بررسی عملکرد و کارنامه محمد تقی خان پسیان در خراسان

یکی از فصول مهم تاریخی ایران قیام های پس از انقلاب مشروطه و اواخر دوره قاجار می باشد. یکی از این موارد قیام محمد تقی خان پسیان افسر ژاندارمری در سال 1300ه.ش است. وی به عنوان رئیس ژاندارمری در کنار قوام السلطنه
سه‌شنبه، 3 شهريور 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی عملکرد و کارنامه محمد تقی خان پسیان در خراسان
بررسی عملکرد و کارنامه محمد تقی خان پسیان در خراسان

 

نویسندگان:
سمانه حجار پور خلج
پیمان باقری تلواژگانی
منبع:راسخون




 

چکیده:

یکی از فصول مهم تاریخی ایران قیام های پس از انقلاب مشروطه و اواخر دوره قاجار می باشد. یکی از این موارد قیام محمد تقی خان پسیان افسر ژاندارمری در سال 1300ه.ش است. وی به عنوان رئیس ژاندارمری در کنار قوام السلطنه والی ایالت به سر و سامان دادن این منطقه پرداخت. اما پس از وقوع کودتای 1299ه.ش/ 1339 ه.ق بر اثر سیاست های سید ضیاء طباطبایی قوام السلطنه توسط کلنل بازداشت و به تهران اعزام گشت. اما سقوط کابینه سیاه و نخست وزیری قوام السلطنه برکناری کلنل را در پی داشت و این قضضیه آغازی برای قیام خراسان به حساب می آید. اختلاف کلنل و قوام السلطنه به یکی از مشکلات اساسی دولت و قیام های مهم اواخر دوره قاجاریه تبدیل گشت. با وجود تحقیقاتی چند در مورد این قیام ناگفته های بسیاری در مورد اهداف و چگونگی روند این قیام هنوز به جا مانده است. با همه این احوال نام کلنل پسیان هنوز در تاریخ ایران به نیكویی برده می شود. در مقاله حاضر در پی آن هستیم تا هر چند به اختصار درباره بسترها و علل وقوع این حرکت سخن برانیم و به تحلیل آن بپردازیم. بر این اساس ابتدا باید نگاهی هرچند کوتاه به زندگی و عملكرد کلنل پیش از قیام داشته باشیم و سپس به بررسی قیام و علل وقوع آن و اقدامات کلنل در این زمینه بپردازیم .
کلید واژه: کلنل پسیان، قوام السلطنه، دوره قاجار، قیام، کودتای اسفند1299

مقدمه:

یكی از تاثیرات انقلاب مشروطه، تغییر دیدگاه گروهی از افراد نسبت به غرب و دولت قاجاریه بود. آگاهی این اشخاص نسبت به غرب و مشاهده عقب ماندگی ایران، آن ها را به فکر چاره اندیشی در راه توسعه و پیشرفت کشور می انداخت. این افراد به صورت های گوناگونی دست به اقدام می زدند. یکی از این روش ها مقابله با دولت های موقت (نخست وزیران متعدد) در دوره سلطنت احمد شاه، قیام توسط این افراد بوده است. در اوایل سده 14ش قیام های متعددی در نقاط مختلف ایران با انگیزه های متفاوتی روی داد. تعدادی از این حرکت ها خطر جدی برای دولت به حساب می آمدند، از جمله قیام میرزا کوچک خان در گیلان، محمد خیابانی در تبریز و کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان. از یک سو نکته مشترک همه این قیام ها مقابله با دولت بود؛ ولی از سوی دیگر در روند شکل گیری و عوامل اصلی قیام ها با هم اختلافات زیادی داشتند. برخورد دولت نیز با آن ها بر اساس همین موارد: افراد تشکیل دهنده قیام، نوع قیام و منطقه متفاوت بوده است. یکی از این ها قیام محمد تقی خان پسیان در خراسان بوده که به لحاظ موقعیت منطقه و افراد حاضر در قیام به بحرانی اساسی برای دولت و قوام السلطنه نخست وزیر تبدیل شده بود.
محمد تقی خان پسیان در تبریز به سال 1309ه.ق در خانواده ای نظامی به دنیا آمد. جد بزرگ کلنل، رستم بیگ و فرزند وی مهدی قلی خان پدر یاور محمد باقر خان عنایت السلطان پدر بزرگ کلنل از بزرگان زمان خویش بودند(آذری، بی تا :250؛ مرسلوند،1369: 164؛ عاقلی،1370 : 375). آن ها وی همگی از مقامات نظامی دوره فتحعلی شاه و سوگولی رجال نامدار ایرانی هم چون میرزا تقی خان امیرکبیر، حسن علی خان امیر نظام به حساب می آمدند. پس از جنگ 1243ه.ق ایران و روس و جدا شدن 17 شهر قفقاز از ایران، خاندان پسیان زیر بار سلطه دولت بیگانه نرفتند و به تبریز مهاجرت کردند(بهار،162:1386؛ آذری، بی تا:250؛ عاقلی،1370: 375).
محمد تقی از هشت سالگی در فاصله سال های 1317تا1323 ه.ق ابتدا در مکتب و سپس در مدرسه لقمانیه (اولین مدرسه تبریز) به تحصیل زبان فارسی، عربی، علوم جدید و زبان های خارجی پرداخته و در سال 1324ه.ق در 15سالگی برای ادامه تحصیل به مدرسه نظامیه تهران منتقل شد. یک سال پیش از پایان دوره در سال 1329ه.ق با شروع طرح رفرم افواج قدیم از سوی وزارت جنگ، وی با نه نفر از دوستانش بر خلاف میل و رغبت قلبی در سن بیست سالگی با درجه نایب دومی (ستوان دومی) به خدمت ژاندارمری فراخوانده شدند(میرزا صالح،1370: 4-113).
وی در سال1330ه.ق نخستین ماموریتش را در رژیمان یک از هنگ پنجم قزوین، به عنوان فرمانده گروهان سیراب در باطلیان (گردان2) همدان بر علیه حبیب الله خان با موفقیت به پایان رساند(دوستان،1306: 28؛ مرسلوند،1369: 165؛ میرزا صالح،1369: 114). در حین ماموریت همدان با وجود كسب موفقیت به دلیل عدم پرداخت حقوق و مواجب (در مدت شش ماه ماموریت وی فقط دو ماه حقوق گرفت) و عدم دریافت جواب قانع كننده ای از مرکز برای مدتی از كار كناره گرفته و به انجام امور دیگری پرداخت(آذری، بی تا: 251؛ مرسلوند،1369: 165).
پس از مدتی كلنل از طرف معلم مدرسه اش "کسترزیش" به ژنرال "یالمارسون" سوئدی معرفی گشت و این بار او به عنوان صاحب منصب داوطلب، شش ماه در یوسف آباد به عنوان معلم و مترجم به خدمت ادامه داد. به دلیل احراز شایستگی و انجام خدمات ارزشمند، مورد توجه افسران سوئدی قرار گرفت و پیش از پایان دوره ژاندارمری در اول ماه ششم جزو شاگردان دوره اول مدرسه به درجه ای که در قشون داشت (ستوان دومی) نائل گردید و به عنوان مترجم آجودان باشی و ریاست گروهان سیراب مامور راه همدان - تهران گردید(میرزا صالح،1369: 115؛ سپهر،112:1362).حضور اشرار، غارتگران و عدم امکان عبور کالا های تجاری از راه همدان به شمال کشور شکایت دولت روسیه را به همراه داشت. به دستور رئیس ژاندارمری، کلنل با "مریل"(MORIL) فرمانده امریکایی و تعدادی ژاندارم پس از زد و خوردهای بسیار موفق به شكست اشرار و تامین امنیت منطقه شدند(همان:112؛ میرزا صالح،1370: 115؛ آذری، بی تا: 251). كلنل در خاطراتش می نویسد: {اغلب شب ها را به واسطه عدم اعتماد به قراولان اردو تا صبح مشغول سرکشی پاسبانان و محافظین بودم}(دوستان،1306: 29). این دومین موفقیت بزرگ كلنل در طول خدمت در ژاندارمری و انجام ماموریت های گوناگون بود.
افسران سوئدی در همدان درجه یاوری برای او پیشنهاد کردند، اما این تقاضا از طرف ژنرال "یالمارسون" به دلیل عدم تناسب سن کلنل مورد قبول واقع نگشت و برای بار دوم پس از ماموریت همدان کلنل از چهاردهم ذیعقده 1331 ه.ق تا یازدهم الثانی 1333ه.ق به تحصیل در مدرسه نظامیه تهران مشغول گشت و به دلیل موفقیت در ماموریت همدان به اعطای یک قطعه طلای نظامی از طرف وزارت جنگ مفتخر گردید(عاقلی،1380: 376؛ مرسلوند،1369: 164).
هنوز یک ماه به اختمام تحصیل در مدرسه نظام مانده بود که به دلیل تاخت و تاز عشایر لر در اطراف بروجرد، وی به عنوان رئیس یک (اسکادران) به بروجرد اعزام گشت. در خلال زد و خورد مکرر در منطقه با وجود مجروحیت پیش از واگذاری نطقه عملیاتی به فرمانده بعدی حاضر به ترک منطقه نشد و پس از بهبودی جراحت در اغلب جنگ های بروجرد نیز شرکت داشت و در عرض دو ماه به اندازه ای نظر فرمانده ارشد خود را جلب نمود که مجددا رتبه یاوری او در خواست گردید و در 17ربیع الثانی1333 ه.ق پس از اتمام دوره تحصیل درجه یاوری به وی اعطا گردید( سپهر،1362: 112؛ میرزا صالح،1370:115).
با شروع جنگ جهانی اول در سال 1333 ه.ق / 1914م و كشیده شدن آتش نزاع به مناطق غربی ایران، به موجب تقاضای رئیس رژیمان قزوین، کلنل به جای "ماژور تورل" به ریاست باطلیان همدان منصوب و تا 1334ه.ق در این سمت باقی ماند. کلنل با عده بسیار کمی تا اندازه ای موفق به طرد و دفع تجاوزات قشون ترازی در غرب ایران شده بود. همكاری ملیون و آزادیخواهان با كلنل پیروزی در جنگ مصلا را در پی داشت و به دلیل شكست دشمن شهرت وی حتی از مرزهای کشور نیز فراتر رفت. اما به دلیل عدم اتحاد و صمیمیت هیئت رئیسه و هم چنین فقدان اسلحه استقامت در مقابل نیروهای تزاری ممکن نگشت و سرانجام با سقوط بغداد و مسدود شدن راه، كلنل و نیروهای تحت امر وی مجبور به عقب نشینی شده و كاری از پیش نبردند (مکی، 1363: ج 1، 478؛ اسعد،1372: 15؛ یحیی،1340: ج 1، 268؛ ذوقی،1368: 151).
وی پس از چندی به دلیل دورویی و خیانت برخی از همراهانش از خدمت در نظام به اجبار استعفا داد و به بهانه معالجه بیماری کبد به آلمان سفر نمود(میرزا صالح،1370: 117). شنیدن خبر وحشتناک جنگ دیاله و کشته شدن افراد با وفایش هنگام معالجه، وی را در 25 ذیحجه 1335ه.ق راهی موصل و حلب نمود. اما زمانی که کلنل به آنجا رسید کار پایان یافته بود و به ناچارا به آلمان بازگشت. علی رغم ضعف اعصاب، چشم و کلیه به نیروی هوانوردی آلمان راه یافت، اما پس از مدتی به علت بیماری از ادامه این کار باز ماند و به درخواست خودش وارد پیاده نظام آلمان شده و تا هنگام شکست آلمان در جنگ جهانی اول هم چنان به کار ادامه می داد(مکی، 1363: ج1، 478؛ عاقلی،1380: 376). كلنل هم زمان با فعالیت هایی نظامی در آلمان چند كتابچه مختصر از سروده های ژاندارمری و اشعار ملی ایرانی را با نوت به اسامی (سه سرود ملی) و هفت آواز محلی ایرانی با مقدمه آلمانی به چاپ رساند(میرزا صالح، 1369: 188).
كلنل در 17 صفر1338/ 1299ه.ش به ایران بازگشت، اما به دلیل دلیل کارشکنی بعضی از روسای ژاندارمری و انگلیسیها مدت پنج ماه تا سقوط کابینه وثوق الدوله (عامل قرارداد 1919م) را بیکار ماند. در این مدت او دست از فعالیت بر نداشته و به ترجمه کتابی به نام (تاریخچه تصنیف لامارتین) از زبان آلمانی به فارسی اقدام نمود. قسمتی از ترجمه مذکور در پاورقی روزنامه آگاهی به مدیریت مرحوم ملاباشی آل داود در مشهد به چاپ رسیده بود(یحیی آبادی،1340:ج4،126؛ کمال زاده،1363: 47؛ مکی،1363،ج 319:1). وقوع انقلاب مشروطه و شکست آرمان های آن، جنگ جهانی اول و رقابت کشورهای استعماری مانند انگلیس، روس و آلمان بر سر کسب منافع روز به روز بر وخامت اوضاع کشور می افزود و هرج و مرج و نا امنی گسترده ای کشور را فرا گرفته بود.

کلنل و ژاندارمری خراسان :

مستوفی الممالک صدر اعظم احمد شاه در سال 1336ه.ق / 1297ه.ش به علت مشکلات فراوان یزد الدوله والی خراسان و نزدیک شدن بلشویک ها به مرزهای ایران او را از والیگری خراسان عزل نموده و قوام السلطنه برادر وثوق الدوله را به جانشینی او منصوب نموده بود. وی توانست نزدیک چهار سال کرسی ولایت خراسان و سیستان را تا یک ماه پس از کودتا (1299) حفظ نماید(غنی،1378: 81؛ بهار،1369: 22؛ طلوعی 1383: 302؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381: 24). خراسان در این زمان از حیث قوای تامینه و ژاندارمری وضعیت خوبی نداشت. قوام برای تشکیل اداره ژاندارمری و نیروی تحت فرماندهای دولت دست به فعالیت های گوناگونی زد و مقداری اسلحه از انگلیسیها خریداری نمود(مکی،1363:ج1، 319). فعالیت های قوام السلطنه در خراسان و همکاری انگلیسیها با وی نشان رابطه خوب وی با آن ها با بوده است. دولت انگلیس به دلیل همسو سیاست های قوام السلطنه با آن ها در این دوره به حمایت وی پرداخته بود.
پس از برکناری وثوق الدوله و تشکیل کابینه جدید توسط مشیر الدوله به دلیل اوضاع نابسامان خراسان با موافقت قوام السلطنه والی خراسان در حکمی مورخ ذی العقده 1338ه.ق کلنل به ریاست ژاندارمری خراسان منصوب گردید(آذری،بی تا: 250؛ مرسلوند،1369: 165؛ یحیی آبادی،1340:ج4، 269). با انتصاب وی به ریاست ژاندارمری خراسان دوره دوم حیات سیاسی او نیز آغاز گشت.
با وررود کلنل به خراسان و جدیت وی در سازماندهی امور، کار توسعه تشکیلات نوپای ژاندارمری که بیش از یک سال و اندی از آن نمی گذشت تحرک خاصی یافت. کلنل و قوام السلطنه توانستند عده ای از گردنکشان و یاغیان خراسان هم چون "ورسل" و "زبر دست خان" را سرکوب کنند(مکی، 1363:ج1، 319،369؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1381: 247). این اقدامات نه تنها امنیت در خراسان را تامین نمود، بلکه مانع از حمله بلشویک ها به خراسان شده و رشد نیروی ژاندارمری را در سال های آینده به همراه داشت.
در آغاز تشکیلات نظامی کلنل در خراسان عبارت بود از سه هزار نفر ژاندارم و دوازده ارابه توپ، پنج هزار قبضه تقنگ پنج تیر انگلیسی که مدت ها پیش توسط قوام السلطنه خریداری شده بود. به علاوه حیدر قلی خان پسیان، برادر زاده کلنل فرمانده ژاندارمری "ساخلو" پس از انحلال پلیس جنوب، افرادی را از این واحد نظامی استخدام و وارد ژاندارمری نمود. تنوع گسترده ایلی، عشایری، تحولات ناشی از فروپاشی روسیه تزاری و استقرار نیروهای انگلیسی به جای آن ها در منطقه؛ زمینه های آشوب و اغتشاش خراسان را فراهم نموده بود و تامین امنیت آن مشکلات فراوانی را به همراه داشت. اما تلاش های قوام الاسلطنه و كلنل در سر و سامان دادن به اوضاع خراسان چنان با موفقیتی روبه رو گشت که حتی عزل و برکناری والی خراسان (قوام السلطنه) بدون دردسر چندانی در خراسان انجام گرفت(بیات،11:1370).

کودتای 1299

در اواخر سال 1299ه.ش/ 1339ه.ق کودتای سه اسفند با همکاری "رضاخان" و "سید ضیاء طباطبایی" مدیر "روزنامه رعد تهران" و حمایت دولت انگلیس به ثمر نشست. سپس احمد شاه قاجار با صدور حکمی سید ضیاء را به نخست وزیری انتخاب و تمامی اوامر دولت را به وی واگذار نمود(دنیس رایت،1359: 211؛ ذوقی،1368: 293؛ کمال زاده،1363: 3-62؛ پور شالچی،1384: 1-20). سید ضیاء پس از احراض مسند قدرت در اعلامیه ای رجال کشور را متهم نمود که در پانزده سال گذشته (مانند زالو خون ملت را مکیده اند) و به این دلیل وی ناچار تعداد زیادی از سیاستمداران را دستگیری کرده است( غنی،1378: 225).
هم زمان با تحولات تهران، احمد قوام که ارتباط نزدیکی با انگلیسیها داشت، انتصاب سید ضیاء به نخست زیری را رد نمود و در پاسخ تلگراف سید ضیاء، او را (آقای سید ضیاء) ناشر روزنامه رعد لقب داد(همان:225). در این زمان سیاست انگلیس در ایران مبنی بر حمایت سیدضیاء و اقدامات وی بود و به همین دلیل دست از حمایت قوام السلطنه برداشت. بر طبق منابع ظاهرا والی خراسان با یکی از سرکردگان کرد به نام زبر دست خان که دارای قوای مسلح غیر نظامی بود؛ درصدد طرح نقشه بر علیه نفوذ و قدرت کابینه جدید بودند(متین دفتری،50:1370 ،97؛ افشاری،1383: 287؛ مجد ،1389: 171). سید درصد برآمد هر چه زودتر برای دستگیری والی خراسان تدابیری را اتخاذ نماید. اما در میان رابطه بین کلنل و قوام السلطنه مشکل بزرگی برای سید ضیاء به حساب می آمد. بین کلنل و والی رابطه حسنه ای برقرار و مشکل خاصی بین آن ها وجود نداشت. هم چنین قوام برای اطمینان خاطر پیمان دوستی با کلنل بسته بود و با خیال راحت به ادامه کار می پرداخت. سید ضیاء برای رسیدن به هدفش "سید مهدی فرخ " را به عنوان کارگزار خراسان، روانه مشهد نمود. ظاهرا سید فرخ حامل دستوری محرمانه مبنی بر دستگیری قوام برای کلنل پسیان بوده است( افشاری،1383: 4-313؛ مکی،1363: ج ا،315). دلیل این انتخاب ظاهرا دشمنی دیرینه بین سید فرخ و قوام السلطنه بوده که حضور وی در خراسان در جلب نظر کلنل مبنی بر دستگیری قوام السلطنه بی تاثیر نبوده است.
نظیر دستور معتصم السلطنه را کلنل "پریداکس" ژنرال کنسول انگلیس در مشهد به وسیله شاهزاده "امجد ملک" و "خان بهادر" به دست کلنل رساندند. در این زمان قوای ژاندارمری خراسان به واسطه تلاش های کلنل و قوام السلطنه از حیث نیروها بر تمامی نیروهای کشور برتری محسوسی داشت. کلنل پس از دریافت تلگراف و مشورت با افسران ارشد ژاندارمری، سرانجام اوایل فروردین1300ه. ش/ 1340 ه.ق قوام و تعدادی از افرادش را به محض ورود به شهر مشهد دستگیر و در ژاندارمری زندانی گرداند(بیات،1370: 11؛ بهار،1369: 6-25؛ متین دفتری،1370: 5؛ پور شالچی،1384: 22؛ کدیور،1384: 2-61؛ مجد،171:1389).
پس از دستگری قوام در خراسان حکوت نظامی برقرارگردید و جمعی از ملیون شهر و تجار طرفدار قوام توقیف شدند. چند روز بعد طبق دستور مرکز تمام روسا و صاحب منصبان آستان قدس رضوی حبس و از طرف کلنل در امور این مرکز مداخلات مستقیم شروع گردید(بیات،1370: 1؛ میرزا صالح،44:1370، 67). سید ضیاء طی حکمی کلیه کارهای حکومتی در خراسان را به کلنل واگذار نمود. با تغییرات و تصمیمات جدید دولت تلاش هایی که برای انتظام بیشتر منطقه و تمشیت امور در جریان بود سرعت بیشتری گرفت (مکی،1363:ج1، 455؛ بیات،1370: 51؛ مجد،1389: 171).
كلنل با دستگیری قوام و فرستادن وی به تهران با اطمینان كامل به اداره امور خراسان بدون هیچ دردسری مشغول گشت؛ اما حكومت سید ضیاء طباطبایی چندان دوامی نداشت و پس از نود سه روز کابینه وی سقوط نمود(متین دفتری،1370: 50؛ غنی،1378: 246). در روز چهارم خرداد1300 ش حکم برکناری سید ضیاء توسط احمد شاه بدین شرح به امضا رسید: {نظر به مصالح مملکتی میرزا سید ضیاء الدین (طباطبایی) را از ریاست وزرا منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هیات وزرا جدید هستیم، باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید، و مطلب مهمه را مستقیما به عرض برسانید.}(بیات،1370: 265؛ میرزاصالح ،71:1370).
این تحولات از چشم کلنل پنهان نبود و او خطر را هر روز بیشتر احساس می کرد. به ویژه در تاریخ 5رمضان 1339 ه.ق / هفتم خرداد 1300 ش شاه در حكمی کلنل را در مقام فرماندهی ژاندارمری ابقا ولی از دخالت در امور مملکتی ممنوع نمود(بیات،1370: 26، 266). هفت روز بعد با حضور رضاخان (سردادر سپه) و تدابیر انگلیس قوام السلطنه والی سابق خراسان که در زندان به سر می برد برای احراز مقام نخست وزیری به شاه معرفی گردید و در چهارده خرداد ماه قوام السلطنه در زندان حکم صدارت خود را دریافت نمود. (سپهر،1362: 182؛ ملکی،1368: 41؛ میرزا صالح،1369: 158) در این انتخاب عوامل مهمی نقش داشتند 1. ایستادگی قوام در مقابل سید ضیاء و در زندان به سر بردن وی. 2. برادر وثوق الدوله بودن. 3. و مهمترین عامل، ارتباط نزدیک قوام با انگلیسیها در دوره والی گری خراسان و امید احمد شاه به کسب حمایت این کشور در شرایط بحرانی موجود ایران.
حکم شاه تاثیرات عمیقی در تحولات آینده ایران بر جای گذاشت.1. سید ضیاء طباطبایی از کشور اخراج و تبعبد گردید. 2. واگذاری انتظامات و اداره امور شهر تهران به سردار سپه رسید. 3. نخست وزیری قوام السلطنه و پیشبرد سیاست های انگلیس به شکل جدیدی در ایران.
قوام السلطنه پس از تشکیل کابینه بلافاصله حکم آزادی زندانیان سیاسی را صادر و مجلس چهارم را افتتاح نمود. هم چنین در حکمی نجد السلطنه را به جانشینی کلنل در خراسان منصوب نمود(بهار،1369: 26؛ بیات،1370: 267؛ میتن دفتری،1370: 1-50). معتصم السلطنه در کتاب خاطراتش می نویسد: {قوام به تمام روسای ادارات خراسان خبر نخست وزیری خویش را تلگرافی اطلاع داد، به جز من و کلنل، و مرحوم نجد السطلنه را به سمت کفالت ایالت خراسان منصوب داشت}(فرخ،1356: 107). در این هنگام کلیه محبوسین مشهد آزاد شدند و نجد السلطنه اداره ایالت را بر عهده گرفت. اما کلنل به علت حضور قوام السلطنه در راس هیئت دولت در فکر چاره ای برای رهایی از وضعیت موجود و به دست آوردن زمام امور خراسان بود. به همین دلیل چند روز پس از کفالت نجد السلطنه، كلنل بدون هیچ مقدمه ای وی را توقیف و اداره امور را به دست گرفت.(بهار،1386: 1-140؛ بهار،1369: 27، عباسی،1358: 394)
پس از این واقعه کلنل جمعی از بزرگان شهر را به عنوان نمایندگان اهالی مشهد جهت ارسال نامه به تهران به تلگراف خانه فرستاد و این اشخاص در نامه های ارسالی علاوه بر گوشزد کردن ناتوانی نجد السلطنه در اداره امور، تقاضای بازگشت محمد تقی خان را از دولت داشتند. كلیه درخواست ها به دلیل تمرد کلنل و دستگیری عده ای از ماموران دولتی رد و کلنل به ناچار از والیگری انصراف داده و نجد السلطنه را آزاد نمود (بیات،1370: 276؛ بهار،1369: 29؛ عباسی،394:1358).
با اوضاع پیش آمده روز به روز وضعیت شهر مشهد وخیم تر می گشت. شبها صدای تیر و تفنگ موجبات ترس و وحشت مردم را فراهم می ساخت، این اوضاع زمینه ارسال دوباره تلگراف ها به تهران را فراهم نمود و برای دومین بار تقاضای والی گری کلنل تکرار گشت. در این حین شبنامه هایی نیز در مشهد بر ضد نجد السلطنه انتشار می یافت. سرانجام نجد السلطنه در آغاز مردادماه 1300ش / 23ذی العقده 1333 ه.ق ازمقام خویش استعفا داد و کلنل بدون اجازه مرکز اداره امور را در دست گرفت(بیات،1370: 268؛ عباسی،1358: 395/ مکی،1363، ج1: 7-455/ میرزا صالح ، 96:1370).
با برکناری نجد السلطنه، دولت صمصام السلطنه را به والی گری خراسان انتخاب نمود. در مقابل دولت طرفداران متحصن در تلگرافخانه با ارسال نامه های متعدد انتخاب صمصام السلطنه را رد کرده و تقاضای انتصاب کلنل را به حکومت خراسان نمودند که بار دیگر از طرف دولت به آن اعتنایی نشد(فرخ،1347: 121، افشاری، 1383: 290؛ بختیاری،1372: 52،49؛ ملکی،1368: 41). صمصام السلطنه در تاریخ نه خرداد1300 ش به ناچار اداره ایالت خراسان را تا ورود خود به مقر حکمرانی به عهده کلنل واگذار كرد و از دخالت در امور پرهیز نمود(غنی،1378: 262؛ مکی،1369: ج1،459). واگذاری امور اوضاع را تا حدی آرام نمود؛ از طرفی کلنل ظاهرا خود را مطیع صمصام السلطنه و اوامر دولت نشان می داد ولی در عین حال با دستورات قوام السلطنه مخالفت می ورزید و او را دشمن خویش می دانست. در بین مردم اجتماعاتی به نام کمیته ملی تشکیل یافته بود كه به طرفداری از كلنل می پرداختند( عباسی،1358: 395؛ بهار،1369:28).
در مشهد شایعاتی مبنی بر حرکت صمصام السلطنه با افرادی از ایل بختیاری به سمت مشهد پراکنده شده بود. کلنل مخالفت اهالی شهر با حضور بختیاری ها در مشهد را در نامه ای به صمصام السلطنه چنین بیان کرد:{ظاهرا حضرت اشرف با عده ای سوار بختیاری، به عنوان عده برای عرض راه به خراسان تشریف خواهید آورید. این مسئله سبب ناراحتی و بیم خطر مردم گشته است. اگر عده ای همراه نخواهد بود، اعلام فرمائید تا بتوانم اهالی را خاموش و مطمئن نمایم.}(فرخ،121:1347؛ میرزا صالح،1370: 102،104). صمصام السلطنه مسئله را کاملا تکذیب نمود و در حالی که کلنل و یارانش در مشهد آماده پذیرایی از صمصام السلطنه بودند ناگهان خبر استعفای وی به مشهد رسید و دولت برای حل قضیه کلنل گروپ سوئدی رئیس اداره کل ژاندارمری، کلنل فتحعلی خان توپچی(ثقفی)، ماژور عزیز الله خان( فرغامی) را به همراه ماژور سالار خان نظام و یکی دو نفر دیگر روانه مشهد نمود(فرخ،1347: 1-120؛بهار،1386: 148؛ آذری،بی تا:5-233).
دلایل متفاوتی مبنی بر استعفای صمصام السلطنه و عدم حضور او در خراسان بیان شده است. در ظاهرا صمصام السلطنه به علت مخالفت اهالی خراسان و اختلاف شدید کلنل با دولت از آمدن به ایالت منصرف گردیده بود(صولت السلطنه 187). اما ظاهراحقیقت فراتر از مخالفت اهالی یك شهر بوده است. مهرداد بهار در این زمینه می نویسد: قوام{صمصام السلطنه معتمد را از آمدن به مشهد مانع شده، در مقابل کلنل گروپ را به آنجا فرستاده بودند تا محتملا میان او و افسران دوگانگی پدید آورد و او را از ریاست ژاندارمری خراسان، منبع قدرتش عزل کند.}( بهار،1369:30). اما محمد تقی بهار با طرفداری از قوام السلطنه و نگاهی متفاوت می نویسد:{هیچ رئیس دولتی حاضر نیست به صرف احساسات شخصی و حب، بغض خصوصی شش هزار سرباز مسلح را بر علیه خود و دولت خود تحریک کند}( بهار،1386: 148). با این عمل آخرین امید از بین رفت. حقیقت امر كاملا مشخص نیست و نظرات بیان شده كاملا با متفاوت از یکدیگرند و هم چنین منابع دست توضیح قانع کننده ای در این خصوص ارائه نمی دهند. با بررسی اوضاع به نظر می رسد به دلیل حس انتقام و كینه قوام نسبت به كلنل ، وی راضی به حل مسالمت آمیز این مسئله و بر سر كار ماندن كلنل به عنوان رئیس ژاندامری نبوده است. بر این اساس اگر وی حتی تمایلی به جنگ هم نداشت بركناری كلنل از هر مقام رسمی را در ذهن خویش می پرورانده است.
کلنل با استناد به نامه صمصام السلطنه خودش را جانشین والی مذكور می دانست و دستورات دولت را به علت حضور قوام السلطنه در راس هیئت دولت بی اعتبار دانسته و حاضر به واگذاری این پست به شخص دیگری نبود. از سوی دیگر دولت او را یاغی و متمرد معرفی می نمود(صمصام السلطنه 187). کلنل حتی مسیو دبوای بلژیکی برکنار شده را به ریاست مالیه خراسان برگماشت و اردویی برای سركوب شجاع الملک باخزری شورشی اعزام نمود(بهار،148:1386؛ عباسی،1358: 402).
کلنل گروپ و افسران ژاندارمری پیش از رسیدن به مشهد توسط ماژور اسمایل خان توقیف و پس از خلع سلاح به تهران بازگردانده شدند(مکی،1363،ج1: 463؛ میرزاصالح،1369: 28). قوام السلطنه پس از بازگشت گروه اعزامی به واسطه کنسول انگلیس در مشهد پیشنهاداتی به کلنل برای مصالحه به قرار زیر ارائه نمود: 1. کلنل حقوق دوساله خود و معتصم السلطنه و ماژور اسماعیل خان را برداشته و به اروپا مسافرت کند. 2. محاسبات خود را در ظرف پانزده روز بسته و ایالت را به تولیت آستانه واگذار نماید. 3. به کلیه افسران ژاندارم و اهالی محلی که در عملیات کلنل شرکت داشته اند از طرف دولت تامین داده خواهد شد. 4. از طرف دولت به قوای ایلات توصیه خواهد شد که با کلنل درگیر نشوند(بیات،270:1370؛ بهار ،149:1386). پیشنهادات ارائه شده نیز نتوانست به حل بحران خراسان کمک نماید و هم چنان دو گروه در تضاد کامل با یکدیگر قرار داشتند.

آغاز جنگ:

در اواخر مرداد ماه 1300 ش روابط دولت با کلنل به طور کلی قطع گردید و کلنل مستقلا در خراسان به حکومت پرداخت. ایلات و عشایر مستقر در خراسان نقش بسیار مهمی در جریانات سیاسی منطقه داشتند. كلنل در چند سال گذشته با ایلات و عشایر خراسان رابطه ای نسبتا دوستانه برقرار نموده بود و حتی از سواران آن ها در توسعه ژاندارمری استفاده می کرد(ملکی،1368: 41؛ طلوعی،302:1383). قوام السلطنه با استفاده از نفوذی که در طی چندین سال والیگری در خراسان به دست آورده بود، به استناد رفتار کلنل طی تلگراف و نامه هایی به حاکمان و سران ایلات منطقه خراسان، او را یاغی معرفی نموده و در صدد استفاده از قدرت آن ها بر ضد كلنل بوده است(میرزا صالح،102:1370؛ بهار،148:1386؛ بیات،270:1370).
قوام السلطنه از یک طرف به تحریک طوایف عشایری شرق خراسان از جمله: "سالارخان بلوچ"، "سید حیدر بربری" رئیس ایل بربری، "صولت السطنه" و از طرفی دیگر به تحریک "شوکت الملک" والی قاینات، "سردار معزز" والی بجنورد، "خوانین زعفرانلوی" قوچان پرداخت. هم چنین یک اردوی منظم قزاق از تهران و مازندران به سر کردگی "حسین آقا خزاعی" به طرف خراسان اعزام نمود. در شمال خراسان کردهای قوچانی به تحریک سردار معزز نیز بنای مخالفت نهادند(مکی،1363:ج1،465؛ غنی،262:1378؛ صولت السلطنه23). در میان قبایل حاضر شوکت الملک و صولت السلطنه رئیس ایل هزاره و قسمتی از ایل تیموری به دلیل نفوذ گسترده در منطقه حائز اهمیت بودند و این قبایل می توانستند در روند حرکت قیام تاثیر گذار باشند.
در این حین کلنل از جنوب ،شرق و شمال خراسان به محاصره نیروهای ایااتی در آمده بود. مشهد و تلگراف خانه هم چنان تحت اختیار نیروهای کلنل قرار داشت. در خراسان طرفداران كلنل به پخش اعلامیه هایی بر ضد دولت اقدام نمودند و قوام السلطنه در پاسخ آن ها در تلگراف هایی کلنل را یاغی و متمرد بر ضد دولت معرفی می نمود(بیات،1370: 31،44). در غیاب کلنل، ماژور عبدالله خان بربری رئیس نظمیه مشهد مبلغی پول از کنسولگری انگلیس دریافت و دست به خیانت زد ولی شورش وی با اقدام سریع ماژور اسماعیل خان سرکوب و وی از مشهد اخراج گردید(فرخ،1347: 6-125).
در این حین جنگ بین سرداران کلنل و سران بعضی از ایلات شروع شده بود. اولین جنگ با صولت السلطنه پسر محمد رضا خان شجاع ملک هزاره روی داد که با پیروزی علی رضاخان افسر کلنل همراه بود. دومین جنگ در حین حمله سالار شجاع و ذوالفقاری به مشهد اتفاق افتاد که با پیروزی "تقی خان کوسی" سردار کلنل همراه بود. سپس در حرکتی دیگر سالار خان بلوچ و مختارخان بلوچ به تحریک قوام آماده حمله به مشهد بودند که با شبیه خون تقی خان کاوسی مواجه شدند که با شکست نیروهای مخالف کلنل همراه بود(فرخ،1347: 5-134؛ عباسی ،1358: 409) در جبهه های دیگر هم اوضاع به همین شکل بود.
شوکت الملک رئیس ایل هزاره هم زمان با تدارک نیروها بر عیله کلنل، به خاطر شناخت اوضاع و احوال کشور، در پی تلاش برای برپایی مذاكره با کلنل و حل قضیه به صورت مصالمت آمیز و بدون جنگ، خونریزی به بود. لذا به وسیله تلگرافی کلنل را به آرامش دعوت نمود و "محمد ولی خان اسدی" (مصباح السلطنه) را به مشهد فرستاد تا قرار ملاقاتی با کلنل تنظیم نماید. کلنل با پیشنهاد وی موافقت نمود و قصد داشت هنگام بازدید از اردو نظامی به گناباد رفته و در آن شهر ملاقاتی با شوکت الملک داشته باشد(بهار،1386: 3-152؛ آذری، بی تا: 309؛ میرزاصالح،98:1370). اما مذاکرات پیش از شروع به دلیل خبر شورش کردهای قوچانی به تحریک سردار معزز پایان یافت و کلنل به اجبار گناباد را ترک و بدون ملاقات با شوکت الملک به مشهد بازگشت.
این شورش با استفاده از غیبت ماژور محمد خان نوذری حاکم قوچان که به عذر کسالت به مشهد بازگشته بود به وقوع پیوسته بود. در طی شورش "فرج الله" حاکم شیروان، "عزیز الله خان" حاکم قوچان و قوای کمکی سردار معزز به شهر قوچان حمله کرده این شهر را در اواخر محرم1340 ه.ق متصرف شدند(مرسلوند،1369: 168؛کدیور،1384: 62). کلنل عده ای به منظور سرکوب شورشیان به قوچان فرستاد اما کردهای شورشی آنان را خلع سلاح کرده و شهر را به طور كامل در اختیار گرفتند.
کلنل به محض شنیدن خبر شکست یارانش به سمت قوچان حرکت نمود. ظاهرا افراد وی بیش از 75 نفر نبودند. در جعفرآباد دو منزلی قوچان تعداد زیادی از ژاندارم های فراری به او ملحق شدند و تعدادی دیگر به مشهد بازگشتند. در روز دوشنبه اول صفر1340/ 9 مهر ماه سال ه.ش1300 كلنل و یارانش در تپه های موسوم به تپه نادری مورد حمله اکراد قوچانی قرار گرفته و اکراد آنان را از 4 طرف محاصره كردند. جنگ تا عصر به طول انجامید، از همراهان کلنل عده ای کشته و جمعی فرار کردند، سرانجام کلنل تنها ماند و با شلیک گلوله از اطراف سرانجام در اثر اصابت هفت گلوله کشته شد. پس از کشته شدن وی، اکراد سر کلنل را جدا کرده و به قوچان فرستادند(آبراهامیان،1384: 148؛ غنی،1378: 262).
روز دوازده مهر ماه خبر کشته شدن کلنل به مشهد رسید و بلافاصله محمد خان نوذری به تلگراف خانه رفت و تهران را از قتل کلنل مطلع ساخت. او در تلگراف مذبور اظهار اطاعت از دولت نمود و موقتا امور خراسان به او سپرده شد. در روز پانزده مهرماه محمد تقی خان کاوسی جنازه کلنل را با تجلیل وارد شهر مشهد نمود و یک روز بعد در مقبره نادری به خاک سپرده شد(میرزا صالح،155:1370؛ پور شالچی،1384: 25).

ساختار قیام:

مورخ الدوله سپهر می نویسد:{کلنل افرادی از حزب سوسیال دموکرات که خود وی با کمک "میرزا حسین خان" معاون تشکیل داده و اشخاصی مانند "لاهوتی" و "میرززاده عشقی" در آن عضویت یافته بودند را مامور کرد به گیلان رفته و با میرزا ارتباط برقرار کنند.}(سپهر،1362: 385). علی آذری مخالف این عقیده است و در مورد ایتن قضیه معتقد است که کلنل درصدد اتحاد با نهضت جنگل نبوده و فقط از آن ها درخواست حفظ سر حداتشان را کرده تا کسی از آن منطقه به سمت خراسان حرکت نکنند(آذری، بی تا :262)
در مشهد جریانی تندرو با نام "حزب ملیون خراسان" از آغاز قیام به طرفداری از کلنل پرداختند. نیاز متقابلی که کلنل و حزب مذکور به یکدیگر در برخورد و مبارزه با دولت داشتند و همانا یکی از مهم ترین اهداف هر دو گروه مقاومت در برابر حکومت مرکزی بود، باعث نزدیکی بیشتر و همکاری آن ها در روند قیام گردیده است(بیات،1370: 268؛ عباسی، 1358: 7-406). اعضای کمیته ملی یا انقلاب خراسان از کمونیست های (دموکرات های محلی) آذری و ارمنی تشکیل شده بود(سپهر،385:1362؛ میرزا صالح،140:1370؛ آبراهامیان، 1384: 162،148).
کلنل در روند انقلاب در صدد جلب حمایت طبقه تجار، روشنفکران، خیاطان، تلگراف چی ها، بافندگان فرش و قنادان بوده است. تقریبا طبقات گوناگونی از شهر مشهد به حمایت قیام کلنل پرداخته بودند.( آبراهامیان ،1384: 162/ صولت السلطنه90). ایرج میرزا و عارف قزوینی از طبقه روشنفکران نیز از جمله حمایت کنندگان قیام کلنل بوده و به تایید حرکت وی می پرداختند. (فرخ،1347: 131، 8- 137؛ بختیاری،1372: 168،182).

رضا شاه:

یکی از افراد تاثیر گذار در سرکوب محمد تقی خان، رضاخان بود. وی که ریاست نیروی نظامی قزاق بر عهده وی بود؛ پس از کودتای سوم اسفند 1299 به همراه سید ضیاء طباطبایی به دربار راه یافت و احمد شاه لقب "سردار سپه" را به او اعطا نمود. رضاخان در اردیبهشت1300 با کنار زدن "مسعود خان کیهان" وزارت جنگ را نیز در اختیار گرفت( مجد،1389: 4-183؛ آبراهامیان،1384: 148؛مکی،1363: 464). رضاخان پس از کودتاس سیاه در طی نه ماه با اجرای متحد الشکل کردن ارتش، انتقال ژاندارمری از وزارت داخله به وزارت جنگ، انحلال پلیس جنوب در نیروهای قزاق و سپس جایگزین کردن همکاران خود در دیوبزیون قزاق به جای افسران سوئدی و انگلیسی در صدد متمرکز ساختن ارتش و قدرت در تهران بوده است. در واقع سال های 1300 تا 1302 را سردار سپه صرف شکل دادن به یک نیروی منضبط کرده بود(مجد،1389: 4-183؛ آبراهامیان، 1384: 148؛ بهار،1386: 145، مکی،1363:ج 1، 464).
رابطه نسبتا خوبی بین کلنل با سردار سپه وجود نداشت. اختلاف و کدورت آن ها به برخوردی در جنگ جهانی اول باز می گردد. در هنگامه جنگ اول نیروی ایران به دو گروه ژاندارمری و قزاق تقسیم می شد. کلنل در راس نیرو های ژاندارمری قرار داشت و فرماندهی بخشی از نیروی آتریاد قزاق همدان بر عهده سردار سپه بود. ظاهرا در آن زمان بین کلنل و رضاخان مشاجره ای پیش آمده و محمد تقی با 65 نفر ژاندارم سردار سپه را در مصلی محاصره کرده و شکست سختی به نیروهای قراق وارد ساخته بود(سپهر،385:1362؛ مکی،1363:ج1، 5-464؛ ذوقی، 151:1368). این کدورت می توانست پس از سقوط کابینه سیاه، جانشینی قوام السلطنه و قدرت گیری رضاخان و تلاش او برای ایجاد ارتشی متحد، مشکلاتی را به همراه داشته باشد. با اوضاع فعلی و اقدامات کلنل بر ضد دولت، رضاخان که برای تحکیم قدرتش در ارتش و حفظ وحدت کشور به سرکوب هر گونه شورشی مخصوصا از طرف ژاندارم ها می پرداخت؛ علاقه چندانی به ماندگاری کلنل در عرصه سیاسی کشور نداشت و به حمایت قوام السطلنه هر چند پنهانی اقدام می نمود. البته همان طور که ذکر شد کلنل پیش درگیری با نیروهای ژاندارمری و ارتش به دست کردهای قوچانی کشته شده بود و نیروهای ارتش در سرکوبی وی نقشی نداشتند.

علل و اهداف قیام:

آنچه ذکر آن شد شرح مختصری از زندگی و وقایع مربوط به قیام محمد تقی خان پسیان بود. برای تبیین زوایای مختلف این قیام و پاسخ به سولاتی که در مورد کلنل و قیام وی وجود دارد، باید انگیزه ها و اهداف قیام خراسان بررسی گردد.در بررسی منابع و گزارشات می توان به عوامل گوناگونی در بروز قیام کلنل اشاره نمود: 1. خصومت شخصی بین کلنل و قوام السلطنه و باالعکس ترسی که وی از انتقام گیری رئیس الوزرا داشته است 2.حمله به تهران، سرگونی قوام السلطنه و جایگزین نمودن شخص دیگری 3. اعلام خود مختاری و استقلال طلبی کلنل در خراسان 4. ایستادگی و مقاومت در برابر نیروی تازه به قدرت رسیده قزاق و تلاش برای حفظ قدرت ژاندارمری.
معتصم السلطنه در خاطراتش می نویسد:{در این موقع به دنبال یک نخست وزیر لایق می گشتیم. نخست وزیری که اگر لایق هم نبود، لااقل از موقعیت مناسب و حسن شهرت فراوان نصیبی داشته باشد و بتواند ما را یاری کند. او کسی جز مرحوم ((مشار الملک)) وزیر دربار احمد شاه نبود}(فرخ،1347: 121). رابط کلنل و مشار الملک "ظهیر الاسلام"(رئیس اسبق آستان قدس رضوی) بوده است. او با ماموران کنسول انگلیس در مشهد در ارتباط بوده و بدون هماهنگی با کلنل و فرخ برای کسب پشتیبانی، موضوع را با آن ها در میان گذاشته و ظاهرا به همین دلیل نقشه آن ها لو رفته است (همان:121) شرح واقعه مذکور را فقط سید مهدی فرخ در خاطراتش تحت عنوان نقشه قیام ذکر کرده است و در هیچ یک از منابع اشاره ای به آن نشده است. هم چنین حسین مکی از قول بالفور می نویسد:{در صورت موفقیت، شاه از مقام سلطنت خلع می شد. از قول کلنل هم مکرر گفته می شد که هر گاه موفقیت حاصل نماید سید ضیاء الدین طباطبایی مجددا زمام دار خواهد گشت.}( مکی،1363، ج1 : 1-480) مکی بدون هیچ توضیح اضافیه ای به خلع شاه و بازگشت سید ضیاء الدین طباطبایی اشاره می کند که در هیچ یک از منابع به آن اشاره ای نشده است. البته مکی در ادامه بحثش نظر محمد تقی بهار در مورد کلنل را تایید می کند.
گروهی از مورخین بر این باورند که اولین علت قیام کلنل ترس وی از انتقام جویی قوام بوده. اما در ادامه راه به فکر استقلال خراسان و ایجاد جمهوری در این اایالت افتاده است. این گروه بای اثبات مدعایشان به تلگرافی اشاره می کنند که کلنل پسیان به محمد خان نوذری ارسال کرده است:{آقای ماژورخان، راپورت تلگرافی نمره... را ملاحضه کردم. همان طوری که سابقا هم دستور داده ام، در راه شیروان پست بگذارید و کاملا اقدامات و عملیات سردارد بجنوردی را به توسط قاصدین مخصوص تحت تفتیش آورید. تا به حال که کلیه امور بر وفق مرام گذشته، امیدوارم بیرق جمهوری خراسان را من بر دوش بکشم. محمد و اسمعیل هم جناحین او را محافظت بکنند. همه روزه منتظر اقدامات شما هستم.}(بهار، 158:1386؛ مکی،1363،ج،480:1؛ عباسی414).
بهار در کتاب احزاب سیاسی قیام کلنل را حرکتی مرکز گریز، جدایی طلب و جمهوری خواه بیان می کند:که وی در پس استقلال خراسان و ریاست جمهوری آن بوده است(بهار،158:1386). اما علی آذری دیدگاهی کاملا متفاوت از ملک الشعرا بهار ارائه می دهد. وی تلگراف مذکور را جعلی و ساخته محمد خان نوذری می داند. او مدعی است محمود خان با این کار سعی داشته خیانت خود به کلنل را توجیه کرده و چنین وانمود کند که چون کلنل قصد تجزیه ایران را در سر می پرورانده از وی جدا شده است(آذری،بی تا :442). آذری هم چنین ادامه می دهد کلنل اصلا در پی اعلام جمهوری خراسان نبوده است( همان:431).
گروهی دیگر از مورخین تلاش های کلنل برای مقاومت و ابقا در مقابل دولت را به خاطر تغییرات وسیع در وضعیت نظامی کشور می دانند. همان طور که ذکر شد مشارکت رضاخان در کودتای 1299 ش و سپس به قدرت رسیدن وی سر آغاز تحولات جدیدی در امر نظامی ایران بود. ایجاد ژاندارمری جدید به دست افسران سوئدی حس ملی گرایی در میان افسران ایرانی را به شدت افزایش داده بود. این نیروها در مناطق مختلف کشور به واسطه افکار انقلابی که در میان بسیاری از آن ها وجود داشت، تحمل رفتار استبدادی سران دولت را نداشتند و دست به شورش می زدند(کدیور،1384: 99). کلنل برای رضاخان که به دنبال کسب قدرت در نیروی قزاق بوده تهدید جدی به حساب می آمد. شورش یک فرمانده ژاندارمری بر عیله دولت می توانست سر مشقی برای افسران دیگر واحدهای نظامی باشد. به همین خاطر سرکوب کلنل برای رضاخان اهمیت بسیاری داشت و با از بین رفتن وی رضاخان بهتر می توانست به رودند جایگزین کردن نیروی قزاق به جای ژاندارمری و ایجاد ارتش دائمی اقدام نماید.

پی‌نوشت‌ها:

* کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
** کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی

منابع:
1. آبراهامیان، یرواند. (1384). ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران: نشر نی.
2. آذری، علی. (بی تا). قیام کلنل محمد تقی خان پسیان، تهران: بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه.
3. افشاری،پرویز(گرداورنده). (1383). نخست وزیران سلسله قاجاریه، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزرات امور خارجه.
4. بختیاری، اسعد. (1372). خاطرات سردار اسعد، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر.
5. به قلم چند هزار دوست و هواخواه آن مرحوم.(1306). محمد تقی خان پسیان، بی جا، بی نشر
6. بهار، محمد تقی.(1386). تاریخ مختصر احزاب سیاسی، جلد1، تهران: انتشارات امیر کبیر.
7. بهار، مهرداد (گرداورنده). (1369). اسناد و مدارک تازه درباره قیام ژاندارمری خراسان، تهران: معین.
8. پورشالچی، محمد. (1384). قزاق یا عضر رضاشاه پهلوی بر اساس اسناد وزارت امور خارجه فرانسه، تهران: انتشارات مروارید.
9. ذوقی، ایرج. (1368). تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرت های بزرگ، تهران: پازنگ.
10. رایت، دنیس. (1359). انگلیسیها در میان ایرانیان، ترجمه لطفعلی خجی، تهران: امیرکبیر.
11. سپهر، مورخ الدوله.(1362). ایران در جنگ بزرگ، تهران: ادیب.
12. طلوعی، محمود. (1383). بازیگران عصر پهلوی (از فروغی تا فردوست)، ج اول، تهران: نشر علمی.
13. عاقلی، باقر.(1370). خاطرات یک نخست وزیر( دکتر احمد متین دفتری)، تهران: انتشارات علمی.
14. عاقلی، باقر.(1380). شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران: نشر گفتار.
15. عباسی، محمد.( 1358). تاریخ انقلاب ایران، تهران: شرق.
16. غنی، سیروس. (1378). ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها،ترجمه حسن کامشاد، تهران: نیلوفر.
17. فرخ، مهدی.( 1347). خاطرات سیاسی فرخ(معتصم السلطنه)، به اهتمام و تحریر پرویز لوشانی، تهران: امیر کبیر.
18. کاوه بیات(گرداورنده). (1370) انقلاب خراسان مجموعه اسناد و مدارک 1300 شمسی، به کوشش ، تهران: موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی.
19. کدیور، منوچهر. (1384). دفتر ایام- حاج غلام حسین کدیور فسایی، تهران: انتشارات کویر.
20. کرونین، استفنی. (1383). رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران: جامی.
21. کمال زاده، میرزا ابوالقاسم خان. (1363). دیده ها و شنیده ها (خاطرات میرزا ابوالقاسم خان کمال زاده)، به کوشش مرتضی کامران، بی جا: نشر فرهنگ.
22. مجد، محمد قلی. (1389). از قاجاریه به پهلوی بر اساس اسناد وزارت امریکا، ترجمه رضا مرزانی و مصطفی امیری، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.
23. مرسلوند، حسن.(1369). زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، تهران: نشر الهام.
24. مرکز اسناد انقلاب اسلامی. (1381). سید ضیاء الدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران.
25. مستوفی، عبدالله. (1360). شرح زندگانی من، ج سوم، تهران: کتابفروشی زوار.
26. مکی، حسین. (1363). تاریخ بیست ساله ایران، ج اول، تهران: نشر ناشر.
27. ملکی، خلیل. (1368). خاطرات سیاسی خلیل ملکی، مقدمه محمد علی کاتوزیان، تهران: شرکت سهامی انتشار.
28. میرزا صالح، غلام حسین(گرداورنده و مترجم). (1369). جنبش میرزا کوچک خان بنابر گزارش های سفارت انگلیس در تهران، تهران: نشر تاریخ ایران.
29. میرزا صالح، غلام حسین(گرداورنده و مترجم). (1370). جنبش کلنل محمد تقی خان پسیان( گزارشهای کنسولگری انگلیس در مشهد)، تهران: نشر روایت.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما