إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ؛ (1) دین نزد خداوند همان اسلام است.
وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ (2) هر که جز اسلام دینی را برگزیند، از او پذیرفته نگردد و در آخرت از زیانکاران خواهد بود.
کلیدواژهها
انحصار گرایی دینی، پلورالیسم در حقّانیت، پلورالیسم در رستگاری، پلورالیسم در رفتار، تجسّد، تمثیل فیل و نابینایان، تنگناهای ادراک بشری، تنوّع قرائتهای دینی، جاهل قاصر و مقصّر، حقّانیت، شکاکیت، شمول گرایی دینی، کثرت گرایی دینی، گستردگی رحمت و هدایت الهی، مسیحیان بدون عنوان، نجات و رستگاری، نسبی انگاری حقیقت.
دیدگاههای گوناگون دربارهی حقانیت و نجات بخشی ادیان
در پاسخ به پرسشهایی که گذشت، دیدگاههای گوناگونی پدید آمده که رایجترین آنها نظریههای سه گانهای است که در فرهنگ مسیحیت شکل گرفته (4) و بر این پیشفرض استوار است که میتوان میان « حقانیت » و « نجات بخشی » فرق نهاد. (5) اینک به بررسی این دیدگاهها میپردازیم.1. انحصارگرایی (6)
انحصارگرایی دیدگاهی است که نه تنها صدق و حقّانیت، بلکه نجات را نیز در انحصار دینی خاص میداند و درِ بهشت و سعادت اخروی را به روی پیروان ادیان دیگر بسته میبیند. بسیاری از مسیحیان درتفسیر آموزههایی چون « تجسّد » و « فدیه » - که از ارکان اساسی مسیحیّت به شمار میروند - چنان سخن میگویند که حتّی پیامبران پیش از عیسی (علیه السَّلام) را نیز نیازمند نجات بخشی وی مینمایانند.
بیشتر بدانیم
دانته و انحصارگرایی مسیحی
دانته (1265- 1321 م) شاعر بزرگ ایتالیایی، در سفرنامهی تخیلی خود، در وصف کسانی که در طبقهی اول دوزخ (لیمبو) گرفتار آمدهاند، چنین مینویسد: « ایشان گناهی نکردند و شاید هم حسناتی داشتند، ولی این فضایل آنان را بس نیامد؛ زیرا رسم تعمید... در مورد ایشان صورت نگرفته بود. و اگر هم پیش از مسیحیت زیستهاند، خداوند را چنان که باید پرستش نکردهاند». (7) دانته در این نوشتار، دانشمندان غیر مسیحی را ساکن لیمبو میشمارد، (8) و از زبان کسی که در این سفر تخیلی راهنمایی وی را بر عهده دارد - و خود اندکی پیش از میلاد مسیح (علیه السَّلام) از دنیا رفته و در لیمبو مأوی گزیده است - چنین میگوید: « تازه بدین جا آمده بودم که قادر مردی که تاجی با نشان پیروزی بر سر داشت، (9)به نزد ما آمد. وی روح نخستین پدر ما، وهابیل پسر او، و روح نوح، و موسی قانونگذار مطیع، و ابراهیم شیخ بزرگ، و داود پادشاه، و اسرائیل [= یعقوب ] را با پدر و فرزندانش... و بسیار ارواح دیگر را با خود بیرون برد، و همهی آنها را رستگار کرد. و میل دارم بدانی که پیش از اینان ارواح بشری از اینجا بیرون نرفته بودند ». (10)
با این همه، در سالهای اخیر مسیحیان تا حدودی موضع انحصار گرایانهی خود را تعدیل کردهاند؛ چنان که به گفتهی برخی از اندیشمندان مسیحی، کلیسای کاتولیک از شورای واتیکانی دوم (1962-1965 م)(13)- دست کم در بیانیههای رسمی خود - به نگرشی شمول گرایانه روی آورده است. (14)
2. شمول گرایی (15)
شمولگرایی دیدگاهی است که « حقانیت » را به دینی خاص منحصر میسازد؛ اما دامنهی « نجات » را نزد (بسیاری از) پیروان ادیان دیگر نیز میگستراند. (16) مسیحیانی که از این دیدگاه جانبداری میکنند - همانند انحصارگرایان - بر نقش منحصر به فرد تجسّد حضرت عیسی (علیه السَّلام) و فدا شدن ایشان برای گناه ذاتی آدمیان تأکید میورزند؛ و با این حال، بر این باورند که « آثار و منافع این ایثار و از خود گذشتگی هرگز به کسانی که به طور آشکار به آن ابراز ایمان میکنند، محدود نیست ». (17) شمول گرایی مسیحی را غالباً با نام کارل رانر (18) (1904- 1984 م) از اندیشمندان معاصر کاتولیک، پیوند میزنند که گزیدهای از سخنان او چنین است:مسیحیت یک دین مطلق است و از راه هیچ دین دیگری نمیتوان رستگار شد. کلمهی منحصر به فرد خداوند، در عیسی - که به خاطر همهی انسانها مصلوب شد - تجسّد یافت. مسیحیت نه تنها ما را به با این کلمهی منحصر به فرد آشنا ساخت، بلکه زمینهی اجتماعی لازم را برای حضور عیسی مسیح در میان انسانها نیز فراهم آورد. البته این نکته نیز درست است که خداوند مایل است همهی انسانها نجات یابند. برای تحقّق همین رستگاری فراگیر بود که عیسی کفارهای پرداخت و خداوند برکات فعلِ رستگاری بخش او را شامل همهی انسانها (حتّی کسانی که از عیسی، از مرگ او، و از سلطنت او هیچ نشنیده باشند) نمود. (19)
رانر غیر مسیحیانِ مشمول رستگاری را « مسیحیان بدون عنوان » (20) میخواند؛ (21) تعبیری که برخی آن را به « عضویت افتخاری » در یک سازمان همانند میکنند. (22) وی بر این باور است که حتّی پیش از دوران مسیحیت نیز، نجاتیابی پیروان ادیان دیگر تنها « به دلیل اطاعت از مسیح موعود » بوده است. (23)
بیندیشیم
تأملی دربارهی شمول گرایی
« وقتی تصدیق میکنیم که نجات و رستگاری میتواند بدون هیچ گونه پیوند ظاهری و رسمی با کلیسای مسیحی یا انجیل به منصه ظهور برسد، و محل تحقق آن نیز در وجود کسانی باشد که بر پایهی ادیان کاملاً متفاوت دیگری روزگار میگذرانند، در این صورت آیا ژستی کاملاً توخالی نیست که اصرار بورزیم بر چسبی مسیحی به آنها بزنیم؟ علاوه بر این، ... چرا دیگر [به تبلیغ مسیحیت بپردازیم و] بر این هدف پافشاری کنیم که همهی ابنای بشر را در کلیسای مسیحی گرد آوریم؟ » (24)
برخی دیگر از اندیشمندان مسیحی، در پاسخ به پرسش اخیر چنین گفتهاند:
« اساساً رهایی و رستگاری محصول معرفت است. به همین دلیل است که ما وظیفه داریم [ به تبلیغ مسیحیت بپردازیم و ] مسیحیانِ بدون عنوان را از پایه و اساسِ رستگاری و استحالهشان آگاه سازیم ». (25)
3. کثرتگرایی (26)
کثرت گرایی یا پلورالیسم دینی دیدگاهی است که ادیان گوناگون را به رسمیت میشناسد و همهی آنها را راهی به سوی حقیقت میداند: (27)کثرت گرایی دینی نظریهای است معرفت شناسانه و دین شناسانه در باب حق بودن ادیان و مُحق بودن دینداران؛ و بر آن است که کثرتی که در عالَم دین ورزی پدید آمده است - و علی الظاهر نازدودنی و نارفتنی است - حادثهای است طبیعی که از حق بودن کثیری از ادیان (28) و مُحق بودن کثری از دینداران پرده برمیدارد، و مقتضای دستگاه ادراکی آدمیان و ساختار چند پهلوی واقعیت است؛ ... و چنان نیست که کژفهمی، یا توطئهگری و بدخواهی، یا حق ستیزی و حق گریزی، یا باطل اندیشی، یا هواپرستی، یا استضعاف فکری، یا سوء اختیار، یا غلبهی اهریمن در آن مدخلیتِ عمده داشته باشد. (29)
جان هیک (1922- م) فیلسوف و دین پژوه انگلیسی، این دیدگاه را در سالهای اخیر پرورانده و کتابها و رسالههایی در این زمینه به نگارش درآورده است. (30)
وی نخستین بار درسال 1977 میلادی با انتشارکتابی به نام اسطورهی حلول خداوند، (31) دیدگاه رایج مسیحیان را دربارهی حلول و تجسّد خدا در مسیح به چالش کشید و خواستار آن شد که با نگرشی اسطورهای (32) به این آموزهها، زمینهی پذیرش ادیان دیگر فراهم گردد. (33)
گفتنی است که هیک به خاستگاه اجتماعی دستیابی به این موضع کثرت گرایانه نیز اشاره کرده، و مهاجرت به بیرمنگام را - که به گفتهی وی « از نظر نژادی، فرهنگی و مذهبی، شهری کاملاً پلورالیستی بود » - نقطهی عطفی در زندگی خود دانسته است. (34) وی از یک سو در برخورد با پیروان ادیان دیگر، بسیاری از آنان را مردمانی معقول و شرافتمند مییافت؛ و از سوی دیگر، از تبعیضهایی که جامعهی انگلستان درحق اقلیتهای نژادی و مذهبی روا میداشت، به شدّت آزرده میشد. (35) نتیجهای که هیک بدان دست یافت، این بود که یکی از راهکارهای بنیادی برای ازمیان بردن چنین تبعیضهایی « تصدیق صریح و صادقانهی این امر است که در مقولهی پیامهای وحیانی... باید به تفکری تکثّرگرایانه روی آوریم ». (36) در واقع، میتوان گفت که هیک و پیروان و همفکرانش « پلورالیسم در حقّانیت » را بهترین (یا یگانه) راه برای تحقّق « پلورالیسم در رفتار » میدانند، و گاه به غلط از یکی به دیگری پل میزنند. (37)
انواع پلورالیسم دینی
چنان که هم اینک اشاره شد، کثرت گرایی دینی دارای اقسامی است که باید از خَلط آنها با یکدیگر بپرهیزیم و حکم یکی را به دیگری نیامیزیم. برخی از اندیشمندان، پنج نوع پلورالیسم دینی را از یکدیگر تفکیک کردهاند (38) که اینک به بیان مهمترین آنها بسنده میکنیم:1. پلورالیسم در رفتار
یکی از معانی کثرت گرایی دینی آن است که با پیروان ادیان گوناگون به مسالمت رفتار کنیم و از برافروختن آتش تعصّبات مذهبی بپرهیزیم. این گونه از پلورالیسم چندان بحث انگیز نیست و با انحصار گرایی و شمول گرایی نیز کنار آمدنی است. در میان آموزههای اسلامی، شواهدی در تأیید این نگرش میتوان یافت که به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم:الف) قرآن کریم پیروان ادیان وحیانی را به این رویکرد عملی فرا میخواند که به جای تلاش برای زیر سلطه بردن یکدیگر، بر محور مشترک توحید گرد آیند، و در اعلای این کلمه و عمل به مقتضای آن بکوشند: (39)
بگو ای اهل کتاب، بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم؛ که جز خدا نپرستیم، و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم، و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد. (40)
ب) ازدیدگاه قرآن کریم، نه تنها اهل کتاب، بلکه مشرکان صلحجو نیز در خور نیکی و عطوفتاند؛ و مؤمنان را نشاید که عدالت و دادگری را از آنان دریغ دارند:
خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با کسانی که با شما در کار دین کارزار نکردهاند، و از خانه و کاشانهتان آواره نساختهاند، باز نمیدارد. (41)
ج) امام علی (علیه السَّلام) در عهدنامهی معروف خود به مالک اشتر، از او میخواهد که مهربانی با زیردستان را - از هر کیش و آیینی که باشند - شعار خویش سازد و چونان حیوانی درنده بر آنان نتازد؛ با این استدلال که حتّی آنان که از دین و مذهبی دیگرند، در انسانیت با تو همساناند:
و مهربانی بر رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان. و مباش همچون جانوری شکاری که خوردنشان را غنیمت شماری؛ چه رعیت دو دستهاند: دستهای برادر دینی تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند. (42)
بیشتر بدانیم
خاورشناسان و پلورالیسم رفتاری اسلام
برخی ازخاورشناسان، پلورالیسم رفتاری اسلام را انکار کرده، و گسترش این دین را در عواملی چون زور و شمشیر جست و جو کردهاند. این اتهام را گروهی دیگر از خاورشناسان پاسخ گفته و بر رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان دیگر تأکید ورزیدهاند؛ چنان که دانشمند فرانسوی، گوستاو لوبون (1841- 1931 م) میگوید:
« زور شمشیر ... موجب پیشرفت قرآن نگشت؛ زیرا رسم اعراب [= مسلمانان] این بود که هر کجا را فتح میکردند، مردم آنجا را در دین خود آزاد میگذاردند. و اینکه مردم مسیحی از دین خود دست برمی داشتند و به دین اسلام میگرویدند... بدان جهت بود که عدل و دادی که ازآن عربهای فاتح میدیدند، مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند ». (43)
2- پلورالیسم در رستگاری
یکی دیگر از معانی کثرت گرایی دینی آن است که فلاح و رستگاری را - که پایینترین مرتبهی آن رهایی از عذاب جاودانی است (44)- به دینی خاص منحصر نسازیم و پیروان ادیان گوناگون را (دست کم در شرایطی خاص) اهل نجات بدانیم. کسانی که از این دیدگاه جانب داری میکنند، دربارهی حقّانیت ادیان لزوماً یکسان نمیاندیشند:شمول گرایان - بر اساس یکی از تفاسیر این نظریه - حق را به دینی خاص منحصر میسازند و نجات یابی پیروان ادیان باطل را ناشی از گستردگی رحمت و غفران الهی میدانند. کسانی دیگر پیروان ادیان مختلف را - به صورتی یکسان یا با درجاتی گوناگون - بهرهمند از حقیقت میدانند و نجاتیابیشان را با همین بهرهمندی پیوند میزنند. (45)
به هر حال، قرآن کریم بیآنکه همهی گمراهان را معذور و رستگار بداند، گروهی از آنان را « مستضعفین » (46) و « مُرجَون لامر الله » (47) مینامد؛ و بدین وسیله، حساب معاندان حق ستیز را از گمراهان محروم از تمییز جدا میسازد. بر این اساس، امام باقر (علیه السَّلام) در واکنش به سخنان یکی از یاران خود که مردمان را میزان (48) شیعی بودن میسنجید و صرفاً با همین معیار با آنان دوستی میورزید، فرمود: « فاَین الّذین قال الله عزّوجلّ: « إِلاَّ المُستَضعَفیِنَ مِنَ الرّجَالِ و النِّسَاء و الوِلدَانِ لاَ یَستَطیِعُونَ حِیلَةً وَ لاَ یَهتَدُونَ سَبِیلاً »؟ اَین الـ « مُرجَونَ لأمرِ اللهِ » ؟ ... حقاً علی الله ان یدخلَ الضُلاّل الجنة؛ (49) پس کجا رفتند [ و چرا فراموش شدند ] کسانی که خدا دربارهی آنان فرموده است: « مگر مردان و زنان و کودکان مستضعفی که چاره نمییابند و راه [گریز]ی ندارند »؟ کجا شدند آن کسانی که « کارشان در گرو فرمان الهی است »؟ ... سزاوار است که خدا گمراهان [بیتقصیر] را در بهشت جای دهد ». (50)
بیندیشیم
مستضعفان فکری
آیهای از قرآن کریم که مستضعفان را در خور عفو و مغفرت الهی دانسته، در شأن مسلمانانی نازل شده است که توان مهاجرت به مدینه را نداشتهاند و با سکونت در مکه، از انجام دادن بسیاری از فرایض دینی خود باز ماندهاند. (51) با این همه، به نظر میرسد که اطلاق این آیه در برگیرندهی همهی کسانی است که ناخواسته از معارف بر حق محروم شدهاند و بیآنکه تقصیری ورزیده باشند، راهی به سوی حقیقت نیافتهاند. (52) از این رو، به فرمودهی امام علی (علیه السَّلام) مستضعف هر آن کسی است که حجّت بر او تمام نشده باشد؛ یعنی آن کس که پیام حق را نشنیده، یا از فهم آن بازمانده است. (53) به نظر شما، در دنیای معاصر چه گروههایی را میتوان مستضعف نامید؟ آیا وجود رسانههای گروهی و وسایل ارتباطی گوناگون برای رفع استضعاف کافی است؟ آیا میتوان برخی از علما و دانشمندان را نیز مستضعف فکری دانست؟
3. پلورالیسم در حقّانیت
مقصود از پلورالیسم دینی، آنگاه که به صورت مطلق به کار رود و با قیدی همراه نگردد، چیزی است که میتوان آن را « پلورالیسم در حقیقت » نامید. این معنا از پلورالیسم دینی خود دارای تفاسیر گوناگونی است:الف) حقایق عالَم متنوّع، پیچیده و درهم تنیدهاند؛ و ادیان گوناگون، هر کدام بخشی از این حقایق را به همراه دارند. یکی از مدافعان پلورالیسم دینی در این باره میگوید:
به جای آنکه جهان را واجد یک خط راست و صدها خط کج و شکسته ببینیم، باید آن را مجموعهای از خطوط راست دید که تقاطعها و توازیها و تطابقهایی باهم پیدا میکنند: « بل حقیقت در حقیقت غرقه شد ». (54) و آیا اینکه قرآن پیامبران را بر صراطی مستقیم (صراطٍ مستقیمٍ)- یعنی یکی از راههای راست، نه تنها صراط مستقیم (الصراط المستقیم)- میداند، (55) به همین معنا نیست؟ (56)
پاسخ ما به این پرسش منفی است؛ زیرا در زبان عربی، اسامی تنویندار (و بدون الف و لام) به انگیزههای گوناگونی به کار میروند و لزوماً بر نامعین بودن مصداق خود دلالت ندارند. (57) افزون بر این، قرآن کریم تعبیر « الصِّرَاطَ المُستَقیِمَ » را نیز به کار گرفته است؛ (58) تعبیری که خود مؤلف آن را به معنای « تنها صراط مستقیم » میداند. همچنین در یکی دیگر از آیات چنین آمده است: « إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ». (59) آیا میتوان گفت که تنها یکی از راههای راست از آنِ خداوند است!
این نکته نیز در خور توجه است که بر اساس برخی از روایات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با تمسّک به آیهی « وَ أَنَّ هذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » (60) از همان تمثیل خطوط در « نفی » پلورالیسم دینی بهره گرفته است: « انه خطَّ خطاً، ثمّ قال: هذا سبیل الرشد. ثمّ خطّ عن یمینه و عن شماله خطوطاً، ثمّ قال: هذه سبل، علی کل سبیل منها شیطان یدعو الیه ». (61)
گفتنی است که کثرت حقایق خود تاب معانی گوناگونی دارد: امکان حق بودن گزارههای متناقض (مانند « الف ب است » و « الف ب نیست »)؛ وجود حقایقی گوناگون و غیرمتعارض (مثل « الف ب است » و « ج د است »)؛ و امکان برداشتهای مختلفِ طولی از حقیقتی واحد (که برخی عمیقتر از برخی دیگرند). مؤلف کتاب - در برخی از عبارات خود - گویا دو معنای اخیر را در نظر داشته است؛ در حالی که در میان آموزههای بنیادی ادیانِ گوناگون به گزارههایی از نوع اول (متناقض) نیز بر میخوردیم، که کثرت گرایان را با چالشی بزرگ روبهرو میسازند.
بیندیشیم
انحصار گرایی پیامبران و کثرت گرایی پیروان آنها!
نویسنده عبارات یاد شده، در گامی دیگر، از تلاش برای انتساب کثرت گرایی به قرآن کریم دست برداشته و به تبیین این نظر پرداخته است که پذیرش دینی خاص (چون اسلام) به معنای گردن نهادن به دعاوی انحصار گرایانهی آن نیست؛ اساساً پیامبران جز انحصارگرا نتوانند بود، و از همین جاست که کثرت پدید میآید و زمینه برای پلورالیسم فراهم میگردد:
« در بحث پلورالیسم باید موضع خودمان را از موضع پیامبران جدا کنیم. ... هیچ پیامبری نمیتواند پلورالیست باشد؛ او اصلاً تمام ماهیت رسالتش این است که دیگران را به سوی خود بخواند و از فرقهها و مکاتب دیگر منصرف کند. یعنی هر پیامبری بالذات مردم را به دین خود میخواند و بالعرض کورهی پلورالیسم را داغتر میکند؛ چرا که فرقهای بر فرقههای موجود میافزاید ». (62)
ادامه دارد ...
پینوشتها:
1- آل عمران(3)، 19.
2- آل عمران(3)، 85 .
3- در این فصل، دین را - براساس کاربرد رایج آن - در معنایی گسترده به کار گرفتهایم؛ در حالی که از نظر قرآن کریم، دین الهی یکی بیش نیست که در زمانهای مختلف در قالب « شریعت »های گوناگون جلوهگر میشود (ر. ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص350 - 352؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص450).
4- این دیدگاههای سه گانه گو اینکه با فرهنگ مسیحی گره خوردهاند، اما نظیر آنها را - با این تفاوتهایی - درمیان پیروان ادیان دیگر نیز میتوان یافت. افزون بر این، میتوان این نظریهها را از زائدههای مسیحی آن پیراست و در تقسیمی عقلی چنین گفت: دین حق یا یکی بیش نیست، یا بیش از یکی است؛ و در صورت نخست، یا نجات را منحصر به پیروان دین حق میدانیم، یا آنکه پیروان ادیان دیگر را نیز مشمول آن میشماریم.
5- گفتنی است که برخی این پیش فرض را نمیپذیرند و بر این باورند که آنچه حق نیست، نجات بخش نیز نتواند بود و با قدم نهادن در بیراهه به سر منزل مقصود نتوان رسید. سید حسین نصر (1312ش) در این باره میگوید: « نمی توان بین تکثّر حقانیت و تکثّر نجات و رستگاری تفکیک قائل شد، و ادعا کرد که اتّباع ادیان میتوانند به رستگاری و نجات نایل شوند، بدون آنکه حقّانیتی داشته باشند » (ر. ک: سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی یاپلورالیزم در دین، ص 311، گفت وگوی مؤلف با دکتر نصر). به نظر ما، این سخن ناصواب است؛ زیرا میتوان نجات را در گرو خلوص نیت دانست و رهروان صادق را - هر چند در مسیری گام نهاده باشند که رهرو را به مقصد حقیقی نمیرساند - بهرهمند از عنایات الهی و نجات یافته ازآتش دوزخ به شمار آورد.
6- exclusivism.
7- دانته آلیگیری، کمدی الهی، ترجمه شجاع الدین شفا، ج1، ص124.
8- چنان که درباره فیلسوفان میگوید: « چون اندکی بالاتر نگریستم، استاد جمله دانایان [ارسطو] را دیدم که در سقراط و افلاطون را دیدم که از دیگران به وی نزدیکتر بودند؛ ... واقلیدس هندسهدان را، وبطلمیوس و بقراط و ابن سینا و جالینوس و ابن الرشد، صاحب تفسیر بزرگ را » (همان، ص 133- 135).
9- مقصود حضرت عیسی (علیه السَّلام) است.
10- همان، ص125- 127.
11- انجیل یوحنّا، 14: 6.
12- Extra ecclesiam nulla sallus (Outisde the chrch, no salvation). See: John Hick, "Religious Pluralism",in: Mircea Eliade (ed), The Encyclopedia of Religion, V. 12, p. 331; idem, God and the Universe of Faiths, p. 123.
13- در یکی از مصوَّبات این شورا در ارتباط با دین اسلام چنین آمده است: « مسیحیان باید به مسلمانان با دیده احترام بنگرند و آنان را ارج نهند. مسلمانان و مسیحیان خدای واحدی را میپرستند که آفریدگار آسمان و زمین، توانا و مهربان است، و با بشر سخن گفته است ». این شورا نظر خود را درباره اسلام و مسلمانان با این توصیه پایان میبخشد: « از آنجا که در طول قرنهای گذشته درگیریها و دشمنیهای زیادی بین مسلمانان و مسیحیان پدید آمده است، شورا مؤکداً از همگان میخواهد که گذشته را به فراموشی بسپارند و صمیمانه به تفاهم گرایش پیدا کنند، و با یکدیگر برای حفظ و تقویت صلح، آزادی، عدالت اجتماعی، و ارزشهای اخلاقی به سود همه افراد بشر بکوشند » (ر. ک: توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، ص112- 113). با این همه، به نظر میرسد که بیانیههای این شورا بیشتر ناظر به جنبههای رفتاری است و - برخلاف اظهار نظر جان هیک - نشانهای از تعدیل در اعتقادات جزمی به شمار نمیرود.
14- John Hick, "Religious Pluralism",in: Mircea Eliade (ed), The Encyclopedia of Religion, V. 12, p. 331.
15- inclusivism.
16- شمول گرایی را به گونههای دیگری نیز تعریف کردهاند؛ برای مثال: « اعتقاد بدین مطلب... که تنها سنّت دینی خودِ فرد است که تمامی حقیقت را دربردارد؛ اما معَ هذا، این حقیقت به صورت جزئی و کم رنگ در سنتهای دینی دیگر نیز منعکس شده است » (ر. ک: جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص160-161). جان هیک برای توضیح این نظریه از تشبیه زیر بهره میگیرد: « این مطلب شبیه به این است که فکر کنیم داروی حیات بخشی وجود دارد که نام شیمیایی حقیقی آن « مسیح » میباشد. داروی مزبور به صورت صددرصد خالص و مفیدِ آن تنها تحت نام مسیحیت عرضه میشود. اما محصولات دیگری هم هستند که - به خلاف اطلاع و شناخت عرضه کنندگانش - آنها هم دارای ماده شیمیایی « مسیح » میباشند؛ هر چند که این ماده در آنها با ترکیب با عناصر دیگری رقیق شده و تحت نامهای دیگری به بازار عرضه میشود » (همان، ص99).
17- همان، ص 66- 67.
18- Karl Rahner.
19- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص415.
20- Anonymuos Christan، غالب نویسندگانی که در این بحث قلم میزنند - به پیروی از هیک - این عنوان را از ابتکارات رانر دانستهاند؛ در حالی که این مضمون نخستین بار در سخنان یوستین شهید (100-163 م) از آباء اولیه کلیسا، به کار رفته است: « همه کسانی که مطابق با لوگوس (Logos) زندگی میکنند (همچون سقراط، هراکلیتوس، و افرادی نظیر آنها) مسیحی هستند؛ هرچند ممکمن است ملحد به شمار آمده باشند » (ر. ک:
Alister E. McGrath (ed. ), The Christian Theology Reader, p. 4).
21- See: Karl Rahner, "Religious Inclusivism" , in" Michael Peterson, et al. (eds. ), Philosoplry of Religion, p. 512.
22- ر. ک: جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص68.
23- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص416- 417.
24- جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص68.
25- مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص418-419.
26- pluralism.
27- اصطلاح پلورالیسم دینی دارای کاربردهای گوناگونی است که رایجترین آنها را میتوان « پلورالیسم در حقّانیت » نامید. آنچه قسیم دو دیدگاه پیشین به شمار میرود، همین قسم است؛ اقسام دیگر پلورالیسم (همچون پلورالیسم در رفتار و در رستگاری) با دو دیدگاه پیشین (یا دست کم، یکی از آنها) کنار میآیند و قسیم آنها نیستند.
28- بسیاری از هواداران پلورالیسم دینی، از حقانیت « همه » ادیان (حتّی آنچه در نظر ما بت پرستی است) سخن میگویند، نه فقط « کثیری » از آنها.
29- عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص الف و ب.
30- پیش از هیک، ترویج این اندیشه را در میان برخی از اندیشمندان شرقی میتوان یافت؛ چنان که متفکر و سیاستمدار هندی، رادهاکریشنان (1888- 1975 م) میگوید: « تخطئه کلی دینهای دیگر - که شیوه کار کاتولیکها و پیروان کلیسای انگلستان (آنگلیکان) است - دیگر غیر معقول به نظر میرسد. ... دیگر نمیتوان گفت که حقیقت تنها در بخشی از جهان سکنی گزیده است. ... درباره ادیان، مسئله حق و باطل مطرح نیست » (سرواپلی رادهاکریشنان، مذهب در شرق و غرب، ترجمه فریدون گرگانی، ص 36- 37).
31- این کتاب - که با ویراستاری هیک و همکاری شش نویسنده دیگر تألیف شده بود - با مخالفتهای فراوانی از سوی کلیسا روبهرو شد؛ به گونهای که یکی از مجلات کلیسایی، عنوان زیر را برای گزارش از آن برگزید: « هفت نفر بر ضدّ عیسی مسیح ». کتاب مستقلی نیز سریعاً در پاسخ به این کتاب، با نام « حقیقت خدای حلول یافته » انتشار یافت (ر. ک: هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 33- 36).
32- وی در همین کتاب اسطوره را به معنای داستانی میداند که شنونده را به حقیقتی فراتر از معانی تحت اللفظی خود توجه میدهد(ر. ک:
John Hick, "Jesus and the World Religions", in: John Hick (ed. ), The Myth of God Incarnate, p. 178).
33- Ibid, pp. 178- 184.
34- جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 21- 22.
35- همان، ص22- 30.
36- همان، ص32.
37- برای نمونه به دو عبارت زیر توجه کنید: (الف) « همیشه مسلمانان را متّهم میکنند به اینکه نمیخواهند با افراد دیگر همزیست باشند، و با پلورالیسم دینی مخالفاند. ... در وضع فعلی خیلی مهم است که ما دیدگاهی اسلامی درباره تکثر دینی عرضه کنیم که هم مؤید عظمت و حقیقت مطلق اسلام باشد، و هم مؤید احترام به ادیان دیگر » (سید حسن حسینی، پیشین، ص315، به نقل از سید حسین نصر). ب) « راه وحدتِ فرق اسلامی - که امروزه از آن این همه سخن میرود - جز این نیست که این کثرت را واقعاً طبیعی بدانیم و آن را بپذیریم؛ ... نه اینکه در دل، هر کدام دیگری را جهنّمی بدانیم ... ولی در دنیا به مصلحت با هم صلح کنیم و در ظاهر عداوتی نورزیم. چنین آتش بسی ناپایدار است و تا مبنایی تئوریک و استوار نیابد، پایدار نخواهد ماند. ... باید قبول کرد که تشیع و تسنّن دو پاسخ بودهاند به دعوت پیامبر اسلام و لازمه بسط تاریخی اسلاماند، نه محصول توطئه این و آن » (عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص66- 67).
38- این انواع پنجگانه عبارتاند از: هنجاری (رفتاری)، نجات شناختی، معرفت شناختی، حقیقت شناختی و وظیفه شناختی (ر. ک : محمد لگنهاوزن، اسلام و کثرت گرایی دینی، ترجمه نرجس جواندل، ص34- 38).
39- ر. ک: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص 250؛ عبدالله جوادی آملی، دین شناسی ص196- 197.
40- « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ » (آل عمران(3)، 64) (ترجمه خرمشاهی).
41- « لاَ یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ » (ممتحنه (60)، 8).
42- « و اَشعِر قلبَک الرحمةَ للرعیة و المحبّةَ لهم و اللطفَ بهم. و لا تکوننَّ علیهم سَبُعاً ضاریاً تغتنم اکلَهم؛ فانهم صنفان: اما اخٌ لک فی الدّین و اما نظیرٌ لک فی الخلق » (نهج البلاغه، نامه 53، ص 326).
43- گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، ص145. گفتنی است که نویسنده کتاب از خاورشناسان دیگر نیزسخنانی از این دست آورده است: « همان قرآن است که دستور به جهاد داده، نسبت به ادیان دیگر سهل انگاری و مسامحه کرده ... است. ... در زمان عمربن خطّاب که بیت المقدس را فتح کرد، هیچ گونه آزاری به نصاری نزدند؛ ولی بر عکس هنگامی که نصاری این شهر را گرفتند، با کمال بیرحمی مسلمانان را قتل عام کردند، و یهود وقتی بدانجا درآمدند، بیباکانه همه را سوزاندند » (همان، ص147).
44- « فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ؛ پس هر که را از آتش دور دارند و در بهشت درآورند، قطعاً کامیاب شده است » (آل عمران (3)، 185).
45- به تعبیر دیگر، کسانی که حقّانیت را به دینی خاص منحصر نمیسازند، طبیعتاً - با بهره گیری از این کبرای کلّی که « سالکان طریق حق، اهل نجاتاند » - دامنه نجات ر ا نیز گسترده میگیرند. با این حال، باید به هوش باشیم که به مغالطه ایهام انعکاس (هر گردویی گِرد است - هر گردی گردوست ) گرفتار نیاییم و با تمسّک به عکس آن قضیه کلّی (سالکان طریق حق، اهل نجاتاند - اهل نجات، سالک طریق حقاند) از لزوم نیک رفتاری با پیروان ادیان دیگر یا اهل نجات دانستن بسیاری از آنان، حقّانیت دینشان را نتیجه نگیریم. غفلت از این نکته، به بیان سخنانی از این دست انجامیده است: « اگر غیر از اسلام دین دیگری پذیرفته و اصیل نباشد (یعنی اگر - آن گونه که برخی مسلمانان میگویند - با ظهور دین اسلام ادیان دیگر منسوخ شده باشند) این سؤال پیش میآید که پس چرا خداوند در قرآن کریم و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در احادیث نبوی، مسلمانان را مسئول کردهاند که از مال و جان و زندگی و آزادی و عبادتِ امتهای دیگر، یعنی اهلِ کتاب، محافظت کنند؟ یعنی خداوند ما را مسئول کرده است که افراد را برای رفتن به جهنم آماده کنیم! » سید حسن حسینی، پلورالیزم دینی یاپلورالیزم در دین، ص307 (گفت و گوی مولف با سید حسین نصر).
46- « إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لاَ یَسْتَطِیعُونَ حِیلَةً وَ لاَ یَهْتَدُونَ سَبِیلاً * فَأُولئِکَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَفُوّاً غَفُوراً » (ترجمه: مگر آن مردان و زنان و کودکان فرودستی که چاره جویی نتوانند و راهی نیابند. پس آنان [که فی الجملة عذری دارند] باشد که خدا از ایشان درگذرد؛ که خدا همواره خطابخش و آمرزنده است) (نساء (4)، 98-99).
47- « وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ » (ترجمه: و عدهای دیگر [کارشان] موقوف به فرمان خداست: یا آنان را از عذاب میکند و یا توبه آنان را میپذیرد. و خدا دانای سنجیده کار است) (توبه (9)، (106).
48- در متن روایت، واژه مطمار به کار رفته که به معنای شاقول است: « انّا نمدّ المطمار ... فمن وافقّنا من علوی او غیره تولّیناه و مَن خاَلَفنا مِن علوی او غیره برئنا منه ».
49- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص383 (کتاب الایمان و الکفر، باب اصناف الناس).
در بعضی از نسخه ها « لایدخل » آمده است؛ ولی با توجّه به سیاق روایت، نسخههای فاقد « لا » صحیح به نظر میآیند. از امام صادق(علیه السَّلام) نیز با تعابیری مشابه چنین روایت شده است: « حقیقٌ علی الله ان یدخل الضلال الجنة » (ر. ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص290).
50- گفتنی است برخی از اندیشمندان مسلمان با استناد به روایاتی دیگر، همچنان که چنین کسانی را مستحق دوزخ نمیدانند، آنان را شایسته بهشت نیز نمیشمارند. به اعتقاد این گروه، جایگاه افراد یاده شده مکانی موسوم به اعراف است؛ چنان که علامه مجلسی (1037- 1111 ق) درباره اطفال کفار مینویسد: « ذهب المتکلمون منّا الی انّ اطفال الکفار لایدخلون النار؛ فهم اما یدخلون الجنة او یسکنون الاعراف » (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص296- 297).
51- ر. ک: محمود زمخشری، الکشاف، ج1، ص555؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3-4، ص151.
52- محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص51.
53- « لایقع اسم الاستضعاف علی مَن بلغته الحجة، فسمعتها اُذُنه و وعاها قلبه » (نهج البلاغه، خطبه 189). در همین باره، ر. ک: عبدعلی بن جمعة الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص539.
54- « بل حقیقت در حقیقت غرقه شد - زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد » (جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 1636).
55- ر. ک: نحل (16)، 121؛ یس (36)، 4؛ فتح (48)، 2.
56- عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص27.
57- برای نمونه، تنوین گاه بیانگر عظمت و بزرگی است که به آن تنوین « تفخیم » میگویند؛ تنوین آیه « صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ » را میتوان از همین قبیل دانست؛ چنان که آلوسی (متوفای 1270ق) در تفسیر آیه « وَ أَنِ اعْبُدُونِی ه?ذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ » (یس، 61) مینویسد: « والتنکیر للمبالغة و التعظیم؛ ای هذا صراطٌ بلیغٌ فی استقامته، جامعٌ لکل ما یجب ان یکون علیه »( شهاب الدین آلوسی، روح المعانی، ج23، ص40- 41. همچنین، ر. ک: محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص246).
58- ر. ک: فاتحه الکتاب (1)، 6؛ صافّات (37)، 118.
59- هود (11)، 56.
60- « و [بدانید] این است راه راست من؛ پس از آن پیروی کنید. و از راهها [ی دیگر] که شما را از راه وی پراکنده میسازد، پیروی مکنید ... » (انعام (6)، 153).
61- محمود زمخشری، الکشاف، ج2، ص80 (ترجمه: رسول خدا خطی [مستقیم بر زمین] کشید و فرمود: « این راه صواب است ». سپس خطوط دیگری در طرف راست و چپ آن رسم کرد و فرمود: اینها همان راهها [ی انحرافی]اند که بر هر کدامشان شیطانی است که به سوی آن فرا میخواند).
62- عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص140.
63- ابوحامد غزالی (450- 505 ق) برای ریشه یابی اختلافات مردمان، از این تمثیل بهره گرفته، میگوید: « بیشتر خلاف در میان خلق چنین است که همه از وجهی راست گفته باشند؛ و لکن بعضی نبینند، پندارند که همه بدیدند. و مَثَل ایشان چون گروهی نابینایانند که شنیده باشند که به شهر ایشان پیل آمده است؛ خواهند وی را بشناسند، پندارند که به دست وی را بتوان شناخت. دستها در وی بپرماسیدند؛ یکی را دست بر گوش وی آمد و یکی را بر پای و یکی را بر ران و یکی را بر دندان. چون با دیگر نابینایان رسیدند و صفت پیل از ایشان پرسیدند، آن که دست بر پای نهاده بود، گفت « ماننده ستونی است »؛ و آن که دست بر دندان نهاده بود، گفت: « ماننده عمودی است »؛ و آن که بر گوش نهاده بود، گفت: « ماننده گلیمی است ». همه راست گفتند و همه خطا کردند؛ که پنداشتند که جمله پیل را دریافتهاند و نیافته بودند ». (کیمیای سعادت، عنوان دوم، فصل ششم، ص83- 84. همچنین، ر. ک: همو، احیاء علوم الدین، ج4، ص8 (کتاب التوبة، الرکن الاول)؛ سنایی غزنوی، حدیقة الحقیقة، ص69- 70). این حکایت با اندکی تفاوت در منابع زیر نیز آمده است: محمد بن محمود همدانی، عجایب نامه، ص21؛ جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 1259- 1266.
64- ابوحیان توحیدی (متوفای حدود 414 ق) این تمثیل را به افلاطون 427- 348 قم) نسبت میدهد (ر. ک: ابوحیان توحیدی، المقابسات، ص269، ش64).
65- ر. ک: جان هیک، مباحث پلورالیسم دینی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 73 و 169؛ عبدالکریم سروش، صراطهای مستقیم، ص15.
یوسفیان، حسن؛ (1390)، کلام جدید، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی؛ قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، چاپ سوم.