گروه بزرگی از شاعران و نویسندگان و مورخان و ادیبان که به زبان عربی نثر و نظم داشتهاند در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم میزیستند و آثاری از خود بر جای گذاشتهاند. برخی از آنها شاعران و نویسندگان پارسیگوی بودند که به زبان عربی نظم و نثر دارند. همچون شهید بلخی، ابوعلی سینا، بونصر مشکان و شمس المعالی قابوس.
در این دوره، نثر عربی دو راه متفاوت را طی میکرد. یکی نثر مُرسل و دور از صنایع که خاص کتابهای علمی و علما بود و گاهی برخی از ادیبان و مورخان هم آن را رعایت میکردند چنان که ابوحیان توحیدی، و مورخانی چون ابومنصور ثعالبی و ابوالفرج اصفهانی و حمزة بن الحسن اصفهانی. جریان دیگر نثر مصنوع بود که در آن توجه بسیار به صنایع میشد و باید گفت این توجه موضوع مهم نثر عربی در این دوره بود. یعنی برخلاف قرنهای دوم و سوم تا آغاز قرن چهارم که نویسندگان زبان عربی نیز تأثیر ادبیات پهلوی و یونانی به سادگی و روانی کلام و آوردن مطالب مهم و مباحث سودمند اهمیّت میدادند، در قرن چهارم و پنجم همّت نویسندگان بیشتر مصروف صنایع فلزی و به کاربردن سجع و جناس و ورود مماثله و ترصیع و جز آن میشد. مخصوصاً که برخی از این صنایع همچون سجع قبلاً در نثر عربی دورهی جاهلیت به فراوانی معمول بود و در آثار بازمانده از آن دوره سابقه داشت.
نثر مصنوع عربی باید ابتدا در رسائل و مکاتبات، مخصوصاً رسائل سلطانی یعنی مکاتبات دربارها و سپس رسائل اخوانی راه جُسته و از طریق آن به نثر عمومی راه یافته باشد. در مکاتبات حاکمان و فرمانروایان به سبب رعایت تشریفات و استفاده از سطح برتر هر چیز از جمله زبان و ادب، بلاغت عرب مورد رعایت خاص بود و بی شک بلاغت و رسائل تأثیری متقابل بر یکدیگر میبخشید. رسائل اعم از سلطانیات و اخوانیات میدانی برای استفاده از صنایع و آوردن اصطلاحات و امثال الفاظ بسیار و همراه با تفنّن و تصنّع نُموده میشد و این رفتار کم کم به عنوان فن و هنر مورد ستایش قرار میگرفت و مترسّلان را به رقابت و در نتیجه توسعه بخشیدن به دایرهی صنایع وا میداشت. تنوع در نثر عربی این دوره بسیار بود و هر دسته از ارباب قلم یعنی عالمان، ادیبان، مورخان و عالمان دینی موضوع خاصی برای کتابت داشتند.
از نویسندگان برجستهی این عهد به زبان عربی یکی ابن العمید قُمی، ابوالفضل محمد بن حسین، معتزلی معروف و شاگرد ابن سمکه از حکیمان و ادیبان قُم بود. پدرش ابوعبدالله حسین معروف به «کله» ابتدا دبیر ماکانِ کاکی بود و در عهد نوح بن نصر سامانی صاحب دیوان رسائل شد و لقب «عمید» یافت. ابن العمید بعد از حیات پدر به وزارت رکن الدوله رسید و تا پایان حیات خود یعنی سال 360 در آن مقام باقی بود. او توانست در نثر عربی تلفیقی از صنایع لفظی و دقایق معانی فراهم آورد. در بلاغت به مرحلهای رسید که او را تالی عبدالحمید کاتب شمردند و گفتند: «بُدِئَت الکتابةُ بِعَبد الحمید و خُتمت بابن العمید».
شاگرد ابن العمید یعنی صاحب کافی ابوالقاسم اسمعیل، معروف به صاحب بن عباد هم از سرآمدان عصر خود در علوم ادبی و کلام و از مشوقانِ ادیبان و شاعران بود. او که اهل طالقان و ابتدا از شاگردان ابن فارس بود، بعد از درگذشت استادش ابن العمید و برکنار شدن ابوالفتح پسر ابن العمید، وزارت مؤید الدوله یافت و تا پایان زندگانی یعنی سال 385 هـ در آن مقام بود. او برای شاعران و نویسندگان راتبهی منظم و صله و جایزه در نظر میگرفت.
شیوه اش در نثر متمایل به آوردن صنایع لفظی بود. در به کار بردن سجع زیادهروی میکرد. مجموعهای از رسائل سلطانی و اخوانی او در دست است. از دیگر نویسندگان برجسته این عصر ابوبکر محمدبن عباس خوارزمی (م 383 هـ)، اصلاً از خوارزم ولی خواهرزادهی محمد بن جریر طبری و مانند او طبرستانی بود. حافظهای عجیب داشت. بر طبق یک روایت افسانه باید در هر یک از چهار زمینهی شعر عربی یعنی جاهلی و اسلامی و رجال و نساء بیش از بیست هزار بیت در حافظه داشت و این تنها در شعر عربی بود. رسائلش به داشتن صنایع و محسّنات بدیعی و در عین حال به روانی و نزدیک بودن سبک آن به شیوهی عربی نویسان قرن سوم، معروف است. نویسندهی توانای دیگر احمد بن حسین همدانی معروف به بدیع الزمان (م 398 هـ) شاگرد ابن فارس و صاحب بن عباد بود که هم در رسائل و هم در مقامات خود به فراوانی جانب تصنّع را گرفت و مخصوصاً به مقامه نویسی که ابن دُرید آغاز کرده بود رونق و کمال بخشید.
شمس المعالی قابوس وشمگیر زیاری پادشاه خوشنام آل زیار (م 403 هـ) هم عربی نویس و صاحب رسائلی به عربی و اشعاری به پارسی و تازی بود. مجموعهی رسائلش به نام کمال البلاغه به چاپ رسیده است و عوفی در لباب الالباب خود مقداری از اشعار پارسی او را به دست داده است.ابونصر محمدبن عبدالجبّار عُتبی رازی (م 427 هـ) دیگر شخصیّت مطرح در عربی نویسی این دوره است. او که دیرگاهی سرگرم کارهای سیاسی در دولتهای سیمجوری، زیاری و غزنوی بود کتابی در سلطنت سبکتگین و یمین الدوله محمود غزنوی نوشت که تاریخ یمینی خوانده و بعدها در قرن هفتم به دست ناصح بن ظفر جرفادقانی به نثر مصنوع پارسی ترجمه شد. ادیب و نویسنده و مورخ دیگر این عصر ابومنصور ثعالبی نیشابوری، عبدالملک بن محمّد (م 429 هـ) است که در نثرهای مرسل و مصنوع استاد بود. کتاب یتیمة الدهر او که بعدها به دست خودش با ذیلی به نام تتمّة الیتیمه تکمیل شد تذکرهای است بزرگ از شاعران سرزمینهای مابین ماوراءالنهر تا دمشق با انشایی بلیغ و شیوا. هم او بود که کتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم را در تاریخ ایران قدیم و با استفاده از شاهنامهی ابومنصوری و منابع مشابه آن و پیش از سال 412 هـ نوشت. ثعالبی چندین کتاب دیگر نیز تألیف کرد.
نویسندهی مشهور دیگر که پیش از این نامش را بردیم ابوحیان توحیدی، علی بن محمد است (م 400 هـ) که معتزلی بود و در ادب و فلسفه و سایر علوم دست داشت. وی از شاگردان ابوسعید سیرافی و ابوسلیمان منطقی سجستانی و مصاحب و معاشر ابن العمید، صاحب بن عباد و ابوعلی مسکویه بود. انشای او روان و سلیس بود و گویا همین روانی نثر سبب شده بود که او را جاحظ ثانی لقب دهند. آثار او متعدد است از جمله کتاب الامتاع و المؤانسه، المقابسات و البصائر. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (م 356 هـ) دیگر ادیب و نویسندهی بزرگ این عهد است که کتابش الاغانی شهرت فراوان دارد. او شاگرد ابن دُرَید و ابن الانباری و طبری بود. نویسندهای دیگر که یاد کردش ضرور است ابن الندیم وَرّاق، محمد بن اسحاق، (م 378 هـ) صاحب کتاب معروف الفهرست است که در معرفی تمدن و فرهنگ اسلامی نخستین کتاب و در نوع خود بسیار با اهمیت بود. ابن ندیم در کتاب خود از همهی علوم رایج در تمدن اسلامی و عالمان و نویسندگان و مترجمان و تمامی آثارشان و همچنین از ادیان و مذاهب معروف عهد خود و آثار و کتب مربوط به آنها سخن گفته است. علاوه بر این بزرگان باید در این جا از حمزة بن الحسن الاصفهانی (270 - 350 هـ) صاحب کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء که اساس کار تألیف کتاب مجمل التواریخ و القصص برای نویسندهی ناشناخته آن بوده است، و ابوهلال عسکری (م 395 هـ) صاحب کتاب الصناعتین و جمهرة الامثال، و ابوعلی مسکویه صاحب کتاب معروف تجارب الأُمَم یاد کرد.
در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم شعر عربی هم راه کمال را نسبت به دورهی قبل طی کرد و از حیث لفظ و معنی و داشتن مضامین دقیق سرآمد همهی ادوار شعر عرب قرار گرفت و شاعران بزرگی چون المُتنبّی (303 - 354) و ابوالعلاء معرّی (363 - 449) و شریف الرضی و شریف المرتضی ظهور کردند. در ایران این دوره هم شعر عربی رواج داشت و تقریباً نزدیک به تمامی عربی نویسان بزرگ که ذکرشان گذشت علاوه بر نثر در شعر عربی هم صاحب ذوق و آثار بودند. برای آگاهی از فراوانی رواج شعر عربی در این دوره و در میان شاعران فارسی زبان عربی گوی باید به کتابهای یتیمة الدهر و ذیل آن و دمیة القصر و نظایر آن مراجعه کرد. برخی از آنان اشعار عربی فراوان سرودند چنان که دیوان شعر ابوالحسن مهیار دیلمی (م 428 هـ) را چهار جلد نوشتهاند. علت عمدهی اقبال شاعران این عهد را به شعر عربی باید در تشویق رجالی چون عضدالدوله، ابن العمید، صاحب بن عباد، عتبی، بلعمی، جیهانی و امثال آن جستجو کرد.
منبع مقاله :
ترابی، سیّدمحمد؛ (1392)، نگاهی به تاریخ و ادبیات ایران (جلد اول) (از روزگار پیش از اسلام تا پایان قرن هشتم)، تهران، انتشارات ققنوس، چاپ اول