برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)

تبعیت از قانون، ملاک تشخیص

بعد از این که یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. و اگر نه، رأی می‌دهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما
پنجشنبه، 18 تير 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تبعیت از قانون، ملاک تشخیص
 تبعیت از قانون، ملاک تشخیص

 

گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 

برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)

بعد از این که یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند. و اگر نه، رأی می‌دهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست. شما می‌گویید که نخیر، این که گفتند اینها اشتباه کردند؛ ولی ما در مقام عمل قبول داریم. رأیمان این است که این جوری نیست؛ اما در عمل ملتزم هستیم. این هیچ مانعی ندارد. البته مسائل اگر مسائل اسلامی باشد، اگر در رأی هم مخالف باشید، باید تو سرتان زد! اما اگر یک مسائل سیاسی هست، مسائل [دیگر] هست، می‌گویید اینها اشتباه بکنند؛ این اشکال ندارد؛ اما در عین حالی که اعتقادتان این است که اینها اشتباه کرده‌اند، در عین حال باید بپذیرید. چاره ندارید. شما هم که وکیل شدید فرض کنید از تهران یا از جای دیگر، خوب، عده کثیری می‌گویند که این لیاقت نداشته است! این نباید، خوب نبود بشود، اما حالا که اکثریت شد، پذیرفته‌اید. این مردم بیچاره همه چیز را قبول دارند؛ این من و شما هستیم که هر جا بر خلاف مصلحت ما باشد اساس را می‌گوییم قبول نداریم. هر جا هر کس بر خلاف من است این اصلاً مسلمان هم نیست و هر که بر وفق من است، اگر شمر هم باشد این ابوذر است! این یک مطلبی است که در باطن ذات هر کس هست. اصلاح کنید خودتان را. در باطن ذات همه هست که آن که با من خوب است خوب است؛ و آن که با من بد است بد. نه آن که به حسب حکم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخیر، آنی که با من خوب است آن میزان است. آن قانون میزان است که برای من باشد؛ و آن مجلس میزان است که برای من باشد؛ و آن ارتش میزان است که برای من باشد! آن که برای من نباشد آن فاسد است! این یک چیزی است که در قلب همه است، اختصاص به یکی و دو تا ندارد. هر کسی هر چیزی را برای خودش می‌خواهد همه مردم هر چیزی را برای خودشان می‌خواهند، الاّ آنهایی که بالاتر از این طبقات هستند. البته هر کس این طور است. اما در مقام تدبیر امور یک مملکت و در مقام اداره یک مملکت، باید همه شماها و همه کسانی که دست اندر کار هستند و همه ملت بپذیرند آن چیزی را که، قانون اساسی پذیرفته است. بپذیرند آن چیزی را که مجلس به آن رأی می‌دهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع می‌داند.(1)
من اوّل سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می‌کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت می‌کنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می‌کنم. مجلس حدودش چه قدر است، روی خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوّه قضاییه حدودش چی است؛ قوّه اجرائیه. قانون معین شده است. نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می‌کنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی‌توانی قبول نداشته باشی. مردم رأی دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریبا یا یک قدری بیشتر رأی دادند به قانون اساسی. مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند می‌شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول را ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو بر خلاف رأی شما باشد. باید بپذیرید، برای این که میزان اکثریت است؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همه ما باید بپذیریم. من هم ممکن است با بسیاری از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم.(2)
من باز به همه این آقایانی که می‌خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمی‌دانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام می‌کنم که برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به قانون عمل کنند و همه در جای خود باشند و چنانچه این طور نباشد، مسأله طور دیگر خواهد شد.(3)
ما امروز مواجه هستیم با مشکلاتی که از خارج برای ما تهیه می‌کنند و صادر می‌کنند و در داخل هم بعضی عناصر وابسته به خارج، تهیه می‌کنند و ما را در مشکلات می‌گذارند. من در اوّل این سال اعلام کردم که این سال را باید ما سال اجرای قانون بدانیم و با قانون طوری عمل کنم که هم اسلام و هم دنیا، کارهای ما را یک رفتار صحیح بداند. در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصاً قانونی که قانون اسلام است، این کشور را نمی توانیم اسلامی حساب کنیم. کسانی که با قانون مخالفت می کنند اینها با اسلام مخالفت می کنند. کسانی که با مصوبات مجلس بعد از این که شورای نگهبان نظر خودش را داد باز مخالفت می کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت می‌کنند. اگر همه اشخاصی که در کشورمان هستند و همه گروههایی که در کشور هستند و همه نهادهایی که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شکنیها پیش می‌آید. اگر قانون حکومت کند در یک کشوری [اختلافی دیگر نخواهد بود]. چنانچه از صدر عالم تاکنون تمام قانون انبیا برای برقرار کردن قانون آمده‌اند و اسلام برای برقراری قانون آمده است و پیغمبر اسلام و ائمه اسلام و خلفای اسلام تمام برای قانون خاضع بوده‌اند و تسلیم قانون بوده‌اند. ما هم باید تبعیت از پیغمبر اسلام بکنیم و از ائمه هدی بکنیم و به قانون هم عمل کنیم و هم خاضع باشیم در مقابل قانون. قانون برای همه است. البته چنانچه به قانون بخواهند عمل کنند و یک دزدی را به جای خودش بنشانند، آن دزد صدایش در می‌آید، لکن باید به آن دزدی که مقابل قانون می‌خواهد عرض اندام کند، توجه داد که این قانون است، اگر پسر رسول اکرم، دختر رسول اکرم، هم - خدای نکرده- دزدی کند، رسول اکرم دست او را می‌برد، قانون است. قانون برای نفع ملت است، برای نفع جامعه است. برای نفع بعضی اشخاص و بعضی گروهها نیست. قانون توجه به تمام جامعه کرده است.(4)
قانون برای تهذیب تمام جامعه است. البته دزدها از قانون بدشان می‌آید و دیکتاتروها هم از قانون بدشان می‌آید و کسانی که مخالفتها می‌خواهند بکنند از قانون بدشان می‌آید، لکن قانونی که مال همه ملت است و برای تهذیب همه ملت است و برای آرامش خاطر همه ملت است و برای مصالح همه ملت است، باید محترم شمرده بشود. نباید چنانچه یک قانونی بر خلاف نظر من بود، من بیایم بیرون و هیاهو کنم که من این قانون را قبول ندارم، این قانون خوب قانونی نیست. قاون خوب است، شماها باید خودتان را تطبیق بدهید با قانون، نه قانون [خودش را] با شما تطبیق بدهد. اگر قانون بنا باشد که خودش را تطبیق بدهد با یک گروه تطبیق بدهد با یک جمعیت، تطبیق بدهد با یک شخص، این قانون نیست. قانون در رأس واقع شده است و همه افراد هر کشوری باید خودشان را با آن تطبیق بدهند. اگر قانون بر خلاف خودشان هم حکمی کرد، باید خودشان را در مقابل قانون تسلیم کنند، آن وقت است که کشور کشور قانون می‌شود. اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ام که قدم به قدم پیش می‌رود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدّل می‌شود انسان، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدّل می‌کند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود، کسانی که می‌خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌اند یا به صورت آزادی و امثال این حرفها. اگر همه این آقایان که ادعای این را می‌کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها با هم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه شان معیّن کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون برخلاف رأی من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایی پیش نمی‌آید؛ هیاهو پیش نمی‌آید. اگر بنا باشد که یک جایی دادستان بخواهد روی قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معنای دیکتاتوری است. دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود می‌آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تأیید شورای نگهبان و نه به قوّه قضائیه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همه ارگانها. قانون معنایش این است که [همه] چیزها [را] به حسب قانون اسلامی، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه شان را قانون معیّن کرده. بعد از آن که قانون وظیفه را معیّن کرد، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف باهم شدند، این همان وظیفه‌ای که برای ابر قدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی‌فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحتها را می‌کنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامه‌ها را هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده‌ها دست بردارند، گوینده‌ها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونی ما پیدا می‌کنیم که همان کشور اسلامی است و دیکتاتوری از این کشور بیرون می‌رود.(5)
امید است امسال سال حکومت قانون باشد. در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل قانون، بی امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است، و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلّف از قانون مجرم و قابل تعقیب است. و بر دستگاههای قضایی است که از متعدیان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع کنند و آنان را به سزای خود بنشانند. و من برای چندمین بار اعلام می‌کنم که هر گروه و شخصی- اگر چه از بستگان و اقربای این جانب باشند- خود مسؤول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای نخواسته تخلّف از احکام اسلام کردند، دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد، و هر کس و هر دستگاه، چه قضات شرع و چه دادگاهها و چه غیر اینها، هر کس تعدیات خود را به اسم من و یا به انتساب به من اجرا کنند مجرم و مفتری است.(6)
معیار در اعمال نهادها قانون اساسی است و تخلّف از آن برای هیچ کس چه متصدیان امور کشوری و لشکری و چه اشخاص عادی جایز نیست و متخلف به مردم معرفی می‌شود و مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد. بنابراین، دخالت هر یک از مقامات در امور مربوط به مقامات دیگر بر خلاف قانون است و دخالت کننده به مردم معرفی می‌گردد.(7)
ما موظفیم حالا که جمهوری اسلامی رژیم رسمی ما شده است، همه بر طبق جمهوری اسلامی عمل کنیم. جمهوری اسلامی یعنی رژیم به خواست مردم، و احکام احکام اسلام. رژیم به خواست مردم تحقق پیدا کرد، و از صد، 99 رأی دادند؛ و الآن رژیم رسمی ما جمهوری اسلامی است. مانده است این که احکام، احکام اسلامی بشود. مجردِ بودنِ رژیم اسلامی، این مقصد نیست. مقصد این است که درحکومت اسلامی اسلام حکومت کند، قانون حکومت کند، اشخاص به رأی خودشان به فکر خودشان حکومت نکنند. رأی ندهند کسانی که خودشان را خیال می‌کنند صاحب رأی هستند، خودشان را متفکر می‌دانند، خودشان را روشنفکر می‌دانند؛ اینها رأی ندهند؛ برای این که آرای مردم در مقابل حکم خدا رأی نیست؛ ضلالت است. ما می‌خواهیم که احکام اسلام در همه جا جریان پیدا بکند و احکام خدای تبارک و تعال حکومت کند. در اسلام حکومت حکومت قانون است. یعنی حکومت رسول الله، حکومت امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- حکومت قانون است. یعنی قانون آنها را سر کار آورده است. أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ حکم خداست. آنها به حکم قانون، واجب الاطاعه هستند. پس حکم مال قانون است؛ قانون حکومت می‌کند در مملکت اسلامی؛ غیر قانون هیچ حکومتی ندارد.(8)
شما از ولایت فقیه نترسید، فقیه نمی‌خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند، این فقطه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت می‌کند. پیغمبر اکرم هم تابع قانون بود. تابعِ تابعِ قانون الهی، نمی توانست تخلّف بکند. خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که اگر چنانچه یک چیزی بر خلاف آن چیزی که من می‌گویم تو بگویی، من تو را اخذ می‌کنم و وَتَینَت را قطع می‌کنم! به پیغمبر می‌کنم! به پیغمبر می‌فرماید. اگر پیغمبر یک شخص دیکتاتور بود و یک شخصی بود که از او می‌ترسیدند که مبادا یک وقت همه قدرتها که دست او آمد دیکتاتوری بکند، اگر او یک شخص دیکتاتور بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند باشد.
اگر امیرالمؤمنین- سلام الله علیه- یک آدم دیکتاتوری بود، آن وقت فقیه هم می‌تواند دیکتاتور باشد. دیکتاتوری در کار نیست، می‌خواهیم جلوی دیکتاتور را بگیریم.(9)
اسلام دین قانون است. پیغمبر هم خلاف قانون نمی‌توانست بکند، نمی‌کرد هم، البته نمی توانست هم بکند. خدا به پیغمبر می‌گوید که اگر یک حرف خلاف بزنی، رگ و تینت را قطع می‌کنم. حکم قانون است. غیر از قانون الهی کسی حکومت ندارد. برای هیچ کس حکومت نیست، نه فقیه، و نه غیر فقیه، همه تحت قانون عمل می‌کنند. مجری قانون هستند همه، هم فقیه و هم غیر فقیه همه مجری قانون اند. فقیه ناظر بر این است که اینها اجرای قانون بکنند؛ خلاف نکنند؛ نه این که می‌خواهد خودش یک حکومتی بکند، بلکه می‌خواهد نگذارد این حکومتهایی که اگر چند روز بر آنها بگذرد بر می‌گردند به طاغوتی و دیکتاتوری، می‌خواهد نگذارد بشود. زحمت برای اسلام کشیده شد، خونهای جوانهای شما در راه اسلام رفت، حالا ما دوباره بگذاریم اساسی [را] که اسلام می‌خواهد درست بکند و زمان امیرالمؤمنین بوده و زمان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، بگذاریم اینها را برای خاطر چهار تا آدمی که دور هم می‌نشینند و پاهایشان را روی هم می‌اندازند، و عرض می‌کنم چای و قهوه می‌خوردند و قلمفرسایی می‌کنند؟ مگر ما می‌توانیم اینها را بگذاریم؟ مگر ما می‌توانیم؟ جائز است برای کسی، برای یک مسلمانی که تمام این خونهایی که ریخته شده هدر بدهد و اسلام را بگذارد کنار؟ به جهت این که یک همچو ولایت فقیهی نداریم! خوب، شما نمی‌دانید شما فقیه را اطلاع بر آن ندارید که می‌گویید ما ولایت فقیه نداریم. این طور ولایت فقیه از روز اوّل تا حالا بوده. زمان رسول الله تا حالا بوده. این حرفها چه است که می‌زنند اینها؟ این اشخاص غیر مطلّع بر فقه، غیر مطلّع بر مجاری امور، این حرفها را می‌زنند و اذهان را مشوب می‌کنند. و اشخاص خیال می‌کنند که خیر، اینها نشسته اند این جا برای سرمایه دارهاً این هم یک حرفی بود که حالا، امروز، من شنیدم که برای سرمایه دارها! این هم یک حرفی بود که حالا، امروز، من شنیدم که برای سرمایه دارها! آقا، مسأله این حرفها نیست. این مطالب تبلیغات است. هیچ ابداً دنبال این مطلب نباشید که اینها چی. اینها اشخاص صالح‌اند، دائماً مشغول کار هستند. آنهایی که از اسلام می‌ترسند البته باید به همه چیز اشکال بکنند، به همه چیز اشکال دارند. از آن طرف، به هر فردی که پیش می‌آید اشکال دارند، از آن ور هم به هر جمعی که پیش می‌آید اشکال دارند. هر که بگوید اسلام، اینها به او اشکال دارند!(10)

راهبردهای تصریحی:

1- همه باید مطیع قانون باشند.
2- بی قانونی از هر کس و در هر جایگاهی که باشد پذیرفته نیست.
3- قانون و مطیع بودن در برابر آن یعنی تقوا.
4- ملاک درستی یا نادرستی افعال و گفتار اشخاص و گروهها، میزان پایبندی آنان به قانون است.
5- اگر همگان از قانون تبعیت کنند، اختلافی پیش نمی‌آید.
6- گروهها و اشخاصی که به قانون تن نمی‌دهند، در راه دیکتاتوری قدم بر می‌دارند.

نکته استنباطی:

1- هیچ کس ما فوق قانون نیست. ولیّ فقیه بیش از همه تابع قانون است. قانون شکنی نشانه‌ی دیکتاتوری است.
2- ولیّ فقیه در جامعه‌ی اسلامی، مراقب اجرای قانون است و از شکستن قانون توسط اشخاص و گروهها جلوگیری می‌کند.
3. تبعیت از بخشی از قانون و نپذیرفتن بخشی دیگر از آن، منیّت و خود رأیی و خودکامگی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 377 و 388.
2. صحیفه امام (ره)، ج14، ص 377.
3. صحیفه امام (ره)، ج14، ص 418.
4. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 413 و414.
5. صحیفه امام (ره)، ج14، صص 414- 416.
6. صحیفه امام (ره)، ج 14، ص 221.
7. صحیفه امام (ره)، ج14، ص 201.
8. صحیفه امام (ره)، ج8، ص 281.
9. صحیفه امام (ره)، ج10، صص310 و 311.
10. صحیفه امام (ره)، ج 10، صص 353 و 354.

منبع مقاله :
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط