نویسنده: احمد بهمنیار
صاحب بن عباد را بعضی از مورخین و تذكره نویسان و علماء رجال، شیعه ی اثنا عشری؛ و بعضی سنی معتزلی دانسته اند، و بر هر یك از این دو قول در آثار و اخبار صاحب ادله و قرائن یافته می شود، و شاید به همین جهت بوده كه بعضی جمع بین دو قول كرده و گفته اند وی در اصول معتزلی و در فروع اثنا عشری بوده است.
برای تحقیق این امر بهتر آنست كه ادله و قرائن دو قول را استخراج و مطالعه و آنگاه مقایسه كنیم و از راه مقایسه به حق واقع پی بریم.
اما ادله ی تشیع صاحب:
اولاً)- اشعاری است كه در مدح امیرالمؤمنین علی (ع) گفته و در بعض آنها به خلافت بلافصل و وصایت آن حضرت اشاره كرده، و از آن جمله است ابیات ذیل كه در مدح علی (ع) گوید:
كان النبی مدینة العلم الذی
حوت الكمال و كنت افضل باب
ردت علیك الشمس و هی فضیلة
ظهرت و لم تستر بلفّ نقاب
لم احك الا ما رونه نواصب
عادتك و هی مباحة الاسباب
و این دو بیت كه ابوالفتح رازی در تفسیر خود به صاحب نسبت داده است:
اباحسن لو كان حبك مدخلی
جهنم كان الفوز عندی جحیمها
و كیف یخاف النار من كان موقنا
بأن امیرالمؤمنین قسیمها
و ابیات ذیل كه در تأثیر دوستی و دشمنی علی (ع) گوید:
بحب علی تزول الشكوك
و تزكو النفوس و تصفو النجار
و مهما رأیت محبا له
فتم الذكاء و تم الفخار
و مهما رأیت عدوا له
ففی اصله نسب مستعار
فلا تعذلوه علی فعله
فحیطان دار ابیه قصار
و نیز خطاب به امیرالمؤمنین علی (ع) گوید:
یا امیرالمؤمنین المرتضی
ان قلبی عندكم قد و قفا
كلما جددت مدحی فیكم
قال ذو النصب نسیت السلفا
من کمولای علی زاهد
طلق دالدنیا ثلاثا و وفی
یطعم المسكین و هو جائع
و لنا فی بعض هذا مكتفی
من وصی المصطفی عندكم
و وصی المصطفی من یصطفی
و در یكی از قصائد خود گوید:
من كمولای علی
و الوغی تحمی لظاها
من یصید الصید فیها
بالظبی حین انتضاها
من له فی كل یوم
وقعات لا تضاهی
كم و كم حرب ضروس
جذ بالمرهف فاها
اذكروه غزوة احد
انه شمس ضحاها
اذكروه حرب حنین
انه بدر دجاها
اذكروه الاحزاب قدما
انه لیث شراها
اذكروه من زوجه زهراء
قد طابت ثراها
حاله حالة هرون لموسی
فانهم
ردت الشمس علیه
بعد ما غاب شناها
صاحب روضات الجنات دو بیت ذیل را گوید كه در یكی از مجامیع به نام صاحب ضبط كرده اند:
یقولون لی ما تحب النبی
فقلت الثری بفم الكاذب
احب النبی و آل النبی
و اختص آل ابی طالب
ثانیا)- اشعاریست كه در مرثیه ی حسین بن علی (ع) گفته و از آن جمله است ابیات ذیل كه در جلد دهم بحارالانوار نقل شده است:
عین جودی علی الشهید القتیل
واتر كی الخد كالمخیل المهیل
كیف یشفی البكاء فی قتل مولا
ی امام التأویل و التنزیل
و لو ان البحار صارت دموعی
ما كفتنی لمسلم بن عقیل
و الحسین الممنوع شربة ماء
بین حر الظبی و حر الغلیل
مثكلا بابنه و قد ضمه وهو
غریق من الدماء الهمول
فجعوه من بعده بر ضیع
هل سمعتم بمرضع مقتول
ثم لم یشفهم سوی قتل نفس
هی نفس التكبیر و التهلیل
هی نفس الحسین نفس رسول الله
نفس الوصی نفس البتول
تا این كه می گوید:
یا بنی المصطفی بكیت و ابكیت
و نفسی لم تأت بعد بسول
لیت روحی ذابت دمو عافابكی
للذی نالكم من التذلیل
فولائی لكم عتادی و زادی
یوم القاكم علی سلسبیل
لی فیكم مدائح و مراث
حفظت حفظ محكم التنزیل
قد كفاهافی الشرق و الغرب فخرا
ان یقولوا من قیل اسمعیل
و متی كادنی النواصب فیكم
حسبی الله و هو خیر وكیل
ثالثاً)- نقش خاتم اوست و صاحب چنانكه از مندرجات مجالس المؤمنین و مقدمه ی عیون اخبار الرضا مستفاد می شود دو خاتم داشته كه بر یكی این بیت:
شفیع اسمعیل فی الآخرة
محمد و العترة الطاهرة
و بر دیگران این عبارت:
علی الله توكلت و بالخمس توسلت
منقوش بوده است.
رابعاً)- اشعاری است كه در قدح دشمنان اهل بیت و طعن بر نواصب و رؤساء آنها گفته از قبیل این دو بیت:
ناصب قالی لی معاویة خا
لك خیرالاعمام و الاخوال
فهو خال للمؤمنین جمیعا
قلت خالی لكن من الخیر خالی
و این دو بیت كه به صراحت بر اثنا عشری بودن او دلالت می كند:
قد تبرأت من الجبتین تیم وعدی
و من الشیخ العتل المستخف الموی
انا لا اعرف حقا لیث بالغری
و ثمان بعد شبلیه و مكتوم خفی
و این ابیات كه در اظهار برائت از بنی امیه گوید:
برئت من الارجاس رهط امیة
لما صح عندی من قبیح عدائهم
و لعنتهم خیر الوصیین جهرة
لكفرهم المعدود فی شر دائهم
و قتلهم السادسات من آل هاشم
و سبیهم عن جرأة لنسائهم
و ذبحهم خیرالرجال ارومة
حسین العلا بالكرب فی كربلائهم
ایا رب من كان النبی و اهله
وسائله لم یخش من غلوائهم
حسین توسل لی الی الله اننی
بلیت بهم فادفع عظیم بلائهم
فكم قد دعونی رافضیا لحبكم
فلم ینثنی عنكم طویل عوائهم
صاحب روضات الجنات گوید در مجموعه ای دیدم كه وقتی مردی از احفاد بنی امیه به درگاه صاحب آمد و این ابیات را باو نوشت:
ایا صاحب الدنیا و یا مالك الارض
اتاك كریم الناس فی الطول و العرض
له نسب من آل حرب مؤثل
مرائره لا تستمیل الی النقض
فزون بالجدوی و دئره بالعطا
لتقضی حق الدین و الشرف المحض
صاحب این ابیات را در ذیل نامه ی او نوشت:
انا رجل یرموننی الناس بالرفض
فلاعاش حربی لدی علی خفض
ذرونی و آل المصطفی خیرة الوری
فان لهم حبی كمالهم بغضی
و لو ان عضوا مال عن آل احمد
لشاهدت بعضی قد تبراء من بعضی
خامساً)- دو قصیده است كه صاحب در مدح حضرت ثامن الائمة (ع) و اشتیاق به زیارت آن حضرت گفته و شیخ اجل این بابویه در مقدمه ی عیون اخبارالرضا كه به نام صاحب تألیف نموده، آن دو قصیده را ذكر كرده است. مطلع یكی از آن دو قصیده اینست:
یا سائرا زائرا الی طوس
مشهد طهر و ارض تقدیس
و مطلع دیگر اینست:
یا زائرا قد نهضا مبتدرا قدركضا
و قد مضی كانه البرق اذا ما او مضا
گفتن این دو قصیده بر اثناعشری بودن صاحب دلیلی صریح است، زیرا شیعه بعد از هر یك از ائمه تا حضرت رضا (ع) به فرق عدیده منقسم شده اند، و از حضرت رضا به بعد اختلافی نیست و كسی كه به امامت آن حضرت قائل باشد
بی شبهه و تردید دوازده امامی است.
سادساً)- ارادت صادق و محبت كامل و بذل و بخشش وافری كه از صاحب نسبت به علویان و بنی فاطمه روایت كرده اند، چنانكه مؤلف تاریخ قم در مقدمه ی كتاب خود گوید از جمله فضایل مولینا صاحب الجلیل آنست كه چون اشراف طالبیه و سادات فاطمیه به واسطه ی انقلاب زمان در اطراف جهان متفرق گشتند و از هر كس طلب مساعدتی كردند شفقتی
برایشان ننمود، از صاحب ادام الله سلطانه در حق ایشان انواع شفقت و تربیت و احسان به ظهور رسید تا ایشان فارغ البال در این طرف (قم) مقیم و متوطن شدند و از اهل ثروت گشتند.
سابعاً) قاضی نورالله در مجالس المؤمنین در تعداد مؤلفات صاحب گوید: او را كتابی است در علم كلام و در آن كتاب در مبحث امامت در وصف علی (ع) می گوید: صنوه الذی اخاه و اجابه حین دعاه و صدقه قبل الناس و لبّاه و ساعده و واساه و بنفسه علی الفراش فداه و مانع عنه و حماه و ارغم من عانده و قلاه و غسله و واراه و ادّی دینه و قضاه و قام به جمیع ما اوصاه ذلك امیرالمؤمنین لاسواه.
ثامناً) تصریح عده ای از علما و مورخین است به تشیع صاحب، از جمله شیخ صدوق است كه در مقدمه ی عیون اخبار الرضاء صاحب را از معتقدین به فرض طاعت و قائلین به امامت اهل بیت شمرده و محمد بن علی بن شهرآشوب در معالم العلما نام او را در ردیف مصنفین شیعه و مجاهرین به مدح
آل محمد (ص) یاد كرده و سید رضی الدین بن طاوس علوی حلی در كتاب كشف الیقین به تشیع او تصریح نموده است. و دیگر شیخ بهائی است كه در رساله ای كه در باب مسح و غسل رجلین نوشته نام صاحب را در علمای شیعه بعد از محمد بن یعقوب كلینی و شیخ صدوق و پیش از محمد بن نعمان مفید آورده است. و قاضی نورالله در مجالس المؤمنین می گوید تشیع صاحب بن عباد و اهتمام او در ترویج مذهب عدل و توحید غایت اشتهار دارد تا آن كه اهل اصفهان مذهب تشیع را باو نسبت داده اند. شیخ حر عاملی در امل الآمل گوید: صاحب شیعه و امامی و اعجمی بود جز این كه عرب را بر عجم فضیلت می نهاد، ملا محمد تقی مجلسی در حواشی نقدالرجال گوید: صاحب بن عباد در اصحاب ما افقه فقهای، متقدم و متأخر و از علم و فضل وی هرچه گفته شود وی بالاتر از آنست، و در جای دیگر گوید صاحب بن عباد رئیس محدثین و متكلمین و
علامه ی زمان خود بود.
ملا محمد باقر مجلسی در مقدمات بحار گوید: خلیل بن احمد نحوی و صاحب ابن عباد هر دو از امامیه و در لغت و عروض و عربیت به استادی مسلم بودند. بالجمله از این قبیل شهادات كه علما و مؤلفین بر تشیع صاحب داده اند بسیار و برای نمونه همین مقدار كافی است.
و اما ادله ی اعتزال صاحب:
اولاً)- اشعاری است كه در آنها خود را اهل عدل و توحید خوانده است از قبیل این دو بیت:
تعرفت بالعدل فی مذهبی
و دان لحسن جدالی العراق
و كلفت فی الحب ما لم اطق
فقلت بتكلف ما لا یطاق
و این دو بیت:
كنت دهرا اقول بالاستطاعة
و اری الجبر ضلة و شناعة
ففقدت استطاعتی فی هوی ظبی
فسمعاً للمجبرین و طاعة
و این دو بیت:
لو شق عن قلبی یری وسطه
سطران قد خطا بلا كاتب
العدل و التوحید فی جانب
و حب اهل البیت فی جانب
ثانیاً)- اخبار و سخنانی است كه از اهتمام صاحب در ترویج مذهب عدل و توحید حكایت كرده اند و بعض آنها در فصل آینده ذكر خواهد شد.
ثالثاً)- تصریح بعض مورخین و علمای عامه است، چنان كه شیخ حر عاملی در امل الآمل می نویسد: بعض از عامه صاحب را به اعتزال متهم داشته اند و صاحب از این تهمت بری است، صاحب روضات الجنات گوید مراد شیخ از بعض عامه صفدی ناصب شارح لامیة العجم است.
نگارنده گوید این قول اختصاص به صفدی ندارد و بعض دیگر از علما و مؤلفین نیز به این قول قائل شده اند، از جمله تقی الدین ابوبكر معروف به ابن حجة حموی در كتاب ثمرات الاوراق پس از آنكه عقاید اهل اعتزال و وجه تسمیه ی آن ها را به معتزله بیان می كند، بعضی از مشاهیر آنها را نام می برد و در ضمن می گوید: و من المعتزله ایضاً الصاحب بن عباد و صاحب الكشاف و الفراء النحوی و السیرافی و ابن جنّی و الله اعلم».
رابعاً)- عبارتی است كه ابن خلكان در تعداد مؤلفات صاحب آورده و گفته است «و كتاب الامامة یذكر فیه فضائل علی بن ابیطالب و یثبت امامة من تقدمه» كه از این عبارت چنین مستفاد می شود كه صاحب در كتاب خود، امامت سه خلیفه را كه بر علی (ع) مقدم بوده اند اثبات كرده است، صاحب روضات الجنات به نقل از بعض افاضل عصر، عبارت ابن خلكان را بدین گونه توجیه می كند كه ضمیر مستتر در تقدم به علی و ضمیر بارز به موصول (من) برمی گردد و معنی عبارت اینست كه اثبات می كند امامت كسانی را كه علی (ع) بر آنها مقدم است یعنی یازده امام دیگر. نگارنده گوید این تأویل و توجیه در صورتی ضرورت داشت كه عبارت «یثبت امامة من تقدمه» جزء نام كتاب و از موضوعات صاحب باشد. ولی از سیاق عبارت به خوبی معلوم است كه عبارت از خود ابن خلكان و توصیفی است كه ابن خلكان از كتاب امامت می كند و معلوم نیست كه ابن خلكان خود آن كتاب را بدین وصف دیده و یا از دیگران شنیده است.
خامساً)- دو بیت منصوب به صاحب است كه از مضمون آن
می توان استدلال كرد كه صاحب از اهل تفضیل بوده و
علی (ع) را افضل خلفا می دانسته است نه خلیفه ی بلافصل. دو بیت اینست:
حب علی بن ابی طالب
هو الذی یهدی الی الجنة
ان كان فی تفضیله بدعة
فلعنة الله علی السنة
نتیجه:
این بود ملخص ادله و قراینی كه در آثار و اخبار صاحب در باب تشیع یا اعتزال او دیده می شود، و چون این دو قسمت را با یكدیگر بسنجیم ادله ی تشیع صاحب را قوی تر و صریح ترمی یابیم. زیرا مرجع سخنان صاحب كه دلیل بر اعتزال او دانسته اند به موضوع عدل و توحید است كه خود را بدان معرفی كرده و این عنوانی است كه معتزلی ها در برابر فرق دیگر از قبیل مجبره و مشبهه به خود داده بودند، چه معتزله ذات خداوند را واحد و از صفات زائد بر ذات منزه و مبرا می دانستند و در باب اعمال بندگان معتقد بودند كه به وجود آورده ی خود بندگان است و بر آن مثاب و معاقب خواهند بود.
و موضوع عدل و توحید از عقایدی است كه بین شیعه و معتزله مشترك بوده و اعتراف صاحب بدان منافی با تشیع نیست و از طرف دیگر دلالت اشعار و اخبار حاكی از تشیع صاحب، كمال صراحت دارد، و به ادله ای كه بر خلاف آن دلالتی نمی كند نقض نمی شود. و اینكه صاحب خود را به اهل عدل و توحید بودن معرفی می كند ظاهراً بدان جهت است كه وی علم كلام را به طریق معتزله كسب كرده بود و در آن علم مهارت تمام و در بحث و جدل دستی قوی داشت و موضوع عدل و توحید در آن عصر محل گفتگو و نزاع بود و متكلمین در كتب خود از آن بحث و در مجالس علمی در آن باب مناظره و مجادله
می كردند. صاحب نیز این دو امر را موضوع بحث و مجادله خود قرار داده بود. در مباحثات و مناظرات غالباً بر خصم غلبه می یافت و بدین جهت گاهی در اشعار خود بدان اشاره و افتخار می نمود و قرینه ی این مطلب آنست كه سید رضی نیز در مدیحه ای كه برای صاحب انشا كرده بدین معنی اشاره نموده و گفته است:
كم حجة لك فی المحافل نوهت
بدعاء دین العدل و التوحید
حاصل سخن آن كه در تشیع صاحب با آن همه اشعار كه در مدح ائمه و قدح نواصب و اظهار برائت از تیم وعدی و بنی امیه از او روایت كرده و با شهادتهائی كه علمای بزرگ داده اند، هیچ گونه تردیدی نیست و اهل عدل و توحید بودن منافاتی با تشیع ندارد، و برای توجیه آن لازم نیست كه مانند بعض مؤلفین جمع بین دو قول كنیم و صاحب را در اصول معتزلی و در فروع شیعه بدانیم، زیرا عدل و توحید چنان كه گفته شد تنها از اصول معتزله نیست بلكه شیعه نیز آن دو را از اصول عقیده و مذهب خود می دانند، از جمله قرائن تاریخی كه قول تشیع صاحب را تأیید می كند (هرچند محتاج به مؤید نیست) شیعه بودن آل بویه است كه صاحب در دولت آنها وزارت داشته، و تعصب آل بویه در تشیع از اموری است كه مورخین بر آن اتفاق دارند، و معمول سلاطین و ملوك چنان بود كه عمال دولت خود و مخصوصاً وزرا را از هم كیشان خود انتخاب
می كردند، و اگر بنا به مصلت وقت یا ضرورت وزیری از مخالفین مذهب خود می گرفتند، او را مورد اعتماد كامل قرار نمی دادند، و دست او را در كار ملك مانند دست صاحب گشاده نمی داشتند.
منبع مقاله :
بهمنیار، احمد؛ (1383)، صاحب بن عباد (شرح احوال و آثار)، تهران: مؤسسه ی و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم