چرا شهريار ، شهريار شد؟
نويسنده:علي صمدي
منبع:روزنامه جام جم
منبع:روزنامه جام جم
:استاد محمدحسين شهريار را به سبب غنا و استحکام شعري ، تنوع آفرينش هاي هنري و از همه مهمتر جاذبه ، نفاذ و رواج کلام مي توان يکي از بزرگترين شاعران قرن حاضر ايران دانست. در قلمروي نقد ادبي ايران از ديرباز سخن سنجان نکته پرداز همه از يک دل و يک زبان ، لب به تحسين شهريار گشوده اند.ملک الشعراي بهار با عنايت به اشعار شهريار درباره شخصيت او مي گويد: «شهريار نه تنها افتخار ايران است بلکه افتخار مشرق زمين به شمار مي رود.»
سيدمحمدعلي جمالزاده وقتي با آثار دوران اوليه آفرينش هاي استاد شهريار روبه رو شده بود ، درباره آنها نوشت : «از 117 بيت قطعه سرتا پا لطف و ذوق و وجد شهريار ، هيچيک را سست و ضعيف نيافتم بلکه هر يک را از ديگري بهتر، شيواتر ، وزين تر و پرمعني تر ديدم و بر طبع اين شاعر تبريزي که مايه افتخار زبان فارسي شده است از جان و دل ، آفرين خواندم و وجود چنين شاعر و شاعرهايي را بهترين وسيله ترويج زبان فارسي و روح ايراني در داخل و خارج تشخيص دادم».
اشعار شهريار نه تنها قلوب ايرانيان را به تسخير درآورده بلکه قلمروي وسيع از نفاذ و رواج در خارج از مرزهاي ايران زمين نيز براي خود فراهم کرده است اما بايد درخصوص رازهاي اين توفيق در آثار شهريار تامل کرد و از خود پرسيد ، دليل اين امر چيست.
شهريار در خانواده اي مذهبي و فرهيخته و در عين حال ، روستايي ديده به جهان گشود. پدرش در زماني که قاطبه مردم از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند، وکيل دعاوي بود شغلي که مستلزم برخورداري از سطح قابل ملاحظه اي سواد و معلومات است.
کانون زندگي محمدحسين بهجت تبريزي در کودکي و نوجواني مشحون از بارقه هاي علم و دانش ، اصول ، آداب و معيارهاي مذهبي بويژه هاله اي غني از عناصر فرهنگ مردم بوده است.اگر به اين همه زيبايي ها ، سادگي و جاذبه هاي محيط روستايي را هم اضافه کنيم و طبع لطيف و استعداد موروث محمدحسين کوچک را هم در نظر بگيريم مي توانيم سرچشمه هاي ذوق ، نبوغ و مهارت استاد شهريار را بخوبي ادراک کنيم.صبغه فرهنگي خانواده باعث شد منابع اصلي فرهنگ ايراني اسلامي ، يعني قرآن کريم ، آثار سعدي ، حافظ، مولوي و فردوسي مدام در دسترس و در معرض موانست محمدحسين باشد و گوش و جان اين کودک لطيف طبع ، از اول زندگي ، با آيات و ظرايف قرآن ، ابيات و حکايات سعدي و کلام سهل و ممتنع و شفاف اين استاد سخن فارسي ، تصاوير و تعابير دل انگيز حافظ، معاني و مفاهيم شورانگيز مولوي و داستان هاي حماسي فردوسي محشور و مشحون شود و زيرساخت هاي سازش و پردازش ابيات ، تصاوير ، تعابير و حکاياتي منحصر به فرد در دل و جان و ذهن مستعد او فراهم آيد. طبع غني استاد شهريار از 2 مشرب عظيم فرهنگي آب خورده است. وي که تبحري بي نظير در فرهنگ زبان و ادبيات فارسي دارد ، از سير و سفر در ساحت ادبيات ، زبان و فرهنگ ترکي هم غافل نيست.
مطالعه اي هرچند گذرا در اشعار شهريار نشان مي دهد او به تمامي آثار ارجمند بزرگ و کوچک ادبيات ترکي در حد تبحر واقف است حتي شاعراني کم آوازه و گمنام ، مانند آدم وايقاني - که آثار و غزليات غير مدونش سينه به سينه مي گشته - از دايره کنجکاوي تحقيق و تاثر شهريار به دور است ، چه رسد به شاعراني مانند ملامحمد فضولي ، ملاپناه واقف ، ودادي ، نسيمي ، حاج رضا صراف ، علي آقا واحد ، سيدعظيم شيرواني ، معجز شبستري ، سليمان رستم و... يکي از رموز غني و جذبه اشعار شهريار روشن مي شود، او به 3 زبان مهم تمدن اسلامي اشراف دارد؛ عربي ، فارسي و ترکي و از اين رو در استفاده از منابع غني فرهنگ اسلامي در جغرافيايي گسترده و پهنه اي وسيع دستي گشاده و ميداني فراخ دارد.
همين جا بايد خاطرنشان کنيم که تاکيد ما بر دانش شهريار در حيطه فرهنگ هاي عربي ، فارسي و ترکي به معناي بي اطلاعي او از ديگر فرهنگ هاي جهان نيست و اشتغال و دلبستگي شاعر به فرهنگ شرقي او را از جريان عمومي فرهنگ در جهان غافل نکرده است.مقاله عالمانه اي که استاد شهريار با عنوان سبکها و مکتبهاي شعر در مقدمه ديوان خود نگاشته است ، عمق گستردگي معلومات او را در زمينه ادبيات مغرب زمين ، همچنين ظرايف و طرايف نقد ادبي مدرن آشکار مي کند. رمز ديگر غنا و جذبه شعر شهريار تسلط بلامنازع او به زبان فارسي است.شهريار زبان فارسي را از روي متون ادبي فرا نگرفته يا لااقل به آن متون بسنده نکرده است بلکه توانايي و تسلط او در زبان فارسي مرهون دقت و خوشه چيني او از خرمن فرهنگ عامه و چشمه جوشنده و زاينده ذوق ، انشائ و ادراک مردم است.فرق مهمي که براي عناصر فرهنگ مردم عامي در مقابل فرهنگ خواص مي توان برشمرد ، اين است که عناصر فرهنگ عامه را نه يک يا دو يا چند فرد؛ بلکه توده هاي وسيعي از مردم مي سازند حال آن که عناصر فرهنگ خاص ، ساخته و پرداخته ذهن هاي منفرد و متجزي است.
دخالت توده هاي وسيع در ساخت و ساز عناصر فرهنگ مردم عامي ، دفعي و يک مرحله اي نيست بلکه فرآيندي پرمرحله زمان بر ، به شمار مي رود. يک ضرب المثل ، تکيه کلام ، اصطلاح ، کنايه ، ترانه و غيره در مرحله اول به عنوان يک هسته شايد از طرف يک فرد ارائه شده اما اين ماده خام در طول زمان و بلکه زمانها در زبان و سينه افراد متعدد ورزيده مي شود که اين ورزش بعضا متضمن پيرايش و دفع زوايد است و بعضا به صورت آرايش و افزودن اجزايي مناسب ، تجلي مي يابد و آنچه در نتيجه اين فرآيند حاصل مي شود، مانند گوهري شفاف و تابناک بر تارک احساسات و ادراکات بشري مي درخشد.به اين ترتيب مي توان گفت ، علاوه بر ذوق شاعرانه ، مطالعات در حوزه فرهنگي فارسي ، ترکي و عربي و نيز بهره مندي از فرهنگ مردم از مهمترين دلايل ارتقاي شهريار به عنوان شاعري جهاني در عصر ماست.
سيدمحمدعلي جمالزاده وقتي با آثار دوران اوليه آفرينش هاي استاد شهريار روبه رو شده بود ، درباره آنها نوشت : «از 117 بيت قطعه سرتا پا لطف و ذوق و وجد شهريار ، هيچيک را سست و ضعيف نيافتم بلکه هر يک را از ديگري بهتر، شيواتر ، وزين تر و پرمعني تر ديدم و بر طبع اين شاعر تبريزي که مايه افتخار زبان فارسي شده است از جان و دل ، آفرين خواندم و وجود چنين شاعر و شاعرهايي را بهترين وسيله ترويج زبان فارسي و روح ايراني در داخل و خارج تشخيص دادم».
اشعار شهريار نه تنها قلوب ايرانيان را به تسخير درآورده بلکه قلمروي وسيع از نفاذ و رواج در خارج از مرزهاي ايران زمين نيز براي خود فراهم کرده است اما بايد درخصوص رازهاي اين توفيق در آثار شهريار تامل کرد و از خود پرسيد ، دليل اين امر چيست.
شهريار در خانواده اي مذهبي و فرهيخته و در عين حال ، روستايي ديده به جهان گشود. پدرش در زماني که قاطبه مردم از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند، وکيل دعاوي بود شغلي که مستلزم برخورداري از سطح قابل ملاحظه اي سواد و معلومات است.
کانون زندگي محمدحسين بهجت تبريزي در کودکي و نوجواني مشحون از بارقه هاي علم و دانش ، اصول ، آداب و معيارهاي مذهبي بويژه هاله اي غني از عناصر فرهنگ مردم بوده است.اگر به اين همه زيبايي ها ، سادگي و جاذبه هاي محيط روستايي را هم اضافه کنيم و طبع لطيف و استعداد موروث محمدحسين کوچک را هم در نظر بگيريم مي توانيم سرچشمه هاي ذوق ، نبوغ و مهارت استاد شهريار را بخوبي ادراک کنيم.صبغه فرهنگي خانواده باعث شد منابع اصلي فرهنگ ايراني اسلامي ، يعني قرآن کريم ، آثار سعدي ، حافظ، مولوي و فردوسي مدام در دسترس و در معرض موانست محمدحسين باشد و گوش و جان اين کودک لطيف طبع ، از اول زندگي ، با آيات و ظرايف قرآن ، ابيات و حکايات سعدي و کلام سهل و ممتنع و شفاف اين استاد سخن فارسي ، تصاوير و تعابير دل انگيز حافظ، معاني و مفاهيم شورانگيز مولوي و داستان هاي حماسي فردوسي محشور و مشحون شود و زيرساخت هاي سازش و پردازش ابيات ، تصاوير ، تعابير و حکاياتي منحصر به فرد در دل و جان و ذهن مستعد او فراهم آيد. طبع غني استاد شهريار از 2 مشرب عظيم فرهنگي آب خورده است. وي که تبحري بي نظير در فرهنگ زبان و ادبيات فارسي دارد ، از سير و سفر در ساحت ادبيات ، زبان و فرهنگ ترکي هم غافل نيست.
مطالعه اي هرچند گذرا در اشعار شهريار نشان مي دهد او به تمامي آثار ارجمند بزرگ و کوچک ادبيات ترکي در حد تبحر واقف است حتي شاعراني کم آوازه و گمنام ، مانند آدم وايقاني - که آثار و غزليات غير مدونش سينه به سينه مي گشته - از دايره کنجکاوي تحقيق و تاثر شهريار به دور است ، چه رسد به شاعراني مانند ملامحمد فضولي ، ملاپناه واقف ، ودادي ، نسيمي ، حاج رضا صراف ، علي آقا واحد ، سيدعظيم شيرواني ، معجز شبستري ، سليمان رستم و... يکي از رموز غني و جذبه اشعار شهريار روشن مي شود، او به 3 زبان مهم تمدن اسلامي اشراف دارد؛ عربي ، فارسي و ترکي و از اين رو در استفاده از منابع غني فرهنگ اسلامي در جغرافيايي گسترده و پهنه اي وسيع دستي گشاده و ميداني فراخ دارد.
همين جا بايد خاطرنشان کنيم که تاکيد ما بر دانش شهريار در حيطه فرهنگ هاي عربي ، فارسي و ترکي به معناي بي اطلاعي او از ديگر فرهنگ هاي جهان نيست و اشتغال و دلبستگي شاعر به فرهنگ شرقي او را از جريان عمومي فرهنگ در جهان غافل نکرده است.مقاله عالمانه اي که استاد شهريار با عنوان سبکها و مکتبهاي شعر در مقدمه ديوان خود نگاشته است ، عمق گستردگي معلومات او را در زمينه ادبيات مغرب زمين ، همچنين ظرايف و طرايف نقد ادبي مدرن آشکار مي کند. رمز ديگر غنا و جذبه شعر شهريار تسلط بلامنازع او به زبان فارسي است.شهريار زبان فارسي را از روي متون ادبي فرا نگرفته يا لااقل به آن متون بسنده نکرده است بلکه توانايي و تسلط او در زبان فارسي مرهون دقت و خوشه چيني او از خرمن فرهنگ عامه و چشمه جوشنده و زاينده ذوق ، انشائ و ادراک مردم است.فرق مهمي که براي عناصر فرهنگ مردم عامي در مقابل فرهنگ خواص مي توان برشمرد ، اين است که عناصر فرهنگ عامه را نه يک يا دو يا چند فرد؛ بلکه توده هاي وسيعي از مردم مي سازند حال آن که عناصر فرهنگ خاص ، ساخته و پرداخته ذهن هاي منفرد و متجزي است.
دخالت توده هاي وسيع در ساخت و ساز عناصر فرهنگ مردم عامي ، دفعي و يک مرحله اي نيست بلکه فرآيندي پرمرحله زمان بر ، به شمار مي رود. يک ضرب المثل ، تکيه کلام ، اصطلاح ، کنايه ، ترانه و غيره در مرحله اول به عنوان يک هسته شايد از طرف يک فرد ارائه شده اما اين ماده خام در طول زمان و بلکه زمانها در زبان و سينه افراد متعدد ورزيده مي شود که اين ورزش بعضا متضمن پيرايش و دفع زوايد است و بعضا به صورت آرايش و افزودن اجزايي مناسب ، تجلي مي يابد و آنچه در نتيجه اين فرآيند حاصل مي شود، مانند گوهري شفاف و تابناک بر تارک احساسات و ادراکات بشري مي درخشد.به اين ترتيب مي توان گفت ، علاوه بر ذوق شاعرانه ، مطالعات در حوزه فرهنگي فارسي ، ترکي و عربي و نيز بهره مندي از فرهنگ مردم از مهمترين دلايل ارتقاي شهريار به عنوان شاعري جهاني در عصر ماست.