موج چهارم در راه است
منبع:مجله پرسمان
1. بانى شهر الكترونيك كيش
2. طراح اولين مركز جامع خدمات كاربردى اينترنت در ايران، ASP
3. بانى اولين روستاى اينترنتى ايران، شاهكوه كه تاكنون نزديك به 900 هزار نفر از سراسر جهان از طريق وب سايت از آن بازديد كردهاند و اغلب رسانههاى جهان آن را مورد تشويق قرار دادهاند.
4. بانى اولين كتابخانه مجازى روستايى
5. ارائه دهنده اولين درس مجازى بر روى شبكه اينترنت
6. يكى از فعالان توسعه فرهنگ IT در كشور با ارائه بيش از 100 برنامه راديو و تلويزيونى و بيش از 500 سخنرانى علمى و ارائه دهها مقاله و مصاحبه در روزنامهها و مجلات علمى كشور
7. مجرى سند راهبردى شهر الكترونيك مشهد با محوريت شهردارى در راستاى سند راهبردى توسعه ICT ملى كشور
8. عضو مستقل يونسكو در آموزش و فن آورى منطقه آسيا و اقيانوسيه
9. عضو كميته آموزش مجازى كشور
10. عضو شوراى پژوهشى آموزش و پرورش كشور
11. پژوهشگر و محقق نمونه سالهاى 79و78 دانشگاه علم و صنعت ايران
12. استاد نمونه دانشكده برق دانشگاه علم و صنعت ايران در سالهاى 76و75
13. مؤلف و مترجم 6 كتاب در زمينه مهندسى برق و ICT كه كتاب PLC ايشان مقام اول ترجمه كتاب سال 1378 را در سطح كشور داشته است.
14. رتبه اول مديريت در پژوهشكده الكترونيك دانشگاه علم و صنعت ايران سالهاى 79و78
15. محقق برتر صنعت IT كشور در سال 82 مردم با طلوع آفتاب از خواب برمىخيزند. در حالى كه خورشيد به آرامى طلوع مىكند، بيشتر آنها دور از دغدغه كار و مشغوليتهاى روزانه، در طول شب مشغول استراحت بودهاند. امور شهر طى شب گذشته در جريان بوده و روال عادى خود را طى مىكرده است. فروشگاهها محصولات خود را عرضه مىكردند. اماكن آموزشى، تفريحى، فرهنگى، ادارات دولتى و تجارى شهر همگى در دسترسى بودند. با آغاز روز در اين شهر، با خيابانهاى خلوت روبه رو خواهيم بود. دانشآموزان و دانشجويان از طريق اينترنت در كلاسهاى درس حضور مىيابند. اكثر شاغلان در خانه و با شبكه اينترنت وظايف شغلى روزمره خود را انجام مىدهند. زنان خانهدار مىتوانند خريدهاى خود را از فروشگاههاى اينترنتى، بدون آنكه به صورت فيزيكى در فروشگاه حاضر شوند، انجام دهند و يا قبوض برق، گاز، تلفن و آب خود را از طريق اينترنت بپردازند. به گفته انيشتين، تخيل از دانش مهمتر است. ممكن است آنچه را كه گفته شد، خيالپردازى بدانيد، ولى اين را بدانيد كه يك ايرانى نظريه عصر مجازى را در دنيا مطرح كرده است و آنچه در آينده خواهيم ديد، ديگر خيال نيست، حقيقتى است كه بايد خود را آماده پذيرش آن كنيم. دكتر على اكبر جلالى تنها با يك تماس تلفنى و بدون اينكه براى ما كلاس بگذارد، دو روز پس از تماس تلفنى را براى انجام مصاحبه مشخص كرد. به هر حال كمتر كسى را مىتوان يافت كه به رغم داشتن دانش فراوان، اين چنين ساده و بىريا باشد. وقتى استاد به پژوهشكده الكترونيك دانشگاه علم و صنعت ايران آمد، خودمانى با ما احوالپرسى كرد و چند دقيقهاى را در دفتر كارش سپرى كرديم. پس از احوالپرسى، استاد تعارف كرد كه اگر نهار نخوردهايم، او را در خوردن بهترين نهار دنيا همراهى كنيم و اين نهار چيزى نبود جز قرصى نان و يك قالب پنير. براى انجام مصاحبه باز هم استاد بدون تكلف ما را به كتابخانه پژوهشكده راهنمايى كرد و مصاحبه را پشت ميز مطالعه كتابخانه آغاز كرديم. آنچه مىخوانيد حاصل گفتوگوى ما با طراح نظريه موج چهارم و عصر مجازى در دنياست. شنيدن درد و دلهاى اين استاد باصفا، خالى از لطف نيست.
به عنوان اولين سؤال خلاصهاى از تاريخچه تغييرات اساسى زندگى بشر از ابتداى خلقت تاكنون را بيان بفرماييد.
با نگاهى به تاريخ جهان، متوجه خواهيم شد كه اولين اختراع بشر آتش بوده است. پس از آن ابزار را مىتوان هر روز بر مجموع داده هایی که در جهان وجود دارد افزود.با توجه به اين تقسيم بندى، عصر بعدى چه خواهد بود؟
با توجه به مطالعاتى كه من در مجموع ده سال روى اين اصول داشتم، روند تكنولوژى و فنآورى را دنبال كردم و تأثيراتش را درجهان بررسى كردم، در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه عصر بعدى قطعاً با توجه به رشد فنآورىها، عصر مجازى خواهد بود كه اصطلاحاً چهارمين موج تغيير در جهان يا The Wave Of Change Fourth ناميده مىشود.چرا مهم است كه بدانيم عصر بعدى چيست؟
دليلش اين است كه كشورهايى كه در عصر صنعت بودند و زودتر از بقيه فهميدند كه نياز بشر، كامپيوتر و اين گونه مسائل است، برنده شدند و توانستند اقتصادشان را به سرعت شكوفا كنند. هر جامعهاى اين اصل را زودتر باور كرد، زودتر نظم گرفت. اما كشورهايى مثل ايران هنوز هم در باورش مشكل دارند. وقتى صادقانه به مشكلاتمان نگاه مىكنيم، متوجه مىشويم كه مشكلات ما به شيوه مديريت بازمىگردد.مگر مديريت ما چه مشكلى دارد؟
مديريت ما بر مبناى دانش نيست. مديران ما دلسوز، مهربان، صادق و خوب هستند. همه خصلتهايى كه در يك انسان خوب پيدا مىشود، در خيلى از مديران ما ممكن است وجود داشته باشد، ولى وقتى بحث كارآيى و رقابت به ميان مىآيد، مىبينيم كارآيى و رقابت لازم به علت عدم اطلاعات و دسترسى به آن، در مديران ما وجود ندارد. اين مهمترين چالش مديريت است كه اطلاعات نقش مهمى را در بهبود اين وضعيت به عهده دارد.براى اثبات اين نظريه چه كار كرديد؟
مجبور بودم در كنفرانسهاى جهانى چندين بار شركت كنم. به عنوان مثال در ملبورن استراليا، اولين بار مسأله عصر مجازى را مطرح كردم. سپس در تايلند، مالزى و اخيراً بيست سخنرانى در دانشگاههاى بزرگ امريكا داشتهام. با طرح اين مسأله مىخواستم ببينم آيا يك نظريه جامع و قابل پذيرش دانشمندها هست يا نه كه خوشبختانه تأثيرات بسيار خوبى داشته است. البته اين نظريه مخالفهايى هم دارد، مثلاً عدهاى معتقدند كه عصر چهارم، عصر نانوتكنولوژى است يا عدهاى بر اين باورند كه عصر مهندسى ژنتيك است. بعضىها هم عصر شبكهها را مطرح مىكنند.دلايل شما براى اثبات نظريهتان چيست؟
اول اينكه ما حتى در اصول اسلامى و عقايد دينى خودمان به اين گونه مسائل مانند طىالارض اعتقاد داريم. در فرهنگ اسلامى ما، اين مسأله يك مسأله جدى و قابل پذيرش است كه قطعاً براى يك دنياى مادى ممكن است خيلى معنا نداشته باشد؛ دوم اينكه ابزارى كه امروزه در جهان وجود دارد، دقيقاً به ما نشان مىدهد كه اين واقعيت در حال رخ دادن است.عصر مجازى كه امروزه شواهد حاكى از به وجود آمدن آن ديده مىشود، چگونه عصرى است؟
ما وقتى كتاب مىخوانيم، در دنياى يكبعدى سير مىكنيم. چنانچه اگر در كتاب حرفى از سيب به ميان آيد، هيچ تجسمى از آن نخواهيم داشت كه آيا اين سيب درختى است يا زمينى، بزرگ است يا كوچك، قرمز است يا سبز؟ به همين صورت اگر شخصی، سخنرانى كند و حرف بزند، در حال سير در يك دنياى يكبعدى است. اما وقتى به تلويزيون نگاه مىكنيم، مىبينيم شكل دنيا عوض مىشود و يك دنياى دوبعدى پيش روى ما قرار مىگيرد. حالا اگر يك سيب را در تلويزيون ببينيم، متوجه مشخصههاى ظاهرى آن خواهيم شد. پس ضريب درك در دنياى دوبعدى فوقالعاده بيشتر از دنياى يك بعدى است. بعد از اين دنيا، با دنياى سه بعدى مواجه خواهيم شد كه به آن دنياى مجازى(Virtual Age) مىگويند. عصر مجازى، دنياى سه بعدى به علاوه چيزهاى ديگر است.اين دنياى سه بعدى، چگونه تعريف مىشود؟
تصور كنيد آن درخت سيب كه شما در تلويزيون ديديد، به گونهاى باشد كه بتوانيد با دستتان آن را بگيريد، از درخت بكنيد و آن را حس كنيد، اين همان دنياى سه بعدى است. اگر اين حالت را در زمينه آموزشى به كار گيريم، خيلى معنا پيدا مىكند. شما يك ماشين را كرايه مىكنيد، به صورت مجازى سوارش مىشويد، آزمايش مىكنيد، با آن رانندگى مىكنيد، هر جا هم كه بخواهيد مىرويد و آن حالت هم به شما دست مىدهد، ولى عملاً سوار ماشين واقعى نبودهايد.اين مسأله چطور امكانپذير است؟
شايد تا قبل از اينكه صفحهكليد مجازى (Virtual KeyBoard) به دست يك ايرانى در دانشگاه كاليفورنيا اختراع شود، اين مسأله هنوز به صورت فيزيكى غيرقابل قبول بود، ولى الان كه ايشان يك صفحهكليد مجازى ساخته است، قبول اين مسأله عادىتر شده است. شيوه كار اين صفحه كليد به اين صورت است كه يك نور از كامپيوتر روى ميز پخش مىشود و مثلاً شما عكس صفحه كليد را روى ميز مىبينيد و به وسيله آن، شروع به نوشتن مىكنيد. حالا وقتى شما دكمهها را لمس مىكنيد، نتيجه آن به صورت حروف بر روى صفحه نمايشگر تايپ مىشود و اين در حالى است كه شما بر روى هوا مشغول تايپ كردن هستيد. امروزه صفحات پلاسمايى اختراع شدهاند كه جايگزين كلاههاى حقيقت مجازى براى ديدن به صورت سهبعدى شدهاند. از زمانى كه اينترنت آمده و ارتباطات دوسويه بيشتر شده است، سرعت رشد حقيقت مجازى (Virtual Reality) و تصاويرى كه به صورت سهبعدى معنا پيدا مىكنند، در حال افزايش است.با توجه به اينكه ابزارى كه عصر مجازى نياز دارد، هنوز به صورت آزمايشگاهى است، اين تكنولوژى كى به وجود مىآيد؟
من در كنفرانس يونسكو در ملبورن استراليا با تكنولوژى آن زمان، ثابت كردم كه بيست سال ديگر به جايى مىرسيم كه مانند امروز كه اينترنت يك امر عادى شمرده مىشود، تكنولوژى عصر مجازى عادى خواهد شد.به هر حال رسيديم به اينجا كه دنياى مجازى ابزار خاص خودش را مىخواهد؛ به نظر شما عوامل اصلى ايجاد جامعه مجازى چيست؟
سه عامل اساسى سختافزارى براى ايجاد جامعه مجازى وجود دارد كه با به دست آمدن آنها مىتوانيم دنياى مجازى را مثل اينترنت، راديو و تلويزيون كه در كنار ما امرى طبيعى هستند، داشته باشيم. اين سه عامل عبارتند از:- 1. اولين عنصر سختافزارى كه در شكلگيرى جامعه مجازى به آن نياز شديد داريم، حافظهها با حجم فوق العاده زياد است. حافظههايى كه در كامپيوترها وجود دارد، محدودند. در دنياى مجازى بايد بتوانيم حجم فوق العاده زيادى از اطلاعات را در جايى ذخيره كنيم. اين تكنولوژى الان وجود ندارد. در اين زمينه، آخرين تكنولوژى كه دانشمندان در حال دستيابى به آن هستند، حافظههاى مولكولى است. در يك مولكول مىتوان دانش جهان را جاى داد.
2. دومين عنصر سختافزارى، بخش محاسباتى رايانهها يعنى CPUها هستند كه بايد سرعت آنها آن قدر بالا برود كه بتوانند صدها ميليارد محاسبه را به صورت لحظهاى انجام دهند. عوامل متعددى از جمله افزايش تعداد ترانزيستورها و كاهش ولتاژ تغذيه CPUها و حتى تغيير اساسى مواد اوليه چيپهاى سيليكونى به سوى مواد جديد مانند لاستيكهاى نيمه هادى و تيوبهاى كربنى و فنآورىهاى ديگر كه در راه است، زمينه ايجاد سرعت بيشتر را فراهم مىكند.
3. سومين عنصر مورد نظر عصر مجازى، ابزار انتقالِ داده با سرعتِ فوق العاده زياد از نقطهاى به نقطه ديگر است.
ما براى فرستادن ايميل هم كه اطلاعات بسيار كمى را شامل مىشود، با مشكل روبه رو هستيم، پس چگونه مىتوانيم فضايى درست كنيم كه در آن واحد، اين همه اطلاعات را با يك كليد بتواند جابه جا كند؟
اخيراً در دنيا آزمايشهايى انجام شده است. به عنوان مثال دو نفر، يكى از امريكا و ديگرى از كره جنوبى دستانشان را دراز كردهاند و با هم يك شىء را از نقطه سومى بلند كردهاند. تكنولوژى در دنيا اين قدر پيشرفت كرده است كه به شما اجازه مىدهد تا چنين كارى را به صورت مجازى انجام دهيد. اين آزمايش نشان مىدهد كه فضا دارد براى يك دنياى سه بعدى و عملياتى شدن اين مباحث آماده مىشود. اينها نه شوخى است، نه تخيل.پس مىتوان گفت با وجود اين سه عنصر، تقريباً دسترسى به دنياى مجازى آسان است؟
بله، البته عناصر ديگرى هم مىخواهد. دوربينهاى خاص مىخواهد كه همين فضايى را كه ما نشستهايم، اين فضاى سه بعدى را بتواند به صورت زيبايى منتقل كند. كمكم داريم به اين نتيجه مىرسيم و تكنولوژى به ما اجازه رسيدن به فضاى مجازى را مىدهد.حال فرض كنيم دستيابى به دنياى مجازى ممكن شده، وظيفه ما در قبال اين قضيه چيست؟
به نظر من مهم اين است كه درك كنيم كه چنين فضايى در حال شكلگيرى است. من خيلى خوشبين هستم، به همين دليل فعاليت سنگينى را در زمينه توسعه ICT از زمانى كه به كشور بازگشتهام، انجام دادهام. بيشتر تلاش من در جهت آگاهسازى و فرهنگ سازى در اين زمينه بوده است. ما بايد كمكم بتوانيم با فرهنگ و ارزشهاى خودمان، از اين تكنيك و تكنولوژى استفاده كنيم و در جهت صلح و حتى جنگ از آن بهره گيريم. هر شخصى بايد در حد توان خويش در اين زمينه كوشش كند. خوشبختانه در كشور ما هم اخيراً اوضاع بهترى نسبت به گذشته به وجود آمده است. به هر صورت، ما عادت داريم هميشه موقعيت بحرانى ايجاد كنيم و در حالت بحرانى موفق شويم؛ در حالت عادى نمىتوانيم برنامهريزى كنيم. ان شاءاللّه بتوانيم اين عادت را با فنآورى اطلاعات كنار بگذاريم.به نظر مىرسد ما در ايران، هنوز موج سوم را درك نكردهايم. با توجه به اين نكته چطور مىتوانيم وارد عصر چهارم شويم؟
بله، متأسفانه به خاطر اينكه هميشه غربىها و كشورهايى كه با ايدئولوژى ما عناد داشتهاند، تكنولوژى خود را براى ما صادر كردهاند، ما اين تكنولوژيها را به صورت ابزار عناد ديدهايم. اين فرهنگ در مورد وسائل مختلفى از قبيل ويدئو، ماهواره، سى دى و حتى اينترنت در جامعه ما وجود داشته است. اين بار ما بدون اينكه به صورت فيزيكى وارد اين تكنولوژى شويم، مطالعه درباره آن را آغاز كردهايم و براى ساختن فرهنگ دنياى مجازى در جامعه تلاش مىكنيم. ما بايد نگرشى را در جامعه توليد كنيم كه با ورود اين تكنولوژى به جامعه، مجبور نباشيم از همان كاربرىهايى كه همراه تكنولوژى وارد مىشود، استفاده كنيم، بلكه اين بار ديگر برايش كاربرى داشته باشيم و با مطالعه و تطبيق با ساختار فرهنگى و ديدگاههاى خودمان، براى پذيرش يك تكنولوژى - بر عكس گذشته كه هميشه عناد داشتيم - آماده شويم. به گونهاى كه حتى خودمان مىتوانيم در پيدايش تكنولوژى نقش داشته باشيم كه اگر اين كار را بكنيم، مىتوانيم نسبت به كشورهاى ديگر خيلى پيشرو باشيم. بنده با شما موافقم، ما هنوز در عصر اطلاعات نيستيم، در عصر صنعت هستيم. با وجود اين، بحث اين گونه مسائل به خصوص در حوزههاى انديشه و نخبگان فنى كه بتوانند ابزارش را ايجاد كنند، مفيد خواهد بود. خصوصاً كسانى كه در سطح كلان مملكت تصميم مىگيرند و دورنما و چشمانداز تعيين مىكنند، بايد اين مسائل را در نظر بگيرند.با توجه به اينكه صحبت از مسؤولان شد و اين كه بايد اين مسائل در چشم انداز آينده مملكت ديده شود، هدف شما از مطرح كردن بحث پايتخت مجازى چه بود؟
من براى انديشمندان و تصميمسازها موضوع جديدى را باز كردم كه ذهنها به سمت فنآورى و تكنولوژى هم برود تا دوباره نروند ساختمانسازى كنند يا كارهايى از اين قبيل انجام دهند. يك بررسى انجام دادهام كه نشان مىدهد اگر اين ابزار فنى را در كنار انتقال پايتخت از تهران ببينيم، شرايطى به وجود مىآيد كه مىتوانيم با شصت هزار نفرجابهجايى، پايتخت را تغيير دهيم. تقريباً كمتر كشورى در دنيا وجود دارد كه تمام وزارتخانههايش در يك جا متمركز باشند. تكنولوژى به ما اين اجازه را مىدهد كه وزارت كشاورزى ما در شمال باشد، وزارت نفت ما در جنوب باشد، وزارت راه ما به عنوان مثال در اصفهان باشد كه بتواند به همه نقاط دسترسى داشته باشد. اينها به نفع جامعه است. وجود وزارتخانهها در شهرهاى مختلف مىتواند منشأ خير و بركت، توليد، كار و اشتغال باشد. اما متأسفانه مىبينيم مسؤولان تصميمساز نسبت به اين اطلاعات جديد بيگانهاند.علت اين مسأله چيست؟
علت اين است كه تعداد افرادى كه در سطوح تصميم سازى اين كشور از نيروهاى كارشناسى و تخصصى براى تصميمسازى استفاده مىكنند، اندك است. تصميمسازىها براساس نياز روز است. به همين خاطر است كه تا مسألهاى مانند زلزله پيش نيامده بود، صحبتى از تغيير پايتخت به ميان نيامد. اين مشكلى است كه مربوط به فرد و جمعيت خاصى نيست، مشكل فرهنگى و ملى ماست.آيا الگوى مناسبى در اين زمينه هست تا مسؤولان ما بتوانند از آن براى برنامه ريزى بهتر استفاده كنند؟
مطالعات ما نشان مىدهد كشورى مثل كره جنوبى مدل بسيار خوبى براى توسعه IT است. وقتى به تاريخ كره جنوبى نگاه مىكنيم، مىبينيم در سال 1960 درآمد سرانه يك كرهاى شصت دلار بوده است؛ به طورى كه در آن شرايط مردم كره براى سير كردن شكمشان حتى مارمولك، سوسك و هر جنبنده ديگرى را مىخوردند. كمكم مديران تصميمسازشان به اين نتيجه رسيدند كه روى دو عنصر كار كنند: ابتدا روى آموزش عالى كار كردند و بيشترين توجه خود را به آموزش عالى معطوف كردند و الان كره جنوبى يكى از كشورهايى است كه از نظر آموزش عالى بين تمام كشورهاى دنيا برتر است. اينها سرمايه گذارى سنگينى هم روى تحقيقات كردند. بودجههاى تحقيقاتى فوقالعاده زيادى را در نظر گرفتند، به گونهاى كه توانستند سرعت توسعه دانش كشورشان را بالا ببرند. الان درآمد سرانه يك كرهاى، هفده هزار دلار است كه نسبت به درآمد سال 1960 تقريباً سيصد برابر شده است. اين سرمايه گذارى در زمينه تحقيقات و آموزش عالى موجب مىشود تا كره جنوبى يكى از پيشرفتهترين كشورها در زمينههاى مختلف از جمله نانوتكنولوژى و IT باشد.با توجه به مثالى كه ارائه فرموديد، چرا به اين مرتبه از پيشرفت دست يافتند؟
براى اينكه مسؤولان تصميمسازشان به اين نتيجه رسيدند كه دنياى آينده، دنياى اقتصاد مبتنى بر دانش است. (Knowledge Economy) اقتصاد مبتنى بر دانش، از اطلاعات به دست مىآيد. وقتى كسى اطلاعاتش زياد است، مىتواند خوب برنامهريزى كند. اگر بخواهد دستگاه خوبى بسازد، همه اطلاعات را دارد و با توجه به آن، مىتواند بهترين دستگاهها را با كمترين هزينه و خسارت توليد كند؛ در نتيجه سود زيادى هم نصيبش خواهد شد.به نظر شما وظيفه دانشجويان براى فرهنگ سازى در اين زمينه و عبور از موج سوم به چهارم چيست؟
دانشگاهى و دانشجو در اين پروژه نقش بزرگى دارد. دانشجوهاى عزيز ما بايد در اين زمينه به خصوص در رابطه با توسعه IT و ICT خوب مطالعه داشته باشند. در رشتههاى IT براى چند سالى است كه نيروهاى تربيت شده در اين زمينهها نداريم. از سال 2005 كسى كه در رشته شيمى تحصيل مىكند، بايد ITو شيمى بخواند. رشتهاى به نام IT تنها، كاربرىاش محدود مىشود، اما از بين نمىرود. مىتوانيم يك دپارتمان IT با يك سرى درس داشته باشيم. اگر دانشجويى مىخواهد معارف بخواند، بايد IT و معارف بخواند. به قصد توسعه دين در جهان معارف بخواند، نه به قصد مسلمان كردن همديگر در ايران. با اين ابزارهايى كه تا به حال از آنها استفاده كردهايم، موفقيتى نداشتيم. به جاى اينكه انرژى ما صرف خودمان شود، بايد براى جهان مصرف شود. ابزار فن آورى را بايد در راه اسلام و توسعه دينى و نشر انديشههاى خودمان به كار گيريم. دانشجوها مىتوانند در اين زمينهها نقش اساسى داشته باشند و بدانند كه از الان بايد وارد شوند و حداقلها را در زمينه IT ياد بگيرند. به هر حال بى سواد كسى است كه IT بلد نباشد. اين يك امر واقعى و طبيعى است كه امروزه حس مىشود.جنبش نرمافزارى چه تأثيرى در اين زمينه دارد؟
قبل از هر چيز به عنوان يك نيروى تخصصى، با توجه به حساسيت بهجا و مناسبى كه رهبر معظم انقلاب نسبت به اين مسأله ايجاد كردند، بايد جنبش نرمافزارى را تعريف كنيم. به شرطى كه ما در ادامه ببينيم كه در تحولى كه در ساختار جامعه ما صورت مىگيرد، از افرادى استفاده شود كه مفاهيم جنبش نرمافزارى و زمان را درك مىكنند. اين مسأله مىتواند خيلى تأثيرگذار باشد. به عنوان اولين قدم، همين حركت چشم انداز بيست ساله كشور را به عنوان يك نقطه بسيار روشن در توسعه آينده كشور مىبينم. ما متأسفانه بعضى وقتها به علت عدم درك و تعريف درست از يك مسأله ، تعبيرهاى متفاوت را جايگزين مىكنيم.اگر ممكن است، قبل از تعريف جنبش نرمافزارى، مختصرى درباره چشم انداز توضيح دهيد.
من براى اينكه موضوع جا بيفتد يك مثال ساده مىزنم كه دانشجوها بهتر موضوع را درك كنند. به عنوان مثال اگر من تصميم بگيرم براى مسافرت به شهرى مثل قم بروم، اگر از يك فرد بىسواد هم بپرسيد كه دكتر جلالى مىخواهد برود قم، مىفهمد كه من كجا مىخواهم بروم، يعنى حس مىكند كه چشمانداز و جهتگيرى من در چه سمتى است. به اين چشم انداز Vision مىگوييم. اولين سؤالى كه پيش مىآيد اين است كه دكتر جلالى در قم چه مأموريتى دارد؟ پاسخ اين سؤال به عنوان Mision مطرح است. مسأله سوم كه به وجود مىآيد، سياست است. يعنى اين مأموريتى كه مىخواهم بروم با هواپيما مىروم يا ماشين؛ تند مىروم يا كند، اينها مىشود سياست يا Policy. نهايتاً مىخواهيم بگوييم كه دكتر جلالى مىخواهد چند روز بماند، حالا كه مىخواهد اين كارهارا انجام دهد، چقدر بودجه احتياج دارد؟ اينها مىشود طرح، برنامه يا Plan. متأسفانه در كشور ما، دانشجو و استاد هيچ وقت اين گونه به مسائل نگاه نمىكنند.برگرديم به سؤال قبل، به نظر شما منظور از جنبش نرمافزارى كه مطرح شده چيست؟
ما توسعه دانش را بايد به عنوان پايه قرار دهيم و به مغزافزار بيشتر توجه كنيم. ما در اداراتمان وقتى كه مىخواهيم دستگاهى بخريم، حتى اگر چندين ميليون باشد، بدون تلف كردن وقت مىخريم؛ بعد هم متوجه مىشويم چندين ميليون اضافه دادهايم، نه بازرسى هست نه بازخواستى! اما اگر براى تحقيقات يك دانشمند، پولى بدهيم، فردا گير هستيم. براى مغز ارزش قائل نيستيم. وقتى رهبر معظم انقلاب درباره نهضت نرمافزارى صحبت مىكند، فكر مىكنم بيشتر انديشههاى علمى و جايگزين كردن علم و سيستم در مجموعه نظام مطرح است. اين هم جز وظيفه دانشجوها و دانشگاهىها نيست. مردم عادى توان اين كارها را ندارند. نهضت نرمافزارى بايد شرايطى را به وجود بياورد كه الگوهاى علمى جامعه بتوانند در چرخه جامعه تأثير بگذارند و اثرات آن باعث رفاه و آسايش بقيه مردم شود.بعضىها چون اين كلمه نرمافزار مصطلح شده عمده توقعاتشان را به مسائل كامپيوترى مربوط مىكنند، آيا اين صحيح است؟
اصلاً اين بحث نيست. بحث اين است كه ما در حوزههاى دينى هم اين نهضت نرمافزارى را داشته باشيم. خيلى از روشهاى ما جواب نداده است. چگونه است كه بعد از 25 سال، معارف اسلامى در دانشگاهها هنوز از سوى دانشجوها غير قابل پذيرش است. دانشجوها به سختى از اين كلاسها استقبال مىكنند. اگر اجبار نباشد، شايد درصدكمى در اين كلاسها شركت كنند.چرا نتوانستهايم جاذبه را به وجود بياوريم؟
براى اين كه نهضت نرمافزارى نداشتهايم. نتوانستهايم درسها را جالب كنيم. يك روش عادى را پيش گرفتهايم، در حالى كه اين همه نوآورى و روشهاى جديد مانند كلاسهاى مجازى به وجود آمده است. ما عادت نداريم تغيير ايجاد كنيم. وقتى اقتصاد آمريكا را بررسى كنيم، متوجه خواهيم شد كه به فيلم و موسيقى وابسته است. مىبينيم روزانه دهها موسيقى در امريكا در جهت تفكر خودشان توليد مىشود. شما ببينيد در جهت همين ارزشهاى فرهنگى انقلاب ما، چند موسيقى بعد از جنگ توليد كردهايم. اينها نهضت نرمافزارى است. بايد شروع كنيم به حركت، تحول و نوآورى و از اين حالت مادى خارج شويم. جامعه ما متأسفانه متأثر از حركات مادى است. اقتصاد جامعه ما يك زمان به سمت منزل ، زمان ديگر به سمت تلفن همراه و دفعه بعد به سمت اتومبيل مىرود و همين طور در حال چرخش است، بدون اين كه هدايت دولتى وجود داشته باشد. اين نشان مىدهد كه جهتگيرىهاى مادى و جهتگيرىهاى غير مغزى تأثيراتش در جامعه بيشتر است. بايد روشى در نظر گرفته شود تا بخشى از اين سرمايهها براى توليد دانش مصرف شود. ايجاد اشتغال و كار و... هم احتياج به تفكر دارد. در مجموع نهضت نرمافزارى يعنى ارزشگذاشتن به انديشمندان و دانش، و فهميدن اين كه عصر آينده، عصر دانش است و اقتصاد آينده، دانش محور (Knowledge Economy) است.برگرديم به موضوع اصلى و اين كه بهترين راهكار براى رسيدن به عصر مجازى چيست؟
بهترين راهكار براى توسعه IT و ICT و رسيدن به عصر مجازى، ساخت شهركهاى نمونه و شهرهاى الكترونيكى است.شهر الكترونيك چگونه شهرى است؟
وقتى مىگوييم شهر الكترونيكى، يعنى تمام ساختار و اداره شهر در زمينههاى مختلف بتواند با امكانات الكترونيكى هم انجام گيرد. به عنوان مثال بايد آموزش الكترونيك هم وجود داشته باشد. آموزش الكترونيك براى درسهايى كه نمىتوانيم به صورت فيزيكى آموزش دهيم يا معلم براى آن درس نداريم يا علمش را نداريم، كارساز است. فرض كنيد استاد نانوتكنولوژى در كشور نداريم يا اگر داريم يك نفر است. اگر همه شهرهاى ايران الكترونيك باشند، سراسر ايران مىتوانند از اين استاد استفاده كنند. نمونه ديگر در مورد تجارت الكترونيكى است. امروز همه نمىتوانند خارج بروند و براى كارشان مشترى پيدا كنند، ولى با ابزار الكتريكى مىتوانند كالاهايشان را در سراسر جهان عرضه كنند. در زمينههاى مختلف هم، ديگر سازمانها مانند شهردارىها مىتوانند خدمات بدهند. در كشور ما، هر شهر قابليتهايى را دارد كه ديگر شهرها ندارند. با الكترونيكى كردن شهرها، قابليتهاى هر شهر در اختيار ديگران هم قرار مىگيرد و همكارى و عدالت بيشتر مىشود. در حقيقت شهر الكترونيكى چيزى نيست جز همين سرويسهاى سنتى كه به وسيله سرويسهاى الكترونيكى با سرعت بيشتر در 24 ساعت شبانه روز به هر كسى و در هر جا ارائه مىشوند. در كشور ما اين محدوديت هست كه مثلاً ساعت 7 بعدازظهر ادارات يا بانكها تعطيلاند. بنده كه استاد دانشگاه هستم، روز نمىتوانم پول قبض تلفنم را بدهم، ولى شب در منزلم مىتوانم به وسيله كامپيوتر و خدمات شهر الكترونيك پول تلفن را پرداخت كنم. با اين كار، وقت بيشترى براى كلاس و دانشجو مىگذارم. در كاهش ترافيك و كاهش آلودگى هوا هم تأثير خواهم داشت. مظاهر شهر الكترونيكى با هر ديدگاهى كه داشته باشيم، مظاهر كيفى است. اگر ما بخواهيم ايران را به e-Iran تبديل كنيم، به زمان احتياج داريم.براى كسب اطلاعات بيشتر در زمينه تكنولوژى اطلاعات، عصر مجازى، آموزش مجازى و مسائلى از اين قبيل، مىتوانيد به آدرسهاى اينترنتى زير مراجعه نماييد، البته مطالعه كتاب «شهر الكترونيك» را هم به همه علاقهمندان به اين مباحث پيشنهاد مىكنيم .
www.drjalali.org
www.shahkooh.com
www.itiran.com
.www.etvto.ir.ostadonline
www.persianlearn.com
www.ayandehnegar.org
www.bashgah.net.articles.cyber.asp
www.ediplomacyiran.com
.www.etvto.ir.itkhabar