برگردان: محمد عبداللهی
یادداشت:
Mao Tse - lung,Excerpls from "Problems of Strategy in China"s Revolionary war " in Selected Military Writings of Mao Tse - Tung (Peking: Foreign Languages Press.(1963), PP.75-78, 87- 95.این مقاله در سال 1936 نوشته شده است.
ما اکنون درگیر جنگ هستیم، جنگ ما جنگی انقلابی است، جنگ انقلابی ما درکشور نیمه مستعمره - نیمه فئودالی چین صورت میگیرد. بنابراین، نه تنها قوانین عام جنگ، بلکه قوانین ویژه جنگ انقلابی، و حتی قوانین باز هم ویژهتر مختص جنگ انقلابی چین را نیز باید مطالعه کنیم.
برکسی پوشیده نیست که در هرکاری که میکنیم، اگر وضعیت، خصلت و روابط آن را با اشیاء و پدیدههای دیگر در نیابیم، قوانین حاکم بر آن، و چگونگی انجام آن را نخواهیم دانست و قادر نخواهیم بود آن را به نحو احسن انجام دهیم.
جنگ که با پیدایش مالکیت خصومی شروع شده، عالیترین شکل مبارزه برای حل تضادهای بین طبقات، ملت ها، دولتها و گروههای سیاسی است که به مرحله معینی از تکامل رسیدهاند. اگر ما شرایط جنگ و خصلت و روابط آن را با اشیاء و پدیدههای دیگر درنیابیم، قوانین جنگ را نخواهیم شناخت، به چگونگی هدایت جنگ پی نخواهیم برد و قادر به کسب پیروزی نخواهیم بود.
جنگ انقلابی، خواه جنگ انقلابی طبقاتی و خواه جنگ انقلابی ملی، علاوه بر شرایط و خصلت عام جنگ، شرایط و خصلت خاص خود را نیز داراست. از این رو جنگ انقلابی، گذشته از قوانین عام جنگ، قوانین خاص خود را نیز دارد. بدون درک شرایط و خصلت خاص این جنگ، بدون درک قوانین ویژه آن نمیتوان جنگ انقلابی را هدایت کرد و آن را به پیروزی رساند.
جنگ انقلابی چین، خواه جنگ داخلی و خواه جنگ ملی، در محیط خاص چین صورت میگیرد و از این جهت دارای شرایط و خصلت خاصی است که آن را از جنگ و جنگ انقلابی به طور عام متمایز میکند. از این رو جنگ انقلابی چین علاوه بر قوانین عام جنگ و قوانین عام جنگ ا نقلابی دارای قوانین خاص خود نیز میباشد. بدون درک این قوانین نیل به پیروزی در جنگ انقلابی چین غیر ممکن است.
بنابراین باید قوانین عام جنگ و نیز قوانین جنگ انقلابی و بالاخره قوانین جنگ انقلابی چین را مورد مطالعه قرار دهیم.
بعضیها همان نظر نادرستی را دارند که مدتها پیش از طرف ما رد شده است. آنان میگویند: تنها مطالعه قوانین عام جنگ کافی است. به عبارت مشخص تر، تنها پیروی از آئین نامههای نظامی که در چین از طرف دولت ارتجاعی و یا آکادمیهای نظامی ارتجاعی انتشار یافته، کفایت میکنند. آنان درک نمیکنند که این آئین نامهها فقط قوانین عام جنگ را بیان میکنند و علاوه بر این سر تا پا از مراجع و منابع خارج اقتباس شدهاند و ما اگر آنها را آن طورکه هست، بدون هیچ گونه تغییری در شکل و محتوا اخذ کنیم و مورد استفاده قرار دهیم، به این میماند که بخواهیم «پا را اره کنیم تا اندازه کفش شود»؛ این کار ما را مسلماً به شکست میکشاند. اینان در توجیه نظر خویش میگویند؛ چرا ما باید از آنچه درگذشته به بهای خون به دست آمده استفاده نکنیم؟ آنان درک نمیکنند که ما اگر چه باید بر تجربهای که درگذشته به بهای خون به دست آمده، ارج نهیم، ولی از طرف دیگر باید برای تجربهای که به بهای خون خود به دست آوردهایم، نیز ارزش قایل شویم.
عدهای نظر نادرست دیگری دارند که ما آن را از مدتها پیش مردود اعلام کردهایم . آنان میگویند که فقط مطالعه تجربه جنگ انقلابی روسیه کافی است. به عبارت مشخص ترکافی است که ما از قوانینی پیروی کنیم که جنگ داخلی اتحاد شوروی طبق آن هدایت شد، و از آن آئین نامههای نظامی متابعت نماییم که به وسیله ارگانهای نظامی منتشر شدهاند. آنان درک نمیکنند که این قوانین و آئین نامهها خصلت ویژه جنگ داخلی شوروی و ارتش سرخ شوروی را مجسم میسازند و اگر به فرد اجازه هیچ گونه دخل و تصرف در آنها را ندهیم و عیناً آنها را بگیریم و استفاده کنیم، گویی دو پا را اره کردهایم تا اند ازه کفش شود؛ این کار نیز ما را به شکست میکشاند. اینان در توجیه نظر خویش میگویند: جنگ ما همانند جنگ اتحاد شوروی، جنگی است انقلابی و اتحاد شوروی در جنگ خود پیروز شده است، بنابراین چگونه میتواند شق دیگری به جز پیروی از الگوی شوروی وجود داشته باشد؟ آنان درک نمیکنند که ما اگر چه باید برای تجربه نظامی اتحاد شوروی، از آن جهت که تجربه تازه ترین جنگ انقلابی است، تجربهای است که تحت رهبری لنین و استالین به دست آمده، ارزش خاصی قائل شویم، ولی از سوی دیگر به تجربه انقلابی چین نیز باید ارج بگذاریم، زیرا در اینجا عوامل بسیاری دخیلاند که خاص انقلاب چین و ارتش سرخ چین است.بعضیها نظر نادرست سرمی دارندکه به همین ترتیب از مدتها پیش از طرف ما رد شده است. آنان میگویند: با ارزشترین تجربه، تجربه لشکرکشی به شمال در سالهای 1926-27 است و ما باید آن را بیاموزیم. به عبارت مشخص تر، باید از لشکرکشی به شمال در مورد پیشروی مستقیم و تصرف شهرهای بزرگ تقلید کنیم. آنان درک نمیکنند که ما در عین اینکه باید تجربه لشکرکشی به شمال را مورد مطالعه قرار دهیم، نباید آن را به طور مکانیکی تقلید کنیم، زیرا در جنگ کنونی، شرایط تغییرکردهاند. از تجربه لشکرکشی به شمال فقط آن چیزی را باید بپذیریم که امروز قابل استفاده است، و باید در پرتو شرایط کنونی چیزی را ایجاد کنیم که از آن خود ما باشد.
بدین سان قوانین هدایت جنگ بر حسب شرایط جنگ یعنی بر حسب زمان و مکان و خصلت آن تغییر میپذیرد. اگر عامل زمان را در نظر بگیریم، میبینیم که جنگ و قوانین هدایت آن با زمان رشد و توسعه مییابد؛ هر مرحلهی تاریخی دارای ویژگیهای خاص خود است و از این رو قوانین جنگ نیز در هر مرحله تاریخی دارای ویژگیهای خاص خود هستند و نمیتوانند به طور مکانیکی از یک مرحله به مرحله دیگر منتقل شوند. اگر جنگ را از لحاظ خصلت آن در نظر بگیریم، میبینیم که چون جنگ انقلابی و جنگ ضد انقلابی هر دو دارای ویژگیهای خاص خود هستند، قوانین حاکم بر آنها نیز ویژگی هایی دارند که به طور مکانیکی قابل انتقال از یکی به دیگری نیستند. اگر عامل مکان را در نظر بگیریم میبینیم که چون هر کشور یا ملتی و بخصوص هر کشور یا ملت بزرگی دارای ویژگیهای خاص خود است، قوانین جنگ نیز در هرکشور یا ملتی دارای ویژگیهای خاص خود است که نمیتوان به طور مکانیکی از یکی به دیگری منتقل کرد. در مطالعه قوانین هدایت جنگ هایی که در مراحل مختلف تاریخی روی میدهند و دارای خصلتهای مختلف هستند در سرزمینهای مختلف و توسط ملتهای گوناگون به راه میافتند، باید توجه خود را به ویژگیها و تکامل این قوانین معطوف کرد و از رویکرد مکانیکی به مسأله جنگ پرهیز کرد.
این هم تمام مطلب نیست اگر فرماندهی که در ابتدا فقط قادر به فرماندهی یک واحد کوچک بوده است، بتواند لیاقت و فرماندمی یک واحد بزرگتر را پیدا کند، این نشانه پیشرفت و ترقی او است. میان فرماندهی در یک محل معین و در چند محل مختلف الشرایط نیز تفاوت وجود دارد. به همین ترتیب اگر فرماندهی که در آغاز فقط قادر به عمل کردن در یک محل مشخص بود. اکنون بتواند در محلهای متعدد عمل کند، این نیز نشانهی پیشرفت و ترقی او است. شرایط در مراحل مختلف یک جنگ مشخص نیز در اثر تکامل تکنیک، تاکتیک و استراتژی دشمن و ما تغییر میکند. اگر فرماندهی که ابتدا لیاقت فرماندهی جنگ را در مرحله ابتدایی آن داشته، اینک بتواند جنگ را در مرحله عالیتر آن فرماندهی کند، این نشانهی پیشرفت و ترقی باز هم بیشتر او است. اگر یک فرمانده فقط قادر به فرماندهی واحدی با نفرات محدود، در محل معین و یا در مرحله معینی از تکامل جنگ باشد، معلوم میشود که هیچ پیشرفت و ترقی نکرده است. بعضیها به علت اینکه از مهارت خود در یک زمینه خوشنود میشوند و به دید محدود خویش اکتفا میکنند، هرگز به پیشرفتی نائل نمیآیند، آنان میتوانند در مکان و زمان معینی نقشی در انقلاب داشته باشند، ولی در مجموع نقش مهمی نخواهند داشت؛ ما نیازمند فرماندهانی هستیم که بتوانند در رهبری جنگ نقش مهمی ایفا کنند. کلیه قوانین هدایت جنگ، بر حسب تکامل تاریخ و تکامل خود جنگ رشد مییابند؛ هیچ چیزی در جهان تغییر ناپذیر نیست...
جنگ انقلابی چین که از سال 1924 آغاز شد، از دو مرحله گذشته است: مرحله اول از سال 1924 تا سال 1927 ، و مرحله دوم از سال 1927 تا سال 1936 طول کشید و اینک مرحله جنگ انقلابی ملی علیه ژاپن گشوده میشود. این جنگ انقلابی در مراحل سه گانه خود تحت رهبری پرولتاریای چین و حزب آن، حزب کمونیست چین، بوده و هست. دشمنان اصلی ما در جنگ انقلابی چین امپریایسم و نیروهای فئودالی هستند. گر چه بورژوازی چین ممکن است در لحظات تاریخی
معین در جنگ انقلابی شرکت جوید، ولی بر اثر خودخواهی و فقدان استقلال سیاسی و اقتصادی نه میخواهد و نه میتواند جنگ انقلابی چین را تا پیروزی کامل رهبری کند. تودههای دهقانی و تودههای خرده بورژوازی شهری چین میخواهند فعالانه در جنگ انقلابی شرکت جویند و آن را به پیروزی کامل برسانند. آنها نیروهای عمده جنگ انقلابیاند، ولی از آنجا که دارای خصوصیات مولدین خرده پا هستند، افق دید سیاسی آنان محدود است (و بخشی از خیل بیکاران دارای افکار فاشیستی هستند) و بدین جهت نمیتوانند جنگ را به درستی رهبری کنند. بنابراین در عصری که قدم به مرحله سیاسی گذاشته است، مسئولیت رهبری جنگ انقلابی چین ناگزیر بر دوش حزب کمونیست چین میافتد. در چنین عصری هر جنگ انقلابی که توسط پرولتاریا و حزب کمونیست رهبری نشود و یا از قلمرو رهبری آنها خارج گردد، محکوم به شکست است. زیرا از تمام
قشرهای اجتماعی و دستههای سیاسی چین نیمه مستعمره فقط پرولتاریا و حزب کمونیست دچار تنگ نظری و خودخواهی نیستند و دارای وسیع ترین افق دید سیاسی و عالی ترین درجه تشکل هستند و بیشتر از همه توانایی آن را دارند که از تجارب پرولتاریای پیشاهنگ جهان و نظرات سیاسی آن با تواضع تمام بیاموزند و آنها را در جهت پیشبرد مقصود خود مورد استفاده قرار دهند و بدین ترتیب فقط پرولتاریا و حزب کمونیست میتوانند دهقانان، خرده بورژوازی شهری و بورژوازی را رهبری کنند، بر تنگ نظری دهقانان و خرده بورژوازی، برگرایش خیل بیکاران به خرابکاری و همچنین بر نوسانات و خودسریهای بورژوازی (البته به شرط آنکه حزب کمونیست در سیاست خود دچار اشتباه نشود) لایق آیند و انقلاب و جنگ را به راه پیروزی سوق دهند.
به طورکلی میتوان گفت که جنگ انقلابی سالهای 1924-27 در شرایطی جریان یافت که پرولتاریای بین المللی و پرولتاریای چین و حزب آن بر بورژوازی ملی چین و حزب آن، نفوذ سیاسی اعمال میکردند و با آنها همکاری سیاسی داشتند. اما در لحظه حساس انقلاب و جنگ، در درجه اول به علت خیانت بورژوازی بزرگ و همچنین بر اثر آنکه فرصت طلبان داخل صفوف انقلابیون داوطلبانه تسلیم شدند، این جنگ انقلابی به شکست انجامید.
جنگ انقلاب ارضی که از سال 1927 آغازگردیده است اکنون در شرایط نوینی صورت میگیرد. دشمن در این جنگ تنها امپریالیسم نیست، بلکه شامل اتحاد بورژوازی بزرگ و مالکان ارضی بزرگ نیز میشود. بورژوازی ملی دنباله روی بورژوازی بزرگ شده است. فقط حزب کمونیست است که این جنگ انقلابی را رهبری میکند و از هم اکنون سرکردگی مطلق خویش را برآن تأمین کرده است. این سرکردگی مطلق حزب کمونیست مهم ترین شرط تعقیب بی تزلزل و پیگیر جنگ انقلابی است. بدون سرکردگی مطلق حزب کمونیست قابل تصور نبود که جنگ انقلابی با این پیگیری ادامه یابد. حزب کمونیست چین با دلیری و استواری در رأس جنگ انقلابی چین قرارگرفته و طی پانزده سال متمادی (1) به تمام ملت نشان داده است که دوست خلق است و پیوسته در جبهه مقدم جنگ انقلابی برای دفاع از منافع خلق و آزادی و رهایی خلق مبارزه میکند.
حزب کمونیست چین با مبارزات سخت و دشوار خود با شهادت صدها هزار نفر از اعضای دلیر و دهها هزار تن از کادرهای قهرمانش نقش تعلیم و تربیتی عظیمی در میان تودههای چند صد میلیونی خلق ایفا کرده است. دستآوردهای تاریخی بزرگی که حزب کمونیست چین در طول مبارزات انقلابی خود کسب کرده است، شرط لازم برای بقا و رستگاری چین در این لحظه حساس که مورد تعدی دشمن ملی قرار گرفته، فراهم ساخته است؛ این شرط عبارت از وجود یک رهبری سیاسی است که از اعتماد اکثریت عظیم مردم برخوردار باشد و مردم طی سالهای متمادی آزمایش او را برگزیده باشند. امروز خلق آنچه را که حزب کمونیست میگوید، ازگفتهی هر حزب سیاسی دیگر آسانتر میپذیرد. بدون مبارزه دشوار حزب کمونیست چین طی پانزده سال اخیر، نجات میهن از خطر یک اسارت جدید غیر ممکن بود.
علاوه بر دو اشتباه، اپورتونیسم راست، چن دوسیو (2) اپورتونیسم چپ،لی لی سان (3) حزب کمونیست چین طی جنگ انقلابی دو اشتباه دیگر هم مرتکب شده است: اشتباه اول اپورتونیسم «چپ» سالهای 1931-34 بود (4) که منجر به تلفات فوق العاده سنگینی در طول جنگ انقلاب ارضی گردید، به طوری که به جای دفع پنجمین عملیات «محاصره و سرکوب» دشمن، مناطق پایگاهی خود را از دست دادیم و ارتش سرخ ناتوان شد. این اشتباه در ژانویه 1935 در جلسه بزرگ اداره سیاسی کمیته مرکزی در تسونی (5) اصلاح گردید. اشتباه دوم اپورتونیسم راست چنانکه کوتائو در سالهای 1935-36 بود. اپورتونیست انضباط حزب و ارتش سرخ را مختل کرد و موجب تلفات سنگینی در بخشی از نیروهای عمده ارتش سرخ گردید؛ ولی در پرتو رهبری صحیح کمیته مرکزی و آگاهی سیاسی اعضای حزب و فرماندهان و رزمندگان ارتش سرخ این اشتباه نیز سرانجام اصلاح شد. البته همه این اشتباهات به حزب ما، به انقلاب و به جنگ ما صدمه زدند، ولی سرانجام همه آنها را برطرف کردیم و درست در جریان غلبه بر این اشتباهات بود که حزب و ارتش سرخ ما باز هم آبدیدهتر و نیرومندتر شد.
حزب کمونیست چین رهبری این جنگ انقلابی خروشان و پرافتخار و پیروزمند را همیشه در دست داشته و همچنان در دست دارد. این جنگ نه فقط پرچم آزادی چین را برافراشته است، بلکه دارای اهمیت انقلابی بین المللی نیز هست. چشم امید خلقهای انقلابی سراسر جهان به ما دوخته شده است. ما در این مرحله نوین، یعنی مرحله جنگ انقلابی ملی ضد ژاپنی، انقلاب چین را به سرانجام خواهیم رساند این بر انقلاب مشرق زمین و سراسر جهان تأثیر عمیقی خواهد گذاشت. جنگ انقلابی ما نشان داده است که نه فقط به یک مشی سیاسی صحیح مارکسیستی بلکه به مشی نظامی صحیح مارکسیستی نیز نیازمندیم. انقلاب و جنگ در مدت پانزده سال این مشی سیاسی و نظامی را ساخته و پرداخته است. ما معتقدیم که از این پس، در مرحله نوین جنگ، این مشی براساس شرایط نوین رشد و قوام خواهد یافت، مضمونش کاملتر و غنیتر خواهد شد و ما را به هدف خود یعنی غلبه بر دشمن ملت چین هدایت خواهد کرد. تاریخ به ما میآموزد که مشی سیاسی و نظامی بخودی خود و در آرامش به وجود نیانده است و تکامل نمییابد، بلکه فقط درآتش مبارزه به وجود آمده و رشد و قوام میپذیرد. این مشی باید از یک سو علیه اپورتونیسم «چپ» و از سوی دیگر علیه اپورتونیسم راست مبارزه برخیزد. بدون مبارزه و غلبه کامل بر این انحرافات زیانبخش که ریشه انقلاب و جنگ انقلابی را میزند، استقرار یک مشی صحیح و نیل به پیروزی در جنگ انقلابی غیرممکن است. درست به همین دلیل است که من در این جزوه اغلب به نقطه نظرهای نادرست اشاره میکنم.
اشخاصی که قبول ندارند، نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که جنگ انقلابی چین وپژگیهای خاص خود را دارد. اینان عملیات جنگی ارتش سرخ علیه نیروهای کومین تانگ را با عملیات جنگی عادی و یا با عملیات جنگ داخلی اتحاد شوروی همسان میشمارند. تجربهی جنگ داخلی اتحاد شوروی که توسط لنین و استالین رهبری گردید، دارای اهمیتی جهانشمول است. همه احزاب کمونیست و از آن جمله حزب کمونیست چین این تجربه و جمع بندی نظری، آن را که لنین و استالین به دست دادهاند، به مثابه قطب نمای خود میدانند. ولی این بدان معنی نیست که ما باید این تجربه را در شرایط خاص خودمان به طور مکانیکی به کار ببریم. جنگ انقلابی چین از بسیاری جهات ویژگیهای خاص خود را دارد، که آن را از جنگ داخلی اتحاد شوروی متمایز میسازد. بدیهی است که در نظر نگرفتن این ویژگیها و یا نفی وجودی آنها اشتباه است. این نکته طی ده سال جنگ کاملاً تأیید شده است.
دشمن ما نیز اشتباهات مشابهی مرتکب شده است. او قبول نمیکرد که در جنگ بر ضد ارتش سرخ به استراتژی و تاکتیکی نیاز دارد که با استراتژیها و تاکتیک هایی که در جنگ با ارتشهای دیگر به کار میبرد متفاوت است. او با اتکاء به تفوق خود در زمینههای مختلف ما را دست کم میگرفت و همچنان اسلوبهای جنگی قدیمی را به کار میبست. پیش از چهارمین عملیات «محاصره و سرکوب» دشمن در سال 1933 و در جریان آن، وضعیت چنین بود و نتیجه آن شد که دشمن با یک سلسله شکستها مواجه گردید، نخستین کسی که در ارتش کومین تانک با رویکردی نوین به مسائل توجه کرد، ژنرال مرتجعی بود به نام لیووی یوان (6) و سپس دای یوه (7) بود. سرانجام نظرشان مورد قبول چانکایشک قرارگرفت. و از همین جا بود که دوره تعلیماتی افسران چانکایشک در لوشان (8) تأسیس گردید و اصول نظامی ارتجاعی جدیدی تنطیم شد که در جریان پنجمین عملیات «محاصره و سرکوب» به کار رفت.ولی هنگامی که دشمن اصول نظامی خود را برای تطبیق با شرایط عملیات ضد ارتش سرخ تغییر داد، در صفوف ما عدهای پیدا شاند که به «قالبهای کهن» بازگشتند. آنان اصرار داشتند به شیوههایی برگردند که با اوضاع و احوال عمومی قابل انطباق بودند. آنان از تعمق در شرایط ویژه هر مورد مشخص سرباز میزدند، تجاربی را که در طول تاریخ نبردهای خونین ارتش سرخ به دست آمده بود، رد میکردند، به قدرت امپریالیسم و کومین تانک و همچنین به قدرت ارتش کومین تانگ اهمیت نمیدادند و برای رویت اصول ارتجاعی جدیدی که دشمن به کار میبست دیدهی بینا نداشتند. نتیجه این شد که کلیه پایگاههای انقلابی، به استثنای ناحیه مرزی شنسی -کانسو از دست رفت، تعداد افراد ارتش سرخ از سیصد هزار به چند ده هزار و تعداد اعضای حزب کمونیست چین از سیصد هزار به چند ده هزار نفرکاهش یافت و سازمانهای حزبی در مناطق کومین تانگ تقریباً همگی متلاشی شدند؛ خلاصه، کیفر تاریخی سختی بود. این اشخاص خودشان را مارکسیست- مینیست مینامیدند، وی در واقع هیچ بویی از مارکسیسم - لنینیسم نبرده بودند. لنین میگوید جوهر و روح زنده مارکسیسم در
تحلیل مشخص از شرایط مشخص است. و درست همین نکته بود که این رفقای ما از یاد برده بودند. در نتیجه میتوان دریافت که بدون درک ویژگیهای جنگ انقلابی چین، هدایت این جنگ و رهبری آن به سوی پیروزی امکان پذیر نیست.
حالا ببینیم ویژگیهای جنگ انقلابی چین کدامند؟
به عقیده من چهار ویژگی اصلی وجود دارد: ویژگی اول این است که چین کشور پهناور و نیمه مستعمرهای است که در زمینه سیاسی و اقتصادی به طور ناموزون تکامل یافته است و انقلاب سالهای 1924-27 را پشت سر نهاده است. این ویژگی بر آن دلالت میکند که تکامل و پیروزی جنگ انقلابی چین امکان پذیر است. آنگاه که در زمستان 1927 و بهار 1928 ، کمی پس از آغاز جنگ پارتیزانی در چین و بعضی از رفقا درکوهستان چینگ کانگ (9) واقع در منطقه مرزی هونان – کیانگ سی (10) این سؤال را مطرح کردند که «تا چه مدت میتوانیم پرچم سرخ را برافراشته نگهداریم» ما (در اولین کنگره حزبی منطقه مرزی هونان -کیانگ سی) این نکته را متذکر شدیم. زیرا این اساسی ترین مسأله بود. اگر ما به این سؤال، که آیا مناطق پایگاه انقلابی چین و ارتش سرخ چین میتوانند پا بر جا بمانند و رشد و توسعه یابند، پاسخ نمیدادیم، حتی یک گام هم نمیتوانستیم
جلو برویم. ششمین کنگره کشوری حزب کمونیست چین در سال 1928 بار دیگر به این سؤال پاسخ داد. و درست از آن به بعد بود که جنبش انقلابی چین پایه نظری صحیحی یافت.
حالا اجازه بدهید به تحلیل این خصوصیت بپردازیم:
رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی چین ناموزون است- اقتصاد سرمایه داری ناتوان با یک اقتصاد نیمه فئودالی برتر همزیستی میکند؛ چند شهر مدرن صنعتی و تجارتی با مناطق روستایی گرانی که از تکامل باز ایستادهاند ، همزیستی میکنند؛ چندین میلیون کارگر صنعتی با صدها میلیون دهقان و پیشه ورکه در زیر یوغ نظام کهن به سر میبرند، همزیستی دارند؛ دیکاتوریهای نظامی بزرگ که حکومت مرکزی را در دست دارند، با دیکاتوریهای کوچک که بر استانهای مختلف مسلط هستند، همزیستی میکنند؛ دو نوع ارتش ارتجاعی یعنی «ارتش مرکزی» که تابه چانکایشک است، با «قوای نظامی مختلط» که تا به دیکاتوریهای نظامی استانهای مختلف هستند، همزیستی میکنند؛ چند خط راه آهن و خط کشتی رانی و چند جاده اتومبیل رو درکنار تعدادکثیری راههای مخصوص و کوره راه هایی که فقط برای پیاده روی مناسبند و بز روهایی که حتی عبور از آنها با پا هم دشوار است وجود دارند.
چین کشور نیمه مستعمرهای است که تشتت در میان قدرتهای امپریالیستی موجب تشتت در میان گروههای مختلف هیأت حاکمه آن میشود. بین کشور نیمه مستعمرهای که تحت سلطهی چندین دولت قرار دارد و کشور مستعمرهای که فقط یک دولت بر آن مسلط است تفاوت وجود دارد.
چین کشوری پهناور است- «هنگامی که در خاور شب فرا میرسد، در باختر هنوز روز است. هنگامی که تاریکی بر جنوب دامن میگسترد، بر شمال هنوز خورشید پرتو افکن است»، پس نباید از این نگران بود که در چین میدان کافی برای مانور وجود ندارد.
چین انقلاب بزرگی را پشت سر نهاده است- این انقلاب بذرهایی افشانده است که ارتش سرخ را رویاندهاند، این انقلاب رهبری ارتش سرخ، یعنی حزب کمونیست را آفریده و تودههای مردم را آماده ساخته است- توده هایی که با شرکت در انقلاب تجاربی اندوختهاند .از این روست که ما میگوییم اولین ویژگی جنگ انقلابی چین این است که این جنگ درکشور پهناور نیمه مستعمرهای صورت میگیرد که دارای رشد و توسعه سیاسی و اقتصادی ناموزونی است، کشوری که از میان آتش یک انقلاب گذشته است. این ویژگی علی الاصول استراتژی و تاکتیک ما را نه فقط در زمینه سیاسی بلکه در زمینه نظامی نیز تعیین میکند.
دومین ویژگی جنگ انقلابی چین بزرگی و نیرومندی دشمن ماست.
وضع کومین تانگ این دشمن ارتش سرخ از چه قرار است؟ کومین تانگ حزبی است که قدرت سیاسی را به دست گرفته و آن را تا حدودی تثبیت و تحکیم کرده است. این حزب ازکمک کشورهای عمده ضد انقلابی جهان برخوردار است. این حزب خویش را از نوساخته است، ارتشی که از کلیه ارتشهای چین متمایز است و در خطوط اصلی با ارتشهای کشورهای مدرن جهان برابری میکند؛ این ارتش از لحاظ تسلیحات و تجهیزات به مراتب بر ارتش سرخ برتر است و از لحاظ تعداد نفرات از هر ارتش دیگری در تاریخ چین و یا از ارتش دائمی موجود درکشورهای دیگر بیشتر است. بین ارتش کومین تانگ و ارتش سرخ یک دنیا تفاوت وجود دارد. کومین تانگ کلیه مواضع کلیدی و یا شریانهای حیاتی چین را در عرصه سیاسی، اقتصادی، ارتباطی و فرهنگی قبضه کرده و قدرت سیاسی خود را بر سراسرکشورگسترده است.
بدین ترتیب ارتش سرخ در برابر دشمن بزرگ و مقتدری قرار گرفته است. این دومین ویژگی جنگ انقلابی چین است. این ویژگی باعث میشود که عملیات نظامی ارتش سرخ بناچار در بسیاری از جهات با جنگهای دیگر به طورکلی و با جنگ داخلی اتحاد شوروی و لشکرکشی به شمال تفاوت داشته باشد.
سومین ویژگی جنگ انقلابی چین کوچکی و ضعف ارتش سرخ است.
ارتش سرخ چین ابتدا از واحدهای چریکی تشکیل میشد که پس از شکست نخستین انقلاب بزرگ به وجود آمده بودند. این کار در زمانی صورت گرفت که چین دوران ارتجاع را از سر میگذراند و همچنین کشورهای سرمایه داری مرتجع جهان نیز از نظر سیاسی و اقتصادی ثبات نسبی یافته بود.
قدرت سیاسی ما در مناطق کوهستانی پراکنده و منفرد و یا در نواحی دور افتاده مستقر است و هیچ کمکی از خارج دریافت نمیکند. مناطق پایگاه انقلابی از لحاظ شرایط اقتصادی و فرهنگی از مناطق کومین تانگ عقب مانده ترند و فقط دهکدهها و شهرهای کوچک را در بر میگیرند. این مناطق در ابتدا خیلی کوچک بودند و از آن پس نیز زیاد رشد نیافتند و چندان بزرگ نشاند. به علاوه آنها ثابت نیستند و ارتش سرخ از پایگاههای واقعاً استوار برخوردار نیست.
تعداد افراد ارتش سرخ کم است، از نظر تسلیحاتی فقیر و کم مایه است تأمین خواربار، پوشاک، بالاپوش و غیره در شرایط بسیار دشواری صورت میگیرد.
این ویژگی با ویژگی قبلی سخت در تضاد است. و از همین تضاد سخت است که استراتژی و کمکهای ارتش سرخ سر بر میآورد.چهارمین ویژگی جنگ انقلابی چین رهبری حزب کمونیست و انقلاب ارضی است.
این ویژگی پیامد و نتیجه اجتناب ناپذیر اولین ویژگی است و موجب پیدایش دو موقعیت میشود. از یک طرف جنگ انقلابی چین علی رغم اینکه در دوران ارتجاع در چین و در جهان سرمایه داری صورت میگیرد، میتواند به پیروزی برسد، زیرا تحت رهبری حزب کمونیست جریان مییابد و از پشتیبانی دهقانان برخوردار است. در سایه این پشتیبانی است که مناطق پایگاهی ما اگر چه کم وسعتند، اما نیروی سیاسی مقتدری را تشکیل میدهند و در برابر حکومت کومین تانگ که بر مناطق پهناوری سیطره دارد، استوار و پا برجا میایستند و از لحاظ نظامی در مقابل حملات واحدهای کومین تانگ دشواریهای عظیمی ایجاد میکنند. ارتش سرخ با وجود کمی تعداد نفرات از قدرت رز می عظیمی برخوردار است، زیرا رزمندگانش که از طرف حزب کمونیست رهبری میشوند، از بطن انقلاب ارضی بیرون آمدهاند و در راه منافع خودشان میجنگند، به علاوه فرماندهان و جنگجویان این ارتش از لحاظ سیاسی با هم وحدت دارند. از طرف دیگر کومین تانگ در وضعیتی است که با وضع ما سخت در تضاد است.
کومین تانگ مخالف انقلاب ارضی است و از این جهت از پشتیبانی دهقانان برخوردار نیست. کومین تانگ با آنکه ارتش عظیمی در اختیار دارد، نمیتواند سربازان و بسیاری از افسران جزء را که از محیط مولدین خرده پا برخاستهاند، برانگیزد تا به طیب خاطر جانشان را برای این حزب به مخاطره بیفکنند. در بین افسران و سربازان کومین تانگ از لحاظ سیاسی وحدت وجود ندارد و این امر خود از قدرت رزمندگی ارتش کومین تانگ میکاهد.
بدین ترتیب، چهار ویژگی اصلی جنگ انقلابی چین عبارتند از: کشوری پهناور و نیمه مستعصره که انقلاب بزرگی را از سرگذرانده است و در زمینههای سیاسی و اقتصادی به طور ناموزون رشد مییابد؛ دشمنی بزرگ و قدرتمند؛ ارتش سرخ کوچک و ضعیف؛ و انقلاب ارضی. این ویژگی ها، خط مشی و اصول استراتژیک و تاکتیکی جنگ انقلابی چین را تعیین میکنند. از ویژگیهای اول و چهارم چنین نتیجه میشود که رشد ارتش سرخ چین و غلبه بر دشمنانش ممکن است. از ویژگیهای دوم و سوم چنین برمی آید که رشد بسیار سریع ارتش سرخ چینی و غلبه بسیار سریع بر دشمنانش ممکن نیست؛ به عبارت دیگر، جنگ طولانی خواهد بود و در صورتی که به درستی رهبری نشود، حتی ممکن است به شکست بینجامد.
اینها جوانب جنگ انقلابی چینی هستند. این دو جنبه درکنار هم قرار دارند، به این معنی که در کنار عوامل مساعد، دشواریها نیز وجود دارند. این است قانون اساسی جنگ انقلابی چین که بسیاری قوانین دیگر از آن ناشی میشود. تاریخ ده ساله جنگ ما اعتبار این قانون را تأیید کرده است. کسی که چشم دارد ولی این قانون اساسی را نمیبیند، قادر به هدایت جنگ انقلابی چین نیست و نمیتواند ارتش سرخ را به سوی پیروزی رهبری کند.
پینوشتها:
1- هنگامی که در سال 1936، مائو این مقاله را مینوشت، درست پانزده سال از تاریخ تأسیس حزب کمونیست چین، یعنی ژوئیه 1921 گذشته بود.
2- Chen Tuhsiu.
چن دو سیو یکی از مؤسسین حزب کمونیست چین بود که در سال 1929 از حزب اخراج شد.
3- LiLi - San
خط مشی لی لی سان در حدود سال ه 193 ارائه گردید. بر خلاف مائو که بر ایجاد پایگاههای روستایی به منظور اشاعه جنگهای چریکی تکیه میکرد، لی لی سان خواهان ایجاد شورش در شهرها و همزمان با آن حمله ارتش سرخ به آنجا بود.
4- در طول این سالها حزب کمونیست چین تحت سلطه گروه «بیست و هشت نفره بلشویکها» بود که شائویو و چین بان سیا (بوه گو) از چهرههای برجستهی آن به شمار میرفتند.
5- Tsunyi.
6- Liu Wei - yuan.
7- Tai yueh.
8- Lushan.
9- Ching Kang Mountains.
10- Hunan - Kiangsi.
کاپلان، لورنس؛ (1375)، مطالعه تطبیقی انقلاب از کرامول تا کاسترو، دکتر محمد عبدالهی، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول