ازدواج، برخورد دو دنياى متفاوت
نويسنده:ز.روحانی
منبع:ماهنامه پرسمان
منبع:ماهنامه پرسمان
يكى از دشوارترين كارها در روابط زناشويى، كنار آمدن با اختلافات و ديدگاههاى متفاوت است. بهترين كار، اين است كه ميان اين دو حالت، موازنه برقرار كنيم. با درك تفاوتهاى پنهان يكديگر، مىتوانيم عشقى را كه در قلبمان وجود دارد، با توفيق بيشتر، داد و ستد كنيم. با پذيرفتن و احترام گذاشتن به تفاوتهايمان، مىتوانيم به نتايج و راهحلهايى دست يابيم كه به كمك آنها، به آن چه مىخواهيم برسيم و مهمتر از آن، ياد بگيريم كه چگونه عشق بورزيم و با كسى كه دوستش داريم و مورد حمايت ماست، چگونه رفتار كنيم. مهمترين اين تفاوتها را مىتوان در موارد زير، ذكر نمود:
1. مهمترين رمز بهبود روابط زناشويى، توجه زوجين به تفاوتهاى جسمى و روحى همديگر است؛ براى نمونه، گفتوگو و صحبت كردن، براى بسيارى از مردها، وسيله تبادل اطلاعات است؛ در حالى كه براى بيشتر زنها، وسيله همدلى، بيان احساسات و داد و ستد عاطفى است. زنان، با صحبت كردن، آرام مىشوند و همين كه شروع به صحبت مىكنند، انگار مسائلشان به بهترين وجه حل مىشود؛ در حالى كه مردان، گاهى اوقات بدون شناخت روحيه همسر خود، به جاى گوش دادن به سخنان وى، راه حل ارائه مىدهند. آنان، از اين نكته غافلند كه زنان، اين امر را به حساب بىارزش شمردن احساسات و عواطف خود مىدانند و دلشكسته مىشوند. اين امر، به دليل عدم شناخت مرد، از همسر خود و روحيات اوست.
2. ويژگى زندگى زناشويى در جامعه كنونى، عشق و علاقه پرشور است. بسيارى از زنان عقيده دارند كه عشق، عواطف و روابط عاشقانهاى را كه در دوران نامزدى و اوايل زندگى، با همسر خود داشتهاند، بايد تا آخر عمر ادامه دهند و آن را نشانه پاىبندى به عشق مىدانند و دليلى بر محبت واقعى همسر خود؛ در حالى كه اكثر مردان، به مرور زمان، تغيير مىكنند و تمايل دارند كه ابراز محبت و علاقه را به جاى بيان كردن، در عمل نشان دهند و به قول خودشان، «مردها اهل عملند و نه حرف»؛ اما غافل از اين كه خانمها به دليل عدم توجه و شناخت روحيه شوهرشان، اين تغيير را به حساب كمعلاقگى همسرشان مىگذارند. اصولاً، مردان، متعادل رفتار مىكنند و ذهنيت آنها، با افراط و تفريط سازگار نيست؛ اما خانمها بيشتر بر پايه احساسات رفتار مىكنند.
3. مردان، همانند كش و زنان همانند موج عمل مىكنند. مرد، همانند كش، حالت ارتجاعى دارد؛ يعنى خودش را كنار مىكشد و دوباره پس از مدتى، به حالت اول باز مىگردد. وقتى كه مرد كاملاً از همسرش جدا مىشود و از او فاصله مىگيرد، ناگهان احساس مىكند كه دوباره به محبت و صميميت همسرش نياز دارد و در اين حالت، به طور خودكار، انگيزه بيشترى براى ابراز محبت و دريافت عشق، در او به وجود مىآيد. معمولاً اين شرايط، سبب سردرگمى زن مىشود؛ زيرا تجربه به او نشان داده است كه وقتى خودش از كسى فاصله مىگيرد، براى اين كه به حالت اول برگردد، به يك دوره كوتاه زمانى احتياج دارد؛ در حالى كه مردها ممكن است به يك دوره به نسبت طولانىتر، نياز داشته باشند. اگر زن به اين امر مهم پى نبرد، ممكن است نسبت به شوهرش سوءظن پيدا كرده، از او فاصله بگيرد و اگر اين فرصت را نداشته باشد كه خود را عقب بكشد، هيچ وقت شانس اين را ندارد كه ميل شديد خود را براى نزديك شدن، احساس كند. در روابط زناشويى، مردان عقب مىكشند و دوباره نزديك مىشوند؛ در حالى كه زنها در ابراز عشق، مانند موج، دچار فراز و نشيب مىشوند.
4. از نظر زنها، پرسش و طرح كردن سؤال، موجب تشويق براى ادامه گفتوگو مىشود. وقتى كه زن سؤالى از همسرش مىكند، گويا به دنبال بهانهاى است تا مشكلات و خواستههايش را از طريق آن مطرح كند و باب بحث مفصلى را راه اندازد؛ يعنى زنان به دنبال جرقهاى هستند تا خواستههايشان را بيان كنند؛ اما اصولاً مردان با طرح سؤال، قصد پاسخ دادن به آن را دارند و نه باز كردن بحث.
5. مردها، نظرات خود را صريحتر بيان مىكنند؛ در حالى كه زنها، كلىتر و پوشيدهتر حرف مىزنند.
6. اصولاً مردان، ديرتر از زنان اصلاح مىشوند. مردان در مقابل هر گونه تغييرى، از خود مقاومت نشان مىدهند. اگر مردى متوجه شود كه همسرش قصد اصلاح او را دارد، مقاومت مىكند و به سختى خود را تغيير مىدهد. شايد اين امر، مربوط به روحيه برترىاى باشد كه مرد در خود حس مىكند. زنان، معمولاً انعطافپذيرتر هستند.
7. براى مرد، هيجان، بيانگر مشكل يا تعارض است. هر اتفاق هيجانآور، استثنايى، غيرمنتظره، شوكآور و يا شگفتانگيزى كه در زندگى روى مىدهد، مرد سعى مىكند به طور منطقى با آن برخورد كند؛ يعنى يا مشكل را از بين مىبرد و يا به جستوجوى علت آن مىرود تا آرامش روحىاش را كسب كند؛ اما زن، از اين فرصت، به صورت بهانهاى براى ايجاد ارتباط با همسر خود استفاده مىكند. وقتى زن، هيجان خود را براى شوهرش بيان مىكند، شوهر گمان مىكند كه بخشى از دليل هيجان، همسرش است و مشكل همسرش، ريشه در رفتار و اعمال او دارد.
8. مردان، تنها زمانى مىتوانند در جمع، راحتتر صحبت كنند كه فقط يك نفر در بحث شركت كند؛ در حالى كه خانمها وقتى چند نفر وارد بحث شوند، راحتتر حرف مىزنند. شايد اين امر، به علت آن باشد كه وقتى چند نفر در جمع صحبت مىكنند، مردان احساس مىكنند كه احتمال رد شدن حرفشان و ناديده گرفتن سخنان و نظراتشان، بيشتر است و ديگر كمتر مىتوانند حرف خود را به كرسى بنشانند؛ اما خانمها در جمع، بيشتر به دنبال تأييد هستند، نه يكهتازى در ميدان سخن. آنها نمىخواهند حرف خود را به كرسى بنشانند؛ بلكه بيشتر درصدد آن هستند كه نظر موافق جمع را درباره خود جلب كنند. زنان، هنگام حرف زدن، به دنبال تأييد هستند و مردان، به دنبال قدرتطلبى.
9. زنان براى ارتباط برقرار كردن، ناراحتىهاى كوچك خود را تعريف مىكنند؛ اما مردان، بيان ناراحتىها و نگرانىهايشان را به حساب سرزنش يا انتقاد از خودشان مىدانند.
10. زنان، به خاطر محبت، عمل زناشويى انجام مىدهند؛ اما مردان به خاطر عمل زناشويى، محبت مىكنند. مرد، بهترين رابطه و عاشقانهترين و لذتبخشترين لحظه زندگى را در حين انجام عمل جنسى مىداند و زن، لحظهاى را كه شوهرش به او مىگويد «از صميم قلب دوستت دارم» بهترين لحظه زندگى مىداند.
بنابراين، درك انواع اصلى عشق كه همسرتان به آن نياز دارد، رمز مهم بهبود روابط زناشويى است. براى جلب رضايت همسر، لازم است بدانيد كه نيازهاى اساسى او چيست. زنان و مردان، در روابط زناشويى، معمولاً آن چه را كه خود احتياج دارند، به همسرشان مىدهند. هر يك از آنها، به اشتباه فكر مىكنند كه طرف مقابل، نيازها و خواستههايى همچون خواستههاى خودش دارد و به همين خاطر، هر دو در پايان، ناراحت و رنجيده خاطر هستند و احساس مىكنند كه بيش از حد، براى ديگرى ايثار كردهاند؛ اما در عوض، چيزى دريافت نكردهاند. هر كدام اعتقاد دارد كه عشقش مورد بىاعتنايى قرار گرفته و طرف مقابل براى آن، ارزشى قائل نشده است. در حقيقت، هر دوى آنها، عشق و علاقه خود را ابراز مىكنند؛ اما به روشى كه طرف مقابل تمايل ندارد.
با توجه به تفاوتهاى روانى و اخلاقى زن و شوهر، آنها چگونه مىتوانند زندگى شيرينتر و لذتبخشترى داشته باشند و تضادهاى موجود، منجر به كدورت بين آنها نشود؟ چگونه مىتوانيم با كسى كه روحياتش با ما بسيار متفاوت است، يك عمر زندگى كنيم؟ آيا به خواستههاى او تن دهيم و تسليم شويم يا خواسته خود را به كرسى بنشانيم و مقاومت كنيم؟
آن چه به ما تكامل مىدهد و سبب رشد ما مىشود، اين است كه تفاوتهاى جسمى، جنسى و روانى همسرمان را بشناسيم و بياموزيم كه در هر برخورد، چگونه موضعگيرى كنيم و در هر موقعيتى، چگونه با مسائل روبهرو شويم. در اين صورت، انسان مىداند كه در هر گرفتارى، چه بايد بكند و بين خودش و مشكلات، حايل نمىاندازد و از آن فرار نمىكند؛ بلكه سعى مىكند تا از مشكلات، بهرهبردارى كند. ما، تا اين مشكلات را نداشته باشيم، ضعفهايمان، ترسهايمان، بخلهايمان، كوتاهروىها و زيادهروىهايمان را نمىشناسيم. با اين مشكلات است كه مشخص مىشود ما چقدر كم داريم و چقدر افراط و تفريط داريم. مهم آن است كه يادبگيريم با هر كس، در هر شرايطى، چگونه رفتار كنيم.
برخى از روشها براى غلبه بر اين مشكلات، عبارتند از:
1. بهترين روش درمان آفتهاى زندگى، بهرهمندى از سخنان بزرگان معصوم و گوش جان سپردن به منبع وحى الهى و عمل كردن به آن است. اسلام، روشهايى براى رفتار زنان با شوهران و مردان با زنانشان، ارائه كرده كه مطابق با اصل فطرت و خوى آنهاست. اگر زندگى از سيره و كلام اهل بيت عليهمالسلام دور شود، دچار هيجانهاى مخرب مىشود.
2. در هر پيشامدى، بايد احتمالات را در نظر گرفت. وقتى من براى شوهرم صحبت مىكنم و هدفم بيان احساسات و عواطفم مىباشد، بايد آمادگى داشته باشم كه همسرم رفتارهاى زير را با من داشته باشد:
احتمال اول: با گوش جان، به سخنانم گوش دهد.
احتمال دوم: صرفاً به دنبال ارائه راه حل باشد.
احتمال سوم: بخواهد مرا پند دهد و نصيحت كند.
اگر تمام اين حالات را در نظر بگيريم، آن وقت، هيچ كدام از اين احتمالات، ما را غافلگير نمىكند و حتى نامحتملها نيز ما را غافلگير نمىكنند. اين را بياموزيم كه با هر شرايط و هر احتمالى، چگونه كنار بياييم. اين آموزش، آموزشى است كه شما را با دست پر، در شرايط گوناگونى قرار مىدهد تا غافلگير نشويد.
3. شناخت احتمالات و قواعد آن و سپس داشتن حلم و دادن فرصت به طرف مقابل؛ مثلاً وقتى ديديد كه شوهرتان به جاى گوش دادن به سخنان شما، در حال پند و اندرز است، چون از قبل اين احتمال را مىدانستيد، غافلگير نمىشويد و حالا بايد شوهرتان را متوجه كنيد كه هدفتان از بيان اين سخنان، شنيدن نصيحت نيست؛ بلكه فقط مىخواهيد به سخنان شما گوش دهد. بايد به طرف مقابل فرصت دهيد تا روحيه شما را بشناسد؛ نه آن كه او را مجبور كنيد. آنچه در زندگى زناشويى مطرح است، حلمهاست.
4. بايد ياد بگيريم كه چگونه با طرف مقابل خود رفتار كنيم. دو نفر كه با هم ارتباط برقرار مىكنند، دو دنيا هستند. اين دو دنيا، در ارتباط با همديگر، شايد تفاوتهايى داشته باشند. اگر ما بخواهيم هر دنيا را بر دنياى ديگرى تحميل كنيم، مىبازيم. من كه در سن خودم، تجربههايم شكل گرفته، با كسى كه او هم تجربههايش شكل گرفته، اگر بخواهيم پيوندى داشته باشيم، طبيعتاً مشكلات زيادى خواهيم داشت؛ مگر اين كه انعطاف پيدا كنيم و شرايط، ضعفها و قدرتهاى يكديگر را در نظر بگيريم.
همسران بايد بدانند كه:
- زن بايد مرد را مورد پسند قرار دهد و تأييد كند.
- به زن، اطمينان خاطر دهيد و مرد را تشويق كنيد.
- مرد به اطمينان و زن، به مراقبت نياز دارد.
- زن را بايد درك كرد و مرد را پذيرفت.
- احترام به زن و قدردانى از شوهر.
- زن، به وفا و مرد، به تحسين نياز دارد.
5. شما هم بايد احتمالات را در نظر بگيريد؛ وقتى فهميديد كه شوهرتان به جاى گوش كردن، در پى راهحل است، اين را بايد بدانيد كه چه موقعى به او تذكر بدهيد تا متوجه شود كه اين كار، براى شما مخرب است و بدانيد كه چه زمانى بيشترين تأثير را دارد و چگونه بايد اين تذكر را بيان كنيد.
6. هر چقدر كه از همسرتان توقع داشته باشيد، نمىتوانيد تحمل كنيد و آشفته مىشويد؛ اما وقتى توقع از رفتار طرف مقابل كم شود، تحملها زياد مىشود؛ ظرفيتها مىآيد و ظرافت در برخوردها حاصل و موجب محبت مىشود. با كمك تجربه و تدبير، مىتوان توقعها را كاهش داد.
براى مطالعه بيشتر، رجوع كنيد به:
1. جان گرى، مردان مريخى و زنان ونوسى.
2. على صفايى حائرى، راز تكامل زن و مرد
1. مهمترين رمز بهبود روابط زناشويى، توجه زوجين به تفاوتهاى جسمى و روحى همديگر است؛ براى نمونه، گفتوگو و صحبت كردن، براى بسيارى از مردها، وسيله تبادل اطلاعات است؛ در حالى كه براى بيشتر زنها، وسيله همدلى، بيان احساسات و داد و ستد عاطفى است. زنان، با صحبت كردن، آرام مىشوند و همين كه شروع به صحبت مىكنند، انگار مسائلشان به بهترين وجه حل مىشود؛ در حالى كه مردان، گاهى اوقات بدون شناخت روحيه همسر خود، به جاى گوش دادن به سخنان وى، راه حل ارائه مىدهند. آنان، از اين نكته غافلند كه زنان، اين امر را به حساب بىارزش شمردن احساسات و عواطف خود مىدانند و دلشكسته مىشوند. اين امر، به دليل عدم شناخت مرد، از همسر خود و روحيات اوست.
2. ويژگى زندگى زناشويى در جامعه كنونى، عشق و علاقه پرشور است. بسيارى از زنان عقيده دارند كه عشق، عواطف و روابط عاشقانهاى را كه در دوران نامزدى و اوايل زندگى، با همسر خود داشتهاند، بايد تا آخر عمر ادامه دهند و آن را نشانه پاىبندى به عشق مىدانند و دليلى بر محبت واقعى همسر خود؛ در حالى كه اكثر مردان، به مرور زمان، تغيير مىكنند و تمايل دارند كه ابراز محبت و علاقه را به جاى بيان كردن، در عمل نشان دهند و به قول خودشان، «مردها اهل عملند و نه حرف»؛ اما غافل از اين كه خانمها به دليل عدم توجه و شناخت روحيه شوهرشان، اين تغيير را به حساب كمعلاقگى همسرشان مىگذارند. اصولاً، مردان، متعادل رفتار مىكنند و ذهنيت آنها، با افراط و تفريط سازگار نيست؛ اما خانمها بيشتر بر پايه احساسات رفتار مىكنند.
3. مردان، همانند كش و زنان همانند موج عمل مىكنند. مرد، همانند كش، حالت ارتجاعى دارد؛ يعنى خودش را كنار مىكشد و دوباره پس از مدتى، به حالت اول باز مىگردد. وقتى كه مرد كاملاً از همسرش جدا مىشود و از او فاصله مىگيرد، ناگهان احساس مىكند كه دوباره به محبت و صميميت همسرش نياز دارد و در اين حالت، به طور خودكار، انگيزه بيشترى براى ابراز محبت و دريافت عشق، در او به وجود مىآيد. معمولاً اين شرايط، سبب سردرگمى زن مىشود؛ زيرا تجربه به او نشان داده است كه وقتى خودش از كسى فاصله مىگيرد، براى اين كه به حالت اول برگردد، به يك دوره كوتاه زمانى احتياج دارد؛ در حالى كه مردها ممكن است به يك دوره به نسبت طولانىتر، نياز داشته باشند. اگر زن به اين امر مهم پى نبرد، ممكن است نسبت به شوهرش سوءظن پيدا كرده، از او فاصله بگيرد و اگر اين فرصت را نداشته باشد كه خود را عقب بكشد، هيچ وقت شانس اين را ندارد كه ميل شديد خود را براى نزديك شدن، احساس كند. در روابط زناشويى، مردان عقب مىكشند و دوباره نزديك مىشوند؛ در حالى كه زنها در ابراز عشق، مانند موج، دچار فراز و نشيب مىشوند.
4. از نظر زنها، پرسش و طرح كردن سؤال، موجب تشويق براى ادامه گفتوگو مىشود. وقتى كه زن سؤالى از همسرش مىكند، گويا به دنبال بهانهاى است تا مشكلات و خواستههايش را از طريق آن مطرح كند و باب بحث مفصلى را راه اندازد؛ يعنى زنان به دنبال جرقهاى هستند تا خواستههايشان را بيان كنند؛ اما اصولاً مردان با طرح سؤال، قصد پاسخ دادن به آن را دارند و نه باز كردن بحث.
5. مردها، نظرات خود را صريحتر بيان مىكنند؛ در حالى كه زنها، كلىتر و پوشيدهتر حرف مىزنند.
6. اصولاً مردان، ديرتر از زنان اصلاح مىشوند. مردان در مقابل هر گونه تغييرى، از خود مقاومت نشان مىدهند. اگر مردى متوجه شود كه همسرش قصد اصلاح او را دارد، مقاومت مىكند و به سختى خود را تغيير مىدهد. شايد اين امر، مربوط به روحيه برترىاى باشد كه مرد در خود حس مىكند. زنان، معمولاً انعطافپذيرتر هستند.
7. براى مرد، هيجان، بيانگر مشكل يا تعارض است. هر اتفاق هيجانآور، استثنايى، غيرمنتظره، شوكآور و يا شگفتانگيزى كه در زندگى روى مىدهد، مرد سعى مىكند به طور منطقى با آن برخورد كند؛ يعنى يا مشكل را از بين مىبرد و يا به جستوجوى علت آن مىرود تا آرامش روحىاش را كسب كند؛ اما زن، از اين فرصت، به صورت بهانهاى براى ايجاد ارتباط با همسر خود استفاده مىكند. وقتى زن، هيجان خود را براى شوهرش بيان مىكند، شوهر گمان مىكند كه بخشى از دليل هيجان، همسرش است و مشكل همسرش، ريشه در رفتار و اعمال او دارد.
8. مردان، تنها زمانى مىتوانند در جمع، راحتتر صحبت كنند كه فقط يك نفر در بحث شركت كند؛ در حالى كه خانمها وقتى چند نفر وارد بحث شوند، راحتتر حرف مىزنند. شايد اين امر، به علت آن باشد كه وقتى چند نفر در جمع صحبت مىكنند، مردان احساس مىكنند كه احتمال رد شدن حرفشان و ناديده گرفتن سخنان و نظراتشان، بيشتر است و ديگر كمتر مىتوانند حرف خود را به كرسى بنشانند؛ اما خانمها در جمع، بيشتر به دنبال تأييد هستند، نه يكهتازى در ميدان سخن. آنها نمىخواهند حرف خود را به كرسى بنشانند؛ بلكه بيشتر درصدد آن هستند كه نظر موافق جمع را درباره خود جلب كنند. زنان، هنگام حرف زدن، به دنبال تأييد هستند و مردان، به دنبال قدرتطلبى.
9. زنان براى ارتباط برقرار كردن، ناراحتىهاى كوچك خود را تعريف مىكنند؛ اما مردان، بيان ناراحتىها و نگرانىهايشان را به حساب سرزنش يا انتقاد از خودشان مىدانند.
10. زنان، به خاطر محبت، عمل زناشويى انجام مىدهند؛ اما مردان به خاطر عمل زناشويى، محبت مىكنند. مرد، بهترين رابطه و عاشقانهترين و لذتبخشترين لحظه زندگى را در حين انجام عمل جنسى مىداند و زن، لحظهاى را كه شوهرش به او مىگويد «از صميم قلب دوستت دارم» بهترين لحظه زندگى مىداند.
بنابراين، درك انواع اصلى عشق كه همسرتان به آن نياز دارد، رمز مهم بهبود روابط زناشويى است. براى جلب رضايت همسر، لازم است بدانيد كه نيازهاى اساسى او چيست. زنان و مردان، در روابط زناشويى، معمولاً آن چه را كه خود احتياج دارند، به همسرشان مىدهند. هر يك از آنها، به اشتباه فكر مىكنند كه طرف مقابل، نيازها و خواستههايى همچون خواستههاى خودش دارد و به همين خاطر، هر دو در پايان، ناراحت و رنجيده خاطر هستند و احساس مىكنند كه بيش از حد، براى ديگرى ايثار كردهاند؛ اما در عوض، چيزى دريافت نكردهاند. هر كدام اعتقاد دارد كه عشقش مورد بىاعتنايى قرار گرفته و طرف مقابل براى آن، ارزشى قائل نشده است. در حقيقت، هر دوى آنها، عشق و علاقه خود را ابراز مىكنند؛ اما به روشى كه طرف مقابل تمايل ندارد.
با توجه به تفاوتهاى روانى و اخلاقى زن و شوهر، آنها چگونه مىتوانند زندگى شيرينتر و لذتبخشترى داشته باشند و تضادهاى موجود، منجر به كدورت بين آنها نشود؟ چگونه مىتوانيم با كسى كه روحياتش با ما بسيار متفاوت است، يك عمر زندگى كنيم؟ آيا به خواستههاى او تن دهيم و تسليم شويم يا خواسته خود را به كرسى بنشانيم و مقاومت كنيم؟
آن چه به ما تكامل مىدهد و سبب رشد ما مىشود، اين است كه تفاوتهاى جسمى، جنسى و روانى همسرمان را بشناسيم و بياموزيم كه در هر برخورد، چگونه موضعگيرى كنيم و در هر موقعيتى، چگونه با مسائل روبهرو شويم. در اين صورت، انسان مىداند كه در هر گرفتارى، چه بايد بكند و بين خودش و مشكلات، حايل نمىاندازد و از آن فرار نمىكند؛ بلكه سعى مىكند تا از مشكلات، بهرهبردارى كند. ما، تا اين مشكلات را نداشته باشيم، ضعفهايمان، ترسهايمان، بخلهايمان، كوتاهروىها و زيادهروىهايمان را نمىشناسيم. با اين مشكلات است كه مشخص مىشود ما چقدر كم داريم و چقدر افراط و تفريط داريم. مهم آن است كه يادبگيريم با هر كس، در هر شرايطى، چگونه رفتار كنيم.
برخى از روشها براى غلبه بر اين مشكلات، عبارتند از:
1. بهترين روش درمان آفتهاى زندگى، بهرهمندى از سخنان بزرگان معصوم و گوش جان سپردن به منبع وحى الهى و عمل كردن به آن است. اسلام، روشهايى براى رفتار زنان با شوهران و مردان با زنانشان، ارائه كرده كه مطابق با اصل فطرت و خوى آنهاست. اگر زندگى از سيره و كلام اهل بيت عليهمالسلام دور شود، دچار هيجانهاى مخرب مىشود.
2. در هر پيشامدى، بايد احتمالات را در نظر گرفت. وقتى من براى شوهرم صحبت مىكنم و هدفم بيان احساسات و عواطفم مىباشد، بايد آمادگى داشته باشم كه همسرم رفتارهاى زير را با من داشته باشد:
احتمال اول: با گوش جان، به سخنانم گوش دهد.
احتمال دوم: صرفاً به دنبال ارائه راه حل باشد.
احتمال سوم: بخواهد مرا پند دهد و نصيحت كند.
اگر تمام اين حالات را در نظر بگيريم، آن وقت، هيچ كدام از اين احتمالات، ما را غافلگير نمىكند و حتى نامحتملها نيز ما را غافلگير نمىكنند. اين را بياموزيم كه با هر شرايط و هر احتمالى، چگونه كنار بياييم. اين آموزش، آموزشى است كه شما را با دست پر، در شرايط گوناگونى قرار مىدهد تا غافلگير نشويد.
3. شناخت احتمالات و قواعد آن و سپس داشتن حلم و دادن فرصت به طرف مقابل؛ مثلاً وقتى ديديد كه شوهرتان به جاى گوش دادن به سخنان شما، در حال پند و اندرز است، چون از قبل اين احتمال را مىدانستيد، غافلگير نمىشويد و حالا بايد شوهرتان را متوجه كنيد كه هدفتان از بيان اين سخنان، شنيدن نصيحت نيست؛ بلكه فقط مىخواهيد به سخنان شما گوش دهد. بايد به طرف مقابل فرصت دهيد تا روحيه شما را بشناسد؛ نه آن كه او را مجبور كنيد. آنچه در زندگى زناشويى مطرح است، حلمهاست.
4. بايد ياد بگيريم كه چگونه با طرف مقابل خود رفتار كنيم. دو نفر كه با هم ارتباط برقرار مىكنند، دو دنيا هستند. اين دو دنيا، در ارتباط با همديگر، شايد تفاوتهايى داشته باشند. اگر ما بخواهيم هر دنيا را بر دنياى ديگرى تحميل كنيم، مىبازيم. من كه در سن خودم، تجربههايم شكل گرفته، با كسى كه او هم تجربههايش شكل گرفته، اگر بخواهيم پيوندى داشته باشيم، طبيعتاً مشكلات زيادى خواهيم داشت؛ مگر اين كه انعطاف پيدا كنيم و شرايط، ضعفها و قدرتهاى يكديگر را در نظر بگيريم.
همسران بايد بدانند كه:
- زن بايد مرد را مورد پسند قرار دهد و تأييد كند.
- به زن، اطمينان خاطر دهيد و مرد را تشويق كنيد.
- مرد به اطمينان و زن، به مراقبت نياز دارد.
- زن را بايد درك كرد و مرد را پذيرفت.
- احترام به زن و قدردانى از شوهر.
- زن، به وفا و مرد، به تحسين نياز دارد.
5. شما هم بايد احتمالات را در نظر بگيريد؛ وقتى فهميديد كه شوهرتان به جاى گوش كردن، در پى راهحل است، اين را بايد بدانيد كه چه موقعى به او تذكر بدهيد تا متوجه شود كه اين كار، براى شما مخرب است و بدانيد كه چه زمانى بيشترين تأثير را دارد و چگونه بايد اين تذكر را بيان كنيد.
6. هر چقدر كه از همسرتان توقع داشته باشيد، نمىتوانيد تحمل كنيد و آشفته مىشويد؛ اما وقتى توقع از رفتار طرف مقابل كم شود، تحملها زياد مىشود؛ ظرفيتها مىآيد و ظرافت در برخوردها حاصل و موجب محبت مىشود. با كمك تجربه و تدبير، مىتوان توقعها را كاهش داد.
براى مطالعه بيشتر، رجوع كنيد به:
1. جان گرى، مردان مريخى و زنان ونوسى.
2. على صفايى حائرى، راز تكامل زن و مرد