عرفاي قرن هفتم

وي به طور قطع بزرگ ترين عارف همه ي دوره ها و پديدآورنده ي جهشي در عرفان اسلامي است که ما را وادار مي کند دوره ي سومي به نام عصر معرفت، اوج و شکوفايي عرفان اسلامي را مطرح سازيم. هانري کربن که درباره ي
سه‌شنبه، 15 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرفاي قرن هفتم
 عرفاي قرن هفتم

 

نويسنده: علي اميني نژاد




 

1. محيي الدين بن عربي (م 638)

وي به طور قطع بزرگ ترين عارف همه ي دوره ها و پديدآورنده ي جهشي در عرفان اسلامي است که ما را وادار مي کند دوره ي سومي به نام عصر معرفت، اوج و شکوفايي عرفان اسلامي را مطرح سازيم. هانري کربن که درباره ي فلسفه و عرفان اسلامي ايراني تحقيقات منصفانه و گسترده اي دارد و در احياي آثار فلسفي، عرفاني و معرفي آنها به دنياي غرب خدمات شايسته اي داشته است، در تبيين شخصيت ابن عربي مي گويد:
" ما اينک در ساحل دريايي بي پايان گام مي گذاريم، دامنه ي کوهي که قله ي آن در ميان ابرها گم شده است ...؛ زيرا او يکي از بزرگ ترين عرفاي اهل شهود همه ي اعصار بود ... فلسفه، کلام و زهد نخستين صوفيان در کام توفان نوعي الهيات نظري و قدرت و شهود بي سابقه فرو رفته اند. اينجاست که «عصر زرين» حکمت عرفاني آغاز مي شود. (1) "
صدرالمتألهين شيرازي از ابن عربي بسيار متأثر است و براي او عظمتي فراوان قايل است که در مباحث پسين خواهد آمد.
محيي الدين اساتيدي همچون ابومدين مغربي و شاگرداني که برجسته ترين آنها صدرالدين قونوي است، داشته است. در کلمات قوم، مراد از شيخ اکبر، ابن عربي و مراد از شيخ کبير، شاگرد برجسته ي او قونوي است. وي علاوه بر تربيت شاگردان فراوان، از نويسندگان پر اثر محسوب مي شود که بيش از پانصدر اثر بدو انتساب دارد. اما در ميان همه ي آنها دو اثر درخشش ويژه اي يافته است؛ يکي فتوحات مکيه و ديگري فصوص الحکم که پرداختن به شناسايي توصيفي هر يک فرصت وسيع تري مي طلبد.
علامه طباطبايي (رحمه الله) درباره ي اين دو اثر مي گويد: «ابن عربي در فصوص مشت مشت مطلب آورده است و در فتوحات دامن دامن». (2) جامي نيز در شأن اين دو کتاب مي گويد: «آنچه در اين دو کتاب از معارف آمده در هيج کتاب و از هيچ عارفي نيامده است». (3)
مي گويند: با شهاب الدين عمر سهروردي، صاحب عوارف المعارف که از عرفاي برجسته ي معاصر او بود، ملاقاتي داشت، در آن ملاقات بدون آنکه کلامي ردّ و بدل شود، همديگر را نگريستند و از هم جدا شدند. بعداً از ابن عربي درباره ي سهروردي پرسيدند، گفت: رجلٌ مملوٌّ من قَرنِهِ الي قَدَمِهِ من السنّة؛ «مردي است که سرتا پايش را سنت نبوي و شريعت محمدي فراگرفته است». از سهروردي درباره ي ابن عربي پرسيدند، گفت: هو بحر الحقائق؛ «او درياي حقايق و معارف است».
محيي الدين محمدبن علي بن عربي از نوادگان حاتم طايي و اهل اندلس اسپانياست. در سال 560 ق متولد و به سال 638 ق وفات يافت و قبرش در صالحيه ي دمشق و مورد توجه مشتاقان عرفان است.

2. رضي الدين علي لالا غزنوي (م 642)

وي شاگرد و مريد نجم الدين کبرا بود و گفته مي شود: از يک صد و بيست و چهار کامل مکمل (4) خرقه داشته است و در سفر به هندوستان صحبت ابوالرضا رَتَن را نيز درک نموده است. پدرش پسر عموي حکيم سنايي غزنوي است. رضي الدين به سال 642 وفات کرد. (5)

3. شمس تبريزي (م 645)

مولانا شمس الدين محمد تبريزي، به واسطه ي ارادت بي اندازه اي که مولانا جلال الدين بلخي رومي به ايشان ورزيده، شهره ي آفاق شده است. مريد شيخ ابوبکر سلّه باف تبريزي، رکن الدين سُنجاسي و باباکمال جَندي است. گفته مي شود: در سال 642 ق با مولانا ملاقات مي کند که حکايت آن معروف است و سرانجام شمس نيز نامعلوم است و مطابق برخي نقل ها، توسط بدخواهان به سال 645 ق به قتل رسيده است. (6)

4. شيخ سعدالدين حَمُّويي (م 650)

از اکابر شاگردان نجم الدين کبراست. در علوم ظاهري و باطني مهارت داشته و استاد صدرالدين قونوي است. گرايش شيعي او بسيار شديد است و به حضرت بقية الله الاعظم امام زمان- عجل الله تعالي فرجه الشريف- توجه کامل و ويژه اي نشان داده است. (7)
کُربن درباره ي او مي نويسد: «سعدالدين حمّويه به حکمت اعداد [ علم الفباي فلسفي ] و فن جدول سازي رمزي مشغول بود و به عنوان شيعي متصلّب پيوند ارادتي شخصي با امام دوازدهم يا امام غايب داشت». (8)
حمّويي در وصيت نامه ي خود که در صفحه ي 26 المصباح في التصوف آمده است، مي گويد:
«والحاصل اني ما وجدت شيئاً اقرب الي الله من حبّ الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) و آله (عليهم السلام)؛ «حاصل آنکه، من چيزي را به خدا نزديک تر از دوستي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيتش (عليه السّلام) نيافتم».

5. نجم الدين رازي (م 654)

وي به نجم الدين دايه معروف است و از شاگردان نجم الدين کبرا و مجدالدين بغدادي است و با صدرالدين قونوي و مولانا ملاقات داشته است. داراي تأليفاتي مي باشد، همچون: مرصاد العباد و تفسير بحرالحقايق. وي متوفاي سال 654 ق است. (9)

6. شيخ ابوالحسن شاذلي (م 654)

ابوالحسن علي بن عبدالله مغربي شاذلي، از سادات حسني و از عارفان بزرگ محسوب مي شود. برجسته ترين شاگرد او ابوالعباس مُرسي است. او به سال 654 ق وفات يافت. (10)

7. سيف الدين باخَرزي (م 658)

وي از شاگردان و خلفاي نجم الدين کبراست. (11)

8. جمال الدين جُورقاني (م 669)

وي مريد رضي الدين علي لالاست و استادِ عبدالرحمن اسفرايني که شيخ و استاد علاء الدوله ي سمناني بود. از همين روي مورد توجه و عنايت علاء الدوله مي باشد. (12)

9. مولانا جلال الدين محمد بلخي رومي (م 672)

وي از مشاهير عرفاني و ادبي ايران و جهان است. در ابتدا همچون علما و فقها بود و پدرش نيز از بزرگان، اما با ملاقاتي که با شمس روي مي دهد، دگرگون مي شود که داستان آن معروف است. با قونوي معاصر است و با او مراوداتي داشته است. به هر تقدير آوازه ي مثنوي معنوي او جهان را پر کرده و ديوان غزليات او با نام ديوان شمس معروف است. مولانا به سال 672 ق درگذشته است. (13)

10. صدرالدين محمدبن اسحاق قونوي (م 2-673)

برجسته ترين شاگرد ابن عربي و پسر زن وي است. اگر قونوي نبود، افکار ابن عربي شناخته نمي شد. در جميع علوم مهارت دارد و بين او و خواجه نصيرالدين طوسي مکاتباتي بوده که به عنوان مراسلات چاپ شده است. شاگردان فراواني تربيت کرده است، همانند: مؤيدالدين جندي، سعدالدين فرغاني و فخرالدين عراقي که هر يک ستارگان درخشان آسمان عرفاني شده اند. قونوي آثار فراواني دارد، همچون: تفسير فاتحه يا اعجاز البيان، مفتاح الغيب، نصوص، فکوک، شرح حديث و النفحات الالهيّة که همه ي آثار او مورد توجه همه اهل حکمت و عرفان مي باشد.
از نظر مقام سلوکي به تجلي ذاتي دست يافته است. خود مي گويد: «پس از مرگ ابن عربي وي را در واقعه اي مشاهده کردم و از او تجلي ذاتي را خواستم، به من داد و گفت: ديگران را کشتم و ندادم!» (14)
قونوي به سال 672 يا 673 ق رحلت نموده است. (15)

11. نجيب الدين علي بن بُزغُش شيرازي (م 678)

وي مريد شيخ شهاب الدين عمر سهروردي است و سال ها در خدمت او بوده، از همين جهت آثارش به روش سهروردي مي باشد. پسر وي، عبدالرحمن بن علي بن بُزغُش نيز از عرفاست. نجيب الدين متوفاي سال 678 ق مي باشد. (16)

12. ابوالعباس مُرسي (م 686)

همچنان که در شرح حال ابوالحسن شاذلي گذشت، تربيت يافته ي وي مي باشد. (17)

13. شيخ فخرالدين ابراهيم عراقي (م 688)

اهل همدان است و در کودکي حافظ و قاري قرآن بود. آن گونه که عبدالرحمن جامي مي نويسد: «همه ي اهل همدان شيفته ي آواز وي بوده اند». (18) در سفر به هندوستان در شهر مولتان، پيرو شيخ بهاء الدين زکريا مولتاني شد و بيش از بيست و پنج سال در آنجا بود و داماد شيخ شد. سپس به قونيه رفت و در تربيت صدرالدين قونوي قرار گرفت و فصوص را نزد وي آموخت و در همان زمان لمعات را نوشت. اغلب در حال سُکر و وجد بود و اشعار او معروف است.

14. عفيف الدين تلمساني (م 690)

وي شاگرد قونوي است و بر منازل السائرين خواجه عبدالله انصاري شرحي بسيار نيکو دارد و ملاعبدالرزاق کاشاني در شرح معروف خود، به شرح او ناظر است. تلمساني ديوان شعري دارد و به سال 690 ق وفات يافت. (19)

15. شيخ مصلح الدين بن عبدالله سعدي شيرازي (م 691)

به تعبير جامي، از افاضل عرفاست. بسيار سفر کرده و اهل دانش بود. چندين بار پياده به سفر حج رفت و صحبت شهاب الدين عمر سهرودي را درک نمود. عبدالرحمن جامي در نفحات الانس مي گويد: «کسي منکر مقامات سعدي بود، خواب ديد درهاي آسمان گشوده شد و ملايکه با طبق هاي نور نازل شدند، سبب پرسيد، گفتند: اينها براي سعدي شيرازي است؛ چرا که بيتي گفته است که مورد قبول خداي متعال قرار گرفته و آن بيت اين است:

برگ درختان سبز در نظر هوشيار*** هر ورقي دفتري است، معرفت کردگار

بيدار شدم، به سراغ سعدي رفتم، ديدم همين بيت را برمي خواند». (20)
گلستان سعدي از موعظه ها و حکمت ها پر است که با زباني بسيار نمکين و دل چسب ارائه شده است.

16. شيخ مؤيدالدين جندي (م 691)

از شاگردان برجسته ي صدرالدين قونوي است. شرح وي بر فصوص الحکم ابن عربي، مأخذ همه ي شروح پسين و دربردارنده ي تحقيقات بسيار عميق است. خود او مي گويد:
" خطبه را نزد استاد خواندم، در بين، واردي غيبي بر قونوي ظاهر شد و اثر آن ظاهر و باطن مرا فرا گرفت و سپس قونوي در من تصرف عجيبي کرد و مضمون کتاب را به تمام در شرح خطبه به من فهمانيد و سپس به من گفت: ابن عربي نيز با من چنين کرد که خطبه را شرح کرد و بعد در من تصرف کرد که همه ي کتاب را دانستم. (21) "

17. سعيدالدين فرغاني (م 700)

وي شاگرد نجيب الدين علي بن بُزغُش شيرازي و محمدبن سکران بغدادي و به ويژه صدرالدين قونوي است. جامي در حق وي مي نويسد: «از کمّل ارباب عرفان و اکابر اصحاب ذوق و وجدان است و هيچ کس مسائل علم حقيقت [ عرفان نظري ] را مثل وي مربوط و مضبوط نکرده است». (22)
فرغاني، تائيه ي ابن فارض را يک بار به فارسي با نام مشارق الدراري و يک بار به عربي با نام منتهي المدارک شرح کرده است و در هر دو کتاب مقدمه اي آورده که در تقرير و تبيين مباني اساسي عرفان نظري فوق العاده اهميت داشته و در آثار عارفان پس از او بسيار مؤثر افتاده است. فرغاني آخرين عارف نامدار قرن هفتم است.

18. عزيزالدين نسفي (م ظ 700)

وي شاگرد ممتاز سعدالدين حمّويه است و آثاري همچون: کشف الحقايق، مقصدالاقصي (23) و مجموعه ي رساله هايي با عنوان الانسان الکامل دارد. (24)

پي‌نوشت‌ها:

1. هانري کربن، تاريخ فلسفه ي اسلامي، ص 414.
2. ر. ک: علامه حسن زاده آملي، در آسمان معرفت، ص 396.
3. جامي، نفحات الانس، ص 547.
4. سالکي که به سفر دوم رسيده باشد «کامل» و آن که از سفر دوم گذشته و در سفر سوم و چهارم به مقام دستگيري خلق برسد، «مکمل» است.
5. جامي، نفحات الانس، ص 437.
6. همان، ص 466.
7. همان، ص 431.
8. هانري کربن، تاريخ فلسفه ي اسلامي، ص 423.
9. جامي، نفحات الانس، ص 437.
10. همان، ص 565.
11. همان، ص 433.
12. همان، ص 439.
13. همان، ص 461.
14. صدرالدين قونوي، النفحات الالهيّة، تصحيح محمد خواجوي، ص 126.
15. جامي، نفحات الانس، ص 556.
16. همان، ص 471.
17. همان، ص 570.
18. همان، ص 599.
19. همان، ص 568.
20. همان، ص 598.
21. همان، ص 556.
22. همان، ص 558.
23. ظاهراً المقصد الاقصي صحيح باشد.
24. هانري کربن، تاريخ فلسفه ي اسلامي، ص 424.

منبع مقاله :
اميني نژاد، علي؛ (1390)، آشنايي با مجموعه عرفان اسلامي (كليات، تاريخ عرفان، عرفان نظري، عرفان عملي و...)، قم: انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما