بررسى تطبيقى زن در نگاه جاهليت اديان؛ اسلام و فمينيسم
منبع:فصلنامه پژوهشهاى قرآنى
قرآن و اصلاح ازدواج
قرآن كريم بر ازدواجهاى ضدّّّ انسانى كه در ميان عرب جاهلى, قبايل وحشى, هنديان, يونانيان, ايرانيان و ديگر ملتها به شدت رونق يافته بود مهر بطلان زد و با دو دستور حكيمانه در برابر آن ايستاد:1. بازدارندگى از تعدد زوجات و محدود ساختن آن به چهار همسر.
2. نهى از ازدواجهاى نامشروع.
چند همسرى براى يك مرد از نگاه قرآن كريم تا چهار (زن) جايز شمرده شده و آن هم با قيد (بيم نداشتن از اجراى عدالت), اما كسانى كه در اجراى عدالت در بين همسران دچار خوف و بيم مى باشند, هرگز به بيش از يك همسر مجاز نيستند.
قرآن كريم مى فرمايد:(فإن خفتم أن لاتقسطوا فى اليتامى فانكحوا ماطاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فإن خفتم أن لاتعدلوا فواحدة…) نساء/3
اگر از اجراى عدالت درباره يتيمان بيم داشتيد, پس با زنانى كه مورد دلخواه تان باشيد, دوتا, سه تا, چهارتا ازدواج كنيد. و اگر بيم داشتيد كه نتوانيد عدالت را در بين آنان اجرا كنيد, از يك همسر تجاوز نكنيد.
علامه طباطبايى در تفسير آيه مى نويسد:(در اين آيه, خداوند حكم را بر ترس از بى عدالتى معلق كرده نه بر علم; زيرا در اين گونه موارد كه وسوسه هاى شيطانى هم تأثير انكارناپذير مى گذارند, اطمينان به بى عدالتى به دست نمى آيد و در نتيجه مصلحت از بين مى رود.)48
قرآن در ضمن محدود ساختن تعداد همسران, ازدواجهاى نادرست را ممنوع كرده است. در زمينه ازدواج با محارم مى خوانيم:
(حرّّّمت عليكم أمّّّهاتكم و بناتكم و أخواتكم و عمّّّاتكم و خالاتكم و بنات الأخ و بنات الأخت و أمّّّهاتكم التى أرضعنكم و أخواتكم من الرضاعة وأمّّّهات نسائكم و ربائبكم اللاتى فى حجوركم من نسائكم… و حلائل أبنائكم الذين من أصلابكم و أن تجمعوا بين الأختين إلاّّّ ما قد سلف…) نساء/23)
مادران, دختران, خواهران, عمه ها, خاله ها, دختران برادر, دختران خواهر, مادران رضاعى, خواهران رضاعى, مادران همسر, دختران همسرتان كه در كنار شما پرورش يافته باشند… و نيز همسران پسرانى كه از نسل شما هستند, بر شما حرام هستند و اينكه دو خواهر را با هم همسر بگيريد…
ازدواج با همسر پدر نيز در آيه نهى شده و زشت شمرده شده است.
(ولاتنكحوا ما نكح آباؤكم من النساء إلاّّّما قد سلف انّّّه كان فاحشة و مقتاً و ساء سبيلاً) نساء/22
با زنانى كه پدران شما با آنان ازدواج كرده اند زناشويى نكنيد, مگر آنچه پيش از اين انجام گرفته است كه اين كارى زشت و نكوهيده و شيوه ناپسندى است.
صاحب روح البيان مى نويسد:
(قبح, سه درجه دارد: قبح عقلى, قبح شرعى و قبح عرفى, در اين آيه با (إنّّّه كان فاحشة) به قبح عقلى و كلمه (مقتاً) به قبح شرعى و (ساء سبيلاً) به قبح عرفى اشاره شده است. منظور از قبح عرفى, عملى است كه موجب تنفر در افكار مردم مى شود و طبع بشر آن را نمى پسندد. و بدين سان همه مراحل قبح در اين ازدواج, جمع شده است.)49
شيخ طبرسى در تفسير اين آيه مى نويسد:
(مردم عصر جاهليت اين نوع ازدواج را (مقت) (تنفرآميز) و فرزندانى را كه ثمره آنان بودند مَقيت (فرزندان مورد تنفر) مى ناميدند.)50
قرآن كريم, نكاح جمع (خريدن كنيزان و مجبور كردن آنان به زنا) را به شدت نهى كرده است:
(ولاتكرهوا فتياتكم على البغاء إن أردن تحصّّّنا لتبتغوا عرض الحيوة الدنيا…)
نور/33
و كنيزان خود را كه مى خواهند عفيف و پاك دامن بمانند, براى به دست آوردن مال دنيا به زنا مجبور نكنيد…
قرآن كريم, دو شيوه ناپسند ديگر در اين رابطه را كه در ميان آنان رواج يافته بود و (سفاح) و (خدن) نام داشت با آيه كريمه (غيرمسافحات و لامتخذات أخدان…)(نساء/25) مردود شمرده است.
فخررازى مى نويسد:
(در زمان جاهليت برخى از زنان و مردان به طور پنهانى با يكديگر دوست مى شدند و زنا مى كردند. مردم نيز فقط به حرمت زناى آشكار معتقد بودند, ولى زناى پنهان را جايز مى دانستند. خداوند در اين آيه مردان را از هر دو نوع زنا يعنى زناى آشكار و پنهان نهى مى كند.)51
خداوند متعال دراين آيه ضمن تحريم نكاح خدن, مردان را مخاطب قرار داده مى فرمايد:
(اگر توانايى ازدواج با زنان مؤمنه آزاد را نداريد با كنيزان عفيف كه زناكار نيستند و رفيق پنهانى نمى گيرند با اذن مالكان آنها ازدواج كنيد.)
ازدواج اجبارى يكى ديگر از سنتهاى عرب جاهلى بود. پس از مرگ شوهر فردى زورمند, زن متوفّّّى را به منظور تصاحب دارايى و اموالش به زور و جبر, در خانه خود برده و با او ازدواج مى كرد و اگر نمى پذيرفت او را زندانى مى كرد تا بميرد, كه قرآن كريم آنان را از اين عمل ناپسند بر حذر داشت:
(ولايحلّّّ لكم أن ترثوا النساء كرهاً و لاتعضلوهنّّّ لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن…) نساء/19
اى مؤمنان براى شما حلال نيست كه زنان را با زور (و بر خلاف ميلشان) به ارث ببريد. آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه بخشى از آنچه را كه به آنان داده ايد پس بگيريد.
قرآن و آفرينش حوّّّا
چونان كه يادشد در تورات كنونى آفرينش همسر نخستين انسان; يعنى حوّّّا از دنده چپ آدم عنوان شده و دسته اى از روايات اسلامى كه در بعضى منابع قرآن پژوهى آمده با مضمون يادشده همخوانى دارند, تفاسيرى چون (روح المعانى), (تفسير طبرى) و… از تفاسير اهل سنت به نقل اين گونه روايتها مبادرت ورزيده اند.اما دسته ديگرى از روايات با روايات نخست ناسازگارند و بعضى از قرآن پژوهان نيز با روايتهاى دسته دوم همگام گرديده و روايتهاى نخستين را اسرائيلى مى نامند.
به اجمال مى توان گفت: قرآن كريم در موارد چندى و با بيانهاى همسان و همانند اين مطلب را يادآور شد كه از همه اين موارد چنين استفاده مى شود كه خداوند نخستين بار آدم را آفريد و در مرتبه دوم از وجود آدم, همسر او را خلق كرد.
از شيوه بيان همسان قرآن در همه موارد, دو نكته به روشنى استفاده مى شود:
1. خلقت آدم پيش از آفرينش حوا بوده است.
2. وجود آدم, ماده و مايه اصلى آفرينش حوّّّا بوده است.
اينك از ميان مجموعه آيات به نقل چند آيه بسنده مى كنيم.
(يا أيّّّها النّّّاس اتّّّقوا ربّّّكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها)
نساء/1
اى مردم از پروردگارتان بترسيد; آن خدايى كه شما را از يك نفس آفريد و همسر او را نيز از آن نفس آفريد.
(خلقكم من نفس واحدة ثمّّّ جعل منها زوجها) زمر/6
او شما را از يك نفس آفريد, آن گاه جفت او را از آن نفس قرارداد.
در اين آيه كريمه, جمله (ثم جعل منها زوجها) با واژه (ثمّّّ) به جمله پيش عطف شده و به گفته نحويان (ثمّّّ) دلالت بر تأخّر رتبه (معطوف) دارد.
(هوالذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها) اعراف/189
اوست خدايى كه همه شما را از نفس واحدى (يك تن) آفريد و از او نيز جفتش را مقرر داشت, تا به او آرام گيرد.
علامه طباطبايى ذيل آيه اول سوره نساء مى نويسد:
(مراد از نفس انسان چيزى است كه انسان به واسطه آن انسان شده است. و از ظاهر عبارت چنين استفاده مى شود كه مقصود از (نفس واحدة), آدم و از (زوجها) زن او مى باشد و اين دو, پدر و مادر نسل انسان كنونى هستند كه ما از آنها هستيم.)52
برخى از (وخلق منها زوجها) چنين فهميده اند كه:
همسر آدم از بدن آدم آفريده شده است همان گونه كه يهود معتقدند كه همسر آدم از يكى از دنده هاى آدم آفريده شده است,53 ولى بسيارى نيز (منها) را به معناى: از وجود و طينت او تفسير كرده اند.
نظر قرآن در بيرون رانده شدن آدم وحوّّّا از بهشت
قرآن كريم, عصيان و سركشى آدم و حوّا را در برابر آفريدگار هستى و خوردن آن دو از (شجره منهيه) را تنها به گردن حوّّّا نمى افكند, بلكه هر دو آنان را در اين امر دخالت مى دهد:
(فوسوس لهما الشيطان… فدلّّّيهما بغرور فلمّّّا ذاقا الشجرة بدت لهما سوآتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة و ناداهما ألم أنهكما عن تلكما الشجرة و أقل لكما إنّّّ الشيطان لكم عدوّّّ مبين. قالا ربّّّنا ظلمنا أنفسنا…) اعراف/23 ـ 20
شيطان آن دو را وسوسه كرد… و بدين ترتيب آنها را فريب داد وقتى از آن درخت تناول كردند, شرمگاه شان آشكار شد و بر آن شدند كه از برگهاى بهشت بر خود بپوشانند, پروردگار ندا داد: مگر شما را از آن درخت منع نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شماست؟ گفتند: پروردگارا بر خود ستم كرديم.
تثنيه آوردن ضميرها در اين آيات: (ولاتقربا), (فتكونا), (وسوس لهما), (وورى عنهما), (سوآتهما), (مانهاكما) حكايت از اين دارد كه وسوسه شيطان, آدم و حوّّّا را با هم در بر گرفته و به همين جهت هر دو از بارگاه خدا رانده مى شوند. بنابراين, اين انديشه يهود كه زن عامل رانده شدن آدم از بهشت شد اساسى ندارد.
نظر قرآن در دوران عادت زنانگى زن
از مسائل ديگرى كه در متن تورات آمده, كناره گيرى مطلق از زنان در دوران عادت زنانگى است. بنابراين اگر فردى با زن حائض نشست و برخاست كند, بخوابد و يا به هر صورتى با وى تماس پيدا كند بايد بدن و لباس خود را شست وشو دهد.54گروهى از مشركان نيز به جهت معاشرت با يهود از آميزش با زنان حائض خوددارى مى كردند. امّّّا مسيحيان و يا ساير اعراب به جهت آن كه دراين زمينه منعى وجود نداشت به آميزش مبادرت مى ورزيدند. اين افراط و تفريط ها سبب شد كه بعضى از مسلمانان دراين باره از پيامبر پرسش نمايند و خداوند در پاسخ آنان اين آيه را نازل كرد:
(و يسئلونك عن المحيض قل هو أذى فاعتزلوا النساء فى المحيض و لاتقربوهنّّّ حتى يطهرن فإذا تطهّّّرن فأتوهنّّّ من حيث أمركم الله إنّ اللّّّه يحبّّّ التوّّّابين و يحبّّّ المتطهّّّرين) بقره/222
تو را از حيض مى پرسند, بگو آن آزارى است, پس از زنان به هنگام حيض كناره بگيريد و نزديك شان نشويد تا پاك شوند. و هنگامى كه پاكيزگى يافتند از جايى كه خدا به شما فرمود نزدشان برويد; همانا خدا بسيار توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد.
علامه طباطبايى در تفسير (فاعتزلوا النساء فى المحيض و لاتقربوهنّّّ) مى نويسد:
(هرچند چنين به نظر مى رسد كه امر به مطلق كناره گيرى در حال حيض است, چنان كه يهود قائل بودند و جمله (ولاتقربوهنّّّ) آن را تأييد مى كند, ولى ذيل آيه كه مى فرمايد: (فأتوهنّّّ من حيث أمركم) قرينه است بر اينكه جمله (فاعتزلوا) و (ولاتقربوهنّّّ) كنايه از نزديكى نكردن با زنان از مجراى خون است, نه اينكه مطلق آميزش و معاشرت يا مطلق استلذاذ و استمتاع از ايشان ممنوع باشد و پس از پاك شدن از حيض يا پس از غسل كردن, نزديكى از جايى كه امر تكوينى به آن تعلق گرفته; يعنى همان مجراى خون حيض جايز باشد.)55
قرآن و مالكيت زن
قرآن كريم چونان كه مرد را مالك مال و ثروت خودش مى داند, زنان را نيز داراى حق مالكيت و بهره بردارى از دارايى و دستاورد كار و زحمت خود مى شناسد:(للرجال نصيب ممّّّا اكتسبوا و للنساء نصيب ممّّّا اكتسبن) نساء/32
براى مردان است آنچه از راه كار و تلاش به دست مى آورند, و براى زنان است آنچه را كه از راه كار و تلاش به دست مى آورند.
قرآن كريم هر يك از مرد و زن را داراى بهره از ارث مى داند:
(للرجال نصيب ممّّّا ترك الوالدان و الأقربون و للنساء نصيب ممّّّا ترك الوالدان و الأقربون) نساء/4
مردان را از آنچه پدر ومادر و خويشاوندان شان به جاى گذاشته اند سهمى است, و زنان را نيز از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان شان بر جاى گذاشته اند بهره اى.
قرآن, مهريه را ملك زنان دانسته و مردان را به پرداختن اين واجب مالى دستور داده است:
(و آتو النساء صدقاتهنّّّ نحلة)
مهر زنان را با طيب خاطر بپردازيد
همچنين نفقه زن را به عهده مرد گذاشته و در برابر خدمات و زحمات او در خانه شوهر و نيز در برابر شير دادن فرزند, براى او در ذمّّّه شوهر حقوقى منظور كرده است و حتى در عده طلاق نفقه زن را بر ذمه شوهر قرار داده است.هم فكرى مرد و زن
قرآن كريم معيار برترى انسانها از مرد و زن را در پرتو (تقوا) مى داند:(إنّّّ أكرمكم عنداللّّّه أتقاكم)
بدين سان آن مرد و زنى با يكديگر مى توانند كفو باشند كه هر دو در تقوا و فرمان بردارى از خدا همانند باشند.
قرآن كريم هر يك از زن و مرد را با توجه به كردار و ايمان شان شايسته يكديگر مى داند:
(الخبيثات للخبيثين…) نور/29
زنان ناپاك, لايق مردان ناپاك و مردان ناپاك, لايق زنان ناپاك هستند و زنان پاكدامن, شايسته مردان پاكدامن, و مردان پاكدامن شايسته زنان پاكدامن هستند.
دفاع از حريم زن
قرآن كريم در برابر تهمت زدن به زنان پاكدامن, كيفر سختى تعيين كرده است:(والذين يرمون المحصنات ثمّّّ لم يأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلدة ولاتقبلوا لهم شهادة أبداً اولئك هم الفاسقون) نور/5
كسانى را كه به زنان پاكدامن تهمت مى زنند و نمى توانند [براى اثبات سخنان خود] چهار شاهد بياورند هشتاد تازيانه بزنيد و هرگز شهادت آنها را نپذيريد كه آنها فاسقند.
قرآن در راستاى دفاع از حيثيت و حريم زن, مردانى را كه به همسران خود نسبت زنا مى دهند و شاهدى ندارند دستور (ملاعنه) مى دهد.(نور/6)
(الذين يرمون المحصنات الغافلات المؤمنات لعنوا فى الدنيا و الآخرة و لهم عذاب عظيم) نور/23
كسانى كه به زنان پاكدامن ناآگاه با ايمان, تهمت مى زنند, در دنيا و آخرت لعنت شده اند و براى آنان عذاب بزرگى است.
برابرى زن و مرد در كيفرها و نكوهشها
قرآن در مجازاتهايى چون قصاص, ديات و حدود, احكام همسان و همگونى را با مردها براى آنان در نظر گرفته است; مثلاً در باب حدود مى فرمايد:(الزانية و الزانى فاجلدوا كلّّّ واحد منهما مأة جلدة و لاتأخذكم بهما رأفة…) نور/2
هر مرد و زن زناكار را صد تازيانه بزنيد, و هرگز به آنان رحم نكنيد.
(السارق و السارقة فاقطعوا أيديهما…)
دستهاى مرد و زن دزد را قطع كنيد.
قرآن كريم حتى آثار و پيامدهاى وضعى كردار نيك و بد را براى زن و مرد برابر مى داند:
(الزانى لاينكح إلاّّّ زانية أو مشركة و الزانية لاينكحها إلاّّّ زان أو مشرك و حرّّّم ذلك على المؤمنين) نور/3
مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى كند. و زن زناكار را جز زناكار و مشرك به ازدواج خود در نمى آورد و اين كار بر مؤمنان حرام شده است.
پاداش و ثواب زن
قرآن مرد و زن را در مقام عبادت يكسان قرار داده و براى هر دو پاداش برابر وعده كرده است; كه در آيات بسيارى به اين حقيقت تصريح شده از جمله:(إنّّّ المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدّّّقين و المتصدّّّقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات أعدّّّ الله لهم مغفرة و أجراً عظيماً) احزاب/35
خداوند براى مردان مسلمان و زنان مسلمان و مردان مؤمن و زنان مؤمن و مردان فرمان بردار و زنان فرمان بردار و مردان راستگو و زنان راستگو و مردان شكيبا و زنان شكيبا و مردان فروتن و زنان فروتن و مردان صدقه دهنده و زنان صدقه دهنده و مردان روزه دار و زنان روزه دار و مردانى كه عفت خودشان را حفظ مى كنند و زنانى كه عفت خودشان را حفظ مى كنند و مردانى كه خداوند را زياد ياد مى كنند و زنانى كه خداوند را زياد ياد مى كنند, آمرزش و پاداش بزرگى آماده كرده است.
(إنّّّى لااُضيع عمل عامل منكم من ذكر أو أنثى بعضكم من بعض) آل عمران/195
عمل هيچ فردى از شما را از مرد و زن كه بعضى از بعض ديگر هستيد ضايع نمى كنم.
شگفتيهاى نهفته در زن
خداوند بر پايه تدبير حكيمانه خود, هر يك از زن و مرد را مايه آرامش جنس مخالف قرار داده است. بنابر اين وجود زن, مايه آرامش خاطر و سكونت مرد است, نه آنچه در مكتبهاى ديگر گفته شده است.(و من آياته أن خلق لكم أزواجاً من أنفسكم لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّّّة و رحمة إنّّّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكّّّرون) روم/21
از نشانه هاى خداوند اين است كه جفتهايى از نفس خودتان براى شما آفريد تا به وسيله آنان آرامش يابيد و بين شما دوستى و رحمت قرار داد. همانا در اين كار نشانه هايى است براى قومى كه بيانديشند.
چنان كه زنان و مردان لباس يكديگر خوانده شده اند.
(هنّّّ لباس لكم و أنتم لباس لهنّّّ) بقره/178
زنان براى شما مردان, لباس, و شما براى آنان لباس هستيد.
پرورش شخصيت زن در مهد قرآن
به دليل اهتمام بسيارى كه قرآن نسبت به مقام والا و ارجمند زن قائل شده است, احكام و دستورات مهم و راه گشايى فرا راه او قرار داده تا شخصيت ارزشمند و گوهر لطيف وجود او به عنوان رحمت و رأفت و مايه آرامش و سكون خانواده, براى اجتماع بشرى مناسب شأن وى محفوظ بماند.دستورات قرآنى كه به منظور پرورش انسانى شخصيت زن, عنوان شده به دو دسته تقسيم مى شود; در بعضى از آنها او مشترك با مرد است; مانند نگاه كردن, و در بعضى تنها او مأمور و مكلف است; مانند آيات حجاب.
دسته اول: دستوراتى است كه مردان و زنان هر دو مخاطب آن مى باشند, مانند آيه كريمه زير:
(قل للمؤمنين يغضّّّوا من أبصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم… و قل للمؤمنات يغضضن من أبصارهنّّّ و يحفظن فروجهنّّّ…) نور/31ـ30
اى پيامبر! به مردان با ايمان بگو: چشمهاشان را (از نگاه غرض آلود به زنان) بپوشانند و عفت شان را حفظ كنند, اين براى شما شايسته تر است… و به زنان با ايمان بگو: چشمهاشان را از (نگاه هاى غرض آلود به مردان) بپوشانند و تن خود را (دربرابر چشمان ناپاك) حفظ كنند.
(ولايبدين زينتهنّّّ إلاّّّ ماظهر منها…) نور/31
(يا أيّّّها النبى قل لأزواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهنّّّ من جلابيبهنّّّ ذلك أدنى أن يعرفن فلايؤذين…) احزاب/59
اى پيامبر به همسران و دختران خودت و زنان با ايمان بگو خود را با چادر بپوشانند; اين كار بهتر است كه شناخته شوند و مورد آزار قرار بگيرند…
چنان كه مى بينيم حكم پوشش و نگاه به دليل محافظت زنان مؤمن است.
به رغم آنچه عليه قرآن و اسلام تبليغ شده و احكام قرآن درباره زن را حصارى براى او و موجب پايمال شدن حقوق او دانسته اند, بسيارى از وجدانهاى آگاه و بى غرض جهان از انديشمندان يا شهروندان عادى دريافته اند كه دستورات قرآن بيش از هر نظام و مكتبى با ناموس آفرينش و طبيعت مرد و زن هماهنگى كامل دارد, و كامل ترين و جامع ترين نظام حقوقى براى جامعه زنان تا رستاخيز خواهد بود.
استدلال بر اين مدعا نيازمند بررسيهاى گسترده در زمينه طبيعت, استعداد, توانايى و تفاوتهاى زن و مرد است كه در خور اين نوشتار نيست; اما سرخوردگى بسيارى از كسانى كه در برهه هايى چشم به مكتبهاى غيرالهى دوخته بوده اند دراين مجال يادكردنى است.
منابع پرشمارى خبر مى دهند كه امروز در دنياى غرب, بسيارى از زنان ازشعارهاى آزادى و برابرى فمينيستى بيزارى مى جويند. يك خانم روزنامه نگار آمريكايى از طرفداران حقوق زن كه در زمينه (بازيافت هويت واقعى در سايه ارزشهاى طبيعى و غيرتجملى) كتابى منتشر كرده و شرح حال خود را به رشته تحرير درآورده, مى نويسد:
(زنان آمريكايى با اشتغال در خارج از خانه و رقابت بى فايده با مردان, بزرگ ترين موهبت زندگى يعنى مادر شدن را از دست داده اند.)
او به زنان جهان توصيه مى كند:
(اگر مى خواهيد, خانواده داشته و مادر باشيد, به خود بپردازيد.)56
راديو دولتى انگلستان با عنوان (دين اسلام سريع ترين رشد را در انگلستان داشته است) گزارشى دارد كه قسمتى از آن چنين است:
(بر اساس آمارگيرى روزنامه (تايمز) تعداد تازه مسلمانان انگليس رقمى در حدود 20 هزار نفر است كه اكثريت آنان را زنان انگليسى تشكيل مى دهند. در ميان تازه مسلمانان آمريكايى نيز بيش از 80% زن ديده مى شود. به گفته زنان انگليسى تازه مسلمان, ارزشهاى اسلامى عميقاً آنان را جذب كرده است.)57
گريز زنان از تمدن غرب و پناه گرفتن آنان به اسلام, نمايان گر اين واقعيت است كه امروزه براى انسانهاى خردورز و آرمان خواه از مرد و زن, فمينيزم غرب جلوه و جاذبه اى ندارد.
گزارشهايى كه اكنون به آن اشاره مى شود سند زنده ديگرى بر اين واقعيت است.در مقاله اى از نيويورك تايمز با عنوان (زنان در آغوش اسلام به امنيت مى رسند) چنين نوشته است:(بسيارى از كسانى كه متقاعد شدند سوسياليزم و كاپيتاليسم در جهت ترفيع موقعيت آنان ـ به عنوان انسان و زن ـ با شكست مواجه شده, به اين اميد گرويده اند كه اگر خود را به عنوان متفكر منتقد در چارچوب هويت در ريشه (اسلام) قرار دهند, تمام اختيارات سياسى لازم را به دست خواهند گرفت.)58
و نيز آمده است:(اسلام تغييرات پويا را تشويق مى كند و مبارزه در اسلام به نفع حقوق زن, يك جريان قوى است. اگر زنان ثابت كنند كه خدا طرفدار آنان است, حتى ضد زن ترين مردها چنانچه با خدا باشند در مقابل شان زانو خواهند زد. اين چيزى است كه در اسلام و نخستين كتاب دينى مسلمانان, قرآن, به دست مى آيد.)59
درميان پژوهشگران غربى نيز كسانى هستند كه جامعيت و جاودانگى احكام قرآن را موجب روى آوردن زنان غربى به اسلام مى دانند.
ويل دورانت در آثار و نوشته هاى خود, احكام قرآن مجيد را اساس تعالى شخصيت (زنان) دانسته است:(رسم زنده به گور كردن دختران با فرمان قرآن از ميان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشريفات قضايى و استقلال مالى برابر شدند. به زن اجازه داده شد تا به هر كار مجاز اشتغال ورزد و مال و سود خود را تصاحب كند; ارث ببرد و به هر صورت كه مايل است در مال خويش تصرف نمايد. قرآن اين باور و اعتقاد به فرهنگ جاهلى را كه در آن زن مانند اثاث منزل به مردها مى رسيد باطل كرد… و احكام قرآن براى هميشه ضامن سعادت زن است.)60
ويل دورانت احكام قرآن كريم درمورد زنان را در روش پيامبر خدا جارى دانسته براى نمونه مى نويسد: (وقتى زنان به مسجد مى رفتند و كودكان خود را همراه داشتند پيامبر نسبت به آنها رفتارى نيكوتر داشت. بنا به گفته روايتها وقتى در اثناى نماز صداى گريه كودكى را مى شنيد, خطبه را كوتاه تر مى كرد (و نماز را با شتاب مى خواند) تا مادر كودك از طولانى شدن آن به زحمت نيفتد.)61
نويسنده كتاب (جنگ عليه زنان) نيز در يك تحقيق گسترده در باب جايگاه زن در اسلام و مقايسه آن با غرب چنين مى نويسد:
(درك اين نكته مهم است كه بر خلاف جهان غرب به ويژه آمريكا (كه مى كوشند مرد و زن را به نحوى كمى و ظاهرى, برابر قرار دهند, چنان كه گويى هيچ تفاوت و تمايزى ميان آنها نيست) اسلام, مردان و زنان را موجودات كامل كننده هم مى داند… تفاوت اين دو جنس در نقش و وظيفه ظاهرى اجتماعى آن دو است, و اسلام در اين زمينه به نوعى تكميل گرى زن و مرد نسبت به يكديگر قائل است, تا برابرى كمّّّى ايشان. انتقادى كه غالباً غربيان به نقش زن در اسلام دارند, پيش از هر چيز بر اطلاق متكلفانه رسم و روشهاى غربى بر جهان اسلام, مبتنى است…)62
مطالب ياد شده, نمونه هاى اندكى از رويكرد زنان به تعليمات مكتب اسلام نسبت به زن و بازيافت جايگاه واقعى شان در بستر آموزه هاى اين مكتب است, اين رويكرد بدون شك بُعد ارزشى ـ الهى دستورات اسلام وجاودانگى آن نسبت به جايگاه و مقام زن را روشن مى سازد و همسازى آن را با هويت واقعى و انسانى او مى نماياند.
پي نوشت ها:
1. سبحانى, جعفر, فروغ ابديت, 1/50.
2. وكيلى, الهه, نگرش تطبيقى زن در آئينه قرآن…, مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى, 1370ش, 62.
3. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البيان فى تفسير القرآن, ذيل تفسير آيه 33 از سوره مباركه نور; طباطبايى, محمدحسين, تفسير الميزان, 19/171.
4. صدوق, جامع الأخبار, باب النهى عن نكاح البدل فى الزوج.
5. كاشانى, فتح الله, تفسير منهج الصادقين, 208.
6. ويل دورانت, تاريخ تمدن, 1/97.
7. همان, 1/100.
8. همان, 1/102.
9. همان.
10. همان.
11. همان.
12. همان, 120.
13. همان; همو, لذات فلسفه, 148.
14. همو, تاريخ تمدن, 1/132.
15. همان.
16. همان.
17. همان, 1/90 و 147.
18. همان.
19. همان, 1/148.
20. همان, 1/97; لذات فلسفه, 148.
21. آيين نامه زرتشتيان, 6ـ5.
22. همان, 5 تا 16.
23. تجزيه و تحليل افكار زرتشت, مزديسنا و حكومت, 358.
24. ويل دورانت, لذات فلسفه, 49.
25. تورات, آيه 21,22,و 28.
26. همان, باب سوم, آيات 1 الى 7.
27. همان, آيات 16 الى 17.
28. كتاب فرهنگ و تعليمات دينى يهود, 33.
29. تورات, سفر لاويان, آيات 19 تا 21.
30. همان, باب 5, آيات 12 الى 17.
31. تورات, سفر لاويان, باب دوازدهم, آيات 2 الى 5.
32. همان, باب 27, آيات 2 الى 4.
33. رساله اول پولس به تيموتائوس, باب دوم, آيات 4 و 5.
34. رساله اول پولس رسول به افسيسان, باب 5, آيات 22و23.
35. رساله اول پولس به تيموتائوس, باب 2, آيه 13.
36. رساله اول پولس رسول به مسيحيان قرنتس, باب 7, آيات 1, 7, 8.
37. احمد كمانگر, قواعد و عادات فرقه كاتوليك, مجموعه شماره 6, صفحه109.
38. همان.
39. انجيل متى, باب 5, آيه 32.
40. حسينى, سيدابراهيم, كتاب نقد, شماره 17, فمينيزم عليه زنان,151.
41. رجبى, فاطمه, كتاب نقد, شماره 17, زنان و فمينيزم, صفحه, 203.
42. تازه هاى انديشه, شماره 2, صفحه 17; حسينى سيدابراهيم, كتاب نقد, شماره 17, صفحه 158.
43. همان.
44. ليبراليسم غرب; ظهور و سقوط, 43ـ44.
45. رجبى, فاطمه, كتاب نقد, شماره 17, زنان و فمينيسم, صفحه 212, به نقل از كتاب جنگ عليه زنان, 49.
46. نصر, حسين, جوان مسلمان و دنياى متجدّد,50.
47. ويل دورانت, تاريخ تمدن, عصر ناپلئون, 481.
48. طباطبايى, سيدمحمدحسين, الميزان, 7/312.
49. بروسوى حقى, روح البيان, 2/184.
50. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البيان, 5/248.
51. فخررازى, تفسير كبير, 9و10/62; آلوسى, سيد محمود, بلوغ الارب, 5.
52. طباطبايى, سيدمحمدحسين, الميزان, 7/23.
53. همان.
54. تورات, سفرلاويان, باب 15, آيات 19 تا 23.
55. طباطبايى, سيدمحمدحسين, الميزان, 3/302.
56. ويل دورانت, لذات فلسفه, 99.
57. جان آل اسپوزيتو, روزنامه كيهان, 2/4/1373.
58. همان, 28/2/1373.
59. همان.
60. ويل دورانت, تاريخ تمدن, عصر ايمان, 1/231.
61. همان.
62. نصر, دكتر حسين, جوان مسلمان و دنياى متجدد, 50