حكومت و حاكمان در قرآن

به اعتقاد بسياري از صاحب نظران و انديشمندان جامعه شناس، انسان موجودي «مدني بالطبع» است. اين گرايش فطري در انسان اقتضا مي كند كه اولاً در جامعه نظم، مقررات، قوانين و در نهايت حكومتي شكل گيرد تا در پرتو آن احاد جامعه بتوانند به حق و حقوق خود نايل گرديده و كسي نتواند به راحتي به حقوق آنان تجاوز و ظلم و ستم نمايد. ثانياً اداره اين جامعه توسط كساني انجام گيرد كه صلاحيت و توانمندي لازم را جهت اداره آن داشته و به بهترين و حكيمانه ترين وجهي بتوانند اهداف و آرمانهاي موردنظر خود و مردم را محقق سازند. نوشتار حاضر در مقام تبيين اين موضوعات براساس آموزه هاي قرآن است كه باهم آن را از نظر مي گذرانيم.
جمعه، 3 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حكومت و حاكمان در قرآن
 حكومت و حاكمان در قرآن
حكومت و حاكمان در قرآن
نويسنده:علي جواهردهي
منبع:روزنامه کیهان
به اعتقاد بسياري از صاحب نظران و انديشمندان جامعه شناس، انسان موجودي «مدني بالطبع» است. اين گرايش فطري در انسان اقتضا مي كند كه اولاً در جامعه نظم، مقررات، قوانين و در نهايت حكومتي شكل گيرد تا در پرتو آن احاد جامعه بتوانند به حق و حقوق خود نايل گرديده و كسي نتواند به راحتي به حقوق آنان تجاوز و ظلم و ستم نمايد. ثانياً اداره اين جامعه توسط كساني انجام گيرد كه صلاحيت و توانمندي لازم را جهت اداره آن داشته و به بهترين و حكيمانه ترين وجهي بتوانند اهداف و آرمانهاي موردنظر خود و مردم را محقق سازند. نوشتار حاضر در مقام تبيين اين موضوعات براساس آموزه هاي قرآن است كه باهم آن را از نظر مي گذرانيم.

انديشه تشكيل حكومت

انديشه حكومت يكي از بنيادين ترين مسائل و مباحثي است كه انسان از زماني كه مفهوم اجتماع را درك و براي ايجاد آن تلاش كرد، با آن درگير است. هر جامعه از زمان پديداري به شيوه و گونه اي از گونه هاي حكومت اداره شده است. از اين رو مسأله حكومت و حاكمان امري شناخته شده در حوزه فرهنگ انساني و جوامع بشري است. تنها تفاوت هاي موجود كه گاه بسيار اساسي و بنيادين است موجب مي شود كه حكومت و مفهوم آن با بازتاب ها و واكنش هاي متعددي روبه رو شود و حتي برخي به عنوان گروه هاي آنارشيسم ضرورت وجود حكومت را با چالش روبه رو سازند و خواهان جوامع بي دولت و حكومت شوند. نمونه هايي از آن را در جوامع اسلامي مي توان به نگرش افراطي خوارج با شعار لاحكم الا لله ردگيري نمود. در برابر اين گروه هاي افراطي برخي ضرورت وجود حكومت را آن چنان تأييد و بر حضور جدي آن پافشاري مي كنند كه حتي حوزه خصوصي و حريم هاي شخصي را در مي نوردند و چيزي به نام حريم خصوصي را محترم نمي شمارند. بازخواني آموزه هاي قرآني از آن جا ضروري است كه ما به عنوان باورمندان به آموزه هاي وحياني بر اين باوريم كه قرآن كتاب زندگي است. از آن جايي كه زندگي سياسي بخشي از مسأله است مي توان گفت كه قرآن به آن اهتمام خاصي داشته است. بنابراين در اين نوشتار تنها به بخشي از مسأله كه موجب مي شود تا بينش و نگرش صحيح و درستي به مسأله حكومت پيدا كنيم بازخواني مي كنيم و با تحليل آيات تبيين قرآني را از مسأله جويا مي شويم. هدف آن است تا با شناسايي و دست يابي به شرايط حاكمان در بينش و نگرش قرآني تحليلي درست از وضعيت حكومت مطلوب قرآني ارايه دهيم. باشد تا با اجرايي كردن آن به جامعه و امت نمونه و شاهدي دست يابيم كه قابليت گسترش در سطح جهان داشته باشد و بتوان بر پايه و اساس آن حكومت جهاني اسلام را برپا داشت. اين همان مفهوم جهاني سازي به عنوان يك پروژه در كنار جهاني شدن به عنوان يك پروسه و فرآيند است كه هر دو در آموزه هاي قرآني مورد توجه و اهتمام بوده است.

حوزه معنايي حكومت

حكومت از واژه حكم بر گرفته شده است و حكم در زبان تازي به معناي منع و جلوگيري از اصلاح (مفردات راغب اصفهاني ص248) و جلوگيري از ظلم و ستم است. (معجم مقاييس اللغه ج2 ص91).
ابن منظور در كتاب ارزشمند لسان العرب با نگاهي به واژه شناسي آن مي گويد: به حاكم از آن رو حاكم گفته مي شود كه ستمگر را از ستمگري باز مي دارد و جلوي ظلم وي را مي گيرد. (لسان العرب ج3 ص270)
در مفهوم اصطلاحي آن، حكومت به فرآيند اعمال سياست ها و تصميمات از سوي مقامات رسمي در دستگاه سياسي گفته مي شود. گاه مراد از آن مجموعه مقامات رسمي مسئول گفته مي شود كه تصميمات سياسي آن مي بايست اجرايي شود و نمي توان از آن سرپيچي و يا تمرد نمود.
(دايره المعارف تطبيقي علوم اجتماعي ج1 ص232)
قرآن براي بيان مفهوم اخير كه ارتباط تنگاتنگي به حوزه علوم سياسي دارد از واژگاني چون حكم و ملك و خلف و ولي استفاده و بهره برده است.

شرايط حاكمان از نگاه قرآن

انسان كامل

از نظر قرآن حاكم مي بايست انسان كاملي باشد كه بتواند به عنوان خلافت و ولايت عمل كند. تصويري كه قرآن از حاكمان ارايه مي دهد موجودي كامل است تا بتواند بر پايه آموزه هاي وحياني و مصالح عمومي جامعه را براي دست يابي به كمال در حوزه فردي و اجتماعي مديريت كند. از آن جايي كه حكومت و ولايت از آن خدايي است كه خالق و مالك انسان است هيچ موجودي را نرسد كه بر ديگري حكومت نمايد. تنها نمايندگان خدا كه شرايط لازم را دارند مي توانند اين مقام را به عنوان خلافت تصاحب كنند. شناخت اين افراد مي تواند به دو شكل انجام شود: نخست معرفي اشخاص به طور مستقيم؛ دوم معرفي خصوصيات عمومي و معيارهايي كه به ياري آن مي توان بر اشخاص تطبيق كرد.

معيارهاي شناسايي

در اين جا به اين معيارها به عنوان شرايط اشاره مي شود تا امكان اين فراهم آيد كه حاكمان لايق و شايسته را شناسايي كرده و از آنان اطاعت نمود؛ زيرا به حكم آيات قرآني پس از شناسايي آنان لازم و ضروري است كه از آنان به عنوان اولوالامر و صاحبان قدرت و مديريت اجتماعي و سياسي اطاعت كرد. به سخن ديگر مشروعيت ديني آنان زماني از سوي خداوند تأييد مي شود كه شرايط را احراز كرده باشند.
اين شرايط را مي توان به دو دسته شرايط بينشي و نگرشي و نيز شرايط عملي و هنجاري دسته بندي كرد.

