قرآن مجید (1) کتابی تک لایه نیست که فقط از مفاد و مدلول ظاهری برخوردار باشد و آن را به مدد آگاهی از اصول مقبول گفتمان عرفی بتوان به دست آورد، بلکه کتاب اندرکتاب است: ( إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ * فِی کِتَابٍ مَکْنُونٍ ) (2).
آری، معارف وحیانی که در این گرامی نوشته آسمانی برای هدایت بشر آمده، به تناسب گنجایی معرفتی مخاطبانش، در طول سال های نزول تا برپایی روز رستاخیز، دارای لایه های تو در توست (3) و هر غوّاصی به میزان توانمندی ها و تلاش های خویش از این مائده معرفت آموز بهره مند می گردد.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
... و له ظهرٌ و بطنٌ؛ فظاهره حکمٌ و باطنه علمٌ؛ ظاهره أنیقٌ و باطنه عمیقٌ. (4)
امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) در گفت و گو با معاویه فرمود:
إنّی سمعتُ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: لیسَ منَ القرآن آیة إلّا و لها ظهرٌ و بطنٌ. (5)
فضیل بن یسار از امام باقر (علیه السّلام) معنای این حدیث مشهور را پرسید: ( ما فی القرآنِ آیةٌ إلّا و لها ظهرٌ و بطنٌ ) حضرت در پاسخ وی فرمود:
ظهرُه تنزیلُه و بطنُه تأویلُه، منه مامضی و منه ما لم یکن، یَجری مَجری الشمس و القمر، قال الله: ( وَ ما یَعلَمُ تَأوِیلَهُ إِلّا اللهُ و الرّاسِخُونَ فِی العِلمِ )، نحنُ نعلمُه. (6)
نیز حمران بن أعین می گوید که از امام باقر (علیه السّلام) درباره ظاهر و باطن قرآن پرسیدم، حضرت چنین فرمود:
ظهرُه الذین نزلَ فیهمُ القرآنُ و بطنُه الذین عمِلوا بِمثل أعمالهم، یَجری فیهم ما نَزَلَ فی اولئک. (7)
جناب ابن مسعود نیز چنین می گوید:
إنّ القرآن نزلَ علی سبعة أحرفٍ، ما منها إلّا و لها ظهرٌ و بطنٌ و أنّ علیَّ ابنَ أبی طالب (علیه السّلام) عنده علمُ الظاهر و الباطن. (8)
پس در لایه مندی کتاب الهی شکّی نیست؛ ولی شرط دست یابی به لایه های زیرین آن، طهارت باطنی و پاک زیستی روحی است: ( لاَ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ ). (9) پیراستگان از رذایل و آراستگان به فضایل، شرط حضور در این میدان را دارند که سرآمدشان دودمان رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخورداران از ملکه عصمت فراگیر، سپس پی سپاران راستین آنان و دانشمندان ربّانی اند که دارندگان ملکه عدالت یا عصمت محدود و منطقه ای هستند.
ایمنی از هرگونه گناه و پلیدی، آگاهانه و آزادانه، نادانانه و خطاکارانه یا فراموش کارانه، نیز بیمه گری از فراهم ساختن پیش نیازهای فکری و رفتاری آلودگی، فقط از آنِ ذوات نورانی و مقدس چهارده معصوم (علیهم السّلام) است؛ ولی برای دیگر پاکی جویان، رسیدن به برخی مراحل آغازین آن شدنی است؛ یعنی با تقویت بنیادهای معرفتی و تعمیق باورهای دینی و تمرین و پشتکار فراوان به جایی می توان رسید که در برابر گناه ایستاد و به ذلّت تن نداد و اسیر خواسته های هوس مدارانه و شیطان گرایانه نشد.
آری، انسان ها در برخورد با خطرهای محسوس و مادّی به نوعی بیمه اند؛ یعنی هرگز با آگاهی از مسموم بودن فلان غذا، آن را نمی خورند یا از طبقه دهم یک برج خود را به زمین نمی افکنند یا خودشان را میان ریل آهن و قطار در حال حرکت نمی اندازند... زیرا نیک می دانند که پی آمدی جز روانه شدن به بیمارستان یا تیمارستان یا گورستان ندارند. همین حالت درونی را در برابر خطرهای معقول و معنوی نیز می توان پدید آورد؛ لیکن به دو عنصر مهم نیازمند است: آگاهی های ژرف و تلاش های پیوسته.
پس به خوبی روشن شد که راه وصول به حقایق پنهان در لایه های گوناگون آیات الهی، رویکرد به تهذیب نفس و خودسازی و دست یابی به زندگی پاکیزه و طهارت معنوی است. (10)
آری، قرآن دریای بی کران و بسی ژرف است که فقط زندگان به بهره برداری از گوهرهای گران سنگ آن راه دارند و زندگی در فرهنگ قرآن یعنی برخورداری از ایمان: ( لِیُنْذِرَ مَنْ کَانَ حَیّاً وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکَافِرِینَ ). (11)
مفسّر در این مرحله از کشف، پس از تحصیل شرطِ بایسته، باید از اکتشافات خاندان وحی بیآغازد و پس از آشنایی با سبک و سیاق استنباط آنان، با استمداد از الطاف الهی و الهام های رحمانی (12) به کشف لایه های پنهان رو آورد و همواره بداند که میزان درستی یا نادرستی فهمیده هایش، همان موازین برآمده از اکتشافات معصومان (علیهم السّلام) است.
پس، راهبرد این گونه دانش افزایی، پیراستگی از پلیدی ها و آراستگی به زیبایی ها و راهکار درستش، انس با سخنان مخاطبان وحی آشنای قرآن، یعنی دودمان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) است.
حرف قرآن را بدان که ظاهری است *** زیر ظاهر، باطنِ بس قاهری است
زیر آن باطن، یکی بطن سوم *** که درو گردد خردها جمله گم
بطن چارم از نُبی ( قرآن ) خود کس ندید *** جز خدای بی نظیر و بی ندید
تو ز قرآن ای پسر ظاهر مبین *** دیو، آدم را نبیند غیر طین
ظاهر قرآن چو شخص آدمی است *** که نقوشش ظاهر و جانش خفی است (13)
رهیافتی به لایه های توبرتو
پس از سیری موشکافانه در این گونه آموزه های عترت (علیهم السّلام) به خوبی می توان دریافت که برخی سخنانشان به لایه های رویین و بعضی دیگر به پرده های زیرین نظر دارد و گونه های بطن گشایی آنان همسنگ و همسان نیست. اکنون چند نمونه را بر می رسیم:1. امام صادق (علیه السّلام) در تشریح حقیقت صراط مستقیم ( اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ) (14) دو بیان متفاوت دارد:
أ. صراط مستقیم امیرمؤمنان امام علی (علیه السّلام) است. (15) این سخن به کشف مصداق نظر دارد که شاید لایه نزدیک به ظاهر باشد.
ب. راه پایدار همان راه شناخت خداست که دو نماز دارد: تبلور دنیایی آن شناخت امام و پیشوای واجب الاتّباع است، هر که او را به درستی بشناسد و رهنمودهایش را برچشم و سر نهد، از تبلور آخرتی که پلی است بر دوزخ، بی خطر و به آسانی بگذرد؛ اما آن که او و پیام هایش را نشناسد، توان عبور از آن پل را ندارد و ناگزیر پاهایش می لرزد و می لغزد و به درون آتش می افتد. (16)
2. امام صادق (علیه السّلام) در تبیین حقیقت یکی از ارزشمندترین عبادات عملی یعنی انفاق ( وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ) (17) چنین می فرماید: « و ممّا علّمنا هم یُنبِؤونَ »؛ (18) آموخته های الهی خود را به دیگران گزارش و یاد می دهند.
3. گاه خدای سبحان برای هدایت بشر فرمانی کلّی بیان می کند، اما راهکار اجرایی اش را نمی گوید. در این گونه آیات، ره آوردهای امامان (علیهم السّلام) می تواند راهگشا باشد؛ مانند برنامه مراقبت از خانواده در آیه ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ ). (19) پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام صادق (علیه السّلام) در این باره فرمودند: اوامر و نواهی خدا را به آنان بازگو و آنان را به نیکی ها فرمان ده و از رویکرد به پلیدی ها بازشان بدار. (20)
امام صادق (علیه السّلام) در توضیح حقیقت توبه نصوح: ( یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً ) (21) فرمود: بازگشت درست و ناب آن است که گنهکار دوباره به آلودگی رونیاورد. (22)
هم چنین حضرت فرمود: روزهای چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرد. (23)
امام کاظم (علیه السّلام) نیز فرمود: درونش مانند برونش باشد که نشان پشیمانی و پرهیز از گناه دارد؛ بلکه باطنش از ظاهرش پاک تر و آراسته تر باشد. (24)
به خوبی هویداست که تبیین توبه ناب به سه روز روزه داری، از گونه تفسیر ظاهر و بیان تنزیلی نیست.
4. آدمی دوگونه زیست دارد: مادّی و معنایی که هر دو نیز در گرو آب است؛ پایداری زندگی مادّی او به آب روان و چشمه های زلال طبیعت وابسته است؛ ولی پایایی حیات معنوی اش، وامدار پیوند با حجّت و امام عصر خویش است. این لایه پنهان معرفتی را در سخنان امام صادق (علیه السّلام) و امام کاظم (علیه السّلام) در تفسیر آیه پایانی سوره مبارکه « ملک » می توان به تماشا نشست: ( قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُکُمْ غَوْراً فَمَنْ یَأْتِیکُمْ بِمَاءٍ مَعِینٍ ). (25)
5. چشم، ابزار دیدن است و گوش برای شنیدن و زبان وسیله گفتن، اما در این آیات به گونه دیگری آمده است: ( وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ لِلْکَافِرِینَ عَرْضاً * الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَ کَانُوا لاَ یَسْتَطِیعُونَ سَمْعاً )؛ (26) آتش دوزخ را به حق پوشان و حق ستیزان نشان می دهیم، لیکن آنان بر اثر پرده داری، چشمانشان به یاد ما نبود و توان شنیدن نداشتند.
مأمون ( بزرگ شاهنشاه عبّاسی ) از امام رضا (علیه السّلام) درباره این آیه پرسید و آن حضرت چنین فرمود:
إنّ غطاءَ العین لا یمنعُ منَ الذکر و الذکرُ لایُری بالعیون، ولکنَّ الله شبَّه الکافرینَ بولایةِ علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) بالعُمیان، لأنّهم کانوا یَستثقلونَ قولَ النّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فیه و کانوا لا یَستطیعونَ سَمعاً؛ (27)
پرده چشم که آدمی را از یادآوری باز نمی دارد و یادآوردن با چشم انجام نمی شود؛ ولی خدای سبحان گریزندگان از ولایت علوی و منکران آن را به کوران مانند کرده است، چون پذیرش سخنان نبوی درباره او برایشان سنگین بود و قدرت گوش دادن و پذیرفتن آن را نداشتند.
6. امیرمؤمنان (علیه السّلام) درباره اعراف فرمود:
و نحنُ الأعراف، یوقفنَا الله یومَ القیامة علی الصراط، فلا یدخل الجنةَ إلّا من عرَفَنا و عرَفناه و لا یدخلِ النّار إلاّ من انکرَنا و أنکرناه. (28)
امام صادق (علیه السّلام) نیز در این زمینه فرمود: الأعرافُ کُثبانٌ بینَ الجنَّة و النّار. (29)
از این دست است بیان پیراستگی از آلودگی ها و گرفتن ناخن و کوتاه کردن سبیل، نیز بایستگی زیارت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای هر مرمن حج گزار، پس از پایان مراسم آن، در تفسیر آیه ( ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ ). (30)
هم چنین بیان اسرار « بسم الله الرحمن الرحیم » (31) و استنباط همه معارف و احکام و حِکَم از « اللّه الصّمد ». (32)
سنجه های دست یابی به باطن و ارزیابی آن
برپایه سخنان پیش گفته، کشف باطن فقط در اختیار راسخان در دانش است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دودمان پاک آن حضرت، سرآمد آنان به شمار می روند؛ ولی پیمایش این راه برای دیگران هم شدنی است، به شرط برخورداری از ژرف نگری و تیزبینی و پاک جانی.با این همه، شاید بر اساس آموزه های معصومان (علیهم السّلام) سنجه ها و ملاک هایی برای آموزش این روش بتوان پیش نهاد:
1. فی نفسه و خود به خود، معنا یا مصداق درستی باشد و مُحال یا معنای نادرستی را در پی نیاورد؛
2. با مفاد ظاهری آیه ای دیگر از قرآن حکیم یا سنّت قطعی، مناقض و مباین نباشد؛
3. از مدلول ظاهر آیه کاملاً بیگانه و با آن بی ارتباط نباشد، چون راه وصول به باطن، همان ظاهر است؛
4. با یکی از گونه های دلالت ( مطابقی و تضمّنی و التزامی: بیّن یا نابیّن ) قابلیت تبیین داشته باشد.
گفتنی است با استناد به معیارهای یاد شده، نمی توان ادّعا کرد که هرگونه بطن شناسی و رازگشایی از لایه های پنهان آیات الهی، برای ژرف اندیشان شدنی است، بلکه بر ماست که راه راست را بر پایه هایی استوار بنیان نهیم تا از لغزش ها ایمن بمانیم. (33)
نیم نگاهی منتقدانه به نظر استاد معرفت
شاید بازخوانی چکیده اندیشه ایشان این باشد: « استنباط مفهومی فراگیر از آیات و الغای خصوصیّات موردی و تطبیق دادن تأویل آن به همه موارد و مشابه در طول تاریخ ». (34)نام گذاری این شیوه استنباط به باطن، تأمّلات جدّی را پیش رو دارد:
1. این گونه تجرید و دست یابی به معنای عامّ یا مطلق، از تفسیر ظاهر و تنزیل، و سنجه های روش اجتهادی جامع ( بهره مند از همه ابزارهای کشف ) به شمار می رود، نه بطن شناسی؛
2. این راهکار برای متوسّطان در دانش نیز میسّر و دست یافتنی است؛ اما به صراحت قرآن حکیم، تأویل دانی از ویژگی های راسخان در علم است؛
3. پاره ای از روایات، همه حروف قرآن را دارای باطن می شمارد. (35) چگونه چنین معنای فرازمانی و فرامکانی را از آن ها می توان به دست آورد؟
آری، این معنا برای بطن و تأویل خاص می تواند درست باشد؛ یعنی آن گاه که در برابر تنزیل به کار می رود؛ چنان که در سخنان نورانی امام باقر و صادق (علیهم السّلام) آمده است؛ (36) اما کاربرد دیگر آن در مقابل تفسیر است که نظر استاد معرفت (رحمه الله) در این باره پذیرفتنی نیست.
پینوشتها:
1- برای نمونه ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 374، ح1 ( عن أبی الحسن الرّضا (علیه السّلام) فی قول الله عزّ و جلّ: ( وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ) ( قصص، آیه 50 ): من اتّخذ دینَه بغیرِ امامٍ من ائمة الهُدی ) و ص 415، ح16 و ص 422، ح49 و ص 427، ح76؛ فیض کاشانی، الصّافی، ج2، ص 31 و ج5، ص 107؛ صدوق، معانی الأخبار، ص 315؛ تأویل الآیات الظاهرة، ج2، ص 791 و ص 850؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 713؛ ابن جمعه هویزی، نورالثقلین، ج5، ص 629 ( نزول ولایت علوی در شب قدر )؛ بدرالدین زرکشی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 585؛ فیض کاشانی، الصّافی، ج5، ص 287 ( تأویل طعام به علم )؛ تهذیب الأحکام ج2، ص 172، ح3؛ طبرسی، مجمع البیان، ج7، ص 11؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج13، ص135 ( قضای نماز با استناد به باطن آیه 14 از سوره مبارکه طه )؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 496؛ التهذیب، ج2، ص 275، ح1093 ( شتاب در قضای نماز با استناد به باطن آیه 62 از سوره فرقان ).
2- واقعه، آیه 77-78.
3- تفسیر عیّاشی، ج1، ص 11.
4- محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج2، ص 573، ح2.
5- کتاب سلیم بن قیس، ص 769.
6- صفار، حسن، بصائر الدّرجات، ص 196، ح7؛ مرآة الأنوار، ص 4؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج92، ص 97، ح64.
7- صدوق، معانی الأخبار، ص 259.
8- ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء، ج1، ص 65؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص 400؛ قندوزی، ینابیع المودة، ج1، ص 72.
9- واقعه، آیه 79.
10- جناب فیض کاشانی (رحمه الله) می نویسد: فالصواب أن یقال: مَن أخلصَ الانقیاد لله و لرسوله (صلی الله علیه و آله و سلم) و لأهل البیت (علیهم السّلام) و أخذ علمه منهم و تتبّع آثارهم و اطّلع علی جملةٍ من أسرارهم، بحیث له الرسوخ فی العلم و الطمأنینة فی المعرفة و انفتح عینا قلبِهِ وهجم به العلم علی حقائق الأمور و باشَرَ روح الیقین و استَلانَ ما استَوعره المُترفون و أنس بما استوحشَ منه الجاهلون و صَحِبَ الدنیا ببدنٍ روحه معلّقة بالمحلّ الأعلی، فله أن یستفید من القرآن بعضَ غرائبه و یستنبط منه نبذاً من عجائبه؛ لیس ذلک من کرم الله تعالی بغریب ولا من جوده بعجیب، فلیست السعادة وقفاً علی قوم دون آخرین... ( الصافی، ج1، ص 33 ).
11- یس، آیه 70.
12- قلب المؤمن عرش الرّحمن ( ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج55، ص 39 ).
13- مثنوی مولوی، دفتر سوم، ابیات 4244-4248.
14- حمد، آیه 6. « مستقیم » از ریشه « قوام و قیام » به معنای راهی است که از راهروانش، ایستادگی و نستوهی می طلبد، از این رو در فارسی به « راه راست » در برابر « کژراه » برگردان شده است.
15- ر.ک: تفسیر عیّاشی، ج1، ص 24.
16- ر.ک: شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 32، ح1؛ این جمعه هویزی، نورالثّقلین، ج1، ص 21.
17- بقره، آیه 3.
18- تفسیر عیّاشی، ج1، ص 26؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج2، ص 17.
19- تحریم، آیه 6.
20- ر.ک: سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 55-56.
21- تحریم، آیه 8.
22- ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج2، ص 314، ح3؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 56، ح1.
23- ر.ک: سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 57، ح5. روزه داری راهکاری است ارزشمند برای خویشتن داری از دل خواسته ها؛ یعنی تمرین گذر از حلال ها برای پرهیز از حرام ها.
24- ر.ک: تفسیر قمی، ج2، ص 362؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 57، ح4.
25- ملک، آیه 30. ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 400، ح14؛ شیخ صدوق، اکمال الدین و اتمام النعمة، ج1، ص 325، ح3؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 81-82.
26- کهف، آیه 100-101.
27- شیخ صدوق، التّوحید، باب 56، ص 353، ح25؛ عیون الأخبار، ج1، ص 135، ح33؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج5، ص 40 و ج10، ص 342 و ج35، ص 395.
28- محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 184؛ فیض کاشانی، الصّافی، ج2، ص 198.
29- تفسیر قمی، ج1، ص 231؛ فیض کاشانی، الصّافی، ج2، ص 198 ( کُثبان؛ بلندی ).
30- حجّ، آیه 29. ر.ک: محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص 538، ح4؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 369، ح8؛ معانی الأخبار، ص 340، ح10.
31- ر.ک: شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 3، ح1.
32- ر.ک: شیخ صدوق، التّوحید، ص 91.
33- هر چند کشف برخی لایه ها بی شک ویژه معصومان (علیهم السّلام) است؛ مانند بیان مراد از کلمات حضرت آدم (علیه السّلام) در بازنگری رفتارهای خویش و جریان جهان ذرّیا ذرّیه در آیه 172 سوره اعراف.
34- ر.ک: محمدهادی معرفت، التفسیر و المفسّرون، ج2، ص 527.
35- ر.ک: طبری، جامع البیان، ج1، ص 9؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 155.
36- ر.ک: حسن صفّار، بصائر الدرجات، ص 196، ح7؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 259.
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم