تولید علوم انسانی اسلامی با تأکید بر مطالعات انقلاب اسلامی

هدف این مقاله بررسی و ارزیابی حوزه‌های دارای مزیت نسبی در تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی در ایران با تأکید بر مطالعات انقلاب اسلامی است. مزیت نسبی در علم اقتصاد عبارت است از توانایی یک کشور در تولید و صدور
پنجشنبه، 1 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تولید علوم انسانی اسلامی با تأکید بر مطالعات انقلاب اسلامی
 لزوم توجه به حوزه‌های دارای مزیت نسبی در تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی با تأکید بر حوزه مطالعات انقلاب اسلامی

 

نویسندگان: زاهد غفاری هشجین (1) هاجر صادقیان (2)




 

چکیده

هدف این مقاله بررسی و ارزیابی حوزه‌های دارای مزیت نسبی در تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی در ایران با تأکید بر مطالعات انقلاب اسلامی است. مزیت نسبی در علم اقتصاد عبارت است از توانایی یک کشور در تولید و صدور کالایی با هزینه‌ی نسبی کمتر و قیمت ارزان‌تر. بر این اساس، چنانچه کشوری یک کالا را نسبت به دیگر کالاها ارزان‌تر تولید کند، آن کشور در تولید کالای مورد نظر دارای مزیت نسبی است. در این مقاله تولید و آموزش علوم انسانی به منزله‌ی کالا فرض شده و سعی بر این است که نشان داده شود که توانایی و مزیت نسبی ما در حوزه‌ی علوم انسانی در مقایسه با سایر کشورهای دنیا در چه رشته‌ها و موضوع‌های علمی است و چگونه می‌توان با سرمایه‌گذاری در این زمینه‌ها یکه‌تاز و برنده بود و با این تلاش از یک طرف ضمن بومی‌سازی، علوم انسانی را از چنگال نظریه‌های وارداتی و غیراسلامی رهایی بخشید و از طرف دیگر ضمن صدور تولیدات علمی، مرجع علمی در حوزه‌های خاصی از علوم انسانی برای جهانیان شد. به نظر می‌رسد با گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و جدی‌تر شدن تحوّل در حوزه‌ی تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی، توجه به مزیت نسبی در تولید علم در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی از جهات مختلف قابل توجه و اهتمام باشد. در این مقاله با روش تحلیل اسنادی سعی می‌شود مزیت نسبی تولید علم در محورهایی نظیر نظریه‌پردازی، تاریخ‌نگاری، شناخت سیره و اندیشه رهبران انقلابی، مفاهیم و ارزش‌های خاص در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی نسبت به سایر جوامع علمی توضیح داده شود. بر این اساس نشان داده می‌شود که چگونه با وجود پیشینه و سرمایه‌ی نظری اسلامی، گنجینه‌ای از اسناد و خاطرات دوران مبارزات، وجود رهبران برجسته انقلابی چون حضرت امام‌خمینی (رحمه الله) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مفاهیم و ارزش‌های خاصی نظیر فرهنگ ایثار و شهادت، به منزله‌ی عناصر و مؤلفه‌های مزیت نسبی در تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، می‌توان گامی ارزنده و مؤثر در تقویت هویت اسلامی دانشگاهی، ارتقاء و تحول علوم انسانی و بومی‌سازی آن برداشت.
کلید واژه ها: انقلاب اسلامی، ایران، مزیت نسبی، علوم انسانی اسلامی، تولید علم، امام خمینی، فرهنگ ایثار و شهادت.

مقدمه

علوم انسانی از جمله علوم بنیادی و راهبردی محسوب می‌شود؛ چرا که این علوم در عرصه‌های گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، تربیتی و... نقش مهمی داشته و شالوده پیشرفت، تمدن و هویت جوامع است. به موازات این نقش پر اهمیت، این علوم باید پاسخگوی نیازهای گوناگون و بومی جوامع نیز باشد. جامعه ایران، جامعه‌ای اسلامی است که به ویژه پس از انقلاب اسلامی، داعیه اجرای احکام اسلامی و تحقق حکومتی دینی را دارد؛ به همین دلیل، علوم انسانی در چنین جامعه‌ای باید متکی بر معارف و آموزه‌های اسلامی باشد. اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، چنبره علوم انسانی-اجتماعی غربی بر این علوم و وجود نوعی بحران هویت در این‌باره است تا جایی که می‌توان گفت علوم انسانی رایج در کشور با فضای فرهنگی و نیازهای جامعه دینی و نیازهای بومی آن سازگاری ندارد.
لذا تولید علوم انسانی اسلامی که جایگزین علوم انسانی وارداتی باشد، از اهمیتی بالا در فرآیند انقلاب فرهنگی و توسعه و تعالی جامعه اسلامی در سالِ توجه به تولید ملّی و عصر توجه به تحوّل علوم انسانی برخوردار است. در این راستا شناسایی حوزه‌های دارای مزیت نسبی در تولید علم بومی و اهتمام بیشتر به این امر، بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز است. توجه به حوزه مطالعات انقلاب اسلامی که از مزیتی نسبی نسبت به سایر حوزه‌های علوم انسانی برخوردار است به عنوان نمونه، زمینه‌ی مساعدی برای تولید علم و بومی‌سازی علوم انسانی به شمار می‌رود. این حوزه مطالعاتی ریشه در ارزش‌ها، فرهنگ و مسائل بومی ایران اسلامی دارد و می‌توان با مطالعه و اهتمام به نظریه‌های متفکران اسلامی در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، فعالیت‌های آموزشی و پژوهشی عمیق و متمایزی را نسبت به سایر کشورها انجام داد. نوشتار حاضر با هدف بررسی و ارزیابی حوزه‌های دارای مزیت نسبی در تولید و آموزش علوم انسانی اسلامی در ایران، به بررسی توان و اهمیت حوزه مطالعاتی انقلاب اسلامی در تحوّل و تولید علوم انسانی براساس روش مطالعات و تحلیل اسنادی می‌پردازد.

الف) مفاهیم و مبانی اهتمام به مزیت نسبی در تولید علوم انسانی

1. مفهوم مزیت نسبی

از نقطه نظر لغوی مزیت نسبی ترجمه اصطلاح انگلیسی (Comparative Advantage) است. در فرهنگ علوم اقتصادی مزیت نسبی عبارت است از توانایی یک کشور در تولید و صدور کالایی با هزینه‌ی نسبی کمتر و قیمت ارزان‌تر. بر این اساس، چنانچه کشوری یک کالا را نسبت به دیگر کالاها ارزان‌تر تولید کند، آن کشور در تولید کالای مورد نظر دارای مزیت نسبی است. (فرهنگ، 1371: 366) کشوری که دارای کارایی کمتری است باید در تولید و صدور کالایی تخصص یابد که در آن عدم مزیت مطلق کمتری دارد و این همان کالایی است که کشور مزبور در آن دارای مزیت نسبی است. این قانونی است که به قانون مزیت نسبی موسوم شده و یکی از مشهورترین قوانین اقتصادی است. (بی‌نام، 1370: 2)
بنابراین، در علم اقتصاد، مفهوم مزیت نسبی این است که نفع تجارت وقتی حاصل می‌شود که هزینه‌های فرصت نهایی در دو منطقه متفاوتند. با فرض شرایط رقابتی، هزینه‌های (فرصت) نهایی متفاوتی بین دو منطقه در قیمت‌های مختلف خود را بُروز می‌دهند، زیرا تولید در شرایط برابری هزینه‌ی نهایی و قیمت شکل می‌گیرد. (نعمتی و صفوی، 1386: 32) این مفهوم را می‌توان در زمینه‌ی تولید علوم انسانی به کار برد.
از آنجایی که یکی از اهداف مهم کشورها و از جمله ایران توسعه‌یافتگی و پیشرفت است، توجه به برخورداری از مزیت نسبی اهمیت دارد. لذا این کشور در این راستا باید به بخش فرهنگ و علوم انسانی به مثابه بخش تولیدی توجه کافی نماید. از آنجا که اغلب کشورهای جهان به نوعی درگیر رقابت فرهنگی و مسئله‌ی تهاجم فرهنگی دست به گریبان هستند، تنها کشورهایی می‌توانند ابتکار عمل به خرج دهند و در حلّ مشکلات و مسائل موفق باشند که با توجه به اهداف بلندمدّت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود، روش و برنامه‌ی مدوّن طراحی کنند و در جهت آن قدم بردارند. در جهت این‌گونه برنامه‌ریزی‌ها یکی از محورهای مهم توجه به مزیت نسبی در علوم انسانی است. باید توجه داشت مزیت نسبی می‌تواند اکتسابی باشد. به‌ عبارت ‌دیگر، مزیت نسبی در طول زمان همراه با تغییر در موجودیِ عوامل و فناوری تغییر می‌یابد. هر چند که از طریق نوآوری و هزینه‌های تحقیق و توسعه می‌توان مزیت نسبی پویا ایجاد کرد، اما مزیت نسبی تنها نوآوری و تغییر بنیادی را شامل نمی‌شود، بلکه تغییر در موجودی اولیه‌ی منابع، کارایی بیشتر، تخصص و مهارت را نیز که سبب تغییر در مزیت نسبی کشورها می‌شود، شامل می‌شود. (بهیکش، 1385: 24) با توجه به این مفهوم، در این مقاله، علوم انسانی به مثابه کالایی درنظر گرفته می‌شود که برای تولید و بومی‌سازی آن بایستی وارد عرصه‌هایی شد که به شکلی از مزیت نسبی برخوردار باشد.

2. مفهوم تحوّل علوم انسانی

از زمانی که انسان به عنوان موضوع شناخت مطرح شده و دغدغه‌ی اصلی مطالعات و تحقیقات اندیشمندان حول موضوع شناخت انسان پدید آمده است، اساس و شالوده علوم انسانی جدید شکل گرفته استه که این علوم باید به دنبال مبارزه با جهل و نادانی، خرافات، تبعیض و ستم طبقاتی بوده و در پی عدالت اجتماعی برای جوامع بشری باشند. (خورسندی طاسکوه، 1385: 5)
به تعبیر برخی علوم انسانی در دنیا اگرچه از غنای کافی برخوردار بوده است، ولی در سیر تحوّل فکری جوامع در این مرز و بوم نتوانسته است جایگاه مناسب خود را به دست آورد. (خسروی، 1385: 397) یکی از دلائل این امر این است که آنچه به اسم علوم جدید در دوره‌ی مدرنیته به وجود آمده، اجمالاً دارای نقایص جدّی و مهمی است و نه تنها با اندیشه‌ی دینی و معارف وحیانی، بلکه حتی با فرهنگ و نحوه‌ی زندگی جامعه‌ی ما کم‌وبیش ناسازگاری‌هایی دارد. بر این اساس، چاره‌ای نیست جز اینکه با توجه به معارف دینی و نیازهای بومی جامعه، با تأملی عمیق‌تر در علوم کنونی، علومی پدید آید که حتی‌الإمکان از این ناسازگاری‌ها به دور باشد. بنابراین، بهترین علاج این مسئله را باید در تحوّل این علوم و توجه به تولید علم بومی و اسلامی جستجو کرد. (سوزنچی، 1388: 9) در چنین حالتی است که ایجاد تحوّل در علوم انسانی در واقع در امتداد انقلاب فرهنگی بوده و نقطه‌ی آغازین خوبی برای این حرکت است. برای نیل به این مقصود، باید حوزه و دانشگاه در تولید علم نقش‌آفرینی مؤثری داشته باشند. (میرباقری، 1389: 16)
البته تحوّل‌آفرینی در علوم انسانی به این معنا نیست که چند گزاره از آن علوم را اخذ، چند گزاره را حذف و چند آیه و روایت به آن‌ها ضمیمه نمود. بلکه تحوّل به معنای صحیح آن یعنی برقراری نوعی تعامل و داد و ستد دقیق بین آموزه‌های دینی و دستاوردهای علوم جدید مدنظر است. (سوزنچی، 1388: 10)
تحوّل در علوم انسانی اول در روش تحقیق، بعد در فرهنگ و فلسفه و سپس در گزاره‌ها و نظریه‌ها باید صورت گیرد. برای تحقق این امر در گام اول ضروری است تا از طریق ایجاد نهضت نقد و ارزیابی علوم انسانی به تقویت احساس خودباوری و انگیزه‌ی تولید نظریه‌های اسلامی-بومی در بین صاحبان فکر و اندیشه پرداخت. در گام دوم از طریق راه‌اندازی کرسی‌های نظریه پردازی به ارزیابی آن‌ها پرداخت. در گام سوم نیز باید بسترسازی مناسبی برای استفاده و کاربردی کردن نظریه‌های تولید شده فراهم شود تا کارآمدی آن‌ها در پاسخگویی به نیازهای بومی ارزیابی شود. (ناظمی، 1388: 125)
منظور از توجه به نیازهای بومی و بومی‌سازی علوم انسانی هم این است که در اخذ این علوم تعصب بیجا به خرج داده نشود و از سوی دیگر، در نهادینه کردن این علوم، ضرورت‌ها، نیازها و مقتضیات زمانی و مکانی جامعه ایرانی مطمح‌نظر باشد. (فرزانه پور، 1385: 443) به نظر می‌رسد که کار اساسی در این زمینه این است که در حوزه‌ی مبانی فکری، استقلال وجود داشته باشد. امام راحل (رحمه الله) در این‌باره فرمودند: «استقلال فکری شرط اول استقلال است که ما فکرمان را عوض کنیم، از این انگل بودن خودمان را درآوریم». (صحیفه نور، ج1370، 6: 184)
توجه به این‌گونه نکات در تحوّل علوم انسانی و تولید علم بومی در این‌باره می‌تواند موجب تقویت هویت اسلامی و تعمیق ارزش‌ها و باورهای دینی و حلّ مسائل و مشکلات جامعه و زمینه‌ای برای ارائه‌ی الگویی ایرانی-اسلامی به جهانیان باشد. (رحمان سرشت، 1382: 74-73) بنابراین، تحوّل در علوم انسانی را می‌توان معادل بومی‌سازی و اسلامی‌سازی علوم دانست. مراد از بومی‌سازی علوم انسانی، مطالعه و تئوریزه کردن مسائل مورد نیاز جامعه‌ی ایران، هنجارها و ناهنجاری‌های جامعه، رفتارها و نهادهای مدنی ایران است و هدف از اسلامی‌سازی علوم انسانی، بازتعریف تئوری‌های علوم انسانی، با استفاده از مبانی و جهان‌بینی اسلامی است، زیرا نظریه‌های علوم انسانی عمدتاً مبتنی بر تفکرهای اومانیستی، سکولار و نسبی‌گرایی ناشی از مبانی جهان‌بینی غربی هستند یا حتی در بعضی موارد وقتی مباحث علوم انسانی در ایران مطرح می‌شود، مربوط به چهارصد یا پانصد سال پیش است که از روزگار معاصر ما عقب‌تر است. پس جا دارد که ما در مورد چیستی مباحث علوم انسانی مطالعه و بررسی کنیم. با توجه به وسعت قلمرو علوم انسانی، شناسایی و سرمایه‌گذاری در حوزه‌های دارای مزیت نسبی باید در اولویت قرار گیرد که در این‌باره به عنوان شاهد مثال به حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی اجمالاً اشاره می‌شود.

3. مبانی و مؤلفه‌های علوم انسانی مطلوب از نگاه مقام معظم رهبری

مقام معظم رهبری همواره به بیان‌های گوناگون درباره‌ی اهمیت تولید علم و فرهنگ دینی و خطر جنگ نرم دشمنان انقلاب اسلامی سخن گفته و نخبگان حوزوی، دانشگاهی و حکومتی را به تفکر و اقدام در این زمینه فرا خوانده‌اند. منظور ایشان از تولید علوم انسانی اسلامی این است که با وجود علوم انسانی رایج در جهان و مکاتب متنوّع و متکثری که در قلمرو علوم انسانی وجود دارد، در کنار و بلکه مقدّم بر آن، باید مبانی، بناها، دانش‌ها و نظریه‌های مربوط به تفسیر انسان، ارائه‌ی تکلیف -باید و نبایدها، ارائه‌ی ارزش، شاید و نشایدها- برای رفتار فردی و جمعی انسان براساس نیازهای بومی و داخلی تولید شود.

علوم انسانی مطلوب از دیدگاه مقام معظم رهبری در پرتو توجه به این مؤلفه‌ها و راهکارها محقق می‌گردد:

1. توجه به جهان‌بینی، مبادی و مبانی اسلامی در علوم انسانی

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این‌باره می‌فرمایند:
«علوم انسانی ما بر مبادی و مبانی متعارض با مبانی قرآنی و اسلامی بنا شده است. علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان‌بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است. این علوم انسانی را ما به صورت ترجمه ای، بدون اینکه هیچ‌گونه فکر تحقیقیِ اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می‌آوریم در دانشگاه‌های خودمان و در بخش‌های مختلف این‌ها را تعلیم می‌دهیم؛ در حالی ‌که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. یکی از بخش‌های مهم پژوهش قرآنی این است. باید در زمینه‌های گوناگون به نکات و دقایق قرآن توجه کرد و مبانی علوم انسانی را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسی و مهمی است. اگر این شد، آن‌وقت متفکران و پژوهندگان و صاحب‌نظران در علوم مختلف انسانی می‌توانند بر این پایه و بر این اساس، بناهای رفیعی را بنا کنند. البته آن‌وقت می‌توانند از پیشرفت‌های دیگران، غربی‌ها و کسانی که در علوم انسانی پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا باید مبنای قرآنی باشد». (بیانات در دیدار جمعی از بانوان قرآن‌پژوه کشور، 1388/7/28).

2. کاربرد نظریه‌های اسلامی در علوم انسانی

ایشان درباره‌ی کاربردی کردن نظریه‌ها در علوم انسانی معتقدند:
«مسیر پیشرفت، مسیر غربی نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‌ی اردوگاه شرق قدیم هم نیست. بحران‌هایی که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روی ماست، می‌دانیم که این بحران‌ها گریبان‌گیر هر کشوری خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستی مسیر مشخص ایرانی-اسلامی خودمان را در پیش بگیریم. به فکر نظریه‌سازی باشید. الگو گرفتن بی‌قید و شرط از نظریه‌پردازهای غربی و شیوه‌ی ترجمه‌گرایی را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه‌ی علوم انسانی احتیاج داریم به نظریه‌سازی. بسیاری از حوادث دنیا حتی در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی و غیره، محکوم نظرات صاحب‌نظران در علوم انسانی است؛ در جامعه‌شناسی، در روان‌شناسی، در فلسفه؛ آن‌ها هستند که شاخص‌ها را مشخص می‌کنند. در این زمینه‌ها ما باید نظریه‌پردازی‌های خودمان را داشته باشیم» (بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‌های شیراز، 1387/2/14). «فکر کنید؛ نظریه‌پردازی کنید؛ از موجودی این دانش‌ها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله‌ی کارهایی است که جزو الزامات حتمی پیشرفت است» (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان، 1388/2/27).

3. تولید علم و نهضت علمی و نواندیشی علمی

مقام معظم رهبری درباره‌ی تولید علم و نهضت علمی و نواندیشی علمی می‌فرمایند:
«خط‌شکنی علمی و عبور از مرزهای علم همچنان در کشور ما، جدی نشده است. ما می‌خواهیم علما و دانشمندان ما، راه‌های میان‌بر را پیدا کنند؛ راه‌های کشف نشده را از این بی‌نهایت مسیرهایی که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکی پس از دیگری کشف بکند. ما می‌خواهیم راه‌های کشف نشده را کشف کنیم. من می‌گویم در زمینه‌ی علم و فنّاوری، آن کاری را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، وجهه‌ی همّت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این‌طوری است که ما خط مقدّم علم را شکسته‌ایم و یک قدم به جلو برداشته‌ایم، آن‌وقت می‌توانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدم‌های جدید، مستلزم پیمودن راه‌های رفته‌شده و طی‌شده به وسیله‌ی دیگران است؛ در این شکی نیست. اما هیچ‌وقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو برای یافتن راه‌های میان‌بر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم.» (بیانات در دیدار استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها، 1385/7/13).

4. حوزه مطالعات انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران بزرگ‌ترین رویداد سیاسی و اجتماعی نیمه‌ی دوم قرن بیستم و حلقه‌ای اساسی از کهکشان انقلاب‌های بزرگ اجتماعی بود. این انقلاب علاوه‌بر تحوّلات و تأثیرات بسیار مهم داخلی و خارجی، تأثیری بسیار شگرف در رهیافت‌های نظری و مطالعاتی انقلاب‌ها داشت. درونمایه‌ی فرهنگی و مذهبی این انقلاب رویکردهای مختلف پیشین را در معرض تردید قرار داد و نسل جدیدی از رهیافت‌های نظری را باعث شد که اساس آن‌ها بر مطالعه‌ی نقش فرهنگ و مذهب است. از طرفی این انقلاب براساس اندیشه‌های والای امام‌خمینی (رحمه الله) روح تازه‌ای در کالبد مبارزات ملّت‌های مظلوم جهان و به ویژه حرکت‌های بیداری اسلامی در جهان اسلام در مبارزه علیه رژیم‌های استبدادی و سلطه‌های استعماری دمید.
با عنایت به ویژگی‌های خاص انقلاب اسلامی و آثار شگرف داخلی و بین‌المللی آن، توجه به مطالعه‌ی علمی و عمیق این پدیده و تولید علم بومی درباره‌ی آن دارای اهمیت و ضرورت به شرح زیر است:
• ضرورت نظریه‌پردازی اسلامی و بومی‌سازی دانش مربوط به حوزه‌ی مطالعات جامعه‌شناسی انقلاب، تولید و بازتولید این دانش و کمک به ترویج و بسط آن در حوزه‌های مختلف.
• لزوم گسترش مطالعات تخصصی و کاربردی میان‌رشته‌ای و تلاش در جهت پاسخگویی به نیازهای علمی و پژوهشی موجود جامعه از طریق انجام طرح‌ها، پروژه‌ها و پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها.
• اهمیت مطالعه و شناخت نظریه‌ها، آراء و ادبیات مختلف در خصوص انقلاب‌ها و جنبش‌های اجتماعی و حرکت‌های بیداری اسلامی به منظور بسط تحقیقات مختلف بنیادی، کاربردی و راهبردی.
• ضرورت مطالعه و شناخت ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی با تأکید بر نقش ایدئولوژی و رهبری حضرت امام‌خمینی (رحمه الله) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای.
• مطالعه و بررسی تطبیقی انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها.
• نیاز جامعه به بسط آگاهی عمومی در زمینه‌ی ارزش و آرمان‌های انقلاب و نیز ترویج و انتقال آن ارزش‌ها به نسل‌های بعدی.
• تربیت افراد محقق و متخصص در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی و تربیت نظریه‌پردازان و اساتید واجد شرایط برای پاسخگویی به نیازهای آموزشی و پژوهشی.

ب) فواید و اهمیت توجه به مزیت نسبی در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی

1. تقویت هویت اسلامی علوم انسانی

علوم انسانی، علوم انتزاعی یا خنثی نیستند، بلکه هدف آن‌ها تحلیل پدیده‌ها به سبب تغییر و تحوّلات جامعه است. در این عرصه علم و ایدئولوژی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و تأثیر می‌پذیرند. (باقری، 1387: 74)
جوامع اسلامی، اوضاع و احوال و شرایط تاریخی، اجتماعی و روانی خاص خود را دارند و از این رو می‌توان به مسئله‌ی هویت مستقل علوم انسانی در دنیای اسلام پرداخت؛ خاصه برای آن دسته از ملل اسلامی که با الهام از مواضع اسلام و الگوهای نظری و معرفتی آن از چنگال استعمارگران رهایی یافته، این مواضع و الگوها، باعث و بانی یک حرکت اجتماعی و خیزش بیرونی گشته‌اند و کسب استقلال این ملل را به ارمغان آورده‌اند. (همان، 1387: 83) از جمله این‌گونه حرکت‌های رهایی‌بخش که می‌تواند در هویت بخشی به علوم انسانی مؤثر و مفید باشد، می‌توان به انقلاب اسلامی ایران اشاره نمود.
بزرگ‌ترین نوآوری انقلاب اسلامی را می‌توان احیای گفتمان‌هایی دانست که در بطن و ذات دین اسلام وجود داشته، اما از سوی کشورهای جهان اسلام به محاق فراموشی سپرده شده بود. از شگردهای نفوذ قدرت‌های برتر در میان کشورهای اسلامی و استیلای بر آن‌ها، القای برتری فرهنگی غرب و ازخودبیگانگی فرهنگی مسلمانان و در نهایت استحاله‌ی فرهنگ خودی و پذیرش بی‌چون و چرای فرهنگ غربی بوده است.
انقلاب اسلامی ایران با تأکید بر قدرت نرم‌افزاری فرهنگ و تفکر و نیز تفوق اندیشه‌ورزی بر ابزارانگاری، نوعی فعالیت فکری و فرهنگی را رقم زد که بر استقلال فکری و فرهنگی ملّت‌های مسلمان استوار بود. چنین انقلابی که خودکفایی و خوداتکایی علمی بدون وابستگی به قدرت‌های خارجی را ترویج می‌کرد، موجد نوعی جنبش نرم‌افزاری و تولید علم در جهان اسلام شد که بر حفظ فرهنگ بومی در عین بهره‌گیری از دستاوردهای تکنولوژی به ویژه فناوری‌های ارتباطی روز تأکید می‌ورزد.
علاوه ‌بر این، انقلاب اسلامی توانست با نشان دادن ظرفیت تمدن اسلامی به عنوان تمدنی جامع و چند بُعدی در عرصه‌های دینی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و نیز بازسازی تمدنی براساس غرب‌پژوهی و بومی‌گرایی، طلایه‌دار گفتمان‌های جدید تعاملی و تبادلی در عرصه‌های علم، دانش، تکنولوژی و اندیشه باشد. انقلاب اسلامی در عصر انقلاب ارتباطات و همزمان با رشد شبکه‌های فراملی، موجب بازسازی فکری تمدن اسلامی گردید که بر ویژگی‌هایی از قبیل فراگیرندگی، چند مرکزیتی و مداومت و پویایی استوار بود. احترام به آزادی فکر و اندیشه همزمان با افزایش اهمیت سیاسی دین در روابط بین‌الملل، موجب افزایش تعامل و مراودات علمی میان حوزه‌های علمیه از یک سو، و نیز میان استادان و روحانیان از سوی دیگر گردید. (دهشیری، 1382: 13-10)
بنابراین، توجه به مزیت نسبی در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی این امکان را فراهم می‌آورد تا عرصه‌های گسترده ناگفته از تمدن اسلامی را مورد کنکاش قرار داد و نمونه‌ای از علوم انسانی مبتنی بر جهان‌بینی اسلامی و قرآنی را طراحی نمود که محتوا، هدف، هویت و روش آن اسلامی و متناسب و هماهنگ با فرهنگ بومی ایران اسلامی باشد.

2. تلاش برای بومی‌سازی علوم انسانی

توسعه‌ی علمی به صورت مجرد شکل نمی‌گیرد، زمانی میسر است که میان آموخته‌ها و رفتار اجتماعی آن پیوند برقرار گردد. پدیده‌های انسانی و رفتاری به خاطر تأثیرات متقابل پیچیده‌ای که بین انسان و فرهنگ وجود دارد، می‌بایست در بطن هر جامعه و با فرهنگ خاص آن و با عنایت به شرایط بومی و نژادی هر اقلیم مورد مطالعه قرار گیرد. (اخوی‌راد، 1388: 25)
پر واضح است که علوم انسانی رایج، به لحاظ زیربناهای نظری و روش‌شناسی وارداتی، و به صورت تقلیدی از الگوهای رایج در جوامع غربی و دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌های آن است و این امر را می‌توان یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی برشمرد که علوم انسانی در ایران با آن روبه‌رو است. این قبیل انتقادات محکم و جدّی از مبانی علم مدرن و نقد مبانی عقل‌گرایی این علوم توسط اندیشمندان، جریان‌ها و نحله‌های فکری مختلف، ما را به سامان بخشیدن به حرکتی جدید فرا می‌خواند، (باقری، 1387: 82) که همان طراحی علم بومی و متکی بر مبانی فرهنگ ایرانی و اسلامی است.
بومی‌سازی علوم انسانی در حقیقت بیان نسبتی خاص بین علم و فرهنگ است که چگونگی این نسبت و میزان تأثیرگذاری هر یک از این دو مقوله در دیگری اهمیت دارد. بومی‌سازی علوم انسانی نگرشی است که مبتنی بر دستگاه معرفتی تولید اندیشه در زمان و مکان است. بنابراین، دانش بومی، دانشی است که با فرهنگ و نیازهای جامعه سازگار باشد. (بیانیه‌ی پایانی دومین کنگره علوم انسانی، 1390: 2)
آنچه باید سرلوحه‌ی کاری باشد، این است که دانش بومی باید قبل از هر چیز بتواند هویت علم مدرن را افشا کند، نسبنامه ارتباط این علم با محیط خود را افشا کند و در نهایت متافیزیک پشت این علم را زیر سؤال ببرد تا بتواند خودش را نشان دهد و از آن پس دستِ‌کم در کنار علم مدرن و نه در حاشیه‌ی آن قرائت و بازخوانی شود. (پارسانیا، 1390)
ظهور انقلاب اسلامی در زمانه‌ی فقدان هویت و معنا، در عرصه‌ی فرهنگ و دانش نیز تحوّلاتی را در پی داشت که تبیین مبانی آن همچنان در بخش‌های بسیاری ناگفته و بعضاً مغفول مانده است. با توجه به وجه کاربردی و تعامل علم و اجتماع، تحقیق و پژوهش در قلمرو علوم انسانی می‌بایست مسئله‌محور و معطوف به حلّ مسائل بومی باشد و از تکرار بیهوده ادبیات رایج و غیربومی و تبلیغ و ترویج آن خودداری شود. همچنین توجه به حلّ مسئله، به ویژه مسائل و مشکلات بومی، محقق را با محصول فکری خود پیوند زده و مرتبط می‌سازد و نیز ناکارآمدی بسیاری از تئوری‌ها را مشخص می‌کند. (کامران دانشجو به نقل از خبرگزاری فارس، 1388/02/08)
مطالعه در زمینه‌ی انقلاب اسلامی، مطالعه در باب فرهنگ، اهداف، ایدئولوژی و رفتار شکل گرفته در بستر یک جامعه‌ی اسلامی-ایرانی است که بهره‌برداری مستقیم و هرزگونه دانش و نظریه‌های وارداتی را نفی، و لذا توسعه‌ی فرهنگی و علمی را در مسیر فرهنگ اسلامی و بومی برنامه‌ریزی می‌نماید. بر این اساس، منابع اولیه‌ی تولید علم در داخل و برپایه‌ی استناد به منابع خودی امکان‌پذیر می‌شود و لذا مزیت نسبی پویا با تکیه بر ارتقاء و تقویت منابع اولیه و نوآوری در این زمینه صورت می‌گیرد.

3. ارائه‌ی الگو برای ارتقاء و تحوّل علوم انسانی

توسعه‌ی علوم انسانی کشور در رونق سایر علوم و نیز ارتقاء و توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی کشور نقش مهمی دارد و باید برای توسعه‌ی کیفی و ارتقای آن تلاش‌های دقیق و منسجمی صورت گیرد.
یکی از مسائل مهمی که ممکن است در سال‌های پیشِ رو برای رشد و ارتقای علوم انسانی موانعی ایجاد کند، عدم استقلال لازم و ابهام در فضاهای آکادمیک برای نظریه‌پردازی و فعالیت پژوهشگران در حوزه علوم انسانی است. در حال حاضر علوم انسانی موجود در دانشگاه‌های ما علومی هستند که در غرب و به طور خاص از قرن 18 به بعد شکل گرفته‌اند و متأثر از نهضت ساینتیسم یا علم‌گرایی در غرب بوده و مبتنی بر یک مبانی نظری خاصی هستند که در غرب پس از رنسانس حاصل شد. یک انسان‌شناسی مادی‌گرایانه و یک معرفت‌شناسی نسبی‌گرایانه به عنوان پیش‌فرض‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی در آن نهفته است. به همین دلیل، به طور طبیعی نتایج علمیِ برخاسته از این مبانی نظری، خیلی متفاوت از نتایجی است که متأثر از مبانی نظری فلسفی و معرفت شناختی خودمان در مکتب اسلام به دست می‌آید. (مرندی، 1390)
حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی با تکیه بر هویت اسلامی و علم بومی و بهره‌برداری از نظریه‌های نظریه‌پردازان این مرز و بوم و مفاهیم و مبانی خاص اسلامی می‌تواند استقلال لازم علمی و فرهنگی -چه در عرصه‌ی جامعه و چه در عرصه‌ی فرهنگی و آموزشی- را فراهم نموده، به عنوان الگویی برای سایر رشته‌ها و گرایش‌های علوم انسانی مطرح شود.

4. ایجاد مرجعیت و صدور تولید علمی

جامعه ایران در مقاطع مختلف تاریخی به لحاظ علمی، به عنوان مرجع شناخته می‌شد و دانشمندان ما در گذشته به دلیل اینکه تولیدکننده و صادرکننده‌ی علم بودند، مورد توجه واقع می‌شدند. هم اکنون و در عصر حاضر هم پیشرفت علوم بشری و رفتن به سمت جهانی شدن، مرجعت علمی را می‌طلبد.
جهانی‌سازی با محوریت مرجعیت علمی شکل خواهد گرفت و سایر کشورها بر محوریت کشوری یا کشورهایی که مرجعیت علمی را به دست بیاورند می‌گردند. بنابراین، مسلمانان وظیفه دارند با توجه به منابع اسلامی و فراگیری علوم غربیان با به کار بستن آن در بستر اسلامی و بومی به مرجعیت علمی دست پیدا کنند (قبادی، 1385: 18).
انقلاب اسلامی برای تحقق آرمان‌های خود و دستیابی به اجتماع جهانی و تشکیل تمدن عظیم اسلامی نیاز به سازوکارهای هماهنگ و مناسب جهت ایجاد ساختار تمدنی دارد و بدیهی است برای عملی شدن و استمرار آرمان‌های انقلاب و تحقق اهداف آن لزوماً نیازمند ظرفیت علمی توانا، آن هم متناسب با اهداف و آرمان‌های خود می‌باشد که باعث ایجاد وضعیت مطلوب گردد؛ چرا که رشد و توسعه‌ی علمی در ایران سبب تقویت قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی می‌شود و دشمن نیز از این مسئله نگران می‌باشد و با بهانه‌گیری‌ها و تهدیدات مختلف درصدد جلوگیری از پیشرفت علمی جمهوری اسلامی ایران است؛ گواه و مصداق این موضوع نیز مخالفت و جلوگیری از رشد و توسعه‌ی فنّاوری صلح‌آمیز هسته‌ای در کشور است.
بر همین اساس دستیابی به مرجعیت علمی برای تحقق جامعه‌ی دینی بالنده و پیشرو، نیازمند شناسایی راهکارها و برداشتن گام‌های اساسی برای رسیدن به این هدف ملّی است که به تعبیر مقام معظم رهبری بازگشت مرجعیت علم به ایران و فارسی‌زبانان است، خواهد بود.
مطالعات انقلاب اسلامی در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب و به منظور پیشرفت و ارتقای علمی کشور با:
• سرمایه‌گذاری دانشی به منظور بومی‌سازی علوم،
• تعهد به تولید علم در عرصه انقلاب اسلامی که باعث بازگشت مرجعیت علمی به جامعه‌ی ایران اسلامی می‌گردد،
• تأکید بر رشد و توسعه‌ی علمی مرتبط با ترویج گفتمان انقلاب اسلامی،
• تأکید بر نظریه‌ها و نظریه‌پردازان اسلامی،
• مبارزه با جنگ نرم و تهاجم فرهنگی،
• ترویج نقد، نظریه‌پردازی و آزاداندیشی،
• حرکت علمی در مسیر نیازها و آرمان‌های ملّی ارزشی در جامعه، و
• توجه به شاخص‌ها و مؤلفه‌های موضوعی در بیانات امام خمینی (رحمه الله) و مقام معظم رهبری، در مسیر ایجاد مرجعیت علمی و صدور علم گام بر می‌دارد. در این زمینه شهید آوینی راه اصلاح را بازنگری علوم انسانی و دیگر علوم مدرن در پرتو نور قرآن و عترت می‌داند. او می‌گوید: «همه‌ی احکامی که امروز در کتاب‌های علوم انسانی به نام علم در سراسر جهان اشاعه می‌یابد، مع‌الأسف از ظلمات کنونی فرهنگ غرب منشأ گرفته است و راه جز به ترکستان نمی‌برد. بازنگری این احکام و گشودن حقایق در پرتو نور قرآن و روایات، قسمت اعظم از وظیفه‌ای است که ما در جهاد اعتقادی برعهده داریم». به عبارتی می‌توان گفت: تنها راه، بازگشت به مرجعیت علمی و معرفتی ثقلین است. (نصیری، 1389: 98)
بنابراین، فرصت‌های محیطی در علوم انسانی که می‌توان در سایه‌ی توجه به مزیت‌های مطالعات انقلاب اسلامی بدان دست یافت این‌گونه‌اند:
• برخورداری از مزیت نسبی جهت پیشرفت و توسعه‌ی علوم انسانی در کشور به دلیل وجود میراث غنی تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. (سایت کرسی نیوز، عمید زنجانی، 1385)
• برخورداری از مزیت نسبی جهت پیشرفت و توسعه‌ی علوم انسانی به دلیل در دسترس بودن معارف و مفاهیم اسلامی ارتباط وثیق آن با علوم انسانی.
• بهره‌برداری از توجه و تأکید عالی‌ترین مقام کشور -مقام معظم رهبری- به سامان‌دهی وضع علوم انسانی در کشور. (همان، حسینعلی قبادی، 1385)

پ) محورها و عناوین دارای مزیت نسبی حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی

1. محور نظریه‌پردازی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی نه فقط انقلاب تَن‌ها، که انقلاب فکرها و اندیشه‌ها نیز بود؛ علاوه بر بازتاب‌ها و تأثیرات عینی و عملی متعددی که بر جامعه‌ی جهانی و روند تحوّلات آن بر جای گذاشت، در بُعد فکری و نظری نیز آن را به دگرگونی عمیقی واداشت. (مظاهری، 1384: 74)
انقلاب اسلامی ایران در شرایط و مقتضیات خاصی روی داد که سبب شد متغیرهای جدی و جدیدی در عرصه‌ی مطالعات مربوط به رهیافت انقلاب پدید آید و بسیاری از نظریه‌های کلاسیک و جدید در جامعه‌شناسی سیاسی انقلاب بازنگری و بازسازی شوند.
تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، نظریه‌پردازان با بررسی نمونه‌های متعددی از انقلاب‌ها و وجوه مشترک آن‌ها کوشیدند تا نظریه‌ای جهان‌شمول عرضه دارند تا در پرتو آن بتوانند هر انقلاب اجتماعی دیگر را تفسیر کنند و آینده جوامعی را که شرایط عینی و ذهنی آن‌ها برای وقوع تحوّلات سیاسی آماده است، پیش‌بینی نمایند، ولی انقلاب اسلامی ایران به مثابه نظریه‌ای جدید، متغیرهای مختلف موجود در رهیافت‌های جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه انقلاب را متحوّل کرد، چرا که این انقلاب از نظر پیدایش، چگونگی استمرار نهضت، مشارکت مردم، بسیج عمومی و نقش روحانیت و رهبری در چهارچوب نظریه‌های موجود قرار نمی‌گرفت. در نظریه‌های ساختارگرایانه به مؤلفه‌هایی چون رهبری، ایدئولوژی احزاب و سازمان‌های سیاسی، فرهنگ، روشنفکران کمتر توجه شده است و بیشتر مؤلفه‌های ساختاری چون ساختار اجتماعی (طبقات اجتماعی)، سیاسی (دولت، ارتش)، ساخت بین‌المللی (ارتباط دولت با جهان) و... مدنظر قرار گرفته‌اند. (عیوضی، 1381: 44)
استاد شهید مطهری، انقلاب اسلامی را انقلابی مخصوص به خود می‌داند که برای آن نمی‌توان نظیری در دنیا پیدا کرد. (مطهری، 1373: 40) این انقلاب عظیم نیاز به نظریه‌پردازی و تولید علم بومی درباره‌ی خود دارد تا بتوان هرچه بیشتر از چنگ نظریه‌های وارداتی رهایی یافت. در این ‌باره تمسک به آموزه‌های اسلامی، آراء و افکار بزرگان دینی نظیر حضرت امام خمینی (رحمه الله)، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، استاد شهید مطهری، آیت‌الله مصباح یزدی و سایر اندیشمندان حوزه و دانشگاه می‌تواند راهگشا و مبنای تحقیق و پژوهش و تولید علم در این‌باره باشد.

2. محور تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

تاریخ به عنوان آزمایشگاه علم سیاست و چراغ راه آینده و مجموعه گنجینه‌ی تجارب بشری در گذشته دارای کارکردها و فواید متنوّعی است. تاریخ معاصر ایران نیز به عنوان بخشی از تاریخ، رخدادها و حوادث تلخ و شیرین زیاد و مهمی را در بردارد. از جمله این رخدادهای مهم، انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (رحمه الله) است. تاریخ انقلاب اسلامی، دارای اتفاقات، سرگذشت‌ها و فراز و فرودهای فراوانی است که نگارش و بازشناسی آن‌ها می‌تواند از یک سو پلی برای برقراری مناسبات بین نسلی، تقویت هویت اسلامی و ملّی باشد، و از سوی دیگر، تلاش علمی در این مسیر، موجب جلوگیری از سوءاستفاده و تحریف تاریخ و یک‌سویه‌نگری و نگارش آن براساس منافع جریانی باشد (توکلی، 1378: 323-322). هر چند مجموعه‌ای از مراکز و مؤسسات به امر تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و گردآوری و چاپ خاطرات مشغول هستند، (همان، 1378: 331) ولی تولید فعالیت دانشگاهی و تولید متون دانشگاهی در این حوزه دارای مزیت نسبی کم هستند.
با توجه به اینکه انقلاب اسلامی یک اتفاق عظیم تاریخی اسلامی و بومی بوده، اسناد، مدارک، خاطرات، مواد خام و منابع دستِ اول مربوط به موضوع‌ها و عناوین پژوهشی آن در ایران است، و جامعه‌ی دانشگاهی می‌تواند بهترین تولیدکننده‌ی علم و معرفی آن به جهان باشد.
در مجموع در مورد انقلاب اسلامی ایران و وقایع تاریخی همزمان با شکل‌گیری آن، آثار متعددی به چاپ رسیده است که محصول فعالیت جریان‌های مختلف سیاسی و ایدئولوژیک ایران معاصر است. محور تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی به خوبی می‌تواند در زمینه‌ی مباحث متعدد تاریخ و آثار انتشار داده شده، مطالعه انجام دهد و به روشن شدن اهداف انقلاب اسلامی ایران، انگیزه‌ها و علل این قیام بپردازد و علاوه‌ بر این، در تبیین نقش توده‌های مردم در قیام، افشاگری جبهه‌ی باطل و مخالف، آگاهی دادن به مردم و برجسته‌سازی فرهنگ خودی و دوری از خودباختگی با استناد به مدارک تاریخی بپردازد.

3. محور مفاهیم خاص انقلاب اسلامی

هر چند انقلاب‌های دنیا در ویژگی‌های اساسی خود با هم دارای وجوه اشتراکی هستند، ولی هر انقلابی با توجه به شرایط و ارکان وقوع آن و براساس ویژگی‌هایی از سایر انقلاب‌ها متمایز می‌شود. انقلاب اسلامی ایران نیز دارای ویژگی‌های خاص و منحصربه‌فرد خوئد است. از جمله این ویژگی‌ها و مفاهیم خاص این انقلاب، می‌توان به نقش فرهنگ سیاسی تشیع در آن، مشارکت و حضور وسیع و همگانی، رهبری امام خمینی (رحمه الله)، سازمان‌های بسیج و تغییرات بنیادی و ساختاری اشاره کرد. هر کدام از این ویژگی‌ها زمینه‌ی مناسبی برای تحقیق و پژوهش است. به عنوان نمونه فقط به یکی از مؤلفه‌های تأثیرگذار در انقلاب اسلامی، یعنی فرهنگ ایثار و شهادت اشاره می‌شود.
فرهنگ ایثار و شهادت در اسلام از جلوه و منزلت ممتازی برخوردار است. این فرهنگ در عرصه‌های مختلف دارای جایگاه، آثار و نتایج گسترده‌ای در مکتب حماسی تشیع است. حماسه‌ی کربلا و نهضت عاشورا عرصه‌ی جاودانه‌ترین و مؤثرترین شهادت‌طلبی‌ها در طول تاریخ و اوج تجلی فرهنگ ایثار و شهادت به ‌شمار می‌رود. بر این اساس، این فرهنگ ضامن بقای اسلام و بال سرخ عاشورایی تشیع و الگوی مبارزه علیه ظلم، ستم و فساد برای تمامی جهانیان است. انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری حضرت امام خمینی (رحمه الله) با الگوگیری از مؤلفه‌ها، نمادها و اسطوره‌های این حرکت عظیم آغاز شد و رشد کرد و به پیروزی رسید.
فرهنگ ایثار و شهادت نقش بسزایی در دوران حماسه و مقاومت هشت سال دفاع مقدس ایفا کرد و صحنه‌ها و خاطرات تاریخ‌ساز و بی‌بدیلی را به بار آورد. امروزه نیز با اتکا به چنین روحیه‌ای است که نسل پرورش‌یافته بر اساس فرهنگ ایثار و شهادت می‌توانند با رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی موانع رشد و توسعه‌ی مملکت را از پیش رو برداشته و بر توطئه‌های گوناگون دشمنان پیروز شوند. (غفاری هشجین و دژگیر، 1390: 70)
در این نکته که فرهنگ ایثار و شهادت، نقش مؤثری در شکل دادن به هویت فرهنگی، ملّی و مذهبی ایران دارد، جای شکی نیست. اینکه چگونه می‌توان این فرهنگ را به عنوان یکی از مؤلفه‌های مهم فرهنگ سیاسی تشیع که دارای مزیت نسبی در تولید علم است، در قالب تحقیقات و فعالیت آموزشی و پژوهشی دانشگاهی مورد توجه قرار داده و آن را در محتوای دروس دانشگاهی علوم انسانی به عنوان یک سرمایه‌ی اسلامی و ملّی حفظ و تقویت کرده و گسترش داد، تاکنون مغفول باقی مانده است.
با توجه به جایگاه رفیع فرهنگ ایثار و شهادت در تشیع و انقلاب اسلامی ایران، این مفهوم می‌تواند به عنوان سرمایه‌ی اجتماعی در نظام دانشگاهی مطرح گردد. فرهنگ ایثار و شهادت با اثرگذاری بر فضای فکری و ذهنی جوانان باعث می‌شود دو نسلِ قدیم و جدید، درک مشترکی از باورها، رفتارها و تعالیم اصیل اسلامی و همچنین ارزش‌ها، رفتارهای بسیجی و جهادی دوران دفاع مقدس پیدا کنند.
از دیگر تأثیرات فرهنگ ایثار و شهادت، آموزش «اسطوره‌سازی» و «اسوه‌سازی» برای نسل امروز است که می‌تواند برای تعیین مسیر زندگی خود در بین الگوهای متعدد زیبا و نازیبا، الگوهای زیبا و اصیل اسلامی را سرمشق خود قرار دهد. هر اندازه اسطوره‌ها و اسوه‌های این فرهنگ هنرمندانه و در قالب‌های جذاب و جالب بیان شوند، افراد بیشتری را به سوی خود جذب خواهند کرد. این فرهنگ و مؤلفه‌های آن نظیر روحیه‌ی تلاش مستمر، سخت‌کوشی، فداکاری، خلاّقیت، عمل جهادی، شجاعت علمی، ابتکار و نوآوری، اعتماد به نفس و... پیش نیاز و موتور محرکه پیشرفت و تحوّل علمی است. بنابراین، تولید و بازتولید این فرهنگ در قالب یک گفتمان، مورد نیاز جامعه‌ی دانشگاهی و تحوّل علوم انسانی امروز است.
در این راستا باید به مؤلفه‌های فرهنگ ایثار و شهادت و اثربخشی آن در هویت‌سازی جامعه اشاره کرد و به رویکرد چگونگی ارتقاء و نوآوری در دروس و متون انسانی متناسب با نیازهای جامعه توجه نمود. بر این اساس، می‌توان براساس پیش‌بینی دروس و مطالب جدیدی نظیر «فرهنگ سیاسی تشیع و مؤلفه‌ها»، «مطالعه‌ی سرمایه‌های اجتماعی ایران اسلامی با تأکید بر فرهنگ ایثار»، این مبحث را در متون علوم انسانی مورد بحث و بررسی قرار داد و آثار شگرف داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی این فرهنگ غنی را برشمرد. (غفاری هشجین، 1390: 146)

نتیجه‌گیری

مسئله‌ی تحوّل در علوم انسانی یکی از ضرورت‌های جامعه‌ی ایران است که بارها از زبان مقام معظم رهبری مطرح گردیده است. در راستای تحوّل علوم انسانی باید به بومی‌سازی و اسلامی‌سازی این علوم توجه نمود. مراد از بومی‌سازی علوم انسانی، مطالعه و تئوریزه کردن مسائل مورد نیاز جامعه‌ی ایرانی، هنجارها، ارزش‌ها، رفتارها و نهادهای مدنی است؛ به‌گونه‌ای که دانش موجود با فرهنگ، تمدن و تاریخ جامعه‌ی ایرانی سازگاری و تناسب داشته باشد. و هدف از اسلامی‌سازی علوم انسانی بازتعریف نظریه‌ها و تئوری‌های موجود در این علوم براساس مبانی و جهان‌بینی اسلامی است، چرا که اکثر نظریه‌های موجود در علوم انسانی، برگرفته از غرب و مبتنی بر جهان‌بینی غربی و سکولار است.
در این راستا برخی از حوزه‌ها دارای مزیتی نسبی در ایجاد تحوّل و پیشرفت در تولید و آموزش علوم انسانی هستند. زمانی جامعه به پیشرفت می‌رسد که بتواند ارزش‌های والای فرهنگی خود را درونی و سپس صادر نماید. شاه‌نشینِ صحنه‌ی رقابت در جهان امروز، مبارزه‌ی فرهنگی است، چرا که به خوبی تشخیص داده شده است که فرهنگ زیربنای هر جامعه‌ای است. در این راستا هر جامعه‌ای در تلاش است تا فرهنگ مورد پسند خود را بر دیگران تحمیل نماید. بنابراین، علوم انسانی به عنوان مهد فرهنگ و تمدن هر کشوری فی نفسه دارای مزیت نسبی است. فعال ساختن مزیت نسبی علوم انسانی و صدور آن از این طریق نیازمند این است که ابتدا شاخه‌ها و زیرمجموعه‌های ارزشمند علوم انسانی در بطن جامعه اسلامی ما شناسایی شده و سپس تشخیص داده شود که در چه رشته‌هایی دارای مزیت نسبی هستیم تا با تکیه بر ارزش‌های بنیادین جامعه و پتانسیل فرهنگی به سرمایه‌گذاری، تولید، آموزش و صدور در آن زمینه پرداخت. در این نوشتار بر حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی تأکید شده و سعی بر این است تا نشان داده شود که جامعه‌ی ایرانی در مقایسه با دیگر جوامع در چه رشته‌ها و موضوع‌های علمی توانایی بیشتری دارد تا بر مبنای آن‌ها سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی دقیق و متناسب صورت پذیرد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران یک پدیده منحصربه‌فردی بود که اساساً با هیچ‌ کدام از سیستم‌های موجود در جامعه‌ی جهانی سازگاری نداشت؛ به گونه‌ای که هیچ‌کدام قابلیت تبیین و تفسیر این واقعه را نداشتند. بنابراین، گزینه‌ای کاملاً اسلامی و هماهنگ با خواست و اراده‌ی برخاسته از بطن جامعه‌ی اسلامی بود. همین امر، قابلیت مطالعاتی انقلاب اسلامی را برای گسترش و تحوّل علوم انسانی به وضوح نشان می‌دهد.
محورهایی نظیر نظریه‌پردازی، تاریخ‌نگاری و شناخت سیره و اندیشه‌ی رهبران انقلابی، و مفاهیم و ارزش‌های خاص در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی مانند فرهنگ ایثار و شهادت، شاخص‌های مهمی برای تحوّل محسوب می‌گردند که امکان بررسی، تبیین و گسترش را دارا هستند. بنابراین، توجه به مزیت نسبی در حوزه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، فواید زیادی دارد از جمله اینکه: منجر به تقویت هویت اسلامی و بومی‌سازی علوم انسانی می‌گردد و نیز می‌تواند به عنوان الگویی برای ارتقاء و تحوّل این علوم و ایجاد مرجعیت علمی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- استادیار علوم سیاسی و جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی دانشگاه شاهد.
2- دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی.

کتابنامه :
الف) کتاب‌ها
1. بهیکش، محمد مهدی، 1385، اقتصاد ایران در بستر جهانی شدن، تهران، نشر نی.
2. فرهنگ، منوچهر، 1371، فرهنگ علوم اقتصادی، تهران، نشر البرز.
3. مطهری، مرتضی، 1373، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دهم.
4. موسوی خمینی، روح‌الله، 1370، صحیفه نور، ج6، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.
5. میرباقری، محمدمهدی، 1389، گفتارهایی پیرامون تحوّل در علوم انسانی، قم، انتشارات مؤسسه فجر ولایت، چاپ اول.
6. نصیری، مهدی، 1389، آوینی و مدرنیته، (مجموعه مقالات)، تهران، کتاب صبح.
ب) مقاله‌ها
1. اخوی راد، بتول، 1388، «بررسی شیوه‌های بومی سازی علوم انسانی و تأثیر آن بر آموزش عالی»، مهندسی فرهنگی، سال چهارم. شماره 35 و 36. آذر و دی 1388.
2. باقری، شهلا، 1387، «علوم انسانی-اجتماعی از بحران تا بومی سازی: انتقادات و راهکارها». حوزه و دانشگاه (روش‌شناسی علوم انسانی)، سال چهاردهم، شماره 54، بهار 1387.
3. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از بانوان قرآن‌پژوه کشور (1388/07/28).
4. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههای شیراز (1387/02/14).
5. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار استادان و دانشجویان کردستان (1388/02/27).
6. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها (1385/07/13).
7. !1370، «آشنایی با مفاهیم و واژه‌های مزیت مطلق و مزیت نسبی». مجله اطلاعات سیاسی-اقتصادی. شماره 45 و46.
8. توکلی، یعقوب، 1378، «کتاب‌شناسی انقلاب اسلامی (طبقه بندی و سیر مطالعاتی)»، کتاب نقد، شماره 13، زمستان 1378.
9. بیانیه پایانی دومین کنگره‌ی ملّی علوم انسانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. تهران، دی ماه 1390.
10. پارسانیا، حمید (حجت الإسلام والمسلمین)، 1390، سایت کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی، دیدگاه برخی از صاحب‌نظران در مورد بومی‌سازی علوم انسانی.
11. خسروی، بتول، 1385، «راهکارهای ارتقای علوم انسانی و آسیب‌شناسی آن»، مجموعه مقالات کنگره‌ی اول علوم انسانی، تهران، 1385.
12. خورسندی طاسکوه، علی، 1385، «علوم انسانی در ایران و راه‌های ارتقای آن»، مجموعه مقالات کنگره‌ی اول علوم انسانی، تهران، 1385.
13. دهشیری، محمدرضا، 1382، «تأثیرات فرهنگی انقلاب اسلامی بر روابط بین‌الملل»، اندیشه‌ی انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره هفتم و هشتم، تهران، پاییز و زمستان 1382.
14. رحمان سرشت، حسین، 1382، رئوس برنامه‌ی تحوّل در علوم انسانی و اجتماعی در ایران، چاپ اول، تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ معاونت فرهنگی و اجتماعی، دفتر برنامه‌ریزی و مطالعات فرهنگی.
15. سوزنچی، حسین، 1388، «تأملی در باب بایسته‌های تحوّل در علوم انسانی: حرکت به سمت تحقق علوم انسانی اسلامی»، راهبرد فرهنگ، شماره پنجم، بهار 1388.
16. عیوضی، عبدالرحیم، 1381، «سومین نگاه مروری پدیدارشناسانه به انقلاب اسلامی ایران»، زمانه، شماره 5 و6، بهمن و اسفند 1381.
17. غفاری هشجین، زاهد؛ دژگیر، مریم، 1390، «جایگاه فرهنگ ایثار و شهادت در فرهنگ سیاسی تشیع» در مجموعه مقالات همایش فرهنگ ایثار و شهادت، دانشکده اصول دین قم.
18. غفاری هشجین، زاهد. (1390). «لزوم توجه به فرهنگ ایثار و شهادت در محتوای رشته‌ها و دروس علوم انسانی به عنوان یک سرمایه‌ی اسلامی و ملّی» در مجموعه خلاصه مقالات دومین کنگره ملّی علوم انسانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
19. فرزانه پور، حسین، 1385، «امکان بومی‌سازی علوم انسانی و رشته‌های آن با تأکید بر علوم سیاسی (چالش‌ها و راهکارها)»، مجموعه مقالات کنگره‌ی اول علوم انسانی، تهران، 1385.
20. قبادی، عبدالحمید، 1385، «مرجعیت علمی با رویکرد اسلامی»، روزنامه رسالت، ص18، 1385/05/14.
21. مرندی، محمدرضا، 1390، در گفتگو با کمیته‌ی خبری نخستین کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی.
22. مظاهری، ابوذر، 1384، «نظریه‌ی انقلاب و انقلاب نظریه‌ها»، معرفت، شماره 90، خرداد 1384.
23. ناظمی، سعید، 1388، «زمانی برای بیداری، با نظر به ضرورت تحوّل علوم انسانی در دانشگاه‌ها». سوره، شماره 45، زمستان 1388.
24. نعمتی، مهرداد؛ صفوی، بیژن، 1386، «اندازه‌گیری مزیت‌های نسبی بالقوه فعالیت‌های صنعتی»، مجله بررسی‌های بازرگانی، شماره 26.
25. سایت کرسی نیوز، www.korsi.ir عمید زنجانی، به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، 1385.
26. همان، حسینعلی قبادی، به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، 1385.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1394)، مجموعه مقالات نخستین کنگره‌ی بین‌المللی علوم انسانی اسلامی (جلد 3)، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما