نویسنده: Leonard G. Wilson
مترجم: سیاوش آگاه
مترجم: سیاوش آگاه
[edwƏrd jenƏr]
Edward Jenner
(ت. بارکلی، گلاسترشر، انگلستان، 27 اردیبهشت 1128/ 17 مهی 1749؛ و. برکلی، 6 بهمن 1201/ 26 ژانویهی 1823)، تاریخ طبیعی، ایمنی شناسی، پزشکی.
ادورد جنر ششمین و کوچکترین فرزند استیون جنر، کشیش بخش راکهمپتن و معاون اسقف بارکلی، شهر کوچک معاملاتی واقع در درّهی سِوِرن و مادرش دختر کشیش هنری هِد، معاون اسقف سابق بارکلی، بود. پدر جنر، علاوه بر اشتغالات کلیسایی، مالک مقدار زیادی زمین در حوالی بارکلی بود.
در 1133، موقعی که ادورد پنج ساله بود، پدر و مادرش هر دو به فاصلهی چند هفته درگذشتند و او تحت سرپرستی برادر بزرگترش، کشیش استیون جنر، که به جانشینی پدرشان به کشیشی بخش راکهمپتن منصوب شده بود، قرار گرفت. جنر تحصیلات ابتدایی خود را نزد کشیشی به نام آقای کلیسولد در واتن آندر اِج، دهکدهی مجاور محل سکونت خود، به پایان رسانید. سپس به دبیرستانی در سایرنستر فرستاده شد. یکی از فعالیّتهای مورد علاقهی دوران نوجوانی او جستجوی سنگوارهها در میان صخره های آهکی حومهی شهر بود.
جنر در 1140 نزد دنیئل لادلو، یکی از جرّاحان سادبِری، به شاگردی پرداخت و تا سال 1149 با وی کار کرد. در آن موقع به لندن رفت تا زیر نظر جان هانتر به تحصیل کالبدشناسی و جرّاحی بپردازد. هانتر درست در همان موقع خانهی بزرگی از برادرش ویلیام در خیابان جِرمین تحویل گرفته بود، و جنر یکی از اوّلین شاگردان شبانه روزی او بشمار می رفت. علاوه بر این، جنر به عنوان دستیار کالبدشناسی به هانتر خدمت می کرد و در همان ایّام، به اتفاق وی، به تنظیم نمونه های جانورانی که جووزف بَنکس از اولین سفر علمی خود با کشتی سلطنتی «ایندِوِر» آورده بود پرداخت. جنر در 1152 به برکلی بازگشت، و در آنجا با برادر بزرگش زندگی کرد و به حرفهی پزشکی اشتغال ورزید.
طبابت جنر در بارکلی ساعات فراغت زیادی برایش باقی گذاشت؛ فرصت داشت به فعّالیت در مجامع پزشکی محلی بپردازد، در زمینهی تاریخ طبیعی مشاهداتی کند، فلوت بنوازد، و بعضی اوقات اشعاری بسراید. پاره ای از اشعار وی زیبایی ساده دلانه ای دارند، و بهترین آنها شعرهای «خطاب به سینه سرخ» و «نشانه های باران» است.
هانتر دایماً جنر را به مطالعه در زمینهی تاریخ طبیعی تشویق می کرد، مثلاً از وی می خواست که نمونه های خاصّی بدست آورد و دربارهی حرارت بدن حیوانات زمستان خواب تحقیق کند. هانتر بسیاری از مشاهدات جنر را در مقالات خود گنجانید و در Philosophical Transactions of the Royal Society («صورت مذاکرات فلسفی انجمن سلطنتی») و نیز در کتاب خود به نام Observations on … the Animal Oeconomy («اظهارنظرهائی دربارهی ... اقتصاد جانوری»، لندن، 1786) منتشر کرد.
جنر در 15 اسفند 1166 با کَثرین کینگزکوت ازدواج کرد و به چَنتی کاتیج، یک خانهی راحت ییلاقیِ مربوط به زمان جورج در بالکی، نقل مکان کرد و، جز در فواصلی که به لندن و چلتنم می رفت، بقیهی عمر در همان جا اقامت گزید. همسرش، که برای او چهار فرزند آورده بود، در 22 شهریور 1194 درگذشت.
جنر در 1165 مقاله ای دربارهی عادتهای جفتگیری فاخته نوشت و هانتر آن را به «انجمن سلطنتی» تقدیم کرد. وی در آن مقاله نشان داده بود موقعی که تخم فاخته در لانهی پرندهی دیگری مانند نوعی سِسک گذارده و در آنجا تبدیل به جوجه شود، تخمها و جوجه های صاحب لانه، ظاهراً به وسیلهی پدر و مادر خودشان، به خارج از لانه افکنده می شوند. جنر برای این رفتار بظاهر غیرطبیعی توضیحی نداده بود. مقالهی مزبور در نهم فروردین 1166 در انجمن خوانده شد و برای درج «صورت مذاکرات فلسفی» پذیرفته شد. پس از چندی، در 28 خرداد 1166، جنر دریافت که این جوجهی فاختهی از تخم درآمده است که از لانهی «پدر و مادر پرورش دهنده» اش تخمهای جوجه نشده و جوجه های از تخم درنیامده را به خارج پرتاب می کند. در نتیجه، جنر اصل مقاله اش را قبل از آن که بچاپ برسد پس گرفت و در آن تجدیدنظ کرد. در 6 دی 1166 گزارش تجدیدنظر شده را برای هانتر فرستاد، و در 22 اسفند 1166 در «انجمن سلطنتی» خوانده شد.
موقعی که جنر کار پزشکی را در بارلکی شروع کرد، اغلب اوقات از وی خواسته می شد که اشخاص را بر ضدّ آبله مایه کوبی کند. مایه کوبی آبله از مدّتها قبل، یعنی از اوایل قرن هجدهم میلادی، در انگلستان معمول شده بود. برای این کار معمولاً اشخاص کاملاً تندرست را با مادّه ای که از تاولهای چرکی آبله می گرفتند تلقیح می کردند و بدین ترتیب یک بیماری خفیف آبله در شخص تولید می شد و در نتیجه در برابر عفونت آبله های بعدی در امان می ماند. لیکن این عمل خالی از خطر نبود، زیرا ابله ای که بدین طریق در بیمار ایجاد می گردید ممکن بود خیلی سخت و کشنده از آب درآید و موجب شیوع و گسترش این بیماری در بین اهالی شود.
چنین تلقیحی ظاهراً تا حدود سال 1147، که رابرت ساتن، اهل دِبنم واقع در سافک، آن را پیشرفت داد، در حومهی شهرهای از انگلستان متداول نبود. ساتن از بیمار می خواست که مدّت دو هفته قبل از تلقیح استراحت کند و پرهیزانهی غذایی سختی داشته باشد. آنگاه مقدار بسیار کم از مایعی که از تاول چرکی نارس آبله بدست آورده بود به وسیلهی نوک نیشتر در بین لایهی خارجی و داخلی پوست ناحیهی فوقانی بازو، به طوری که خون جاری نشود، وارد می کرد و هیچ گاه محلّ شکاف را با نوار زخم بندی نمی پوشاند.
جنر با استفاده از روش ساتن مایه کوبی را شروع کرد، لیکن اندک زمانی بعد دریافت که بعضی از بیماران کاملاً در برابر این بیماری مقاومند. با تحقیقاتی که کرد متوجّه شد این گونه بیماران قبلاً به آبلهی گاوی (بیماری اش که دانه های خاصّ و مشخّصی بر روی نوک پستانهای گاو ایجاد می کند و غالباً به کسانی که شیر چنین گاوهائی را می دوشند منتقل می شود) مبتلا شده بودند. او همچنین دریافت که بر طبق عقیدهی عمومی در بین مردان و زنانی که شیر می دوشند ابتلا به بیماری آبلهی گاوی سبب می شود که از آمادگی بعدی آنان برای ابتلا به آبله جلوگیری بعمل آید، اگرچه مواردی دیده می شد که این موضوع در آنها صدق نمی کرد. سایر پزشکان همکار جنر که در آن منطقه کار می کردند با این نظر که آبلهی گاوی محقّقاً از ابتلا به آبله جلوگیری می کند موافقت نداشتند.
جنر در 1159 متوجّه شد که دانه های چرکی روی نوک پستان گاوهای مبتلا با یکدیگر متفاوتند. همهی آن دانهها آبلهی گاوی نامیده می شدند و همگی آنها قابل سرایت به دست شیردوشها بودند، لیکن فقط یک نوع از آنها در برابر آبله مقاومت ایجاد می کرد. او این نوع دانهها را «آبلهی گاوی حقیقی» نامید. جنر پس از آن دریافت که حتّی آبلهی گاوی حقیقی فقط موقعی در برابر آبله ایجاد مصونیّت می کند که مایهی آن قبل از آن که تاولهای چرکی زیاد کهنه شده باشند گرفته شده باشد (مانند مایع آبلهی ساتن). جنر (اشتباهاً) تصوّر می کرد که آبلهی گاوی حقیقی همان بیماری پای اسبها است که به «گریس» موسوم است و چرک آبله از اسبلها به گاوها منتقل می شود و از آن راه به دست شیردوشهائی که ضمناً مراقبت اسبها را برعهده دارند سرایت می کند. وی در آن زمان همچنین عقیده داشت که آبلهی گاوی از شخصی به شخص دیگر قابل انتقال است، و افراد در برابر آبله محافظه می کند. لیکن قادر نبود که عقایدش را تا شانزده سال بعد به اثبات رساند.
جنر در 24 اردیبهشت 1175 جیمز فیپس، پسربچه ای هشت ساله، را با مایه ای که از تاول چرکی بازوی سئرا نلمس، یکی از زنان شیردوشِ مبتلا به آبلهی گاوی، گرفته بود مایه کوبی کرد. پسر مزبور دچار آبلهی گاوی شد و در ظرف چند روز بهبود یافت. جز در دهم تیر 1175 به جیمز مایهی آبله تلقیح کرد، لیکن مایه کوبی مؤثر واقع نگردید. در تیرماه سال 1177/ ژوئن 1798 جنر کتاب کوچکی در هفتاد و پنج صفحه تحت عنوان An Inquiry Into the Causes and Effects of the Variolae Vaccinae («جستاری در علل و آثار واکسن آبله») به خرج خود منتشر ساخت. او در این اثر تحقیقی بیست و سه مورد را که در آنها آبلهی گاوی مصونیّتی طولانی در برابر آبله ایجاد کرده بود شرح داد. جنر در آن کتاب به توصیف «گریس»، بیماری پاشنهی اسبان، پرداخت و نظر داد که این بیماری ممکن است موجب ایجاد آبلهی گاوی در گاوها شود. او نشان داد که آبلهی گاوی به زنان شیردوش منتقل می شود و بر روی دست و بازوی آنان تاولهای چرکی ایجاد می کند لیکن موجب بیماری در تمام دستگاههای بدن نمی شود. این بیماران پس از چند روز از این بیماری خفیف رهایی می یابند و از آن پس در برابر آبله مصونیّت حاصل می کنند.
جنر برای توصیف مایهی مولّد آبلهی گاوی اصطلاح «ویروس» را بکار برد، و معتقد بود که ویروس آبلهی گاوی را باید از گاو بدست آورد، و همین ویروس است که در برابر آبله مصونیّت دایم می بخشد. همچنین در مورد بیماری شمارهی 4 کتاب «جستاری ...» جنر نوع واکنشی را شرح داده بود که امروزه به «آنافیلاکسی» (حساسیت بیش از حد) معروف است. در 1170 شخصی به نام مِری برج، که چند سال قبل به آبلهی گاوی مبتلا شده بود، مورد تلقیح مایهی آبله قرار گرفت. التهاب قرمز کمرنگی در اطراف محلّ تلقیح پدیدار گشت که بتدریج سطح وسیعی را گرفت، اما پس از چند روز ناپدید شد. جنر این موضوع قابل توجه را متذکّر گردید که چگونه ویروس آبله می تواند با سرعتی بسیار زیادتر از خود آبله چنین التهاب و تورّمی ایجاد کند. وی همچنین مشاهده کرد که آبلهی گاوی، اگرچه در برابر آبله ایجاد مصونیّت می کند، چنین مصونیّتی را در برابر خود آبله گاوی بوجود نمی آورد.
عمل مایه کوبی، پس از انتشار کتاب جنر، مورد قبول عموم واقع شد و با سرعت عجیبی رواج یافت. از این امر نه فقط پزشکان بلکه نجیب زادگان، کشیشان، و رؤسای مدارس کشور نیز از آن استقبال کردند. جنر دریافت که لنفی را که از تاولهای چرکی آبله گرفته می شود می توان در لوله ای بلوری یا بر پر مرغ خشک کرد و مدّت زیادی حتی سه ماه نگاه داشت بی آن که اثرش را از دست بدهد. به این ترتیب می توان مایهی خشک شده را به نقاط دوردست ارسال کرد. ژان دوکار، پزشکی سویسی که در وین زندگی می کرد، مایه کوبی آبله را در سراسر قارّهی اروپا معمول کرد و در ارسال مایهی آبله به ایتالیا، آلمان، لهستان، و ترکیه عامل مؤثّری بود. در 1180 لرد الگین، سفیر بریتانیا در قسطنطنیه، مایهی آبله را که از دکتر کارو دریافت کرده بود از راه زمینی به بصره در خلیج فارس و سپس از آنجا به بمبئی فرستاد. مارکیِ ولزلی، فرماندار کلّ هندوستان، توزیع مایه را فعّالانه ترویج و تشویق کرد و هزاران نفر از اهالی در ظرف چند سال مایه کوبی شدند. در مسچوسیتس، بنجمین واتر هاوس با مایه ای که از جنر دریافت کرده بود مایه کوبی را در امریکا معمول ساخت. جنر همچنین مایهی آبله را برای جفرسن، رئیس جمهور آمریکا، فرستاد و جفرسن خانوادهی خود و همسایگانش را در مانتیسلو مایه کوبی کرد.
تقریباً تمامی عمر جنر بعد از سال 1177 مصروف مسألهی آبله کوبی شد. او می بایست مایهی آبله را برای متقاضیان تهیّه نموده جزئیات کار را شرح دهد، و در برابر انتقاد کسانی که مایه کوبی موجب بیماریشان شده بود به دفاع بپردازد. وی ناگزیر بود ابتدا به انتقادهای تاحدّی اتفاقیِ اینگنهوس و بعداً در 1178 به حملات شدیدتر ویلیام وودویل، مدیر «بیمارستان آبلهی لندن»، پاسخ دهد. وودویل بیمارانش را با بی توجهی و عدم رعایت احتیاط در برابر این بیماری مایه کوبی کرده و بدبختانه موجب وخیم تر شدن آبله و دست کم مرگ یک تن شده بود. جنر برای دریافت دفاع از مایه کوبی جزوه های متعدد نوشت. او مجبور بود بیشتر اوقات خود را در لندن بگذراند و به مکاتبات وسیع بپردازد. در 1181 پارلمان بریتانیا برای سپاسگزاری از کشف جنر پاداشی به مبلغ 10000 لیره و در 1185 مجدداً مبلغ 20000 لیره به او اعطا کرد. در 1182 «انجمن سلطنتی جنری» برای توسعهی امر مایه کوبی در لندن تأسیس شد و جنر بیشتر امور آن را خود در دست گرفت؛ در 1187 «برنامه مایه کوبی ملّی» جای آن انجمن را گرفت.
اگرچه در آن زمان بریتانیای کبیر و فرانسه در جنگ بودند، ناپولئون در 1183 مدالی به افتخار کشف جنر ضرب کرد و در 1184 مایه کوبی را در ارتش فرانسه اجباری ساخت. ناپولئون، بنابه تقاضای جنر، عدّه ای از انگلیسیانی را که در فرانسه بازداشت بودند نیز آزاد کرد. در 1192 دانشگاه آکسفرد درجهی دکتری افتخاری در پزشکی به جنر اعطا نمود.
جنر، بعد از مرگ همسرش که در 1194 اتفاق افتاد، بندرت بارکلی را ترک گفت و دیگر هیچ گاه لندن را ندید. او مطالعاتش را در زمینهی تاریخ طبیعی از سر گرفت و مقاله ای دربارهی مهاجرت پرندگان نوشت که پس از مرگش منتشر شد؛ در این مقاله نشان داده بود که پرندگان ظاهراً در تابستان برای تولیدمثل به انگلستان مهاجرت می کنند، و تخمدانهای مادهها و بیضه های نرها در آن موقع بزرگتر می شوند. جنر به عنوان قاضی صلح نیز در بارکلی به خدمت مشغول بود.
جنر روز قبل از مرگش پیاده به یکی از دهکده های مجاور رفت و دستور داد که برای بعضی از خانواده های فقیر سوخت تهیّه کنند. در 1999 دچار حملهی خفیف قلبی شد، و در5 بهمن 1201 به حملهی شدیدتری دچار گردید. صبح روز بعد درگذشت.
کشف مایه کوبی جنر مهار فوری آبله را امکان پذیر ساخت و موجب نجات جان تعداد بیشماری از نفوس شد. بعلاوه، همان طور که جنر دریافته بود، وسیلهی ریشه کنی نهایی آبله به عنوان یک بیماری را فراهم ساخت، و این امر در حال حاضر در سراسر جهان حاکم است. جنر را باید بنیادگذار ایمنی شناسی بشمار آورد؛ او در مایه کوبی برای اوّلین بار ویروس ضعیف شده را برای ایجاد ایمنی بکار برد. از لحاظ نامگذاری و بکاربردن اصطلاح «ویروس»، از لحاظ کوشش در راه شرح تاریخ طبیعی ویروس آبله، و نیز از لحاظ توصیف آنافیلاکسی، جنر را باید اوّلین پیشگام علم ویروس شناسی جدید دانست.
جنر در معرض انتقاد مخالفان مایه کوبی نیز قرار گرفته است. History and Phathology of Vaccianation، از ام. م. کروکشنک، 2 جلد (لندن، 1889)؛ و Jenner and Vaccination، از چارلز کرایستن (لندن، 1889)، از این قسم نوشتهها هستند. هیچ زندگینامهی مفصّل تازه ای از جنر و زندگیش در دست نیست که مورد نقد و بررسی قرار گیرد. پیشرفت سریع زیست ایمنی شناسی اهمیت تاریخی روزافزونی به کار او بخشیده است.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست
Edward Jenner
(ت. بارکلی، گلاسترشر، انگلستان، 27 اردیبهشت 1128/ 17 مهی 1749؛ و. برکلی، 6 بهمن 1201/ 26 ژانویهی 1823)، تاریخ طبیعی، ایمنی شناسی، پزشکی.
ادورد جنر ششمین و کوچکترین فرزند استیون جنر، کشیش بخش راکهمپتن و معاون اسقف بارکلی، شهر کوچک معاملاتی واقع در درّهی سِوِرن و مادرش دختر کشیش هنری هِد، معاون اسقف سابق بارکلی، بود. پدر جنر، علاوه بر اشتغالات کلیسایی، مالک مقدار زیادی زمین در حوالی بارکلی بود.
در 1133، موقعی که ادورد پنج ساله بود، پدر و مادرش هر دو به فاصلهی چند هفته درگذشتند و او تحت سرپرستی برادر بزرگترش، کشیش استیون جنر، که به جانشینی پدرشان به کشیشی بخش راکهمپتن منصوب شده بود، قرار گرفت. جنر تحصیلات ابتدایی خود را نزد کشیشی به نام آقای کلیسولد در واتن آندر اِج، دهکدهی مجاور محل سکونت خود، به پایان رسانید. سپس به دبیرستانی در سایرنستر فرستاده شد. یکی از فعالیّتهای مورد علاقهی دوران نوجوانی او جستجوی سنگوارهها در میان صخره های آهکی حومهی شهر بود.
جنر در 1140 نزد دنیئل لادلو، یکی از جرّاحان سادبِری، به شاگردی پرداخت و تا سال 1149 با وی کار کرد. در آن موقع به لندن رفت تا زیر نظر جان هانتر به تحصیل کالبدشناسی و جرّاحی بپردازد. هانتر درست در همان موقع خانهی بزرگی از برادرش ویلیام در خیابان جِرمین تحویل گرفته بود، و جنر یکی از اوّلین شاگردان شبانه روزی او بشمار می رفت. علاوه بر این، جنر به عنوان دستیار کالبدشناسی به هانتر خدمت می کرد و در همان ایّام، به اتفاق وی، به تنظیم نمونه های جانورانی که جووزف بَنکس از اولین سفر علمی خود با کشتی سلطنتی «ایندِوِر» آورده بود پرداخت. جنر در 1152 به برکلی بازگشت، و در آنجا با برادر بزرگش زندگی کرد و به حرفهی پزشکی اشتغال ورزید.
طبابت جنر در بارکلی ساعات فراغت زیادی برایش باقی گذاشت؛ فرصت داشت به فعّالیت در مجامع پزشکی محلی بپردازد، در زمینهی تاریخ طبیعی مشاهداتی کند، فلوت بنوازد، و بعضی اوقات اشعاری بسراید. پاره ای از اشعار وی زیبایی ساده دلانه ای دارند، و بهترین آنها شعرهای «خطاب به سینه سرخ» و «نشانه های باران» است.
هانتر دایماً جنر را به مطالعه در زمینهی تاریخ طبیعی تشویق می کرد، مثلاً از وی می خواست که نمونه های خاصّی بدست آورد و دربارهی حرارت بدن حیوانات زمستان خواب تحقیق کند. هانتر بسیاری از مشاهدات جنر را در مقالات خود گنجانید و در Philosophical Transactions of the Royal Society («صورت مذاکرات فلسفی انجمن سلطنتی») و نیز در کتاب خود به نام Observations on … the Animal Oeconomy («اظهارنظرهائی دربارهی ... اقتصاد جانوری»، لندن، 1786) منتشر کرد.
جنر در 15 اسفند 1166 با کَثرین کینگزکوت ازدواج کرد و به چَنتی کاتیج، یک خانهی راحت ییلاقیِ مربوط به زمان جورج در بالکی، نقل مکان کرد و، جز در فواصلی که به لندن و چلتنم می رفت، بقیهی عمر در همان جا اقامت گزید. همسرش، که برای او چهار فرزند آورده بود، در 22 شهریور 1194 درگذشت.
جنر در 1165 مقاله ای دربارهی عادتهای جفتگیری فاخته نوشت و هانتر آن را به «انجمن سلطنتی» تقدیم کرد. وی در آن مقاله نشان داده بود موقعی که تخم فاخته در لانهی پرندهی دیگری مانند نوعی سِسک گذارده و در آنجا تبدیل به جوجه شود، تخمها و جوجه های صاحب لانه، ظاهراً به وسیلهی پدر و مادر خودشان، به خارج از لانه افکنده می شوند. جنر برای این رفتار بظاهر غیرطبیعی توضیحی نداده بود. مقالهی مزبور در نهم فروردین 1166 در انجمن خوانده شد و برای درج «صورت مذاکرات فلسفی» پذیرفته شد. پس از چندی، در 28 خرداد 1166، جنر دریافت که این جوجهی فاختهی از تخم درآمده است که از لانهی «پدر و مادر پرورش دهنده» اش تخمهای جوجه نشده و جوجه های از تخم درنیامده را به خارج پرتاب می کند. در نتیجه، جنر اصل مقاله اش را قبل از آن که بچاپ برسد پس گرفت و در آن تجدیدنظ کرد. در 6 دی 1166 گزارش تجدیدنظر شده را برای هانتر فرستاد، و در 22 اسفند 1166 در «انجمن سلطنتی» خوانده شد.
موقعی که جنر کار پزشکی را در بارلکی شروع کرد، اغلب اوقات از وی خواسته می شد که اشخاص را بر ضدّ آبله مایه کوبی کند. مایه کوبی آبله از مدّتها قبل، یعنی از اوایل قرن هجدهم میلادی، در انگلستان معمول شده بود. برای این کار معمولاً اشخاص کاملاً تندرست را با مادّه ای که از تاولهای چرکی آبله می گرفتند تلقیح می کردند و بدین ترتیب یک بیماری خفیف آبله در شخص تولید می شد و در نتیجه در برابر عفونت آبله های بعدی در امان می ماند. لیکن این عمل خالی از خطر نبود، زیرا ابله ای که بدین طریق در بیمار ایجاد می گردید ممکن بود خیلی سخت و کشنده از آب درآید و موجب شیوع و گسترش این بیماری در بین اهالی شود.
چنین تلقیحی ظاهراً تا حدود سال 1147، که رابرت ساتن، اهل دِبنم واقع در سافک، آن را پیشرفت داد، در حومهی شهرهای از انگلستان متداول نبود. ساتن از بیمار می خواست که مدّت دو هفته قبل از تلقیح استراحت کند و پرهیزانهی غذایی سختی داشته باشد. آنگاه مقدار بسیار کم از مایعی که از تاول چرکی نارس آبله بدست آورده بود به وسیلهی نوک نیشتر در بین لایهی خارجی و داخلی پوست ناحیهی فوقانی بازو، به طوری که خون جاری نشود، وارد می کرد و هیچ گاه محلّ شکاف را با نوار زخم بندی نمی پوشاند.
جنر با استفاده از روش ساتن مایه کوبی را شروع کرد، لیکن اندک زمانی بعد دریافت که بعضی از بیماران کاملاً در برابر این بیماری مقاومند. با تحقیقاتی که کرد متوجّه شد این گونه بیماران قبلاً به آبلهی گاوی (بیماری اش که دانه های خاصّ و مشخّصی بر روی نوک پستانهای گاو ایجاد می کند و غالباً به کسانی که شیر چنین گاوهائی را می دوشند منتقل می شود) مبتلا شده بودند. او همچنین دریافت که بر طبق عقیدهی عمومی در بین مردان و زنانی که شیر می دوشند ابتلا به بیماری آبلهی گاوی سبب می شود که از آمادگی بعدی آنان برای ابتلا به آبله جلوگیری بعمل آید، اگرچه مواردی دیده می شد که این موضوع در آنها صدق نمی کرد. سایر پزشکان همکار جنر که در آن منطقه کار می کردند با این نظر که آبلهی گاوی محقّقاً از ابتلا به آبله جلوگیری می کند موافقت نداشتند.
جنر در 1159 متوجّه شد که دانه های چرکی روی نوک پستان گاوهای مبتلا با یکدیگر متفاوتند. همهی آن دانهها آبلهی گاوی نامیده می شدند و همگی آنها قابل سرایت به دست شیردوشها بودند، لیکن فقط یک نوع از آنها در برابر آبله مقاومت ایجاد می کرد. او این نوع دانهها را «آبلهی گاوی حقیقی» نامید. جنر پس از آن دریافت که حتّی آبلهی گاوی حقیقی فقط موقعی در برابر آبله ایجاد مصونیّت می کند که مایهی آن قبل از آن که تاولهای چرکی زیاد کهنه شده باشند گرفته شده باشد (مانند مایع آبلهی ساتن). جنر (اشتباهاً) تصوّر می کرد که آبلهی گاوی حقیقی همان بیماری پای اسبها است که به «گریس» موسوم است و چرک آبله از اسبلها به گاوها منتقل می شود و از آن راه به دست شیردوشهائی که ضمناً مراقبت اسبها را برعهده دارند سرایت می کند. وی در آن زمان همچنین عقیده داشت که آبلهی گاوی از شخصی به شخص دیگر قابل انتقال است، و افراد در برابر آبله محافظه می کند. لیکن قادر نبود که عقایدش را تا شانزده سال بعد به اثبات رساند.
جنر در 24 اردیبهشت 1175 جیمز فیپس، پسربچه ای هشت ساله، را با مایه ای که از تاول چرکی بازوی سئرا نلمس، یکی از زنان شیردوشِ مبتلا به آبلهی گاوی، گرفته بود مایه کوبی کرد. پسر مزبور دچار آبلهی گاوی شد و در ظرف چند روز بهبود یافت. جز در دهم تیر 1175 به جیمز مایهی آبله تلقیح کرد، لیکن مایه کوبی مؤثر واقع نگردید. در تیرماه سال 1177/ ژوئن 1798 جنر کتاب کوچکی در هفتاد و پنج صفحه تحت عنوان An Inquiry Into the Causes and Effects of the Variolae Vaccinae («جستاری در علل و آثار واکسن آبله») به خرج خود منتشر ساخت. او در این اثر تحقیقی بیست و سه مورد را که در آنها آبلهی گاوی مصونیّتی طولانی در برابر آبله ایجاد کرده بود شرح داد. جنر در آن کتاب به توصیف «گریس»، بیماری پاشنهی اسبان، پرداخت و نظر داد که این بیماری ممکن است موجب ایجاد آبلهی گاوی در گاوها شود. او نشان داد که آبلهی گاوی به زنان شیردوش منتقل می شود و بر روی دست و بازوی آنان تاولهای چرکی ایجاد می کند لیکن موجب بیماری در تمام دستگاههای بدن نمی شود. این بیماران پس از چند روز از این بیماری خفیف رهایی می یابند و از آن پس در برابر آبله مصونیّت حاصل می کنند.
جنر برای توصیف مایهی مولّد آبلهی گاوی اصطلاح «ویروس» را بکار برد، و معتقد بود که ویروس آبلهی گاوی را باید از گاو بدست آورد، و همین ویروس است که در برابر آبله مصونیّت دایم می بخشد. همچنین در مورد بیماری شمارهی 4 کتاب «جستاری ...» جنر نوع واکنشی را شرح داده بود که امروزه به «آنافیلاکسی» (حساسیت بیش از حد) معروف است. در 1170 شخصی به نام مِری برج، که چند سال قبل به آبلهی گاوی مبتلا شده بود، مورد تلقیح مایهی آبله قرار گرفت. التهاب قرمز کمرنگی در اطراف محلّ تلقیح پدیدار گشت که بتدریج سطح وسیعی را گرفت، اما پس از چند روز ناپدید شد. جنر این موضوع قابل توجه را متذکّر گردید که چگونه ویروس آبله می تواند با سرعتی بسیار زیادتر از خود آبله چنین التهاب و تورّمی ایجاد کند. وی همچنین مشاهده کرد که آبلهی گاوی، اگرچه در برابر آبله ایجاد مصونیّت می کند، چنین مصونیّتی را در برابر خود آبله گاوی بوجود نمی آورد.
عمل مایه کوبی، پس از انتشار کتاب جنر، مورد قبول عموم واقع شد و با سرعت عجیبی رواج یافت. از این امر نه فقط پزشکان بلکه نجیب زادگان، کشیشان، و رؤسای مدارس کشور نیز از آن استقبال کردند. جنر دریافت که لنفی را که از تاولهای چرکی آبله گرفته می شود می توان در لوله ای بلوری یا بر پر مرغ خشک کرد و مدّت زیادی حتی سه ماه نگاه داشت بی آن که اثرش را از دست بدهد. به این ترتیب می توان مایهی خشک شده را به نقاط دوردست ارسال کرد. ژان دوکار، پزشکی سویسی که در وین زندگی می کرد، مایه کوبی آبله را در سراسر قارّهی اروپا معمول کرد و در ارسال مایهی آبله به ایتالیا، آلمان، لهستان، و ترکیه عامل مؤثّری بود. در 1180 لرد الگین، سفیر بریتانیا در قسطنطنیه، مایهی آبله را که از دکتر کارو دریافت کرده بود از راه زمینی به بصره در خلیج فارس و سپس از آنجا به بمبئی فرستاد. مارکیِ ولزلی، فرماندار کلّ هندوستان، توزیع مایه را فعّالانه ترویج و تشویق کرد و هزاران نفر از اهالی در ظرف چند سال مایه کوبی شدند. در مسچوسیتس، بنجمین واتر هاوس با مایه ای که از جنر دریافت کرده بود مایه کوبی را در امریکا معمول ساخت. جنر همچنین مایهی آبله را برای جفرسن، رئیس جمهور آمریکا، فرستاد و جفرسن خانوادهی خود و همسایگانش را در مانتیسلو مایه کوبی کرد.
تقریباً تمامی عمر جنر بعد از سال 1177 مصروف مسألهی آبله کوبی شد. او می بایست مایهی آبله را برای متقاضیان تهیّه نموده جزئیات کار را شرح دهد، و در برابر انتقاد کسانی که مایه کوبی موجب بیماریشان شده بود به دفاع بپردازد. وی ناگزیر بود ابتدا به انتقادهای تاحدّی اتفاقیِ اینگنهوس و بعداً در 1178 به حملات شدیدتر ویلیام وودویل، مدیر «بیمارستان آبلهی لندن»، پاسخ دهد. وودویل بیمارانش را با بی توجهی و عدم رعایت احتیاط در برابر این بیماری مایه کوبی کرده و بدبختانه موجب وخیم تر شدن آبله و دست کم مرگ یک تن شده بود. جنر برای دریافت دفاع از مایه کوبی جزوه های متعدد نوشت. او مجبور بود بیشتر اوقات خود را در لندن بگذراند و به مکاتبات وسیع بپردازد. در 1181 پارلمان بریتانیا برای سپاسگزاری از کشف جنر پاداشی به مبلغ 10000 لیره و در 1185 مجدداً مبلغ 20000 لیره به او اعطا کرد. در 1182 «انجمن سلطنتی جنری» برای توسعهی امر مایه کوبی در لندن تأسیس شد و جنر بیشتر امور آن را خود در دست گرفت؛ در 1187 «برنامه مایه کوبی ملّی» جای آن انجمن را گرفت.
اگرچه در آن زمان بریتانیای کبیر و فرانسه در جنگ بودند، ناپولئون در 1183 مدالی به افتخار کشف جنر ضرب کرد و در 1184 مایه کوبی را در ارتش فرانسه اجباری ساخت. ناپولئون، بنابه تقاضای جنر، عدّه ای از انگلیسیانی را که در فرانسه بازداشت بودند نیز آزاد کرد. در 1192 دانشگاه آکسفرد درجهی دکتری افتخاری در پزشکی به جنر اعطا نمود.
جنر، بعد از مرگ همسرش که در 1194 اتفاق افتاد، بندرت بارکلی را ترک گفت و دیگر هیچ گاه لندن را ندید. او مطالعاتش را در زمینهی تاریخ طبیعی از سر گرفت و مقاله ای دربارهی مهاجرت پرندگان نوشت که پس از مرگش منتشر شد؛ در این مقاله نشان داده بود که پرندگان ظاهراً در تابستان برای تولیدمثل به انگلستان مهاجرت می کنند، و تخمدانهای مادهها و بیضه های نرها در آن موقع بزرگتر می شوند. جنر به عنوان قاضی صلح نیز در بارکلی به خدمت مشغول بود.
جنر روز قبل از مرگش پیاده به یکی از دهکده های مجاور رفت و دستور داد که برای بعضی از خانواده های فقیر سوخت تهیّه کنند. در 1999 دچار حملهی خفیف قلبی شد، و در5 بهمن 1201 به حملهی شدیدتری دچار گردید. صبح روز بعد درگذشت.
کشف مایه کوبی جنر مهار فوری آبله را امکان پذیر ساخت و موجب نجات جان تعداد بیشماری از نفوس شد. بعلاوه، همان طور که جنر دریافته بود، وسیلهی ریشه کنی نهایی آبله به عنوان یک بیماری را فراهم ساخت، و این امر در حال حاضر در سراسر جهان حاکم است. جنر را باید بنیادگذار ایمنی شناسی بشمار آورد؛ او در مایه کوبی برای اوّلین بار ویروس ضعیف شده را برای ایجاد ایمنی بکار برد. از لحاظ نامگذاری و بکاربردن اصطلاح «ویروس»، از لحاظ کوشش در راه شرح تاریخ طبیعی ویروس آبله، و نیز از لحاظ توصیف آنافیلاکسی، جنر را باید اوّلین پیشگام علم ویروس شناسی جدید دانست.
کتابشناسی
شرح کاملی از آثار منتشر شدهی جنر و بررسی منابعی که به زندگی او پرداخته اند در A Bio- Bibliography of Edward Jenner، از و. ر. لفانیو (لندن، 1951) عرضه شده است. تمامی گزارشهای زندگینامگی جدیدتر بر اساس The Life of Edward Jenner، از جان بِرَن (لندن، 1827)، تنظیم شده اند.جنر در معرض انتقاد مخالفان مایه کوبی نیز قرار گرفته است. History and Phathology of Vaccianation، از ام. م. کروکشنک، 2 جلد (لندن، 1889)؛ و Jenner and Vaccination، از چارلز کرایستن (لندن، 1889)، از این قسم نوشتهها هستند. هیچ زندگینامهی مفصّل تازه ای از جنر و زندگیش در دست نیست که مورد نقد و بررسی قرار گیرد. پیشرفت سریع زیست ایمنی شناسی اهمیت تاریخی روزافزونی به کار او بخشیده است.
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، ترجمه: احمد آرام... [و دیگران]، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست