الگوپذیری؛ زیرساز شخصیت اجتماعی
نويسنده:ابوالفضل علیدوست ابرقویی
منبع:مجله ديدار آشنا
منبع:مجله ديدار آشنا
از روزی كه جواد وارد دانشگاه شد تا آن روز كه دبیر كمیته انضباطی حكم «محرومیت از تحصیل به مدت دو نیمسال با احتساب سنوات» را به او ابلاغ كرد، بیشتر از سه سال طول نكشید; اما تغییر شخصیت او در این مدت آنقدر پرشتاب بود كه هیچ كس نتوانست آن را باور كند . جواد روزهای اول با كسی رفت وآمد نداشت; وقتی با همكلاسیهایش صحبت میكرد، زرد و سرخ میشد و با حجب و حیای شهرستانی نگاهش را پایین میانداخت; اما كم كم پنجرهی مراوده با چند نفر از همكلاسیها را باز كرد و برای اینكه بتواند پذیرشی در جمع پیداكند، تلاش كرد حركات و گفتار آنها را بپذیرد . به مرور زمان خودش را پیدا كرد و برای جبران گذشته در یكی از نهادهای دانشجویی فعالیتخود را آغاز كرد; اما همین امر به جای پالایش شخصیت او، زمینهای شد تا خواستههای دیگری را نیز آزمایش كند .
برخی ارتباطهای نادرست، جواد را به سمت و سویی سوق داد كه مسؤولان كمیتهی انضباطی مجبور شدند او را احضار كنند و به صورت شفاهی به او تذكر بدهند . افت درسی جواد، بالاخره در ترم سوم و چهارم، او را جزؤ دانشجویان مشروط قرار داد . شخصیت جواد بیش از اینها افت كرد . دست آخر در یكی از روزهای اول ترم ششم، دبیر كمیتهی انضباطی حكم محرومیت از تحصیل به مدت دو نیمسال را به جواد ابلاغ كرد و رونوشتی نیز به مسئولین مربوطه جهت جلوگیری از ورود جواد به دانشكده و خوابگاه داده شد .
جواد رفتبه همان شهرستانی كه سه سال قبل با كلی آمال و آرزو از آنجا آمده بود، به امید آن كه روزی مدرك فراغت از تحصیلش را چشمروشنی والدینش قرار بدهد . اما آیا این جواد همان جواد قبلی است؟
چرا جواد به این ورطه افتاد؟ محرومیتهای گذشته؟ دوستان ناباب؟ محیط دانشكده؟
هرچه بود، یك مطلب را نمیتوان نادیده گرفت، جواد الگوهای رفتاری خوبی برای بازیابی خودش دست وپا نكرد; و این مساله او را به جایی رساند كه جز اخراج از دانشكده چارهای برای مسؤولان باقی نگذاشت; كه گفتهاند «آخرالدواء الكی» (1)
جمعگرایی انسان مبتنی بر «تاثیرگذاری» است والبته هر تاثیر بر سه پایه استوار است .
شخصی كه تاثیر میگذارد، «الگو» یا «سرمشق» عنوان میگیرد و در این معادله ركن تعیینكننده به حساب میآید; پایهی دوم شخصی است كه تاثیر میپذیرد و ركن سوم، رفتاری است كه مورد تقلید قرار میگیرد . «الگو» به چه معناست؟ انسان در چه سن و سالی از الگوها تاثیر میپذیرد و در چه هنگام خود به عنوان الگو میتواند تاثیرگذار باشد؟ الگوهای انسان در مراحل مختلف سنی و در گروههای گوناگون اجتماعی چه كسانیاند؟ مباحثی ازاین دست، موضوعاتی مطرح در علم روانشناسی است . در این مختصر به چند نكته اشاره میشود:
مثلا كودك میتواند رفتار والدین خود را یاد گیرد، یا دانشآموز، حركات معلم را به ذهن بسپارد تا در شرایط مقتضی آنها را انجام بدهد (دوباره تولید كند)
البته روانشناسان معتقدند كه میان یادگیری رفتار الگو، با انجام دادن دوبارهی آن بایستی تمایز قائل شد . به عبارت دیگر هر یادگیری با انجام دادن رفتاری مشابه، ملازمت ندارد، مگر اینكه دلیلی برای انجام دادن رفتار پیش آید . این یادگیری (یادگیری بدون انجام دادن رفتار) را «یادگیری نهفته» مینامند . (3)
الگوپذیری مبتنی بر «همانندسازی» است و این مقولهای مهم در فرایند رشد انسان است . شخصی كه آگاهانه همانندسازی میكند، بایستی اولاً شخص مورد نظر را بشناسد; ثانیاً او را دوستبدارد و ثالثاً او را از دیگران برجستهتر و معتبرتر بداند . بدون این سه امتیاز نمیتوان انتظار داشتحركات كسی سرمشق دیگران قرار بگیرد . نخستین جرقهی سرمشقگیری و الگوپذیری، در هفتیا هشتماهگی بروز میكند . طفل در این سن «تقلید انتخابی» میكند و با افزایش سن او مثلا بعد از اولینسال تولد، تقلیدهای پیچیدهتری از او بروز میكند كه به آن «تقلید تاخیری» میگویند، یعنی یادگیریهایی كه خود آنها را در فرصتهای دیگر اعمال میكند . طفل، بین سال اول و دوم تولد، بیشتر از سرمشقهای زنده تقلید میكند، تا سرمشقهای تلویزیون و در فاصلهی میان یك تا سه سالگی، تقلیدهای اجتماعی او شروع میشود .
براساس این یافتهها الگوپذیری انسان از هفت ماهگی به صورت ساده و بسیط شروع میشود و به مرور زمان حركات پیچیدهتری مورد تقلید او قرار میگیرند اگرچه عوامل تاثیرگذار در سنین مختلف، متفاوت خواهند بود، اما تماما مبتنی بر سه ركنی است كه به آن اشاره شد (تاثیرگذار یا الگو، تاثیرپذیر و حركتی كه مورد تقلید و تكرار قرار میگیرد)
مرحوم دكتر «كینیا» در كتاب «جرمشناسی» مینویسد:
«پرز گفته است قسمت اعظم رفتار و گفتار كودكان ناشی از تقلید است وطبیعتاً خیر و شر را هم از راه تقلید میآموزند . دختر بچهای پدر تندخویی داشت . در پانزدهماهگی ابرو در هم كشیدن و فریاد زدن را از پدر آموخت . در سه سالگی در گفتگویی با همبازی خود به او گفت: ساكتباش; تو نمیگذاری من حرفم را تمام كنم - درست مانند پدرش . لوكاس نقل میكند كه كودكی بین شش تا هشتساله، برادر كوچكتر خود را خفه كرد . هنگامی كه پدرومادرش در بازگشتبه منزل این وضع را مشاهد كردند، كودك خود را در آغوش آن دو انداخت . در حالی كه اشك میریخت، میگفت: دیدهام كه اهریمن چگونه دلقك را خفه كرده است . من خواستم از آن تقلید كنم» (6)
به مرور زمان آگاهی بیشتری نسبتبه الگو در شخص ایجاد میگردد . در این مرحله، انسان به جای تقلید حركت، دستبه نوعی پالایش و گزینش میزند . برخی حركات را سرمشق قرار میدهد و برخی را رها میكند . عواملی كه در این گزینش دخالت دارند، عبارتند از گرایشهای شخصی، قبیلهای، گروه اجتماعی، اعتقادات، ارزشها، فرهنگ و عوامل دیگر . در عین حال مشاهده شده است كه برخی افراد در سنین بالای عمر نیز كارها و حركاتی را كودكانه و كوركورانه تقلید میكنند . مرحوم دكتر كینیا در این خصوص به نقل از «لومبر وزو» مینویسد:
«علت ثانوی خالكوبی، تقلید است . روزی برای یك سرباز شجاع مبلغی خرج كردم و از او پرسیدم چرا بازوی خود را چنین تباه كرده است . در حالی كه میخندید، به من جواب داد: ملاحظه میفرمایید آقا، ما مثل گوسفندان هستیم، اگر یكی از ما عملی انجام دهد، تمام گوسفندان از آن تقلید میكنند، حتی تحمل خطر و آسیب را در این تقلید میپذیرند .
اغلب اتفاق میافتد كه یك جمعیتبدون استثنا همگی دارای یك علامت (مثلا قلب) میباشند و این نكته مؤید تاثیر عجیب تقلید است . لاكاسانی در یك زندان، ده نفر بازداشتی را دید كه همگی به تقلید از یكی از دوستان خود بر بازوی خویش كلمهی «بدون شانس» را خال كوبیدهاند . یكی از آنها گفت كه این كار را به خاطر این انجام دادهام كه تمام زندانیان اینچنین خال كوبیدهاند» (7)
آری، نمیتوان تاثیر سن و سال را در گزینش الگوها نادیده گرفت . فرایند الگوپذیری در نهایتبه ساخته شدن شخصیت فرد میانجامد . در واقع ساختمان و اسكلتشخصیت فرد براساس رفتارهایی است كه در چهارچوب واژهای به نام «الگوپذیری» یا «سرمشقگیری» قرار میگیرد . بدون شك سعادت وتیرهبختی شخص، به این نكته بستگی دارد كه شخص، كدام چهارچوب را برای این مهم برگزیند . افرادی كه الگوهای واقعی و منطبق با فطرت و عقل خدادادی را بر میگزینند، همانندسازی شخصیت آنان براساس این الگوها شكل میگیرد و كسانی كه افراد منحط و لاابالی را به عنوان سرمشق و الگو انتخاب میكنند، آوندهای درخت پلیدی خواهند شد كه میوهی آن ناهنجاریهای اجتماعی است .
دنبالهی این بحث به یاری خدا خواهد آمد . اما این بخش را با دو بیت از حكیم ابوالقاسم فردوسی به پایان میبریم .
برخی ارتباطهای نادرست، جواد را به سمت و سویی سوق داد كه مسؤولان كمیتهی انضباطی مجبور شدند او را احضار كنند و به صورت شفاهی به او تذكر بدهند . افت درسی جواد، بالاخره در ترم سوم و چهارم، او را جزؤ دانشجویان مشروط قرار داد . شخصیت جواد بیش از اینها افت كرد . دست آخر در یكی از روزهای اول ترم ششم، دبیر كمیتهی انضباطی حكم محرومیت از تحصیل به مدت دو نیمسال را به جواد ابلاغ كرد و رونوشتی نیز به مسئولین مربوطه جهت جلوگیری از ورود جواد به دانشكده و خوابگاه داده شد .
جواد رفتبه همان شهرستانی كه سه سال قبل با كلی آمال و آرزو از آنجا آمده بود، به امید آن كه روزی مدرك فراغت از تحصیلش را چشمروشنی والدینش قرار بدهد . اما آیا این جواد همان جواد قبلی است؟
چرا جواد به این ورطه افتاد؟ محرومیتهای گذشته؟ دوستان ناباب؟ محیط دانشكده؟
هرچه بود، یك مطلب را نمیتوان نادیده گرفت، جواد الگوهای رفتاری خوبی برای بازیابی خودش دست وپا نكرد; و این مساله او را به جایی رساند كه جز اخراج از دانشكده چارهای برای مسؤولان باقی نگذاشت; كه گفتهاند «آخرالدواء الكی» (1)
جمعگرایی انسان
انسان موجودی است اجتماعی . فطرت جمعگرایی وگریز از زندگی انفرادی ودیعهای است كه خدای متعال در انسان نهاده است و در حقیقت این ودیعهی الهی زیربنا و خمیرمایهی تشكیل اجتماعات انسانی است . بدون وجود این روحیه، طبیعتاً تمدنهای انسانی نیز به ظهور نمیرسید:جمعگرایی انسان مبتنی بر «تاثیرگذاری» است والبته هر تاثیر بر سه پایه استوار است .
شخصی كه تاثیر میگذارد، «الگو» یا «سرمشق» عنوان میگیرد و در این معادله ركن تعیینكننده به حساب میآید; پایهی دوم شخصی است كه تاثیر میپذیرد و ركن سوم، رفتاری است كه مورد تقلید قرار میگیرد . «الگو» به چه معناست؟ انسان در چه سن و سالی از الگوها تاثیر میپذیرد و در چه هنگام خود به عنوان الگو میتواند تاثیرگذار باشد؟ الگوهای انسان در مراحل مختلف سنی و در گروههای گوناگون اجتماعی چه كسانیاند؟ مباحثی ازاین دست، موضوعاتی مطرح در علم روانشناسی است . در این مختصر به چند نكته اشاره میشود:
فرآیند الگوپذیری
روانشناسان، الگوگیری را فرایندی دانستهاند كه شخصی طی آن رفتارهایی را از طریق مشاهده یاد میگیرد و آنها را دوباره تولید میكند . (2)مثلا كودك میتواند رفتار والدین خود را یاد گیرد، یا دانشآموز، حركات معلم را به ذهن بسپارد تا در شرایط مقتضی آنها را انجام بدهد (دوباره تولید كند)
البته روانشناسان معتقدند كه میان یادگیری رفتار الگو، با انجام دادن دوبارهی آن بایستی تمایز قائل شد . به عبارت دیگر هر یادگیری با انجام دادن رفتاری مشابه، ملازمت ندارد، مگر اینكه دلیلی برای انجام دادن رفتار پیش آید . این یادگیری (یادگیری بدون انجام دادن رفتار) را «یادگیری نهفته» مینامند . (3)
الگوپذیری مبتنی بر «همانندسازی» است و این مقولهای مهم در فرایند رشد انسان است . شخصی كه آگاهانه همانندسازی میكند، بایستی اولاً شخص مورد نظر را بشناسد; ثانیاً او را دوستبدارد و ثالثاً او را از دیگران برجستهتر و معتبرتر بداند . بدون این سه امتیاز نمیتوان انتظار داشتحركات كسی سرمشق دیگران قرار بگیرد . نخستین جرقهی سرمشقگیری و الگوپذیری، در هفتیا هشتماهگی بروز میكند . طفل در این سن «تقلید انتخابی» میكند و با افزایش سن او مثلا بعد از اولینسال تولد، تقلیدهای پیچیدهتری از او بروز میكند كه به آن «تقلید تاخیری» میگویند، یعنی یادگیریهایی كه خود آنها را در فرصتهای دیگر اعمال میكند . طفل، بین سال اول و دوم تولد، بیشتر از سرمشقهای زنده تقلید میكند، تا سرمشقهای تلویزیون و در فاصلهی میان یك تا سه سالگی، تقلیدهای اجتماعی او شروع میشود .
براساس این یافتهها الگوپذیری انسان از هفت ماهگی به صورت ساده و بسیط شروع میشود و به مرور زمان حركات پیچیدهتری مورد تقلید او قرار میگیرند اگرچه عوامل تاثیرگذار در سنین مختلف، متفاوت خواهند بود، اما تماما مبتنی بر سه ركنی است كه به آن اشاره شد (تاثیرگذار یا الگو، تاثیرپذیر و حركتی كه مورد تقلید و تكرار قرار میگیرد)
رابطهی سن و سال با الگوها
سن و سال، در پذیرش الگوها و سرمشقگیری با آگاهی یا عدم آگاهی و معرفتیا عدم معرفت نسبتبه الگو و سرمشق، رابطهی مستقیم دارد . به عبارت دیگر انسان در سنین پایین عمر، معمولا به صورت ناآگاهانه حركات الگو را سرمشق قرار میدهد و در خوبی یا بدی حركاتی كه مورد تقلید قرار میدهد، اندیشه نمیكند . معمولا ناهنجاریهایی كه كودكان از خود نشان میدهند، ناشی از همین ناآگاهی نسبتبه الگو است .مرحوم دكتر «كینیا» در كتاب «جرمشناسی» مینویسد:
«پرز گفته است قسمت اعظم رفتار و گفتار كودكان ناشی از تقلید است وطبیعتاً خیر و شر را هم از راه تقلید میآموزند . دختر بچهای پدر تندخویی داشت . در پانزدهماهگی ابرو در هم كشیدن و فریاد زدن را از پدر آموخت . در سه سالگی در گفتگویی با همبازی خود به او گفت: ساكتباش; تو نمیگذاری من حرفم را تمام كنم - درست مانند پدرش . لوكاس نقل میكند كه كودكی بین شش تا هشتساله، برادر كوچكتر خود را خفه كرد . هنگامی كه پدرومادرش در بازگشتبه منزل این وضع را مشاهد كردند، كودك خود را در آغوش آن دو انداخت . در حالی كه اشك میریخت، میگفت: دیدهام كه اهریمن چگونه دلقك را خفه كرده است . من خواستم از آن تقلید كنم» (6)
به مرور زمان آگاهی بیشتری نسبتبه الگو در شخص ایجاد میگردد . در این مرحله، انسان به جای تقلید حركت، دستبه نوعی پالایش و گزینش میزند . برخی حركات را سرمشق قرار میدهد و برخی را رها میكند . عواملی كه در این گزینش دخالت دارند، عبارتند از گرایشهای شخصی، قبیلهای، گروه اجتماعی، اعتقادات، ارزشها، فرهنگ و عوامل دیگر . در عین حال مشاهده شده است كه برخی افراد در سنین بالای عمر نیز كارها و حركاتی را كودكانه و كوركورانه تقلید میكنند . مرحوم دكتر كینیا در این خصوص به نقل از «لومبر وزو» مینویسد:
«علت ثانوی خالكوبی، تقلید است . روزی برای یك سرباز شجاع مبلغی خرج كردم و از او پرسیدم چرا بازوی خود را چنین تباه كرده است . در حالی كه میخندید، به من جواب داد: ملاحظه میفرمایید آقا، ما مثل گوسفندان هستیم، اگر یكی از ما عملی انجام دهد، تمام گوسفندان از آن تقلید میكنند، حتی تحمل خطر و آسیب را در این تقلید میپذیرند .
اغلب اتفاق میافتد كه یك جمعیتبدون استثنا همگی دارای یك علامت (مثلا قلب) میباشند و این نكته مؤید تاثیر عجیب تقلید است . لاكاسانی در یك زندان، ده نفر بازداشتی را دید كه همگی به تقلید از یكی از دوستان خود بر بازوی خویش كلمهی «بدون شانس» را خال كوبیدهاند . یكی از آنها گفت كه این كار را به خاطر این انجام دادهام كه تمام زندانیان اینچنین خال كوبیدهاند» (7)
آری، نمیتوان تاثیر سن و سال را در گزینش الگوها نادیده گرفت . فرایند الگوپذیری در نهایتبه ساخته شدن شخصیت فرد میانجامد . در واقع ساختمان و اسكلتشخصیت فرد براساس رفتارهایی است كه در چهارچوب واژهای به نام «الگوپذیری» یا «سرمشقگیری» قرار میگیرد . بدون شك سعادت وتیرهبختی شخص، به این نكته بستگی دارد كه شخص، كدام چهارچوب را برای این مهم برگزیند . افرادی كه الگوهای واقعی و منطبق با فطرت و عقل خدادادی را بر میگزینند، همانندسازی شخصیت آنان براساس این الگوها شكل میگیرد و كسانی كه افراد منحط و لاابالی را به عنوان سرمشق و الگو انتخاب میكنند، آوندهای درخت پلیدی خواهند شد كه میوهی آن ناهنجاریهای اجتماعی است .
دنبالهی این بحث به یاری خدا خواهد آمد . اما این بخش را با دو بیت از حكیم ابوالقاسم فردوسی به پایان میبریم .
- سخن بشنو ای بهترین یادگیر مگر تا كلام آیدت دلپذیر
جز از نیكنامی و فرهنگ و داد ز رفتار گیتی مگیرید یاد
پینوشتها:
1 . آخرین دوا سوزاندن است . منظور این كه گاه اصلاح شخص راهی جز برخورد قهرآمیز ندارد .
2 . روانشناسی شخصیت، ترجمه: دكتر پرویز كدیور، ج 2، ص 214
3 . همان، ج 2، صص 138 - 142
4 . روانشناسی عمومی، دكتر حمزه گنجی، 342
5 . روانشناسی رشد كودك و نوجوان، دكتر پارسا، ص 141
6 . جرمشناسی، سیدمهدی كینیا، ج 1، ص 476
7 . همان، 420