فرصتي براي مفاهمه

واژه هاي مذاكره، مباحثه، مناظره و مجادله در فرهنگ مسلمانان بسيار رايج است و نشان از آموزه هاي ديرپا در تاريخ آنان دارد.اين واژه ها گرچه وجوه مشتركي دارند، اما معاني آنها متفاوت و مستقل است، چنانكه مذاكره، گفتماني تفاهم آميز و مباحثه گفتگويي چالش برانگيز مي باشد.مناظره نيز ناظر به گفتگوي دو مدعي است كه هر يك براي اثبات نظر خويش تلاش مي كنند و شاهد مي آورند. مناظره به وضع تعيني مباحثه اي كلامي است كه هر يك از دو طرف گفت و گو، با ايمان به حقانيت خويش درصدد اقناع طرف مقابل است.
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرصتي براي مفاهمه
فرصتي براي مفاهمه
فرصتي براي مفاهمه
نويسنده:محمد جواد صاحبي
منبع:روزنامه قدس
واژه هاي مذاكره، مباحثه، مناظره و مجادله در فرهنگ مسلمانان بسيار رايج است و نشان از آموزه هاي ديرپا در تاريخ آنان دارد.اين واژه ها گرچه وجوه مشتركي دارند، اما معاني آنها متفاوت و مستقل است، چنانكه مذاكره، گفتماني تفاهم آميز و مباحثه گفتگويي چالش برانگيز مي باشد.مناظره نيز ناظر به گفتگوي دو مدعي است كه هر يك براي اثبات نظر خويش تلاش مي كنند و شاهد مي آورند. مناظره به وضع تعيني مباحثه اي كلامي است كه هر يك از دو طرف گفت و گو، با ايمان به حقانيت خويش درصدد اقناع طرف مقابل است.در عين حال، معناي كلمات در بستر زمان تغيير مي يابد، از اين رو نمي توان معاني ثابتي را براي هميشه تاريخ منظور داشت. شايد به سبب شرايط تاريخي و فرهنگي، ذهنيت مثبتي نسبت به «مناظره» وجود نداشته باشد، اما با تصحيح روشها مي توان اين ذهنيت را تغيير داد و حتي اصطلاحي جديد را به جاي آن نشاند. آنچه مهم است، ضرورت احياي فرهنگ گفت و گو ميان پيروان اديان، مكاتب و مذاهب است كه هيچ فرقه و مكتبي فكري از آن بي نياز نيست؛ امري كه به بيان عقايد، اثرگذاري در مخاطب و رسيدن به انديشه اي درست مي انجامد. تنها در هماوردي انديشه ها و تضارب آراست كه رأي صواب آشكار مي شود. در حديث آمده است:
اضربوا بعض الرأي ببعض فانه يتولد منه الصواب. (1)
بيان باورها و برداشتها و افكار، از طريق گفت و گو آسان تر است. به راستي مجاب كردن ديگران جز از راه مباحثه علمي مستدل و مستند و پرهيز از تحقير و توهين ممكن نخواهد بود. در آموزه هاي اسلامي همواره بر مراعات ادب و آداب گفت و گو با مخالفان، بسيار تأكيد شده است؛ زيرا با زور نمي توان حتي كلام حق را بر ديگران تحميل كرد:
لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي.(2)
انبيا و اولياي الهي با كلام و گفت و گو دعوت خود را آغاز كردند. علي(ع) در حضور گروهي از مسلمانان و غيرمسلمانان سخن مي گفت و از آنها مي خواست كه آنچه نمي دانند، بر زبان آورند و پاسخش را دريافت دارند.در تاريخ آمده است، مردي يهودي به امام علي(ع) گفت: اي كه آنچه نمي داني، ادعا مي كني و چيزي كه نمي فهمي پيش تر مي گويي! اينك من مي پرسم و تو پاسخگو باش! ياران امام از اين بي حرمتي به خشم آمدند، از اين رو، خواستند او را تأديب كنند، اما حضرت آنان را از تعرض منع كرد و فرمود: او را رها سازيد؛ با فشار و زور و بي دليل نمي توان حجتهاي خدا را ثابت كرد. حضرت سپس به آن يهودي رو كرد و گفت: پرسشهايت را مطرح كن تا تو را پاسخ دهم. يهودي بي واهمه پرسشهايي نمود و علي(ع) پاسخ داد.(3)
مناظره هاي پيامبر(ص) و خاندان او با مخالفان و معاندان كه در كمال متانت و سعه صدر انجام يافته - و در كتابهاي احتجاجات طبرسي و مناظرات شيخ مفيد و ... آمده- براي اثبات اين ادعا كافي است. تنها مروري بر تندرويها و تندخوييهاي مخالفاني چون ابن الكوء با امام علي(ع) و ابن ابي العوجا با امام صادق(ع)، و ده ها و صدها متعصب ديگر با پيروان و شاگردان آن بزرگوار، ما را از اطاله كلام بي نياز مي كند.(4)
اين مناظرات آن اندازه رواج داشته است كه اهل بيت(ع)، فرزانگاني را براي همين منظور تعليم مي دادند كه از ميان آنها افرادي چون زراره، مفضل بن عمر و هشام بن حكم پرآوازه ترند.همين توجه و اهتمام به گفت و گو در سيره و فرهنگ مسلمانان و بويژه شيعيان بوده است كه دانشها و رساله هايي چون علم المناظرة و آداب المناظرة را پديد آورده است. علاقه وافر مسلمانان به شيوه مزبور، سبب پيدايش مناظرات فرضي و تخيلي بسياري گرديده كه بويژه در قرون اخير بسيار رايج بوده است. مجموعه هايي چون «گفتار خوش يارقلي» و «مناظره دكتر و پير» نمونه هاي مشهوري از آنهاست.

همگرايي اديان و مذاهب

گفتگو ميان اديان و مذاهب بر مدار مصالح و منافع ديني، از وجوه ديگري است كه هيچ گروه و امتي از آن بي نياز نيست. عقل انساني به وحدت گرايي بر محور مصالح حكم مي كند. از اين رو، ملتها و دولتها همواره به تأسيس اتحاديه هاي جهاني، سازمانهاي بين المللي و پيمانهاي نظامي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي براي حفظ منافع مشترك پرداخته اند.متدينان جهان نيز وجوه مشتركي براي همگرايي در برابر بي دينان و دين ستيزان دارند. پيروان اديان ابراهيمي نيز جمع محدودتري از آنان هستند كه به جهت اعتقاد به پيامبران الهي، در جوهره اعتقادات خود به وحدت مي رسند:
يا اهل الكتاب، تعالوا الي كلمة سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا ا... و لانشرك به شيئاً و لايتخذ بعضنا بعضا ارباباً من دون ا...(5)
هر يك از اديان به مذاهب و فرقه هايي تقسيم مي شوند كه به رغم گوناگوني باورها، وجوه مشترك بسياري با هم دارند. شماري از اديان و مذاهب به دليل نقاط اشتراكي شان، براي سازگاري و اتحاد در برابر بيگانگان ناگزير از نوعي همگرايي و تعامل هستند. البته، اين اتحاد هدفمند كه بر مدار مصالح و منافع صورت مي پذيرد و بيشتر جنبه سياسي دارد، از سرآغاز عصر جديد اروپا و در پي تجزيه امپراتوري عثماني و هجوم بي امان تمدن و استعمار اروپايي به سرزمينهاي اسلامي شروع شد و مصلحان و مجاهدان بزرگي طلايه دار اين نهضت گرديدند. نكته درخور تأمل آنكه، هرگز نبايد بحث «تقريب مذاهب» را با «نهضت اتحاد اسلامي» يكي دانست؛ زيرا انديشه تقريب مذاهب، مطالعه اي عميق و تطبيقي است كه در فرهنگ اسلامي پيشينه اي دراز دارد. «تقريب» روشي علمي است براي ابهام زدايي و شفاف سازي باورها، برداشتها و دريافتهاي كلامي، تاريخي، تفسيري و فقهي.
طبيعي است كه در «روشهاي علمي»، تعصبهاي فرقه اي، شيوه هاي حماسي و احساسي، طعن و لعن و دشنام گويي راه ندارد و از اين جهت مي تواند در خدمت آرمان اتحاد اسلامي نيز درآيد. بديهي است، اديان و مذاهب - چه براي هم سازگاري و ايجاد تعامل و اتحاد و چه براي اثبات حقانيت خويش و از ميدان بيرون كردن رقيب- ناگزير از كسب آگاهي نسبت به عقايد همديگرند. همين نياز، پيروان آنان را واداشته تا به مطالعه آثار و آرا و باورهاي يكديگر بپردازند. در واقع، از همين رهگذر بوده كه مباحثات بين الادياني و بين المذاهبي شكل گرفته است.
مباحثاتي كه ميان برخي از نخبگان و مصلحان عالم اسلام با فرهيختگان و متفكراني از پيروان ديگر مكاتب و اديان صورت پذيرفته، نشان از اهتمام آنان به اين شيوه ستوده دارد.خوشبختانه در قرون اخير با رشد و توسعه رسانه هاي مكتوب - اعم از كتاب، مجله و روزنامه- اين مباحثات و مناظرات، گسترده و ماندگار شده است. مناظرات مكتوب سيد جمال الدين اسدآبادي با «ارنست رنان» درباره موضوع بسيار مهم «اسلام و علم» كه در نشريه ددبا به چاپ رسيده، نمونه اي از اين جهاد علمي و قلمي است.البته، گفتگوهاي ميان رهبران و دانشمندان مذاهب اسلامي نيز در سده اخير بويژه پس از تهاجم استعمار غرب به سرزمينهاي شرقي، گسترش و ژرفاي بيشتري يافت و نهضت اتحاد اسلامي را بر محور مصالح امت محمدي تشكيل داد.پيش آهنگان اين مناظرات و گفتمانهاي تفاهم آميز، به نخبگاني چون سيد جمال الدين اسدآبادي، شيخ محمد عبده، سيد عبدالرحمن كواكبي، سيد عبدالحسين شرف الدين و شيخ محمدحسين كاشف الغطا محدود نمي شود، بلكه حوزه هاي علميه بلاد اسلامي كانونهاي چنين كوششهايي بوده است. براي نمونه، مجله درة النجف- كه سال 1328 هجري تأسيس شد- نشان از سعه صدر و بلندنگري علما و روحانيون بزرگ نجف دارد. درة النجف كه درباره ضرورت پرهيز از اختلاف فرقه اي و گشودن باب گفتگو و مباحثه ميان علماي مذاهب اسلامي مطالب راهگشايي انتشار داده، در ضمن بحثي اخلاقي و ادبي مي نويسد:
«رؤساي طرفين - خاصه روحانيون- فتح باب محاوره و معاشره و مزاوره با يكديگر را بنمايند و از صحبتهايي كه موجب تنفر و انزجار هر يك از طرفين است، بالمره اجتناب كنند و در مجالس و محافل به مذاكره مطالب مشتركه اسلاميه و ساير اموري كه راجع نسبت به مخالفت و افتراق بين طرفين اكتفا نمايند و نزاكت بين الفرقتين را در كمال دقت ملاحظه كنند... و البته، بايد اين مطلب را نصب العين خود قرار دهند كه حفظ كتاب الهي و سنت نبوي و همچنين حفظ كعبه - كه قبله آنهاست- و هكذا مطلق شعاير عامه و مشاعر مشتركه اسلاميه بر همه مسلمين لازم و واجب است.»(6)
«درة النجف» كه در آن زمان ارگان حوزه علميه نجف به شمار مي رفته، افزون بر دعوت علماي مذاهب به اتحاد، از روحانيون شيعه نيز مي خواهد اخباري را كه از ائمه شيعه اثني عشر در فضل و تحابب (دوستي) و تردد با اهل سنت و جماعت وارد شده، به طرح مذاكره قرار دهند.(7)
«درة النجف» با حفظ موضع تقريب گرايانه، تعرض به حريم باورهاي ديني شيعيان را بي پاسخ نمي گذارد و به همين روي، سخنان تفرقه انگيز مجله «المنار» را درباره تشيع سخت مورد انتقاد قرار مي دهد.(8)

علماي اسلام و گفتمان مكتوب

گفتمان مكتوب، يعني نقل و نقد باورها، انديشه ها و برداشتهاي دگرانديشان. اين همان شيوه پسنديده اي است كه انديشه وران بزرگ مسلمان تحت آموزه هاي ديني بدان پايبند بوده اند؛ چنان كه شيخ محمود شلتوت، مفتي مصر، سعه صدر مرحوم طبرسي را در تفسير مي ستايد و مي نويسد:
«براي من رفتار اين عالم شيعه امامي بسيار جالب و شگفت انگيز است كه وي به معلومات استاد و مرجع بزرگش، يعني شيخ الطايفه امام طوسي - صاحب تفسيرالتبيان- اكتفا نمي كند. او وقتي تفسير مجمع البيان خويش را به پايان مي برد و به تفسير جديد كشاف زمخشري دست مي يابد، معلومات جديد زمخشري را به رغم اختلاف مذهبي كه با وي دارد، با معلومات گذشته خود مي آميزد و تفسير ديگري به نام جامع الجوامع مي نويسد و از سويي فوايد تفسير التبيان طوسي و اضافات تفسير كشاف زمخشري را نيز در آن جمع مي كند. او با اين كار دو حجاب را كنار مي زند: يكي حجاب معاصر بودن با زمخشري و ديگري حجاب تعصب فرقه اي، و اين جهاد نفس همان جهاد اكبر است.»
شيخ شلتوت در ادامه مي افزايد:
«از همين رو، اين تفسير را به مسلمانان - از هر مذهب و ملتي كه هستند- تقديم مي كنم. به دليل همين مزاياست كه مطالعه آن را توصيه مي كنم تا از دانش سرشار، روش ميانه و اخلاق پسنديده اي كه در آن است، عبرت گيريم.»(9)
در زمينه فقه، اين گفتمان مكتوب به دانشي به نام «خلافيات» انجاميد. مثلاً طحاوي (226-321ه.ق) كتاب «اختلاف الفقهاء» محمدبن جرير طبري (224-313ه.ق) كتاب «اسباب اختلاف الفقها»(10) و بيهقي (458ه.ق) كتاب «خلافيات» را نگاشتند. از فقهاي شافعي، غزالي كتاب «مآخذ»، از مالكيان ابوبكربن عربي كتاب «تخليص» و ابوزيد دبوسي كتاب «تعليقة» و ابن القصار كتاب «عيون الادلة» و از فقهاي شيعه، سيد مرتضي (436ه.ق) كتاب «الناصريات»، شيخ طوسي كتاب «الخلاف» و علامه حلي (726ه.ق) كتاب «تذكرة الفقها» و «منتهي المطلب» را به رشته تحرير درآورده اند.(11)
اين شيوه اي بود كه فقيهان شيعه از پيشوايان خود آموخته بودند. بنا به نقل «موفق»، ابوحنيفه پيشواي حنفيان مي گويد:
«فقيه تر از جعفربن محمد نديدم؛ زيرا منصور، خليفه عباسي از من خواست مسائل مشكلي را براي پرسش از او طرح كنم. من نيز چهل مسأله فراهم كردم و به نزد منصور كه در حيره بود، رفتم و جعفربن محمد را ديدم كه در سمت راست خليفه نشسته است. مسائلم را مطرح كردم و او جواب مي داد و مي گفت: «شما در اين مسأله چنين مي گوييد و اهل مدينه چنان مي گويند و ما نيز چنين مي گوييم؛ چه بسا از ما و چه بسا از آنان تبعيت كنند و اي بسا هر دو مكتب با ما مخالفت نمايند»، تا اينكه هر چهل مسأله تمام شد. سپس ابوحنيفه گفت: آيا چنين نيست كه دانشمندترين مردم، عالم ترين آنها به اختلاف مردم است؟»(12)
امام فخر رازي در كتاب «جامع العلوم» يكي از دانشهاي حوزه هاي علميه را «علم الخلافيات» ذكر كرده و مي نويسد:
«علم خلاف، علمي شريف و بزرگ است كه حقايق و دقايق آن جز با تحريرات منقح، تقريرات ملخص، اعتراضات موجه و استدراكات وارد، درك نمي شود.»
وي آنگاه 9 اصل براي اين علم ذكر مي كند.(13)
آية ا... بروجردي معتقد بود كه «فقه» شيعه بايد با آگاهي از نظريات و افكار ديگران همراه باشد. فقه بايد از حالت اختصاصي به فقه تطبيقي و مقارن تبديل شود و فقيه نيز بايد به آراي گذشتگان - اعم از فقهاي اهل سنت و شيعه- رجوع كند و سپس مسأله را مطرح سازد.(14)
اين رويكرد كه ميراث سلف صالح است، با انگيزه كشف واقعيت احكام الهي، از سوي مصلحان ژرف نگر و باتقوا كم و بيش مورد توجه و اهتمام بوده است. البته، شرط بهره گيري از اين شيوه ستوده، نخست زدودن حجابهاي تحجر و تعصب و سپس حوصله و پايداري و داشتن قريحه استنباط قوي است. متأسفانه، اين بخش از سيره سلف صالح در دوره هاي اخير از سوي فرقه هاي گوناگون مسلمانان كمي مورد بي اعتنايي قرار گرفت؛ تا جايي كه شيخ محمود شلتوت نوشت:
«چون روح اختلاف در متأخران پديد آمد و تعصب فرقه اي آنان را فرا گرفت، قوانيني وضع كردند كه مردم را از انتقال به ساير مذاهب بازمي داشت و در اثر اين قوانين به جاي اينكه فقه مذاهب مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد، به صورت التزامي تعصب آميز درآمد و صاحب نظران را از اظهار رأي و نظر ممنوع داشت و راه تحقيق در كتاب خدا و سنت پيامبر را مسدود ساخت و موجب گشت كه اجتهاد در فقه اسلامي متوقف گردد.(15)
توجه به فقه مقارن و تطبيقي مذاهب، همواره منشأ بركات فراواني براي فرقه هاي گوناگون در جوامع اسلامي بوده است. آگاهي از دقايق ادله و شيوه هاي استنباط مجتهدان، بس نكته آموز و راهگشاست؛ چنانكه شيخ شلتوت و برخي ديگر از مفتيان اهل سنت با بهره گيري از مطالعات فقه تطبيقي، رجوع به برخي از فتاواي فقهاي شيعه بخصوص در زمينه حقوق خانواده را جايز شمردند تا بدين وسيله گره از مشكلات جامعه خويش بگشايند.

پي نوشت ها:

1- غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 266.
2- بقره، آيه 256.
3- علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 126؛ طبرسي، احتجاج طبرسي، ص 537.
4- براي تفصيل بيشتر ر.ك: طبرسي، احتجاج، ج 1، ص 537-609.
5- آل عمران، آيه 64.
6- درة النجف، جزء چهارم و پنجم، به نقل از: نجفي، موسي، حوزه نجف و فلسفه تجدد در ايران، ص 214.
7- همان، ص 215.
8- همان، ص 215.
9- رسالة الاسلام، ش 24، ص 228-240.
10- مقدمه ابن خلدون، ج 2، ص 931.
11- شيخ محمود شلتوت، طلايه دار تقريب، عبدالكريم بي آزار شيرازي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، تهران 1379 ش.
12- مناقب ابوحنيفه، موفق، ج 1، ص 173.
13- جامع العلوم، فخر رازي، ص 14-19.
14- مصاحبه با آية ا... جعفر سبحاني، حوزه، ش 43 و 44 ص 176 و 177.
15- محمود مقارنة المذاهب في الفقه، شلتوت، مقدمه، به نقل از شيخ محمود شلتوت طلايه دار تقريب، دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي، مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، تهران 1379، ص 150.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط