نویسنده: دکتر ژان میشل ورنوشه (1)
چرا انیشتین در نامه به روزولت پیشنهاد ساخت بمب اتم را داد؟
«شکافت هسته ای» در ژئوپلیتیک جهان
سال 1939، یعنی در اوایل جنگل جهانی دوم، انیشتین در نامهای به روزولت - رئیس جمهور وقت آمریکا - پیشنهاد کرد که ساخت بمب هستهای را آغاز کند. انیشتین توضیح داد که به واسطه تحقیقات «انریکوفرمی» و «لئوزیلارد» در آمریکا و «فردریک ژولیوت» و همسرش «ایرن ژولیوت کوری» در فرانسه مطمئن است که به وسیله یکسری واکنشهای هستهای میتوان حجم وسیعی از انرژی را تولید کرد. البته او در این نامه نوشت که آمریکا با کمبود منابع اورانیوم مواجه است و بهترین منابع در چکسلواکی و کنگو وجود دارد. وی همچنین پیشنهاد داد که با دانشمندان و متخصصان این عرصه برای تولید «بمب اتمی» همکاریهایی انجام شود. تحلیل انیشتین این بود که آلمان فروش اورانیوم منابع چکسلواکی را متوقف کرده است و این میتواند نشانهای از این باشد که دانشمندان آلمانی موسسه «قیصرویلهلم» در حال انجام تحقیقات بر روی پدیده «شکافت هستهای» هستند. در واقع، هشدارهای انیشتین برای ورود به جنگ هستهای از همان زمان آغاز شد، چرا که وی در جریان تحقیقات وسیع در این زمینه بود. بین سالهای 1941 - 1940 آثار جدیدی به واسطه این دگرگونیها بر جای مانده است. طرح ساخت بمب هستهای به ارتش آمریکا واگذار شد و هزینهای بالغ بر دو و نیم میلیارد دلار دربرداشت. دو دسامبر 1942 گروهی از فیزیکدانان هستهای اروپا به آمریکا رفتند و اولین رآکتور هستهای تاریخ را راهاندازی کردند؛ طرح این رآکتور که «شیکاگوپیل» نام داشت، برای مدتها محرمانه باقی ماند، چون در ابتدای کار تنها هدف این رآکتور تولید سلاح هستهای بود. 16 ژوئیه 1945 اولین بمب هستهای پولوتونیوم در صحرای الماگوردو در نیومکزیکو با موفقیت آزمایش شد. تقریباً در همین زمان بود که انرژی هستهای، ژئوپلیتیک انرژی در جهان را دگرگون کرد.از آن زمان تاکنون مفاهیم و معانی جدیدی به ژئوپلیتیک جهان و رقابتهای قدرتها افزوده شده است. اولین نتیجه استفاده از انرژی هستهای ظهور شاخصهای مهم در روابط بینالملل است: اتم جنگ را غیرممکن و حتی غیرقابل تصور میکند. دیگر مانند گذشته نیست که مجبور باشیم بین «جنگ» یا «صلح» یکی را انتخاب کنیم، بلکه در این شرایط باید بین «صلح» و «نابودی» یکی را انتخاب کرد.
با اینکه بسیاری از دانشمندان و متخصصان این موضوع را امری انکارناپذیر میدانند، ولی در روابط سیاسی بینالمللی هنوز پذیرفته شده نیست. ظهور انرژی هستهای در عرصه بینالمللی موجب شده که رقابت اقتصادی سختی بین کشورهای دارنده این نوع از انرژی و کشورهایی که خواهان داشتن آن هستند، ایجاد شود. هر پیشرفتی که در عرصه دستیبابی و استفاده از این نوع انرژی در عرصه بینالمللی رخ دهد به این معنا است که کشور صاحب آن یک گام در استفاده بهینه از انرژی هستهای به جلو برداشته است؛ هر نوع پیشرفتی در این زمینه به معنای پیدایش نقطه عطف جدیدی در روابط سیاسی، یبنالمللی و اجتماعی است.
امروز منابع گاز روسیه، انرژی هستهای فرانسه، گاز شیل ایالات متحده آمریکا و نفت عربستان سعودی در حال تغییر مرزهای ژئوپلیتیکی جهان هستند. در دنیای مدرن جنگ بر سر انرژیهای تجدیدپذیر، انرژی هستهای و گازشیل است؛ منابعی که بیشتر سرچشمههای اصلی آن در منطقه خاورمیانه پیدا میشود. از طرفی هم نگرانیهای روزافزون در مورد تغییرات جوی تمایل زیادی را برای استفاده از انرژی هستهای ایجاد کرده است. صنعت هستهای خود را به عنوان یک توان مستقل در عرصه سیاسی معرفی میکند و قادر است با کمترین آلودگی حجم قابل توجهی از انرژی الکتریکی را تولید کند. تحلیلی دقیق از این موضوع نشان میدهد که آیندگان به دلیل مضرات کمتر انرژی هستهای، برای طبیعت از آن استفاده میکنند تا به دلیل اقتصادی بودن؛ زیرا محافظت از محیط زیست در سالهای آینده نقش مهمی برای بقای حیات خواهد داشت و این اصلی است که کشورهای غربی آن را به خوبی فهمیدهاند. علت جنجالهای امروزه آنها نیز مبارزه برای بقای اجتماعی در دهههای آینده با استفاده از منابع کشورهای غنی است.
افسانه انرژی پاک
بدین ترتیب، موقعیت ژئوپلیتیک جهان در نسبت با انرژی شاهد پیچیدگیهای خاصی است. رقابتها در عرصه جهانی تشدید شدهاند و جنگها برای کنترل منابع انرژی فسیلی افزایش یافته است. در تحلیلهای ژئوپلیتیک انرژی مدام از اصطلاح «پیک تولید» استفاده می شود. این اصطلاح زمانی کاربرد پیدا میکند که میزان تقاضای جهانی برای نفت و گاز از ظرفیتهای ممکن و قابل دسترسی منابع انرژی در بازارها بیشتر باشد و نتواند به تقاضا پاسخ دهد. جهان در قرن 21 با مشکل جدی منابع آبی مواجه خواهد شد و انرژیهای بادی و خورشیدی قابل اعتماد نیستند، چون به عنوان منبع انرژی ثابت و در دسترس نمیتوان روی آنها حساب کرد. این نوع از انرژی برخلاف آنچه امروزه تلاش بر القای آن وجود دارد، نه مجانی هستند و نه پاکیزه. روند تولید آنها بستگی به تغییرات جوی دارد و مراحل تبدیل آنها به انرژیهای قابل استفاده بسیار گران قیمت است. این نوع انرژی که به ادعای برخیها جزء انرژیهای پاک هستند، باید در نیروگاههای حرارتی قدیمی تولید شوند که به دلیل ساختار خودشان موجب تولید آلودگیهای زیادی میشوند. همچنین باید اضافه کرد که انرژی بادی که از لایههای به هم فشرده بیش از 15000 تن بتن تولید میشود به طورمتوسط تنها میتواند 20 درصد از انرژی الکتریکی مورد نیاز در یک روز را تأمین کند؛ البته تمام اینها به شرطی است که باد در تمام طول روز در اختیار باشد.برای تولید انرژی بادی باید از نوعی خاک کمیاب استفاده کرد که در پانلهای الکتریکی آن مورد استفاده قرار میگیرند؛ پانل هایی که شاید بازگشت دوباره آنها به چرخه طبیعت دههها به طول بیانجامد. برای همین است که کشورهای اروپایی مانند انگلستان و اسپانیا سالهاست که روی این نوع انرژی سرمایهگذاری نمیکنند. در ایالات متحده آمریکا نیز بیش از 11 هزار تجهیزات تولید انرژی بادی سالهاست که به صورت رسمی بدون استفاده ماندهاند.
با این شرایط، دولتها چارهای ندارند جز اینکه به دنبال جایگزینی برای انرژیهای فسیلی باشند. آیندگان باید خود را برای مواجهه با شرایط ژئوپلیتیکی جدید در نمودار انرژی آماه کنند، چرا که به گفته احزاب طرفدار محیط زیست در اروپا انرژیهای تجدیدپذیر زمان برای بازتولید نیاز دارند. از طرف دیگر هر کیلو وات انرژی بادی چهار تا پنج برابر بیشتر از انرژی هستهای هزینه دربردارد. بنابراین، در حال حاضر تنها یک راه حل واقع گرایانه برای حل این مساله وجود دارد و آن استفاده از انرژی هستهای است. به رغم فاجعهای که سالها قبل برای فوکوشیما در مقیاس وسیع انسانی و سیاسی اتفاق افتاد، دولت ژاپن تقریباً بیشتر نیروگاههای خود را مجدداً راهاندازی کرد. البته باید این را هم درنظر گرفت که منابع طبیعی اورانیوم هم محدود هستند. در آینده رآکتورهای نسل چهارم که ژنراتورها و سوپرژنراتورهای قوی هستند به وسیله نوترونهای سریع کار میکنند، میتوانند از بقایای رادیواکتیوی که امروزه بدون مصرف رها میشوند، نوعی سوخت از طریق «شکاف هستهای» تولید کنند. این رآکتورهای با نوترون سریع میتوانند بازتولید انرژی را تضمین کنند و خطر افزایش سلاحهای هستهای را از طریق استفاده از پسماندهای رادیواکتیو تا حد زیادی کاهش دهند. بنابراین، دلیلی وجود ندارد که ما در آینده به فناوری گداخت هستهای دست پیدا نکنیم؛ فناوریای که امکان تولید انرژی تقریباً نامحدود و ارزان قیمتی را در اختیار ما قرار میدهد.
در چنین شرایطی باید تصور کرد که جنگ و درگیری برای تصاحب منابع انرژیهای فسیلی در جهان روزبه روز شدت بگیرد. در اثنای این رقابتهای جهانی، جنگ برای انرژی در چارچوب سیاستهای مختلفی تعریف می شود که در بسیاری از موارد ظاهراً بیربط به موضوع تصاحب منابع انرژی به نظر میرسد؛ مانند تلاش برای تغییر حکومت که عموماً اهدافی چون بازتعریف دوباره مرزهای جغرافیایی، قومی، اعتقادی و منابع طبیعی را دنبال میکند. در حال حاضر با دو مثال بسیار روشن در جهان امروز مواجه هستیم؛ یکی سوریه که کشوری غنی از لحاظ منابع عظیم استخراج نشده نفت است. این منابع بیشتر در مناطق کُردنشین سوریه تمرکز دارد و بهترین راه برای انتقال انرژی به اسرائیل و مدیترانه محسوب می شود. دومی کشور اوکراین است که ظرفیت عظیمی از منابع گازوشیل را در اختیار دارد.
ژئوپلیتیک انرژی و سیاست خارجی
اگر ملتی در جهان امروز نتواند استقلال خود در حوزه انرژی را ثبت کند، باید منتظر باشد که به کشورهای دارای منابع انرژی وابسته گردد و برای تأمین نیاز انرژی خود دستمایه بازیهای سیاسی شود. در چنین شرایطی است که قدرتهای صاحب انرژی در جهان میتوانند به این ملتها فشار بیاورند و قوانین خود را به آنها تحمیل کنند. این وابستگی اقتصادی موجب وابستگی به دولتهایی میشود که بازارهای جهانی را در اختیار دارند و میتوانند نظام بردهداری جدیدی را دیکته کنند.در واقع سیاستهای خارجی به صورت عمده توسط ژئوپلیتیک انرژی تعریف میشوند. این فقط بخشی از مساله است. به نظر من فشارهای بایستههای انرژی به جوامع صنعتی موجب میشود آن ها با تحلیلی منطقی استعمار مدرن و لشکرکشی خود را توجیه کنند. ژئوپلیتیک انرژی یک کشور و یا مجموعهای از کشورها، براساس منابع اقتصادی و سیاسی آنها تعریف میشود. دولتها برای خودشان سیاست انرژی خاصی تعریف میکنند که به عوامل زیادی بستگی دارد. شناخت مشکلات و موانع در راه انرژی یکی از آنهاست؛ یعنی دولت باید چشماندازی واضح از نیازهای فعلی و آینده خود، منابع موجود و منابعی که امکان استخراج آنها وجود دارد و ابزارهایی که میتواند تأمین انرژی و امنیت آن در آینده را تضمین کند، داشته باشند. دولتها همچنین باید تعریف واضحی از منافع و اهداف خود در حوزه انرژی ارائه دهند، هزینهها و منابع مالی مورد نیاز برای رسیدن به این نوع از انرژیها را تخمین بزنند و چشماندازی روشن از آن برای خود داشته باشند.
پینوشتها:
1. متخصص جغرافیای سیاسی، نویسنده مجله «فیگارو»، رئیس دفتر سابق نخست وزیر فرانسه، مدیر انتشارات مطالعات عالی آفریقا و آسیای مدرن و استاد مدرسه عالی خبرنگاری پاریس است. از کتابهای او میتوان به «رساله فراموشی» (1990)، «اسلام انقلابی» (2002)، «اروپا؛ آغاز مرگ پیش بینی شده» (2009)، «بهار و پاییز عربی؛ از انقلاب تا جنگ» (2013) اشاره کرد. دکتر ورنوشه عضو تحریریه خارجی «عصر اندیشه» است.
منبع مقاله :مجله فرهنگ و علوم انسانی عصر اندیشه شماره هفتم