صدراعظمی كه آگاهانه راه سیاست را از صداقت جداكرد

جهان پساماكیاولیسم

با فرا رسیدن ژانویه 2015، 50 سال از مرگ « وینستون چرچیل » گذشت؛ سیاستمداری انگلیسی كه نه تنها یكی از پیروان ماكیاولی، بلكه به سبب سیاست ورزی استعماری كم نظیرش به یكی از میراث داران ماكیاولیسم مدرن بدل گشت.
شنبه، 9 خرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان پساماكیاولیسم
 جهان پساماكیاولیسم

 

نویسنده: دكتر رها بهار




 

 صدراعظمی كه آگاهانه راه سیاست را از صداقت جداكرد

وارث انگلیسی ماكیاولی

با فرا رسیدن ژانویه 2015، 50 سال از مرگ « وینستون چرچیل » گذشت؛ سیاستمداری انگلیسی كه نه تنها یكی از پیروان ماكیاولی، بلكه به سبب سیاست ورزی استعماری كم نظیرش به یكی از میراث داران ماكیاولیسم مدرن بدل گشت. چرچیل دولتمردی است كه با عدم پایبندی به مفاد عهدنامه ایران و انگلیس، به خاك هم پیمان خود حمله كرد و همه تعهدات سیاسی و حقوقی بریتانیا در برابر ایران روی هوا رفت! او صدراعظمی بود كه آخرین پیوندهای صداقت و سیاست را در جنگ جهانی دوم از هم گسست و هنوز هم همین سیاست بر سپهر غرب حكمرانی می كند. از این رو با گذشت نیم قرن از مرگ چهره مجسم ماكیاولی، سنت سیاسی او زنده تر از گذشته به نظر می رسد تا جایی كه بسیاری از روشنفكران مسلمان نیز معتقدند سیاستمداران غربی آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا كرده اند. گرچه سنت سیاسی چرچیل در میان غربی ها طرفدارانی هم دارد؛ عده زیادی از او به عنوان پیام آور صلح و دوستی در قرن بیستم یاد می كنند. حتی مجله « تایم » او را به عنوان بهترین مرد نیمه اول قرن بیستم معرفی كرد و در نظرسنجی بی بی سی در سال 2002 به عنوان بهترین مرد تاریخ انگلستان انتخاب شد. « جان چارلملی » نویسنده كتاب «‌ چرچیل: پایان افتخار » درباره او می نویسد: « چرچیل خود را یك بریتانیایی می دید و برنده بزرگ در سلسله مراتب اجتماعی داروینی قلمداد می كرد. » اما از سوی دیگر بسیاری از مورخان او را به خاطر رویدادهایی چون كودتای3 اسفند 1299 و تأسیس سلطنت پهلوی، حمله انگلیس به ایران در جنگ جهانی دوم، طراحی و اجرای كودتای 28مرداد و دستور اجرای یكی از بزرگترین نسل كشی های تاریخ بشر در هندوستان، او را برجسته ترین ماكیاولیست عصر مدرن در اروپا و حتی جهان می دانند.
كمتر تاریخدانی به واكاوی فلسفه سیاست چرچیل به عنوان شاگرد فلسفی و وارث انگلیسی ماكیاولی پرداخته است. بر پایه سیاست چرچیل، « واقع گرایان سیاسی » در صحنه بین الملل، برای حفظ منافع كشورشان نه دوستان دائمی دارند و نه دشمنان دائمی. این آموزه همچنان از الگوهای برجسته سیاست غرب امروز به شمار می رود و به عنوان تئوری مسلط ایدئولوژی لیبرالی شناخته می شود. هرچند دنیای امروز غرب،چرچیل ندارد و دیسیپلین سیاسی آن رو به انحطاط است،اما برای فهم تئوری ها و كنشهای سیاسی نظام لیبرال سرمایه داری، چرچیلها را باید شناخت.
« وینستون چرچیل » در میان بانكداران ثروتمند اروپایی بزرگ شد. پدرش « لرد راندولف چرچیل » از كارگزاران اصلی خاندان روچیلدها (1) و مادرش « لیدی راندولف چرچیل » دختر یكی از میلیونرهای آمریكایی بود. به همین خاطر او سر از خانه « سِر ارنست كاسل »، از اشراف نامدار یهودی و صمیمی ترین دوست « ادوارد هفتم » پادشاه انگلستان درآورد و علیرغم میل پدرش هرگز وارد كارهای تجاری نشد، اما نتوانست به كمك اشرافیت یهودی روچیلدها بعدها به عنوان نامدارترین دولتمرد انگلیسی قرن بیستم شناخته شود.
چرچیل در سال1893 وارد ارتش بریتانیا شد. (2) سال 1899 برای جنگ با « بوئرها » به آفریقای جنوبی رفت. قوای انگلستان در این جنگ دچار شكست های پی در پی شده و تلفات بسیاری داده بودند. در همین اوضاع چرچیل كه به اسارت بوئرها درآمده بود، توانست فرار كند. فرار او در آن شرایط بازتاب گسترده ای یافت. او از این موقعیت استفاده كرد و با شركت در انتخابات سال 1900 از طرف حزب محافظه كار وارد پارلمان شد، اما سال 1904 به حزب محافظه كار پشت كرد، به لیبرال ها پیوست و چندی بعد وزیر مستعمرات شد. (3) او طی دوران وزارت بر مستعمرات به اورشلیم سفر كرد و مقدمات ایجاد « كانون ملی یهود » در فلسطین را فراهم كرد. دوران ریاست او بر مستعمره مصر نیز با كشتن ملی گراهای این كشور گذشت. (4) دولت انگلستان همه به پاس لیاقت و وفاداری او در مستعمرات، در سال1911 وزارت كشور را به او داد. چرچیل هم در همان روزهای اول وزارت اعتصاب همگانی ملوانان بندر و كارگران راه آهن را سركوب كرد. او بعدها به عنوان وزیر دریاداری بریتانیا منصوب شد، اما انجام برخی اقدامات تهاجمی نسنجیده موجب شد كه وزارت او در دریاداری پنج ماه بعد از آغاز جنگ جهانی اول خاتمه یابد. تا پایان جنگ، چرچیل تمام توان خود را صرف تهیه برنامه كودتا در كشورهای خاورمیانه از جمله كودتای 28مرداد در ایران كرد.

جنگ فراگیر؛همه علیه همه

آغاز جنگ جهانی دوم با نخست وزیری وینستون چرچیل همراه بود. او از مخالفان سیاست های خلع سلاح داوطلبانه بود و همچنین از سیاست مماشات بریتانیا و فرانسه در مقابل زیاده خواهی های هیتلر انتقاد می كرد. با شكست سیاست مماشات، زیرپا گذاشته شدن قرارداد مونیخ، شروع جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به بلژیك، هلند و فرانسه، در ماه می1940، « نویل چمبرلن » از سمت نخست وزیری كناره گرفت و چرچیل 65 ساله به جای او به عنوان نخست وزیر و وزیر جنگ وارد كارزار شد. سیاست تهاجمی انگلستان در این جنگ در حالی از سوی چرچیل ادامه یافت كه چندین ماه قبل از آغاز آن، چرچیل در ژانویه سال 1927 به دیدار موسولینی رفته بود و از فاشیسم تعریف و تمجید كرده بود. چرچیل با پیش گرفتن اصلی ترین آموزه ماكیاولی كه « هدف وسیله را توجیه می كند »، به فرصت طلبی روی آورد و بعد از22ژوئن سال 1941 و حمله آلمان به اتحاد شوروی علیه هیتلر با دشمن دیروز خود یعنی شوروی متحد شد. در آن سالیان، كمونیسم به مثابه حكومت رقیب، توسط غربی ها به مثابه «‌ دیگری » شناخته می شد. چرچیل نیز با پیروی از طبیعت دیگری ساز و دیگری ستیز غربی ها، دشمنی آشتی ناپذیری با كمونیسم داشت و سال ها در مناصب مختلف دولتی برای برانداختن حكومت شوروی تلاش كرده بود، اتحادهای جدیدی را علیه شوروی به وجود آورد. (5)
روش سیاسی چرچیل در مستعمرات بریتانیایی، خصوصاً چگونگی « بازی با ایران » یكی از مصادیق عینی علوم سیاسی مدرن است كه جوهری ماكیاولیستی دارد و امروز نیز سنت تفكر سیاسی انگلیس بر آن استوار است. با آغاز جنگ جهانی دوم، ایران بلافاصله اعلام بی طرفی كرد. انگلستان نیز بر بی طرفی ایران صحه گذاشت و چرچیل رسماً اعلام نمود تا زمانی كه منافع ما تأمین می شود. بی طرفی ایران برایمان مفید است، اما بعد از حمله متفقین به ایران چرچیل با توسل به اصول « منافع ملی بریتانیا »، از حمله ارتش انگلیس دفاع كرد و پیمان شكنی خود را اینچنین توجیه كرد: « اگرچه ما با ایرانی ها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین كاری می كردیم، ولی این معیارها در مقیاس های كوچك درست است. من نمی توانستم از منافع بریتانیای كبیر به عنوان اینكه این كار ضداخلاق است چشم بپوشیم و بگویم كه ما با یك كشور دیگر پیمان بسته ایم و نقض پیمان برخلاف اصول انسانیت است! این حرف ها مثل تمسك به انسانیت اساساً در مقیاس های كلی و در شعاع های خیلی وسیع درست نیست. » (6) چرچیل درباره اهمیت نفت ایران تأكید داشت « ما باید مالكیت نفت یا حداقل كنترل مواد نفتی را كه برای حیات انگلستان لازم است، به هر قیمتی كه شده بدست آوریم. »
پیش از این، چرچیل سال1899 زمانی كه روزنامه نگار جوانی بود، در یك سخنرانی با عباراتی توهین آمیز تعصبات و اعتقادات مسلمانان را خطرناك توصیف كرد. او می گفت: « برخلاف مسیحیت، اسلام در مقابل علم و علم گرایی ایستاده و با آن جنگیده است تا شاید بتواند تمدن اروپای مدرن را مانند تمدن رم باستان به سقوط بكشاند. » (7)

تراژدی سیاست انگلیسی

با وجود بالا گرفتن تنش های حاصل از جنگ، چرچیل سیاست استعمارگرانه انگلستان را هم همچنان پی گرفت و حكم دستگیری « گاندی » ‌و « نهرو » را هم در همان زمان صادر كرد. او در تمام مدت جنگ كوشید تا بازشدن جبهه جنگ در غرب اروپا را به تأخیر بیاندازد. هدف او از این طرح، دادن زمان به ماشین جنگی آلمان برای تخریب هرچه بیشتر زیرساخت های شوروی بود. او قصد داشت در نهایت فاشیسم و كمونیسم را به دست یكدیگر نابود كند. اتفاقاً طرح او با موفقیت انجام شد. چرچیل قصد داشت پس از اینكه آلمان تسلیم شد، ارتش این كشور را دوباره تسلیح كند و آنها را به جنگ علیه شوروی روانه كند. (8) این مشی و استراتژی سیاسی او نیز یكی از نمونه های برجسته پراگماتیسم ماكیاولیستی در سیاست غرب مدرن است. او باكی نداشت تا با شوروی دو دوزه و چند دوزه بازی كند. نفرت چرچیل از كمونیسم به حدی بود كه حتی وقتی در كنفرانس « پوتسدام » از دستیابی آمریكا به بمب اتمی مطلع شد، اولین فكری كه به ذهنش خطور كرد این بود كه می توان از این بمب علیه شوروی استفاده كرد ؟ اما با این حال از كمونیست ها برای از میان برداشتن فاشیسم بهره گرفت.
چرچیل در سال های میانه جنگ جهانی دوم، دست به یك نسل كشی بزرگ در هندوستان زد. در این فاجعه شش تا هفت میلیون هندی از گرسنگی و بیماری مردند. این اتفاق زمانی روی داد كه به دستور او مقادیر زیادی مواد غذایی و داروهای مورد نیاز مردم هند برای انگلستان ارسال شد. همزمان چرچیل در گرماگرم جنگ، پس از اشغال ایران در شهریور 1320 دستور داد تا قوای اشغالگر انگلستان شروع به غارت موادغذایی و مواد اولیه برای تأمین منابع جنگ جهانی به نفع متفقین كنند. همین مسأله باعث ایجاد قحطی و گرسنگی گسترده در ایران و مرگ بسیاری از ایرانیان شد.
میراث سیاسی چرچیل نمونه ای عینی از فلسفه ای است كه امروزه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا كرده است؛ فلسفه سیاسی ماكیاولی؛ نظریه پرداز ایتالیایی عصر رنسانس.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیمای خانوادگی خاندان چرچیل، تهران: رسالت،1384
2. Gilbert,Martin &Churchil,Randolf,"WinstonS.Churchil",TheOfficial ChurchilSitewww.winstonchurchil.org/the_life_of_churchil
3. Mancheste.William&Anderson.Simon,"MyEarlyLife1874-1905-1995,p.5-16
4. مجموعه مقالات ایران و استعمار انگلیس، مقدمه مقاله « ایجاد اختلافات مذهبی و تداوم سلطه پنهان انگلیس در ایران »، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، بهار 1388، ص393 تا 396
5. Moradi,Cyrous,"Rules of thegame",Diplomacy site,2010
www.Iranian.com/main/2010/jun-20.html
6. چرچیل، وینستون، « خاطرات جنگ جهانی دوم »، ترجمه تورج فرازمند، نیل - میترا، 1362، جلد4، ص256
7. Schwartz,Sharona,"Surprising,Clain About Winston Churchil and Islam",2011
http://www.theblaze.com/stories/2014/12/29/surprising-claim-about-winston-churchil-and-islam/
8.Manchester.William &Reia.Paul,"The Last Lion", Bantam books Trade Papersbacks:NewYork,2012
منبع: عصراندیشه، شماره 6.
منبع مقاله :
عصر اندیشه، شماره6




 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط