واگویه هایی- با امام عصر (عج)
در این نوشتار به برخی از ویژگیهای اندیشه ای، گفتاری و رفتارهای متعالیِ فردی و اجتماعی نگار پرده نشین (امام زمان علیه السلام) امام آسمان و زمین، انسان کامل، نیک نام و برتر در مقیاس گسترده و جهانی، هموند با خواستههای فطری بشری با تکیه برخِردورزی و دور از خیالپردازی و بر پایهی بشارتهای دینی و همگون با باورهای مذهبی پرداختهایم.بگشای نقاب از رخ و بنمای جمالت *** تا فاش شود آن چه همه در پی آنند
ای پردهنشین در پی دیدار رخ تو *** جانها همه دل باخته، دلها نگرانند (1)
مهدیا، بر آنم تا دیگران با سیما و نغمه آسمانی تو مواجه گردند و در جرگه حضور عطرآگین و باور قدس آمیز تو، از آهنگ پر جاذبه و دلپذیر آن بهره گیرند.
«إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلاً». (2) همانا این یادآوری است. پس هر کس که خواهد، راهی به سوی پروردگار خویش پیش گیرد.
مهدیا، تو را باید آن گونه که هستی و سزای توست شناخت، بیشتر و بهتر از گونه هایی که میپندارند و میخوانند.
مهدیا، تویی آن راز گران بها و سر به مهری که آفرینش در دامان خویش پنهان نگاه داشته است.
پروردگارا،
به یازده خُمِ می گرچه دست ما نرسید *** بده پیاله که یک خم هنوز، سربسته است (3)
مهدیا، عالم در محضر نگاه فراخ توست؛ ساده اندیشی است که کسی گمان برد برای آن کار دیگر، خلوت و گریزگاهی دارد.
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ».(4) بگو عمل کنید، خداوند و پیامبرش و مؤمنان، عمل شما را میبینند.(5)
مهدیا، تو مظهر و مصداق اسم ظاهر و باطنی، و از فرط نزدیکی، پنهانی و چون مژهی دیدگانی.
او نیست نهان به ملک توحید *** تو دیده بیار، میتوان دید (6)
یا مَن هَوَ اختَفی لِفَرطِ نُورِهِ*** اَلظّاهِرُ الباطِنُ فِی ظُهُورِهِ (7)
حجاب روی تو هم روی توست در همه حال *** نهان ز چشم جهانی ز بس که پیدایی (8)
قالَ الصّادِقُّ(علیه السلام): «جَعَلَ اللهُ بَینَهُ و بَینَ الخَلقِ حِجاباً یَرَونَهُ وَ لایَعرِفُونَه».(9)
خداوند [در عصر غیبت] میان او [امام زمان (عج)] و مردم حجابی قرار داده است که او را میبینند، ولی نمی شناسند.
چه کنم با که توان گفت که یار *** در کنار من و من مهجورم (10)
مهدیا، به تو پناه میبرم که تو همواره در پناه خدایی.(11)
حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح *** ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت (12)
مهدیا، خدای عزیز را هزاران سپاس و ستایش که وجود بی همتا و حکیمانهی تو را نعمتی فراگیر به درازنای زمان به طیف انسان و پهنه ی هستی ارزانی داشته و روشنی ظهورت را رخدادی ویژه و آغازگاهی نوین در زندگی بشریت برشمرده است. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ »(13)
خدایا، به رحمت نظر کرده ای *** که این سایه بر خلق گسترده ای
دعا گوی این دولتم بنده وار *** خدایا، تو این سایه پاینده دار(14)
«اَللَّهُمَّ وَ صَلَّ عَلی وَلِیِّ اَمِرکَ القائِمِ المُوَمَّلِ وَالعَدلِ المُنتَظَرِ وَحُفَّهُ بِمَلاِئِکَتِکَ المُقَرَّبینَ وَ أیدَّهُ بِرُوحِ القُدُسِ یَا رَبَّ العالَمینَ».(15) بارالها، بر ولی امر خویش، آن قیام کننده و آرزو شده و عدالت گسترِ مورد انتظار درود فرست و ملائکهی مقرب خود را به گرد او بگمار. و ای پروردگار جهانیان او را به «روح القدس» تأیید فرما.
مهدیا، به دستور قرآن کریم «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا»(16) (از در خانهها وارد شوید) باید از راه تو، زندگانی را سامان داد و به خدا رسید و کامل شد، چه تو باب الله الأعظم و دروازه ی قرآنی.
«اَینَ بابُ اللهِ الّذی مِنهُ یُؤتی؟».(17) کجاست دروازه ی خدا که از آن وارد میشوند؟
« وَ لا تُؤتیَ البُیُوتَ اِلاّ مِن اَبوابِها فَمَن اَتاها مِن غَیرِ اَبوابِها سُمِّیَ سارِقا».(18)
به خانهها جز از درهایشان نباید وارد شد، پس آن که از غیر در داخل خانه شود دزد نام دارد.
مهدیا، چرا تو را نخوانم که تنها رشتهی به جا ماندهی اتصال زمین و زمینیان به آسمانی؟
«اَینَ السَّبُبُ المُتَّصِلُ بَینَ الأَرضِ وَالسَّماءِ».(19) کجاست رشته ای که پیوند بین زمین و آسمان است؟
آیهی مهر تر گردون را بگرداند مدام *** عرش رحمان را چنان طاقی که میگویند تویی (20)
مهدیا، چرا تو را انتظار نکشم که کلید درهای گشایشی؟
مهدیا، چرا از تو نگویم که به راههای تو در توی آسمانی و تو بر توی انسانی، آشناترینی؟
هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین *** نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد (21)
مهدیا، تو اساسی ترین نیاز جهان امروزی و به همین سبب، ماندگاری.
«بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».(22) ماندگار خدا، برای شما خیر- سودمند و مورد نیاز - است اگر باور کنید.
ماندگاری را که یارم خیر مستان خوانده اش*** خوشتَرَک معنا و مصداقی که میگویند تویی (23)
مهدیا، تو آنی که یاد و نام تو، با رخدادهای روزگاران، فرسوده نمی شود و با گذشت ایّام، کهنه نمی گردد.
مهدیا، چرا سر سپار راه تو و از پی ردّ پایت نباشم که تو راز و رمز آرامش و آسایش بشری؟
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم *** چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم
بُوَد که لطف ازل رهنمون شود حافظ *** وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم
مهدیا: چرا به یاد تو خونگیرم که تو تنها یادوارهی با شکوه و ماندگار حادثهی آفرینشی؟
جان من، آن که جام و آن ساقی که میگویند تویی *** ذوالجلالم را رخ باقی که میگویند تویی (24)
مهدیا، چرا به نام تو، تسبیح به دست ذکر نگویم که مهدی در انتظار انبیاء و اولیاء، دیرینه ترین و پُرنفوذترین نامها در پیشگاه خدا است؟
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ».(25) همانا ما برای موسی آیاتی را فرستادیم که خود را از تاریکیها به سوی نور بیرون ساز و روزهای خدا (از جمله روزگار ظهور مهدی) را به یادشان آور که در این، برای هر انسان بسیار شکیبا و شکرگزار، نشانههایی است.
مهدیا، چرا به نام تو مباهات نکنم که در پرتو آن به سرفرازی و تَسَلاّ، نائل میشوم؟
مهدیا، چرا به آیین و روش پدرانت زندگی ام را شکل ندهم که آنان خیرخواهان و پایه گذارانِ خودآگاهی و کمال خواهی در زمین و طلایه داران عالم متعالی اند؟
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید *** هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند (26)
«بِکُم یُنَفّسُ الهَمَّ وَیَکشِفُ الضُّرَّ». (27) خداوند به واسطه ی شما، غم و اندوه را از میان ببرد و سختی را برطرف سازد.
«مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللهَ، وَمَنْ عاداهُمْ فَقَدْ عادَى اللهَ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهَ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ».(28) هر کس آنان را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و آن که آنان را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است. و هر که آنان را بشناسد، خدا را شناخته و هر کس آنان را نشناسد از شناخت خدا باز مانده است. هر که به آنان بپیوندد با خدا پیوند یافته و هر کس از آنان کناره گزیند از خدای «عزو جل» جدا شده است.
مهدیا، کس به تو مانند نیست؛ تو نیک نهاد، نیک خو، نیک رو، نیک منش، نیک خواه، نیک محضر، نیک اختر و نیک فرجامی.
جمال یوسف مصری شنیدی؟ *** تو را خوبی دو چندان آفریدند
سراپایم فدایت باد و جان هم *** که سر تا پایت از جان آفریدند (29)
مهدیا، تو امید دین داران، درماندگان، دَدردکشان و دُردی کَشانی. آنان به نغمهی خوش الحانِ موعود آسمانی، جلال و جمال فروزان، حقیقت رفتاریهای محبت آمیز و مقدس و طنین آرام بخش صدای تو دل خوش داشته اند.
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم *** دولت در آن سرا و گشایش در آن درست (30)
مهدیا، تو آنی که توفیق همگانی.
«بِیُمنِکَ رُزِقَ الوَری و بِوُجُودِکَ ثَبَتَتِ الأَرضُ وَ السَّمَاء».(31) به یُمن حضور تو، همه روزی دارند و به برکت وجود تو، زمین و آسمان پایدار است.
مهدیا: تو که نیامده چنینی، بیایی چونی؟!
مرا روی تو بی قیدم نموده *** کمند زلف تو صیدم نموده (32)
مهدیا، تو شهسوار عشق، کیمیایی هستی، مقیم خلوت سرای خاص، مدرس خلوتیان ملکوتی، کشتی نوح، دارالسلام اهل دل، آیینه دار حق و زیباترین نگاری که لوح را گنجایش تصویر نگاره ات و قلم را یارای تحریر نگارشت نیست.
بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند *** هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود (33)
مهدیا، تو نه برتر از انسان که برترین انسانی و بی نهایت یادآور خدایی.
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود *** ز هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است (34)
مهدیا، بر این باورم که تو گونه ای دیگر از کلام قرآنی و قرآن گویای من، تویی؛ به یقین، دست یافتن به ظهور و مسّ حضور تو نیز جز با طهارت دل و جان، میسور نیست.
«لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ».(35) جز اهل طهارت، به قرآن دست نمی یابند.
جمله آیات کتابش صورتی دیگر ز توست *** جان قرآنی و اوراقی که می گویند تویی (36)
«یَعطِفُ الهَوی علی الهُدی، أِذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی وَ یَعطِفُ الَّرأیَ عَلَی القُرآنِ أِذا عَطَفُوا القُرآنَ علَلی الرَّأی».(37) آن گاه که هدایت، تابع هوسها و وقتی که قرآن تابع نظریههای افراد است او اندیشههای آنان را تابع قرآن میگرداند.
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می *** زاهدان معذور داریم که اینم مذهبست (38)
مهدیا، قرآن مدینه ی اشراق و الهام و تو دروازهی برازنده و گشایش یافتهی آنی؛ و طهارت دل و جان هر کسی، کلید این دروازهی خداست.
ره نیاید بر دری از آسمان، دنیاپرست *** در نه بگشایند بر وی گرچه درها واستی (39)
مهدیا، قرآن به ارادهی خدای تعالی از آسیب روزگاران، ایمن ماند، بی شک تو قرآنی که در امانی.
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ».(40) ما قرآن را فرو فرستادیم و خود نیز آن را نگهبانی خواهیم کرد.
شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت *** بوستان سمن و سرو وگل و شمشادت (41)
مهدیا، قرآن، جز برای خود نگهداران و شخصیتهای استوار، راهگشای دلپذیر نیست. «هُدًى لِلْمُتَّقِینَ»،(42) «یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ».(43) پس تنها آنان که جان بی پیرایه و پیراسته از اعوجاج و ناروایی دارند، از زمزم رهبری تو، خشنود بوده و گوارایشان خواهد بود.
مهدیا، قرآن قابل فهم و برای تدبّر و اندیشیدن و به کار بستن و حق همگان است؛ وجود تو نیز حق و همگون با نیازهای بشری و انکارناپذیر است، پس آنان که میان خود و قرآن یا تو حصار نافهمی بسازند و حجاب ابهام بیندازند، از تأثیر و نفوذ دل انگیز این همه آموزههای ناب، باز میمانند و اندیشه و رفتار و زندگی خویش و جامعه ای را نابهنجار میسازند.
مهدیا، قرآن را با تحریف معنوی و امام را با تحریف شخصیت، از راه جمود و تحجّر و ایستایی در بینش ها، مهجور میسازند. بی گمان یگانه شرط سلامتی جامعهی اسلامی، نگهبانی و پاسداری از حقیقت قرآن و شخصیت حقیقی توست.
مهدیا، قرآن، استعداد پایان ناپذیر و دریای بی منتهاست. و تو مستعدترین و آگاه ترین کس به ژرفای شگفت انگیز آنی.
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوشست *** زان رو سپرده اند به مستی زمام ما (44)
مهدیا، قرآن در برابر معاندان، مخالفان و افراد بی تعصب، هماوردخواه و شجاع ترین منطقها را داراست و تو مظهر شجاعت، تحمل و هماورد خواهی قرآنی.
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر *** چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست (45)
مهدیا، قرآن بیانگر ویژگیهای متعالی نازل کنندهی خویش و تو آیینه ی تمام نمای آفریدگار خودی.
قال عَلِیُّ (علیه السلام): «کِتَابُ الرَّجُلِ عُنْوَانُ عَقْلِهِ وَ بُرْهَانُ فَضْلِه».(46) نوشتار هر کس، بیانگر خرد و آشکار سازندهی فضل اوست.
مهدیا، وجود تو در این سرا، نشانه ی نیک فرجامی آفرینش دنیا است و به یُمن ظهور و حضور و مدینهی فاضلهی تو، بشر عاقبت به خیر خواهد شد.
مهدیا، تو را در این زمانه، گسترده ترین و پُرنعمت ترین سفرهی میهمانی الهی میخوانم و میدانم.
مهدیا، جوهرهی ماندگاری یک چیز به سودمندی و نیازمندی به آن است، بی گمان، گوهرهی وجود تو، سودمند و گسترهی جامعهی بشری، تو را حاجتمند است که از دیر باز، ماندگاری.
«بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ».(47) ماندگار خدا، برای شما خیر- سودمند و مورد نیاز - است، اگر باور کنید.
مهدیا، به نیم نگاهی از تو، دید من، فراخ و فراگیر میشود، شناختم از انسان و جهان، دگرگون میگردد و از یک سویه نگری و هم داستان شدن با اندیشههای کژ و درهم و جزیره ای، رهایی یافته، خدا و جهان و خویشتن را آن گونه که باید مییابم.
دست تهی به درگهت آمده ام امیدوار *** لطف کن ار چه نیستم در خور مرحبای تو (48)
مهدیا، تو پرتو بخش ترین مشعل فروزان، فرهیخته ترین و شورانگیزترین رهبر و همراه، بهترین وسیله برای دست یافتن به اهداف انسانی و کوتاه ترین راه و مطمئن ترین آن برای زندگی ایده آل بشر و نزدیک شدن به خدای متعال هستی.
جهانت به کام و فلک یار باد *** جهان آفرینت نگهدار باد (49)
جهان آفرینت گشایش دهاد *** که گر وی ببندد که داند گشاد؟ (50)
مهدیا، تو آنی که نام و یاد و حرمت حضور نگاه تو، انسان باورمند را از هوس هایش باز میدارد و او را از گرایش به افراد و رفتار آلوده، ناپسند و ناسازگار، رهایی داده و زندگی صادقانه را با رویکردی عقلانی و عرفانی به او میبخشد.
از آستان پیر مغان سر چرا کِشیم *** دولت در این سرا و گشایش در این در است (51)
مهدیا، چاره تویی، بیچاره آن که مهدی نخواهد
مهدیا، بی تو، سود چه سود؟
مهدیا، من ایرانی ام، مسلمانم، مذهبم شیعی است و زنده بودنت را از پس یازده روشنایی باور دارم و همهی مردم گیتی را به جرگهی این میهمانی فراخوانده و بر جوار این سفرهی آسمانی شرکت میدهم.
مهدیا، به راه ناصواب رفته است آن که باورش را در کَپَر تعصبات باطل حبس کند؛ گرد تو سنگ چیده یا پَرچین کشد و بخیلانه، تو و این همه خوبی هایت را تنها از آن شیعه و قلمرو ویژه بداند. مهدی را آن گونه که سزای اوست نشناختند.
مهدیا، از باورم به تابش امامت و رهنمونی تو شادمانم و در رواق حضور تو از این عقیده به خود میبالم.
مهدیا، گرههای زلف تو، به کمند میماند و خال تو، به دانه ای که دست آفرینش، به زیبایی، ماهرانه و رندانه در سیمایت تعبیه نموده و مشتاقانِ پَر گشوده به سوی تو را مجذوب روی دلبرانه ساخته است.
ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست *** خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب (52)
مهدیا، تو را که هماره دلت از مِهر الهی میتپد، بسیار دوست میدارم.
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق *** آن که او عالم سرّست بدین حال گواست (53)
مهدیا، در پهنهی گردون، دوست داشتنی تر از تو کیست؟
ننگرد دیگر به سرو اندر چمن *** هر که دید آن سَرو سیم اندام را (54)
مهدیا، بی نور نگاه تو، نه میبینم و نه به دیده میآیم؛ چه، بی تابش آفتاب، هیچ کس نمی بیند و دیده نمی شود.
مهدیا، شهرتِ گمنامانِ پهنهی انتظار، تویی.
مهدیا، تنها فانوس هدایت و رهایی در امواج سهمناک تاریکیِ معاصر، تویی.
«هُدًى لِلْمُتَّقِینَ * الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ ».(55) [او] برای خودنگهداران، همانان که غیب [حجت غائب] را باور دارند، راهبَر است.
مهدیا، با تو عمر دراز هم کوتاه است.
مهدیا، من به ناز تو مینازم، "آی تِ بِلارِه".(56)
مهدیا، راهبری و انسان گراییِ الهی تو از نوع دیگر است؛ تو را با جان و دل کار است، نه با رنگ و گِل.
مهدیا، دوستی و مِهرورزی با شما اهل بیت (علیه السلام) گوهری ارزنده، اکسیری سازنده و محرّک و عنصری توانمند برای سعادت و پیشرفت بشر است.
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می *** زاهدان معذور داریدم که اینم مذهبست (57)
مهدیا، پژواک آوایت، راه مینمایاند، نگاهت، نیرو میدهد و همراهیات تأیید رهرو و تسکین تألّمات دل است.
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است *** ای خواجه باز بین به ترحّم غلام را (58)
مهدیا، تویی شناسانندهی ناشناس و پیداتر و نمایان تر از هر شناس.
همه در راه و راه میجویند *** از غمت آه آه میگویند
قطع این ره به راه پیمایی *** کی توان گر تو راه ننمایی
بنما ره که طالب راهم *** ره به سوی تو از تو میخواهم (59)
مهدیا، تو منظومهی هوش، دریچهی شعور، احساس گشوده، راز نامیرا، دریای گوهر، مرز باور، زمزمهی بشارت، آفتاب دانایی، از جنس نبوّت و زبان قرآنی.
تو کتابی در تو مسطور است عالم هر چه هست *** چیست آن کو در کتاب و لوح تو مسطور نیست (60)
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ».(61) ای مردم، از جانب پروردگارتان برای شما پند و اندرز و شفای آن چه در دل دارید و هدایت و رحمتی برای اهل ایمان، آمده است.
«قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَ مَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ»(62). از جانب پروردگارتان برای شما، بصائر آمد. پس هر کس بینایی یافت به سود او و هر کس نابینا بماند، به زیان او است و من نگهبان شما نیستم.
مهدیا، اگر در کشاکش زندگی، همه چیز به فدای دین و دین داری باید، پس به فدای تو که تو، دینی و دینداری.
مهدیا، تو را به انتظار نشسته ام که دادپرور و عدالت گستری و پیشاپیش دادخواهان، مظلوم نواز و ستم ستیزی.
جان روز و جان شب ای جان تو *** انتظارم انتظارم روز و شب (63)
پینوشتها:
1.دیوان امام خمینی (رحمه الله)، ص 102، غزل «پرده نشین».
2. سوره مزمل، آیه 19.
3. فرید اصفهانی، رک: آه عاشقان (در انتظار موعود)، گردآوری: محمد علی مجاهدی (پروانه)، ص 65، غزل «بهشت مجسم».
4. سوره توبه، آیه 105.
5. از امام صادق (علیه السلام) پرسیده شد که مقصود از مؤمنان در آیهی یاد شده چه کسانی هستند؟ امام فرمود: ائمه (علیهم السلام). (کافی، ج1، ص 219، حدیث2). از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) گزارش شده است که : «وَ الله اِنَّ اَعمالَکُم لَتعرَضُ عَلَیَّ فی کُلَّ یَومٍ وَ لَیلَةٍ.» (همان، حدیث4.) به خدا سوگند که حقیقتاً اعمال شما هر روز وشب بر من عرضه میشود.
6. سراینده اش را نیافتم.
7. حکیم ملا هادی سبزواری، ر. ک: مرتضی مطهری، شرح مبسوط منظومه، ص 5. ترجمه: (ای آن که از شدت ظهور، پنهانی و در ظهور خویش، باطن و ظاهری).
در اینجا ممکن است کسی بگوید: این شعر دربارهی خدا است و هیچ بااین جمله مناسبت ندارد. در پاسخ مینویسم: در بهره جویی از آیات قرآن کریم، همواره به موضوع و به شأن نزول آنها توجه نمی شود. چه رسد به یک عبارت حکیمانهی منظوم! هر چند این بیت در شأن خداوند گفته شده است، اما بهره جویی از آن، آن هم برای تشبیه، چه اشکالی میتواند داشته باشد؟ وقتی امام صادق (علیه السلام) دربارهی غیبت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرماید: « یرونه و لایعرفونه»، آیا نمی توان گفت: غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اختفای نور میماند؟ آیا نمی توان گفت: گویا خداوند خواست، آن حضرت را مثال خود، از دیدگان ما پنهان کند؟ یعنی گویا وجودش را شدّت بخشید و بر بودش افزوده است. و ما چون در ردهی پایینتری از مراتب بود و وجود بسر میبریم، از درک مرتبهی بود و وجود آن حضرت در این زمان میمانیم و ایشان را پنهان میدانیم و می خوانیم. به تعبیر یکی از بزرگان با اسم «غایب» که اسم ماست کسی را میخوانیم که نام او «حاضر» است.
8. سراینده اش را نیافتم.
9. بحارالأنوار ، ج51، ص 223، حدیث 10.
10. سراینده اش را نیافتم.
11. برای این نگاشته ام از سه دلیل یاد میکنم:
الف) امام علی (علیه السلام) فرمودند: « کُنّا اِذا احمَرَّ البَأسُ اتَّقَینا بِرسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم)». رک: ترجمهی نهج البلاغه، فصل فی غرائب کلامه، ش9. هر گاه آتش جنگ شعله ور میشد ما به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پناه میبردیم.
ب) نقل است که پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم) از جوانی، تست هوش گرفته از او پرسیدند:
ای جوان، مرا بیشتر دوست میداری یا پدرت را؟
جوان: یا رسول الله، شما را.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): مرا بیشتر دوست میداری یا مادرت را؟
جوان: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، "بِأبی اَنتَ و اُمّی" شما را.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم): مرا بیشتر دوست میداری یا خودت را؟
جوان: "بِنَفسی اَنت " شما را.
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم): مرا بیشتر دوست میداری یا خدا را؟
جوان این باره مکثی کرد و گفت: ای پیامبر، شما را به این خاطر که از سوی او"جّلَ و علاً آمدهاید، دوست میدارم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این تیزهوشی و پاسخ جوان، تبسم رضایت بر لبان مبارکش، نقش بست.
من نیز به حضرت ایشان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پناه بردم، چون ایشان در پناه خدا بودند.
ج) در جنگ اُحد، وقتی که مسلمانان به خاطر شایعهی قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عقب نشینی میکردند، آیه ای توبیخانه نازل شد که من از آن یاد میکنم:«أَ فَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ» آل عمران/ 144. ای مسلمانان [، پیامبر، تنها به عنوان وسیله ای برای رسیدن شما به بارگاه من، آمده است،] حال اگر او بمیرد یا کشته شود شما به عقب بر میگردید [و مرا که هدف اصلی و نهایی بودهام از خاطر میبرید؟ درحالی که او تنها وسیله بود نه هدف و من هدف بودم نه وسیله].
کوتاه سخن این که: خُنک و گوارا این زندگانی کسی را که همواره جانی از عشق الهی دارد و در پی تبسّم لبان این واسطههای نازنین است.
12. حافظ، ص 15، غزل18.
13. حمد/ 1، زمر/75/ و غافر65.
14. بوستان سعدی، ص 220، بیت 16و 17.
15. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای افتتاح.
16. بقره/ 189.
17. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
18. ترجمهی نهج البلاغه، ص 203، خطبهی 154، ش 203.
19. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
20. نگارنده.
21. حافظ، ص 92، غزل 135.
22. هود/ 86.
23. نگارنده.
24. نگارنده.
25. ابراهیم/ 5؛ سه روز: روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، روز رجعت و روز قیامت، ایّام الله دانسته شده است. رک: بحارالانوار، ج51، ص 45؛ حدیث 4، به نقل از تفسیر قمی.
26. حافظ، ص 123، غزل 182.
27. مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه کبیره.
28. همان.
29. عراقی، ص 138.
30. حافظ، ص28، غزل 39.
31. مفاتیح الجنان، بخشی از دعای ندبه.
32. نگارنده.
33. سراینده اش را نیافتم.
34. حافظ، ص 27، غزل 37.
35. واقعه / 79.
36. نگارنده.
37. ترجمهی نهج البلاغه ، ص 182، خطبهی 138، ش4.
38. حافظ، ص 23، غزل 31.
39. میرفندرسکی، رک « تُحفَةُ المراد» (شرح قصیده ی میرفندرسکی، به ضمیمهی شرح خلخای و گیلانی)، شریف دارایی، عبّاس، به کوشش: محمد حسین اکبری.
40. حجر/9.
41. حافظ، ص15، غزل 18.
42. بقره/ 2.
43. اسری/9.
44. حافظ، ص 9، غزل 11.
45. حافظ، ص 19، غزل 24.
46. غرالحکم، ص 49، حدیث 289.
47. هود/ 86.
48. عراقی، ص 206.
49. بوستان سعدی، ص 207.
* در برخی از نسخ، «نشاید» آمده است.
50. همان، ص 329.
51. حافظ، ص 28، غزل 39.
52. ص12، غزل12.
53. حافظ، ص 16، غزل 20.
54. حافظ، ص 7، غزل 8.
55. بقره/ آیات 2 و 3؛ از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که مقصود از غیبت در این آیه حجت غائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. رک: بحارالأنوار ، ج51، ص 52، حدیث 29.
56. یا "آی تِ بِلارِه"، در گویش مازندرانی یعنی: بلای تو به من برسد و من به فدای تو.
57. حافظ، ص 23، غزل 31.
58. حافظ، ص 7، غزل 7.
59. سراینده اش را نیافتم.
60. سراینده اش را نیافتم.
61. یونس/58.
62. انعام/ 104.
63. مولوی، کلیات شمس تبریزی، ص 158، غزل 302.
زمزمه های انتظار، محمدهادی فلاح، مرکز تخصصی مهدویت، چاپ سوم (1389)