عصر یخبندان را می توان اثری جسور در سینمای به اصطلاح اجتماعی متاخر دانست. تصویر بی پرده و لخت سرمایه داری ویران گر در پیوند با پی رنگ های ملودراماتیک آن،مشخصه اصلی فیلم است.
در واقع فیلم دو خط در هم تنیده ای را دنبال می کند یکی تصویر تراژیک از زندگی یک خانواده متوسط و نوپا و دیگری مایه های کمیک این موقعیت که نقطه ضعف فیلم نیز می باشد. هر چند واضح است که مقبولیت فیلم در اکران عموم دلیل اصلی این مایه های کمدی است و همچنین علاقه فیلمساز به سینمای ملودرام (در آثار پیشین او این گرایش پررنگ تر است) نیز دلیل دیگر.
"عصر یخبندان" اثری دغدغه مند و در ارائه ویژگی های روانکانه شخصیت هایش موفق و تاحدودی دقیق است، تلخی و سیاهی حاکم بر اثر تا حدودی مشهود است و پایان خوشبینانه و ساده انگارانه آن نیز توان کاستن از میزان این یاس را ندارد. ویژگی بسیار مهم «عصر یخبندان» که آن را از آثار یاس برانگیز هم ردیفش جدا می سازد شناسایی عامل بحران زا در جامعه ای در حال گذار است.
تصویر دهشتناک و مهلک فیلم از ریشه ها و ویژگی های سرمایه داری در ایران پس از انقلاب اسلامی مهمترین دستاورد این فیلم است و تمرکز آن برای ارائه تصویری دقیق و محسوس از مدل زندگی طبقه نوپا و شبه مدرن در شمال شهر تهران دستاورد مهم دیگری که فی النفسه جایگاه اثر را متباین می سازد.
وقتی سخن از طبقه متوسط مطرح میگردد عمدتا تصویر مبهمی در ذهن مخاطبین ایجاد می شود، سینمای ایران هیچگاه نتوانست تصویر دقیقی از طبقه متوسط ارائه دهد و لذا ابهامی از آن در ذهن عموم باقی مانده است.
نطفه اولیه طبقه نوپا ایران از سال های ابتدایی دهه بیست شکل گرفت آن زمان که رضا شاه در عرصه فرهنگ و اقتصاد خواهان اجرای طرح مدرنیزاسیون بود،ورود ابزار، صنعت و تکنولوژی همزمان بود با ورود نوعی شبه مدرنیته بیمار که سیطره کاملی بر عرصه فرهنگ داشت و پشتوانه طبقه نوپایی گردید که بی هویتی و بی تاریخی مهمترین ویژگی آن است.به دلیل آنکه بدنه مولد و صنعتی اقتصاد ایران از زمانی که علی اکبر داور آن را بر مبنای اقتصاد لیبرالی طراحی کرد ضعیف و نحیف بود، به سرعت این اقتصاد به ورطه خام فروشی، مونوپولیسم (انحصار) و دلال گری افتاد و لذا انباشت ثروت های ناشی از انحصار اقتصادی این طبقه ذی نفع نوپا را فربه و فربه تر نمود.
ورود فرهنگ وارداتی، اسلام زدایی،تشیع گریزی، سکولاریسم، مصرف گرایی و روشنفکر مآبی نیز به فرهنگ و جهان بینی این طبقه سر و شکل بخشید و لذا قدرتمند ترین طبقه شبه مدرن ایران را پدید آورد. انقلاب اسلامی این طبقه را مهجور، منزوی و تا حدودی سرخورده نمود، مهاجرت نیز تا حدودی از میزان سیطره آنان بر جامع را کاست اما با احیای جریان روشنفکری از اواسط دهه شصت این طبقه جان تازه ای گرفت اما ویژگی ها جدیدی یافت.
منبع مقاله : مشرق نیوز