نویسنده: علی عبدی
رهاورد بازی جدید برای بدهکاران و مدعیان دیروز و امروز
اولبار این میرحسین موسوی بود که در بیانیهی روز 23 خرداد 88 خود، از واژهی «مهندسی انتخابات» استفاده کرد؛ واژهای که اکنون به کلیدواژهی شهرآشوبان انتخابات 88 بدل شده است و در کنار واژهی «انتخابات آزاد» به مثابهی دال مرکزی گفتمان آنان عمل میکند.
به راستی چه کسی یا کسانی این واژه را به موسوی تلقین کردند تا در بیانیهی او منعکس گردد؟ شاید هم این واژه برساختهی ذهن او باشد؟ به هر حال، دوستان نزدیک وی حقیقت را بهتر میدانند؛ اما موسوی بهتر از هر کس دیگری معنای این واژه را میداند. هر چه باشد، او خود مهندسی است که در سال 1360 با مهندسی آرای چپهای خط امامی در مجلس اول، ردای نخستوزیری ایران را بر تن کرد و دیگر بار، در سال 1364، در یک مهندسی تصمیمسازی دیگر، با مشارکت چپهای خط امامی، رئیس مجلس وقت و فرماندهی وقت سپاه پاسداران، به رئیسجمهور وقت تحمیل شد و چهار سال دیگر نخستوزیر ایران باقی ماند. جالب آنکه مهندس موسوی با مهندسی دوستان بر رئیسجمهوری تحمیل شد که تا همین امروز، حائز بیشترین نسبت درصد آرا در تمامی دورههای انتخابات ریاستجمهوری پس از انقلاب است؛ یعنی 95 درصد آرا. پس مهندس موسوی معنای این مهندسی را خوب میداند.
خاتمی اما دوم کس بود که در بازی کلمات، به سراغ مهندسی انتخابات آمد تا مثل همیشه، با پوشیدن ردای دمکراتیک بودن، ضرورت انتخابات آزاد و پرهیز از مهندسی انتخابات را متذکر شود؛ چه اینکه او نیز معنای درست مهندسی انتخابات را خوب میداند. همین چند سال پیش، در هنگامهی برگزاری انتخابات مجلس پرحاشیهی ششم (1378) بود که دستکاری مصطفی تاجزاده در حدود 800 هزار رأی تهرانی نزدیک بود به ابطال انتخابات بینجامد و اگر نبود تدبیر رهبری نظام در آن زمان و استفاده از حکم حکومتی در پاسخ به نامهی دبیر شورای نگهبان، میرفت که کار مجلس ششم گره بخورد که البته کار مجلس ششم گره خورد؛ مجلسی که با مهندسی انتخاباتی معاون سیاسی وقت وزارت کشور تشکیل شد، در آخر کار به تحصن کشید و چون پاسخ نگرفت، کار نمایندگان معترض به استعفا کشید و البته بیآنکه هیچ تأثیری داشته باشد و نشان داد که بار کج مهندسی انتخابات هیچ گاه به منزل نمیرسد.
پرروشن است که هیچ کس همانند طرحکنندگان دوگانهی انتخابات آزاد و مهندسی انتخابات، معنای درست این مفهوم را نمیشناسند. اگرچه ایشان خوب میدانند به چه اشاره میکنند و خود در مهندسیهایی از این دست خبرهاند، اما تا کنون به این پرسش پاسخ نگفتهاند که منظور و مقصودشان از این تعبیر دربارهی انتخابات پیشین و پسین ریاستجمهوری چه بوده است. مصادیق آن کدام است و سازوکار آن چگونه بوده است؟ به راستی این چگونه مهندسی انتخاباتی بوده است که از میان 40 هزار ناظر از سوی مهندس موسوی بر سر صندوقهای اخذ رأی، حتی یک برگ گزارش «تخلف» به ثبت نرسیده است؛ تا چه رسد به ادعای بزرگی به نام «تقلب».
پس از موسوی و خاتمی، اما سوم شخص در پروژهی مهندسی ادبیات انتخابات پسین، هاشمی رفسنجانی است که پس از شکست بزرگ در انتخابات 88، عملاً به تکیهگاه اصلی معارضین دولت احمدینژاد تبدیل شد. شخصیتی که کنت پولاک دربارهاش چنین قضاوت میکند: «یک میانهرو لیبرال واقعی و رجلی جاهطلب که سیاستهای وی همواره تابع منافع زندگی سیاسی حرفهایاش است.» (معمای ایرانی، صص 512 و 513)
هاشمی رفسنجانی را باید برجستهترین چهرهی مهندسی تصمیمسازی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست. قطعنامهی 598 خود مؤید این معناست. هنر عملیاتی وی در دوران مصادر حکومتیاش آن بوده است که هماره تشخیص و تصمیم خود را با یک مهندسی تصمیمسازی و بسیج اهرمهای لازم در ساختار قدرت، به حکومت تحمیل کند و به نام تصمیم نظام، بدان جامهی عمل بپوشاند؛ چنان که در ماجرای قطعنامهی 598، با بسیج دولت و نخستوزیر وقت و نیز فرماندهی وقت سپاه پاسداران در راستای تصمیم خود، مبنی بر پایان جنگ، توانست کار را به 598 بکشاند و تصمیم خود را به مهر نظام ممهور کند.
شاید هیچ کس به اندازهی رفسنجانی به زیروبم مهندسی سیاسی و تصمیمسازی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی تسلط نداشته باشد. جدای از دههی 60، که در آن دوران مهر هاشمی بر پیشانی بسیاری از تصمیمات نظام نشسته است، دههی 70 هم چنین تجربهای را تأیید میکند. وی در دوران ریاستجمهوریاش (خاصه در دور دوم) با کمترین درصد آرای مأخوذه کرسی ریاستجمهوری را از آن خود کرد. مهمترین تلاش برای مهندسی سیاسی البته تلاش یاران وی برای مهندسی قانون اساسی به نفع تداوم ریاستجمهوری و حاکمیت وی بود که البته به نتیجه نرسید. اما او بیکار ننشست و درست یک هفته مانده به انتخابات دوم خرداد 76، در حالی که وزارت کشور دربست در اختیار وی و دولتش قرار داشت، نسبت به مهندسی آرا هشدار داد؛ امری که تعجب همگان را برانگیخت، اما کاندیدای مورد نظر هاشمی را بر کرسی ریاستجمهوری نشاند.
اما از آنجا که در همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد، داستان کامیابی رفسنجانی چندان تداوم نیافت و از گریبان ناکامیهای انتخاباتی سر برآورد. در یک مهندسی افکار عمومی و یک عملیات روانی گسترده توسط تشکیلات رسانهای و مطبوعاتی دومخردادیها، هاشمی نفر سیام انتخابات مجلس ششم شد. همان انتخابات مهندسیشدهی جناب تاجزاده و البته هاشمی دریافت که مهندسی آرا قرار نیست همیشه به سود او باشد.
شکست رفسنجانی اما در انتخابات 84 تیر خلاصی بود بر تدابیر همیشه مهندسیشدهی وی. او علیرغم اینکه برای رسیدن بر کرسی ریاستجمهوری تمام توان راستها و چپهای درون نظام را بر محور خود تجهیز و مهندسی نموده بود و یکی از بیسابقهترین ائتلافهای سیاسی تاریخ انقلاب را بر مدار خود ساماندهی نموده بود، بازی انتخابات را به رقیبی باخت که روزگاری استاندار خود او بود. هاشمی اما در این انتخابات از تریبون نمازجمعه بازی «تقلب» را کلید زد و پیوست نهاییاش را گذاشت برای بیانیهی پس از شکست که شکایت به امام زمان برد؛ ادعایی که البته کسی از او قبول نکرد.
بازی تقلب را که شاهکلید شهرآشوب 88 بود نیز رفسنجانی از اواخر 87 از تریبونهای رسمی کلید زد که البته رهبری نظام، در سخنرانی حرم رضوی در روز اول فروردین 88، از در پاسخ بدان درآمد و آن را بازی دشمن دانست و از بازی در زمین دشمن پرهیز داد. رفسنجانی اما تصمیمش را گرفته بود و قرار نبود تا به این انذارها وقعی نهد و عزمش را برای بزرگترین مهندسی سیاسی تاریخ انقلاب گرفته بود. مهندسی بزرگی که بزرگترین شهرآشوب تاریخ انقلاب را رغم زد و مهندسی معکوس او نتیجهای معکوس داشت و زنجیرهی ناکامیهای وی را تداوم بخشید و او را به مرزهای سرخ انقلاب نزدیک کرد و تنزل شأن و جایگاه حقوقی و حقیقیاش را موجب شد.
مهندسان 598 در سال 67 سر آن داشتند تا در 1388، با یک مهندسی تصمیمسازی دیگر، در قامت یک انتخابات تمامعیار، 598 دیگری را به خلف معمار انقلاب (رحمت الله علیه) تحمیل کنند، غافل از آنکه این بار بازی، بازی دگر است. خلف روحالله در نمازجمعه صریحاً اعلام کرد که هرگز زیر بار اقدامات غیرقانونی و اردوکشی خیابانی نخواهد رفت.
جبههی شکست در شهرآشوب 88 اما این بار هم با طناب پوسیدهای به چاه انتخابات ورود یافته است که البته پیشاپیش نتیجه را واگذار کرده است. آنان خود باری سنگین در اقسام مهندسیها در انبان خویش دارند و پیش از پاسخگویی بدانها، چندان حاجتی به پاسخ شنیدن ندارند. دعوی تقلب و آرای مهندسیشدهشان در انتخابات 88 هنوز پروندهای گشوده در دادگاه تاریخ انقلاب و بالاتر از آن، در محکمهی عدل الهی است که هنوز گوش ملت هیچ صدای پاسخشان را نشنیده است.
واضح است که هر مهندسی آرایی مبتنی بر سازوکار و مکانیسمی صورت میگیرد و بدون چنین سازوکاری، هیچ مهندسی آرایی رقم نخواهد خورد، اما شهرآشوبان سال ماندگار 88 تا کنون از پاسخگویی به چنین پرسشی پرهیز کردهاند. آنان خود میدانند که استناد به پخش سیبزمینی و سهام عدالت سخیفتر و سادهانگارانهتر از آن است که بشود رخت مهندسی انتخابات را بر بند سست آن پهن کرد. مضاف بر آنکه ورود به هر بازی، مستلزم پذیرش قواعد بازی است. شهرآشوبان با وجود آگاهی بر چنین زمینهای یا نباید بدان ورود مییافتند و یا وقتی که ورود یافتند، دیگر جای هیچ جرزنی باقی نمیماند. مسئله نه سهام عدالت بود و نه سیبزمینی، مسئله عدم طاقت شکست و نازپروردگی و خودقهرمانپنداری ایشان بود و البته ملت بدانها نشان دادند که تصویر ایشان از خود لزوماً با تصور مردم از آنان یکی نیست.
بازی مهندسی انتخابات برای مهندسان دور جدید این بازی، بازی دو سر باخت است. اگر بر آن اصرار و ابرام کنند، بر برآمدن خودشان از صندوقهای مهندسیشدهی گذشته صحه گذاشتهاند و مشروعیت دمکراتیکشان کاملاً مخدوش میشود و اگر بخواهند از بازی انصراف دهند، با خیل شهرآشوبان بهدنبالکشیدهشان از 88 بدین سو چه کنند که به آنها در باغ سبز نشان دادهاند و امروزشان به سرابی سربی کشیده است. مهندسان شهرآشوب 88 این بار خود اسیر بازی شدهاند. پس این بار بازی دگر است.
منبع: سایت برهان
اولبار این میرحسین موسوی بود که در بیانیهی روز 23 خرداد 88 خود، از واژهی «مهندسی انتخابات» استفاده کرد؛ واژهای که اکنون به کلیدواژهی شهرآشوبان انتخابات 88 بدل شده است و در کنار واژهی «انتخابات آزاد» به مثابهی دال مرکزی گفتمان آنان عمل میکند.
به راستی چه کسی یا کسانی این واژه را به موسوی تلقین کردند تا در بیانیهی او منعکس گردد؟ شاید هم این واژه برساختهی ذهن او باشد؟ به هر حال، دوستان نزدیک وی حقیقت را بهتر میدانند؛ اما موسوی بهتر از هر کس دیگری معنای این واژه را میداند. هر چه باشد، او خود مهندسی است که در سال 1360 با مهندسی آرای چپهای خط امامی در مجلس اول، ردای نخستوزیری ایران را بر تن کرد و دیگر بار، در سال 1364، در یک مهندسی تصمیمسازی دیگر، با مشارکت چپهای خط امامی، رئیس مجلس وقت و فرماندهی وقت سپاه پاسداران، به رئیسجمهور وقت تحمیل شد و چهار سال دیگر نخستوزیر ایران باقی ماند. جالب آنکه مهندس موسوی با مهندسی دوستان بر رئیسجمهوری تحمیل شد که تا همین امروز، حائز بیشترین نسبت درصد آرا در تمامی دورههای انتخابات ریاستجمهوری پس از انقلاب است؛ یعنی 95 درصد آرا. پس مهندس موسوی معنای این مهندسی را خوب میداند.
خاتمی اما دوم کس بود که در بازی کلمات، به سراغ مهندسی انتخابات آمد تا مثل همیشه، با پوشیدن ردای دمکراتیک بودن، ضرورت انتخابات آزاد و پرهیز از مهندسی انتخابات را متذکر شود؛ چه اینکه او نیز معنای درست مهندسی انتخابات را خوب میداند. همین چند سال پیش، در هنگامهی برگزاری انتخابات مجلس پرحاشیهی ششم (1378) بود که دستکاری مصطفی تاجزاده در حدود 800 هزار رأی تهرانی نزدیک بود به ابطال انتخابات بینجامد و اگر نبود تدبیر رهبری نظام در آن زمان و استفاده از حکم حکومتی در پاسخ به نامهی دبیر شورای نگهبان، میرفت که کار مجلس ششم گره بخورد که البته کار مجلس ششم گره خورد؛ مجلسی که با مهندسی انتخاباتی معاون سیاسی وقت وزارت کشور تشکیل شد، در آخر کار به تحصن کشید و چون پاسخ نگرفت، کار نمایندگان معترض به استعفا کشید و البته بیآنکه هیچ تأثیری داشته باشد و نشان داد که بار کج مهندسی انتخابات هیچ گاه به منزل نمیرسد.
پرروشن است که هیچ کس همانند طرحکنندگان دوگانهی انتخابات آزاد و مهندسی انتخابات، معنای درست این مفهوم را نمیشناسند. اگرچه ایشان خوب میدانند به چه اشاره میکنند و خود در مهندسیهایی از این دست خبرهاند، اما تا کنون به این پرسش پاسخ نگفتهاند که منظور و مقصودشان از این تعبیر دربارهی انتخابات پیشین و پسین ریاستجمهوری چه بوده است. مصادیق آن کدام است و سازوکار آن چگونه بوده است؟ به راستی این چگونه مهندسی انتخاباتی بوده است که از میان 40 هزار ناظر از سوی مهندس موسوی بر سر صندوقهای اخذ رأی، حتی یک برگ گزارش «تخلف» به ثبت نرسیده است؛ تا چه رسد به ادعای بزرگی به نام «تقلب».
پس از موسوی و خاتمی، اما سوم شخص در پروژهی مهندسی ادبیات انتخابات پسین، هاشمی رفسنجانی است که پس از شکست بزرگ در انتخابات 88، عملاً به تکیهگاه اصلی معارضین دولت احمدینژاد تبدیل شد. شخصیتی که کنت پولاک دربارهاش چنین قضاوت میکند: «یک میانهرو لیبرال واقعی و رجلی جاهطلب که سیاستهای وی همواره تابع منافع زندگی سیاسی حرفهایاش است.» (معمای ایرانی، صص 512 و 513)
هاشمی رفسنجانی را باید برجستهترین چهرهی مهندسی تصمیمسازی در تاریخ جمهوری اسلامی دانست. قطعنامهی 598 خود مؤید این معناست. هنر عملیاتی وی در دوران مصادر حکومتیاش آن بوده است که هماره تشخیص و تصمیم خود را با یک مهندسی تصمیمسازی و بسیج اهرمهای لازم در ساختار قدرت، به حکومت تحمیل کند و به نام تصمیم نظام، بدان جامهی عمل بپوشاند؛ چنان که در ماجرای قطعنامهی 598، با بسیج دولت و نخستوزیر وقت و نیز فرماندهی وقت سپاه پاسداران در راستای تصمیم خود، مبنی بر پایان جنگ، توانست کار را به 598 بکشاند و تصمیم خود را به مهر نظام ممهور کند.
شاید هیچ کس به اندازهی رفسنجانی به زیروبم مهندسی سیاسی و تصمیمسازی در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی تسلط نداشته باشد. جدای از دههی 60، که در آن دوران مهر هاشمی بر پیشانی بسیاری از تصمیمات نظام نشسته است، دههی 70 هم چنین تجربهای را تأیید میکند. وی در دوران ریاستجمهوریاش (خاصه در دور دوم) با کمترین درصد آرای مأخوذه کرسی ریاستجمهوری را از آن خود کرد. مهمترین تلاش برای مهندسی سیاسی البته تلاش یاران وی برای مهندسی قانون اساسی به نفع تداوم ریاستجمهوری و حاکمیت وی بود که البته به نتیجه نرسید. اما او بیکار ننشست و درست یک هفته مانده به انتخابات دوم خرداد 76، در حالی که وزارت کشور دربست در اختیار وی و دولتش قرار داشت، نسبت به مهندسی آرا هشدار داد؛ امری که تعجب همگان را برانگیخت، اما کاندیدای مورد نظر هاشمی را بر کرسی ریاستجمهوری نشاند.
اما از آنجا که در همیشه بر یک پاشنه نمیچرخد، داستان کامیابی رفسنجانی چندان تداوم نیافت و از گریبان ناکامیهای انتخاباتی سر برآورد. در یک مهندسی افکار عمومی و یک عملیات روانی گسترده توسط تشکیلات رسانهای و مطبوعاتی دومخردادیها، هاشمی نفر سیام انتخابات مجلس ششم شد. همان انتخابات مهندسیشدهی جناب تاجزاده و البته هاشمی دریافت که مهندسی آرا قرار نیست همیشه به سود او باشد.
شکست رفسنجانی اما در انتخابات 84 تیر خلاصی بود بر تدابیر همیشه مهندسیشدهی وی. او علیرغم اینکه برای رسیدن بر کرسی ریاستجمهوری تمام توان راستها و چپهای درون نظام را بر محور خود تجهیز و مهندسی نموده بود و یکی از بیسابقهترین ائتلافهای سیاسی تاریخ انقلاب را بر مدار خود ساماندهی نموده بود، بازی انتخابات را به رقیبی باخت که روزگاری استاندار خود او بود. هاشمی اما در این انتخابات از تریبون نمازجمعه بازی «تقلب» را کلید زد و پیوست نهاییاش را گذاشت برای بیانیهی پس از شکست که شکایت به امام زمان برد؛ ادعایی که البته کسی از او قبول نکرد.
بازی تقلب را که شاهکلید شهرآشوب 88 بود نیز رفسنجانی از اواخر 87 از تریبونهای رسمی کلید زد که البته رهبری نظام، در سخنرانی حرم رضوی در روز اول فروردین 88، از در پاسخ بدان درآمد و آن را بازی دشمن دانست و از بازی در زمین دشمن پرهیز داد. رفسنجانی اما تصمیمش را گرفته بود و قرار نبود تا به این انذارها وقعی نهد و عزمش را برای بزرگترین مهندسی سیاسی تاریخ انقلاب گرفته بود. مهندسی بزرگی که بزرگترین شهرآشوب تاریخ انقلاب را رغم زد و مهندسی معکوس او نتیجهای معکوس داشت و زنجیرهی ناکامیهای وی را تداوم بخشید و او را به مرزهای سرخ انقلاب نزدیک کرد و تنزل شأن و جایگاه حقوقی و حقیقیاش را موجب شد.
مهندسان 598 در سال 67 سر آن داشتند تا در 1388، با یک مهندسی تصمیمسازی دیگر، در قامت یک انتخابات تمامعیار، 598 دیگری را به خلف معمار انقلاب (رحمت الله علیه) تحمیل کنند، غافل از آنکه این بار بازی، بازی دگر است. خلف روحالله در نمازجمعه صریحاً اعلام کرد که هرگز زیر بار اقدامات غیرقانونی و اردوکشی خیابانی نخواهد رفت.
جبههی شکست در شهرآشوب 88 اما این بار هم با طناب پوسیدهای به چاه انتخابات ورود یافته است که البته پیشاپیش نتیجه را واگذار کرده است. آنان خود باری سنگین در اقسام مهندسیها در انبان خویش دارند و پیش از پاسخگویی بدانها، چندان حاجتی به پاسخ شنیدن ندارند. دعوی تقلب و آرای مهندسیشدهشان در انتخابات 88 هنوز پروندهای گشوده در دادگاه تاریخ انقلاب و بالاتر از آن، در محکمهی عدل الهی است که هنوز گوش ملت هیچ صدای پاسخشان را نشنیده است.
واضح است که هر مهندسی آرایی مبتنی بر سازوکار و مکانیسمی صورت میگیرد و بدون چنین سازوکاری، هیچ مهندسی آرایی رقم نخواهد خورد، اما شهرآشوبان سال ماندگار 88 تا کنون از پاسخگویی به چنین پرسشی پرهیز کردهاند. آنان خود میدانند که استناد به پخش سیبزمینی و سهام عدالت سخیفتر و سادهانگارانهتر از آن است که بشود رخت مهندسی انتخابات را بر بند سست آن پهن کرد. مضاف بر آنکه ورود به هر بازی، مستلزم پذیرش قواعد بازی است. شهرآشوبان با وجود آگاهی بر چنین زمینهای یا نباید بدان ورود مییافتند و یا وقتی که ورود یافتند، دیگر جای هیچ جرزنی باقی نمیماند. مسئله نه سهام عدالت بود و نه سیبزمینی، مسئله عدم طاقت شکست و نازپروردگی و خودقهرمانپنداری ایشان بود و البته ملت بدانها نشان دادند که تصویر ایشان از خود لزوماً با تصور مردم از آنان یکی نیست.
بازی مهندسی انتخابات برای مهندسان دور جدید این بازی، بازی دو سر باخت است. اگر بر آن اصرار و ابرام کنند، بر برآمدن خودشان از صندوقهای مهندسیشدهی گذشته صحه گذاشتهاند و مشروعیت دمکراتیکشان کاملاً مخدوش میشود و اگر بخواهند از بازی انصراف دهند، با خیل شهرآشوبان بهدنبالکشیدهشان از 88 بدین سو چه کنند که به آنها در باغ سبز نشان دادهاند و امروزشان به سرابی سربی کشیده است. مهندسان شهرآشوب 88 این بار خود اسیر بازی شدهاند. پس این بار بازی دگر است.
منبع: سایت برهان
/ج