نويسنده: دكتر افشين پرتو
قسمت اول: سال 1914م
هربرت چيك در كنار گزارش هاي سياسي روزانه و هفتگي و ماهانه به وزارت امور خارجه ي بريتانيا، از رويدادهاي جنوب ايران، هفته اي يك بار گزارشي تحليلي از اوضاع اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي منطقه به فرمان روايي انگليس بر هند در «سميلا» مي فرستاد كه برون از آگاهي رساني سياسي معمولي كنسول گري هاست. اين گزارش ها در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي بريتانيا نگه داري مي شود. آن چه مي خوانيد برگردان گزارش هاي هفتگي او در سال 1914ميلادي- نحستين سال جنگ جهاني اول- است و در خود، آگاهي هايي را درباره ي رويدادهاي بوشهر و جنوب ايران و تحليل هاي پيرامون اوضاع مناطق جنوبي ايران در آن زمانه دارد.
واژگان كليدي: بوشهر، كنسولگري انگليس، هربرت چيك، جنگ جهاني اول
اين سده با پديدآيي زمينه هاي برپايي انقلاب مشروطه آغازيد و با تنش هاي برآمده از انقلاب اسلامي پايان يافت. در دهه ي نخستش مردم، انقلاب مشروطه و برآيند برآمده از آن را آزمودند و در دهه ي دومش درگير رويدادهاي جنگ جهاني اول شدند. در دهه ي سوم آن سده چشم بر آغاز پادشاهي خاندان تازه اي بر سرزمين شان دوختند و در پسين سال دهه ي چهارمش به آزمودن برآيندِ تازش ارتش هاي توان مندان پر آز آن روز جهان در جنگ جهاني دوم بر ميهنشان پرداختند. پنجمين دهه ي سده ي بيستم ميلادي در بردارنده ي سال هاي پر خروش خيزش مردم ايران براي بازپس گيري نفتشان از انگليس بود، خيزشي كه برآيندش در دهه ي ششم آن سده نمايان گرديد و نفت ايران از آن مردم ايران شد. دهه ي هفتم آن سده لبريز از چالش هاي برآمده از برآيند جنگ جهاني دوم و ملي شدن نفت بود، چالشي كه در پسين سال سده ي هشتم آن به برپايي انقلابي دگر انجاميد. انقلابي با برآيند فرو افتي پادشاهي و برپايي جمهوري و آغاز ستيزه اي نو با توان مندان جان گرفته از برآيندهاي جنگ جهاني دوم. سرانجام ستيزه ها، تازش عراق به ايران و برپايي جنگي دگر. جنگي كه نه تنها ايران را به دنيايي نو كشاند، چه آن كه پهنه اي گسترده از اين سوي جهان را به سوي دگرگوني برد.
در آن سده مردم ايران رنج هايي را ديدند و شادي هايي را آزمودند و خيزش هايي را برپا داشتند. خيزش هايي هريك براي دستيابي به خواسته اي. خواسته هايي كه جز رستگاري مردم هدفي نداشتند. خيزش هايي چون خيزش جنگل و خيزش رييس علي دلواري و خيزش صولت الدوله ي قشقايي و خيزش غضنفرالسلطنه ي برازجاني در دهه ي دوم و خيزش دموكرات هاي آذربايجان در دهه ي ششم آن سده.
در سده ي بيستم هر روز آبستن ماجرايي بود و هر سالش پديد آمدن گاه رويدادي. رويدادهايي كه هريك سخت كاويدني است، چه آن كه ريشه هايي پنهان در گذشته ي اين ديار دارند و برگي شگفت بر شاخسار گسترده ي برآيندشان نشسته. رويدادهايي كه هنوز ريشه و تنه و شاخه و برشان پنهاني هايي دارند، پنهاني هايي كه بايد آشكار گردند تا بتوان به بررسي ژرف آن ها و برآيندهايشان و نگاره هاي بازمانده از برآيندشان بر آينده شان پرداخت.
بررسي گذشته در پهنه اي گسترده به نام دانش تاريخ انجام مي گيرد و براي بررسي هر پاره اي از گذشته بايد چشم به هر سويي دوخت و به هر كنجي سركشيد. پاي سخن بازماندگان از آن زمان نشست، به ميدان آن رويدادها سر زد و نوشته هاي برجا مانده از آن پاره را خواند. نوشته هايي در بر دارنده ي كتاب ها و يادمانه ها و سندها و نامه ها و يادداشت ها.
سند شايد ارزش مندترين بازمانده ي ديروز براي جست و جو گران امروز باشد. سند بر چند گونه است، از يادداشت هاي زمانه ي دل تنگي پديدآورنده اش تا گزارش هايي براي واگويي رويداده اي از گماشته اي به دولتي.
زمان و رويداده هايش نابودكننده ي سندهايند، مگر آنكه جايي براي پاس داري از آن ها باشد، در هر جايي از اين دنياي چند گونه. امروز در بسياري از سرزمين ها، دولت ها و مردم با پي بردن به ارزش سندهاي بازمانده از گذشته در تلاشند كه با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار اين بازمانده هاي ارزشمند را پاس دارند و از آن روست كه كانون هايي پاس دارنده ي سند پديد آورده اند و نوشته هاي بازمانده از ديرين روزگاران را در آن ها گرد آورده اند. نوشته هايي كه هريك مي توانند گره اي از نادانسته هاي ديروز بگشايند.
يكي از پر ارج ترين كانون هاي پاس دارنده ي سند در دنيا مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگلستان است. در اين كانون سندهايي دربردارنده ي گزارش هاي نگاشته شده از سوي سفيرها و كنسول ها و كاركنان سفارت خانه ها و كنسول گري ها و سازمان هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي انگليس در سراسر دنيا در درازاي زمان نگهداري مي شود.
در ميان سندهاي انباشته شده در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگلستان، انباره اي دربردارنده ي سندهايي درباره ي ايران است، از روزگار پادشاهي شاه تهماسب صفوي تا امروز. در ميان اين سندها نامه هاي فرستاده شده و دريافت شده از سوي سفارت انگليس در تهران، سركنسول گري هاي انگليس در اصفهان و مشهد و بوشهر و كنسول گري هاي انگليس در شيراز و تبريز و كرمان و بندرعباس و كرمانشاه و خرمشهر و زابل و نايب كنسول گري هاي انگليس در رشت و اهواز و بيرجند و همدان و قزوين و اراك و يزد و قصر شيرين و نمايندگان كنسولي انگليس در زنجان و مراغه و بروجرد و كرند جايي ويژه دارند، چه آن كه بخشي از آن ها دربردارنده ي آگاهي هاي پنهان فرستاده شده از سوي فرستادگان ويژه ي گماشته شده از سوي انگليس در آن هاست.
در ميان سركنسول گري هاي انگليس در ايران، سركنسول گري بوشهر جايي ويژه دارد، زيرا بوشهر كانون كنش گري هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي انگليسي ها در كرانه هاي شاخابه ي پارس بود و گماشتگان انگليس در آن از ارزش هاي ويژه ي انديشه ي سياسي و اقتصادي و اجتماعي برخوردار بودند.
كنسول گري انگليس در بوشهر كار خود را در سال 1789م آغاز كرد و نخستين كنسول انگليس در بوشهر چارلز داتكينز نام داشت. با آغاز سده ي بيستم ميلادي كنسول گري انگليس در بوشهر به سركنسول گري تبديل شد و از سال 1900 تا سال 1904م سرهنگ كمبال سركنسول انگليس در بوشهر بود. به دنبال او سرگرد پرسي زكريا كاكس به سركنسولي انگليس در بوشهر برگزيده شد و تا سال 1913م در بوشهر ماند و در آن سال جاي خود را به سرهنگ ناكس داد و خود براي خدمت به ميان رودان رفت. ناكس تا سال 1915 در بوشهر ماند و در آن سال دگرباره سرگرد پرسي زكريا كاكس كه لقب «سر» دريافت داشته بود، به بوشهر آمد و گرداننده ي سركنسولي انگليس در بوشهر شد.
هياهوي جنگ جهاني اول و سرگرم بودن سر پرسي زكريا كاكس به انجام كارهايش در بين النهرين سبب شد كه وي بخش فراواني از توان سياسي اش در سركنسولي انگليس در بوشهر را به دستيار خود هربرت چيك (معاون كنسول انگليس در بوشهر) واگذار كند.
هربرت چيك، سياستمداري پر توان بود و سال هاي بودنش در بوشهر از او مردي آگاه درباره ي ايران ساخته بود. وي بنا بر وظيفه اي كه دولت انگليس برايش تعيين كرده بود در كنار انجام كارهاي ديگر واگذار شده به او، هر هفته يك گزارش از رويدادهاي منطقه ي زير پوشش سركنسول گري انگليس در بوشهر نگاشته و براي وزارت امور خارجه ي انگليس در لندن و فرمان روايي هند در «سميلا» مي فرستاد. گزارش هاي او كه فرستادنش از اوت 1910م آغاز و تا ژوئيه ي 1916م پي گرفته شد، در پوشه ي ويژه اي در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگليس نگه داري مي شود.
در پاييز 1389 از دوست ديرين و نازنينم دكتر ارژنگ مبرهن،استاد ارجمند دانشگاه منچستر مجموعه اي از گزارش هاي هفتگي هربرت چيك از آغاز سال 1914 تا پايان سال 1918 ميلادي به دستم رسيد و من از آنچه كه در دست داشتم گزارش هايي را كه مرزمند به آغاز جنگ جهاني اول در اوت 1914 و پايان آن جنگ در نوامبر 1918 بود، برگزيده و به فارسي برگرداندم.
از آن چه كه در اين گزارش هاست درمي يابيم كه هربرت چيك سياست مداري كنجكاو و آگاه به كاري بود كه به او واگذار شده بود. او نگاهي ژرف به رويدادهاي بوشهر و فارس و تا اندازه اي گسترده تر به بندرعباس و كرمان دارد و از آن جا كه گزارش براي وزارت امور خارجه ي كشورش فرستاده مي شود هيچ هراسي از بيان انديشه اش درباره ي هيچ رويداده اي ندارد.
بر آن نبوده ام كه هيچ واژه يا پاره اي از نوشته ي او را كنار نهم، چه آن كه به گمانم او با راستينگي نگاشته و نبايد راستينگي نگاشته اش را به كنار نهادن واژه يا پاره اي آلود.
با آن كه اين بندر و اسكله ي آن قدمت قابل توجهي دارند، متأسفانه ابزار تخليه ي بار كشتي ها در اين بندر، ابتدايي و اندك است و انبارهاي آن ظرفيت كامل را براي جا دادن كالاهاي تخليه شده را ندارند. در نتيجه، تخليه ي بار به كندي صورت مي گيرد و اين سبب توقف طولاني كشتي ها در بندر و آب هاي نزديك به بندر مي گردد و كاركنان كشتي ها ناچارند خستگي هاي روزهاي انتظار خود را در اين بندر خالي كنند.
ساكنان بومي بندر بوشهر، كاركنان تجارت خانه ها از عرب و ترك و هندي و اروپايي و ملوانان كشتي هاي تجارتي، اين بندر را شلوغ تر از حد تحملش نموده اند. شلوغي بندر تنها در سايه ي فرهنگ رشد يافته در آن، كه نتيجه ي سال ها آشنايي مردم آن با مسافران و تجار است، قابل تحمل است. شركت هاي فعال در كار تجارت در بندر بوشهر در اين چند سال اخير هريك مسافرخانه اي براي جاي دادن بازرگانان همراه خود و كاركنان كشتي ها برپا نموده اند و تنها چيني ها در جايي بيرون از شهر اتراق گاهي مفصل ساخته اند و بسياري از بازرگانان آمده از آسياي شرقي از اتراق گاه آن ها استفاده مي كنند. بوشهر را بايد شهر انبارها دانست چه آن كه پانزده انبار غير از انبارهاي موجود در تأسيسات بندري، به صورت پراكنده در بوشهر وجود دارد كه كالاهاي تخليه شده ي برخي از شركت ها پس از تخليه، از بندر خارج و به آن انبارها انتقال مي يابند. اين انبارها در نهايت دقت و قدرت نگهباني مي شوند و اطلاعات كمي درباره ي دست بردهايي كه به آن ها زده شده اند، در دست است.
بندر در شبه جزيره اي است و جاده ي خروجي از اين شبه جزيره پس از خارج شدن از محوطه ي شبه جزيره به سه شاخه شده و شاخه ي اصلي رو به شمال مي نهد، تا راهي بلندي هاي مشرف بر كرانه ي خليج فارس گردد و دو شاخه ي ديگر يكي به موازات كرانه ي دريا رو به بندرهاي «معشور»(1) و «محمره»(2) مي نهد و ديگري در كنار دريا راهي بندرعباس و تنگه هرمز مي شود و از چند بندر مي گذرد. البته تنها نام آن ها جاده است وگرنه هيچ شباهتي به جاده ندارند و ما بايد در تلاش باشيم كه براي استفاده هاي بعدي با بهره گيري از نيروي كار ايراني ها آن ها را تبديل به جاده كنيم.
در بوشهر كنسول گري هاي آلمان، فرانسه، روسيه، و عثماني در كنار كنسول گري ما به فعاليت مشغولند. در كنسول گري آلمان 9 نفر: 3 آلماني و 4 ايراني و يك ترك و يك عرب؛ در كنسول گري فرانسه11نفر؛ 4 فرانسوي، 2 اسپانيايي، 3 ايراني، يك سوئدي و يك آفريقايي؛ در كنسول گري روسيه 7 نفر: 3 روس، يك لهستاني، يك رومانيايي و 2 ازبك مسلمان؛ در كنسول گري عثماني 13 نفر: 6 ترك، 2 كرد، 5 عرب و يك يوناني مسيحي خدمت مي كنند. يك زن آلماني و 2 زن فرانسوي، يك زن لهستاني و 3 زن ترك در كنار آنان در بوشهر هستند. خانم بريژيت مارسل نويسنده ي مشهوري است و من شاهد تلاش و تحقيقات او براي نگاشتن كتابي درباره ي كرانه هاي خليج فارس هستم. ايشان گاهي براي مطرح كردن پرسش هايي در راستاي تحقيقاتش به كنسول گري ما مي آيد و من مي كوشم او را در اين راه ياري دهم. حضور و وجود او سبب شده كه گاهي روي مواردي كه او مطرح مي كند، من به گردآوري اطلاعات بپردازم. استعدادش در زمينه ي ترسيم نقشه هاي جغرافيايي شگفت انگيز است.
در كنار اين افراد، كساني از بوميان اهل بوشهر و كرانه هاي شمالي خليج فارس كارهاي خدماتي كنسول گري ها و ارتباطات آن ها با شهر و تأسيسات تجاري را برعهده دارند. معروف ترين اين افراد دو تن، يكي رحيم باقي خان چاه تلخي، كارگر كنسول گري آلمان و سيد قاسم شوركي، كارگر كنسول گري فرانسه اند. سيد قاسم آدم عجيبي است. علاوه بر آشنايي با زبان فرانسه، انگليسي و عربي را نيز مي داند و تا حدي نيز با زبان آلماني آشناست. در كنسول گري ما علاقه ي عجيبي براي به كار گرفتن پنهاني او وجود دارد.
خوشبختانه آنچه كه در آن سوي خليج فارس روي مي دهد و در حال شكل گيري است، تأثير مخرب بعدي بر حاشيه ي اين سو را ندارد، به ويژه در بوشهر و اطرافش. بوشهري ها اكثراً غير سنّي اند و پيرو مذهب مسلط بر ايران و مخالف با بساط مذهبي چيره بر عثماني و شايع بين عرب هاي آن سوي خليج فارس. با آنكه مهاجران عرب، به بهانه ي تجارت و دادن خدمات تجاري به بوشهر از كوشش در راه گسترش انديشه ي مذهبي خود باز نمانده اند، ولي هراس هميشگي اقليت سني از اكثريت شيعه در ايران مانع از حضور جدي و نفوذ آنان شده و مي توان از همين موضوع در راه گسترش سياست ضدعثماني در خليج فارس سود برد.
ستيزه ي پنهان دو انديشه ي مذهبي اسلام در بوشهر هرگز نتوانسته در بازار آن نفوذ يابد، به نوعي كه مي گويند در روزهاي ويژه ي شيعيان، بازاري هاي سني به تبعيت از آن ها دست از كار مي كشند.
دل سپردن سني ها به دستورهاي مذهبي صادره از درون خاك عثماني و دلبستگي شيعيان به دستورهاي مذهبي روحانيون شيعه مي تواند آن ها را روياروي هم قرار دهد، اگر حضور كلي روحانيون بالامرتبه ي شيعه در خاك عثماني و تأثيرپذيري آنان از خواسته هاي دولت عثماني را كنار ننهيم، اين مي تواند در روزهاي آينده تأثير مهمي بر رويدادهاي اين سوي دنيا داشته باشد.
كنسول گري ها براي دل نبريدن مردم بوشهر از خود، كمتر حاضر به استفاده از خدمات بوميان سني هستند و غير از عرب هاي شاغل در كنسول گري آلمان، تنها عرب شاغل در كنسول گري آلمان يك عرب شيعه است.
نماد موجود در اين فضاي كوچك در ايران گسترده است. ايراني ها و عثماني ها مسلمانند، اسلام در اين سوي دنيا چيزي است نه مانند مسيحيت در اروپا. امروز هيچ گاه نمي توان دل به اتحاد مسيحيان بست. زيرا هيچ خطري در برابر آنان از بيرون نيست و قدرت در دست مسيحيان است و جنگ بر سر قدرت آن ها را رودرروي هم قرار مي دهد. اما مسلمانان شمار كم تري از مردم جهانند و برخلاف دنياي مسيحيت و پراكندگي كشورهايشان و سرزمين هاي زير سلطه شان، در گستره اي چسبيده به هم زندگي مي كنند و خطرهاي مشتركي را حس مي نمايند، با احتمال پيوستن به هم براي رويارويي با خطرها. اما قرن ها است بر چند پارچه اند. يك دولت سني عثماني در غرب آسيا و شمال افريقا- هر چند كه شمال آفريقا از دستش خارج شده ولي هنوز نفوذي در آن دارد- و يك دولت شيعه در خاور گستره ي اسلامي، هرچند كه بر اثر حوادث يكي دو قرن اخير پاره پاره شده و سرزمين هايي از آن زير فرمان روسيه قرار گرفته و سرزمين هاي زير سلطه ي هند ما، مانند بلوچستان و جلگه ي سند و بالاتر از آن افغانستان واقع بين مرزهاي روسيه و هند ما با مردمي بيشتر سني.
ما كوشيده ايم تركيب جمعيتي مذهبي كرانه هاي شمالي خليج فارس را به هم بريزيم ولي هيچ گاه تركيبي سني و مخالف تهران و دلبسته به استانبول پديد نياورده ايم. اين نشانه ي هوشمندي سياسي ما بوده و امروز نتيجه ي مطلوب و مثبت آن را درك مي كنيم.
تلاشي همه جانبه از سوي عثماني به پشتيباني آلمان براي كشاندن ايران به اتحادي اسلامي در حال انجام است. عثماني دلخوش به اكثريت سني در بين مسلمانان جهان به ناكامي اين تلاش نمي انديشد و پس از سال ها در نيافته است كه هر اقليتي توان بيشتري براي گريز از فرمان اكثريت دارد و آلمان ناتوان از بررسي دقيق رويدادها دل به تلاش عثماني بسته است.
بنابر خبرهاي رسيده از تهران تلاش عثماني در اين چند روز آغاز جنگ، هرچند خود هنوز رسماً پا به جنگ ننهاده، ثمر نداده و تنها كساني كه به اصل رقابت مذهبي نمي انديشند، در روياي پا نهادن ايران به جنگ به نفع عثماني هستند. ولي اكثريت قدرت متمركزان در مركز قدرت در انديشه ي رقابت دور و دراز با عثماني به ناچار رؤياي پيوستن به قدرت رهانده ي آلمان را رها نموده و بي طرفي را پذيرفته اند. اگر بتوانيم از توان روس ها در ايران بكاهيم، بر فاصله ي موجود ميان ايران و متحدان آلماني و عثماني افزوده ايم و امروز بي طرف ماندن ايران از پيوستن هر ياوري به ما در جنگ ارزش بيشتري دارد.
بوشهر بازار گسترده اي دارد و به اصطلاح ايراني ها بازارش چند «راسته» دارد. با اين كه فراواني پول در بوشهر نسبت به هند بيشتر حس مي شود، قيمت كالاها در بوشهر ارزان تر از هند است، اگر از چند روز بحراني در دوماه پيش، كه بر اثر رقابت هاي مراكز تجاري ما از يك سو و بازرگانان آلماني و فرانسوي در سوي ديگر پديد آمد و يكي دو هفته اي طول كشيد، بگذريم، اين بحران نشان داد كه اروپايي ها ضمن رقابت با هم، كه امروز آن ها را به جنگ كشانده، براي رويارويي با ما و ضربه زدن به منافع ما هر لحظه آماده اند كه رقابت را رها كرده و به هم بپيوندند.
در آن بحران، تلاش ما براي كشاندن دولت ايران به درون و استفاده از توان اندكش براي كنترل رفتار مخالف قوانين ضعيف ولي جاري در ايران در بندر بوشهر و بندرهاي جنوبي ايران، سودي نبخشيد و موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر در مقابل مراجعات مكرر ما و گفتگوهاي پياپي و گاه تهديدآميز ما تنها به پذيرش بسيار كم رنگ و ناكارآيي دست زد و لبخند به ظاهر مؤدبانه، ولي در واقع موذيانه ي او، آشكارترين واكنش او بود. من هنوز در اين فكرم كه در اين ميانه او دل به چه كساني بسته بود و چقدر گيرش آمده است.
رد و بدل كردن پول و امكانات ميان بازرگانان و مقامات در ايران كاري عادي است و در محل زندگي و كار مقامات ده ها و صدها نمونه ي آشكار از داده هاي بازرگانان به صورت اجناس تزييني به چشم مي خورد.
پس از فرو خفتن بحران، يكي دو هفته اي بازار تعطيل شد و تشكيلات حكومتي هيچ تلاشي براي گشودن بازار ننمود و در برابر تذكرات ما، پاسخ موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر، آن بود كه شدت گرماي هوا سبب فرار بسياري از بازاريان شده است. پس از عادي شدن بازار پرسه اي در آن زدم، ولي نه آن شعف در آن ديده مي شد و نه آن آرامش تجارت. عجيب ترين حرفي كه در حجره اي شنيدم آن بود كه: برويد و شكر كنيد، اين آرامشي قبل از آغاز توفان است». شايد او به اين جنگ و به نتايج حاصله از اين جنگ بر بازار مي انديشيد.
جنگ هنوز بر بازار بوشهر اثر ننهاده، ولي مي توان نخستين نسيم هاي پيش درآمد را حس كرد. درگيري دولت هاي اروپايي، بندرهاي اروپايي و راه هاي آبي درياي مديترانه و كانال سوئز و اقيانوس هند را ناآرام ساخته و فشار ناآرامي در اين سوي دنيا به كرانه هاي شمالي درياي عمان و كرانه هاي شمالي و جنوبي خليج فارس كشانده شده و هرچند كه تحت مديريت ما و قدرت نظامي ما در خليج فارس هنوز تردد كشتي ها در آرامش و امنيت صورت مي گيرد، ولي دل تپش هاي ناآرامي آوايي بلندتر از صداي امواج دريا دارند.
حس ناآرامي، كنسول گري ما را به تكاپو كشانده و حكومت ما را در هند به فعاليت واداشته است. امروز تلگرافي از هند داشتم. دستور داده بودند براي كنترل اوضاع سفري به شيراز و مذاكره اي با مخبرالسلطنه، فرمانرواي فارس، داشته باشم.خروج از بوشهر نياز به كسب اجازه از موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر دارد. نشستيم و صحبت كرديم؛ قرار شد من و شيفرز به بهانه ي گشتي در شيراز مجوز خروج از بوشهر را به سوي شيراز دريافت داريم. بايد هديه اي پر ارزش با خود ببريم.
عثماني هراسان از رويدادها براي بستن راه هاي شرقي در ايجاد جبهه هايي در برابر خود و متحدش تلاش گسترده اي را براي كشاندن ايران به جنگ به نفع خود آغاز كرده است. عثماني دل خوش به موضع گيري دولت ايران نيست و بيشتر علاقه مند به تحريك مذهبي است و بر اين اساس از رهبران مذهبي شيعه ي ساكن شهرهاي تابع خود در مناطق شيعه نشين عراق ياري خواسته و آنان بر پايه ي اين تحريكات به دو گروه شده اند، گروهي پذيراي همكاري با دولت استانبول هستند و گروهي كه مي كوشند از اين هياهو دور بمانند. پيوستگان به سياست استانبول به هم باوران خود در ايران پياپي پيام مي دهند و كم كم موضع گيري هايي در برخي از ملاهاي ايران براي ابراز نظر جهت پيوستن به جمع مسلمين براي رويارويي با ما و روسيه مشاهده مي شود. اين موضع گيري ها مناطق جنوب غربي ايران را تحت تأثير قرار خواهد داد و ما بايد هرچه سريع تر به فكر ايجاد موانعي در اين راه در اين منطقه باشيم.
دولت ايران ناتوان از تصميم گيري است. شايد نخواهد با ما در بيفتد ولي نفرتش از روسيه بيش از حد لازم است و بودن روسيه در كنار ما امكان سريدن اين خواسته به سوي ما نيز خواهد شد. نمي توان به تصميم فعلي دولت ايران دل بست و بايد آماده بود تا در صورت هر نوع موضع گيري عليه ما به تندي بندرهاي جنوبي را در دست گرفت و با ايجاد بحران در منطقه، ايران را تحت فشار قرار داد. ايران با آگاهي از اين آينده بر آن است كه براي استفاده از موقعيت، ما و روس ها را وادار به پذيرش پرداخت وامي به خود نمايد.
ترك ها و آلماني ها براي ايستادگي در برابر سياست دولت ايران مصمم به پديد آوردن بحران هايي در شمال و جنوب ايران اند و كساني را به درون هياهوهاي برپا خاسته در گيلان و فارس فرستاده اند. فارس آتش زير خاكستر است. اين جا سرزمين ايل ها و قبيله هاست. هنوز بختياري هاي ساكن فارس و قشقايي ها و ايل هاي خمسه به سبب حضور و نفوذ قدرتمندانه شان در حوادث چند دهه ي اخير ايران و اعتقادشان به قدرت خود در دگرگوني ها، در هر لحظه اي كه بخواهند به هيچ وجه تابع تصميمات دولت نيستند و رؤساي آن ها نه تنها خود را از فرمانرواي فارس يا در سطحي بالاتر از دولت ايران كمتر نمي دانند بلكه آن ها را وادار به هماهنگي با انديشه ي خود فرض مي كنند. اين حس در گيلان نيز وجود دارد، با اين تفاوت كه در آن جا ايل و قبيله اي نيست و بيشتر گرونده به تجمع هاي سياسي هستند. آذربايجان با همه ي توانش در رويدادهاي اخير، به سبب آن كه ميدان جنگ روسيه و عثماني است، از اين ماجرا دور است.
براي كسب مجوز خروج از بوشهر به فرمانرواي بوشهر مراجعه كردم. در مقابل توضيحات من لبخند مي زد و گاهي صداي خنده اش را مي شنيدم و در پي توضيحات من تنها يك جمله گفت و آن اين كه «بالاخره هدف از سفر چيست؟» ناچار شدم بگويم كه براي ملاقات با مفاخرالسلطنه مي رويم و از سوي دولت ايران براي گفت و گو با او هماهنگي شده است. لبخندي زد و دستور صدور مجوز را داد.
يازدهم سپتامبر من و شيفرز به همراه دو محافظ كنسول گري و فرستاده اي از سوي موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر، به راه افتاديم و شب به برازجان رسيديم. اولين باري بود كه به برازجان آمده بودم. شهري است بسيار كوچك و شايد بتوان گفت روستايي بزرگ. گمان مي كردم بزرگتر از اين باشد. شهري بر سر راه بزرگ ترين بندر جنوبي ايران و شهري بزرگ و درواقع بزرگ ترين شهر جنوبي ايران بايد بزرگتر از اين باشد.
شب خموشي بود. به استراحتگاهي كه برايمان در نظر گرفته بودند، رفتيم. خانه اي بود در وسط باغي پشت به كوه. هنوز جا به جا نشده بوديم كه نماينده ي فرمانرواي بوشهر آمد و گفت كه حاكم برازجان ما را براي شام به خانه ي خود دعوت كرده است. نه جرأت رد دعوت او را داشتم و نه توان گذراندن ساعتي طولاني براي آن ملاقات و شام را، به ناچار رفتيم.
نزديك محل اقامتمان بود. باغي بزرگ با قصري زيبا. غضنفرالسلطنه پاي پله ها از ما استقبال كرد. به نظر مي رسيد علاقه اي به پذيرايي از ما ندارد ولي دستور انجام چنين كاري را دريافت كرده است. اطلاعاتي در حد متوسط داشت ولي به نظر مي رسيد بيشتر مي داند و قصد بروز همه ي دانسته هايش را ندارد. شامي خورديم و گفت و گويي كرديم. بيشتر به ايران مي انديشيد و در رؤياي جانفشاني بود و دايم آه مي كشيد. با همه ي ايستادگي اش مرد بسيار مؤدبي بود و اين سبب شد ساعتي بمانيم و ديروقت برگرديم. فكر نكنم هيچ گاه بتوانم خاطره ي تماشاي چند لحظه اي به گلدان بزرگ كريستال پر از گُلش را در گوشه ي اتاقي كه در آن شام خورديم از ياد ببرم.
ديروز به راه افتاديم و شب را در كازرون بوديم. نام ناصر ديوان را بسيار شنيده ام. خيلي دلم مي خواست او را ببينم. گفتند چند روزي است در كازرون نيست. كازرون پر از هياهوست. به نوعي قلب تلاش قبيله ها و ايل ها در كازرون مي تپد. اين شهر محل برخورد دو نوع رويداد در حال شكل گرفتن در فارس و شهرهاي حوزه ي كارون، كه در دست ماست، مي باشد و نخستين زمزمه ي هر نوع اتفاقي در آينده را بايد از اين شهر شنيد. بر پايه ي اطلاعات پيش تر دريافت شده از مأمورين پنهانمان در اين شهر، شهر ناآرام بلكه بي پرده روي به سوي رويارويي با ما دارد و در صورتي كه اين نگاه علني شود گلوگاه دسترسي از بندر بوشهر به شيراز و بندرهاي معشور و محمره و شهر «ناصريه» (3) از راه خشكي سخت خواهد شد و بخش عمده اي از امكانات جا به جايي نيرو در منطقه با خبر مواجه خواهد شد. بايد هرچه سريع تر راهي براي حل اين مشكل يافت.
ساعتي پيش به شيراز رسيديم. اكنون در كنسول گري خودمان در شيرازيم.
اولين صبح ورودم به شيراز به استراحت گذشت و بعدازظهر در جلسه اي با كنسول مان در شيراز به گفت و گو و تحليل اوضاع نشستيم. خبرهاي عجيب و گاهي ناراحت كننده اي درباره ي رويدادهاي فارس داشت. روز دوم را پرسه اي در شيراز زدم. همراهم آقا عزت الله ميبدي، از كاركنان كنسول گري در شيراز مرا به آرامگاه هاي حافظ و سعدي و تماشاي يكي دو جاي ديدني در شيراز برد. شهر شيراز ديدني است. شايد آن روز را كمتر به جنگ و فردايش و زندگي و هراسِ خفته در آن انديشيدم.
روز شنبه براساس برنامه ي تنظيمي به ملاقات مخبرالسلطنه رفتم. وي در مجموع دل خوشي از ما ندارد و به راحتي و حتي در پشت پرده ي الفاظ سياست مدارانه اش، مي توان گرايشش به سياست آلمان را حس كرد. ايراني ها، آلماني ها را به خوبي نمي شناسند، همان گونه كه ما و روس ها و فرانسوي ها را به خوبي نمي شناسند. قضاوتشان عجولانه و بر پايه ي رويدادهايي است كه اين شاخ به آن شاخ پريدن هاي سياسي شان برايشان ساخته است. دل زده از فرانسه و بعد روسيه و سرانجام ما، ناچار از يافتن ياوري براي رويارويي با دشمنان ساخته در ذهنشان به آلمان روي آورده اند و ما هم بر آن نيستيم كه نگاهشان به روسيه را تغيير دهيم و به ناچار بايد پذيراي نگاهشان به ما و گسترش آن نگاه باشيم.
از جالب ترين نكات درباره ي ايراني ها يكي نيز اين است كه هرگاه دو رقيب در برابر هم بايستند چون نه توان رويارويي و نه كوبيدن حريف و نه اميد به ياري دروني دارند، به ناچار درصدد يافتن ياوري خارجي برمي آيند يا حداقل خود را طرفدار و تحت حمايت قدرتي خارجي نشان مي دهند. به همين جهت هيچ گاه نمي توان به موضع سياسي آن ها اميد بست و براساس آن حركت نمود، چون ذره اي ياري بيشتر از سوي ديگر وي را به آن سو مي كشاند.
اين اصل نه تنها بر دولتمردان بلكه بر رؤساي قبيله ها و گاهي بر ملاها نيز تأثير نهاده است، به گونه اي كه قبيله هاي عرب ساكن حوزه ي كارون و كوه نشينان بختياري و قشقايي ها و ايل هاي خمسه هريك به سويي رفته اند. عرب ها رو به سوي ما دارند؛ ايل هاي خمسه چشم به ما دوخته اند؛ قشقايي ها دل به آلمان بسته اند و بختياري ها درگير مبارزات قدرت طلبانه ي دروني خود براي يافتن موضعي مشخص اند.
خان هاي حاكم بر شهرها و مناطق ميان سكونت گاه هاي ايل هاي خمسه و كرانه هاي شمالي خليج فارس نيز در آرزوي توان يابي هاي بيشتر بعدي و در انديشه ي تنگتر به دنبال گرويدن به سويي هستند. موضع گيري آن ها بخشي از مشغوليت هاي بعدي ما را خواهد ساخت، چه آن كه گرايش يا عدم گرايششان به ما، در آينده حضور اقتصادي و سياسي و نظامي ما را در منطقه رقم خواهد زد. بايد كساني را براي پا نهادن در معركه ي ايجاد گرايش در آن ها برگزيد و مأمور نمود و بايد در انتظار نتيجه ي گرويدن آن ها به ما در درگيري هايشان با هم نشست.
ذهن جامعه در اختيار ملاها است. با آن كه افراد ايل ها و قبيله ها و شهرهاي (چه كوچك و چه بزرگ) تابع فرمان حكام خود هستند، ولي از حاكم تا فرودست ترين فرد ايل و قبيله و شهر دلي نيز در گرو ملاها دارد. ملايي كه شايد نداند كه در جهان چه مي گذرد. ملاها در درگيري دوسويه اي اسيرند. هم بايد انباشته ي باوري به نام اسلام را حفظ كنند و هم بايد انباشته اي آييني به نام شيعه را حفظ نمايند. اگر رو به اولي آورند بايد در برابر ما بايستند و اگر دل به دومي ببندند يا بايد در كنار ما قرار گيرند و يا حافظ بي طرفي ايران در اين جنگ و ستيزه گردند. بايد به هر نوعي شده در ميان آن ها راه يافت و آن ها را به سوي دوم گرايش داد.
با مخبرالسلطنه صحبت كرديم و دانستيم كه وي هيچ اميدي به اتحاد ميان ايل ها و قبيله ها و حاكمان شهرها و ملاها و مردم براي پيروي از سياستي يكسان ندارد و در انتظار حادثه اي نشسته است.
در كنار اين همه پراكندگي مشكلي به نام نيروي نظامي در شيراز به چشم مي خورد. ايران سال هاست ارتش و نيروي نظامي يكپارچه اي ندارد؛ ارتشي سركوب شده، نيروي قزاقي تحت مديريت افسران روسي و ژاندارمري تشكيل شده براساس سياست رو به توان ايالات متحده و تحت مديريت ظاهري افسران سوئدي. در صورت كشيده شدن جنگ به ايران، كه حتمي است، ايران ميدان عبور آساني است و بايد جنوب و جنوب شرقي ايران را براي جلوگيري از دست يابي به راه هاي گذر به مرزهاي هند، از نظر نظامي در دست گرفت.
ضعف نظامي ايران بندرهاي جنوبي و حاشيه ي عريضي در كرانه هاي شمالي خليج فارس را بي صاحب كرده و بايد همانگونه كه پيشتر در بندرهاي جاسك و چاه بهار با پياده كردن نيروهاي فرستاده شده از هند گامي در راه ايجاد آرامش در منطقه برداشتيم، اين سياست را به سوي بندرهاي بوشهر و معشور نيز بكشانيم.
شيراز علاوه بر آنكه كانوني براي گرد آمدن كوچ گراني از هر جاي جنوب ايران به اين شهر است، دربردارنده ي پيروان اديان مختلف نيز هست. در اين شهر يهودي و بهايي و شماري بودايي در كنار مسلمانان، كه تقريباً همه شيعه اند، زندگي مي كنند و رقم جالب جمعيتي شيراز، اندك بودن غيرقابل باور جمعيت مسيحيان آن است.
بخش قابل توجهي از بازار آن در دست يهوديان است و بنابر آمار تهيه شده از سوي كنسول گري، 26 بودايي ساكن اين شهر به كار مكانيكي و صنعتي مشغولند. آن ها سال ها پيش از هند به شيراز آمده اند و هنوز نتوانسته اند در جمعيت شهر هضم شوند. شيرازي ها آن ها را فرستاده يا به اصلطاح معتبرتر جاسوس ما مي دانند.
دو هفته در شيراز ماندم و كوشيدم همه ي اطلاعات گردآوري شده در كنسول گري را مطالعه كرده و با بسياري از گردآورندگان آن اطلاعات صحبت نمايم. در ميان آن ها تنها يك نفر بسيار باهوش و ذكاوت است و مي داند دنبال چه مي گردد. با او قرار گذاشتم كه گزارش هاي خودش را از طريق پيك كنسول گري براي من بفرستد. آقامحمدعلي نفوذ زيادي در ميان قشقايي ها و ملاهاي منطقه دارد و ظاهر مذهبي او به آساني برخي از درها را بر روي او مي گشايد.
برگزيده اي از سوي آقامحمدعلي در بازگشتم به بندر بوشهر تا كازرون هم راهم بود و او بود كه توانست در كازرون اسباب ملاقات من با ناصر ديوان را فراهم كند.
ناصر ديوان را نه در خانه اش بلكه در باغي بيرون از كازرون، در كنار جاده اي كه از كازرون به برازجان مي آيد، ملاقات كردم. به نظرم رسيد بيش از آن كه من از ملاقاتم با او دنبال كسب آگاهي هايي بودم او در اين انديشه بود. با همه ي دقتم، يكي دو بار اطلاعات جالبي از من گرفت. يكي آن كه شديداً شايقم صولت الدوله ي قشقايي را ببينم و ديگر آنكه نگاه ملاهاي شيراز با ملاهاي بوشهر تفاوت دارد و ملاهاي شيراز بيشتر رو به سوي ما دارند تا ملاهاي بوشهر.
اصطلاح پاييز دل انگيز را شايد فقط بتوان براي آن شب و آن باغ و آن طبيعت گلستاني باغ ناصر ديوان به كار برد.
هنوز اسكله خلوت نشده و كار براي تخليه ي كشتي هايي كه از پيش در نوبت ايستاده بودند ادامه دارد، ولي همه مي دانند كه چنين حجم كاري در ماه آينده وجود نخواهد داشت.
بازرگانان كم شمار آلماني و يكي دو بازرگان اتريشي فعال در بوشهر خيلي مراقب داشته هاي خود هستند و خبر مي رسد كه در ملاقاتي با موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر از او خواسته اند كه حافظ دارايي هاي آن ها باشد. خبر رسيده كه آن ها چند تني را براي محافظت از انبارهايشان استخدام كرده اند و باز هم خبر رسيده كه موجي در ميان مردم براي حفاظت از انبارهاي آن بازرگانان در مواقع خطر در حال شكل گيري است. رضي خان، خبرآور من در بازار بوشهر و مأمور تماس براي ايجاد بحران، مي گويد كه بسياري از كساني كه پيشتر با گرفتن اندك پولي آماده ي آشوب بودند، خود را از معركه كنار كشيده اند.
مراكز تجاري عثماني ها در بوشهر ناآرام تر است. آنان جدا از هراس شان از نتيجه ي هر آشوبي در بوشهر، نگران ناآرامي هاي راه هميشگي تجاري شان از بوشهر به بهبهان اند. آن ها هنوز راه بوشهر به بهبهان، رو به ناصريه را امن مي دانند. سال هاست كه عثماني ها با آن كه بندرهايي چون فاو و بصره را در اختيار دارند و از آن ها به راحتي دست به كار تجارت دريايي مي زنند، از راه بوشهر به بهبهان براي داد و ستد و تجارت دست نمي كشند و درواقع آن ها در اين راه بستري براي حضور و نفوذشان در كرانه هاي ايراني خليج فارس را جست و جو مي كنند.
عاصم ربيع، بازرگان ترك و خبرآور ما در ميان تشكيلات تجاري ترك ها، خبرهايي از نگراني ترك ها در زمينه ي امكان اقدام ما در بستن راه دريايي تجاري شان در خليج فارس دارد. وي از تلاش بي وقفه ي دولت استانبول در برانگيختن روحانيون سني براي اعلام جهاد و ملاهاي شيعه براي هم آهنگي با آن ها دارد.
نگاه متفاوت ملاهاي بوشهر و فارس در اين زمينه در حال رد و بدل شدن است و بايد مواظب آن بود.
ديروز جلسه ي ويژه اي ميان فرستاده ي مفاخرالسلطنه و موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر برپا شد. گويا تصميماتي درباره ي موضع گيري آنان براي انتقال به تهران اخذ شده است. به سفيرمان در تهران هشدارهاي لازم براي حضور همه سويه اش در اين ماجرا داده شود.
دولت ايران ناتوان از پذيرش فشار ماست. ايران سال هاست تحت تأثير انديشه ي ملاهاي شيعه است و اثرات آن را در جنگ با روسيه و رويارويي با نوگرايي هاي ناصرالدين شاه و انقلاب مشروطه لمس كرده و علاقه مندان به نجات ايران از ستم هاي حاكم بر ايران بد نمي بينند كه در اين روزگار دل مشغولي روسيه به جنگ، با ورود نظر ملاها، جنبشي براي رهايي از سلطه ي روس ها پديد آيد. دولت ايران با توجه به اين وضع سِر تاونلي را تنها اميدوار به بي طرف ماندن مي كند و براي نگه داشتن ما در كنار خود براي كوتاه كردن دست متحد ما، روسيه، از سرزمين خود بالاخره رسماً اعلام بي طرفي كرده است.
اعلام بي طرفي ايران، عثماني را آزرده و براي برهم ريزي ايران و وادار شدنش به ورود به جنگ، كردها را به ميدان كشيده و اين سبب ورود واحدهايي از ارتش روسيه به شمال غربي ايران به منظور جلوگيري از آشوب برانگيزاننده ي ايران براي كنار نهادن بي طرفي و ورود به جنگ به نفع عثماني گشته است.
دگرگوني اوضاع در تهران به سرعت جنوب ايران را تحت تأثير قرار داده و خبرهاي رسيده همه دلالت بر پديد آمدن زمزمه هاي ناخرسندي در ميان مردمي است كه تاكنون خاموش بوده اند و گذشته نشان داده كه پا نهادن شان به صحنه، نتايج خوبي نخواهد داشت. بايد هرچه زودتر به اوضاع تهران براي آرام ساختن اين مناطق سر و سامان داد.
خبر تاختن عثماني به ادسا به نوعي جنگ ديگري را در بوشهر ميان كنسول گري هاي روسيه و عثماني آغاز كرده است و هر دو كنسول گري مي كوشند با دادن خبرهايي كه نمي توان اصلاً به آن ها اعتماد كرد، جوّ موجود در بوشهر را به نفع خود درآورند.
خبر حمله ي عثماني به ادسا موج شگفتي در ميان مردم پديد آورده است. مردم مسلمان سركوب شده اين خبر را نخستين گام انتقام جويانه ي مسلمانان عليه كفار روسي قلمداد مي كنند. نفرت از روس ها با آنكه هيچ گاه پاي هيچ سرباز روسي به اين تكه از ايران نرسيده است، بر پايه ي ميل به انتقام از آن ها در چشم هاي مردم ديده مي شود. اين موضع گيري ضد روسي مي تواند اگر جنگ به زودي پايان يابد، به نفع ما در مبارزه مان با روسيه بر سر ايران ختم شود. بايد به فكر پاسخ گويي به اعتراضات پنهان ايراني ها درباره ي پيماني كه با روسيه در 1907 بسته ايم، باشيم.
خبرهايي مبني بر جنب و جوش در ايل هاي خمسه و قشقايي مي رسد. اصلاً نمي توان به عملكرد و واكنش آن ها اطمينان داشت. با آنكه مأموران و فرستادگان ما تلاش لازم را از هر سويي براي هم راه ساختن آن ها با ما انجام داده اند، ولي هر حادثه اي مي تواند سران آن ها را برخلاف قول و وعده هاي پنهانشان به سويي ديگر بكشاند. اگر آن ها دل به هم راهي با عثماني و آلمان ببندند، همه ي ساخته هاي ما در اين منطقه نابود خواهند شد و راه هاي ايستادگي در برابر نفوذ آنان در خليج فارس و حركتشان به سوي هند از دست مان خارج خواهد شد.
بايد تلاش گسترده اي در راه ايجاد و حفظ آرامش در مسير دريايي هند به خليج فارس و بندرهاي معشور و بوشهر انجام دهيم و از همه ي نيروهاي آشكار و پنهان خود براي هم راه ساختن يا حداقل رويارو نگشتن ايل ها و قبيله هاي فارس با ما استفاده كنيم.
هنوز خبري از موضع گيري ملاهاي فارس و بوشهر نيست. ولي فارس و بوشهر غرق در هيجان و اضطراب است. خبرآورهاي ما از بروز هيجان در بوشهر حكايت ها دارند. خبر آورده اند كه شب گذشته تجمعي در مسجد بزرگ بوشهر تشكيل شده و مردم خواهان تعيين تكليف خود هستند. ميان ملاهاي اينجا دو دستگي است. برخي دل به فتواي ملاهاي نجف بسته اند و برخي با هوش مندي مي كوشند كه خود و مردم و شهر را از اين ماجرا دور نگه دارند.
هيجان شهر بازار را تحت فشار قرار داده است. خبر مي رسد برخي از بازاريان دكان هاي خود را بسته اند و در انتظار تعيين تكليف هستند. مأموران كنسول گري آلمان در شهر پرسه مي زنند و به دنبال گردآوري اطلاعاتي درباره موضع مردم اند.
هنوز خبري از تجمع مردم در برابر كنسول گري هاي روسيه و ما نيست. به گمان بايد منتظر واكنش مردم بود.در تلگرافي به ناو جنگي مستقرمان در بندر جاسك خواسته ام كه پس از تماس با فرماندهي در هند و تصميم گيري سريع، زمينه ي آماده بودن خود براي حركت به سوي بوشهر و پياده كردن نيرو براي حفاظت از منافع ما در اين بندر را فراهم كنند.
خموشي شايد خسته كننده و آزار دهنده ي بوشهر، رو به ناآرامي دارد. خبرآورها از ده ها تجمع كوچك و بزرگ مردم و واكنش هاي كم رنگ و پر رنگ ملاها در اين مورد خبر مي آورند. در خبري صحبت از شعارهايي است كه در تجمع مردم و بازاري ها در مسجد جامع بوشهر عليه ما و روس ها داده شده و تمايلي كه در آن ها از حمايتشان از عثماني و در سايه ي اين نام از آلمان ها حس مي شده است.
ديروز ملاقاتي با موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر داشتم. شادابي پيش را در او نديدم. سخت در فكر بود و احساس مي كردم خيلي دلش مي خواهد نظر دولت ما را در زمينه ي اتفاقات اخير از زبان من بشنود. ساعتي صحبت كرديم. زماني طولاني تر از ملاقات هاي قبلي. كوشيدم خبرهايي كه او را به سوي ما مي كشاند به او بدهم ولي وسعت آگاهي اش از خبرها زياد بود. جايي از من پرسيد: دولت شما قصد پياده كردن نيرو در جنوب ايران را دارد؟ جواب دادم:«بستگي به ضرورت زمان دارد» گفت:«زمان شما يا زمان ما؟» گفتم:«اميدوارم اين دو زمان شبيه هم باشند» آهي كشيد و گفت:«آن روزگار تمام شده».
ورود آن ها به ايران و ناتواني ايران در ايستادگي در برابر آنان و محتمل بودن كمك ايراني ها به آن ها براي دست يافتن به خواسته شان ممكن است راه را بر دشمنان ما براي رسيدن به مرز هند بگشايد. قرار گرفتن آن ها در ميانه ي ايران امكان هرگونه پيوند ميان ما و روس ها را از بين خواهد برد.
خبرها حاكي از حركت جدي ايل هاي فارس است. سران ايل ها و حاكمان بومي شهرها خموشي و سكوت بي اعتناي مشكوك پيشين خود را رها نموده اند و به نظر مي رسد كه بيشتر تمايل به ايستادگي در برابر سياست ما و پيوستن به سياست روياپرور آلمان را دارند. آلماني ها كساني را راهي ايران نموده اند و كساني را كه پيش تر در ايران بوده اند با خود هم راه و هم انديش كرده اند. با آن كه تعداد آن ها كم است و در برابر عوامل ما قدرتي ندارند، ولي به ظاهر به نظر مي رسد كه در مدت كم فعاليتشان موفقيت قابل توجهي داشته اند و بسياري از كساني را كه بر سر دوراهي ايستاده بودند با خود هم راه ساخته اند.
علاوه بر فرستاده هاي آلمان بايد به فعاليت افسران سوئدي ژاندارمري ايران نيز فكر كرد. با آنكه آن ها برگزيده ي ايالات متحده براي گرداندن كارهاي ژاندارمري ايران هستند، شايد به سبب دلخوري ايالات متحده از روسيه در ماجراي مورگان شوستر به سبب جنگ روسيه با آلمان، دل به آلمان بسته اند. نبايد حقيقت امكان ياري ژاندارمري زير فرمان آن ها را به نيروهايي كه ممكن است وارد ايران شوند، رؤيا پنداشت و بايد پيشتر راهي براي رفع آن يافت.
بيرون از بوشهر و دور از امكان دريافت مستقيم كالاهاي تجاري، مردم بيشتر تحت تأثير رويدادها هستند و خبرآورهاي ما از يكايك شهرها و آبادي هايي چون «برازجان» و «كازرون» و «اهرم» و «احمدي» و «چاه كوتاه» خبرهايي از گرايش سران و حاكمان آن ها به سوي هدفي رها سازنده ي ايران، به گمان خودشان،مي آورند. خبرها حاكي از دل بستن آن ها به رؤياهاي آلمان است. شيخ حسين نامي در چاه كوتاه، گويا فعاليتي را براي ايجاد اتحاديه اي به منظور پا نهادن در اين راه آغاز كرده است.
آن چه بايد مي كرديم انجام داديم. بايد از داشته ها و به دست آورده هايمان حفاظت مي كرديم. سربازان ما در فاو پياده شدند. ژنرال بارت (4) و ژنرال دلامين (5) در پي سربازاني كه در بندر فاو پياده شدند، پا بر خاك عثماني نهادند و مشغول آماده كردن منطقه براي پياده شدن نيروي بيشتر هستند.
تسلط نيروهاي ما بر بصره و فاو و بسته شدن راه شط العرب، بندرهاي محمره و معشور را نيز از ميدان تجاري ايران خارج كرده و موج تازه اي رو به سوي بوشهر و جاسك مي آيد. بايد از اين وضع استفاده كرد.
بازرگانان عثماني و آلماني به ناچار مجبور به ترك شهر شده اند و بحراني شگفت، گريبان كنسول گري عثماني و آلمان را در بوشهر گرفته است. كنسول هاي عثماني و آلمان، ناتوان از انديشيدن به فرداي جنگ بر فعاليت خود براي ايجاد ارتباط با برخي از حاكمان شهرها افزوده اند.
خبرهايي از ملاقات به ظاهر كاملاً پنهان غضنفرالسلطنه برازجاني با ماير(6) در سه روز گذشته رسيده است. ماير، اتريشي است و دو سه هفته پيش با يك كشتي تجاري اتريشي به بندر بوشهر آمده است. وي ظاهراً خود را بازرگان معرفي نموده است و بيشتر وقتش را به گفت و گو با بازرگانان بوشهر براي فروش كالاي خود مي گذراند، ولي در حقيقت فرستاده اي است كه مأموريت گفت و گو با برخي از افراد را براي برانگيختن آن ها عليه ما و به نفع آلمان دارد. خبرآور ما از مذاكره ي تحريك كننده ي ماير با غضنفرالسلطنه و وعده هاي ماير از سوي آلمان براي كمك هاي تسليحاتي به غضنفرالسلطنه خبرهايي داشت. بايد راهي براي كنترل شديدتر كالاهايي كه در بندر بوشهر تخليه مي گردند، يافت.
تردد كشتي ها زير نگاه كشتي هاي جنگي ماست و يكي، دو كشتي مشكوك بازرسي شده اند و اعتراضات ناخداهاي برخي از كشتي هاي متوقف شده، رفت و آمد دريايي در خليج فارس را ناآرام نموده است. نمايش اعتراض نبايد ثمري داشته باشد. بايد كنترل شدت يابد و به هر شكل مانع از ورود هرگونه اسلحه به بنادر جنوبي ايران شد، زيرا آنچه كه وارد مي شود بعداً عليه ما به كار گرفته خواهد شد.
خبرآور ما از جلسه اي ميان غضنفرالسلطنه برازجاني و ناصر ديوان كازروني خبرهايي آورده است. وي مي گويد شيخ حسين نيز به اين جلسه دعوت شده بود ولي به سبب بيماري حضور وي در اين جلسه ممكن نشده است. او مي گويد كه حاصل گفت و گوهاي آن جلسه به اطلاع شيخ حسين رسيده و وي به ظاهر پذيراي تصميمات آن ها شده است.
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، (1392)، پژوهشنامه خليج فارس (دفتر ششم)، تهران، نشر خانه كتاب، چاپ اول.
چكيده
هربرت چيك ويس، كنسول انگليس در بندر بوشهر از سال 1910 تا 1919م بود. وي در سال هايي در جنوب ايران بود كه رويداد بزرگي چون جنگ جهاني اول ايران را در خود گرفته بود. از آن جا كه در جنگ جهاني اول روسيه، همسايه ي شمالي ايران و انگليس چيره بر هند و سرزمين هاي جنوبي خليج فارس و عثماني، همسايه ي باختري ايران در دوسوي اين جنگ درگير با هم بودند، ايران نيز ناخواسته درگير رويدادهاي آن جنگ گشته بود. درگير شدن ايران با رويدادهاي جنگ جهاني اول، كنسول گري انگليس در بوشهر را از آن جا كه از يك سو به سبب نزديكي با بندر بصره در عثماني بزرگينگي ويژه اي داشت و از ديگر سو به سبب نزديكي به كرانه هاي جنوبي عرب نشين خليج فارس همواره درگير رويدادهاي برپا شده در آن سوي اين شاخابه ي پرماجرا بود و از سويي ديگر به سبب ارتباط دريايي اش با هند همواره تحت تأثير رويدادهاي استعماري انگليس در هند بود، اين شهر را كانون بسياري از ماجراها ساخته بود، ماجراهايي چون برپاخيزي رييس علي دلواري.هربرت چيك در كنار گزارش هاي سياسي روزانه و هفتگي و ماهانه به وزارت امور خارجه ي بريتانيا، از رويدادهاي جنوب ايران، هفته اي يك بار گزارشي تحليلي از اوضاع اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي منطقه به فرمان روايي انگليس بر هند در «سميلا» مي فرستاد كه برون از آگاهي رساني سياسي معمولي كنسول گري هاست. اين گزارش ها در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي بريتانيا نگه داري مي شود. آن چه مي خوانيد برگردان گزارش هاي هفتگي او در سال 1914ميلادي- نحستين سال جنگ جهاني اول- است و در خود، آگاهي هايي را درباره ي رويدادهاي بوشهر و جنوب ايران و تحليل هاي پيرامون اوضاع مناطق جنوبي ايران در آن زمانه دارد.
واژگان كليدي: بوشهر، كنسولگري انگليس، هربرت چيك، جنگ جهاني اول
درآمد:
ايران تاريخ پر ماجرا و شگفتي دارد و شايد سده ي بيستم اوج شگفتي ها در تاريخ ايران باشد. سده اي با سه جنگ و دو سه انقلاب و چندين خيزش.اين سده با پديدآيي زمينه هاي برپايي انقلاب مشروطه آغازيد و با تنش هاي برآمده از انقلاب اسلامي پايان يافت. در دهه ي نخستش مردم، انقلاب مشروطه و برآيند برآمده از آن را آزمودند و در دهه ي دومش درگير رويدادهاي جنگ جهاني اول شدند. در دهه ي سوم آن سده چشم بر آغاز پادشاهي خاندان تازه اي بر سرزمين شان دوختند و در پسين سال دهه ي چهارمش به آزمودن برآيندِ تازش ارتش هاي توان مندان پر آز آن روز جهان در جنگ جهاني دوم بر ميهنشان پرداختند. پنجمين دهه ي سده ي بيستم ميلادي در بردارنده ي سال هاي پر خروش خيزش مردم ايران براي بازپس گيري نفتشان از انگليس بود، خيزشي كه برآيندش در دهه ي ششم آن سده نمايان گرديد و نفت ايران از آن مردم ايران شد. دهه ي هفتم آن سده لبريز از چالش هاي برآمده از برآيند جنگ جهاني دوم و ملي شدن نفت بود، چالشي كه در پسين سال سده ي هشتم آن به برپايي انقلابي دگر انجاميد. انقلابي با برآيند فرو افتي پادشاهي و برپايي جمهوري و آغاز ستيزه اي نو با توان مندان جان گرفته از برآيندهاي جنگ جهاني دوم. سرانجام ستيزه ها، تازش عراق به ايران و برپايي جنگي دگر. جنگي كه نه تنها ايران را به دنيايي نو كشاند، چه آن كه پهنه اي گسترده از اين سوي جهان را به سوي دگرگوني برد.
در آن سده مردم ايران رنج هايي را ديدند و شادي هايي را آزمودند و خيزش هايي را برپا داشتند. خيزش هايي هريك براي دستيابي به خواسته اي. خواسته هايي كه جز رستگاري مردم هدفي نداشتند. خيزش هايي چون خيزش جنگل و خيزش رييس علي دلواري و خيزش صولت الدوله ي قشقايي و خيزش غضنفرالسلطنه ي برازجاني در دهه ي دوم و خيزش دموكرات هاي آذربايجان در دهه ي ششم آن سده.
در سده ي بيستم هر روز آبستن ماجرايي بود و هر سالش پديد آمدن گاه رويدادي. رويدادهايي كه هريك سخت كاويدني است، چه آن كه ريشه هايي پنهان در گذشته ي اين ديار دارند و برگي شگفت بر شاخسار گسترده ي برآيندشان نشسته. رويدادهايي كه هنوز ريشه و تنه و شاخه و برشان پنهاني هايي دارند، پنهاني هايي كه بايد آشكار گردند تا بتوان به بررسي ژرف آن ها و برآيندهايشان و نگاره هاي بازمانده از برآيندشان بر آينده شان پرداخت.
بررسي گذشته در پهنه اي گسترده به نام دانش تاريخ انجام مي گيرد و براي بررسي هر پاره اي از گذشته بايد چشم به هر سويي دوخت و به هر كنجي سركشيد. پاي سخن بازماندگان از آن زمان نشست، به ميدان آن رويدادها سر زد و نوشته هاي برجا مانده از آن پاره را خواند. نوشته هايي در بر دارنده ي كتاب ها و يادمانه ها و سندها و نامه ها و يادداشت ها.
سند شايد ارزش مندترين بازمانده ي ديروز براي جست و جو گران امروز باشد. سند بر چند گونه است، از يادداشت هاي زمانه ي دل تنگي پديدآورنده اش تا گزارش هايي براي واگويي رويداده اي از گماشته اي به دولتي.
زمان و رويداده هايش نابودكننده ي سندهايند، مگر آنكه جايي براي پاس داري از آن ها باشد، در هر جايي از اين دنياي چند گونه. امروز در بسياري از سرزمين ها، دولت ها و مردم با پي بردن به ارزش سندهاي بازمانده از گذشته در تلاشند كه با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار اين بازمانده هاي ارزشمند را پاس دارند و از آن روست كه كانون هايي پاس دارنده ي سند پديد آورده اند و نوشته هاي بازمانده از ديرين روزگاران را در آن ها گرد آورده اند. نوشته هايي كه هريك مي توانند گره اي از نادانسته هاي ديروز بگشايند.
يكي از پر ارج ترين كانون هاي پاس دارنده ي سند در دنيا مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگلستان است. در اين كانون سندهايي دربردارنده ي گزارش هاي نگاشته شده از سوي سفيرها و كنسول ها و كاركنان سفارت خانه ها و كنسول گري ها و سازمان هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي انگليس در سراسر دنيا در درازاي زمان نگهداري مي شود.
در ميان سندهاي انباشته شده در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگلستان، انباره اي دربردارنده ي سندهايي درباره ي ايران است، از روزگار پادشاهي شاه تهماسب صفوي تا امروز. در ميان اين سندها نامه هاي فرستاده شده و دريافت شده از سوي سفارت انگليس در تهران، سركنسول گري هاي انگليس در اصفهان و مشهد و بوشهر و كنسول گري هاي انگليس در شيراز و تبريز و كرمان و بندرعباس و كرمانشاه و خرمشهر و زابل و نايب كنسول گري هاي انگليس در رشت و اهواز و بيرجند و همدان و قزوين و اراك و يزد و قصر شيرين و نمايندگان كنسولي انگليس در زنجان و مراغه و بروجرد و كرند جايي ويژه دارند، چه آن كه بخشي از آن ها دربردارنده ي آگاهي هاي پنهان فرستاده شده از سوي فرستادگان ويژه ي گماشته شده از سوي انگليس در آن هاست.
در ميان سركنسول گري هاي انگليس در ايران، سركنسول گري بوشهر جايي ويژه دارد، زيرا بوشهر كانون كنش گري هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي انگليسي ها در كرانه هاي شاخابه ي پارس بود و گماشتگان انگليس در آن از ارزش هاي ويژه ي انديشه ي سياسي و اقتصادي و اجتماعي برخوردار بودند.
كنسول گري انگليس در بوشهر كار خود را در سال 1789م آغاز كرد و نخستين كنسول انگليس در بوشهر چارلز داتكينز نام داشت. با آغاز سده ي بيستم ميلادي كنسول گري انگليس در بوشهر به سركنسول گري تبديل شد و از سال 1900 تا سال 1904م سرهنگ كمبال سركنسول انگليس در بوشهر بود. به دنبال او سرگرد پرسي زكريا كاكس به سركنسولي انگليس در بوشهر برگزيده شد و تا سال 1913م در بوشهر ماند و در آن سال جاي خود را به سرهنگ ناكس داد و خود براي خدمت به ميان رودان رفت. ناكس تا سال 1915 در بوشهر ماند و در آن سال دگرباره سرگرد پرسي زكريا كاكس كه لقب «سر» دريافت داشته بود، به بوشهر آمد و گرداننده ي سركنسولي انگليس در بوشهر شد.
هياهوي جنگ جهاني اول و سرگرم بودن سر پرسي زكريا كاكس به انجام كارهايش در بين النهرين سبب شد كه وي بخش فراواني از توان سياسي اش در سركنسولي انگليس در بوشهر را به دستيار خود هربرت چيك (معاون كنسول انگليس در بوشهر) واگذار كند.
هربرت چيك، سياستمداري پر توان بود و سال هاي بودنش در بوشهر از او مردي آگاه درباره ي ايران ساخته بود. وي بنا بر وظيفه اي كه دولت انگليس برايش تعيين كرده بود در كنار انجام كارهاي ديگر واگذار شده به او، هر هفته يك گزارش از رويدادهاي منطقه ي زير پوشش سركنسول گري انگليس در بوشهر نگاشته و براي وزارت امور خارجه ي انگليس در لندن و فرمان روايي هند در «سميلا» مي فرستاد. گزارش هاي او كه فرستادنش از اوت 1910م آغاز و تا ژوئيه ي 1916م پي گرفته شد، در پوشه ي ويژه اي در مركز اسناد وزارت امور خارجه ي انگليس نگه داري مي شود.
در پاييز 1389 از دوست ديرين و نازنينم دكتر ارژنگ مبرهن،استاد ارجمند دانشگاه منچستر مجموعه اي از گزارش هاي هفتگي هربرت چيك از آغاز سال 1914 تا پايان سال 1918 ميلادي به دستم رسيد و من از آنچه كه در دست داشتم گزارش هايي را كه مرزمند به آغاز جنگ جهاني اول در اوت 1914 و پايان آن جنگ در نوامبر 1918 بود، برگزيده و به فارسي برگرداندم.
از آن چه كه در اين گزارش هاست درمي يابيم كه هربرت چيك سياست مداري كنجكاو و آگاه به كاري بود كه به او واگذار شده بود. او نگاهي ژرف به رويدادهاي بوشهر و فارس و تا اندازه اي گسترده تر به بندرعباس و كرمان دارد و از آن جا كه گزارش براي وزارت امور خارجه ي كشورش فرستاده مي شود هيچ هراسي از بيان انديشه اش درباره ي هيچ رويداده اي ندارد.
بر آن نبوده ام كه هيچ واژه يا پاره اي از نوشته ي او را كنار نهم، چه آن كه به گمانم او با راستينگي نگاشته و نبايد راستينگي نگاشته اش را به كنار نهادن واژه يا پاره اي آلود.
سال 1914 ميلادي
پنج شنبه 25 اوت 1914
امروز نخستين روزي بود كه مي شد سروصداي جنگ در بوشهر را شنيد. اين شهر جنوبي ايران مركز فعاليت عمده ي تجارت دريايي ايران در جنوب است و مراكز تجاري عمده اي دارد. بازارش مركز فعاليت تجار ايراني و عرب و هندي و ترك در معامله با هم و با بازرگانان انگليسي و فرانسوي و هلندي و اسپانيايي و پرتغالي و در دو سه دهه ي اخير بازرگانان روسي و تجار آسياي شرقي، عمدتاً چيني هاست. شايد بزرگ ترين اسكله ي كرانه هاي خليج فارس در بوشهر باشد به نوعي كه معمولاً دوازده كشتي در كنار اين اسكله به تخليه ي بار مشغولند و در همين حدود كشتي دور از اسكله در انتظار آمدن به كنار اسكله و تخليه ي بار، لنگر انداخته اند.با آن كه اين بندر و اسكله ي آن قدمت قابل توجهي دارند، متأسفانه ابزار تخليه ي بار كشتي ها در اين بندر، ابتدايي و اندك است و انبارهاي آن ظرفيت كامل را براي جا دادن كالاهاي تخليه شده را ندارند. در نتيجه، تخليه ي بار به كندي صورت مي گيرد و اين سبب توقف طولاني كشتي ها در بندر و آب هاي نزديك به بندر مي گردد و كاركنان كشتي ها ناچارند خستگي هاي روزهاي انتظار خود را در اين بندر خالي كنند.
ساكنان بومي بندر بوشهر، كاركنان تجارت خانه ها از عرب و ترك و هندي و اروپايي و ملوانان كشتي هاي تجارتي، اين بندر را شلوغ تر از حد تحملش نموده اند. شلوغي بندر تنها در سايه ي فرهنگ رشد يافته در آن، كه نتيجه ي سال ها آشنايي مردم آن با مسافران و تجار است، قابل تحمل است. شركت هاي فعال در كار تجارت در بندر بوشهر در اين چند سال اخير هريك مسافرخانه اي براي جاي دادن بازرگانان همراه خود و كاركنان كشتي ها برپا نموده اند و تنها چيني ها در جايي بيرون از شهر اتراق گاهي مفصل ساخته اند و بسياري از بازرگانان آمده از آسياي شرقي از اتراق گاه آن ها استفاده مي كنند. بوشهر را بايد شهر انبارها دانست چه آن كه پانزده انبار غير از انبارهاي موجود در تأسيسات بندري، به صورت پراكنده در بوشهر وجود دارد كه كالاهاي تخليه شده ي برخي از شركت ها پس از تخليه، از بندر خارج و به آن انبارها انتقال مي يابند. اين انبارها در نهايت دقت و قدرت نگهباني مي شوند و اطلاعات كمي درباره ي دست بردهايي كه به آن ها زده شده اند، در دست است.
بندر در شبه جزيره اي است و جاده ي خروجي از اين شبه جزيره پس از خارج شدن از محوطه ي شبه جزيره به سه شاخه شده و شاخه ي اصلي رو به شمال مي نهد، تا راهي بلندي هاي مشرف بر كرانه ي خليج فارس گردد و دو شاخه ي ديگر يكي به موازات كرانه ي دريا رو به بندرهاي «معشور»(1) و «محمره»(2) مي نهد و ديگري در كنار دريا راهي بندرعباس و تنگه هرمز مي شود و از چند بندر مي گذرد. البته تنها نام آن ها جاده است وگرنه هيچ شباهتي به جاده ندارند و ما بايد در تلاش باشيم كه براي استفاده هاي بعدي با بهره گيري از نيروي كار ايراني ها آن ها را تبديل به جاده كنيم.
در بوشهر كنسول گري هاي آلمان، فرانسه، روسيه، و عثماني در كنار كنسول گري ما به فعاليت مشغولند. در كنسول گري آلمان 9 نفر: 3 آلماني و 4 ايراني و يك ترك و يك عرب؛ در كنسول گري فرانسه11نفر؛ 4 فرانسوي، 2 اسپانيايي، 3 ايراني، يك سوئدي و يك آفريقايي؛ در كنسول گري روسيه 7 نفر: 3 روس، يك لهستاني، يك رومانيايي و 2 ازبك مسلمان؛ در كنسول گري عثماني 13 نفر: 6 ترك، 2 كرد، 5 عرب و يك يوناني مسيحي خدمت مي كنند. يك زن آلماني و 2 زن فرانسوي، يك زن لهستاني و 3 زن ترك در كنار آنان در بوشهر هستند. خانم بريژيت مارسل نويسنده ي مشهوري است و من شاهد تلاش و تحقيقات او براي نگاشتن كتابي درباره ي كرانه هاي خليج فارس هستم. ايشان گاهي براي مطرح كردن پرسش هايي در راستاي تحقيقاتش به كنسول گري ما مي آيد و من مي كوشم او را در اين راه ياري دهم. حضور و وجود او سبب شده كه گاهي روي مواردي كه او مطرح مي كند، من به گردآوري اطلاعات بپردازم. استعدادش در زمينه ي ترسيم نقشه هاي جغرافيايي شگفت انگيز است.
در كنار اين افراد، كساني از بوميان اهل بوشهر و كرانه هاي شمالي خليج فارس كارهاي خدماتي كنسول گري ها و ارتباطات آن ها با شهر و تأسيسات تجاري را برعهده دارند. معروف ترين اين افراد دو تن، يكي رحيم باقي خان چاه تلخي، كارگر كنسول گري آلمان و سيد قاسم شوركي، كارگر كنسول گري فرانسه اند. سيد قاسم آدم عجيبي است. علاوه بر آشنايي با زبان فرانسه، انگليسي و عربي را نيز مي داند و تا حدي نيز با زبان آلماني آشناست. در كنسول گري ما علاقه ي عجيبي براي به كار گرفتن پنهاني او وجود دارد.
پنج شنبه 1 سپتامبر 1914
جنگ، خليج فارس را به شدت ناآرام كرده است. كاهش توان دريايي ما در خليج فارس، كه براي مدتي ضروري است، زمينه ي پديد آيي جنبش هايي را در كرانه هاي جنوبي فراهم نموده است. ريشه ي جنبش ها، ناخرسندي عرب ها از پذيرش فرمان دربار ترك عثماني است؛ چيزي كه در اين چند دهه ي اخير سابقه نداشته است. به گمان هري واترمن و يارانش در مأموريت خود موفق بوده اند. امروز مي توان نفوذ سياست ما را در عمق سرزمين هاي عرب نشين جنوب خليج فارس مشاهده كرد. آن چه كه روي مي دهد، نگاه عرب هايي كه در حاشيه ي خليج فارس نشسته اند و از تكاپوي اقتصادي ما و بهره هايي كه نصيب آن ها مي گردند، تأثير پذيرفته اند نيست، بلكه پديد آمدن انديشه ي جدايي ميان هم مذهبان سني ترك و عرب است.خوشبختانه آنچه كه در آن سوي خليج فارس روي مي دهد و در حال شكل گيري است، تأثير مخرب بعدي بر حاشيه ي اين سو را ندارد، به ويژه در بوشهر و اطرافش. بوشهري ها اكثراً غير سنّي اند و پيرو مذهب مسلط بر ايران و مخالف با بساط مذهبي چيره بر عثماني و شايع بين عرب هاي آن سوي خليج فارس. با آنكه مهاجران عرب، به بهانه ي تجارت و دادن خدمات تجاري به بوشهر از كوشش در راه گسترش انديشه ي مذهبي خود باز نمانده اند، ولي هراس هميشگي اقليت سني از اكثريت شيعه در ايران مانع از حضور جدي و نفوذ آنان شده و مي توان از همين موضوع در راه گسترش سياست ضدعثماني در خليج فارس سود برد.
ستيزه ي پنهان دو انديشه ي مذهبي اسلام در بوشهر هرگز نتوانسته در بازار آن نفوذ يابد، به نوعي كه مي گويند در روزهاي ويژه ي شيعيان، بازاري هاي سني به تبعيت از آن ها دست از كار مي كشند.
دل سپردن سني ها به دستورهاي مذهبي صادره از درون خاك عثماني و دلبستگي شيعيان به دستورهاي مذهبي روحانيون شيعه مي تواند آن ها را روياروي هم قرار دهد، اگر حضور كلي روحانيون بالامرتبه ي شيعه در خاك عثماني و تأثيرپذيري آنان از خواسته هاي دولت عثماني را كنار ننهيم، اين مي تواند در روزهاي آينده تأثير مهمي بر رويدادهاي اين سوي دنيا داشته باشد.
كنسول گري ها براي دل نبريدن مردم بوشهر از خود، كمتر حاضر به استفاده از خدمات بوميان سني هستند و غير از عرب هاي شاغل در كنسول گري آلمان، تنها عرب شاغل در كنسول گري آلمان يك عرب شيعه است.
نماد موجود در اين فضاي كوچك در ايران گسترده است. ايراني ها و عثماني ها مسلمانند، اسلام در اين سوي دنيا چيزي است نه مانند مسيحيت در اروپا. امروز هيچ گاه نمي توان دل به اتحاد مسيحيان بست. زيرا هيچ خطري در برابر آنان از بيرون نيست و قدرت در دست مسيحيان است و جنگ بر سر قدرت آن ها را رودرروي هم قرار مي دهد. اما مسلمانان شمار كم تري از مردم جهانند و برخلاف دنياي مسيحيت و پراكندگي كشورهايشان و سرزمين هاي زير سلطه شان، در گستره اي چسبيده به هم زندگي مي كنند و خطرهاي مشتركي را حس مي نمايند، با احتمال پيوستن به هم براي رويارويي با خطرها. اما قرن ها است بر چند پارچه اند. يك دولت سني عثماني در غرب آسيا و شمال افريقا- هر چند كه شمال آفريقا از دستش خارج شده ولي هنوز نفوذي در آن دارد- و يك دولت شيعه در خاور گستره ي اسلامي، هرچند كه بر اثر حوادث يكي دو قرن اخير پاره پاره شده و سرزمين هايي از آن زير فرمان روسيه قرار گرفته و سرزمين هاي زير سلطه ي هند ما، مانند بلوچستان و جلگه ي سند و بالاتر از آن افغانستان واقع بين مرزهاي روسيه و هند ما با مردمي بيشتر سني.
ما كوشيده ايم تركيب جمعيتي مذهبي كرانه هاي شمالي خليج فارس را به هم بريزيم ولي هيچ گاه تركيبي سني و مخالف تهران و دلبسته به استانبول پديد نياورده ايم. اين نشانه ي هوشمندي سياسي ما بوده و امروز نتيجه ي مطلوب و مثبت آن را درك مي كنيم.
تلاشي همه جانبه از سوي عثماني به پشتيباني آلمان براي كشاندن ايران به اتحادي اسلامي در حال انجام است. عثماني دلخوش به اكثريت سني در بين مسلمانان جهان به ناكامي اين تلاش نمي انديشد و پس از سال ها در نيافته است كه هر اقليتي توان بيشتري براي گريز از فرمان اكثريت دارد و آلمان ناتوان از بررسي دقيق رويدادها دل به تلاش عثماني بسته است.
بنابر خبرهاي رسيده از تهران تلاش عثماني در اين چند روز آغاز جنگ، هرچند خود هنوز رسماً پا به جنگ ننهاده، ثمر نداده و تنها كساني كه به اصل رقابت مذهبي نمي انديشند، در روياي پا نهادن ايران به جنگ به نفع عثماني هستند. ولي اكثريت قدرت متمركزان در مركز قدرت در انديشه ي رقابت دور و دراز با عثماني به ناچار رؤياي پيوستن به قدرت رهانده ي آلمان را رها نموده و بي طرفي را پذيرفته اند. اگر بتوانيم از توان روس ها در ايران بكاهيم، بر فاصله ي موجود ميان ايران و متحدان آلماني و عثماني افزوده ايم و امروز بي طرف ماندن ايران از پيوستن هر ياوري به ما در جنگ ارزش بيشتري دارد.
پنج شنبه 8 سپتامبر 1914
هوا هنوز گرم است و من هنوز هواي خنك بوشهر، به آنگونه كه از آن سخن مي گويند را نديده ام. در اين چند ماه اقامتم در اين شهر تنها پرسه هايي در غروب و شب مرا به جاهايي در اين شهر كشانده است و اگر روزهايي بيرون رفته ام تنها براي مأموريت هاي اداري بوده است.بوشهر بازار گسترده اي دارد و به اصطلاح ايراني ها بازارش چند «راسته» دارد. با اين كه فراواني پول در بوشهر نسبت به هند بيشتر حس مي شود، قيمت كالاها در بوشهر ارزان تر از هند است، اگر از چند روز بحراني در دوماه پيش، كه بر اثر رقابت هاي مراكز تجاري ما از يك سو و بازرگانان آلماني و فرانسوي در سوي ديگر پديد آمد و يكي دو هفته اي طول كشيد، بگذريم، اين بحران نشان داد كه اروپايي ها ضمن رقابت با هم، كه امروز آن ها را به جنگ كشانده، براي رويارويي با ما و ضربه زدن به منافع ما هر لحظه آماده اند كه رقابت را رها كرده و به هم بپيوندند.
در آن بحران، تلاش ما براي كشاندن دولت ايران به درون و استفاده از توان اندكش براي كنترل رفتار مخالف قوانين ضعيف ولي جاري در ايران در بندر بوشهر و بندرهاي جنوبي ايران، سودي نبخشيد و موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر در مقابل مراجعات مكرر ما و گفتگوهاي پياپي و گاه تهديدآميز ما تنها به پذيرش بسيار كم رنگ و ناكارآيي دست زد و لبخند به ظاهر مؤدبانه، ولي در واقع موذيانه ي او، آشكارترين واكنش او بود. من هنوز در اين فكرم كه در اين ميانه او دل به چه كساني بسته بود و چقدر گيرش آمده است.
رد و بدل كردن پول و امكانات ميان بازرگانان و مقامات در ايران كاري عادي است و در محل زندگي و كار مقامات ده ها و صدها نمونه ي آشكار از داده هاي بازرگانان به صورت اجناس تزييني به چشم مي خورد.
پس از فرو خفتن بحران، يكي دو هفته اي بازار تعطيل شد و تشكيلات حكومتي هيچ تلاشي براي گشودن بازار ننمود و در برابر تذكرات ما، پاسخ موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر، آن بود كه شدت گرماي هوا سبب فرار بسياري از بازاريان شده است. پس از عادي شدن بازار پرسه اي در آن زدم، ولي نه آن شعف در آن ديده مي شد و نه آن آرامش تجارت. عجيب ترين حرفي كه در حجره اي شنيدم آن بود كه: برويد و شكر كنيد، اين آرامشي قبل از آغاز توفان است». شايد او به اين جنگ و به نتايج حاصله از اين جنگ بر بازار مي انديشيد.
جنگ هنوز بر بازار بوشهر اثر ننهاده، ولي مي توان نخستين نسيم هاي پيش درآمد را حس كرد. درگيري دولت هاي اروپايي، بندرهاي اروپايي و راه هاي آبي درياي مديترانه و كانال سوئز و اقيانوس هند را ناآرام ساخته و فشار ناآرامي در اين سوي دنيا به كرانه هاي شمالي درياي عمان و كرانه هاي شمالي و جنوبي خليج فارس كشانده شده و هرچند كه تحت مديريت ما و قدرت نظامي ما در خليج فارس هنوز تردد كشتي ها در آرامش و امنيت صورت مي گيرد، ولي دل تپش هاي ناآرامي آوايي بلندتر از صداي امواج دريا دارند.
حس ناآرامي، كنسول گري ما را به تكاپو كشانده و حكومت ما را در هند به فعاليت واداشته است. امروز تلگرافي از هند داشتم. دستور داده بودند براي كنترل اوضاع سفري به شيراز و مذاكره اي با مخبرالسلطنه، فرمانرواي فارس، داشته باشم.خروج از بوشهر نياز به كسب اجازه از موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر دارد. نشستيم و صحبت كرديم؛ قرار شد من و شيفرز به بهانه ي گشتي در شيراز مجوز خروج از بوشهر را به سوي شيراز دريافت داريم. بايد هديه اي پر ارزش با خود ببريم.
پنج شنبه 15 سپتامبر 1914
خبرها قابل تحمل نيست. روسيه اكثر نيروهاي بازدارنده ي خود را از شمال غربي ايران براي تقويت جبهه هاي اروپايي خود خارج كرده و بسياري از مواضع رها شده از سوي آن ها بنابر خبرهاي رسيده توسط نيروهاي عثماني اشغال شده است. با خروج روس ها و ايجاد ناآرامي هايي در شمال غربي ايران راه هاي تجاري در آن مناطق ناامن شده و اين حتماً سبب افزايش فعاليت تجاري از طريق بندرهاي جنوبي خواهد گشت و بوشهر ناتوان از پذيرش اين حجم از مبادلات بحران تازه اي را خواهد آزمود.عثماني هراسان از رويدادها براي بستن راه هاي شرقي در ايجاد جبهه هايي در برابر خود و متحدش تلاش گسترده اي را براي كشاندن ايران به جنگ به نفع خود آغاز كرده است. عثماني دل خوش به موضع گيري دولت ايران نيست و بيشتر علاقه مند به تحريك مذهبي است و بر اين اساس از رهبران مذهبي شيعه ي ساكن شهرهاي تابع خود در مناطق شيعه نشين عراق ياري خواسته و آنان بر پايه ي اين تحريكات به دو گروه شده اند، گروهي پذيراي همكاري با دولت استانبول هستند و گروهي كه مي كوشند از اين هياهو دور بمانند. پيوستگان به سياست استانبول به هم باوران خود در ايران پياپي پيام مي دهند و كم كم موضع گيري هايي در برخي از ملاهاي ايران براي ابراز نظر جهت پيوستن به جمع مسلمين براي رويارويي با ما و روسيه مشاهده مي شود. اين موضع گيري ها مناطق جنوب غربي ايران را تحت تأثير قرار خواهد داد و ما بايد هرچه سريع تر به فكر ايجاد موانعي در اين راه در اين منطقه باشيم.
دولت ايران ناتوان از تصميم گيري است. شايد نخواهد با ما در بيفتد ولي نفرتش از روسيه بيش از حد لازم است و بودن روسيه در كنار ما امكان سريدن اين خواسته به سوي ما نيز خواهد شد. نمي توان به تصميم فعلي دولت ايران دل بست و بايد آماده بود تا در صورت هر نوع موضع گيري عليه ما به تندي بندرهاي جنوبي را در دست گرفت و با ايجاد بحران در منطقه، ايران را تحت فشار قرار داد. ايران با آگاهي از اين آينده بر آن است كه براي استفاده از موقعيت، ما و روس ها را وادار به پذيرش پرداخت وامي به خود نمايد.
ترك ها و آلماني ها براي ايستادگي در برابر سياست دولت ايران مصمم به پديد آوردن بحران هايي در شمال و جنوب ايران اند و كساني را به درون هياهوهاي برپا خاسته در گيلان و فارس فرستاده اند. فارس آتش زير خاكستر است. اين جا سرزمين ايل ها و قبيله هاست. هنوز بختياري هاي ساكن فارس و قشقايي ها و ايل هاي خمسه به سبب حضور و نفوذ قدرتمندانه شان در حوادث چند دهه ي اخير ايران و اعتقادشان به قدرت خود در دگرگوني ها، در هر لحظه اي كه بخواهند به هيچ وجه تابع تصميمات دولت نيستند و رؤساي آن ها نه تنها خود را از فرمانرواي فارس يا در سطحي بالاتر از دولت ايران كمتر نمي دانند بلكه آن ها را وادار به هماهنگي با انديشه ي خود فرض مي كنند. اين حس در گيلان نيز وجود دارد، با اين تفاوت كه در آن جا ايل و قبيله اي نيست و بيشتر گرونده به تجمع هاي سياسي هستند. آذربايجان با همه ي توانش در رويدادهاي اخير، به سبب آن كه ميدان جنگ روسيه و عثماني است، از اين ماجرا دور است.
براي كسب مجوز خروج از بوشهر به فرمانرواي بوشهر مراجعه كردم. در مقابل توضيحات من لبخند مي زد و گاهي صداي خنده اش را مي شنيدم و در پي توضيحات من تنها يك جمله گفت و آن اين كه «بالاخره هدف از سفر چيست؟» ناچار شدم بگويم كه براي ملاقات با مفاخرالسلطنه مي رويم و از سوي دولت ايران براي گفت و گو با او هماهنگي شده است. لبخندي زد و دستور صدور مجوز را داد.
يازدهم سپتامبر من و شيفرز به همراه دو محافظ كنسول گري و فرستاده اي از سوي موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر، به راه افتاديم و شب به برازجان رسيديم. اولين باري بود كه به برازجان آمده بودم. شهري است بسيار كوچك و شايد بتوان گفت روستايي بزرگ. گمان مي كردم بزرگتر از اين باشد. شهري بر سر راه بزرگ ترين بندر جنوبي ايران و شهري بزرگ و درواقع بزرگ ترين شهر جنوبي ايران بايد بزرگتر از اين باشد.
شب خموشي بود. به استراحتگاهي كه برايمان در نظر گرفته بودند، رفتيم. خانه اي بود در وسط باغي پشت به كوه. هنوز جا به جا نشده بوديم كه نماينده ي فرمانرواي بوشهر آمد و گفت كه حاكم برازجان ما را براي شام به خانه ي خود دعوت كرده است. نه جرأت رد دعوت او را داشتم و نه توان گذراندن ساعتي طولاني براي آن ملاقات و شام را، به ناچار رفتيم.
نزديك محل اقامتمان بود. باغي بزرگ با قصري زيبا. غضنفرالسلطنه پاي پله ها از ما استقبال كرد. به نظر مي رسيد علاقه اي به پذيرايي از ما ندارد ولي دستور انجام چنين كاري را دريافت كرده است. اطلاعاتي در حد متوسط داشت ولي به نظر مي رسيد بيشتر مي داند و قصد بروز همه ي دانسته هايش را ندارد. شامي خورديم و گفت و گويي كرديم. بيشتر به ايران مي انديشيد و در رؤياي جانفشاني بود و دايم آه مي كشيد. با همه ي ايستادگي اش مرد بسيار مؤدبي بود و اين سبب شد ساعتي بمانيم و ديروقت برگرديم. فكر نكنم هيچ گاه بتوانم خاطره ي تماشاي چند لحظه اي به گلدان بزرگ كريستال پر از گُلش را در گوشه ي اتاقي كه در آن شام خورديم از ياد ببرم.
ديروز به راه افتاديم و شب را در كازرون بوديم. نام ناصر ديوان را بسيار شنيده ام. خيلي دلم مي خواست او را ببينم. گفتند چند روزي است در كازرون نيست. كازرون پر از هياهوست. به نوعي قلب تلاش قبيله ها و ايل ها در كازرون مي تپد. اين شهر محل برخورد دو نوع رويداد در حال شكل گرفتن در فارس و شهرهاي حوزه ي كارون، كه در دست ماست، مي باشد و نخستين زمزمه ي هر نوع اتفاقي در آينده را بايد از اين شهر شنيد. بر پايه ي اطلاعات پيش تر دريافت شده از مأمورين پنهانمان در اين شهر، شهر ناآرام بلكه بي پرده روي به سوي رويارويي با ما دارد و در صورتي كه اين نگاه علني شود گلوگاه دسترسي از بندر بوشهر به شيراز و بندرهاي معشور و محمره و شهر «ناصريه» (3) از راه خشكي سخت خواهد شد و بخش عمده اي از امكانات جا به جايي نيرو در منطقه با خبر مواجه خواهد شد. بايد هرچه سريع تر راهي براي حل اين مشكل يافت.
ساعتي پيش به شيراز رسيديم. اكنون در كنسول گري خودمان در شيرازيم.
پنج شنبه 22 سپتامبر 1914
سفر خسته كننده اي بود. جاده بسيار خراب است. اين سبب مي شود بپذيري در گرماي بوشهر بماني و از اين راه به درون ايران نخزي.اولين صبح ورودم به شيراز به استراحت گذشت و بعدازظهر در جلسه اي با كنسول مان در شيراز به گفت و گو و تحليل اوضاع نشستيم. خبرهاي عجيب و گاهي ناراحت كننده اي درباره ي رويدادهاي فارس داشت. روز دوم را پرسه اي در شيراز زدم. همراهم آقا عزت الله ميبدي، از كاركنان كنسول گري در شيراز مرا به آرامگاه هاي حافظ و سعدي و تماشاي يكي دو جاي ديدني در شيراز برد. شهر شيراز ديدني است. شايد آن روز را كمتر به جنگ و فردايش و زندگي و هراسِ خفته در آن انديشيدم.
روز شنبه براساس برنامه ي تنظيمي به ملاقات مخبرالسلطنه رفتم. وي در مجموع دل خوشي از ما ندارد و به راحتي و حتي در پشت پرده ي الفاظ سياست مدارانه اش، مي توان گرايشش به سياست آلمان را حس كرد. ايراني ها، آلماني ها را به خوبي نمي شناسند، همان گونه كه ما و روس ها و فرانسوي ها را به خوبي نمي شناسند. قضاوتشان عجولانه و بر پايه ي رويدادهايي است كه اين شاخ به آن شاخ پريدن هاي سياسي شان برايشان ساخته است. دل زده از فرانسه و بعد روسيه و سرانجام ما، ناچار از يافتن ياوري براي رويارويي با دشمنان ساخته در ذهنشان به آلمان روي آورده اند و ما هم بر آن نيستيم كه نگاهشان به روسيه را تغيير دهيم و به ناچار بايد پذيراي نگاهشان به ما و گسترش آن نگاه باشيم.
از جالب ترين نكات درباره ي ايراني ها يكي نيز اين است كه هرگاه دو رقيب در برابر هم بايستند چون نه توان رويارويي و نه كوبيدن حريف و نه اميد به ياري دروني دارند، به ناچار درصدد يافتن ياوري خارجي برمي آيند يا حداقل خود را طرفدار و تحت حمايت قدرتي خارجي نشان مي دهند. به همين جهت هيچ گاه نمي توان به موضع سياسي آن ها اميد بست و براساس آن حركت نمود، چون ذره اي ياري بيشتر از سوي ديگر وي را به آن سو مي كشاند.
اين اصل نه تنها بر دولتمردان بلكه بر رؤساي قبيله ها و گاهي بر ملاها نيز تأثير نهاده است، به گونه اي كه قبيله هاي عرب ساكن حوزه ي كارون و كوه نشينان بختياري و قشقايي ها و ايل هاي خمسه هريك به سويي رفته اند. عرب ها رو به سوي ما دارند؛ ايل هاي خمسه چشم به ما دوخته اند؛ قشقايي ها دل به آلمان بسته اند و بختياري ها درگير مبارزات قدرت طلبانه ي دروني خود براي يافتن موضعي مشخص اند.
خان هاي حاكم بر شهرها و مناطق ميان سكونت گاه هاي ايل هاي خمسه و كرانه هاي شمالي خليج فارس نيز در آرزوي توان يابي هاي بيشتر بعدي و در انديشه ي تنگتر به دنبال گرويدن به سويي هستند. موضع گيري آن ها بخشي از مشغوليت هاي بعدي ما را خواهد ساخت، چه آن كه گرايش يا عدم گرايششان به ما، در آينده حضور اقتصادي و سياسي و نظامي ما را در منطقه رقم خواهد زد. بايد كساني را براي پا نهادن در معركه ي ايجاد گرايش در آن ها برگزيد و مأمور نمود و بايد در انتظار نتيجه ي گرويدن آن ها به ما در درگيري هايشان با هم نشست.
ذهن جامعه در اختيار ملاها است. با آن كه افراد ايل ها و قبيله ها و شهرهاي (چه كوچك و چه بزرگ) تابع فرمان حكام خود هستند، ولي از حاكم تا فرودست ترين فرد ايل و قبيله و شهر دلي نيز در گرو ملاها دارد. ملايي كه شايد نداند كه در جهان چه مي گذرد. ملاها در درگيري دوسويه اي اسيرند. هم بايد انباشته ي باوري به نام اسلام را حفظ كنند و هم بايد انباشته اي آييني به نام شيعه را حفظ نمايند. اگر رو به اولي آورند بايد در برابر ما بايستند و اگر دل به دومي ببندند يا بايد در كنار ما قرار گيرند و يا حافظ بي طرفي ايران در اين جنگ و ستيزه گردند. بايد به هر نوعي شده در ميان آن ها راه يافت و آن ها را به سوي دوم گرايش داد.
با مخبرالسلطنه صحبت كرديم و دانستيم كه وي هيچ اميدي به اتحاد ميان ايل ها و قبيله ها و حاكمان شهرها و ملاها و مردم براي پيروي از سياستي يكسان ندارد و در انتظار حادثه اي نشسته است.
در كنار اين همه پراكندگي مشكلي به نام نيروي نظامي در شيراز به چشم مي خورد. ايران سال هاست ارتش و نيروي نظامي يكپارچه اي ندارد؛ ارتشي سركوب شده، نيروي قزاقي تحت مديريت افسران روسي و ژاندارمري تشكيل شده براساس سياست رو به توان ايالات متحده و تحت مديريت ظاهري افسران سوئدي. در صورت كشيده شدن جنگ به ايران، كه حتمي است، ايران ميدان عبور آساني است و بايد جنوب و جنوب شرقي ايران را براي جلوگيري از دست يابي به راه هاي گذر به مرزهاي هند، از نظر نظامي در دست گرفت.
ضعف نظامي ايران بندرهاي جنوبي و حاشيه ي عريضي در كرانه هاي شمالي خليج فارس را بي صاحب كرده و بايد همانگونه كه پيشتر در بندرهاي جاسك و چاه بهار با پياده كردن نيروهاي فرستاده شده از هند گامي در راه ايجاد آرامش در منطقه برداشتيم، اين سياست را به سوي بندرهاي بوشهر و معشور نيز بكشانيم.
پنج شنبه 29 سپتامبر 1914
شيراز مركز خبرهاي جنوب ايران است. از بندرعباس تا بندر معشور و از بندر بوشهر تا اصفهان خبر هر اتفاقي در اندك مدت به شيراز مي رسد و بافت جمعيتي شهر به گونه اي است كه هر خبري شماري را به هيجان مي آورد.شيراز علاوه بر آنكه كانوني براي گرد آمدن كوچ گراني از هر جاي جنوب ايران به اين شهر است، دربردارنده ي پيروان اديان مختلف نيز هست. در اين شهر يهودي و بهايي و شماري بودايي در كنار مسلمانان، كه تقريباً همه شيعه اند، زندگي مي كنند و رقم جالب جمعيتي شيراز، اندك بودن غيرقابل باور جمعيت مسيحيان آن است.
بخش قابل توجهي از بازار آن در دست يهوديان است و بنابر آمار تهيه شده از سوي كنسول گري، 26 بودايي ساكن اين شهر به كار مكانيكي و صنعتي مشغولند. آن ها سال ها پيش از هند به شيراز آمده اند و هنوز نتوانسته اند در جمعيت شهر هضم شوند. شيرازي ها آن ها را فرستاده يا به اصلطاح معتبرتر جاسوس ما مي دانند.
دو هفته در شيراز ماندم و كوشيدم همه ي اطلاعات گردآوري شده در كنسول گري را مطالعه كرده و با بسياري از گردآورندگان آن اطلاعات صحبت نمايم. در ميان آن ها تنها يك نفر بسيار باهوش و ذكاوت است و مي داند دنبال چه مي گردد. با او قرار گذاشتم كه گزارش هاي خودش را از طريق پيك كنسول گري براي من بفرستد. آقامحمدعلي نفوذ زيادي در ميان قشقايي ها و ملاهاي منطقه دارد و ظاهر مذهبي او به آساني برخي از درها را بر روي او مي گشايد.
برگزيده اي از سوي آقامحمدعلي در بازگشتم به بندر بوشهر تا كازرون هم راهم بود و او بود كه توانست در كازرون اسباب ملاقات من با ناصر ديوان را فراهم كند.
ناصر ديوان را نه در خانه اش بلكه در باغي بيرون از كازرون، در كنار جاده اي كه از كازرون به برازجان مي آيد، ملاقات كردم. به نظرم رسيد بيش از آن كه من از ملاقاتم با او دنبال كسب آگاهي هايي بودم او در اين انديشه بود. با همه ي دقتم، يكي دو بار اطلاعات جالبي از من گرفت. يكي آن كه شديداً شايقم صولت الدوله ي قشقايي را ببينم و ديگر آنكه نگاه ملاهاي شيراز با ملاهاي بوشهر تفاوت دارد و ملاهاي شيراز بيشتر رو به سوي ما دارند تا ملاهاي بوشهر.
اصطلاح پاييز دل انگيز را شايد فقط بتوان براي آن شب و آن باغ و آن طبيعت گلستاني باغ ناصر ديوان به كار برد.
پنج شنبه 6 اكتبر 1914
جنگ تازه آغاز شده ي اروپا وضع بندر بوشهر را تغيير داده است. تغيير وضع بوشهر حاصل تغييراتي است كه در خليج فارس پيش آمده. جنگ به نوعي كانال سوئز را بسته و كشتي هاي تجاري حركت مرتب و هميشگي شان قطع شده است. خبرها حاكي از خلوت شدن مسير اقيانوس هند است و حتي كشتي هاي بازرگانان آسياي شرقي نيز از تعدادشان كاسته شده و در اين هفته تنها يك كشتي چيني در آب هاي ساحلي بوشهر لنگر انداخته است.هنوز اسكله خلوت نشده و كار براي تخليه ي كشتي هايي كه از پيش در نوبت ايستاده بودند ادامه دارد، ولي همه مي دانند كه چنين حجم كاري در ماه آينده وجود نخواهد داشت.
بازرگانان كم شمار آلماني و يكي دو بازرگان اتريشي فعال در بوشهر خيلي مراقب داشته هاي خود هستند و خبر مي رسد كه در ملاقاتي با موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر از او خواسته اند كه حافظ دارايي هاي آن ها باشد. خبر رسيده كه آن ها چند تني را براي محافظت از انبارهايشان استخدام كرده اند و باز هم خبر رسيده كه موجي در ميان مردم براي حفاظت از انبارهاي آن بازرگانان در مواقع خطر در حال شكل گيري است. رضي خان، خبرآور من در بازار بوشهر و مأمور تماس براي ايجاد بحران، مي گويد كه بسياري از كساني كه پيشتر با گرفتن اندك پولي آماده ي آشوب بودند، خود را از معركه كنار كشيده اند.
مراكز تجاري عثماني ها در بوشهر ناآرام تر است. آنان جدا از هراس شان از نتيجه ي هر آشوبي در بوشهر، نگران ناآرامي هاي راه هميشگي تجاري شان از بوشهر به بهبهان اند. آن ها هنوز راه بوشهر به بهبهان، رو به ناصريه را امن مي دانند. سال هاست كه عثماني ها با آن كه بندرهايي چون فاو و بصره را در اختيار دارند و از آن ها به راحتي دست به كار تجارت دريايي مي زنند، از راه بوشهر به بهبهان براي داد و ستد و تجارت دست نمي كشند و درواقع آن ها در اين راه بستري براي حضور و نفوذشان در كرانه هاي ايراني خليج فارس را جست و جو مي كنند.
عاصم ربيع، بازرگان ترك و خبرآور ما در ميان تشكيلات تجاري ترك ها، خبرهايي از نگراني ترك ها در زمينه ي امكان اقدام ما در بستن راه دريايي تجاري شان در خليج فارس دارد. وي از تلاش بي وقفه ي دولت استانبول در برانگيختن روحانيون سني براي اعلام جهاد و ملاهاي شيعه براي هم آهنگي با آن ها دارد.
نگاه متفاوت ملاهاي بوشهر و فارس در اين زمينه در حال رد و بدل شدن است و بايد مواظب آن بود.
ديروز جلسه ي ويژه اي ميان فرستاده ي مفاخرالسلطنه و موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر برپا شد. گويا تصميماتي درباره ي موضع گيري آنان براي انتقال به تهران اخذ شده است. به سفيرمان در تهران هشدارهاي لازم براي حضور همه سويه اش در اين ماجرا داده شود.
شنبه 21 اكتبر 1914
آن چه انتظارش مي رفت پيش آمد. تبليغات عثماني ها و آلماني ها براي برانگيختن مسلمانان دارد نتيجه مي دهد. بحران در حال شكل گرفتن است. هنوز اعلاميه اي رسمي به عنوان حكم ورود مسلمين به جنگ عليه ما صادر نشده، ولي موجي خشمگين در عثماني برپا خاسته و مي توانيم اثراتش را در ايران حس كنيم. بيشترين اثر اين موج در مركز و جنوب و جنوب غربي ديده مي شود. سفير ما در تهران در حال تحت فشار قرار دادن دولت ايران براي جلوگيري از تأثير اين موج است.دولت ايران ناتوان از پذيرش فشار ماست. ايران سال هاست تحت تأثير انديشه ي ملاهاي شيعه است و اثرات آن را در جنگ با روسيه و رويارويي با نوگرايي هاي ناصرالدين شاه و انقلاب مشروطه لمس كرده و علاقه مندان به نجات ايران از ستم هاي حاكم بر ايران بد نمي بينند كه در اين روزگار دل مشغولي روسيه به جنگ، با ورود نظر ملاها، جنبشي براي رهايي از سلطه ي روس ها پديد آيد. دولت ايران با توجه به اين وضع سِر تاونلي را تنها اميدوار به بي طرف ماندن مي كند و براي نگه داشتن ما در كنار خود براي كوتاه كردن دست متحد ما، روسيه، از سرزمين خود بالاخره رسماً اعلام بي طرفي كرده است.
اعلام بي طرفي ايران، عثماني را آزرده و براي برهم ريزي ايران و وادار شدنش به ورود به جنگ، كردها را به ميدان كشيده و اين سبب ورود واحدهايي از ارتش روسيه به شمال غربي ايران به منظور جلوگيري از آشوب برانگيزاننده ي ايران براي كنار نهادن بي طرفي و ورود به جنگ به نفع عثماني گشته است.
دگرگوني اوضاع در تهران به سرعت جنوب ايران را تحت تأثير قرار داده و خبرهاي رسيده همه دلالت بر پديد آمدن زمزمه هاي ناخرسندي در ميان مردمي است كه تاكنون خاموش بوده اند و گذشته نشان داده كه پا نهادن شان به صحنه، نتايج خوبي نخواهد داشت. بايد هرچه زودتر به اوضاع تهران براي آرام ساختن اين مناطق سر و سامان داد.
پنج شنبه 26 اكتبر 1914
گويا عثماني پا به جنگ نهاده است. خبرهاي رسيده حاكي از آن است كه امروز عثماني به بندر «اُدسا» ي روسيه تاخته است. با پخش اين خبر، هياهوي عجيبي در بوشهر پيچيد. در كنسول گري عثماني در اينجا غلغله اي برپا شده است. بازرگانان ترك نگران از رويدادهايي كه در پيش است در كنسول گري تجمع كرده و خواهان كسب اطلاعات جدي راجع به حوادث روي داده اند.خبر تاختن عثماني به ادسا به نوعي جنگ ديگري را در بوشهر ميان كنسول گري هاي روسيه و عثماني آغاز كرده است و هر دو كنسول گري مي كوشند با دادن خبرهايي كه نمي توان اصلاً به آن ها اعتماد كرد، جوّ موجود در بوشهر را به نفع خود درآورند.
خبر حمله ي عثماني به ادسا موج شگفتي در ميان مردم پديد آورده است. مردم مسلمان سركوب شده اين خبر را نخستين گام انتقام جويانه ي مسلمانان عليه كفار روسي قلمداد مي كنند. نفرت از روس ها با آنكه هيچ گاه پاي هيچ سرباز روسي به اين تكه از ايران نرسيده است، بر پايه ي ميل به انتقام از آن ها در چشم هاي مردم ديده مي شود. اين موضع گيري ضد روسي مي تواند اگر جنگ به زودي پايان يابد، به نفع ما در مبارزه مان با روسيه بر سر ايران ختم شود. بايد به فكر پاسخ گويي به اعتراضات پنهان ايراني ها درباره ي پيماني كه با روسيه در 1907 بسته ايم، باشيم.
شنبه 4 نوامبر 1914
عثماني وارد جنگ شد و هياهو به اوج رسيد. اينجا همه چيز به هم ريخته است. آرامش ظاهري و ترَك خورده ي چند روز اخير از ميان رفته است. خليج فارس نخستين بازتاب ناآرامي را لمس مي كند. نمايندگي هاي سياسي و پادگان هاي كوچك استقرار نيروهاي ما در منطقه در معرض خطر بوميان تحريك شده اند. عبور پنهان كشتي هاي حامل اسلحه ي قاچاق ترددهاي موجود در خليج فارس را با خطر مواجه كرده است.خبرهايي مبني بر جنب و جوش در ايل هاي خمسه و قشقايي مي رسد. اصلاً نمي توان به عملكرد و واكنش آن ها اطمينان داشت. با آنكه مأموران و فرستادگان ما تلاش لازم را از هر سويي براي هم راه ساختن آن ها با ما انجام داده اند، ولي هر حادثه اي مي تواند سران آن ها را برخلاف قول و وعده هاي پنهانشان به سويي ديگر بكشاند. اگر آن ها دل به هم راهي با عثماني و آلمان ببندند، همه ي ساخته هاي ما در اين منطقه نابود خواهند شد و راه هاي ايستادگي در برابر نفوذ آنان در خليج فارس و حركتشان به سوي هند از دست مان خارج خواهد شد.
بايد تلاش گسترده اي در راه ايجاد و حفظ آرامش در مسير دريايي هند به خليج فارس و بندرهاي معشور و بوشهر انجام دهيم و از همه ي نيروهاي آشكار و پنهان خود براي هم راه ساختن يا حداقل رويارو نگشتن ايل ها و قبيله هاي فارس با ما استفاده كنيم.
پنج شنبه 16 نوامبر 1914
فتوا صادر شد. حائري افندي پيشواي مسلمانان عثماني از مسلمين خواست تا در برابر روسيه و انگليس و فرانسه به جنگ برخيزند. ديروز ملاهاي شيعه ي عراق در كربلا و نجف فتواي جهاد دادند ولي امروز خبر رسيد كه ميرزاحسين تبريزي، ملاي تبريز و ميرزا عبدالكاظم، امام جمعه ي تهران فتواي آن ها را نپذيرفته اند و از ملاهاي نجف خواسته اند كه از تحريك مردم كه نتيجه اي جز خرابي بيشتر ايران ندارد، دست بكشند.هنوز خبري از موضع گيري ملاهاي فارس و بوشهر نيست. ولي فارس و بوشهر غرق در هيجان و اضطراب است. خبرآورهاي ما از بروز هيجان در بوشهر حكايت ها دارند. خبر آورده اند كه شب گذشته تجمعي در مسجد بزرگ بوشهر تشكيل شده و مردم خواهان تعيين تكليف خود هستند. ميان ملاهاي اينجا دو دستگي است. برخي دل به فتواي ملاهاي نجف بسته اند و برخي با هوش مندي مي كوشند كه خود و مردم و شهر را از اين ماجرا دور نگه دارند.
هيجان شهر بازار را تحت فشار قرار داده است. خبر مي رسد برخي از بازاريان دكان هاي خود را بسته اند و در انتظار تعيين تكليف هستند. مأموران كنسول گري آلمان در شهر پرسه مي زنند و به دنبال گردآوري اطلاعاتي درباره موضع مردم اند.
هنوز خبري از تجمع مردم در برابر كنسول گري هاي روسيه و ما نيست. به گمان بايد منتظر واكنش مردم بود.در تلگرافي به ناو جنگي مستقرمان در بندر جاسك خواسته ام كه پس از تماس با فرماندهي در هند و تصميم گيري سريع، زمينه ي آماده بودن خود براي حركت به سوي بوشهر و پياده كردن نيرو براي حفاظت از منافع ما در اين بندر را فراهم كنند.
پنج شنبه 23 نوامبر 1914
روس ها و عثماني ها در شمال غربي ايران با هم درگيرند. خبرهاي رسيده از تهران خموشي احمدشاه قاجار و تلاش دولت براي بي طرفي و شدت يافتن دو دستگي ميان ملاهاي شيعه ي ايران بر سر بي طرف ماندن يا پذيرش فتواي صادره براي جنگ از نجف است. ايران به ظاهر چاره اي جز بي طرفي ندارد، زيرا ارتشي براي پا نهادن به ميدان جنگ ندارد. پا نهادن مردم بدون سازمان نظامي و سلاح كافي نتيجه اي جز آسيب ديدن ندارد. تلاش ما و روس ها براي كاستن از توان ارتش ايران و سپردن فرماندهي ارتش به افسران روسيه اي و برپا داشتن نيرويي به ظاهر نظامي به نام ژاندارمري تنها نمايشي از حضور نظامي ايران است. بي گمان مردم ناتواني ارتش را حس مي كنند و در صورت پديد آمدن هر حادثه اي براي دور ماندن از آسيب، آماده ي پذيرش ورود نيرويي براي حفاظت از امنيت دروني خواهند بود. بايد در اين زمينه سريعاً اقدام نمود.خموشي شايد خسته كننده و آزار دهنده ي بوشهر، رو به ناآرامي دارد. خبرآورها از ده ها تجمع كوچك و بزرگ مردم و واكنش هاي كم رنگ و پر رنگ ملاها در اين مورد خبر مي آورند. در خبري صحبت از شعارهايي است كه در تجمع مردم و بازاري ها در مسجد جامع بوشهر عليه ما و روس ها داده شده و تمايلي كه در آن ها از حمايتشان از عثماني و در سايه ي اين نام از آلمان ها حس مي شده است.
ديروز ملاقاتي با موقرالدوله، فرمانرواي بوشهر داشتم. شادابي پيش را در او نديدم. سخت در فكر بود و احساس مي كردم خيلي دلش مي خواهد نظر دولت ما را در زمينه ي اتفاقات اخير از زبان من بشنود. ساعتي صحبت كرديم. زماني طولاني تر از ملاقات هاي قبلي. كوشيدم خبرهايي كه او را به سوي ما مي كشاند به او بدهم ولي وسعت آگاهي اش از خبرها زياد بود. جايي از من پرسيد: دولت شما قصد پياده كردن نيرو در جنوب ايران را دارد؟ جواب دادم:«بستگي به ضرورت زمان دارد» گفت:«زمان شما يا زمان ما؟» گفتم:«اميدوارم اين دو زمان شبيه هم باشند» آهي كشيد و گفت:«آن روزگار تمام شده».
پنج شنبه 30 نوامبر 1914
بحران، اوج يافته است. خبرهايي مي رسد مبني بر اين كه عثماني قصد ورود به ميانه ي ايران را دارد. بر پايه ي خبرهاي رسيده چند واحد از ارتش آلمان به همين منظور به عثماني آمده اند. ايران توان ايستادگي ندارد و از سويي ديگر به نظر نمي رسد با اين كه بي طرفي را پذيرفته تمايلي در ايستادگي در برابر سياست هاي نظامي آلمان و عثماني را داشته باشد.ورود آن ها به ايران و ناتواني ايران در ايستادگي در برابر آنان و محتمل بودن كمك ايراني ها به آن ها براي دست يافتن به خواسته شان ممكن است راه را بر دشمنان ما براي رسيدن به مرز هند بگشايد. قرار گرفتن آن ها در ميانه ي ايران امكان هرگونه پيوند ميان ما و روس ها را از بين خواهد برد.
خبرها حاكي از حركت جدي ايل هاي فارس است. سران ايل ها و حاكمان بومي شهرها خموشي و سكوت بي اعتناي مشكوك پيشين خود را رها نموده اند و به نظر مي رسد كه بيشتر تمايل به ايستادگي در برابر سياست ما و پيوستن به سياست روياپرور آلمان را دارند. آلماني ها كساني را راهي ايران نموده اند و كساني را كه پيش تر در ايران بوده اند با خود هم راه و هم انديش كرده اند. با آن كه تعداد آن ها كم است و در برابر عوامل ما قدرتي ندارند، ولي به ظاهر به نظر مي رسد كه در مدت كم فعاليتشان موفقيت قابل توجهي داشته اند و بسياري از كساني را كه بر سر دوراهي ايستاده بودند با خود هم راه ساخته اند.
علاوه بر فرستاده هاي آلمان بايد به فعاليت افسران سوئدي ژاندارمري ايران نيز فكر كرد. با آنكه آن ها برگزيده ي ايالات متحده براي گرداندن كارهاي ژاندارمري ايران هستند، شايد به سبب دلخوري ايالات متحده از روسيه در ماجراي مورگان شوستر به سبب جنگ روسيه با آلمان، دل به آلمان بسته اند. نبايد حقيقت امكان ياري ژاندارمري زير فرمان آن ها را به نيروهايي كه ممكن است وارد ايران شوند، رؤيا پنداشت و بايد پيشتر راهي براي رفع آن يافت.
شنبه 10 دسامبر 1914
فضاي تجاري بوشهر جاي خود را به فضايي سياسي داده است. بوشهر يكي از دروازه هاي ورود فرهنگ تازه ي جهان به ايران است و اين شهر فضاي فرهنگي و اجتماعي پيشرفته اي دارد. ولي تحت تأثير تجارت، فرهنگ و جامعه نگري اش، تجارت مآب شده است. از آن رو نگراني مردم بوشهر در اين روزها كاهش فعاليت تجاري است و سختي هاي زندگي و بعد رويدادهاي ايران.بيرون از بوشهر و دور از امكان دريافت مستقيم كالاهاي تجاري، مردم بيشتر تحت تأثير رويدادها هستند و خبرآورهاي ما از يكايك شهرها و آبادي هايي چون «برازجان» و «كازرون» و «اهرم» و «احمدي» و «چاه كوتاه» خبرهايي از گرايش سران و حاكمان آن ها به سوي هدفي رها سازنده ي ايران، به گمان خودشان،مي آورند. خبرها حاكي از دل بستن آن ها به رؤياهاي آلمان است. شيخ حسين نامي در چاه كوتاه، گويا فعاليتي را براي ايجاد اتحاديه اي به منظور پا نهادن در اين راه آغاز كرده است.
آن چه بايد مي كرديم انجام داديم. بايد از داشته ها و به دست آورده هايمان حفاظت مي كرديم. سربازان ما در فاو پياده شدند. ژنرال بارت (4) و ژنرال دلامين (5) در پي سربازاني كه در بندر فاو پياده شدند، پا بر خاك عثماني نهادند و مشغول آماده كردن منطقه براي پياده شدن نيروي بيشتر هستند.
پنج شنبه 15 دسامبر 1914
بصره نيز به دست نيروهاي ما افتاد. تسلط بر كرانه ي غربي شط العرب راه دست يابي عثماني و آلمان به خليج فارس را بسته است و به ناگهان خليج فارس و دنياي داد و ستد آرام شده اند. با آنكه در بازار بوشهر هيچ فعاليتي ديده نمي شود ولي شهر آرام است.تسلط نيروهاي ما بر بصره و فاو و بسته شدن راه شط العرب، بندرهاي محمره و معشور را نيز از ميدان تجاري ايران خارج كرده و موج تازه اي رو به سوي بوشهر و جاسك مي آيد. بايد از اين وضع استفاده كرد.
بازرگانان عثماني و آلماني به ناچار مجبور به ترك شهر شده اند و بحراني شگفت، گريبان كنسول گري عثماني و آلمان را در بوشهر گرفته است. كنسول هاي عثماني و آلمان، ناتوان از انديشيدن به فرداي جنگ بر فعاليت خود براي ايجاد ارتباط با برخي از حاكمان شهرها افزوده اند.
خبرهايي از ملاقات به ظاهر كاملاً پنهان غضنفرالسلطنه برازجاني با ماير(6) در سه روز گذشته رسيده است. ماير، اتريشي است و دو سه هفته پيش با يك كشتي تجاري اتريشي به بندر بوشهر آمده است. وي ظاهراً خود را بازرگان معرفي نموده است و بيشتر وقتش را به گفت و گو با بازرگانان بوشهر براي فروش كالاي خود مي گذراند، ولي در حقيقت فرستاده اي است كه مأموريت گفت و گو با برخي از افراد را براي برانگيختن آن ها عليه ما و به نفع آلمان دارد. خبرآور ما از مذاكره ي تحريك كننده ي ماير با غضنفرالسلطنه و وعده هاي ماير از سوي آلمان براي كمك هاي تسليحاتي به غضنفرالسلطنه خبرهايي داشت. بايد راهي براي كنترل شديدتر كالاهايي كه در بندر بوشهر تخليه مي گردند، يافت.
پنج شنبه 22 دسامبر 1914
جنگ شدت يافته. نيروهاي ما با قدرت هرچه تمامتر خوزستان را زير نظر دارند و همه ي كرانه هاي خوزستان در شمال خليج فارس و بخش هايي از سواحل ميان معشور و بوشهر از دور زير نگاه و تيرهاي توپ كشتي هاي دور از ساحل قرار دارند.تردد كشتي ها زير نگاه كشتي هاي جنگي ماست و يكي، دو كشتي مشكوك بازرسي شده اند و اعتراضات ناخداهاي برخي از كشتي هاي متوقف شده، رفت و آمد دريايي در خليج فارس را ناآرام نموده است. نمايش اعتراض نبايد ثمري داشته باشد. بايد كنترل شدت يابد و به هر شكل مانع از ورود هرگونه اسلحه به بنادر جنوبي ايران شد، زيرا آنچه كه وارد مي شود بعداً عليه ما به كار گرفته خواهد شد.
خبرآور ما از جلسه اي ميان غضنفرالسلطنه برازجاني و ناصر ديوان كازروني خبرهايي آورده است. وي مي گويد شيخ حسين نيز به اين جلسه دعوت شده بود ولي به سبب بيماري حضور وي در اين جلسه ممكن نشده است. او مي گويد كه حاصل گفت و گوهاي آن جلسه به اطلاع شيخ حسين رسيده و وي به ظاهر پذيراي تصميمات آن ها شده است.
پينوشتها:
1.بندري است در شمال شرقي بندر امام كه امروزه بندر «ماهشهر» ناميده مي شود.
2.بندر خرمشهر امروز.
3.شهر اهواز امروز.
4.Baret
5.Delamin
6.Mayer
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، (1392)، پژوهشنامه خليج فارس (دفتر ششم)، تهران، نشر خانه كتاب، چاپ اول.
/م