نویسنده: حجت الله ایوبی
انتخابات و رأی دادن، با سه قصد متفاوت صورت میگیرد. گاه هدف از رأی دادن بیان و انعكاس افكار عمومی یا نظرهای جمعی، دربارهی یك مسئله، و گاه مقصود از رأی دادن اطلاع یافتن از خواستههای رأی دهندگان، و گاه هر دو مراد از انتخابات است. توجه به فلسفه و هدف از انتخابات، اهمیّت فراوانی دارد و میتواند گزینش نظام انتخاباتی مطلوب را آسانتر سازد.
می كوشیم با ذكر مثالی، تفاوت میان انتخابات با اهداف مختلف یادشده را توضیح دهیم. تصور كنیم اعضای گروه یك دانشكده پرونده چند تن متقاضی عضویت در هیئت علمی دانشكده را مورد بررسی قرار میدهند و میخواهند از میان چند داوطلب، یك نفر را برگزینند. دراینجا اعضای گروه پس از مطالعهی تقاضاها ناچار به رأی دادن و برگزاری انتخابات كوچكی هستند. در اینجا هدف از این انتخابات و رأی دادن، اعلام نظر در خصوص شایسته ترین فرد است. آرای اعضای گروه در حقیقت بیانگر نظرهای مختلف در خصوص یك پدیدهی خارجی است و به عبارت دیگر، افكار عمومی در خصوص شایسته ترین فرد برای عضویت در هیئت علمی، در این انتخابات مورد نظر است. در اینجا رأی اكثریت موجب اسكات و رضایت بقیه میشود و جایی برای نگرانی با مخالفت برای بقیه اعضای گروه باقی نمی گذارد. تصمیم گروه قضاوتی است دربارهی یك پدیدهی خارجی و اشخاص خارج از گروه هم حق چنین قضاوتی را دارند.
حال در مثالی دیگر تصور كنیم اعضای گروه دانشكدهی یادشده میخواهند چگونگی ارتقای اعضای هیئت علمی را مورد بحث و تبادل نظر قرار دهند. در اینجا هم در نهایت چاره ای جز رأی دادن نیست. اما، با این تفاوت كه افراد گروه، نظرهای مختلفی دارند و پس از بحث و گفت و گو، باید به نوعی مصالحه و سازش و تعدیل آرا در نظرهای خود دست یابند و راهی را بپذیرند كه خواستهی اكثریت را هرچه بیشتر تضمین كند. برخلاف گذشته كه هدف، قضاوت دربارهی یك پدیده بود، در اینجا
هدف از انتخابات، تأمین نظر اکثریت است. یا فرض کنید که اعضای انجمنی میخواهند از بودجهی انجمن برای مسائل مختلف هزینه كنند. رأی دادن در این مورد خاص در حقیقت به قصد تأمین نظر اكثریت انجام میشود. بنابراین انتخابات به اهداف گوناگون برگزار میشود كه برخی از آنها عبارتند از:
1. رضامندی اكثریت
برخی از پژوهشگران، غایت اصلی انتخابات مجلس و شوراها را تأمین خواستههای اكثریّتِ مردم میدانند. چرا كه مردم دارای خواستههایی هستند و نمایندگان درصددند برای تحقّق این خواستهها تلاش كنند. با چنین پیش فرضی در برخورد با نظامهای انتخاباتی باید ببینیم كدام نظام انتخاباتی موجب میشود مقبولترین و مورد خواست اكثریّت هرچه قاطع تر رأی دهندگان انتخاب شود و در پاسخ به سؤال مهم دوّم كه در ابتدای بحث بیان شد، باید دید كدام نظام انتخاباتی موجب میشود تقسیم كرسیها به گونه ای باشد كه احزابی كه نزد مردم مقبولترین هستند، بیشترین كرسیها را از آنِ خود كنند.برای اینكه بدانیم كدام نظام انتخاباتی خواست و نظر بیشترین درصد افراد را در حوزههای انتخابیّه منعكس میسازد، باید نخست در تقسیم بندی حوزهها، شیوه ای در خور و مناسب را برگزینیم. دوّم اینكه، در چگونگی تقسیم كرسیها میان احزاب و گروهها، روش متناسب را انتخاب كنیم. اگر حوزههای انتخابیهی «تك كرسی» را بر حوزههای چند كرسی ترجیح دهیم، نظام انتخاباتی اكثریّتی یك یا دو مرحله ای را پذیرا شده ایم. انتخاب فهرستی و تناسبی در صورتی امكان پذیر است كه در هر حوزه چندین كرسی به رقابت گذاشته شوند، در این صورت، انتخابات میتواند به صورت فهرستی باشد و احزاب سیاسی با ارائهی فهرستهای بسته یا باز از رأی دهندگان میخواهند به فهرستهای پیشنهادی آنان رأی دهند. شقوق مختلف چنین شیوه ای به تفصیل بیان شد.
در صورتی كه به تعداد كرسیهای مجلس، دارای حوزههای انتخاباتی باشیم و در هر حوزه تنها یك كرسی به رقابت گذاشته شود، میتوان از میان نظام انتخاباتی اكثریّتی یك مرحله ای، دو مرحله ای یا اكثریّتی ترجیحی، یكی را برگزید. هر یك از این شیوهها دارای نقاط قوت و ضعف خود است و قبلاً بدان پرداخته شد.
طرفداران نظام تناسبی بر حوزههای «تك كرسی» خرده میگیرند و معتقدند در این نظام كه رأی دهنده تنها یك انتخاب دارد، ناچار است با رأی سفید و تاكتیكی خواستهی اصلی خود را نادیده بگیرد و فردی را برگزیند كه امید پیروزی او بیشتر است و این در حالی است كه در نظام انتخاباتی تناسبی، برای رأی دهنده چندین امكان وجود دارد و راهی برای بیان بخشی از خواستهی قلبی او وجود دارد. آنچه گفته شد، تنها تصویری كلی و اجمالی از برخی پاسخهایی است كه به دو سؤال اساسی مطرح شده در آغاز این گفتار میتوان داد. با توجه به اهمیت این مسئله، نگاهی اجمالی بر مهمترین پاسخهای موجود به پرسشهای یادشده ضروری به نظر میرسد.
همان گونه كه در آغاز بحث گفته شد، انتخابات از یك سوی تعیین كنندهی تركیب مجلس است و از سوی دیگر نشان دهندهی انتخابات و ترجیح شخصی افراد در حوزههای انتخابیه است. فرض كنیم انتظار ما از انتخابات این است كه نظامی را برگزینیم كه مطمئن باشیم، مقبولترین افراد از حوزهها انتخابی شوند و رأی دهندگان به خواست و نظر خود میرسند. در این صورت، تركیب مجلس برایمان مسئلهی ثانوی و غیرمهم جلوه میكند و در میان نظامهای انتخاباتی، ناخودآگاه به سمت نظامی رهنمون میشویم كه در آن افراد میتوانند خواست قبلی خود را در انتخابات بیان كنند و نماینده ای را برگزینند كه از آن شناخت كافی دارند و بیشترین اعتماد را به او دارند.
طبیعی است كه در صورت پذیرش چنین فرضی، نظامهای انتخاباتی مبتنی بر فهرست كه در آن احزاب سیاسی و رهبران حرفه ای نقش تعیین كننده دارند، نظام مطلوبی نخواهد بود، پس باید نظام انتخاباتی را برگزینیم كه در آن حوزهها تك كرسی باشد و رأی دهندگان در حوزههایی كوچك با شناخت كافی، نمایندهی مطلوب خود را برگزینند. در چنین حالتی چند نظام انتخاباتی قابل بررسی است و میتوانند این خواست را تأمین كنند.
نظام انتخاباتی اكثریّتی یك مرحله ای:
در این نظام، تكلیف انتخابات در دور اوّل تعیین میشود و از میان نامزدها، هركس كه بیشترین آرا را نسبت به دیگران اخذ كند، انتخابات خواهد شد. اشكال عمدهی این نظام انتخاباتی كه در انگلستان به اجرا درمی آید، این است كه نامزدی میتواند با درصد بسیار پایین آرا برگزیده شود و در عمل، گاه بسیار غیردموكراتیك است. از سوی دیگر، رأی دهنده از آنجا كه میداند تكلیف انتخابات در دور اوّل مشخص میشود، ناچار است در انتخابات، نهایت محاسبه و دقّت را به خرج دهد و به افرادی رأی بدهد كه امید بیشتری برای انتخاب شدن دارند. به عبارت دیگر، رأی دهنده از خواست واقعی قلبی خود عدول میكند و به نامزدی روی میآورد كه نسبت به دیگران بیشتر مورد قبول اوست. یعنی در این نظام انخاباتی، رأی دهنده كسی را برمی گزیند كه قلباً مورد قبول و اعتماد كامل او نیست، ولی ناچار بین بد و بدتر، بد را میگزیند تا گرفتار بدتر نشود.این گونه انتخاب، «رأی دادن تاكتیكی» (1) یا به قول فرانسویها «رأی مفید» (2) نامیده میشود و رأی حقیقی و خواست قلبی رأی دهنده نیست.
در صورت پذیرش پیش فرض قبلی، باید راهكاری را جست و جو كرد كه رأی حقیقی تا حد امكان جایگزین رأی تاكتیكی یا مفید شود. یكی از راهها، انتخابات دو مرحله ای است و راه دیگر، «رأی بدیل» است كه قبلاً توضیح داده شد. در حالت نخست، در مرحلهی اوّل رأی دهنده خواست قلبی خود را اعلام میكند، ولی در دوّمین مرحله كه رقابت میان تعداد محدودی است كه رأی بیشتری دارند، با رأی دهنده ناچار به رأی تاكتیكی است.
تصور كنیم سه نامزد «الف»، «ب» و «ج» با هم در رقابتند. رأی دهنده ای در میان نامزدها، «الف» را بر همگان ترجیح میدهد، ولی میداند كه امیدی برای موفقیت او نیست، پس از «الف» نامزد «ب» بیشتر از «ج» مورد قبول است، بنابراین «ب» را برمی گزیند. اما رأی دهندهی دیگری میان نامزدها، «الف» را ترجیح میدهد و از نامزد «ج» متنفر است. ولی نسبت به «ب» ممتنع است یا نظری مخالف دارد. از آنجا كه «الف» امیدی برای پیروزی ندارد و از آنجا كه رأی دهنده از «ج» متنفر است، بناچار برای مقابله با «ج»، «ب» را برمی گزیند. پس دو رأی دهنده ای كه به «ب» رأی میدهند، معنایش این نیست كه هر دو او را قبول دارند، بلكه با دو انگیزهی كاملاً مختلف ممكن است «ب» برگزیده شود.
راه سوّم این است كه از رأی دهنده بخواهیم نامزدهای خود را به ترتیب اولویّت انتخاب كند. این رأی كه بدیل نام دارد، این حسن را دارد كه فرد عقاید خود را بهتر بیان میكند. البته در اینجا هم از آنجا كه اولویّت اوّل از اهمیّت بسزایی برخوردار است، رأی دهنده میكوشد در میان اولویّت نخست، از رأی تاكتیكی یا مفید استفاده كند و چاره ای جز این ندارد.
این شیوه این حسن را دارد كه فرد به جای انتخاب یك نفر، چند نفر را در برگههای رأی به ترتیب اولویّت تعیین میكند.
رأی تاكتیكی علاوه بر اینكه بیان خواست قبلی رأی دهنده نیست، این اشكال را دارد كه گاه میتواند بر اساس اطلاعات غلط صورت گرفته باشد. در صورتی كه نظرسنجیها یا رسانهها به غلط امید فراوانی را برای یك یا چند نامزد اعلام كنند، این اطلاعاتِ غلط مبنای محاسبهی رأی دهندگان قرار خواهد گرفت.
در تمام موارد یاد شده، فرض بر این است كه تقسیم حوزهها به گونه ای است كه در هر حوزه تنها یك نفر برگزیده خواهد شد و حوزهها تك كرسی است. به عبارت دیگر، در كلِّ كشور به تعداد كرسیهای مجلس، دارای حوزههای انتخاباتی هستیم و در هر حوزه تنها یك كرسی به رقابت گذاشته میشود و رأی دهنده تنها یك نفر را برمی گزیند.
2. تشكیل دولتهای باثبات و كارآمد
همان گونه كه گفته شد، انتخابات نشان دهندهی خواستههای فردی است و در عین حال تعیین كنندهی تركیب مجلس یا دولت نیز هست. در نتیجه دارای اثری اجتماعی و مهمّی است. سؤال مهمّ دوّم این است كه چگونه كرسیها را میان احزاب و گروههای مختلف سیاسی تقسیم كنیم؟دو پاسخ متفاوت به این پرسش میتوان داد:
1. مجلس یا دولت یا هر دو، از آنِ حزبی است كه بیشترین مقبولیّت را دارد، در نتیجه اكثریّت قاطع یا همهی كرسیها از آنِ اكثریّت است.
2. هر حزب و گروهی به تناسب آرای خود، در سطح ملی دارای كرسیهایی در مجلس خواهد بود. پس حزب «الف» اگر ده درصد آرا را در انتخابات به دست آورد، ده درصد كرسیها از آنِ او خواهد بود.
البته همان گونه كه پیشتر دیدیم، واقعیّت بین این دو حالت است، چرا كه همهی كرسیها به حزب غالب داده نمی شود و در عمل، احزاب به تناسب آرای خود، صاحب كرسی نمایندگی نمی شوند.
در اینجا ما بر سر دوراهی انتخابی مهم میباشیم و این انتخاب بیش از پیش سیاسی است. در حقیقت باید میان «عدالت» و ثبات و پایداری حكومت، یكی را انتخاب كرد. نظامهای تناسبی به عدالت بسیار نزدیكترند، چرا كه بیان كنندهی واقعی افكار عمومی در مجلس و دولت هستند. اما حكومتهای ناشی از این نظام انتخاباتی، ناپایدار و مبتنی بر ائتلافهای شكننده است. در مقابل، نظام اكثریّتی كه در آن حزب غالب حزب حاكم است، نظام سیاسی باثبات و دارای استمرار و استحكام كافی است.
در اینجا دو نظام در مقابل هم مطرح هستند: نظام تناسبی و نظام اكثریّتی. در نظامی كه اكثریّت حاكم است، دو شیوهی تقسیم كرسی متصور است. شیوهی نخست اینكه همهی كرسیها از آنِ حزب پیروز باشد (3) و دیگر اینكه حزب پیروز بیشترین درصد كرسیها را از آنِ خود كند. در حالت دوّم، درصد آرای احزاب محاسبه شده و در رقمی ضرب میشود. به عنوان مثال، اگر سه حزب آبی، قرمز و زرد هر یك به ترتیب 40، 35 و 25 درصد آرا را به دست آورند، در صورتی كه قرار بر ضرب نتایج در 1/3 باشد، حزب غالب 52 درصد از آرا را از آنِ خود خواهد كرد و باقی مانده یعنی 48 درصد، میان احزاب باقی مانده تقسیم میشود و به نسبت 35/25، دو حزب باقی مانده هر یك دارای 28 و 20 درصد كرسیها خواهند شد. این شیوه كه جایزهی اكثریّت نام دارد، در حقیقت راه میانه ای است میان نظام اكثریّتی و تناسبی. هدف از اختراع این شیوه جمع كردن میان مزایای نظام تناسبی و اكثریّتی است. همان گونه كه ملاحظه میشود، حزب آبی با چهل درصد آرا بیش از پنجاه درصد از كرسیها را به خود اختصاص میدهد.
طرفداران این نظام معتقدند اتخاذ چنین شیوه ای ثبات و پایداری كافی برای حكومت به ارمغان میآورد. چرا كه موجب میشود حزب اكثریت، بیشترین كرسیها را بتنهایی از آن خود كند، و از سوی دیگر، احزاب مخالف هم با درصد پایینتر در مجلس حضور دارند. برخلاف نظام انگلستان كه در مقابل حزب اكثریّت، حزب مخالفی با درصد بسیار بالای كرسی حضور دارد، در اینجا حزب اكثریّت با چند گروه مخالف با درصد پایین آرا روبه روست و خطری جدی متوجه حزب حاكم در ادارهی كشور نیست. (4)
پیشتر چگونگی تقسیم كرسی آرا را بررسی كردیم، در اینجا تنها به ذكر نمونه ای اكتفا میكنیم. همان گونه كه ملاحظه میشود، قبل از گزینش یك نظام انتخاباتی، باید از خود بپرسیم خواهان چه نظام سیاسی هستیم و چه انتظاری از انتخابات داریم؟ میان رعایت عدالت محض یا ثبات حكومت، كدام را ترجیح میدهیم؟ در صورتی كه به دنبال نظام باثبات هستیم، باید از نظام انتخاباتی تناسبی صرف نظر كنیم و در تقسیم كرسیهای مجلس، از شیوهی همهی كرسیها برای اكثریّت یا بیشترِ كرسیها برای اكثریّت، استفاده كنیم.
پینوشتها:
1. Tactical voting.
2. le vote util.
3. winner Take All (WTA).
4. رك: DUMMETT Michael, 1997, op. cit., pp. 18-27.
ایوبی، حجت الله؛ (1382)، اکثریت چگونه حکومت میکنند، تهران: انتشارات سروش، چاپ دوم