني برقرار شود. به طورکلي نياز انسان ها به برخورداري از سلامت جسماني، رواني و اجتماعي، مصونيت در مقابل سوانح طبيعي، داشتن محيط زيستي سالم و پاک، قرار نگرفتن در زمره ي قربانيان خشونت ( تجاوز جنسي، نژادپرستي، قتل و تروريسم و... ) و در يک کلام برخورداري از حمايت ها و حقوق بشر است که به مسئله امنيت انساني معنا و مفهوم مي بخشد. با اين نگاه مي توان ابعاد مختلف و گسترده اي را براي امنيت انساني قائل بود که عموماً شامل ابعاد اقتصادي، بهداشتي ( جسماني و رواني )، سياسي، اجتماعي، آموزشي و... مي شود.
ريشه لاتين کلمه security، واژه secures است که در لفظ به معناي « بدون دغدغه » است. واژه امنيت در کاربرد عام به معناي رهايي از مخاطرات مختلف است. فرهنگ آکسفورد اين واژه را با عبارت زير تعريف کرده است: « امنيت » شرايطي است که در آن، [ يک موجود ] در معرض خطر نبوده يا از خطر محافظت مي شود ». تعاريف مندرج در فرهنگ لغات درباره مفهوم کلي امنيت بر روي « احساس آزادي از ترس » يا « احساس ايمني » که ناظر بر امنيت مادي و رواني است تأکيد دارند ( همان: 3 ).
کلمنتس معاني لغوي امنيت را چنين خلاصه کرده است: « رهايي از خطريا مخاطرات و يا لطمات، ايمني رواني، رهايي از هراس يا ترديد، مشوش نبودن، نبودن احتمال ناکامي، چيزي که ايمني مي دهد و اطمينان مي بخشد » ( کلمنتس، 1384 ).
بوزان (1378 ) معتقد است: تعاريف لغوي امنيت عبارت است از: حفاظت در مقابل خطر ( امنيت عيني )، احساس ايمني ( امنيت ذهني ) و رهايي از ترديد ( اعتماد به دريافت هاي شخصي ). به اعتقاد بوزان، اکثر تهديداتي که متوجه افراد است، ناشي از اين حقيقت است که افراد در محيط انساني به سو مي برند و اين محيط موجد انوع فشارهاي غيرقابل اجتناب اجتماعي، اقتصادي و سياسي است. تهديدات موجود در جامعه به اشکال بسيار متنوعي رخ مي دهد ولي اصولاً سه نوع هستند: تهديدهاي فيزيکي يا جسمي ( درد، صدمه و مرگ )، تهديدهاي اقتصادي ( تصرف يا تخريب اموال، عدم دسترسي به کار يا منابع ) و تهديدها نسبت به حقوق ( زنداني شدن، از بين رفتن آزادي هاي عادي مدني ) همراه با تهديدات موقعيت يا وضعيت ( تنزل رتبه، تحقير در انظار عامه ). غالباً اين تهديدها با هم همبستگي دارند يعني وقوع يکي از آنها، ممکن است به بروز عواقبي در ديگري منجر شود ( بوزان، 54:1378 ).
توجه لغوي واژه امنيت و تعاريف مختلف موجود، اين نکته را آشکار مي سازد که « تهديد » هسته مرکزي اين مفهوم را تشکيل مي دهد. تهديد مي تواند ابعاد عيني و ذهني داشته باشد. بنابراين احساس امنيت را مي توان در امان بودن يا در امان حس کردن خود از تهديد، صدمه، آسيب و يا خطر تعريف کرد.
2. حمايت اجتماعي
حمايت اجتماعي مفهومي است که اغلب برداشت حسي (2) از آن شده و به کمکي که از سوي افراد ديگر در يک وضعيت سخت زندگي به فرد مي شود، گفته مي شود. يکي از اولين تعريف ها در اين خصوص به کوب (3) بازمي گردد. وي حمايت اجتماعي را چنين تعريف مي کند: « اعتقاد شخصي که در نتيجه آن، فرد دوست داشته مي شود، مورد احترام قرار مي گيرد و ارزشمند مي شود و به يک شبکه اجتماعي و تعهدات متقابل وصل مي شود ».در تعريف حمايت اجتماعي مي توان بين کيفيت حمايت دريافت شده ( رضايت ) و تأمين حمايت اجتماعي تفاوت قائل شد. اغلب مطالعات بر اندازه گيري حمايت دريافت شده استوار شده اند. همچنين مي توان بين حمايت دريافت شده و انتظارات در زمان نياز و بين حمايت خاص و حمايت عومي تفاوت قائل شد ( همان ).
حمايت اجتماعي به کمک هايي که از سوي خويشاوندان، دوستان و ديگر افراد به يک فرد مي شود اطلاق مي شود. اين کنش ها شامل کمک هاي عاطفي، ابزاري و اطلاعاتي است:
- حمايت عاطفي: (4) به مواردي اشاره دارد که باعث مي شود افراد احساس کنند مورد حمايت هستند. چنين حمايتي غالباً به شکل انواع غيرملموس است و کمک مي کند که حس ارزشمندي در افراد تقويت شود.
حمايت ابزاري: (5) کمک ابزاري به کنش هاي ارائه شده از سوي ديگران گفته مي شود که به افراد کمک مي کند تا مسئوليت هاي معمولي و روزمره خود، مثل نگهداري از بچه، تعهدات مالي و مسائل مربوط به کار را انجام دهند.
حمايت اطلاعاتي: (6) کمک هاي اطلاعاتي به تبادل ديدگاه ها در زمينه کار، مشاوره يا فرصت هاي ديگري که ممکن است زندگي افراد را تسهيل کند مي پردازد (Bastani, 2001:9).
ولمن در تقسم بندي حمايت هاي اجتماعي به موارد زير اشاره مي کند: حمايت مصاحبتي، حمايت عاطفي، حمايت خدماتي، حمايت مالي، حمايت اطلاعاتي، و حمايت مشورتي (Wellman, 1992:210). فيشر نيز بر سه نوع حمايت تأکيد مي کند که عبارتند از: حمايت مشورتي، حمايت مصاحبتي و حمايت عملي.
1- 2. عوامل مؤثر بر حمايت اجتماعي
در ادبيات حمايت اجتماعي، خويشاوندان، دوستان و همسايگان به عنوان منابع مهم براي کمک مورد شناسايي قرار گرفته اند. اما اين مسئله بايد مورد توجه قرار گيرد که انوع مختلف پيوندها در شبکه هاي اجتماعي داراي اهميت يکسان نيستند. گرانوتر (7) معتقد است: پيوندهاي محکم در شبکه هاي متراکم ممکن است در شرايط بحران اقتصادي و احساسي حمايت هاي مؤثري از فرد بکنند. بر اين اساس، پيوندهاي قوي تر بين اعضاي شبکه ها باعث حمايت هاي قوي تر نيز مي شود. در يک مطالعه، ولمن و ورتلي (8) از شش متغير براي بررسي اين مسئله که چگونه انواع مختلف پيوندها، انواع مختلف منابع حمايتي را فراهم مي کنند، استفاده کردند. اين شش متغير عبارت بودند از: پيوندهاي قوي، ارتباط، فرايندهاي گروهي، خويشاوندي، اعضاي شبکه، ويژگي ها و شباهت و عدم شباهت بين اعضاي شبکه. آنها دريافتند که روابط بيشتر، حمايت هاي بيشتري را به همراه دارد (Bastani, op,cit:10).حمايت اجتماعي توسط عوامل فردي و اجتماعي تعيين مي شود. عوامل فردي شامل اعتماد بين فردي و ترس اجتماعي است. موقعيت فردي در ساختار اجتماعي که توسط عواملي مثل وضعيت تأهل، اندازه خانواده و سن تعيين مي شود، بر احتمال دسترسي افراد به حمايت هاي اجتماعي تأثير مي گذارد. حمايت اجتماعي به فرصت هايي که يک فرد براي تعامل با ديگران ايجاد مي کند بستگي دارد. ساختار جامعه تعيين مي کند که چه گروهي از مردم که در آن ساختار قرار دارند مي توانند از حمايت اجتماعي بهره مند شوند (9). از اين رو مي توان گفت: انوع حمايت هاي فراهم شده بيشتر تحت تأثير خصوصيات روابط هستند تا ويژگي هاي فردي. به عبارت ديگر، ويژگي هاي شبکه، مهم تر از ويژگي هاي فردي هستند. بر اين اساس، اندازه شبکه، ترکيب، تراکم و ديگر خصوصيات شبکه در ابعاد ساختي و تعاملي بر ميزان و نوع حمايت دريافتي تأثير مي گذارند.
جيمز هاوس (10) نيز معتقد است: فهم ساختار اجتماعي و تعيين روان شناسي اجتماعي سطوح و انواع همبستگي اجتماعي، شبکه ها و حمايت تجربه شده توسط افراد کار دشواري است. براي اين کار بايد نيروهايي را که در تعيين آنها نقش دارند در اختيار داشته باشيم. بر اين اساس شهرهاي بزرگ، شهرهاي کوچک و مناطق روستايي، الگوهاي متفاوت روابط اجتماعي و رفتارهاي حمايتي را به نمايش مي گذارند و يا در دوره هاي تاريخي مختلف روابط اجتماعي متفاوتي را شاهد هستيم.
نظرسنجي ها نشان مي دهد، افراد داراي سطح تحصيلات و درآمد بالاتر، شبکه هاي بيشتر، مداخلات سازماني بيشتر و در نتيجه ارتباطات بيشتري با اعضاي شبکه دارند. در واقع افراد با سطح تحصيلات پايين و درآمد کمتر، روابط اجتماعي کمتري هم دارند و يا اصولاً اين روابط را مفيد نمي دانند. بنا بر يافته هاي هاوس، بيکاري اثرات مخربي بر کميت و کيفيت همبستگي اجتماعي و حمايت دارد و اينکه سياه پوست ها به طور نسبي از حمايت اجتماعي کمتري برخوردار هستند.
از اين رو مي توان گفت: تجربه هاي سازماني مي تواند توانايي براي توسعه و حفظ روابط حمايتي را در محيط کار و خارج از آن تحت تأثير قرار دهد. ماهيت و اندازه اجتماعي که فرد در آن زندگي مي کند بر کميت و کيفيت روابط اجتماعي فرد تأثير دارد.
فيشر با پرداختن به اين مسئله، بر همبستگي اجتماعي و ساختار شبکه تأکيد مي کند. بر اساس يافته هاي او، اندازه شبکه هاي اجتماعي در مناطق شهري و روستايي چندان متفاوت نيست، اما ترکيب و ساختار آنها متفاوت است. در روستاها، شبکه ها تراکم بيشتري دارند و پايه آنها بر اساس روابط خويشاوندي استوار شده است. در روستا، مذهب اهميت بيشتري در ايجاد همبستگي اجتماعي دارد، در حالي که در شهر، کار از اهميت بيشتري برخوردار است (Ibid: 142 ).
2-2. شبکه اجتماعي پيش زمينه حمايت اجتماعي
مسئله اصلي در ديدگاه شبکه، روابط است و واحد تشکيل دهنده ساخت جامعه، شبکه هاي تعاملي هستند. ساخت اجتماعي به عنوان يک شبکه، از اعضاي شبکه و مجموعه اي از پيوندها که افراد، کنشگران يا گروه ها را به هم متصل مي سازد تشکيل شده است. اعضاي شبکه مي توانند افراد، گروه ها، نهادها، موجوديت هاي حقوقي و يا سازمان ها و... باشند. بلوک هاي اصلي شبکه، « ارتباط » است و ديدگاه شبکه با مطالعه روابط اجتماعي موجود بين مجموعه اي از افراد به تحليل ساخت اجتماعي مي پردازد و ضمن اينکه به کل ساخت توجه مي کند، الگوي روابط موجود در داخل ساخت را نيز مورد بررسي قرار مي دهد(Bastani, op.cit: 67). بنابراين نقطه تمرکز ديدگاه شبکه اين است که به جاي توجه و تأکيد بر کنشگران و ويژگي هاي فردي به عنوان واحد تحليل، به ساختار روابط بين اين کنشگران توجه مي کند.هال و ويلمن (11) ارتباط ميان حمايت اجتماعي، شبکه اجتماعي و سلامت رواني را در مدل « شبکه اجتماعي به عنوان ساختار ميانجيگري » نشان مي دهند. اين مدل نشان مي دهد که حمايت اجتماعي مي تواند به عنوان نتايج مشخصات خاص شبکه اجتماعي ديده شود که توسط عوامل محيطي و شخصي تعيين مي شود. بر اساس اين مدل، تفاوت بين جنبه هاي ساختاري و کيفي شبکه اجتماعي از يک سو و حمايت اجتماعي از سوي ديگر حائز اهميت است.
افراد حمايت هاي متنوعي را از اعضاي شبکه خود دريافت مي کنند. مطالعات گسترده در مورد حمايت اجتماعي نشان داده است که خويشاوندان ( دور و نزديک )، دوستان، همسايگان و همکاران منابع مهمي هستند که مي توان در صورت نياز به آنان مراجعه کرد. پيوندهاي گوناگون، حمايت هاي اجتماعي متنوعي را براي اعضاي شبکه فراهم مي کنند. به عبارت ديگر، با تنوع روابط، افراد به طيف وسيعي از حمايت هاي مختلف دست مي يابند. حمايت هاي اجتماعي افراد را قادر مي سازد تا توانايي رويارويي با مشکلات روزمره و بحران هاي زندگي را داشته باشند. به نظر ولمن (1992)، منبع حمايت و اينکه چه نوع پيوندهايي، چه نوع حمايتي را فراهم مي کند از اهميت بسزايي برخوردار است (Ibid: 68).
بر اساس ديدگاه شبکه، روابط و پيوندها به عنوان سرمايه اجتماعي محسوب مي شوند و فرد از طريق آنها به منابع و حمايت هاي موجود در شبکه دسترسي مي يابد.
3- 2. سرمايه اجتماعي شبکه
اصطلاح سرمايه اجتماعي قبل از سال 1916 در مقاله اي توسط « هاني فان »، از دانشگاه ويرجيناي غربي مطرح شد و نخستين بار در اثر کلاسيک جين جاکوب، « مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريکايي » (1961) به کار رفته است. در اين اثر توضيح داده شده بود که شبکه هاي اجتماعي فشرده در محدوده هاي حومه قديمي و مختلط شهري، صورتي از سرمايه اجتماعي را تشکيل مي دهند و در ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات در مورد بهبود کيفيت زندگي، در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروي انتظامي مسئوليت بيشتري از خود نشان مي دهند.گلن لوري، اقتصاددان، اصطلاح سرمايه اجتماعي را در دهه ي 1970 براي توصيف مشکل توسعه اقتصادي درون شهري به کار برد. در دهه 1980 ، اين اصطلاح توسط جيمز کلمن جامعه شناس، در معناي وسيع تري مورد استقبال قرار گرفت و رابرت پوتنام، دانشمند علوم سياسي، نفر دومي بود که بحثي قوي و پرشور را در مورد سرمايه اجتماعي و جامعه مدني هم در ايتاليا و هم در ايالات متحده برانگيخت ( فوکوياما، 10:1379 ).
تعاريف متعددي نيز از سرمايه اجتماعي ارائه شده است. علي رغم تنوع مفهومي، همگي اين تعاريف بر ساختارهاي کنش متقابل بشري تأکيد دارند. پير بورديو سه نوع سرمايه ي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را برمي شمرد و معتقد است: سرمايه اجتماعي به ارتباط و مشارکت اعضاي يک سازمان توجه دارد و مي تواند به عنوان ابزاري براي تقويت و تثبيت جايگاه و سرمايه اقتصادي باشد. او معتقد است که مردم با قصد قبلي و آگاهانه روابطشان را براساس منافعي که قرار است در آينده به آنها برسند تنظيم مي کنند. برخلاف پير بورديو، کلمن براي تعريف سرمايه اجتماعي از نقش کارکردي آن کمک گرفته است. به نظر او، « سرمايه اجتماعي شيء واحد نيست، بلکه انواع چيزهاي گوناگوني است که دو ويژگي مشترک دارد: همه آن شامل جنبه اي از يک ساخت اجتماعي است و کنش هاي معين افرادي را که در درون ساختار موجودند تسهيل مي کنند. سرمايه اجتماعي مانند شکل هاي ديگر سرمايه، مواد است و دستيابي به هدف هاي معيني در نبود آن امکان پذير نيست. سرمايه اجتماعي مانند سرمايه فيزيکي و انساني کاملاً تعويض پذير نيست، اما نسبت به فعاليت هاي به خصوصي تعويض پذير است. شکل معيني از سرمايه اجتماعي که در تسهيل کنش هاي معيني ارزشمند بوده و ممکن است براي کنش هاي ديگر بي فايده يا حتي زيان آور باشد. سرمايه اجتماعي نه در افراد و نه در ابزار فيزيکي قرار دارد » ( کلمن، 426:1377 ).
رابرت پوتنام تأکيد عمده اي بر تأثير سرمايه اجتماعي بر رژيم هاي سياسي و نهادهاي دموکراتيک دارد و سرمايه اجتماعي را مجموعه اي از مفاهيمي مانند: اعتماد، هنجارها و شبکه هايي مي داند که موجب ارتباط و مشارکت بهينه اعضاي يک اجتماح شده و در نهايت منافع متقابل آنان را تأمين خواهد کرد. از نظر او، اعتماد و ارتباط متقابل اعضا در شبکه با عنوان منابعي هستند که در کنش هاي اعضاي جامعه وجود دارد و هر قدر ميزان اعتماد در حکومتي زياد باشد، به همان اندازه رشد سياسي و توسعه اجتماعي بيشتر خواهد بود. ( علاقبند، (12) 1384 ). پوتنام نيز شاخص هايي از قبيل: آگاهي، مشارکت و وجود نهادهاي مدني، اجتماعي شدن غيررسمي و ديد و بازديدهاي دوستانه را معيار ارزيابي سرمايه اجتماعي قرار مي دهد ( افتخاري، (13) 1382 ).
فرانسيس فوکوياما از متفکرين عصر حاضر معتقد است: سرمايه اجتماعي را به سادگي مي توان به عنوان وجود مجموعه معيني از هنجارها يا ارزش هاي غيررسمي تعريف کرد که اعضاي گروهي که همکاري و تعاون ميانشان مجاز است در آن سهيمند. مشارکت در ارزش ها و هنجارها به خودي خود باعث توليد سرمايه اجتماعي نمي گردد؟ چرا که برخي از آنها ممکن است ارزش هاي منفي باشند. لذا هنجارهايي که مي تواند سرمايه اجتماعي توليد کند، اساساً بايد شامل سجايايي از قبيل صداقت، اداي تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد ( فوکوياما، پيشن: 11-10 ).
سرمايه اجتماعي در دو سطح فردي و گروهي قابل بررسي است. در ديدگاه اول، تمرکز بر استفاده افراد از سرمايه اجتماعي است؛ يعني افراد چگونه به سرمايه هاي اجتماعي در شبکه دسترسي دارند و چگونه از آن براي دستيابي به سود در کنش هاي ابزاري ( يافتن شغل بهتر ) يا حفظ دستاوردها در کنش هاي اظهاري استفاده مي کنند. در اين سطح، سرمايه اجتماعي شبيه سرمايه انساني است، چرا که تصور مي شود اين سرمايه گذاري به فرد باز خواهد گشت. در اين ديدگاه بر دو نکته تأکيد مي شود:
1. چگونگي سرمايه گذاري افراد در روابط اجتماعي و 2. چگونگي استفاده افراد از منابع موجود در اين روابط جهت کسب سود.
ديدگاه ديگر به سرمايه اجتماعي در سطح گروه متمرکز مي شود و بر اين موارد تأکيد دارند:
1. چگونه گروهي مشخص، سرمايه اجتماعي را به عنوان دارايي جمعي توسعه داده و حفظ مي کند؟
2. چگونه دارايي جمعي مي تواند فرصت هاي زندگي جمعي افراد را بهبود بخشد (Lin,1999:31)؟
در سرمايه اجتماعي شبکه، سرمايه اجتماعي کالايي فردي است و به سرمايه گذاري افراد در روابط اجتماعي و در اختيار گرفتن منابع موجود در اين روابط براي کسب بازده و سود مورد انتظار اطلاق مي گردد. اما در سطح گروهي، سرمايه اجتماعي به صورت يک کالا و دارايي جمعي نمود مي يابد. براي مثال در انجام محله اي، کنش جمعي را مي توان ذکر کرد. مي توان گفت: سرمايه اجتماعي از نظر بورديو، کلمن، پاتنام، و فوکوياما در سطح گروهي مطرح مي شود که در آن صورت، سرمايه اجتماعي شامل روابط، اعتماد، هنجارها، مشارکت و... است. اما از نظر تحليل شبکه، سرمايه اجتماعي تنها در سطح رابطه اي-فردي مطرح است و به شبکه روابط و حمايت ها و منابع در دسترس اطلاق مي شود. اين نوع سرمايه اجتماعي که سرمايه اجتماعي شبکه نام دارد، بر منابع ابزاري و حمايتي متنوع موجود در شبکه که با سرمايه گذاري افراد در روابط اجتماعي و دستيابي به پيوندهاي اجتماعي به دست مي آيد، متمرکز است ( باستاني و صالحي، 66:1386 ).
4- 2. رابطه سرمايه اجتماعي و احساس امنيت
ازجمله حوزه هايي که سرمايه اجتماعي مورد توجه قرار گرفته، حوزه امنيت اجتماعي است. يک جامعه سالم از سرمايه اجتماعي بالايي برخوردار است؛ زيرا افراد جامعه با يکديگر روابطي اعتمادآميز دارند. افراد ضمن تأمين منافع خود، به ديگران نيز سود مي رسانند و اگر سود بردن مستلزم زيان وارد کردن به ديگران باشد، از آن چشم پوشي کرده و به راحتي اعتماد ديگران به خود را خدشه دار نمي کنند.در مقابل در جامعه بيمار، روابط به شکلي در جريان است که اعتماد ايجاد نمي شود. در اين جامعه هرکس به فکر نفع شخصي خود است و چون نمي تواند منافع خود را در ارتباط با ديگران تأمين نمايد، سعي مي کند به تنهايي منافع خود را در جامعه پيگيري کند. در اين حالت فرد ابايي ندارد که با پايمال کردن حقوق ديگران و جامعه منافع خود را تأمين کند و بنابر اين دست به جرم و جنايت آشکار و پنهان مي زند. مردم به يکديگر اعتماد ندارند و براي اين کار دليل خوبي هم دارند، زيرا در اين جامعه اگر فردي توانايي تصاحب چيزي را داشته باشد ( حتي اگر اين اقدام او باعث قانون شکني و آسيب ديدن بقيه افراد جامعه شود ) درنگ نخواهد کرد. پس افراد به تدريج ياد مي گيرند به کسي اعتماد نکنند و اين اعتقاد رايج مي شود که هر کس به آنها نزديک مي شود، درصدد آسيب زدن به منافع آنهاست. در اين جامعه سرمايه اجتماعي کاهش يافته و علائم بيماري جامعه کم کم نمايان مي شود.
فقدان سرمايه اجتماعي مترادف با بروز انحرافات اجتماعي است، چرا که سرمايه اجتماعي وجود هنجارهاي رفتاري مبتني بر تشريک مساعي را منعکس مي کند. انحرافات اجتماعي بالفعل نيز بازتاب نبود سرمايه اجتماعي خواهد بود ( ردادي، 1387 ). علائم نشان دهنده فقدان سرمايه اجتماعي، آمارهايي از رفتارهاي ضد اجتماعي هستند. عواملي که امنيت اجتماعي را خدشه دار مي کنند؛ مانند نژادپرستي، پارتي بازي، آشناپروري، بي تفاوتي، تبعيض جنسي، طلاق، فروپاشي خانواده، افت تحصيلي، سوءاستفاده جنسي، آدم کشي، اعتياد و پخش مواد مخدر، کمبود سرمايه اجتماعي در جامعه را مي رساند ( همان ). همچنين وجود شاخص هايي همچون ميزان جرم و جنايت، ميزان قانون شکني، وضعيت رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي، ميزان پرخاشگري و درگيري هاي خياباني، ميزان خيانت در امانت، ميزان چک هاي برگشتي، ميزان مصرف مواد مخدر، وضعيت طلاق، ميزان مهاجرت، ميزان دعاوي، ميزان فرار از ماليات، ميزان خودکشي و... را بايد ملاک کاهش سرمايه اجتماعي در جامعه دانست.
3. تأثير حمايت اجتماعي بر امنيت اجتماعي
يکي از راه هاي مهم تقويت سرمايه اجتماعي در جامعه، تقويت حمايت هاي اجتماعي است. کلمن معتقد است: اگر چه عوامل گوناگوني بر ايجاد و نابودي سرمايه اجتماعي تأثير مي گذارند، تنها يک دسته بزرگ آنها داراي اهميت ويژه اي است و آن دسته اي از عوامل است که افراد را کمتر به يکديگر وابسته مي کند. رفاه و فراواني عامل مهمي در اين دسته است؛ منابع رسمي حمايت در زمان نياز ( انوع گوناگون کمک دولت ) عامل ديگري است. حضور اين عوامل گوناگون اجازه مي دهد، هر سرمايه اجتماعي که به وجود آمده، مستهلک گرديده و تجديد نشود. به رغم جنبه منفعت عمومي سرمايه اجتماعي، هرچه بيشتر افراد از يکديگر در خواست کمک کنند مقدار سرمايه اجتماعي بيشتر خواهد بود. هنگامي که به دليل رفاه و فراواني، کمک دولت يا عامل ديگري، افراد کمتر به يکديگر نياز داشته باشند، سرمايه اجتماعي کمتري ايجاد مي شود ( کلمن، 491:1377 ).نظريات مورد بحث که به تبيين احساس امنيت در ميان شهروندان شهرهاي بزرگ مي پردازند، وجود احساس ناامني و ترس را به فروپاشي و اضحملال « زوال مدنيت »، و «اجتماع » نسبت مي دهند.
بر طبق الگوي توسعه خطي که ايده هاي تونيس، زيمل، ويرث و ردفيلد را منعکس مي سازد، در سکونتگاه هايي که با جمعيت زياد، متراکم و ناهمگون مشخص مي شوند، ايجاب مي کند، مردم در بيشتر مواقع با غريبه ها و افرادي که به آنها شبيه نيستند تماس داشته باشند. مطالعات نشان داده اند که چگونه وضعيت هاي شهري که اين ناشناسي را افزايش مي دهند، مي توانند باعث افزايش خشونت شوند. اين مسئله مي تواند منجر به افزايش آسيب هاي انساني و نيز افزايش خطر براي کساني که به لحاظ فيزيکي آسيب پذيري بيشتري دارند شود ( اميرکافي، پيشين: 10 ).
همچنين گمنامي و ناشناختگي مي تواند پيچيدگي و عدم قطعيت را در روابط و مناسبات اجتماعي افزايش دهد و به عنوان محدودکننده اعتماد عمل کند. در اوضاع ناشناختگي، امکان پيش بيني صحيح و دقيق اعمال و کنش هاي ديگران بسيار مشکل مي شود. اين وضعيت زماني بغرنج تر مي گردد که بي نظمي اجتماعي و رفتارهاي غيرمدني نيز بر آن افزوده شود. در اين وضعيت زمينه مناسبي براي بي اعتمادي و احساس ناامني و ترس فراهم مي آيد، در حالي که ناشناختگي و غريبگي مي تواند به عنوان محدودکننده اعتماد عمل کند. نزديکي، صميميت و آشنايي با ديگران که اصولاً در جامعه زمينه رشد مي يابد، راه را براي دستيابي به اطلاعات و نمايان ساختن اعمال و رفتار آنها فراهم مي سازد و به تبع آن، اعتماد را تقويت مي کند. به طور کلي در سنت گمين شافت تمرکز اصلي بر انسجام دروني است، يعني همبستگي بين فرد با اجتماع ساير ساکنان در محليت مشابه. تونيس مفهوم گمين شافت را ( که تقريباً معني اجتماع مي دهد ) به مفهوم نوعي تشکيلات اجتماعي به کار مي برد که در آن افراد توسط خويشاوندي و سنت به هم پيوند خورده اند و داراي ارتباطي قوي هستند. در نزد او، روستاييان توسط خويشاوندي، همسايگي و دوستي به هم پيوند مي خورند. از اين رو، گمين شافت توصيف کننده شرايطي اجتماعي است که در آن مردم، گروه نخستين را شکل مي دهند. به عقيده او، در شهرهاي مدرن ديده نمي شود و شهرگرايي پديدآورنده آن چيزي است که او گزلشافت مي نامد. اين مفهوم اخير معني نوعي تشکيلات اجتماعي مي دهد که در آن مردم ارتباط اجتماعي ضعيف و منافع شخصي قابل توجهي دارند. آنچه در گزلشافت برانگيزنده مردم است، بهبود وضع همگاني نيست، بلکه نيازها و خواسته هاي شخصي است. تونيس معتقد است که ساکنان شهرهاي مدرن احساس اجتماعي و هويت جمعي ناچيزي دارند و ديگران را ابزاري براي رسيدن به اهداف خود تلقي مي کنند (14).
دورکيم نيز اگر چه همچون تونيس به بررسي ويژگي هاي جوامع سنتي و مدرن مي پردازد، اما نگاهي خوش بينانه به مسئله دارد. وي با اشاره به همبستگي هاي مکانيکي و ارگانيکي، به دنبال تقويت تعاملات اجتماعي افراد است. دورکيم همبستگي ارگانيکي را جايگزين همبستگي مکانيکي که مختص جوامع سنتي است و اساس آن بر احساسات اخلاقي مشترکي استوار است که اعضاي جوامع ماقبل صنعتي را به هم پيوند مي زد، مي کند.
او معتقد است: حرکت به سوي مدرنيته و صنعتي شدن يکي از دلايل اصلي کاهش همبستگي مکانيکي است، اما کاهش اين همبستگي به معني از بين رفتن جامعه نيست. در حقيقت همبستگي ديگري جايگزين آن مي شود که دورکيم آن را همبستگي ارگانيک مي خواند. همبستگي ارگانيک به اين معناست که اساس پيمان هاي اجتماعي بر تخصصي استوار است که اعضاي جوامع صنعتي دارا هستند. به عبارت ساده تر، برخلاف جوامع سنتي که اساس همبستگي آنان بر شباهت ها استوار است، در جوامع صنعتي و مدرن، اساس همبستگي بر تفاوت ها استوار مي شود که مردم بواي برآورده کردن نيازهاي خود به يکديگر محتاج باشند. (15)
اشکال توصيف شده مبادله از جانب نظريه پردازان گمين شافت، شبک هاي غيررسمي را شامل مي شوند که تعامل نزديک با خويشاوندان، دوستان و گروه ها را فراهم مي سازند. تعاملات، شبکه اي از روابط عميق عاطفي را در بر مي گيرند. اين نوع مبادله اشتراک در اطلاعات و مبادله کالا و خدمات را تقويت مي کند. مبادله را مي توان از طريق الگوهاي ملاقات کردن، فراواني و پراکندگي ارتباطات تلفني ميان ساکنان محلي، گردهمايي در مکان هاي محلي، عضويت در گروه هاي غيررسمي و محلي و سطح معاشرت پذيري ميان همسايگان مورد بررسي و سنجش قرار داد ( اميرکافي، 11:1388 ).
امروزه بسياري از محققان، تضعيف اجتماع در جهان مدرن را ناشي از چيرگي روابط ابزاري ( سرد ) بر روابط اظهاري ( گرم ) مي دانند. کاهش اهميت اجتماع موجب از بين رفتن ساز و کارهاي ميانجيگري مي شود که احساس آسيب پذيري فرد را در مقابل تهديدها، تخفيف مي دهد. چلبي با تأکيد بر نظريه نظم اجتماعي معتقد است: در صورتي که به هر دليل روابط گرم در عرض جامعه به سردي گرايد و احساس تعلق افراد به جمع سست شود، به همان نسبت نيز اعتماد اجتماعي و نظم هنجاري و تعهدات جمعي و عمومي تضعيف مي شوند. در بعد حمايت اجتماعي، کاهش چگالي و فراواني روابط حمايتي بين گروهي را مي توان نوعي اختلال رابطه اي تلقي نمود. منظور از روابط حمايتي اجتماعي، روابط و مبادلات نامتقارن گرم در شئون مختلف زندگي اجتماعي است ( چلبي، 158:1375 ).
بنابراين مي توان گفت: اختلال در روابط اجتماعي، افراد را در مقابل سختي هاي اجتماعي آسيب پذير مي سازد. عدم امکان ارتباط منطقي و مشروع در سطوح جامعه منجر به احساس بي ياوري و عجز مي شود که اين امر زمينه مناسبي براي احساس ناامني و ترس فراهم مي سازد.
4. وضعيت حمايت هاي اجتماعي در ايران
در بسياري از کشورهاي در حال توسعه، منابع نهادي کمي براي حمايت در بيرون از خانواده وجود دارد. در شرايط بحراني افراد بايد بر منابعي که افراد خانواده يا دوستان، همسايه ها و خويشاوندان مي توانند فراهم کنند تکيه کنند ( باستاني و صالحي، پيشين: 10 ). از اين رو مي توان گفت: حمايت هاي اجتماعي در ايران در سه سطح دولتي، نهادهاي غيردولتي و افراد انجام مي شود.حمايت هاي اجتماعي در سطح دولتي در قالب نظام تأمين اجتماعي انجام مي شود. سابقه تأمين اجتماعي در ايران به تصويب اولين قانون استخدامي کشوري در سال 1301 باز مي گردد که طي آن، نظامي براي بازنشستگي به وجود آمد. در اين قانون، سه اصل تأمين اجتماعي که عبارت بودند از فراهم نمودن « حقوق و تأمين خاص » براي کساني که پس از خدمت، توانايي فعاليت خود را از دست مي دهند، « مقرري خاص » براي کساني که به علت حادثه اي، ناتوان و از کار افتاده شوند و « حمايت کارفرمايان » از خانواده هر مستخدم که فوت شود، به چشم مي خورد. تأسيس وزارت کار در سال 1328 و صندوق تعاون و بيمه کارگران « براي معالجه و پرداخت غرامت کارگران »، سازمان بيمه هاي اجتماعي کارگران در سال 1331، بيمه هاي اجتماعي روستاييان در سال 1347، سازمان تأمين خدمات درماني در سال 1351 ، تشکيل وزارت رفاه اجتماعي در سال 1353 و سازمان تأمين اجتماعي در سال 1354 اقداماتي بود که در سال هاي بعد در راستاي حمايت هاي دولتي انجام شد (16).
با وقوع انقلاب اسلامي و تغيير قانون اساسي، مبحث « تأمين اجتماعي » به طور صريح به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران راه يافت. در اصل 29 اين قانون آمده است: « برخورداري از تأمين اجتماعي براي بازنشستگي، بيکاري، از کار افتادگي، بي سرپرستي، حوادث و سوانح و نياز به مراقبت هاي بهداشتي و درماني به صورت بيمه اي و غيربيمه اي، حقي است همگاني و دولت موظف است خدمات و حمايت هاي فوق را براي يکايک افراد فراهم آورد ». با اين حال، تا سال هاي پاياني جنگ تحميلي، تغييرات خاصي در حوزه تأمين اجتماعي صورت نپذيرفت. اما با شروع برنامه هاي توسعه، تأمين اجتماعي به صورت جدي در دستور کار برنامه ريزان قرار گرفت. در همين راستا، در برنامه اول توسعه اقتصادي، اجتماعي و (1368 تا 1372)، دو ديدگاه بيمه اي ( اشاره به مشارکت مردم ) و ديدگاه حمايتي ( اشاره به وظيفه دولت ) مورد توجه قرار گرفت. در سال 1367 قانون بازنشستگي پيش از موعد بيمه شدگان به تصويب رسيد که با کاهش سن و سابقه موردنياز براي بازنشستگي، فشار مالي بسيار سنگيني را به صندوق تأمين اجتماعي وارد کرد. در سال 1368 با تصويب قانوني، ارائه تعهدات درماني و اداره امور مراکز درماني سازمان تأمين اجتماعي از وزارت بهداشت، جدا و به سازمان تأمين اجتماعي واگذار شد.
در برنامه دوم (1373 تا 1378)، نگاه جامع تري به مقوله تأمين اجتماعي وجود داشت. در اين برنامه در قالب دو نظام حمايتي، يکي مبتني بر اشتغال و بيمه ( براي افرادي که توان کسب درآمد کافي و مشارکت در امر تأمين اجتماعي را دارند ) و ديگري نظام حمايت هاي اجتماعي غيربيمه اي ( براي افرادي که کم درآمد يا نيازمند هستند )، به سامان دهي نظام تأمين اجتماعي پرداخته شد. پس از آن، با تصويب قانون بيمه همگاني خدمات درماني در سال 1373، تحولاتي در نظام بيمه خدمات درماني کشور پديد آمد که تأثيرات مهمي بر سازمان تأمين اجتماعي گذاشت. در همين راستا، در سال 1376 قاليبافان خانگي فاقد کارفرما و در سال 1379 رانندگان حمل و نقل بار و مسافر بين شهري، تحت پوشش اين سازمان درآمدند. (17)
اما نکته مهم اين است که در کنار تحولات تاريخي اشاره شده در حوزه بيمه هاي اجتماعي که مهم ترين بخش و ستون اصلي نظام هاي رفاه و تأمين اجتماعي در هر کشور محسوب مي شود و در حال حاضر بيش از 60 درصد جمعيت شهري و يک سوم جمعيت کل کشور را در بر مي گيرد، راهبرد حمايتي نظام تأمين اجتماعي در کشور چه پيش از انقلاب اسلامي و چه پس از آن، از سوابق و پيشينه هاي منسجم و سامان يافته تاريخي طولاني و اهداف و مشخصه هاي هدفمند و سازمان يافته، نظير راهبردهاي بيمه هاي اجتماعي، برخوردار نيست. فعاليت هاي نظام مذکور که در برگيرنده حمايت هاي نقد ي و غيرنقدي براي اقشار آسيب پذير اجتماعي است ( نظير طرح هاي مساعدت و خدمات اجتماعي )، عمدتاً به صورت نامنسجم و پراکنده و در اکثر موارد در قالب سازمان ها و نهادهاي غير دولتي، کمک هاي بشر دوستانه مردمي و الگوهاي سنتي شکل گرفته است. ازجمله سازمان هاي فعال حمايتي کشور مي توان به سازمان بهزيستي، کميته امداد امام خميني (رحمه الله عليه)، بنياد شهيد و امور ايثارگران، بنياد مستضعفان و بنياد 15 خرداد در کنار تعداد بي شماري مؤسسه و نهادهاي خيريه مردمي اشاره کرد (18).
به نظر مي رسد تفکيک وظايف و تعهدات صندوق هاي بيمه اي به عنوان نهادهاي مالي خاص از يک سو و تعريف حمايت هاي اجتماعي و تأسيس نهاد مربوط به آن از سوي ديگر مي تواند گام مؤثري براي رفع اين مشکل باشد. از اين طريق تعهدات بيمه اي و حمايتي با يکديگر تلفيق شده و عملاً شفافيت توأم با اجراي عدالت در بخش تأمين اجتماعي کشور حاصل مي شود.
در سطح دوم، نهادهاي غير دولتي در قالب خيريه ها و سازمان هاي حمايتي به حمايت از اقشار آسيب پذير در جامعه مي پردازند. حمايت هاي سازمان هاي غيردولتي به دو شکل مادي و معنوي صورت مي گيرد. خيريه ها، با تأکيد بر کمک هاي مالي در بعد مادي و سازمان هاي غيردولتي، با تأکيد بر حمايت هاي آموزشي، اجتماعي، رواني در بعد معنوي از قشرهاي آسيب پذير جامعه حمايت مي کنند.
در سطح فردي، افراد از حمايت هاي اعضاي خانواده، دوستان، همسايگان و خويشاوندان بهره مي برند. اما اينکه اين حمايت ها تا چه اندازه بر احساس امنيت افراد تأثير داشته است، موضوعي است که سنجش آن با تحقيقات ميداني امکان پذير است. نتايج تحقيقي در مورد بررسي احساس امنيت و عوامل مؤثر بر آن در شهر تهران حاکي از آن است که 9/7 درصد از پاسخگويان ميزان احساس امنيت خود را در شهر تهران زياد و خيلي زياد ارزيابي کرده اند. در مقابل، 61 درصد از آنها اين ميزان را کم و بسيار کم و 29/2 درصد نيز در حد متوسط ارزيابي کرده اند. نتايج همين نظرسنجي در مورد تأثير حمايت اجتماعي بر احساس امنيت شهروندان تهراني حاکي از آن است که اکثريت آنها (61/6) احتمال کمک مردم در صورت مورد تعرض يا سرقت قرار گرفتن را کم و بسيار کم دانسته اند. در مقابل، 21/6 درصد از پاسخگويان احتمال امداد و ياري را زياد و بسيار زياد مي دانند و 16/8 درصد نيز اين ميزان را متوسط ارزيابي کرده اند. ميانگين به دست آمده نشان مي دهد: ميزان ياري و امداد کمتر از حد متوسط است. بررسي رابطه متغير حمايت اجتماعي با احساس امنيت نيز حاکي از مثبت بودن آن است؛ به عبارت ديگر، با افزايش حمايت اجتماعي، ميزان امنيت اجتماعي نيز افزايش مي يابد و بالعکس.
5. نتيجه گيري
احساس امنيت پديده اي روان شناختي-اجتماعي است که ابعاد گوناگوني را در بر مي گيرد. اين احساس بعد ذهني امنيت را پر رنگ مي سازد و ناشي از تجربه هاي مستقيم و غيرمستقيم افراد از شرايط و محيط پيراموني است که افراد مختلف به صورت هاي گوناگون آن را تجربه مي کنند. بنابر اين بر اساس تمايز ميان مرز احساس و واقعيت مي توان احساس امنيت را از امنيت واقعي تفکيک کرد. گاه ممکن است ناامني هايي در جامعه وجود داشته باشد، ولي مردم احساس نکنند. زماني نيز موارد و مصاديق ايجاد ناامني کم است اما مردم احساس ناامني مي کنند. در اين مقاله تلاش شد، تأثير حمايت هاي اجتماعي به عنوان يکي از مؤلفه هاي سرمايه اجتماعي بر احساس امنيت شهروندان مورد بررسي قرار گيرد. اين تأثير را مي توان در چند مورد خلاصه کرد:1. حمايت اجتماعي به عنوان بخشي از سرمايه اجتماعي باعث افزايش سطح اعتماد در جامعه و در ميان مردم مي شود. فقدان اعتماد در سطح جامعه رابطه مستقيمي با احساس امنيت دارد، يعني کاهش آن مساوي است با کاهش احساس امنيت در ميان مردم. بديهي است در اينجا صرفاً اعتماد در سطح خرد؛ يعني در روابط شخصي و فردي مورد نظر نيست، بلکه اعتماد در سطح مياني که به اعتماد فرد نسبت به عموم مردم و آنهايي که نمي شناسد مثل اعتماد به سازمان ها و نهادهاي جامعه، مغازه داران، رانندگان، پليس، رسانه، معلم ها و ... دارد مربوط مي شود و اعتماد در سطح کلان که به سطح مقبوليت نظام و سيستم حکومتي که فعاليت ها و اقدامات دولت نزد مردم را در بر مي گيرد، نيز داراي اهميت است. بنابر اين افزايش سطح اعتماد در سه سطح ياد شده بايد در دستور کار مسئولان و تصميم گيران قرار گيرد.
2. حمايت اجتماعي به گسترش شبکه ارتباطي در جامعه کمک مي کند. در نتيجه اين ارتباطات، روابط و پيوندهاي اجتماعي تقويت مي شود. از اين رو لازم است زمينه افزايش شبکه هاي اجتماعي از سوي مسئولان فراهم شود. شبکه هاي اجتماعي، افراد را بنا به ميل آنها در گروه هاي خاص قرار مي دهند. با وجود آنکه براي محيط هاي بسته تر به ويژه در محل کار، دانشگاه ها و دبيرستان ها نيز کاربرد دارد، ولي در محيط اينترنت هم محبوبيت بالايي به دست آورده است. تسهيل شرايط دسترسي افراد به اين شبکه ها در تقويت پيوندهاي اجتماعي و امنيت رواني افراد مؤثر است.
3. در عصر گسترش ارتباطات، کمک ها صرفاً به کمک هاي مادي محدود نمي شوند. اکنون افراد براي تأمين بخشي از امنيت خود به کمک هاي اطلاعاتي نياز دارند. علاوه بر فرصت هايي که شبکه هاي اجتماعي براي دسترسي افراد به اطلاعات مورد نيازشان فراهم مي کنند، دولت ها نيز بايد زمينه دسترسي آسان افراد به اطلاعات و اخبار را فراهم کنند.
4. بايد به احياي اجتماع، به ويژه اجتماع محلي توجه شود. برخي به اشتباه تصور مي کنند که اجتماع به جوامع گذشته تعلق دارد. آنها به اجتماعات سنتي حالت آرماني مي دهند و جامعه مدرن را دشمن آن مي دانند، در حالي که چنين چيزي واقعيت ندارد.
بر اساس چهارچوب نظري ارائه شده، تقويت اجتماع که مي تواند در پرجمعيت ترين و مدرن ترين مناطق صورت گيرد، زمينه مناسبي براي مشارکت شهروندان در امور محلي فراهم مي سازد. شبکه هاي اجتماعي را تقويت مي کند، سرمايه اجتماعي و تعهد مدني را افزون مي سازد و روحيه جمعي و همبستگي اجتماعي را بالا برده و مهار اجتماعي غيررسمي را تقويت مي کند. همچنين گمنامي و ناشناختگي را کاهش مي دهد، عامل مذکور مانع بي نظمي اجتماعي و رفتارهاي غيرمدني در مناطق شده و اين امر به نوبه خود اعتماد اجتماعي، حمايت اجتماعي و احساس امنيت را افزايش مي دهد.
منابع تحقيق:
الف) منابع فارسي
1. افتخاري، اصغر، « نبود سرمايه اجتماعي و تأثير آن در امنيت »، نشريه مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق (ع)، شماره 11 و12، پاييز و زمستان1382:
- http://www.isu.ac.ac.ir/publication/Andesh-ye-Sadiq/Andesh-ye-Sadiq_11-12/Andesh-ye-Sadiq_11-1210.htm.
2. امير کافي، مهدي، « بررسي احساس امنيت و عوامل مؤثر بر آن ( مورد مطالعه: شهر تهران ) »، فصلنامه تحقيقات علوم اجتماعي ايران، شماره اول، پاييز 1388.
3. باستاني، سوسن و مريم صالحي هيکويي، « سرمايه اجتماعي شبکه و جنسيت: بررسي ويژگي هاي ساختي، تعاملي و کارکردي شبکه اجتماعي زنان و مردان در تهران »، نامه علوم اجتماعي، شماره 30، بهار 1386 .
4. بوزان، باري، مردم، دولت ها و هراس، تهران: پژوهشکده مطالعه راهبردي، 1378 .
5. پورمؤذن، علي محمد، بررسي رابطه نقش اجتماعي و احساس امنيت خانواده ها، پايان نامه کارشناسي ارشد، دانشگاه علوم انتظامي، دانشکده فرماندهي و ستاد ( دافوس )، 1383 .
6. چلبي، مسعود، جامعه شناسي نظم: تشريح و تحليل نظري اجتماعي، تهران: نشر ني، 1375 .
7. ردادي، محسن، « سرمايه اجتماعي و امنيت اجتماعي ». راهبرد ياس، شماره 16، زمستان 1387 .
8. علاقبند، مهدي، « درآمدي بر سرمايه اجتماعي »، فصل نو، 1384 :
- http://www.fasleno.com/archives/social_progress_and_planning/000189.php.
9. فوکوياما، فرانسيس، پايان نظم، ترجمه غلامعباس توسلي، تهران: انتشارات جامعه ايرانيان، 1379 .
10. کلمن، جيمز، بنيادهاي نظريه اجتماعي، ترجمه منوچهر صبوري. تهران: انتشارات نشر ني، 1377.
11. کلمنتس، کوين، « به سوي جامعه شناسي امنيت »، ترجمه محمدعلي قاسمي، فصلنامه پژوهشکده مطالعات راهبردي، سال هشتم، شماره دوم، 1384.
ب) منابع لاتين
1. Bastani, M., EnviroMT - A New Controlled Source/Radio Magnetotelluric System, Ph. D thesis, Acta Universitatis Upsaliensis, Uppsala Dissertations from the Faculty of Science and Technology 32, 2001.
2. http://fararu.com/vdcc4pq l .2bqes8laa2.html
3. http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_ view .asp?@=514 71
4. http://www.iraneconomics.net/fa/articles.asp?id=3028
5. Lin, N., "Social Networks and Status Attainment", Annual Review of Sociology, 23, 1999:467-88
6. Wellman, B., "Which Types of Ties and Networks Give What Kinds of Social Support?", Advances in Group Processes, 9, 1992:207-235.
7. www.euphix.org/object _ document/054 78n27 411.html
پينوشتها:
1- پژوهشگر مرکز تحقيقات استراتژيک
2- Intuitive
3- Cobb
4- Emotional
5- Instrumental
6- Informational
7- Granovetter
8- Wortley
9- www.euphix.org/object_document/05478n27411.html
10- James House
11- Wellman & Hall
12- http://www.fasleno.com/archives/social_progress_and_planning/000 189.php.
13- http://www.isu.ac.ir/publication/Andesh-ye-Sadiq/Andesh-ye-Sadiq_11-12/Andesh-ye-Sadiq_11-1210.htm.
14- http://www.fararu.com/vdcc4pq.1.2bqes8laa2.html
15- Ibid
16- http://www.iraneconomics.net/fa/articles.asp?id=3028
17- Ibid
18- http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=51471
صالحي اميري، سيد رضا؛ (1391)، امنيت اجتماعي، تهران: مرکز تحقيقات استراتژيک، چاپ اول