ايمان و توحيد

از جمله مهم ترين آن ها در حوزه بينش و نگرش مسأله ايمان و توحيد است كه در همه آموزه هاي قرآني نقش محوري دارد و همه مسايل و مباحث در پيرامون آن معنا و مفهوم پيدا مي كند. خداوند در آيات چندي چون آيه 141 و 144 سوره نساء و نيز 55 سوره مائده و 56و 57 سوره مائده و 56 سوره نور به اين شرط به طور مستقيم اشاره مي كند. در سوره يوسف هنگامي كه از حكومت وي سخن مي گويد آن را به عنوان پاداش ايمان و تقواي وي مطرح مي سازد تا به وابستگي ميان حكومت و ايمان اشاره داشته باشد. ايمان در بينش قرآني متغير اساسي است.
ايمان به خدا خود را به اشكال مختلف نشان مي دهد. از جمله مي توان به مساله عبوديت و بندگي خالص (انبياء آيه 105) كه خود به شكل تقوا در حوزه هاي فردي و اجتماعي (اعراف آيه 128 و يوسف آيات 56 و 57) و انجام دادن اعمال صالح و كارهاي نيكو و پسنديده (نور آيه 55) و اقامه نماز (مائده آيه 55) بروز و ظهور مي يابد و در اصطلاح به عنوان اطاعت كامل از خدا تجلي كرده و تحقق وجودي مي يابد.

اجتناب از استبداد و خودكامگي

در حوزه عمل مي توان به مصاديق ريزتري اشاره كرد كه از حساسيت خاصي برخوردار است. به اين معنا كه بي تحقق آن شرايط مي توان گفت كه شخص از مشروعيت ديني و تاييد الهي در حكومت و حاكميت برخوردار نمي باشد. از جمله مي توان به مساله اجتناب از استبداد و خودكامگي حاكمان اشاره كرد. خداوند در آيه 159 سوره آل عمران مشورت با مردم و پرهيز از استبداد و خودكامگي و خودرايي در امور حكومتي را از شرايط حاكمان الهي و منسوب به دين و خدا دانسته استبه گونه اي كه در صورت فقدان نه تنها از حاكم از مشروعيت ديني مي افتد بلكه از مشروعيت سياسي و مقبوليت عمومي بيرون رفته و حكومت وي دچار بحران مشروعيت مطلق مي گردد. از اين رو به پيامبر بزرگوار (ص) يادآور مي شود كه علت مقبوليت عمومي به سوي وي و پذيرش حكومت و حاكميت وي روش حكومتي وي مي باشد كه بر پايه مشورت و همرايي و همدلي مردم نهاده شده است.

مهرورزي و مردم دوستي

در همين آيه به شرط ديگري نيزاشاره مي شود كه ارتباط تنگاتنگي با مساله استبداد دارد. قرآن با يادآوري محبت و مهرورزي پيامبر نسبت به مردم و شهروندان (امت اسلام) توضيح مي دهد كه علت ديگر استقبال عمومي به حكومت ايشان مهرورزي و مردم دوستي ايشان است كه به شكل استغفار و گذشت از خطاها و اشتباهات اجتماعي و سياسي آنان است.

نرمي و مدارا با مردم

شرط ديگري كه در اين آيه از آن سخن رفته است نرمي نسبت به مردم مي باشد. حكومت پيامبر بر پايه عنصر مهرباني و نرمي و مدارا با مردم نهاده شده است. ناديده گرفتن اشتباهات و خطاها و عدم به كارگيري خشونت كه اعمال قدرت لخت است عمده ترين علت جلب دل هاي مردم به حكومت نبوي بوده است. قدرت عريان كه از آن گاه به خشونت ياد مي شود هر چند در حوزه اعمال قانوني و مجاري آن باشد اگر به صورتي باشد كه مردم را در تنگنا قرار دهد موجب دوري مردم از حكومت مي گردد. البته اين بدان معنا نيست كه قوانين كيفري و جزايي كه از آن به اقتدار و حاكميت ياد مي كنند مي بايست اعمال نشود و ناديده انگاشته شود. اقتدار امري بايسته است كه به شكل غلظت و سخت گيري خودنمايي مي كند و نمي توان از آن به خشونت ياد كرد چنان كه در مقاله خشونت بدان اشاره رفته است.

مشورت، كارآمدي و مديريت

توانايي اعمال قدرت مشروع و اقتدار از شرايط مهم ديگري است كه قرآن براي حاكمان بيان مي كند. اين شرط در آموزه هاي قرآني به عنوان قاطعيت ياد شده است. از اين رو مي توان گفت كه قاطعيت در آموزه هاي قرآني به معنا و مفهوم اعمال قدرت مشروع است. حاكم مي بايست افزون بر مهرباني و عدالت و مشورت با مردم از قاطعيت پس ازگرفتن تصميم استفاده كند. قاطعيت هرگز به معنا و مفهوم استبداد و خودكامگي نيست؛ زيرا بدون قاطعيت پس از تصميم نمي توان به شهرياري پرداخت و نظام شهري و امت را مديريت و تدبير نمود.
قاطعيت به معناي به كارگيري هرگونه قدرت قانوني براي اعمال آن است. ازاين رو مي تواند به اشكال مختلف چون حدود و تعزيرات، جهاد و به كارگيري شمشير وزور (حديد و آهن در آيات قرآن) تجلي و ظهور كند. قرآن در آيه 159 آل عمران به مساله قاطعيت همراه با مشورت اشاره مي كند و به پيامبر دستور مي دهد كه پس از مشورت آن چه را كه صلاح امت دانسته اتخاذ كند وهرگاه تصميمي را گرفت با توكل به خدا بر انجام آن قاطعيت داشته باشد. در آيه 32 سوره نمل نيز از قاطعيت امر كه مفهومي اجتماعي دارد سخن رفته است. ملكه سبا در زماني كه با نامه حضرت سليمان (ع) رو به رو مي شود ازايشان مي خواهد تا درباره موضوع دولتي مشورت كنند. در آن جا ملكه سبا به ويژگي حاكم اشاره مي كند و مي گويد: در اين مساله حكومتي به من مشورت دهيد؛ زيرا من در هيچ امر حكومتي بدون مشورت شما تصميم نمي گيرم و فرمان صادر نمي كنم.
در حقيقت به مساله قاطعيت و صدور فرمان و تصميم پس ازمشورت اشاره مي كند كه مي بايست ازسوي حاكم صادر شود. به سخني ديگر اگر مشورت امر پسنديده و ضروري براي حكومت و حاكم است قاطعيت و صدور فرمان نيز امري است كه مي بايست بدان توجه داشت.

احسان به مردم

در آموزه هاي قرآني به مساله شرط احسان به عنوان شرط حاكم مطرح مي شود كه امري فراتر از عدالت است. اگر در آيات قرآن از لزوم عدالت پيشگي حاكمان و اجتناب از هواپرستي ايشان سخن رفته است و در صورت فقدان عدالت ايشان از مشروعيت ديني ساقط مي شوند (ص آيه 26 و نساء آيه 58) از احسان كه مرتبه فراتر از عدالت است نيز سخن به ميان آمده است. حاكمان مي بايست در موضع و ايستاري قرار گيرند كه احسان اصل اساسي در عملكرد ايشان باشد و پايه هاي حكومتي مي بايست افزون بر عدالت بر پايه احسان ونيكي به امت و شهروندان قرار گيرد. قرآن درباره ويژگي هاي حضرت يوسف كه به حكومت و حاكميت مصر دست يافت از احسان وي بلكه ازاين كه در جرگه محسنان و نيكوكاران قرار داشته سخن به ميان مي آورد. محسن و نيكوكار در قرآن مقامي بلند و برتر است كه نمي توان از آن به سادگي گذشت. محسن كسي است كه فراتر از عدالت به مردم مهر مي ورزد و در حق ايشان ايثار و گذشت و عفو را سر لوحه برخورد خود قرار مي دهد. (يوسف آيه 56)

امانت داري

از ديگر شرايطي كه قرآن براي حاكمان برمي شمارد امانت داري است كه بدون احراز آن شخص نمي تواند از نظر قرآن به عنوان حاكم مشروع بر مردم حكومت كند. (نساء آيه 58) به نظر مي رسد كه در بينش و نگرش قرآن، حكومت امانتي است كه دراختيار شخص و يا اشخاصي قرار مي گيرد و او به عنوان امين از سوي خدا و مردم در چارچوب قوانين و اصول عدالت و احسان مي بايست امانت را حفظ كند. از اين رو شرط امانت داري شرطي بنيادين است. هرگونه تعدي وتجاوز از اصول و شروطي كه قرآن براي حاكم و حكومت بر مي شمارد موجب مي شود تا حاكم از حكومت مشروع ساقط شود و مشروعيت ديني و سياسي خود را از دست دهد.

تواناييهاي علمي و جسمي

توانايي علمي به گونه اي شخص را به مسايل و اهداف حكومت و مديريت جامعه قادر سازد و نيز توانايي هاي جسمي كه حاكم را قادر به فعاليت هاي بيش از اندازه افراد عادي جامعه توانا نمايد (بقره آيه 246 و 247و يوسف آيه 55) از ديگر شرايط مهمي است كه قرآن براي حاكمان برمي شمارد؛ زيرا بدون توانايي علمي هرگونه مديريت با شكست و افزايش هزينه ها رو به رو خواهد شد و جامعه در مسير كمالي خود دست كم دچار چالش و خلل جدي مي شود. هم چنين از آن جايي كه مديريت جامعه نيازمند تلاش دو چنداني است تا همه مشكلات كلان جامعه مورد ارزيابي و نظارت و مديريت قرار گيرد و از نظر جسمي مي بايست در آن انداه از حد و توان باشد كه تن خسته نشود و در حوزه عمل كم نياورد.

اجتناب از ظلم و ستم

بي گمان اجتناب و دوري از ظلم و ستم چيزي جز تاكيد بر عدالت و احسان نيست؛ زيرا اصولا حكومت ظالم و ستمكار و حاكمان ستمگر در مفهوم قرآني نه تنها شايسته حكومت نيستند بلكه لازم و ضروري است كه از شر آنان رهايي يافته و با مبارزه با آنان دولت و حكومت عادل و صالح بر پا نمايند. از اين رو وقتي از شرط اجتناب از ظلم و ستم سخن گفته مي شود به معناي تاكيد بر امري است كه از آن به عدالت ياد شده است. حاكم ظالم و ستمكار را جايي براي حكومت در آموزه هاي قرآني نيست و امت و شهروندان مي بايست با آن به مبارزه برخاسته و آن را ساقط كنند. (يوسف آيه 78 و 79)
به نظر مي رسد كه مفاهيمي چون عدالت و اجتناب از ظلم و ستم متناظر به يك ديگر هستند؛ زيرا عدالت به معناي عدم ميل و گرايش به انحراف و يا قرار گرفتن هر چيز در جاي خود است. تجاوز و افراط و تفريط از حالت طبيعي عدالت را از ميان مي برد. از سوي ديگري ظلم و ستم نيز تجاوز و تعدي و ميل وگرايش به سوي افراط و تفريط است. بنابراين هرگونه رفتاري كه خروج از حالت طبيعي و گرايش به تجاوز و افراط و تفريط داشته باشد مي تواند عاملي مهم براي ازدست رفتن شرط عدالت باشد.

سهل بودن ديدار مردم با حاكم

از ديگر ويژگي هاي حاكم آن است كه ملاقات و ديدار امت و شهروندان باحاكم آسان باشد؛ زيرا حاكم يار و ياور شهروندان و قانون است. واژه شهر به معناي مدينه است كه دربردارنده اجتماع قانونمند و داراي مديريت يگانه بر پايه قانون است و شهريار مي بايست حافظ و مدافع شهر و قانون آن باشد. از اين رو مي بايست ديدار با وي همانند مديريت شهري آسان باشد و مردمان به سادگي مشكلات و خواسته هاي خويش را بتوانند با وي در ميان گذارند. (يوسف آيه 56 تا 58)
اين ها گوشه هايي ازويژگي هايي است كه قرآن براي حاكمان برمي شمارد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط