باب الابواب یا دربند، نام شهری در داغستان

باب الابواب ، نام شهر دربند در دورة اسلامی ، واقع در داغستان ، در غرب دریای خزر، در 261 کیلومتری شمال شهر باکو، و یکی از معبر (دربند)های قدیم ورودی و خروجی بزرگ کوههای قفقاز. چون در دهانة دره های رشته
دوشنبه، 2 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باب الابواب یا دربند، نام شهری در داغستان
باب الابواب یا دربند، نام شهری در داغستان

 

نویسنده : حسین قرچانلو




 
باب الابواب ، نام شهر دربند در دورة اسلامی ، واقع در داغستان ، در غرب دریای خزر، در 261 کیلومتری شمال شهر باکو، و یکی از معبر (دربند)های قدیم ورودی و خروجی بزرگ کوههای قفقاز. چون در دهانة دره های رشته کوههای قفقاز، دیوارها و قلعه هایی از جمله مدینه باب قرار داشت ، به آن ( دربند ) باب الابواب گفته اند (رجوع کنید به ابن خرداذبه ، ص 123ـ124). کتزیاس ، جغرافیانویس یونانی ، آن را دروازة خزر ضبط کرده است . بنابر مطالب تاریخ آغوان ، به آن دروازة هونها گفته اند (رضا، ص 17، 34). ظاهراً این نامگذاری به لحاظ هجوم اقوام خزر و هونها از آنجا (باب ) به بلاد قفقاز بوده است . به نوشتة مارکوارت به یونانی به آن چور و به ارمنی چول می گفته اند (ص 101). در منابع ساسانی ، باب را دربند نوشته اند (پیرنیا، ج 1، ص 183،217).
در دورة اسلامی ، دربند را با نامهاب «الباب » و «الابواب » (ابن خرداذبه ، ص 122،173؛ قدامه ، ص 227؛ ابن رسته ، ص 148؛ مسعودی ، ج 1، ص 60)؛ «باب » (طبری ، ج 6، ص 454)؛ «باب الابواب » (ابن فقیه ، ص 25)؛ اصطخری ، ص 219؛ ابن حوقل ، ص 339؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 437)؛ «دربند خزران » (حدودالعالم ، ص 164)؛ «دربند شیروان » (ابن اثیر، ج 12، ص 359،384)؛ «دربند خزر» و «دربند خزران » (بکران ، ص 16،31)؛ و «باب الحدید» (ابوالفداء، ص 469) ضبط کرده اند. ظاهراً «دمورقاپی » نام ترکی ـ مغولی آن است که حمداللّه مستوفی از آن یاد کرده است (ص 20،180).
پیشینه . از تاریخ بنای باب الابواب تا پیش از روی کار آمدن ساسانیان ، اطلاع چندانی در دست نیست ، به نوشتة لِوُند ارمنی ، سپاهیان مسلمان در زمان خلافت سلیمان بن عبدالملک (حک . 96ـ99)، در باب ، کتیبه ای یافتند که براساس آن شهر در دورة امپراتور مارکیانوس (حک .450ـ457 م ) همزمان با سلطنت یزدگرد دوم بنا شده است (مارکوارت ، ص 105). یزدگرد هنگام جنگ با هونها و کیداریان و دیگر قبایل چادرنشین شمال ناگزیر شد در ناحیة باب و ابواب با خشت و گل دیواری بسازد (مسعودی ، ج 1، ص 304؛
اصطخری ، ص 184؛ کریستن سن ، ص 311). به نوشتة مارکوارت (ص 97) در 451 م ، براثر شورش آلبانها قلعة باب ویران و در نتیجه حمله به آنجا آسان شد. بارتولد به نقل از دربند نامه ، می نویسد: یزدگرد نخستین شاهی بود که دیوار دربند را تعمیر کرد و براساس همین روایات ، اسکندر پیش از او این دیوار را ساخته بود ( د. اسلام ، ذیل «دربند»). به نوشتة گردیزی ، دیوار بسیار طویل بود و یزدگردبن بهرام آن را میان ارمنیه و خزر تا باب الابواب احداث کرده بود که در زمان حیات او به اتمام نرسید و قباد آن را به پایان رساند (ص 28ـ30). حمزة اصفهانی ، بنای باب الابواب را به انوشیروان (خسرو اول ) نسبت داده ، می نویسد که او دیوار باب الابواب را که طول آن از دریا تا کوه حدود بیست فرسنگ بود ساخت و در هر ناحیة آن امیری از سپاه گماشت و آنجا را به اقطاع به آنان داد (ص 51). به قول دیگر، خسرو اول ، شهر معروف به باب و ابواب را با حصار در خشکی و دریا و کوه بساخت و بسیاری از اقوام و ملوک رادر آنجا سکونت داد (مسعودی ، ج 1، ص 210؛ گردیزی ، ص 33). به نوشتة حمزة اصفهانی (ص 51)؛ بنای دیوار باب الابواب برای خسرو اول چنان اهمیت داشت که به نگهبانان مرزی که به آنجا می فرستاد خلعتی از دیبا، منقش به نوعی تصویر، می بخشید و به یکی از آنان به مناسبت اهمیتی که داشت تخت سیمینی اختصاص داد و او را سریرْشاه نامید. حمداللّه مستوفی صاحب سریر (سریرشاه ) را همان ملک باب الابواب می داند (ص 243). ظاهراً انوشیروان ، هنگامی که بربنای دیوار باب همت گماشت قسمتی را که به دریا می پیوست از سنگ و سرب با عرض سیصد ذراع بنا کرد و قسمت دیگر آن را به بالای کوهها متصل کرد و دستور داد تا سنگهایی را در کشتی حمل ، و در دریا غرق کردند تا سطح آب بالا بیاید و برروی آنها دیواری تا سه میلی داخل دریا امتداد داد و چون از ساختن دیوار فراغت یافت بر مدخل آن درهایی از آهن قرار داد و برآن دبابه ای نصب کرد (بلاذری ، ص 276). ظهیرالدین مرعشی بنای دیوار دربند را از انوشیروان نمی داند؛ بلکه به نرسی پسر جاماسب ، که حدود سیزده سال در نواحی دربند جنگ می کرد و همة آن منطقه را آرام کرده بود، نسبت می دهد (ص 37ـ 38). پس از خسروانوشیروان ، هنگام پادشاهی هرمز، ترکان در ماوراءالنهر شورش کردند و پادشاه خزر با سپاهی انبوه به باب الابواب حمله برد و ویرانی بزرگی به بار آورد (طبری ، ج 2، ص 174). هنگام درگیری خسرو دوم با رومیان ، خزرها با هراکلیوس متحد شدند و دربند را تصرف کردند ( دانشنامه جهان اسلام، ذیل «دربند»). سرانجام ، در اواخر دورة ساسانیان و درگیری خسرو دوم و جانشینان او با مسلمانان ، فرصتی مناسب پدید آمد تا ترکان و خزرها به نواحی باب الابواب تاخت وتاز کنند.
در 22، سپاهیان اسلام حملة خود را به دربند آغاز کردند. دراین سال خلیفة دوم ، سراقة بن عمرو (ذوالنّور) را به باب روانه کرد. سپس عبدالرحمان بن ربیعه و حذیفة بن اُسید غفاری و بکیربن عبداللّه لیثی را به یاری او فرستاد (طبری ، ج 4، ص 155). مدتی بعد، چون خبرمرگ سراقة بن عمرو و جانشینی عبدالرحمان بن ربیعه را به جای او شنید، حرکت او را بر سرحدات باب پذیرفت و دستور داد که به جنگ ترکان رود (همان ، ج 4، ص 158). به نوشتة طبری ، در آن زمان باب را مرزبان ایرانی به نام شهربُراز (ابن اثیر در ج 3، ص 28، شهریار ضبط کرده است ) اداره می کرد که با عبدالرحمان مکاتبه کرد و امان خواست (ج 4، ص 156ـ157). در 25، عثمان خلیفة سوم ، سلمان بن ربیعة باهلی را به ارمنستان فرستاد. او با پادشاه شروان و دیگر ملوک آن سامان و مردم مسقط وشابران و شهرِباب صلح کرد (ابن اثیر، ج 3، ص 85ـ86). در 30، حذیفه از جنگ ری به یاری عبدالرحمان بن ربیعه به باب رفت (طبری ، ج 4، ص 281؛ ابن اثیر، ج 3، ص 111). در 32، عثمان به سعیدبن عاص دستور داد، تا سلمان بن ربیعه را بر سرحدات باب بگمارد و به جنگ بلنجر بفرستد (طبری ، ج 4، ص 304ـ305). در 92، ولیدبن عبدالملک برادر خود مسلمة بن عبدالملک را به امارت جزیره و ارمنستان گماشت . او از راه آذربایجان به باب رسید (همان ، ج 6، ص 454؛ ابن اثیر، ج 4، ص 555). ظاهراً در 99، ترکان از راه معابر قفقاز از جمله باب به آذربایجان حمله کردند (طبری ، ج 6، ص 553ـ554)؛ ابن اثیر، ج 5، ص 43). در 104، درزمان خلافت یزیدبن عبدالملک ، خزرها باب الابواب را تصرف کردند و آنجا را اردوگاه خود قرار دادند. پس از آن جراح بن عبداللّه حکمی باب را فتح کرد و برخزرها پیروز شد (طبری ، ج 7، ص 14؛
ابن اثیر، ج 5، ص 110ـ111). در 114، مسلمة بن عبدالملک بابُ الابواب را به پادگان جنگی تبدیل کرد (طبری ، ج 7، ص 90؛
ابنِاثیر، ج 5، ص 178). مسلمة بن عبدالملک ، 000 ، 24 تن سپاه شامی را در باب مستقر کرد و مردی از یاران خود را به حکومت آنجا گماشت . این سپاه از اعراب دمشق ، حمص ، مردم شام و جزیره بود (بلاذری ، ص 291؛
بلعمی ، ج 2، ص 944). از آن هنگام به بعد اعراب در آنجا ساکن شدند (مسعودی ، ج 1، ص 211، 227). در 145، قبایل ترک و خزر در باب شورش کردند (طبری ، ج 7، ص 649). سپس یزیدبن مَزید تا 172 حاکم شروان و باب بود (منجم باشی ، ص 1). خلیفه پس از او چندتن دیگر را به حکومت باب فرستاد، ولی آنجا همچنان ناآرام بود. در 175، فضل بن یحیی بن خالد برمکی حاکم ارمنستان شد و به ناحیة باب آمد و برقلعة حَمزین حمله برد، اما شکست خورد (یعقوبی ، ج 2، ص 426). در 183، خزران ، باب را گرفتند (طبری ، ج 8، ص 270؛
خوافی ، ج 1، ص 245ـ246)، و مردم را قتل عام و شهرها را ویران کردند و تا پل رود کُر (کورا) پیش آمدند (یعقوبی ، ج 2، ص 427). در 230، امیر باب الابواب ، همة نواحی را به دست آورد (همان ، ج 2، ص 481). در 255، در زمان مهتدی ، گروهی از موالی بنی سُلَیم به منطقة مرزی باب آمدند و یکی از آنان به نام هاشم بن سراقه به امارت باب رسید و حکومت هاشمیان باب را پایه ریزی کرد (منجم باشی ، ص 17). در 288، کسابن بلجان ، امیر خزر، به باب الابواب حمله کرد اما امیر باب ، محمدبن هاشم ، آنان را شکست داد (همانجا). به نوشتة ابن رسته در زمان او، باب الابواب از تقسیمات سیاسی ارمنستان شمرده می شد (ص 106). در اوایل قرن چهارم ، طبق مطالب تاریخ وزراء ، هنگام وزارت ابوالحسن بن فرات و حکومت یوسف بن دیوداد بر آذربایجان ، براثر حوادثی که در اران و شروان صورت گرفت ، بَندِ دربند خسارت دید. ابن بند دنبالة دیوار شهر بود که به طول ششصد ذراع تا دریا پیش می رفت و بندرگاه را در مقابل خزران حفظ می کرد. چون یوسف خبر خرابی بند را شنید، محل حادثه را بررسی و بهای احیای آن را 000 ، 60 دینار برآورد کرد (صابی ، ص 218). در قرن چهارم ، به نوشتة مسعودی ، یکی از مسلمانان به نام محمدبن یزید که خاندان او از زمان مسلمة بن عبدالملک در باب سکونت اختیار کرده بودند و نیای خود را به هشام (منجم باشی ، ص 4، هیثم )، می رسانید بالقب شروانشاه در باب حکومت می کرد (ج 1، ص 210). در 342 هنگامی که سالار مرزبان بن محمّد بر آذربایجان فرمان می راند گروهی در باب الابواب بر مرزبان قیام کردند، و مرزبان به جنگ آنان شتافت (ابن اثیر، ج 8، ص 501). در 344، سراسر مناطق باب و شروان در تسلط مرزبان بن محمد سلاّ ر (سالار) بود (ابن حوقل ، ص 354). در 357 سلاّ ر ابراهیم بن مرزبان در لشکرکشی به شروان ، پیرامونِ باب را غارت کرد، و در 358، از امیر باب ، احمدبن عبدالملک ، خواست که به نزد او رود. چون امیر باب خودداری کرد، میان آنان جنگ سختی درگرفت و ابراهیم بن مرزبان شکست خورد (منجم باشی ، ص 6). در قرن چهارم ، ابن حوقل ، وضع باب را مفصلتر از اصطخری شرح داده است : باب شهری است بر کرانة دریای خزر و درمیانة آن لنگرگاهی برای کشتیهاست . دراین لنگرگاه بندی است که درمیان دوکوه مشرف به آب ساخته اند و در دهانة این بند برای ورود و خروج کشتیها زنجیری با قفل آویخته اند مانند بندرگاه صور درشام ...، کلید زنجیر در دست کسی است که بر دریا نظارت دارد، و ورود و خروج کشتیها به فرمان اوست . بند را از سنگ وسرب ساخته اند. شهر، حصاری محکم از سنگ و آجر و گل دارد. زراعت شهر از اردبیل بیشتر و میوة آن کمتر است . پارچة کتانی از آنجا به دست می آید. زعفران بسیار دارد و از دیگر بلادکفر بردة فراوان به آنجا می آورند (ص 339ـ340). در اواخر قرن چهارم ، مقدسی مطالب بیشتری از ابن حوقل دربارة باب آورده است . او می نویسد: باب الابواب درکرانة دریای خزر سه دروازه دارد، دروازة بزرگ ، دروازة کوچک و دروازة دیگری که در سمت دریاست و بسته است . دیواری از بالای کوه تا دریا کشیده شده که چند برج دارد، همچنین چند مسجد و نگهبان دارد. جامع درمیان بازارها است (ص 376). در 423، سریرها و آلانها شروان را غارت کردند. هنگام بازگشت ، مردم باب راهها و معبرهای کوهستانی را بستند و اموالشان را غارت کردند و آنان را کشتند (منجم باشی ، ص 9). در 424، آلانها به تلافی کشته شدگان ، به باب حمله کردند (همانجا). در 460 سلطان الب ارسلان سلجوقی وقتی به آذربایجان رسید، پرده دار خود شاوتکین را با سپاهی به باب فرستاد و او اغلب بن علی امیر باب را که نزد شروانشاه زندانی بود آزاد کرد و باز به حکومت آنجا گماشت (همان ، ص 26). در 462، الب ارسلان غلام خود، یغمای ترک ، را به باب فرستاد و او شهر و قلعة باب را به جنگ گشود (همان ، ص 27). در 517، بسیاری از بزرگان شهرباب به خدمت سلطان محمودبن محمد سلجوقی آمدند و از گرجیان شکایت کردند (ابن اثیر، ج 10، ص 615ـ616). در قرن ششم ، شروانشاه اخستان بن منوچهر در جنگ با روسها، باب و شابران را گشود (خاقانی ، ص 32). در قرن هفتم به نوشتة بکران ، دو دیوار بارة شهر از کوه درآمده و به دریا درشده و این دیوارها از سنگ است (ص 81ـ82). یاقوت حموی ، نیز می نویسد: مساحت باب الابواب دومیل در دومیل است ، کنار شهر، کوه بزرگی معروف به کوه ذئب ( گرگ ) است که هرسال هیزم زیادی بر بالای آن جمع می کنند، اگر دشمنی به ایشان روکند و به کمکی نیاز داشته باشند هیزمها را آتش می زدند تا مردم آذربایجان و اران و ارمنیه باخبر شوند (ج 1، ص 437ـ 438، ج 2، ص 564). مغولان پس از فتح آذربایجان و اران ، دربند شروان را فتح کردند، اما قلعه ای که امیر باب در آن پناه گرفته بود گشوده نشد (ابن اثیر، ج 12، ص 359). پس از بازگشت از گرجستان ، برای عبور از باب ، نماینده ای به نزد شروانشاه امیر دربند شروان فرستادند تا مغولان را به آن سوی مرز باب بفرستد (همان ، ج 12، ص 359، 384ـ385). در 619، شروانشاه رشید، امیرشروان و باب بود. او در جنگ با قپچاقها گریخت و آنان قلعة باب را تصرف کردند. شروانشاه رشید پس از رفتن قپچاقها، قلعة باب را به دست آورد و باقیماندة آنان را کشت . وقتی خبر تصرف باب به قپچاقها رسید، به باب بازگشتند و رشید در جنگ با آنان کشته شد (همان ، ص 406ـ 408). قزوینی می نویسد: باب شهر شگفتی است که از سنگ ساخته اند، به شکل مستطیل است و در کنار دریای خزر قرار دارد (ج 2، ص 340). یک قرن بعد، ابوالفداء از باب الابواب به نام باب الحدید نام می برد (ص 469). ظاهراً از این زمان به بعد، نامهای باب الابواب و باب الحدید بتدریج حذف شد و شهر نام کهن خود، دربند را بازیافت . امروز آثار دیوار و قلعه و بندبابُ الابواب هنوز در شهر دربند دیده می شود (رجوع کنید به دربند).
منابع تحقیق:
(1) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966؛
(2) ابن حوقل ، کتاب صورة الارض ، چاپ کرامرس ، لیدن 1967؛
(3) ابن خرداذبه ، کتاب المسالک والممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(4) ابن رسته ، کتاب الاعلاق النفیسة ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(5) ابن فقیه ، مختصرکتاب البلدان ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(6) اسماعیل بن علی ابوالفداء، تقویم البلدان ، ترجمة عبدالمحمد آیتی ، تهران 1349 ش ؛
(7) ابراهیم بن محمد اصطخری ، کتاب مسالک الممالک ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(8) محمدبن نجیب بکران ، جهان نامه ، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران 1342 ش ؛
(9) احمدبن یحیی بلاذری ، فتوح البلدان ، چاپ عبدالله انیس طبّاع و عمر انیس طبّاع ، بیروت 1407/1987؛
(10) محمدبن محمد بلعمی ، تاریخنامة طبری ، چاپ محمد روشن ، تهران 1366 ش ؛
(11) حسن پیرنیا، ایران باستان ، یا، تاریخ مفصّل ایران قدیم ، تهران 1369 ش ؛
(12) حدودالعالم من المشرق الی المغرب ، چاپ منوچهر ستوده ، تهران 1340 ش ؛
(13) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی ، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گی لسترنج ، تهران 1362 ش ؛
(14) حمزة بن حسن حمزة اصفهانی ، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(15) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1368 ش ؛
(16) احمدبن محمد خوافی ، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ ، مشهد 1339ـ1341 ش ؛
(17) عنایت الله رضا، آذربایجان و اران (آلبانیای قفقاز) ، تهران 1360 ش ؛
(18) هلال بن مُحَسِّن صابی ، کتاب تحفة الامراء فی تاریخ الوزارء ، بیروت 1904؛
(19) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الطبری : تاریخ الامم والملوک ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ( 1382ـ1387/1962ـ1967 ) ؛
(20) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(21) زکریابن محمد قزوینی ، کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد ، چاپ ووستنفلد، ویسبادن 1967؛
(22) آرتور امانوئل کریستن سن ، ایران در زمان ساسانیان ، ترجمة رشید یاسمی ، تهران 1351 ش ؛
(23) عبدالحی بن ضحاک گردیزی ، زین الاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی ، تهران 1347 ش ؛
(24) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، چاپ برنهارد دارن ، پطرزبورگ 1850، چاپ افست تهران 1363 ش ؛
(25) علی بن حسین مسعودی ، مروج الذهب و معادن الجواهر ، چاپ شارل پلاّ ، بیروت 1965ـ1979؛
(26) محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛
(27) احمدبن لطف الله منجم باشی ، فصول من تاریخ الباب و شروان ، چاپ مینورسکی ، کمبریج 1958؛
(28) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛
(29) احمدبن اسحاق یعقوبی ، تاریخ الیعقوبی ، بیروت ( بی تا. )
(30) EI 1 , s.v. "Derbend") by W.Barthold);
(31) J. Marquart, E ¦ ra ¦ n ىahr , Berlin 1901.

منبع مقاله :
دانشنامه ی جهان اسلام، زیر نظر سید مصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی، نشر کتاب مرجع، چاپ سوم، 1386



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط